Thursday, July 22, 2021

سلبریتهای مبارز جعلی و واقعی

شرف و بهای یک قطره آب و خون، در بحران‌های جعلی و واقعی

به خانم #الهه_هیکس سهامدار #قانون_اساسی سلطان(نه شرکت سهامی عام ایران)


نظام سلطه، پیوسته بحران می‌سازد! توانِ شهروندان، بین واقعیات متنوع و تریبون‌های تفرقه مستهلک می‌شود! در این معرکه، نقشِ شخصیت‌های حقیقی و حقوقی، بین مردم پراکنده و حاکمیت متمرکز چیست؟ یارگیری گردِ #تضاد_منافع؟ و یا وحدت گردِ #منافع_مشترک؟

خمینی گفت: آقای ارتشی ما می‌خواهیم شما مستقل باشید، نه نوکر!... حالا شده حکایتِ پیروان راه آن امام همام! آیا سیاسیون دارای شخصیتی مستقلند؟ و یا وابسته به سیاست‌های غیرمردمی نظام سلطه‌اند؟ و چرا؟... پاسخ روآمد و معین به این چرایی، معرفِ شخصیت ماست! آیا ما دهان‌بینیم؟ و یا معقول؟ آیا شناختِ ما ناشی از فهم شاخص‌ها و رفتار امروز مبارزین است؟ و یا عینکی هیجانی بر چشم داریم و مغبون شعارهایِ بدون تضمین و دهان‌پرکنِ دیروز و امروزیم؟

کسی که به مناسبات قدرت نهادینه در قانون اساسی آن امام راحل، کماکان اعتماد می‌کند و عبرتهای تاریخی منتهی به ویرانی را نادیده گرفته و لاپوشانی می‌کند، آیا می‌تواند مستقل بماند؟ و یا آن‌ کس که آن عبرت‌های تاریخی را چراغ راه آینده قرار می‌دهد، تضمینی دارد که باز خطا نکند؟ اینجاست که نقش شاخصهای قانونی برجسته می‌شود، نه صرفا شخصیت‌ها! بدیهی است که پیروان سیاست‌های کلانِ نظامی برآمده از قانونِ ویرانی، با هر شعار دلبرانه، درواقع مهر تائیدی بر قدرتِ صاحبِ فتاوایی بدون تضمین می‌زنند! فتوای وجوب دروغ و تجسس و مباهته و انگ و کشتارِ دَرهمِ مؤمن و کافر در سنگری، به نیّت بهشت یکی و جهنم دیگری، همراه با جنایاتِ مقدس زنجیره‌ای که بعنوان وسیله در خدمت هدفی مقدسند! چنین شخصیتهایی مصادیق رحماء بیهنم هستند و نواله‌خوار آیاتِ قانونی سوره‌ی یک امام دیگر!
این یعنی دفاع و تثبیتِ نظام سلطه در همخوانی پندار و گفتار و رفتار. مصداقش خانم الهه هیکس! بدیهی است که در مقابل این شاخصه، شخصیت‌های مخالف، باید مصداقِ اشداء علی‌الکفار باشند! بنابراین طبیعی است که در صورت داشتن تریبون مؤثر، همواره از سوی نیروی اول، مورد هجمه قرار گیرند! جنگ پیروان نایاک و مخالفینش را می‌توان در این دو طیف سنگربندی کرد
!
این مهم نیست که آیا با روش‌های روبنایی و یا بنیادی یک مبارز هم سلیقه‌ایم یا نه؟ مهم این است که یک مبارز چقدر در عمل به مردم معتقد است و چقدر به قانون سلطه و سیاست‌های کلان امام و پیروانش؟
بر این اساس
:
صرف نظر از اختلاف بر سر روش‌ها و سلایق مبارزاتی، درود بر شرف و رسالت انسانی #مسیح_علینژاد و خبرنگارانی که لااقل در گفتار و رفتار میدانی، به نسبت وسعت وجودی خویش، با شهامت و صراحت از خطاهای گذشته و یا از قانون سلطه #توبه می‌کنند و به جبران مافات، امروز با گفتار و رفتار میدانی خود با اکت اجتماعی و تولید آگاهی، برای مام میهن فرزندی خلفند! نه کاسبِ خون ملت و استمرار قانون اساسی گروگانگیری و گروگانفروشی و گروگانکشی و آدمفروشی.

وگرنه براستی از دست یک #مسیح_علینژاد و یا یک #الهه_شریف_پور چه کاری برمی‌آید؟ جز تلاش برای برخورداری از مواهب قانونی غیرمردمی؛ و یا تلاش برای تغییرِ آن.

براستی از چه کسی برای چه کاری، باید متوقع بود؟
مثلا چون بقال سرکوچه‌ی ما نمی‌تواند ملت را نجات دهد، اما خوب بلد است به رژیم فحش دهد، باید به او امیدوار بود؟ و یا به کسی که دو تا سند جنایت رو لو می‌دهد، آیا باید تمام امید خود را روی او متمرکز کرد؟!

طبیعی است که هر کس به اندازه‌ی وسعت وجودی خاص خودش عمل می‌کند! تعریف از یک ویژگی از یک شخصیت، او را رهبر انقلاب نمی‌کند! همانطور که بیان یک بدی کسی را از انسانیت و زندگی ساقط نمی‌کند! در دورانی که دارای تشکیلاتی مردمی به صوت عام نیستیم، باید دید جمع جبری یک شخصیت مبارز، چقدر موجب تحول آگاهانه در اجتماع شده است! همین! از این روست که تمایز بین شخصیت‌ها مرزبندی و معین می‌شود. چه کسی در راستای مردم حرکت می‌کند؟ و چه کسی در راستای تثبیت قانون اساسی نظام سلطه؟
.
ساختمان مبارزه در یک پروژه
مبارزه شبیه ساختن یک ساختمان در یک پروژه است! ساختمانی که برای ساختنش به سرمایه، زمین، مواد اولیه، مهندس طراح، مجوز ساخت، معمار، بنا، لوله کش، برقکار و نقاش و کارگران ساده و  تخصص‌های متنوعی نیاز است. تنها همیاری و هم افزایی این تیم است که میتواند هدف نهایی را به شرط عدم وقع حوادث غیرمتقربه(فورس ماژور) تضمین کند! هر یک از عناصر یادشده در جای خود ضروری است! البته به شرط آنکه در خدمت اهداف کارفرما بواسطه‌ی یک پیمانکار باشند!
بنابراین اگر اهداف مبارزین در یک پروژه معین و تئوریزه و تعریف نشود، بدیهی است که کارگران ساده نخواهند توانست طبق مشخصات اولیه در طرح توجیهی مصوبه و طی یک پروژه در موعدم مقرر، ساختمان را بنا کنند! همچنین ما قادر نخواهیم بود که خارج از یک پروژه، ارزش نیروهای متخصص را ارزیابی کرده و بسجنیم و احیانا کارکرد ایشان را با هم مقایسه کنیم.

هدف از این نوشته قیاس بین الهه شریف پور(هیکس) و مسیح علینژاد نیست
! که چنین قیاسی اساسا مع‌الفارق است! بویژه که یکی بنایش بر تلاش در سازوکار قانون اساسی است و دیگری بنایش بر تغییر این سازوکار است! از سویی هیچیک در یک پروژه‌ی معین، تعریف نشده‌اند!
اما در راستای اهداف مبهم مردمی، اگر قضاوتی سزاوار باشد این بر عهده‌ی تک تک مخاطبین است! که چه کسی امروز(نه دیروز) تاثیری ماهوی در آگاهی مردم به حقوق بنیادیشان داشته است؟ و چه کسی تاثیری ملموس بر روی شهروندان مدنی نداشته است؟ ابتدا به خود پاسخ بگوئیم و البته از کسی بت نسازیم
!
.
بنابراین نباید از کسی بت ساخت! از سویی نمی‌توان از تلاش کم و زیاد کسی ایراد گرفت که چرا کاری نکرده کارستان؟! ما به بت شکن نیاز نداریم! هر چند تابوشکنی در مناسبات سلطه، در راه ترویج حقوق ابتدایی شهروندان مدنی و حتی حقوق ثانویه کاری است سترگ
!
مع‌الوصف به باورم اولویت این است که: بین حقوق اولیه و ثانویه، ما به یک تحول آگاهانه‌ی تشکیلاتی و همسو و فراگیر در جامعه نیازمندیم. اگر این کار به دلیل ضعف توان از کسی برنیامد، نمی‌توان او بر او خرده گرفت که چرا به تاسیس تشکیلاتی عام اقدام نکرده است! اما میتوان بر شخصیتهایی که با تکیه بر کیش شخصیت در مقابل تاسیس چنین تشکیلات عامی مانع می‌تراشند، خرده گرفت
!

در بلبشوی این تلاش‌های متنوع و پراکنده، پیش از آنکه انگشت اتهام را به سوی کسی نشانه رویم که علی رغم خواست قلبی، توانش محدود به فعالیتهای خاص است، همواره باید از خود پرسید که من خود تاکنون چه کرده و چه می‌توانم بکنم؟ کار فکری و تئوریک و ایدئولوژیک و تبلیغ آن؟ و یا کمک مادی و معنوی؟ و یا فعالیتی تشکیلاتی با رویکرد خاص و یا عام؟ تلاش هر کس به اندازه‌ی وسعت وجودی خاص خودش ارزشمند است! اگر کسی نتوانست #خدا شود عیب از او نیست! اما اگر کسی شیطان شد و ما را به یک دامچاله‌ی از پیش طراحی شده برد، البته باید کارش نقد شود، تا پروژه‌ی غبن فریب تداوم نیابد و آگاهی توسعه یابد! همان پروژه‌ای که از 42 سال پیش توسط معمار انقلاب کلید خورد و آن نبود جز: بیعت گرفتن از جهل مردم برای پیشفروش اراده و اختیار نسلهای بعدی که در سال 68 با تغییراتی در افزودن قید مطلقه به ولایت فقیه (به عنوان نایب امام زمان و وکیل خداوندی که زمین آسمانها از آن اوست، طبق اصل 5) و شرح وظایف فرامردمی‌اش در تدوین سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی بصورت یکنفره(بموجب اصل 110) و لایتغیر دانستن این مبانی گرد تقسیم یک ملت واحد بین مؤمن و کافر، تا ابد(بموجب اصل 177). جمع جبری این اصول یعنی: مردم از لحظه ی بیعت با آن قانون تا ابد، دیگر نقشی در تعیین سرنوشت خود ندارند! چون یکبار برای همیشه این مبانی را لایتغیر و ابدی دانسته‌اند!... مسخره نیست؟ البته که هست!

آگاهی
آیا مردم به این کلاهبرداری آگاه بوده اند؟... البته که نه! بنابراین چنین قانونی از روز اول بر غبن و فریب استوار بوده است. و طبق مبانی حقوقی، قراردادی که بر #غبن استوار باشد از پایه باطل است! آیا مبارزین و حقوقدانها و اندیشمندانی چون خانم
#الهه_هیکس این حقایق را نمی‌دانند؟...بعید می‌دانم! اما این حق برای هر شهروندی وجود دارد که به محض فهم این غبن به آن اعتراض کند و از آن برائت بجوید! #مسیح_علینژاد یکی از این شهروندان است! سران نظام، اصلاح طلبان و و آقای خاتمی هم میتوانند باشند! اما در صورت اصرار بر این کلاهبرداری قانونی بر راهزنی خود انگشت تایید زده‌اند!
#آگاهی و ناآگاهی به این مبانی حقوقی، البته از سوی هر شهروندی شنیدنی است! اما از سوی سلبریتیهایی چون #فرخ_نگهدار ، #مسعود_بهنود و یا #اصغر_فرهادی پذیرفتنی نیست!
دراین میان، مفتخوران و خوشه‌چینان مبارزات مجازی بدون بازخوردی ملموس در تولید آگاهی و اعتمادی عمومی در میدان هم برای خود لعبتی هستند
!
مثلا طرف حاضر نیست در ساحل امنیت یک سنت به یک مبارز مؤثر در میدان یاری رساند، اما تا دلت بخواهد شعار مفت می‌دهد و متوقع است که آن مبارزی که نان ندارد بخورد، هر چه زودتر او را نجات دهد! وگرنه لابد او مزدور است! چون تاکنون زنده مانده است! یعنی اگر او بمیرد تازه باور می‌کند که لابد او مبارزی ارزنده بوده است! گیریم که
#سعید_امامی باشد!
قضاوتها تا این حد می‌تواند سطحی و هیجانی و فارغ از نقش امروز شاخصهای میدانی یک مبارز باشد! و البته چنین واکنش‌های روبنایی و احساساتی نیز از عوارض همان زخمهای مسبوق است
.

در این بازار هیجانات کور، وای به روزی که یک سرباز گمنام، به اقتضای ماموریت و شغلش، به یک مبارز یک شایعه بچسباند و یا بر اساس ادعا و یا سندسازی، با دروغ و فریب یک انگ ناموسی و یا امنیتی و یا جنایتی دروغین هم برایش ببافد! آنگاه براحتی با هجمه‌ی سربازان دیگر سایبری، و با جوسازی گرد ملتی جاهل و دهان بین، همان یک ذره توان مبارزاتی را هم بدست مدعیان مبارزه نابود میکنند! این یعنی تن دادن به روشهای امنیتی اطلاعاتی تخریبچیان حکومتی. آیا شما تاکنون لقمه‌ی این هدایت‌های نرم اطلاعاتی علیه مبارزین شده‌اید؟ که یک مبارز ناتوان را نابود کنید! و بازیگر سناریوهای شایعه‌سازی و فحش و انگ مزدوری شوید؟! و با اینکه چون خود راهی نمی‌یابید، لذا از هیچ عملی، علیه نیمچه مبارزان معمولی دریغ نمی‌کنید؟ چون توقعتان برای درک یک معجزه از سوی آنکس که بصورت کاذب به او امیدی فراتر از توانش بسته‌اید، برآورده نشده است!

براستی به این مدل #توقع ، چه باید نام گذراد؟
جز لقمه‌ شدن در کام
#هدایت_نرم نظام اطلاعاتی امنیتی، و یا جهل عمومی...

پس بیاییم سرباز رایگان سربازان گمنام امامی گمنام و سرویسهای اطلاعاتی داخلی و خارجی نشویم. و پیش از بازی با قواعد ایشان، اندکی فکر کنیم که چرا باید یک توان مبارزاتی ناچیز و غیردلخواه را نابود کنیم و بجایش هیچ بهایی نپردازیم و چیزی هم نتوانیم تولید کرده و جایگزین کنیم؟!
متاسفانه سالهاست که نظام سلطه با سربازان گمنامش، روی این ویژگی منفی فرهنگی ناشی از زخمهای تاریخی مردم کوچه و بازار، سرسره بازی میکنند؛ و با این روش کور، مبارزان را یکی یکی از میدان خارج و منزوی میکنند
!
یعنی از هیجانات برانگیخته‌ و جهل و مطالبات واقعی و نیازهای خود مردم، برای نابودی اندک توان مبارزین بهره می‌برند! با انگ زدن گنگ و کاذب و نامربوط به رفتار مفید امروزشان و تضعیف توان مبارزین، بدون توجه به قدرت جایگزین
.
آیا پاسخی هست؟
آیا پاسخی درست و علمی، برای نفی و یا تائید شخصیت‌های مدعی مبارزه، در دست داریم؟
.
برای خانم
#نوشابه_امیری که تصویری از اجماع هنرمندانی را منتشر کرده بود که برای #عطش تاریخی محرومینِ خوزستان، دل سوزانده بودند، نوشتم:
معلوم شد همه نمرده‌اند... برخی هم زنده‌اند
!
واکنشِ انسانی... علامت حیاتی است! به شرط آنکه به گورستانِ قانون اساسی چاه‌نمایی نشوند
!
موضوع: ثبت 4 بعدی زمان و مکان، پاتکی به مافیای تاریخنگار
1. با عنایت به اینکه سالهای مدیدی است که دقایق حرفه‌ای و دغدغه‌های شما را پی‌گیری می‌کنم و برای تجربیات شما بسیار ارزش قائلم. بویژه خاطرات دوران زندان و
...
به نظر شما آیا در دورانی که ماجراها و اتفاقات پی در پی تاریخی همچو دوغ و دوشابی میتواند موجب
#غبن و فریب مردم و تاریخ شود، و با توجه به اینکه بسیاری از سلبریتی‌ها گروگان گرگانند، آیا نوشتن چنین متن‌هایی ارزش خبری دارد؟ یا نه؟
البته که خبر باید مستند باشد!... اما با توجه به اینکه گاه
#سند نزد جانی جانجانی است و جنایتکار سندهایش را برای کارگزاران و مشتریان خود رو نمیکند... آیا یک خبرنگار انسانمدار(نه صرفا خبرگزار و خبربذار و بردار) آیا میتواند با کنار هم گذاشتن قطعات یک پازل، میان خطوط را بخواند و آن را بعنوان مواد تاریخی برای پدر و مادر تاریخ به یادگار بگذارد؟!
.
2. خبرگزاران و خبرگذاران حرفه ای؟ یا خبرنگاران حرفه ای؟
در توئیتر، بهنود بزرگ، به پیوستِ عکسی که زنی را در حال نوشیدن آب از کف آسفالت نشان میداد ، توئیتی زده بود با این مضمون
:
"برخی عجله دارند در فحاشی. برخی عادت دارند. این عکس اصلی است و گیرنده آن آقای محسن بهاری عکاس آماتور هست(نه است)! و عکس دوم که ماشینی در کنار است به گمانم-البته متخصص نیستم- فتوشاپ شده. برای اثبات چی؟ نمیدانم! طفلک مردم خوزستان که چنین مدافعانی یافته اند!"
.
منظورش این بود که برخی از خبرنگاران دربه‌در و وامانده از نان و آب و امنیت، در فضای سیاسی دارند روی مشکل بی‌آبی مردم خوزستان سرسره بازی می‌کنند! و لابد این یک رفتار حرفه‌ای نیست! جون مثل همگنان ایشان طرف زرنگ نیست که در بی.بی.سی با تکیه بر اسناد رسمیِ مافیای نظام مقدس مستعمره بین سهام معین بازوان 5 سهامدار شورای امنیت دول(نه ملل)، همواره حرفه‌ای عمل کند
!
نوشتم
:
استاد
!
شما را به عکسی ارجاع می‌دهم که دو ماه پیش از حوزه انتصخابات منتشر کرده بودید که: ایهالمؤمنون! ببینید بیعت با قانون اساسی امام و آقایمان، چقدر پرشکوه و شلوغ است؟
یعنی: مشروعیت قانون اساسی خدعه که بنا بر جمع جبری 3 اصل 5+110+177 خود را تا ابد لایتغیر کرده یعنی این! یعنی پبیش‌خرید اختیار و اراده و باور نسل نیامده از 42 سال پیش تا ظهور آقا امام زمان. یعنی استقرار قانون و سیستم برده داری تا ابد، برای القاء اینکه تو در انتخاب بین زندگی زیر عبای من، دربدری بین مرگ و زندگی و مختاری و راهی نداری جز جنگ با من! بقول
#ازغدی: تو هم بیا مثل ما نه 300هزارتا، فقط 3000 تا کشته بده! حالا آیا نحرِ آن حکم حکومتی به مرز 3000 نفر #شتر رسیده‌؟!
در آنجا به ایشان یادآوری شد که
:
استادا
!
این عکس مربوط به چند سال پیش است که آن خانم خبرنگار درون صف نمرده بود و لشکر درون صف هیچیک ماسک نزده بودند
!
استاد که کمی تا قسمتی ریش سیاهش بور شده بود؛ به روی مبارک نیاورد! و نگفت حالا هر چه: شکوه صف‌های پر و خالی و مشروعیت مهم نیست! مهم امنیت میلی من و آقا و اهل بیت مشترکمان است
!
برای خبربزار حرفه‌ای، پیام خودش را اصلاح و توئیت کردم و نوشتم
:
استاد
!
"برخی عجله دارند در انگ زدن و مباهته و آتش‌به‌اختیاری. برخی عادت دارند! این عکس اصلی نیست و طبق نظر کارشناسان، گیرنده‌ی آن آقای #محسن_بهاری عکاس آماتور نیست! عکس از آن آقای #بابک_کاظمی است!

در واقع عکس دوتاست از دو زاویه و در دو لحظه. در این فاصله ماشینی هم آمده کنار جدول پارک کرده. عکس واقعی است عزیز برادر! هر چند مرتبط به خوزستان امروز باشد، یا نباشد! این متنِ تشنگی تاریخی است! نه ماله‌کشی از سَرِ تکلیف حکومتی از حواشی... عکس فتوشاپ نیست! عکسِ دوم است از زوایه‌ای دیگر! نشان به آن نشان که در یک عکس سایه‌ی عکاس بلند است چون ایستاده و از بالا گرفته و در عکس دیگر سایه‌اش کوتاهست چون نشسته... در یکی چهره‌ی زن پیدا نیست و در دیگری هست... در یکی برگ گیاه کنار جوی آب روی صورت زن افتاده و در دیگری فاصله دارد...
.
حالا شده حکایت ما
:
با این جماعتی که یحتمل امنیت و جان و مال زن و فرزندانشان گروگانِ یک
#تک_تیرانداز مافیاست و حتی نمی‌توانند در وقت مقتضی لال بمیرند و یا سکوت کنند؛ چون زندگی‌شان درگیرِ حیات و ممات یک نقطه در یک نقشه است و نباید به ایشان زیاد کار داشت و سخت گرفت!...باید رهایشان کرد اما با روشنگری... نه به مقابله به مثل و فحش و درندگی! #ادبیات_سلبی_حذفی حربه‌ی دلخواه نظام سلطه است، که در نبردی نابرابر میان زر و زور و تزویر، تو بازنده‌ای بینوا شهروند مستقل و آزاده! ماجرا شبیه جنگ‌های نامنظم چریکی و شهری مورد علاقه‌ی مقام قدرتِ عظماست... با آرتشی سایبری که نقشه جهان را گذاشته روی میز اتاق ذکرش و هر نویسنده در فضای مجازی را با یک نقطه‌ی سرخ #مکان_یاب در گوشی موبایلش نشانه زده... تا اگر پایش را از گلیم خود درازتر کند، آن #نقطه_سرخ را به یک #نقطه_سبز در همان حوالی و در پایگاههای منطقه‌ای و بومی حواله می‌دهند با یک پیام: دخلش را بیار... 1. اول با تهدید... 2. بعد با تطمیع... و اگر نشد: 3. خود دانی!
حالا برخی در مرحله اول یا دومند و هنوز کارشان به مرحله سوم نرسیده است
!
و بدین سیاق باید میان خطوط را جوری بخوانی تا فرمانده گردان تخریبچیان مستقر در سایت ستاد مرکزی بفهمد که هدف نجاتِ امنیت پایدار و خانمان خودش از ابتذال شرّ مافیاست؛ از اقلیتِ گلوله تا تمام گلستان... ولاغیر... ما را اگر ملاحظه کنی، در واقع خود را ملاحظه کرده‌ای... البته تو برای زنده ماندن پول می‌گیری و ما مجانی... تا کی باید خون ما را به عنوان غنیمتِ آقا در سفره‌ی خود بلمبانی؟
!
اما برخی از تازه‌به‌دروان‌رسیده‌ها سیاهی لشکرهای زیربته و هار و بوقند و حالیشان نیست که ما گوشیِ موبایل خود را می‌گذاریم در خیابان تهران و خودمان در کوچه‌باغ‌های شیراز و در کویر لوتیم. هر چند نهایتا و در پایان سناریو، هم قاتل و هم مقتول و هم آلت جرمی چون رییسی و هم ناجی و هم منجی و هم سوژه‌ی کاسه لیسی، جملگی در قطعه هزار و چهارصد یک بهشت زهراییم از ورژن گورستانیِ روسی
.

یکی برای نجات همه... یکی برای حیات و ممات خود و غیرخودی حوالی ناف شکم و مخلفاتش با قمه.
عکس مورد نظر #بهنود که با شلیکِ اتهامش، متهم به #فتوشاپ شده! یعنی بگذار مردم خوزستان با آرامش در تشنه‌گی با #گلوله هلاک شوند، تا روزی در گلستان روایت کنند:
بانگ مرغی برنخاست
!

اینکه در این انسانکشی زنجیره‌ای و سازماندهی شده‌ی قانونی تا ویرانی و تجزیه‌ی ایران، خانم #الهه_هیکس شلیک کند که این مردم مجاهدین خلقند! و #نایاک شلیک کند که کشتگان جعلی‌اند و #بهنود شلیک کند که عکس آبخوردن آن زن از کف آسفالت، فتوشاپ است! تا از #حاشیه از رسانه‌های استعماری چاه نمایی‌کنند و نگویند ما خونخوار یک دسیسه‌ی مافیایی بین‌الدُوَلی، برای نابودی مستعمره‌ای بنام ملت ایرانیم!
این گروگان‌های بینوا، متن فاجعه را رها کرده و به فکر نوحه‌خوانی از حاشیه در متن خون جوانان مام میهن قلم می‌زنند و چه بسی سرمستند! اما ما باید و میتوانیم با یک روش علمی و عملی، ایشان را هم از حاشیه در متن یک ملت قانونا برده رها کنیم
!
اگر جعل تاریخ، برای خود صنعتی باشد تکنولوژیک متکی به ژن برتر بانکهای ملکه با نرخ سودآوری مطمئن برای تشنگان دو روز قدرت و امنیت فردی روی جنازه‌های مردم...، اما نوشتن برای پدر و مادر تاریخ میان اسناد دوغ و دوشابی، خود هنری است انسانی که سودش همگانی است! آن هم در یک شرکت سهامی عام انسانی به نام ایران
.

تشنه‌لب مام میهن ایران:
خیام ابراهیمی

30تیر 1400 

Wednesday, July 21, 2021

استحاله از گلوله تا گل

#استحاله از گلوله به گل، با #فرمان_مدنی زاینده (نه نافرمانی مدنی سنگرساز):

#تجدید_رفراندوم 58 با نظارت مردم 1400 از طریق #شرکت_سهامی_عام (نه خاص)


1. شنیدیم سپاه #قرارگاه_کربلا مستقر در منطقه جنوب، در پوششِ سقّای دشت کربلا برای تشنه‌گانِ خوزستان آب فرستاده، با آبپاش ضد شورش و ضدگلوله، با گلوله.
2. فهمیدیم چه سیمولیشن و پرفورمنسِ بامسمایی است بازآفرینی آن
#تعزیه برای کارگزاری این دَرِ باغِ سبز از متن تا حاشیه:
کل یوم عاشورا... کل ارض کربلا
.

که فرقه‌ی کرمان رانت را، سلبریتی و پرچمدار و سربار و صاحبان تریبون کرده‌اند و... ناموس و جان و مال تمامشان را گروگانِ تیغِ جلادِ یک معرکه‌گردانِ دون کرده‌اند... تا در وقتِ مقتضی از بلندگوی حلقومشان، رجزِ خویش را به قلب مستقل و آزاد تمام فرزندان #مام_میهن شلیک کنند؛ تا پریشانی و تجزیه و ترکیب مردم، به حکمِ حکومتی ملکه‌ی زنبورها و اربابان جهانی و زالوهایِ قانون اساسیِ اربابِ بومی‌ و دزدِ گلِ گندم!

3. شنیدیم سِدممّدخاتمی در اعتراض به ناکجاآباد با شهامتی ستودنی و نیمه‌تمام هم‌اکنون داده پیام: این کار بد است! اَه،اَه!... کن کارِ نیک!... بَه بَه!

لابد این‌ انشاء را همچو شیری شرزه خوانده و در "دفتر ثبتِ احتیاج" ضبط و مهر و موم کرده، تا مگر در تاریخِ روبهان، "کفتاری گروگانِ گرگان" نصیحت کند آن ابلیس بینوا را در لباسِ ناخدا با عبایی در خون و شکلات غلتیده با عسلی مصفا... باکی نیست!

4. ندیدیم #فرهادی چون جهان‌پهلوان #تختی کند؛ اما دیدیم به یُمنِ فنّ هنرِ هفتم، عکس‌ها گرفت با لبخند و دندانِ لمینت، همچو #قهرمان #عباس_جدیدی که با انسان مرده و آدمک‌های زنده، ثبت می‌کند کیشِ شخصیتِ خویش را همچو یک تیزهوشِ دُم‌بریده!... باکی نیست!

بحرانِ آب و خاک بهانه‌ است هوشیار... راهکاری برای مشارکت و هم افزایی بیار!

حالا هی تصویرِ پاپیون دَر کُن، در کَن، از کنارِ جسمِ آن سیدخندان و آن مِیّت قندان با انگشتان سبز و بنفش و زبانی الکن، تا قاضی‌القضات شهر، قادر مطلقه شود برایمان #سوت_بلبلی زَنَد در تمامِ قفس‌ها و پس از مسواکِ زبان و دهان، گاز بگیرد هر نفس را، همراه با آب و دان و سُسِ قرمزِ بشکن بشکن، کباب کند قناری را جای یک قمری!...

5. بشکن استخوان‌های گرسنه‌گان و تشنه‌گان و کولبران را تا مهاجرت کنند از این سرای پکیده به هر گورستان!.... هان؟!!!
تا هجرت کنند عرب‌ها از مرز؟!... تا مهاجرت کنند کردها و بلوچ‌ها به هزار و یک درز؟... تا مهاجرت کنند ایرانیان بدونِ ارز؟... تا ورود کنند حشدِ‌شعبیان و لبنانیان و فاطمیون و زینبیون و طالبانیون به این‌وَرِ مرز؟... عجبا!... حیرتا
!
تا از خیرِ وطن بگذرند و مهاجرت کنند بی اثری...!... که اینطور!... عجب ابتذالِ شرّی
!
این گزاره‌ی آخری را که گفت؟ ای بی‌قبا!... سدممَد ابطحی گفت از لایِ عبا
!

6. خواندیم: سِدممّد #ابطحی آن یـارِ غـارِ گرمابه و گلستانِ آبدیده گفت: در آن سال‌های سرسبز، آن شایعه‌ی سرکوبِ محرومین به قصد مهاجرت از جانب وی نبوده؛ و نتوانسته در هیچ رسانه‌ای کذبش را ثابت کند... وقتی که پس از #نعمت_جنگ و #نعمت_کرونا و #نعمت_فقر و #نعمت_اعدام_فله‌ای و #نعمت_کشتار_خیابانی به‌جرمِ عروجِ خودآگاه و ضربتیِ #نعمت_پتکِ بنزین و کوفتن‌اَش بر فرقِ #نعمت_مستضعفین، و پس از گذر خرِ حضرتِ بیعت از پلِ صندوق شعبده، در روزهای شوکِ مقدسِ #نعمت_بی‌برقی میکده، البته باز هم آب بعنوان یک حربه‌ی تحریمی خود نعمتی هست... چرا که هم مایه‌ی حیات است و هم مایه‌ی ممات! هرچند که پس از بمباران و شوک‌های ویرانگر و تندِ رعد و برقی رگباری، ناگهان و یکهو و یکسره حالا تا دلت را بزند برق لرزانی با نوسان هست و تو دائم نگرانی چرا طبق برنامه برق سروقت نمی‌رود... پس کی می‌رود؟!... که بسوزاند پدر هر دستگاهِ مزاحمی را در #نعمت_برزخ... اما در میانِ آتشِ خوزستان در این روزهای جنگی، یک بارانِ استوایی نابجا آمده تا سیل شود در شهرِ کرمانِ محروم از آب‌بند را و ببرد آب را تا بیابانهای هرز بی مرز و... خوزستان بماند در عطشی میانِ مرگ و خون و گلوله‌ها... چرا که باز هم آبِ صادراتی به هندوانه‌های عربی در کام نوزادان عرب‌زبان نیست...! بحرانِ بی‌آبی است و به حکم پرده‌دارِ اعظمِ بصیرت، نعمتِ این بحران‌های زنجیره‌ای را، چون نعمت جنگ و کرونا چاره نیست! باید کشش دادنش را خواست! چون این خواستِ خداست! تا بلکه برای امنیتِ خاطر مادرخرج، کفَارِ زیاده‌خواه مهاجرت کنند به بیرون از خانه‌ی مشترک و دور شوند از بیت‌المالِ گروگانگیر بابایِ آقا مژدبا! تا آن رحماء بینوای دربدر، چون طفلان مسلم مهاجرت کنند از شرّ اهل کوفه به درون بیت و محشور شوند در گعده‌ی یک بابا و مامانشان!

هر چند دژمنِ صنعتکار و خرابکارصفتی چون اسراییل بگوید: بحران لازم نیست ای یارانِ تمرینی! با مردم خود صلح کنید! برای بی‌آبی و بی‌برقی و محرومیت و فقر مستمر روی دریای ثروت، البته که چاره هست! چاه‌نمایی می‌کند مالک و گروگانگیرِ حضرتِ والا، تا در گریز از محرومیتی سازماندهی شده، مهاجرت کنند وصله‌های ناجور به یک‌جای دور از چاههای نفت... و فرار کنند از بتخانه به سمتِ الله بی‌زور... پس جمله‌گی آماده باش: فَفِرّو اِلیَ الله ... یعنی از حوالیِ بیت‌المالمان بشو گم و گور... و بگذار حالمان را ببریم از گهواره تا گور!
یعنی
:
وقتی دژمن نابکار با روش قطره‌ای، گلستان می‌کند به آب ناچیز خاک مشترک را، از یک کویر تفتیده تا بهشت،... آنگاه مشکل خرابکاران مقدس، از اعتیاد به نواله‌خوری از قانونِ دریدن آب و خاک است، بین یک خروس جنگی مؤمن با هر کافر یک‌دنده...
چرا خود را به جهل‌العارفین زده‌ای سِدممّد، همچو برده؟ ای دربندِ سلطانِ صاحبرکانِ درنده
!
براستی چرا ایرج میرزا آن شاعر با ادب چنین سرود؟
جز گُه و گَند و كثافت، چيزى
اَندَر اين شهـــــر نديدم بنده؛
هر كجا شهرِ مسلمانانَست
از گــه و گنـــــد بُـــوَد آکنده

چرا هنوز که هنوز است #فَساد، حرف اول و آخر و ظاهر و باطن را می‌زند از دیروز تا حال و تا آینده؟
چون گولت زده ابلیس و... دست به سوراخِ جیبِ پولت زده ابلیس
!
و چون تو را متوهم به جانشینی و میراثخواری آن لله ملک السموات و الارض نموده... در واقع به قول و قسم خود به الله عمل نموده که تا مهلت هست تو را خواهد فریفت!... و تو مغبون شده‌ای اینک و خود را جای او جا زده‌ای در دل شیطانکها جا کرده‌ای و بر تختِ او تکیه زده‌، اهل بیت شیاطین ریز و درشت را در تکیه و هیئت خویش چنبره کرده‌ای علیه هر غیرخودی در اقصی نقاط عالم، از قربانیانِ حرمِ سوری روسی تا پرستوهای نر و ماده در قفسِ بی.بی.سی... از این رو هر چه از تو بیرون زند فَساد است و تباهی ای سپاه سیاهی
!

پس در این جابجایی روی تخت سلطنت، به حُکمِ "...و مکرو و مکرالله و الله خیرالماکرین..." فتوی در داده‌ای به وجوبِ تقیه و دروغِ و بهتان و انگ و کشتار دَرهم انسان بین مؤمن و کافر، به نیّتِ "انشاء‌الله گربه است" تا شهیدانِ صراطِ گلوله دَرَ کردنت به بهشت روند و کفار به جهندَم! کافی است فقط تو محفوظ بمانی ای جان جانی و رحماء دَرَت! چون حفظِ نظام از اوجب واجبات است... ای به روحِ پدرت... و مجوزِ"اَشداء عَلَی الکفار و رُحَماء بَینَهم" شده شاخصِ آباء و اجداد و ابناء پسرت! پس به رسم و سنّتِ راهزنان قبایل اطراف حجاز، هی بزن و دَر رو...! تا پر شود جیبِ گشادِ اقمارِ مصنوعیِ هر چه قنبرَت!

لذا به سقّای #قرارگاه_کربلا بگو:
پول نفتمونه... یکی دیگه در کن
!
تا عشق علی در مینِ کینتونه... نفت ملی و رفاه سی چینتونه؟
!
پس بچسب به چینتون
!

ما هم بریم موقتا با شکم گرسنه، موقتا یک شرکت سهامی عام(نه خاص) با یک هیأتِ مدیره و یک سخنگوی دارای کاریزما(نه رهبر مطلقه) تاسیس کنیم؛ برای نجاتِ رهبرِ رهبرانِ گروگان و اهل بیتِ آویزانِ زور و زَرَت، و حتی سلبریتهاشون و تمام مردمِ گروگانِ! تا از قربانی شدن زنجیره‌ای و دورهمی، به نوبتِ آسیاب، از شرّ مبتذل خلاص شویم به یاری هم و هم افزایی.... آیا این بد است؟
شاید همه در پناه آغوش هم و هم‌افزایی با ادبیات ایجابی جذبی، گردِ منافع مشترک(بجای تضاد منافع)، قدرتی شدیم غیرآویزان به 2 تا از مامورین 5 سهامدار شورای امنیت دُوَل(نه ملل).... زهی خیال باطل
!
***

راهکار رهایی از ابتذالِ شرّ، برای استقلال و آزادی
بازنشر یک راهکار از دو سال پیش در شرایط مشابه:
آن روزها فکر می‌کردم یک
#گاندی می‌تواند اقلیتِ گلوله را گرد اکثریت گلستان جمع و ذوب کند، با ادبیات ایجابی جذبی(به جای ادبیات سلبی حذفی).
بعد فهمیدم یک گروگان که جان برادر و خواهر و خاندانش به دستِ آقایِ معنویِ اراذل و اوباش و تک تیراندازان است، همچون تمام سلبریتها از
#خاتمی و #بهنود و #نگهدار گرفته تا #امیرتتلو و #بهنوش_بدبخت، هرگز نمی‌تواند کاری کند کارستان!
آن‌ها باید باشند تا با پارازیت‌های به‌موقع در وقت مقتضی، وحدتِ مالباختگان جان‌به‌لب‌آمده را گم و گیج و پریشان و ناممکن کنند! آنها باید بمانند تا بصورت رایگان، در نبردی نابرابر صف‌شکنِ یک وحدت باشند! آنها حتی نمی‌توانند در وقت همدلی، بدون چاه‌نمایی #ساکت بمانند! همواره باید بعنوان صف شکن در خطِ مقدمِ #دیپلماسی_میدان حاضر باشند و زِر مفتِ #ظریف وِل دهند برای #زر مفت به تزویر، تا ملتِ آشفته، یابو برش ندارد بزند زیر میزِ #کرسیهای_آزادپریشی
!

مدتهاست می‌اندیشم این راهکار تنها از طریق یک سخنگو(نه رهبر مطلقه) دارای کاریزما، برگزیده از سوی هیئت مدیره‌ی یک #شرکت_سهامی_عام(نه خاص و نه ائتلافی از خواص) می‌تواند همان هدف امنیتبخش و وحدتبخش و مسالمت‌آمیز را مُحقّق کند!...تا #ایران #ایرانستان نشود!
این روزها که با تبانی و عزم 5 سهامدارِ شورای امنیت سازمان دُوَل(نه ملل)، ایران به حکم بانکداران لندنیِ حامی ملکه انگلستان با گازانبر دو جناح تکنوکراتِ جمهوریخواه و دموکرات امریکنِ سرمایه‌گذار در آزمایشگاه ووهانِ چین و گردوخاکِ روسیه با آلتِ طالبان در زمین افغانستان، به ایرانستان نزدیک‌تر شده، می‌فهمم که راه از آویزانی به یکی از دوقطبِ متضاد در خارج و داخل، نمی‌گذرد! آویزانی به جناحین دوگانه‌ها در دوراهی‌ها، یعنی مثله شدن مردم در دامچاله‌ها... و راه رستگاری تنها از کسبِ قدرتِ حداکثری، گردِ #منافع_مشترک با هم‌افزایی می‌گذرد
!
و هم افزایی مقدور نمی‌شود، جز وقتی‌که قانونا هویت شهروندی پیوند بخورد به منافع مشترک و سهام برابر در یک شرکت سهامی عام(نه خاص).
شرکتی که آب و خاک را مشترک بداند، نه ویژه‌ی انحصاریِ وکیل قانونی یک الله جعلی و بندگانش که آب و خاک را هم تقسیم کند بین رحماء.... لذا:
بحرانِ آب و خاک بهانه‌ است شیخنا
وقتی با روش قطره‌ای گلستان می‌کند دژمن آن کویرِ تفتیده را و تو مانعی! تا جرعه جرعه بنوشی تمام دریا را و... ما در حسرتِ یک قطره زندگی، کویری بمانیم
!
مشکل از اعتیاد به نواله‌خوری از قانونِ دریدن آب و خاک است بین خروس جنگی مؤمن و کافرِ یک‌دنده
...
چرا خود را به جهل العارفین می‌زنی چون بندگان؟ ای برده
!
براستی چرا ایرج میرزا آن شاعر با ادب چنین سرود؟
جز گه و گند و كثافت چيزى
اندر اين شهر نديدم بنده
هر كجا شهر مسلمانانست
از گه و گند بُـــوَد آکنده
چرا هنوز که هنوز است #فساد حرف اول و آخر و ظاهر و باطن را می‌زند از دیروز تا حال و تا آینده؟... سِدممّد
!
.
آقا سَیّد مُحمّد آقا
!
#توبه_نصوح برای #جبران_مافات از #تئوری تا #میدان دانی که چیست؟
#ابطحی حرفی زد حرفا...
او گفت: در زمان تو نامه‌ای از من منتشر و پروموت کردند(؟!) که هدف کوچ دادن عرب‌های خوزستان است به ناکجا! و من هر چه گفتم نامه از من نیست، هیچیک از آن رسانه‌ها که نشرش داده بودند آن نامه را، صدایم را منتشر و پروموت نکردند
!
این یعنی: بنا بر حکم حکومتی یک قدرت قانونی، تمام سلبریتی‌ها از خودت گرفته تا #فرهادی و 3 قوا، گروگانِ یک دیوِ سیاهند
!
و در این گروگانگیری قانونی، حتی #سربازان_گمنام و ابواب جمعی آن سپاه سیاهی نیز مایلند که از بند قانونِ تهدید و تطمیع خلاص شوند! تا به مصلحتی گنگ، ناموس و خانمانشان یکهو فدایِ یک هوا نشود
!
یعنی تنها راه باقیمانده: توبه از قرارداد و مبایعه‌نامه‌ی قطعی پیشفروش اراده‌ی شهروندان از 42 سال پیش است؛ تا برای تبدیل شهروندان به برده‌های یک دیوِ سیاهکار، تمام منابع طبیعی و آب و خاک را گل‌آلوده کند، برای آقابالاسری‌های زورمدار و ماهیگیران استعمار! وگرنه تمام ستاره‌ها یکی یکی در تاریکی یک سیه‌چاله محو خواهند شد... از جمله خود شما
!
دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد
!
حالا هی کشش بده و در مسلخِ صاحبانِ حق و ما، نظاره‌گر باش! تا صبحِ دولتَت بدمد
!
.
به باورم
:
حتما راهی وجود دارد که بتوان سلبریتی‌های گروگان را همراه با مردم بینوا در گلستانی گردِ چند گلوله، از ابتذال شرّ آزاد و رها ساخت
!
مطمئنا این راه از آموزش و پرورش پراکنده و پریشان آزمایشگاهی، در سلول‌های انفرادی به تک تک شهروندان نمی‌گذرد! باید در یک هجمه‌ی گسترده با ادبیات ایجابی جذبی گرد #منافع_مشترک اولیه و مادی در آب و خاک مشترک(بجای نبردی کاهنده با ادبیات سلبی حذفی در معرکه‌ی حقوق ثانویه و ژن برتر ایدئولوژیک گرد تضادِ منافع)، روح زاینده‌ی آن گلستان را گرد اقلیت گلوله گرد آورد و سیاهی را با تاباندن هجمه‌ی نور #آچمز و تابنده کرد
!
به باورم با بیدار کردنِ روح تابان #میترا می‌توان تاریکی را در خود جذب و هضم کرد و به نور مبدل کرد! درست مثلِ گلبول‌های سپید که ویروس‌ها را می‌بلعند! و به آنها شلیک نمی‌کنند
!
شلیک و حذف کار ویروس‌های کور است! جذب و هضم کار گلبول‌هایِ سپید نور
.
این یعنی: تبدیل تهدید به فرصت؛ با روشِ صلح... صلح یعنی تضمینِ مهرورزی و آبادانی و سازندگی. بر خلافِ تبدیل تهدید به فرصت با روشِ حذفی و جنگی... جنگ یعنی تضمینِ انتقام و کین‌ورزی و نابودی و ویرانگری دیگری
.
قانون می‌تواند مرگ و زندگی را صرف نظر از عوامل فورش ماژور، تضمین کند! و می‌تواند آن را دور بزند! قانون نباید اجازه دهد مرگ زندگی را دور بزند! تفسیر معنویات این اجازه را می‌دهد! چون قابلِ تاویل و حقنه است و غیرقابل اندازه گیری! اما تکلیفِ مادیات مشخص است! چون قابل اندازه گیری و قابلِ سنجش است
!
اولی زاینده است و منتهی به زندگی... و دومی کاهنده است و منتهی به مرگ
!
کدامیک بالنده است؟!... کدامیک ارزش افزوده‌ی بیشتری برای تولیدِ قدرت عمومی(توسعه) دارد؟

بازی با کلمات و چینش آن در طرحواره‌ی یک پازل ساده است! قانون نباید اجازه دهد به سادگی ملتی قربانی یک امت خودحق‌پندار شود! سهم برابر مادیات با تضمین نظارت بر شرنوشت، جلوی این مجوز غیرانسانی را به حکم حکومتی می‌گیرد! قانون باید سلامت و صلح را تضمین کند!
ما به‌جای ادبیاتِ سلبی حذفی به ادبیاتِ ایجابی جذبی نیازمندیم، تا این سایه‌ی شوم کاهنده و تنش آفرین را در شور و شعوری زاینده هضم کند
!
که هیچ تاریکی با نبرد با سپاهِ تاریکی مغلوب نشده و به نور مبدل و پیروز نخواهد شد
!
تاریکی همواره چوب دو سر باخت است! چه غالب شود چه مغلوب
.
چرا که بدون نور با روشنگری خود را پیدا نخواهد کرد و نخواهد شناخت! و چون گلی خندان، نخواهد شکفت
!
کافی است بخشی از سلبریتی‌های مستقل و آزاده در یک هماهنگی از #قانون_اساسی تنش آفرینی که بنایش بر تقسیم یک ملت واحد و مشترک‌المنافع به مؤمن و کافر است، از قانون تاریکی توبه کنند و با یک روش تصمیم‌سازی علمی مبتنی بر تعاملی گروهی و هم‌افزایی، در سازوکار یک شرکت سهامی عام(نه خاص) با سهامداری تمام پتانسیل مردم، در یک میدان عمل هدفی مشترک را در روز میعاد با برجسته کند! هدفی مثلِ #تجدید_رفراندوم_58 با #نظارت_تمام_مردم! آنگاه به جای تخمین و احتمال و ادعا و رجز، اصل مشروعیت را میتوان به قضاوت نور گذارد
!
آنگاه: چون که صد آمد... نوَد هم نزدِ ماست
.

من امیدوارم که تاریکی در یک هجمه‌ی هماهنگ و مسالمت آمیز، و در یک زمان و یک مکان و با یک زبان حقوقی و با یک خواسته‌ و شعار حقوقی معین، #آچمز شود! و قانون تاریکی را از سکه بیندازد! و برای هجمه ی نور اعتبار و مقبولیتی غیرقابل کتمان بخرد! و همه را از بندِ دیو سیاه قانونی، آزاد و زاینده کند!... شریکِ قدرتی فراگیر و فزاینده کند!
برای امرِ توسعه‌‌ای متوازن و پایدار و دینامیک و با ثبات، راه وجود دارد! تنها عزم جزم و رهروی راستین باید
...!
این ایده خیالپردازی نیست! کاملا علمی است و قابلیت تبدیل به یک پروژه را دارد! به شرط تامینِ پیش‌درآمدِ امنیتِ جا و مکانی و پول و مانی، تمهیداتش حداکثر سه ماه وقت می‌برد و اجرای میدانی پروژه هم با راستی آزمایی، سه ماه. حداکثر شش ماه و حداقل یک فصل سال
.
ما به نتیجه خواهیم رسید اگر ما باشیم! وگرنه این سرمایه گذاری جانی و مالی و عمری، روزی نه چندان دور میان یکی از صف‌های نان بربری، تلف خواهد شد
!
اگر تلف شد، مفتِ شستِ یابنده! خیرش را ملت ببرد و خوشه‌چینان و راننده
.
آنوقت تنها می‌توان گفت: من الله التوفیق
🙂🙁جمهوری غیرانسانی ایران، نوش جانتان!

خیام ابراهیمی
29تیر 1400

.

پ.ن:

1. عکس پیوست: کلاهخود 500 ساله
کلاهخود متعلق به شاعر نوجوان 14 ساله‌ای است که باستناد پست قبل، در 500 سال پیش با خدمت و جنایتِ قدرتِ #ولایت خود بر مریدانش، #ایرانستان را تبدیل به #ایران کنونی کرد تا با همان روش‌ها اینبار آن را #ایرانستان کند
! نام این نوجوان 14 ساله، که فقط 38 تابستان زندگی کرد و 24 بار بهار و پاییز و زمستان دیگران را تبدیل به هم کرد، شاه اسماعیل اول صفوی است.

2. بازنشر متنی از دو سال پیش در چنین روزهایی:
(کل متن در لینک ذیل و ویدئو در اولین کامنت)
به: #شاهزاده_رضا_پهلوی
موضوع: وحدت رویه در یک خانه مشترک، با یک شاخه #گل_سرخ در شرکت سهامی عام ایران

این همه گفتگوی تکراری بر سر تفاهم و وحدت در راه هدفی مشترک و گیجی روزافزون، آیا از کندذهنی اپوزیسیون و مردم ماست؟ آیا باید کماکان منتظر ماند تا این ملت سرسبز، خودش از بی‌آبی خشک شود و از شاخه بیفتد؟ آمدیم تا 1400 سال دیگر این ملت تشنه نتوانست به آب دست یابد! آیا نباید آب را به او رساند؟ آب چیست جز آگاهی به حقوق مشترک بنیادی و روش احقاق مشترک آن بر اساس هم‌افزایی و نقشه‌ی راهی مبتنی بر شعوری معرفتبار و مسالمت‌آمیز (نه شعارهای کور شورانگیز و خشونتبار). نقشه‌ راهی مبتنی بر درکی مشترک و فهمی مشترک، حکم همین آب را دارد که ملت پریشان در کویر، ناتوان از تامین آن است، چون نیازمند دلگرمی و امید بر اساس وحدت پرچمداران اپوزیسیون و اندیشمندان است. سزاست که این وحدت ضروری را دانشمندان در اپوزیسیون بر اساس مکانیسم تبادل آراء و البته بر اساس یک فلسفه‌ی واحد خلق کرده و پدید آورند، وگرنه خودبخود زاده نمی‌شود! این به معنای سزارین زودرس در شش و یا هشت ماهگی نیست! بلکه به معنای یاری برای زایش طبیعی مفاهمه در نه ماهگی است!
وحدت با شعارهای سوء‌تفاهم برانگیز و دعوت‌های پراکنده به اهدافی ناشناخته حاصل نمی‌گردد! مبانی چنین وحدتی نیازمند تامین آگاهی با برگزیدن یک فلسفه، استراتژی، تاکتیک و نقشه‌ی راهی شفاف و مسالمت‌آمیز است که از مراتب آن در #مرامنامه_امید_استقلال_آزادی یاد شده است!
ادامه در لینک
:

https://www.facebook.com/khayyam.ebrahimi/posts/2337465423179948 

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...