Monday, November 29, 2021

همان به که گم شوی

.همان بِه، شَوی خواب‌به‌خواب!

پاییز و زمستان سال1281، #مام_میهن دو نوزاد زاد و در دامن خود پرورید... یکی به رجّاله‌ها و خنزرپنزری‌ها پرید و خود وَرجَهید... یکی هم میانِ خنزرپنزرها زیرِ بال ملکه به ملک‌السموات‌و‌الارض حسابی رید. اولی چون نامش صادق و دومی چون نامش روح‌الله شد.


.

1. دیشب از صاحبخانه‌ی سمج و کتک‌خورده‌ی طلبکارِ همسایه‌ی بالایی رضایت گرفتیم و پلیس 110 دست‌خالی رفت و... بینوای بالاسری با گریه بهم گفت: میذاشتی منو ببره کلانتری... والله خسته شدم از این دریوزگی و حقارت... یه جور رفتار کرد که انگار ما کلاهبرداریم... یادش رفته ما کی بودیم خودش کی بود... سری از هم سوا بودیم... رفیق بودیم... حالا اومده دمِ درِ خونه، اجاره بگیره ...آبرو واسه‌مون نذاشت... جلوی در و همسایه و سر و همسر حسابی تحقیر شدم... نمیدونم چرا خیال میکنه من خوشبختم و زندگی دارم و خودش نداره و خوب نیست زیاد بهم خوش بگذره... نمیدونه زندگی مثل قدیما شبیه فیلمفارسی و فیلم هندی نیست... بویژه که بدلیل آلوده نشدن پر از بیماری و بیکاری و بدهکاری و گرفتاری باشه... این روزا زندگی توی این خراب‌شده یه زندون با اعمالِ شاقه‌ست... بویژه که عادی و آویزون نباشی... همسرم با تنگی نفس گفت: این بود دوستم، دوستم...؟ استرس براش کشنده ست... با کوچیکترین بحران روانی میره زیر چتر اکسیژن... توی مانیتور آتیش مجازی می‌بینه، پوست واقعیش کهیر میزنه... کلی مراقبت کردم توی این هیر و ویری کرونا پامون به بیمارستان نکشه... خرجش جدا... بخاطر آلرژی حاد اگه بگیره تمومه... داغ کردم... مرد حسابی مگه من در رفتم اومدی خفتم کنی دم خونه؟... میگفت: چرا دو هفته‌ست زنگ نزدی ابرازِ ارادت کنی؟...ناسلامتی تو بدهکار منی!... نه من!... نگران شدم...! نمیگه شاید رفیقمون بیماره... شاید دردمنده و گرفتاره... شاید افسرده و ناکاره... یادش رفته ما کی بودیم؟... نمیدونه هر شب خوابشو می‌بینم... خوابِ اونو و بقیه رو... نمیدونه روزگارم سیاهه... و من از اون آدماش نبودم و نیستم... "مــا" افتادیم زمین و شکستیم، "اون" تغییر کرده و حالش خراب شده...! ما که اینقدر فلک‌زده نبودیم... چند سال نوکریشو کرده بودم... انگار فراموش کرده بود که سری از هم سوا بودیم!... اون شد صابخونه... مثلا اومد دستمون رو بگیره... پول رهن نگرفت... جاش اجاره میگرفت خداد تومن... اما... دری به تخته خورد و اون فاتح شد و ما سقوط کردیم... اون رفت بالا... بالا که بودیم دستشو گرفتیم...رفت بالا، ولمون کرد... همین مونده بود بیاد با پلیس‌بازی مچِ ما رو باز کنه جلوی در و همسایه... اجاره نامه رو آورده بود که مثلا سند نشون همه بده که الان دو ماهه اجاره ندادم... تا با سند ثابت کنه حق با اونه... انگار ما زده بودیم زیرش... آدم اینقدر حقیر و ترسو لرزو؟... ورشکست شده بودی؟ گردنت بالای دار بود؟!... یعنی لابد شب خوابش نبرده بود که نصف شب با دو تا بادیگارد اومده بود، نکنه ما در بریم... اما نمیدونم چرا یهو ذات خودشو توی ما دید؟... منم به جنون رسیده بودم یکهو صدام رفت بالا... طاقتم تاق شده بود... تا حالا آزارم به یه مورچه نرسیده... واسه‌م مامور آورده که این بی حیاء می‌خواست منو بکشه... هر نیم ساعت یکبار زنگ میزنه نفس کشیدن رو به آدم گرسنه و بیمار حرام میکنه... زنم مریض...خودم مریض و بیکار... ما که اینجوری نبودیم... انگار نه انگار که توی این خراب شده ما اسیر شدیم و اون هموطنیه که دستش به دهنش میرسه و لااقل امنیت داره و گرسنه نمیخوابه... پیش زن و بچه ش سرش پایین نیست!... نمیدونه که ما تکون نمیخوریم تا مبادا گرسنه‌مون بشه و یا بیشتر مریض بشیم و کارمون به سلاخ‌خونه بیمارستان بکشه. دو روزه برقمون قطع شده... شانس آوردیم هیچی توی یخچال نداریم... بخدا یک هفته ست نون خشک سق می‌زنیم... همین الان هم شرمم میشه اینارو میگم... معلوم نیست مردم چی به سرشون اومده اینقدر هار شدن...هار...

هرگز فکر نمی‌کردم اینجوری آچمز بشم و دچار...
بدهکارِ معلولِ بی‌پولِ بیماردار
که نزدِ کس و ناکسان گشته بی‌اعتبار
همان بِه شود خواب‌به‌خواب و نه‌بیدار
...
.
2. صابخونه
 پلیس 110 امروز صبح برگشت و به در خونه‌ش قفل زد و جنازه‌ی خودش و همسر بیمارش رو نمی‌دونم کجا برد
!
خدا بده شانس
!
صبح ناشتا، زنگ زدم به صاحبخونه، پس از عرض تبریک و تسلیت بهش گفتم
:
تا میتونین به‌جای ناامیدی حال کنین که زندگی خیلی کوتاهه... امید ...امید... خیلی خوبه. شفا میده... غصه نخورین. جوک بگین. گل و بته... شعر حافظ... موزیک شاد... اینقدر سیاه نبینین! مرگ حقه... غم آخرتون باشه... ناراحت نباشین
.
خیلی آه کشید...خیلی... و آخرش گفت
:
ای دنیای بی‌مروّت
!
شکلات قهوه تو دهنم ماسید
!
بخشکی شانس... اینم از بخت و مستاجرِ ما
!
حالا برق آپارتمان رو قطع کردن؟
گفتم: دو سه روزی می‌شد که به خاطر بدهی، اداره برق زحمتش رو کشیده بود
.
گفت: ای لاکردار... خدابیامرز وسیله مسیله داشت توی خونه‌ش؟... سکوت کردم
!
گفت: خب، بازم خدا رو شکر کنتور نمیندازه
.
.
3. کشف اسرار
:
بعد از تعریف داهیانه‌ی معنای جدید
#مستضعف که مشمول اولیاءالله میشه نه مردم صغیر، در واقع از راز معنای #بنیاد_مستضعفان هم رونمایی شد؛ که زیاد هم بی‌معنا و نابجا نبوده و جمع بودنش تاکید بر میراث جمیع اولیاء از اولی تا دومی و بگیر برو تا سومی و ... داره.
می‌بینی حکمت خدا رو؟
.
4. نکته:
#صادق_هدایت همون سالی بدنیا اومد که4 ماه قبلش #خمینی زحمت‌الله‌علیه بدنیا اومد.
یعنی یکی زاده‌ی پاییز 1281 و دیگری زمستان 1281... یکی آواره و بی‌خانمان، دل دوستان ناچیزش رو سوزوند! و دیگری مالکِ تمام گهواره‌ها تا تمام گورها 36 سالِ بعد، دلِ دو عالم رو سوزوند... البته قبلش حسابی چزوند
!
اما عجب صاحبخونه‌ی همسایه بالایی از شرّ مستاجر بدحساب، خلاص شد! امشب هر دوشون راحت می‌خوابن
.
خدای رحمان هر چی زودتر همه طلبکارها را از شرّ بدهکارهای مفنگی خلاص کنه
.
اینجوری دنیا جای قشنگ‌تری میشه
.
هر کی از بیل گیتس بپرسه رازش رو توضیح میده
:
جهان پاک از کثافت و آلودگی و سبز
.
امید که همه سیر بخوابن...گرسنه بلند شن
!
نه اینکه با مرگ موش گرسنه بخوابن... و دیگه بلند نشن
.
درست حدس زدین: قاتلش گاز شهری نبود.... مرگ موشی تازه‌به‌دوران‌رسیده بود
!
امان از تازه به دوران رسیدگی... امان
!
.
5. گم شو:
تازگی‌ها هر کی به هر کی میرسه، اگه زودتر موفق نشه خودشو گم و گور کنه تا رو در رو نشن، به طرف میگه: خیال نکنی داره خیلی بهمون خوش می‌گذره‌ها... اصلا... ما از همه بدبخت‌تریم
.
"ما بدبخت تریم"...  اینم #شعار_سال تولیدی و غیررسمی این سال‌های سیاه و عوضی است.
هر کی از ظرفیت وجودی خودش شک داره... اگه از حال دیگری بی‌خبر باشه، خیلی بهتره... تا اینکه به دروغ واسه دیگری مانور بدبختی و خوشبختی بذاره... یه ذره مروّت واسه خودمون باقی بذاریم... شاید این مروّت، بنزین آپولوی ما در کهکشان بعدی شد... خدا رو چه دیدی؟ نخوابیم شب درازه... و اگه بخوابیم، شاید خواب به خواب شدیم
.
شب خوش
.
ساعت 55 دقیقه بامداد(شبِ اهلِ قبور)
خیام ابراهیمی
5 آذر 1400 یقلوی

 

Thursday, November 25, 2021

آرامش در بستر مرده رود

آرامش


این روزها بس ناآرامم... آسایش #آرامش نمی‌آورد... اما ناآسودگی یقینا ناآرامی می‌آورد!
می‌توان فارغ از آرامش دیگری، تنها در آسایش خود بست نشست و بالعکس... اما می‌توان همنوا شد و برای آرامشِ تمام آسودگان در تمام میادین بست نشست و برنخاست تا نتیجه. خوشبختی شاید بتواند این باشد
!
دو هفته است که مردم در
#اصفهان بست نشسته‌اند شبانه روز و... عده‌ای برایشان ساندویچ توزیع می‌کنند! مخاطبِ مردم بینوا، آسودگانِ حاکمیتی‌اند که ویران کرده‌اند آرامش و آسایش همه را!
1. دو هفته بست‌نشستن در مسیلِ خشکِ زاینده‌رود، یعنی می‌توان
#شبانه_روز بر بستر مرده‌رودِ مام میهن بست نشست و لت و پار نشد در #آبان ...
2. مردم اما در شهرکرد
#برنو نشان می‌دهند... یعنی ما از تبار #سردار_اسعد و #ستار_خان و #باقر_خانیم... ما از تبار بهمن و فروردین و خرداد و مرداد و شهریور و مهر و بهمن و دی و آبانیم.
و گمنامان پروموت می‌کنند این
#نمایش بی‌ثمر زنجیره‌ای را و بابتش آسایش می‌گیرند... و باز بـــادِ مردم خالی میشود در خوزستان و کک کسی در #آبان گزیده نمی‌شود جز #مادران! یعنی می‌توان بست نشینی را به خاک و خون کشید در سناریوی دی و آبان، تا مشروطه‌ی مشروعه مستقر بماند در ایران!
تا مردم در دور باطل بحران #نان و #آب و
#برق و #بنزین و #لاستیک_کامیون و #حقوق_زنان و #کودکان و #زندانیان و #محیط_زیست و هزار #برجام نافرجام دیگر مشغول باشند و هرگز به نتیجه نرسند... براستی چند هدف بزرگ دیگر را تا کی و کجا می‌توان بر شمرد تا این عمر سگی به پایانی درون یک تابوت رسد در یک جعبه؟... اما اعرابی هرگز نرسد به کعبه...
.
43سال است که ما شاهد سریال زنجیره‌ای جنبش آب و بنزین و برق و نان و واکسن و خونیم که البته همواره موجسواران(و در رأس ایشان خرسواران اعظم) روی آن سوار می‌شوند تا آن را به‌سوی ساحل امن خود ببرند! یعنی همواره خنجرشان روی زخم‌های مام میهن است، به خونریزی و پانسمان ... اما قانونا تا آخرین قطره خون، خبری نیست از درمان
.
در دور باطل تولید این دوغ و دوشاب سمبولیک توسط تریبون‌های وابسته به قدرت اما چه باید کرد؟ تا از این ستون به ستون بعدی از راه راست، منحرف نشد؟! راه راست کدام است؟
.
با گذری سطحی در تاریخ مشروطه تاکنون، در مقابل زورگیری حاکمیت، به ردپایِ دو روش، بارها و بارها بر می‌خوریم
:
1. بست نشستن در احرامِ خدایانِ شابدوالعظیمِ تهران و قم و نهایتا مقابل سفارت انگلیس
...
2. حمله مسلحانه توسط ستارخان و باقرخان و سردار اسعد و تحول روبنایی حاکمیت در بهمن 57 منجر به استقرار قدرت مطلقه‌ی مشروعه به جای قدرتِ مشروطه‌ی مشروعه... یکی مکلا با خدمات شایان توجه، اما عقیم... یکی معمم با رفتارهای تخریبی و صرفا ویرانگر یک کلاهبردار و عمامه‌دارِ زعیم
...
نهالِ هر دو روش با حمایت قدرت‌های اربابان خارجی و بومی در آب و خاک مشترک کاشته شده و به نتایجی رسید که امروز شاهد میوه‌های آنیم. فقدان حاکمیت مردمی بر سرنوشت عمومی و گدایی آب و نان از ارباب
.
امروز اما شاهد بست نشستن بر بستر خشک
#زاینده_رود و یا مرده رود در اصفهانیم... اما برای چه هدف مقدوری؟ از چه کسی؟ نتیجه و هدف آن چیست؟
باز شاهدیم که هدف آن بین مقصری در برزخی میان زمین و آسمان لنگ درهواست! اما هدف اصلی، استقرار مردم بر سرنوشت خود نیست و هنوز نخود و لوبیا را از قدرت مطلقه طلب میکند
!
یعنی یک روش مسالمت‌آمیز با یک هدف گنگ و بی‌فایده که هنوز به پاسخگویی و اصلاح قدرت مطلقه‌ای چشم دوخته است، که اگر خودش
#گروگان باشد ملتی گروگان سیاست‌های کلان تکنفره‌ی اتاق ذکر اویند... و هیچ تضمینی نیست که پس از بحران #آب و #نان و #بنزین و #دارو و #لاستیک_کامیون، یک بحران دیگر از جای دیگر سرنزند... تا در این دور باطل، ایرانی ایرانستان شود و علی بماند و حوضش.
وقتی یک روش بست نشستن شبانه روزی در اصفهان توانسته یک هفته تاب آورد آن هم برای هدفی در برزخ به قیمت تثبیت نظام سلطه. بدیهی است که باید هدف را تغییر داد... چون اثبات شده این روش مسالمت‌آمیز، برای دستیابی به یک هدف، مقدور و ممکن است. گیریم چون دریاچه ارومیه به آب برسد یا نرسد!
.
فکر کنم اگر می‌توان در امنیتی شبانه روزی، میان دوغ و دوشاب و آب گل الود بست نشست تا یکی به دوغ دل ببندد و یکی با ظرف دوشاب بر سر دیگری بکوبد و از او دل بکند تا یکی هم میان آب گل آلود تند تند ماهی خود را بگیرد، تا نهایتا هیچکس به هیچ حقی نرسد...، سزا باشد یکبار برای همیشه برای یک هدف
#عام و غیرقابل کتمان، بست نشست، تا به نتیجه رسید!
و یا نه!.. همین فرمان که میان چپ و راست و میان گل و گلوله‌ی برنو برایمان ضرب گرفته‌اند، خوب رِنگی است...؟
می‌توان اما به این دوغ و دوشاب ناپایان تفرقه، پایان داد و برای زلالی آراء، بست نشست
!
برای
#راستی_آزمایی مقبولیت اکثریت نسل پس از فروردین 58، و یا مشروعیت مشروطه‌ی مرده‌خواران نسلی بست نشست که ذیل قدرت ناخدای دو اصل 5+110 بموجب اصل 177 تا ابد به مرده خواری خود شادند.
چرا باید در دوری باطل بین عقوبت نخود و لوبیای هضم نشده‌ی دیزی اربابی، همواره پیاز زیرِ مشت یک #فردین بود؟
مگر نمی‌توان برای احقاق حق اولیه بدون #برنو بست نشست؟
تا آسایش ویژه خواران قوم یاجوج و ماجوج، آرامش یتیمان و مردم مستقل را ویران نکند؟
می‌گویند: اگر #بست_نشستن #مردم_اصفهان امن است؛ به خاطر حضور #بسیج و فرماندهان سپاهی است
!
اما با چه هدفی؟
...
مگر با تداوم چماق قانون سلطه، #دریاچه_اورمیه پر آب شد؟ تا #زاینده_رود پرآب شود و ترک‌های زمین تفتیده، نرم نرم ملتی را در کام خود فرود نبرد؟
چه کسی می‌تواند بگوید خواست مردم اصفهان بد است؟ و یا این رفتار سمبولیک بر بستر خشک وطن فوق العاده زیبا و الهامبخش نیست؟
نکته این نیست که شعارها و روش بیان آن بد است
!
نکته اینجاست که احقاق شعارها و روش بیان آن بدستِ دربار سلطانی است که معجزه نمی‌دهد! و تنها ثمر آن انحراف از اصل ماجراست! که خشکیدن حیات کل مام میهن است
!
.
#الهام از #بست_نشستن در #بستر_زاینده_رود
پس به جای محو شدن در الهامات زیبای زنجیره‌ای، بیاییم یکبار برای همیشه یک الهام پایدار بگیریم از جمع جبری عقوبت تمام مطالبات که به کجا انجامید جز اتلاف توان مردمی گرد شعارهای نیک؟ آیا ما با شیفتگی قصد داریم همواره آب به آسیاب شعارهای زیبا بریزیم یا به عقوبتِ موضع خود گرد شعارها در سناریوهای امنیتی/اطلاعاتی عقیم، هشیار باشیم، تا بتوان با بست نشستن در تمام میادین کاری کرد کارستان...مگر به استقلال و آزادی رسید
!
نه اینکه علی‌رغم دور باطل عبرت‌های تاریخی از #تکرار مطالباتِ زنجیره‌ای از مقامِ اربابی که نیت خود را در هر میدان اثبات کرده، هرگز به سامان نرسید و تنها با خالی کردن توان خود، این رابطه‌ی ارباب و رعیتی را تثبیت کرد
!
عبرت #جنبش_آب برای من، مُصَدّقِ این الهام قدیمی و تکراری در سال‌های اخیر است که بارها بر آن تاکید شده است
:
باید در تمام میدان‌ها در یک زمان و با یک زبان هم آوا شد و بست نشست و برنخاست تا نتیجه... اما نه با #نافرمانی_مدنی در دامن اربابی که قدرت سرکوب دارد! بلکه با #فرمان_مدنی به عنوان یک تکلیف مدنی بر صاحبان زر و زور و تزویر
!
.
مطالبه اما چه باید باشد؟

حکم مردمی: #تجدید_رفراندوم_58 نسل مرده، با نظارت تمام مردم(نه نظام)، حق تمامی نسل زنده‌ی پس از 12 فروردین 58 است
!
آنگاه: چون که صد آمد، نَوَد هم نزد ماست
!
چرا که حق #آب و #نان و #برق و #بنزین و #کار و #مسکن و حقوق #زن و #کودک و #بشر... همه یکجا در دل آن است
!
آنگاه شاید بتوان میان آسایش ویژه خواران، به آرامشی فراگیر دست یافت؛ هر چند مانع آسایش انحصاری صاحبان تریبون و آسودگانی شود که دلشان به نقدِ نمایش‌های جزئی و مُجاز مردم، گرد نخود و لوبیای هضم نشده‌ و دفع شده‌ی دیزی اربابی، خوش است
!
باید برای امکان یا عدم امکان بازپسگیری وطن از طریق مسالمت‌آمیز بست نشست... تا تکلیف روشن شود: ما همواره باید گدایِ ارباب بمانیم؟ یا اربابِ سرنوشت مشترک خویش شویم؟
اگر هنوز کسی پشت مانیتورها، هیچ شتابی ندارد و همچنان در فکرِ گدایی ادویه‌جات دیزی اربابی است... یعنی باید بساط مام میهن را جمع کرد و بیش از این آبغوره نگرفت
!
که: هر دم از این باغ بری می‌رسد... تازه‌تر از تازه‌تری، می‌رسد
!
آیا تهییج شدن آخر هفته، بر سر سناریوهای شورانگیز و نو به نوی شهرزادانِ قصه‌گویِ اربابان بومی و خارجی، بس نیست؟... و یا دانه دانه انار و آجیل مشکل‌گشای این شب یلداس بلند، تا ابد خوشمزه است و سعادت و خوشبختی عمومی در همین تعداد سوژه‌های ناپایان است؟
!
خسته نشدید در این دور باطل؟!... سرتان گیج نمی‌رود؟
خیام ابراهیمی
3 آذر 1400 اُمَوی


زیباترین لبخند دنیا

زیباترین لبخند دنیا


با درود و پوزش از این خشم فروخورده! بفرموده اینترنت آنقدر ضعیف شده که جنونم را دو صدچندان کرده! هرچه از او انکار که این استاتوس را نفرستم؛ از من اصرار که باید بفرستم! که *مردمسواری ولایی در بحران مرده‌رود #اصفهان و #شهرکرد، سکانس به سکانس، از آتش‌تهیه‌ی جانسپاران سناریوی حضرتش‌است، تا فرجامی چندمنظوره به قصد گم‌شدن و خوشه‌چینی و دیگر هیچ!

به تمام جماعت ظریفی که هوشمندانه این زندگی سگی و قانون گدایی از راهزنان بدوی را قبول کردند، تا تک تک نفسهایشان را از یک "ناخدای گروگان کدخدا" گدایی کنند و حاکم بر سرنوشت مشترک خود نباشند! خسته شدیم! بریدیم... بلکه با هر دم‌وبازدم زجرکش شدیم از #تکرار نقدِ نخود و لوبیای هضم نشده‌ی دیزی اربابی و اعتراض گردِ #آب و #برق و #بنزین و #لاستیک_کامیون و #واکسن و #پشکل و #حقوق_معوقه_کارگران و گدایی زندگی سگی معلمان و هر چه حقوق ثانویه از ارباب و درخواستِ استعفای مقام عظمای کفتری برای واسپاری معرکه به لوطی و عنتران دیگری! براستی آیا مشکل شخصیت است؟ یا شاخصه؟آیا مشکل از قانونمدار است؟ یا قانون؟
مگر قانون و نظارتِ مردم بر قواعد مناسبات قدرت در این نظام سلطه، دموکراتیک است، که "مطالبات مردمی" معنادار باشد؟ مطالبه از سلطان صاحبکران یعنی رضایت رعایا برای تثبیت قانونِ آن شخصیتی که وکیل تام‌الاختیار و بلاعزلِ "لله ملک السموات و الارض" است و بصیرت‌اش قانونا نافذ و لازم الاجراء و تسلیم در مقابل حکم حکومتی و امرش مطاع!؛ حال‌آنکه اگر مشکلی باشد، مشکل از قانون خداوندگاری اوست، نه قانونمداران فرمانبر
...

اگر مبارزان واقعی، اندکی از هوش سیاسی برخوردار باشند خواهند فهمید که راه از نصیحت و نقد و فحاشی به مسئولین نظام نمیگذرد! #راه_راست آن راه تکراری نوری‌زادهای بینوا و زخمدیده و واکنش پریشان #پویا_بختیاری های جانباخته نیست! چون خون دادن در راهی بی نقشه و بدون سکانس آخر، آب ریختن به آسیاب نظام سلطه است و تنها خون را تلف می‌کند! همچنانکه امید بستن به یک قدرت مطلقه‌ی تازه به دوران رسیده که معلوم نیست گروگان کیست؟! راه باید اثباتی و قابل راستی آزمایی و غیرقابل کتمان باشد!
آیا باید بصورت دیمی با امضاء 14 نفر، رهبر یک نظام استثماری قدرت را به مردم بازپس دهد؟ پس پاسخ استعمارگران را چگونه دهد؟ و یا راه این است که برای راستی آزمایی مشروعیت، باید با درخواست فراگیر برای یک
#رفراندوم_مردمی با نظارت تمام مردم اقدام کرد؟ تا با یک #راستی_آزمایی واقعی، و مسالمت آمیز پس از 43 سال برای اکثریت نسل پس از فروردین 58 اثبات شود که آیا میخواهند برده بمانند و یا سرنوشت خود را بدست گیرند؟
آنگاه: چون که صد آید، نود هم نزد ماست
!
چرا از این راه راست، که قابلیت سرکوب ندارد خودداری میکنید و مردم را در دام آتش زدن و سرکوب شدن نافرجام می‌اندازید؟ نکند نانخورِ همین بساط ناسرانجامِ چون برجامید؟
.
براستی چرا یکبار برای همیشه برای احقاق حق ابتدایی تمام مردم، با درست نشان دادن آدرسی مسالمت آمیز، برنمی‌خیزید و در دامچاله‌های اتاق فکر
#مشهد و #خوزستان و #اصفهان و #تهران و #نیزارهای ماهشهر، از دی 96 تا آبان 98 پیوسته لقمه می‌شوید؟!... پفیوزها! مگر #دریاچه_اورمیه احیاء شد که حالا #زاینده_رود احیاء شود؟
آیا نمیدانید خانه از پای بست ویران است؟! و باید خشت اول را راست کرد؟
چرا با تکرار نوبه ای مشکلات از این ستون تا ستون بعدی، همگام با سناریوهای اتاق ذکر جانیان قانونی،
#آتشبیاری برای #آتش_به_اختیاران قانونی می‌شوید؟!
مخاطب این خشم، صاحبان تریبون و اصلاح‌جلبانی هستند که برای اینکه نه سیخ بسوزد نه کباب، هر روزه تک تکِ کنش‌ها و واکنش‌های نظام قاتل را تحلیل کرده و بنا دارند تا ابد به گوش‌های کر انتقاد ‌کنند! ما که همه چیز را می‌دانیم! پس برای که و تا کی می‌خواهید بنالید؟ آیا به ریش دنیای ما می‌خندید؟
.
اما می‌دانی
#زیباترین_لبخند به ریش دنیایتان، کدام است؟
بیا مسئله را ساده کن و ساده‌لوحانه نپیچان
!
شترسواری دولا دولا نمی‌شود! اینکه در دوری باطل زرت و زرت با تحیلل آبکی خرده‌جنایات و جنایات کلان زنجیره‌ای گله‌ی گرگها، تا ابد برای گوسفندان توهم‌زایی کنی، تا آدرس درست را نشان ندهی؛ به چه میرسی؟ جز تامین دم و بازدم آغشته به خونت؟
پفیوز
!
یکبار هم شده از آدرس درست بگو! و اینقدر کشش نده! اگر از تبار گرگان و شغالان نیستی، یکبار برای همیشه از قانون گرگ
#توبه_کن و همه را به این توبه فرابخوان و به تولید دوغ و دوشاب تا ابد کش نده!
کش‌آمدن و لت‌وپار شدن و لت‌وپارکردن و بهره‌مندی از شیرینی لذت و لطف خونخواری تلطیف شده در قانون گرگ و رمه؟ و یا قانون انسان که ملتی یکپارچه و مشترک‌المنافع را قانونا بین مؤمن و کافر دو پاره و آش و لاش نمیکند؟... مسئله این است
!
قانون انسان یعنی باید طاقت رفتار انسانی شریکان برابر را داشته باشی! باید صریح باشی! و بیش از پیش با پنبه سرنبری
!
نمی‌شود یکی در میان شعار انسانی بدهی و مارموزانه با شعر و شراب، مثل یک حیوان نشئه از خون، در صحنه باقی بمانی و حالش را ببری!... تا کی؟
!
چرا دست جمعی از قانون اساسی
#توبه نمی‌کنید و صراحتا و بصورت مسالمت‌آمیز خواستار تجدید رفراندوم 58 با نظارت تمام مردم نمی‌شوید و این خواسته را عمده نمی‌کنید تا مردم فکر کنند و به یاد آورند که خود صاحب کشورند، نه یک سلطان و یک قدرت مطلقه؟ تا یکبار برای همیشه تکلیف یکسره شود!
براستی چرا؟
!
چون با این رفتار انسانی، بساط نواله‌خوری‌تان جمع میشود؟
پس شما شغالان و سگهای هار، پفیوزتر و جانی‌تر از قبیله‌ی راهزنان و گرگانید! که یکی بدَرَد و تجاوز کند و شما چون کفتاران، تا ابد در هیئتان دیمی، زوزه کش و نوحه‌خوان و نواله‌خوارش باشید
!
لطفا پاسخ دهید
!
چرا پس از 43 سال خواستار
#تجدید_رفراندوم 58 با نظارت تمام مردم نمی‌شوید؟
یعنی آیا عمده کردن این خواسته از شعار مرگ بر خامنه‌ای خطرناکتر است؟
و اگر در این مورد لال مرده‌اید؟ پس چرا در سایر موارد خفه نمی‌شوید؟
لااقل به اندازه‌ی
#مجید_کاووسی_فر آن عَیّارِ "لبخند بر لب" در بالای دار، شرف داشته باشید! کسیکه وقتی خود را در بن بست قانون شما پفیوزها دید، به امنیت خانه‌ی مردم نزد و دل ملت را نلرزاند! بلکه به بانکِ دزدان زد! به دزد سرگردنه زد و به ریش دنیای دون شما و به پوستین دین بت‌پرستتان خندید!
جمع کنید این بساط تفخیدی‌ آن امام کلاهبردار و مکّار و راحلِ قاتلتان را
.
که جنایت شما از جنایت خدعه آمیز و مکر او برای
#غبن مردم در یک قرارداد اجتماعی رذیلانه‌تر و کثیف‌تر است! غبنی که از لحاظ حقوقی هر قرارداد اجتماعی را باطل می‌کند!
آیا شما حق داشتید اختیار نسل‌های نیامده را تا ابد بین مؤمن و کافر پیشفروش کنید؟
اگر نه!...پس چرا به اصل 177 که مردم از حقیقت پیشفروش اختیار خود به صاحب دو اصل 5+110 غافلند اشاره نمی‌کنید؟
سکوتتان لجن‌تر و جنایتبارتر از آن سلاخ‌خانه‌ی خونین و امنیتی است که روی جنازه‌های یک ملت قانونا عقیم برای خود بنا کرده‌اید و برای فرافکنی یکی در میان یا تنها فحش میدهید و یا شعار حقوق بشری می‌دهید!... این شعارهای بدون
#نقشه_راه و بدون تصویر #سکانس_آخر فتح قله، قرار است به کدام مسلخ منتهی شود؟
.
تف بر سکوتتان
!
چرا پس از 43 سال مرده‌خواری، حاضرید هر آبی را با هر روشی گل آلود کنید برای ماهیگیری جلادان و سهم خودتان، اما هرگز حاضر نیستید درخواست مسالمت‌آمیز و برحقِ تجدید رفراندوم 58 را با نظارت تمام مردم در هر فرصتی عمده ‌کنید، تا فراگیر شود! و به تنها #شعار_برتر تمام میدان‌ها تبدیل شود تا با احقاقش به هر خونریزی و سرکوب زنجیره ای پایان داده شود؟ آیا شما از معرکه های ناپایان بی‌سرانجام و گیج و گم، نان میخورید؟
با کش و قوس و پروموت مطالبات دست دوم ناپایان و این چاه‌نمایی زنجیره‌ای گرد حقوق ثانویه، به چه امید بسته‌اید؟ جز تداوم #قانون_اساسی #شبان_رمه‌گی
!
پاسخ دهید
!
یعنی #سکانس_آخر کدام #نقشه_راه در سرتان است که از این راه شفاف‌تر و مفیدتر است؟
پاسخ دهید
!
نفسمان برید
...
خیام ابراهیمی
یکم آذر 1400 اُمَوی

.
پ.ن
:
*مردمسواری:
در باب مستنداتِ #مردمسواری_ولایی روی مطالبات برحق مردم، که هر وقت خواستی بادش می‌کنی و هر و قت خواستی می‌ترکانی‌اش، به #اذن #مرده_خوار_اعظم به دو کامنت یک و دو پیوست مراجعه شود! در صورت عدم تمایل باطنی، در این شبهای انسانسوز، به کامنتها مراجعه نشود تا دلخوشی به نخودسیاه در باد و بود مردم پریشان و غیرتشکیلاتی، مخدوش نگردد
!

  

Friday, November 19, 2021

استفتاء در باب مهاجرت

استفنتاء: طبق آیه* #مهاجرت #مستضعفین، حلال است یا حرام؟
در این متن مطرح میشود که اگر برخی از علماء کافر حربی‌اند، اما برخی از کمونیست‌ها یک‌پا مجاهد جعلی‌اند!
اونی که یادش بره گفته: خون باید گریست! اون آیه رو هم یادش میره که گفته: اگر از مصیبت #مهاجرت نکنی، اهل دوزخی! لذا: وای زِ روزی کــه #گدا معتبر شـود!... گر معتبر شود، به گُهَش مفتخر شود!
#مهاجرت از برزخ #بلاروس و #لهستان و دریای مرمره؟ یا شنا در #دوزخ و دریایِ خون احمره؟!
مهاجرین بدبختِ ایرانی بشتابید برای گرفتن #سیم_چین چینی مجانی در مرز بلاروس
!
ارباب غرقاب در خون کافر شده به آیات و به در می‌زند تا دیوار بشنود: مهاجرت بره‌ها برای گرگ خوب نیست! وگرنه در چماقش نوشته: مهاجرت واجب است
!


جنگ سرد با بحران پناهندگی و ناامنی جان انسان:

دیروز خبرنگار نیویورک تایمز خبر از وخامت اوضاع دهها هزار نفر مهاجر در برزخی بین #بلاروس و #لهستان داد! سیل شهروندانی که اکثرا مشکلشان پناهندگی سیاسی نیست! بلکه مهاجرت اقتصادی گرسنگان فقیر است! آنها نه راه پس دارند و نه راه پیش! چیزی شبیهِ وضعیت مردم ایران. در برزخی با شرایط یک دوزخ! اما با امید به عزم دیکتاتور بلاروس که از مهاجرین دیگر کشورها دعوت میکند و آنها را به آنسوی مرز می‌راند، تا اتحادیه اروپا را ناگزیر به #رفع_تحریم علیه خود کند! او بینوایان را کرده شبیه به تهدید بمب هسته‌ای دیکتاتور ایران. با این فرق که دیکتاتور ایران سلامت و زندگی مردم خود را نیز به گروگان گرفته تا دنیا رفع تحریمش کند. این دیگر نوبر است که اجنبی را تهدید کنی که اگر فلان نکنی، ملتم را می‌کشم!... زکی!
از سویی گویا جهان توسعه یافته وارد فاز رفع "بحران پناهندگی" شده باشد
!
با افزایش روند ورود پناهجویان به انگلیس از مسیر پر خطر گذرگاه کانال مانش، دولت این کشور در اقدامی که ابعاد قانونی آن چندان روشن نیست درصدد انتقال این افراد به کشور آلبانی است و برای ایجاد اردوگاه در فرانسه توافق کرده 54 میلیون پوند به فرانسه کمک کند! چنین بحرانی موجب شده، کشورهای درحال توسعه و عقب‌مانده با دودوزه‌بازی و تناقض شعار و عمل، به فکر فشار و چانه زنی برای کسب امتیاز از طریق گسیل پناهندگان متوسل شوند. این یعنی بازی با امنیت و جان انسان‌ها در بازی قدرت مافیا!
.
1.
 فرصت و حکمت مهاجرت و گوربه‌گور شدنِ مستضعفین(نه نخبگان):
_ حضرت پوتین بن لیاخوف فرمود: مهاجرت به بلاد کفر حرام است!
_ کافری پرسید: جسارتا، مسئلتن یا پوتین!... پس چرا در سوره النساء آمده: مستضعفین هجرت کنند وگرنه در دوزخند!*
_ پوتین(ل) فرمود: تا اگر ایمان دارید، مهاجرت کنید!
_ کافر مرتد پرسید: خب چرا حضرتعالو فرمودید، حرام است!
_ پوتین فرمود: امر من به نخبگان و اغنیاء و دانژمندان و مایه‌داران و غنی‌شدگان دستساز شرخر بود! نه بی‌مایه‌گانِ سرخر!
وگرنه مستضعفین هر گوری خواستند می‌توانند بروند و گورشان را گم کنند! چون این مفتخورها تنها سفره‌ی اهل بیت و حرامسراهای ما را تنگ می‌کنند! اساسا مستضعف کردنشان به خاطر رم دادن و فراری دادنشان به گور و یا جاهای خیلی دور است، تا جا برای سرورمان علیاحضرت ملکه بنت حسن و ایادی بومی و اهل بیتش، بازتر شود! بر شما گرسنگان واجب است روزی ده بار این آیه را بخوانید و هر چه زودتر مهاجرت کنید و مملکت را با منابع طبیعی و مشترک، بگذارید برای ما
!
_ یا پوتین! آیا به مستضعفینی که اینجا را برایشان جهنم کرده‌اید، خرج سفر و یا سهم تابعیت و یا یارانه می‌دهید تا شرشان را از سر حضرتعالو کم کنند؟!
_ پوتین(ره): والله ما خودمان مشکل مالی داریم و فلوس لاموجود! حتی به قاقازادگان خودمان هم نمی‌رسد! الان کلی توی صف، لمپن و قالتاق داریم که معطلِ چند میلیون دلار اختلاس ناقابلند! اما کو پول؟! با این وصف سپرده‌ایم در مرزها با شما همکاری کنند و تک تیراندازان به سوی شما شلیک نکنند! راستش صرف هم نمی‌کند! بهای یک تیر و دستمزد یک تک‌تیرانداز مزدور سوری و لبنانی و عراقی؛ بیشتر از ارزش شماست! و اگر آنرا از خانواده شما، حتی با لااقل ده‌برابر قیمت هم طلب کنیم، باز با توجه به حقوق دست‌اندرکاران از لحاظ اقتصادِ #خر_محور و هزینه/فایده نمی‌صرفد! پس بهترین یاری همان اذنِ زنده رد شدن شماست. از سویی آنسوی مرز هم رفقا هستند و برای گذر از سیم خاردارها به شما #سیم_بر چینی می‌رسانند!
_ مثلا کجا؟
_ مثلا در بلاروس.
آنجا رفیق لوکاشنکو(رییس جمهور و دیکتاتور متقلب بلاروس) یا یک پتک روسی ساخت امریکا و یک #سیم_بر چینی رایگان با سرمایه‌ی
#بانکداران_ملکه منتظر شماست! اگر با سرعت به سمت مرزهای غربی نروید با #پتک می‌کوبد توی ملاجتان. این تهدید، انگیزشی است برای همراهی و هل دادنِ شما تا آنسوی مرز در کمترین زمان ممکن. البته ابتدا باید وارد کشورهای هم پیمان اروپای شرقی مثل #لهستان، #لیتوانی یا #لتونی شوید! آنجا خودتان باید تیز و بز عمل کنید! این یک فرصت استثنایی است!
تقریبا از حدود 25000 نفر آواره در مرز بلاروس، حدود 4000 نفر موفق شده اند وارد لهستان شوند و آنجا اردو بزنند. حدود 20هزارنفر هم در سرمای زمستان اینور اردو زده‌ و عین سگ می‌لرزند! اکثرا افغان و عراقی و کُرد و سوری و تعدادی هم بلاروسی معترض به تقلب لوکاشنکو در انتصخابات، و البته تعدادی هم مردم همیشه در صحنه‌ی ایرانی.. و چه بسا سربازان گمنام
.
.
2. #مهاجرت با سیم‌بُر:
یک فرصت استثنایی در
#برزخ(بین بلاروس و لهستان)! با تجارتِ #سیم_چین چینی(به جای #سیم_بر) و دلالان و پاندازانِ روسی.
#جیمز_هیل خبرنگار اعزامی نیویورک تایمز در گزارش امروز خود از مرز بلاروس و لهستان خبر از توزیع #سیم_بر مجانی به مهاجرین از سوی دیکتاتور بلاروس داد!
بینوای ساده دل خبر ندارد که آنها بفرموده
#سیم_چین را جای #سیم_بر قالب می‌کنند! تا #رفقا و #برادران سر بزنگاه با فروش #سیم_بر کاسب شوند!
در واقع استراتژی #سیم_چین به جای #سیم_بر، اهدافی چندمنظوره دارد، اول از همه این به نفع دیکتاتور روسی #الکساندر_لوکاشنکو است! دوزار خرج میکند تا مهاجرین را به سمت اروپا بکوچاند و بر آنها فشار بیاورد تا بار تحریم‌ها از دوشش برداشته شود! این فشار برای رفع تحریم از سوی اتحادیه اروپا علیه بلاروس، چیزی شبیه تهدید #بمب_هسته ای از سوی ایران به امریکاست که لابد اونا هم مثل مردم ایران از گرسنگی شکمشون خیلی درد گرفته
!
این فشار به مردم هم به نفع تمام رهبرانِ مستضعفِ اغنیاست که تخصصشان خوناشامی از خون نخبگان آچمز است، هم برای بخشی از پخمگان و سلبریتی‌ها که دلال محبتند و در این دلالی، شتیلی کاسب میشوند و هم برای بدبختان مستضعف که دل به دریا میزنند بالاخره از برزخ و دوزخ رها میشوند (یا توی این دنیا یا در آن دنیا)! اما برای یک بدبخت، کم هزینه‌ترین راه همین روش توسل به #سیم_بر است! مرگ یکبار و شیون یکبار. خلاص
!
هر چند آنجا ناچار شود برای بریدن سیم خاردارهایی که سیم چین نمی‌بردشان، یک سیم بر از برادران قاچاقچی بخرد!( بالاخره این‌ها هم زن و بچه دارند و باید رزق‌شان را درآورند! ما هم فکر کردیم اینجوری نه سیخ می‌سوزد نه کباب. هم #سیم_چین‌ها خریداری و هدیه می‌شود(به نفع چین و دلالان ما) و هم #سیم_برها خریداری می‌شود به نفع دلالان ایرانی و باز #چین و باز #ما
.
یک تیر است و چند نشان، مهمترین مزیت این روش، امنیت آن است! البته بیشتر برای دیکتاتوران مستضعف و همیشه تشنه که باید امنیت خودشان را برقرار کنند، نه مستضعفان پاپتی و گشنه. با این حال با حمایت پوتین و نعلینِ آلِ‌صفا، این روش یک فرصت بیزنس جدید اهدایی توسط لوکاشنکو دیکتاتور بلاروس، را برای مستضعفین مهاجر ایرانی فراهم می‌آورد: "خرید و فروش #سیم_بر و #سیم_چین چینی قاچاق در مرز!" چون این سیم چین‌ها کیفیت ندارد و چپ و راست می‌شکند! البته با هدیه ی یک سیم‌چین چینی و چند #سیم_بر میتوان هم با ضریب اطمینان بیشتری موفق شد و هم علیه تاجران خونخوار اروپا بپاخاست، تا یا با آنها در رفاهشان شریک شد و یا باجی گرفت باجا! ظاهرا آنها مایل نیستند زیر علم گازانبر ملکه و امریکا و چین بروند! بویژه که #فرانسه یک رکب اسمی خورده در #استرالیا از رفقیانمان #انگلیس و #امریکا که باید جبران کند! پس نهایتِ سعی خود را می‌کنند که شما را به کشور خود راه ندهند و یا مسیر دیگری را برایتان باز کنند!(چون دل نازکند و اهلِ دامچاله‌ی حقوق بشر) یعنی چون مهاجر موی دماغ طرفین دعواست، لذا هر یک سعی می‌کند یکجوری او را راضی کند که در حیاطِ او نماند و برود یک گور دیگری! این روش هم برای اجبار به حرکت خوب است؛ و هم یک فرصت دلالی و ماهی گرفتن از آبِ گل‌آلود ایجاد میکند برای همه که البته هر یک باند مافیای خودش را دارد! که در این اوضاع بیکاری می‌توان در آن‌ها به نفع یکطرف و علیه دیگری، استخدام شد و حالش را برد! جریان تجارت بر اساس #دوقطبی های کاذب یعنی همین! یکسو مافیا و سوی دیگر دنیا. اتیکتِ چپ و راست، یک پوستین عوامفریبی است
!

مثلا از این‌سو، بلیط یکطرفه تا #مینسک(پایتخت بلاروس) و ویزای مجانی است! تا با حمله به مرزهای اتحادیه اروپا بتوانید در قدرت و رفاه ناشی از تجارت خون مردم منطقه سهیم و سپس در سکانس‌های بعدی آواره و طرد و محو شوید! اینجوری لااقل یک مدت صفا خواهید کرد! و این احتمال هم هست که شانس آورید و سالم به مقصد برسید. اما عقوبت ماندن در دوزخ، جز سوختن نیست! و این بر خلاف نص صریح آیه‌ی #قرآن است!
اما آنجا(بین لهستان و بلاروس) شبیه #برزخ است. لهستانی‌ها سعی میکنند مهاجرین را برگردانند به بلاروس، بلاروس هم اجازه نمی‌دهد مهاجرین برگردند به #مینسک... این یعنی مهاجرین باید از آن برزخ یکجوری خودشان را نجات دهند! و این یک بحران میسازد و یک اهرم انگیزشی قوی که هر مهاجری باید قدرش را بداند. بویژه که ویژگی‌های پناهندگی نداشته باشد! و تنها به علت اقتصادی مهاجرت کرده باشد
!
این نوع زندگی در برزخ بینِ #بلاروس و #لهستان، شرف دارد به زندگی در ایران که نهایتا در صورت ماندن باید وارد تجارت‌های دیگری شوید که طاقتش را ندارید و برای تنازع بقاء نیازمند یک همسر قوی و مایه‌دارید که البته نادر است! پس دل را باید زد به دریای مرمره و مدیترانه و یا #دریای_خون!
.
3.
 تجارت امنیتی همسر:
پس از اینکه #امید_کردستانی میلیاردر ایرانی(از مدیران توئیتر و گوگل)، همسرش بیتا دریاباری(استاد دانشگاه استنفورد) را با دو فرزند و نصف ثروتش به حال خود رها کرد و با همکارش "جیزل هیسکاک" ازدواج کرد، #شاهکار_بینش_پژوه موزیسین رانده‌شده و مهاجر ایرانی با #بیتا_دریاباری و ثروتش ازدواج کرد و هی در دیار فرنگ کنسرت‌های میلیاردی داد؛ تا اینکه بفرموده اینک رهبر معظم مستضعف جهان، مهاجرتِ نخبگان ایرانی را در حد ارتداد از ولایتش می‌داند! این در حالی است که #لوکاشنکو دیکتاتور بلاروس به مهاجرین افغان زرت و زرت #ویزای_رایگان و #بلیط_هواپیمای_مجانی با یک #سیم_بر در حد یک #سیم‌_چین چینی هدیه می‌دهد تا در کنار سایر رانده شدگان از دیار خودش و سایر کشورها، در مرزهای اتحادیه اروپا #زحمت ایجاد کنند! چرا؟ چون دوست دارد با فشار از پهلو از بادِ تحریم اروپا رها شود، و بر سر قدرت باقی بماند و #پوتین_روسی زیر پا لِهَش نکند! چون بهره‌مندی از استراتژی کسب زور و زر و تزویر روسی، بس شیرین است و این را رهبر مستضعفِ جهان نیک میداند! لذا سزاست که مزاحم‌های بینوای تمام سرزمین‌ها به جان مزاحم‌هایِ اتحادیه اروپایِ ضد ولایت ملکه و متعلقاتش، بیفتند!... این حکم حکومتی است
!
.
4. راز تکثیرِ زر و زور و تزویر و سلبریتی‌دوانی روسی از آبان 98 تاکنون
:
در 25 آبان 98 پس از اولین ساعات نمایشِ تخریب بنزینی در پروژه سرکوب، صاحب دکه روزنامه فروشی به من گفت: بفرموده، اول برو بچز خانه‌های سازمانی پشتِ سرم عین اعراب وحشی ریختند توی فروشگاه زنجیره‌ای رفاه کارگران مقابلم و آن را از غنائمِ آذوقه و لوازم خانگی خالی کردند و سپس یک گروه منسجمِ دستار به سر و صورت، ریختند و فروشگاه خالی از لوازم غارت شده را آتش زدند! بینوا کارگران. اینکه چرا در هیچ کجای کشور متصرفه، هیچیک از شعب فروشگاههای زنجیره‌ای سرداران اطلاعاتی امیران و سپاه کوروش را آتش نزدند، ظاهرا باید از معجزات ولایی باشد! و اینکه چرا بانکها و مؤسسات رانتخوار و پولشویی چون قوامین(ع) را آتش زدند باید از سرانِ بدنامِ اختلاسگر و سربازانِ گمنامِ ورشکستگی‌اش پرسید! اینکه پس از چند ساعت شاهد یک وحدت رویه در تمام شهرهای بزرگ بودیم نیز باید از معجزات فرمایشی اتاق فکر روسی باشد به اتاق ذکر ولایی(که بفرموده در دادگاه آبان توسط فعالین حقوق بشری برجسته نشد!).
پس از فروپاشی شوروی، تکثیر فروشگاههای زنجیره‌ای وابسته به سران کا.گ.ب یکی از کپی برداریهای عوامفریبانه از روی دست نظام غربی بود با روش‌های امنیتی روسی، که در سال‌های اخیر عینا در ایران بازنشر شده است تا قدرت نان و جان مردم در دستان نیروی متمرکز قدرتِ حاکمیت باقی بماند! بنابراین گور بابای سرمایه‌ی حق بیمه کارگران و پرولترهای فروشگاههای زنجیره‌ای رفاه کارگران. تقویت و تثبیتِ فروشگاههای امیران و سرداران و سربازان گمنام را بچسب
!
.
5. مردمسواری و پولشویی با آلتِ سلبریتی‌هایِ دست‌ساز
:
فرض کن تا سه سال پیش یک سربار گمنام بینوایی چون امیرخسرو دهلوی(اسم هنری وصله شده توسط خودم) یا عباسی(نه حمیدشون در دادگاه سوئد) باشی؛ و از پدرزنت 21 میلیون وام بگیری برای رهن خانه و "پس نداده" یکهو با یک سلبریتی هنربندی بنام "باهارا راهنمای" برای حفظ ایمنی مزدوج شوی و باز ناگهان این دو عزیز لذیذ، در یک پروژه‌ی امنیتی از همسران سابق طنازشان طلاق بگیرند تا یکهو از غیب بهشان دلار امیران و سرداران برسد تا زرت و زرت شعب مختلف برندهای لوازم آرایشی لاکچری را در تیراژ بالا در تهران و کرج و شهرستانها رونمایی کنند! مثلا با امتیاز رنگ موی #سلتون و برند #ریرا تا در موقع لزوم قادر باشند مردم را به بهترین شکل و با کیفیت بالا رنگ کنند. اینکه یکهو میلیارد میلیارد پول بی‌زبانش از کجا به آن بینوای 21 میلیون‌تومانی تزریق شده را باید از خواجه حافظ شیرازی پرسید! متعاقبا باهار نازنین و با دست پای ما نیز، با دو تن گوشت و سرقفلی و شهرتش برود برای افتتاح نمایندگی‌ها و یکهو لاغر شود، تا در عرض ایکی ثانیه آن امیرخسروی گدا و البته خوشتیپ، یک میز کنفرانس بگذارد در سالن دراز دفترش، در یکی از دهها دفتر نوبنیادش، به بلندای پرچم سبز رنگ جنبش سبز، روی سر صدها هزار معترض جنبش زرد، و دور برش هم یک مشت قاقازاده و سربازان گرسنه و گمنام با عطش و شهوتی مثال‌زدنی بنشینند برای کسب و کار حلال و بیزنس خون مردم مستکبر ایران، البته بصورت مشروع برای تثبیت قدرتِ قانون هیئت مؤتلفه و رهبر مستضعفشان.
خوانش و رونمایی از این روش روسی نیاز به فسفر چندانی ندارد! و فهمِ چیستی و مکانیسم آن اظهر من‌الشمس است؛ مگر به علمِ مقدسِ تجاهل‌العارفین، علامه و پرفسور باشی
!
.
6. تجارت روسی/امنیتی دراز کردن پرچم روی سر مردم:
پس از تجارت میلیاردی قطع و وصل زنجیره‌ای ازدواج امنیتیِ سلبریتی‌ها با هم(پس از جدایی برادران طناز قاسمجانی در روحوضی‌های مهرانه مدیری) از همسرانشان، و ازدواج همسر قلقلی و همیشه‌بهار یکی، با امیرخسرو دهلوی خوشتیپ و تو دل برو، که همین سه سال پیش نیازمند کلاهبرداری(عمامه باز کنی) 21 میلیون تومانی از پدر زن بینوایش بود تا خانه رهن کند، دراز کردن دستار پرچمهای هزارمتری سبز و سرخ و سپید روی سر هزاران تا صدها هزار نفر مردم معترض به نتایج انتصخابات نمایشی و نمایش معترضین بعدی به معترضین قبلی، باز البته مختص به ایران نیست
!
مثلا در سال گذشته(شهریور 99) شاهد دراز کردن یک پرچم سرخ روی سر مردم بلاروس هم بودیم. پیش از آن هم رهبر مستضعف سلبریتی‌های مایه‌باز ایرانی، پرچم سه رنگ "فلان‌نشان" را روی سر معترضین به فتنه 88 دراز کرد
.
اگر بخواهیم راز بیزنس سه چرخه‌سواری با ناموس سلبریتی‌ها و پرچم را بعنوان ناموس کل مردم، در اقصی نقاطِ حیاط‌خلوتهای حوالی روسیه، بهتر بدانیم، شاید بد نباشد که یک نظر مفت بیندازیم به خوانش میان خطوط و سیر تحولات در کشور دوست و خواهرِ "رفیق پوتین" یعنی خونه‌خالیِ لوکاشنکوی بلاروسی! بلا به دور
!
.
7. دیکتاتور بلاروس(لوکاشنکو): #من_دیکتاتور_نیستم! صاحب موهبت سیم‌برم
!
و "سیم‌بُر" ابزاری است که هم میتواند دیوار امنیتی جدید در مرز پاکستان را ببرد و هم سیم خاردار بالای دیوار امنیتی جدید در مرز ترکیه با ایران را و هم دیوار مرز بلاروس با لهستان را.
یکی از راههای خوانش عقوبت مردم آچمز ایران میان دیوارها و سیم خاردارها، بررسی سیاست پوتین در قبال دیکتاتور بلاروس لوکاشنکوست که اخیرا گفته: #من_دیکتاتور_نیستم! چرا که 80 درصد مردم با قانون من بیعت کردند و در امر مشروعیت ولایتم، به حضرت آبّــاس، تقلبی رخ نداده است!(ظاهرا حضرتِ آبـُــاس همان رییسِ اتاق فکر مافیای اطلاعاتی/امنیتی/روسی یعنی دلال مافیا پوتین(ص) پیامدار دیکتاتورهای آویزان منطقه است!)
به نظر میرسد یکی از راههایی که میتوان سیاست اروپا را در مورد جانیان و غاصبان تیمارستان نظامهای دیکتاتور عوض کرد، تجارت سیم چین اصل چین و ختن از پکن تا لندن و منهتن باشد! تا مستضعفین شرشان را از سَر و تَهِ رهبر مستضعفین کم کنند و اغنیاء بمانند و باهوشها و حوریان و غلمان و زرنگ‌بچه‌ها و سلبریتی‌های خفن، تا کیفیت مؤمنین ارتقاء یابد تا ظهورِ ملکه بنت حسن
.
چگونه؟
یعنی اگر امریکا با پشتیبانی اروپا و دلالی روسیه و حمایت چین، بمدت 20 سال از معادن تالک و #لیتیوم #افغانستان نگهبانی کرد تا به قیمت مفت از طریق #پاکستان به اروپای غربی و امریکا صادر شود و #طالبان و #داعش_رفسنجان و #داعش_خراسان تقویت شوند، این روزها حکومت بلاروس هم به مهاجرین افغان و بلکه ایرانی ویزا میدهد تا در بخش غربی مرزهایشان اردوگاه بزنند و بر اروپای غربی فشار آورند و امنیت اروپای غربی را به هم بریزند
.
.
8. مشروعیت دروغین و خونین و متزلزل بالای 80 درصدی لوکاشنکو:
طبق گزارش امروز نیویورک تایمز، #سیم_بر چینی در حدَ #سیم_چین همان موهبت و سلاحی است که لوکاشنکو در مرزهای بلاروس به هزاران مهاجر سوری و افغان میدهد تا از طریق مرزهای لهستان به اروپا هجوم برند، تا در قبال گرفتن امتیاز مشروعیت از ایشان انتقام بگیرد. لوکاشنکو عین ملاهای #ایرانی و #قذافی و #صدام با ده درصد مقبولیت نزد لمپنهای آویزان و نواله‌خورانِ سپاهش، ادعا کرده خودش با دستان خودش رأی مردم را شمرده که 80 درصد مردم با او #بیعت کرده‌اند! البته همین دلیل کافی است برای اثبات اینکه اساسا چرا دستش کج است و چشمش لوچ؟! او نیز چون دیکتاتوران خاورمیانه‌ای چشمش یک صفر درشت اندازه‌ی یک آلبالو اضافه دارد بر گیلاس. اروپای غربی هم بعنوان یک تاجر خون مردم خاورمیانه از جمله مردم ایران، حاضر است مثل #فمنیست‌های_سوئدی، ضمن سردادن شعارهای حقوق بشری، زیر حجاب برترش آن کار دیگر را برای ملاهای حشری و لمپنان گمنام دروازه غار و شوشش بکند، و از طرق مختلف به ایشان اسلحه وابزارآلات قتاله بفروشد تا رگ زندگی را از شهروندان ایرانی ببرد و ایشان با تجهیزات بسته بندی مدرن خون مردم ایران را در شیشه کنند و به ملکه و امریکا و کانادا صادر کنند
!

من فکر می‌کنم اگر خود این خونها وقتی داغ داغ در رگها جریان دارند، با پای خودشان صادرشوند، لااقل کار و کاسبی کارگران داعشی نظام شوش و دروازه غار از سکه می‌افتد و ناگزیر میشوند دوباره به جنوب شهر مهاجرت کنند...شاید وقتی به اصل و نسبشان بازگردند، بصورت خودکار سامان زندگیشان از درون منفجر شود! همانطور که #هیئت_مؤتلفه ی ملکه و اتاق ذکر پشت سر رهبرشان بصورت مکتبی و زیرپوستی سامان زندگی اکثریت مردم ایران را منفجر کردند... تا شاید در آینده‌ای نه چندان دور وقتی جزیره انگلیس زیر آب میرود، ایران را سرای خود کنند! و آن وقتی است که چین ایران را تصاحب کرده و برای ملکه گنده گوری میکند(یعنی گور بزرگ حفر می‌کند) و امریکا با یک دکمه تمام سلاح‌های اتمی اش را از کار انداخته و این وسط روسیه بعنوان پاانداز تاریخی ملکه، باز هم بدون هیچ مالیاتی شتیلش را می‌گیرد!
این بود سیر و سیاحت اندر آفاق و انفس هپروتی مهاجرت از راه دریای مرمره و دریای خون و خوابی ژرف اندر دو دریا، با گزارش جدید #نیویورک_تایمز از #برزخ به #دوزخ ما
.

خیام ابراهیمی
27 آبان 1400 اُمَوی

پ.ن
نقض غرض از تئوری تا عمل:
1. تئوری:
*حکمت مهاجرت مستضعفین
 سوره النساء
:
كسانى كه بر خويشتن ستمكار بوده‏‌اند [وقتى] فرشتگان جانشان را می‌‏گيرند، می‌‏گويند در چه [حال] بوديد؟ پاسخ مى‌‏دهند ما در زمين از مستضعفان بوديم! می‌‏گويند مگر زمين خدا وسيع نبود تا در آن مهاجرت كنيد؟ پس آنان جايگاهشان دوزخ است و [دوزخ] بد سرانجامى است (97
)

إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلآئِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُواْ فِيمَ كُنتُمْ قَالُواْ كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الأَرْضِ قَالْوَاْ أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُواْ فِيهَا فَأُوْلَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءتْ مَصِيرًا ﴿97﴾

.
2. نقض غرض در عمل:
در حال حاضر لااقل نام دو جوان نخبه یکی برنده مدال طلای المپیاد جهانی نجوم
#علی_یونسی (دانشجوی کامپیوتر) و امیرحسین مرادی دانشجوی فیزیک دانشگاه شریف، در یادم است که هر دو زندانند!
پیشتر با نام #امید_کوکبی دانشمند فیزیک اتمی آشنا بودیم که در بازگشت از امریکا زندانی شد و کلیه اش را در زندان از دست داد و بعد که آزاد شد، یکسالی در گنبد هی دور خود چرخید تا اینکه مدتی است از او خبری نیست و مفقود است
!
جز او نام دهها نخبه ی دیگر را میتوان برشمرد که به دلیل عدم همکاری با حکومت و یا آزادگی و تحقیقات زندانی و سربه نیست شدند... هنوز پژوهشگران و فعالین محیط زیست در زندانند و #سید_امامی که در بیرون از زندان با انرژی فعالیت میکرد در زندان متهم به خودکشان شد
!...
یعنی نخبگان جوان اگر چغندر هم که باشند باید مال مزرعه‌ی یک ارباب باشند و کشاورزی هم دارای ادب و آدابی است که اگر رعایت نکنی محصولی نخواهی داشت! نمیشود که به نخود امر کرد که به حکم حکومتی #درخت_لوبیا شو و برو تا کره ماه تا من از تو بالا روم
...
کار به آنجا رسیده که یا با یک ملاقه ماست،از دریای اورمیه که خشکانده‌اند، دوغ طلب میکنند! و اگر دوغ نداد! خاکش را آتش زده و می‌فروشند! کار از جنون و دیوانه‌بازی رد کرده است... یک جورهایی موقعیت نظام شبیه یک #بمب_هسته ای تدریجی میان غارتگرانی است که به در و دیوار می‌زنند تا نفهمند خانه در حال انفجارهای پی در پی و سوختن است
!
و مهمترین نکته این است که بسیارانی از تحصیلکرده‌ها در این دوغ و دوشاب کاسبند
!
وقتی نظام از سر دیوانگی و جنون به سیم آخر زده، دیگر هیچ کارش قابل نقد نیست که موضوع منع مهاجرت نخبگان جوان یکی از آنها باشد
!
کار از این حرف‌ها گذتشه و به قول آن بینوای تازه‌به‌دوران رسیده و حقیرِ آلزایمری:
#خون_باید_گریست
!
وای زِ روزی کــه #گدا معتبر شـود
!
گر معتبر شود، به گُهَش مفتخر شود
!

 


کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...