Monday, October 1, 2018

آخرین خط آئین مهر و فرصت نجات


آخرین خطِ #آئین_مهر و فرصتِ نجات
اَکشِن: بگو کجایی؟ تا بگوید چیستی ای آزاده!
"
نئون‌های رسانه" معتادِ زندان و، استقلال در پناهِ غارِ آزادی.
بر خطّم و کنتور می‌اندازم و می‌چرخم و می‌رقصم به سماع
در سورچرانیِ کرم‌ها که می‌لولند میانِ چریدنِ زالوها
اینترنتم هنوز جاری است در غـــارِ چرا میان آیه‌ها و سوره‌ی الرّحمن
آب و برقم هنوز قطع نشده؛ پس هستم!
ورشکسته‌ای نشکسته... در حال وَر پریدن از فرصتِ مامورانِ معذور
شهیدی میانِ قبضِ آب و برق و گاز و تلفن
و شاه ماهیِ رقصان میانِ خاک و آب و هوا و نور
قبضِ نامه‌ی اعمالِ مبسوطم مچاله است در احتضارِ ویدئولایوها
میانِ تپشِ نبض‌های رو به خاموشی در کفِ آشپزخانه‌ای بین خواب و مبال و پنبه‌ها
در سوراخ‌های گوش و حلق و بینی
فرصتی برای نجاتِ ویروس‌ها در مهلتِ میکروب‌ها تا #رستاخیز و #فرشگرد و شبِ معادها!
از چمدان دلار و پولشویی و شستشو در غسالخانه
راه بازگشتی نیست از مافیا به معنای دام و دانه... تا نمادها!
تمام صحنه از لندن تا مسکو و برلین تا اورشلیم تا نجف
از پاریس تا تهران و جزیره‌ی موریس تا قاهره تا دودِ علف‌زار و کاه
در دِماغِ ایمان و نشئه‌گی در محاقِ تصویری در ماه
از مقابلِ چشمانم می‌گذرد در اکرانِ هالیوود
شاهزاده‌ی شاهِ شاهانم! از دستم مده در این آخرین نفس‌ها...
به دادم برس ز بیدادِ خود، پیش از غیبتِ مارِ کبرا در غیبتِ صغرا!
...
انگشت‌دانه‌ها از هم بیگانه‌اند و غریب و پراکنده میان خیمه‌ها
و پرده‌های دریده در دستگاه شوری در دشتِ نی‌نوا
بر سرانگشتانِ بریده میانِ خاک و خونِ صحنه‌ها
ده انگشت و ده فرمان و دو دست و دو مشت و دو بازو و دو کتف بریده از چپ و راست و یک گردن و یک لب سیراب و یک سر و دل و قلوه و روده و سیراب و شیردان در سراب
یکسره در سرسره‌بازیِ سوگلی‌های شکستعلیشاه در کاخ سعدآباد
آه ای سربازان گرسنه و شهیدِ نان و آب در ترکمانچای!
جای دوست و دشمن را نشان دهید و بگریزید از این #رستاخیز_فیروزه‌ای
چشم چشم دو ابرو ... دهن و دماغ و یک گردو
هر گردی گردو نیست! هر سری بر سرِ دارِ یک سردار نیست... اما
تو گویی "عدالتِ شریف" شرفِ رازِ آخرین سکانسِ سعیدهای زنجیره‌ای را نمی‌داند و
مچِ بریده‌ی دستی از بازوان اختاپوس یک اتاق فکر نامقدس است، فردا
همچو انگشتانِ غریبه و از هم بیگانه درون ویدئو لایوها...
صاحب هتل کالیفرنیا خود گروگان است! بگریز پیش از کربلا!
که امنیتِ ما در پیوندِ صاحبانِ کوخ‌هاست؛ نه کاخ‌ها!
و قاتلان دیروز و امروز -خود- مقتولانِ فردایند! ای آبِ دهانِ هفت‌سرِ هیولا!
...
اینترنتم هنوز جاری است، از ارس تا سپیدرود و مرده‌رود و کارون...
تا دجله... تا فرات... به فرمانِ حضرتِ سلیمان که عصایش مأمنِ موریانه‌هاست
سپاهیان به وضو آماده‌یِ قتل عــام!
بیعت نمی‌کند لاکردار!... این فراری از مدینه تا مکه...
نیلوفری روئیده در باتلاقِ بی‌وفاییِ اهل کوفه... از انقلاب تا آزادی...
تهدید را به فرصت تبدیل کن! ای اهلِ ناآبادی!
#امیرعباس 
نزدیکتر از رگِ گردن به ترامپ در پی اعتبار میان راهروهایِ کنگره
#باطبی 
هنوز در مشتِ جوادِبن‌علی‌زاده‌ی بی‌نژاد و بی‌حجاب، یواشکی تخمِ بادنجان می‌کارد در مزرعه‌ی بی‌بی سکینه
سبز و کبود و بنفش در وَرَمِ ضربه‌ای برگونه‌هایِ #فخرآور و دو طفلانِ بی‌کسِ #فرَوَهَر... بازی همینه!
در سکانسِ #ری_استارت در سیمولیشنِ انقلابِ مخملین و سرخِ #رضا‌شاه در دی ماه
آه، اِی رفیق آفت‌الله... ! ای عصایِ خیالِ موسا در عصایِ پوک سلیمان
گروگانم تو را اِی گروگان!
ما میان اسنـــاد محضریِ جعلی‌ات دست به دست شده‌ایم
در پی تملکِ باور، هرزه گرد هزار بیابانِ بی‌آب‌وعلف‌و کوه و دشت شده‌ایم!
جایِ پنجه‌بکس کا.گ.ب در جعبه‌ی مینیاتور ام.آی.سیکس قلقلک می‌دهد سرانگشتانِ فخرآور را
در کادویِ سی.آی.ای
و هنوز جلیز ویلیز می‌کند روی گونه‌یِ سربازان انتحاری از استکهلم تا آنکارا... تا خنجرِ گرجی تا مسیلِ خشکِ بلوارِ کشاورز تا آب‌کرج!
شیر گازم اما هنوز باز نشده، و انتظار می‌کشد در این تعزیه!
تماشاچیان هنوز نخودی می‌خندند میان گریه‌ها در عجز و بغضِ صحنه‌ها
از این سیاهی لشکر تا سیاهی‌لشکری دیگر... تپه تپه... سنگر به سنگرهای مجاز
میانِ خاکریزهای واقعی در فتوحاتِ سقوطِ #ارتش_سایبری
انگشت‌دانه‌ها از هم بیگانه‌اند و خود نمی‌دانند!
که تمام مفصل های این دست و پا در تمام جاده‌ها به مخچه‌یِ داوینچی در رم ختم می‌شوند!
...
در کفِ آشپزخانه دراز می‌کشم!
و با صدای زنی می‌گریم که اسمش شادی بود
اما در اسلومونشنِ تشویقِ تماشاچیان در ورزشگاه... همواره صدای نامردی آشنا بود
باری...
در تمام صحنه بازی بود!
در آغوشِ سیـاه‌پوشِ کتل‌ها و گنبدهایِ فیروزه‌ای این سپاه
نارنجکی است حضرتِ آقا #رضا!
آن را به نارنج تبدیل کن از راه دور و نزدیک نیا
در #یک_زمان وُ #یک_مکان و با #یک_زبان!...
کیش و مات!
...
و خلاص!
کاغذِ مچاله کم کم از هم باز می‌شود... در آخرین سکانسِ این روزگار!
و بزی مشغول خوردنِ رمز و راز می‌شود... در پایِ دار!
کات!
4
مهر 1397
خیام ابراهیمی

آنتی ویروس

آنتی ویروس
به پرفورمنسِ بازیگرانِ حرامخوارِ ارتش سایبری! به بازیگردان و بازی و بازیچه‌ها!
به درنده‌گان مادی و معنوی! و دریده‌‌ها و ستمگرانِ ستمدیده! و ستمدیده‌گان درنده! به قلب‌های زشت و زیبایی که عین گلوله‌، به قلب‌های اعتماد، نرم و سخت شلیک می‍شوند!
در حالِ خود نظر کنیم! آیا در فصلِ پریشانی و نفرتیم؟ یا در وصلِ یکدلی و مهر و محبتیم؟
غروب، با آخرین ریالِ چنج‌شده‌ از 10هزار دلار قرضِ 3هزارتومانی، که باید به دلار 15 هزارتومانی بازپرداخت شود، از غار استقلال به بقالی سرگذار رفتم برای خرید 2 تخم‌مرغ و شاید آخرین قرص نان، جمعا به قیمت 5 هزارتومان! تا قطع اینترنت و برق و آب و گاز کی فرا رسد؟
بقالِ سر کوچه که در شرف ورشکستگی در چنگالِ نسخه‌ی روسیِ فروشگاه‌های خون‌فروشیِ زنجیره‌ای سپاه‌داعش در ردایِ کوروش است، گفت: خون ملت را توی شیشه حراج کرده و به حساب نبوغ و زرنگی سرداران ویرانی در اتاق فکر گذاشته و به خودِ مردم می‌فروشند و خودی‌هاشان به نیت جنگ نامقدس، با تزریق قانونیِ حق و خون مردم عقیم در رگ عیال و فرزندان لاکچری‌شان، دراکولا و زامبی شده‌اند واجب قربة الی...
خیره به تلویزیون بالای قفسه‌های پر و خالی، به فیلم کارتون متوهمانه‌ی مقام لژ اعظم می‌نگریستم که چگونه در رجزی بدوی و نمادین برج‌های سر به فلک کشیده‌ی امریکا را با بسیجِ پهبادهای وطنی، یکی یکی با تمام ساکنینش منفجر می‌کرد!
بقال گفت:
با این بحران‌های زنجیره‌ای الاحوازی و کوردی و تورکی و آزادی‌های یواشکیِ پوشکی و موشکی، دلار را به 30 هزارتومان خواهند رساند، تا ملتی عقیم و ابتر که قانونا گروگانِ یک رهبر است و او هم گروگان بازیِ قلدران برتر است، بصورت راهزنانِ حجاز حجری، به لت و پار کردن غیرخودی به شکل تعارفات قهوه‌ی قجری، مجاهده کنند!
گفت: تنها راه نجات این ملت، #رضا_پهلوی است که با 5000 متخصص و چند میلیارد پول آماده‌ی نجات ایرانی متحد و تماما خودی است! اما ترامپ و خامنه‌ای و پوتین به فرمان قانون اساسیِ دلخواهِ دامادِ ملکه، نخواهند گذاشت و بالاخره یکی از همین روزها، آن بخش از سپاه نفوذی در اپوزیسیون پنهان در بدنه، او را در دام خود پرپر خواهند کرد!
گفت: چاره در این است که رضاپهلوی #گاندی شود و با شهامت، زبان از رجز برای #فرقه‌ی_نبهکاربپالاید و تمامی نظام و مردم را مخاطب قرار دهد و به هر شکل شده با فرمان تشکیل #شوراهای_محلی و تداوم آن در آینده برای انتخاب نمایندگان راستین مردم از دل مردم تا شورای ملی، همه را به وحدت برای تغییرات بنیادی در یک میدان بکشاند و ملت هم این را بخواهد و سرود رهایی بخواند! وگرنه باید برای پر پر شدنِ تدریجی از خانه تا خط مقدم جنگ، شبانه روز در صف بماند!
گفت: قرار است در روز #9_آبان با گل و شیرینی و لبخند و لباسهای شاد و رنگارنگ، به همراه دوستانش به راهپیمایی در پیاده‌روها به خیابانها بروند تا او را به خود بخوانند! گفت: تنها باید همه هوای هم را داشته باشند و جز رضاپهلوی به کسی فکر نکنند و #اهل_کوفه نشوند!... در راه خانه تخم مرغ‌ها از دستم افتاد و درون کیسه فریزر شکست، تا مگر املت شود!
.
الان دارم نامه‌ای به بازیگران و #سربازان_ارتش_سایبری می‌نویسم که بر اساس سناریو با #تهدید و#تطمیع و آویزان شدن به این و آن ارباب مشغول ادای تکلیف #ملی_مذهبی، به‌جان هم افتاده‌اند، تا آب را آنچنان گل آلود کنند که تهیه کننده ماهی خود را بگیرد و ایشان شتیلش را. به آنهایی که با نیت خیر آلتِ تفرقه‌ و پریشانی ملت در راه وحدتِ چکشی و البته قانونی در راه حفظ تمامیت مرزی در جنگ با دشمن فرضی شده‌اند ... از #فخرآور گرفته تا دشمنش #باطبی و هر چه #آمدنیوز و #جوانمردی و#ری_استارت و کیخسرو و کوروش و داریوشِ دروغین و صاحبانِ گروهک‌های خشونت و ویرانگری و احزابِ پفکیِ دو سه نفره‌ی #برانداز و عوامفریب و بی‌چنگ‌ودندان و بی‌چاک‌دهان که از راه دور جز انگ و فحاشی و خشونت و ترور و شهوت سلطه و کیش شخصیت، هویتی ندارند، جز آنکه توسط منابعی از داخل و خارج به چند واسطه از سوی نظام سلطه تغذیه می‌شوند؛ که مطمئنا جز مغز ملت، مغز خر نخورده‌اند:
ای پوشیده در پوستین‌های رنگارنگ در مبارزات گیج و گم و گردوخاک با دریدگی و جیب خالی و پز عالی! ای همه بی‌رنگان گمنام در مسیر عشق و صلح تا نفرت و جنگ و براندازی عقیم با پندار و گفتار و رفتار متناقض و پارادوکسیکال! ... براستی چرا پشت نیّتِ خیرتان در اجرای پرفورمنس‌های مقدس و موجهِ کارگردان از اتاق فکرتان، جملگی یک جنون ویرانی است که از جان خود گذشته‌ تا به قیمت جان گرفتن از غیرخودی، همه جان بکنند در گوری تاریخی؟! همین‌قدر بدانید که #آنتی_ویروس ویرانی ایران، در جنگ با خامنه‌ای و پوتین و ترامپ و یا هر بازیگردان دیگر نیست! و البته بیرون آمدن از این مافیای یکطرفه زیاد هم سخت نیست! کافی است مستقل شوید و با به غار پاکیزگی پناه برید و یا خود را گم و گور کنید تا در این نسل کشی قانونی شریک دزد و رفیق قافله نباشید! چرا که آنتی ویروس ویرانی، در کارگاه میدانی تولید قدرت واقعی مردمی در شوراهاست، نه در چنبره‌ی ادعایِ بی‌تضمین خدعه‌ی خدایگانیِ اعلیحضرت پرچمداران!
نفرت و انتقام؟ یا مهر و بخشش؟
ویروس و آنتی ویروس همان #روش ویرانی و آبادانی است، نه شعارِ این و آن!
بیهوده از گریبانِ این و آن آویزان شده‌اید! برای استقلال باید خود را از شرّ گرگ درون و برون رها کنید! گیریم به روش انتحاری، خودفروشی و آدمفروشی و جنایت را قربانی حوالی نافِ خویش در هوا کنید! ...اما نه به شیوه‌ی #سردار_سلیمانی که ترامپ را تهدید کرد: ما نزدیکتر از آن هستیم که تو فکرش را بکنی!
اینکه #فخرآور در جدال با باطبی، برای نجات وطن در راهروهای کنگره علیه شاهزاده #رضا_پهلوی و #شهبانو_فرح و رفیق آیت‌الله چه می‌کند، بماند!
.
به باورم بخش مؤثری از پوزیشن و آپوزیشن، مذبوحانه و بدون #فلسفه و #استراتژی و #تاکتیک و#نقشه‌ی_راه رستگاری، در بازی‌های استعماری درندگی و درنده‌خویی، مچل است و بیمار! اما آنتی ویروس در دسترس است! کافی است نشئگی‌شان از دریدگی بپرد و از این جدال ویرانگر خود را رها کنند و به زبان حقوقی مشترک تمام ملت، به حداقل منافع مشترک ملی درست نگاه کنند و در مسیری واقعگرایانه‌ برای احقاق آن تا پیروزی به روش مسالمت آمیز و #مهرورزی گام زنند!
اما ظاهرا همه در #جنگ شرّ با شرّ، به یک نیت خیر مبارزه با دشمن مجهزند، که ضامن نارنجکشان دستِ خودشان نیست! باید نا دیر نشده این نارنجک را نارنج کرد! اما چگونه؟
این تنها پرسشِ راستین ملی است که باید پاسخش را همه بدهند! اما مطمئنا حل مسئله در روش‌های پرفورمنسِ تک و پاتک در برزخِ و دوزخِ یک جنگ نیست! دست از بازیگری سناریوی خودکشی و دیگرکشی بردارید و در تدبیرِ #توسعه_متوازن سیاسی-اقتصادی-حقوقی و همزیستی و هم افزایی، در بصیرت یک "ما" باشید نه یک "من" و نیم من!
می‌پرسی پس از 40 سال راه نجات چیست؟
به تو میگویم که پس از 112 سال، برای این‌که سال دیگر، امید به رفاه نسبی هموطنان و امنیت ایران را در مسیر بالندگی و آبادانی جشن بگیری، تنها باید 4 هفته در یک زمان و در یک مکان با دیگران بنشینی و اراده‌ی عقیم تمام ملت را در شوراهای محلی و در قانون ملی زنده بخواهی و برنخیزی تا نتیجه! به همین سادگی!
وَرجه ووُرجه لازم نیست! خود دانی! تنهاخوری میان #تهدید و #تطمیع و ویرانی در دام توهمات دیوانه‌گان؟ و یا ضیافت و آبادانی در جمعِ تمام ایرانیان؟! انتخاب با توست! حالا هی از پشت سنگرهای ارباب با خشونت و چنگال گرگ، از رعیت‌ و رمه‌ها پوست بکنید!
نارنجک؟ یا بهار نارنج؟
مسئله این است!
خیام ابراهیمی
1 مهر 1397
پی نوشت: (پیوست و چکیده و تکرار نوشته‌های قبل):
اگر فکر میکنی که #انقلاب و #براندازی_سخت چاره است، سخت در اشتباهی!
چون اربابان بزرگ به یک ارباب کوچولو نیازمندند برای خرس وسط با یک ملت! و این مهیاست!
کش دادن سلطه در بحران یعنی:
آنکه ترور می‌سازد، جنگ هم می‌تواند بسازد!
وقتی خشم فروخورده به حد انفجار می‌رسد باید آن را تخلیه کرد!
هر گونه پروژه‌ای شبیه #ری_استارت مثل همان راه‌اندازی تظاهرات دی ماه در 100 شهر بود که مامورین امنیتی نفوذی در فقدان تشکیلات مردمی آن را بصورت هماهنگ با شعارهایِ #رضا_شاه، انقلاب دیماه 96 خواندند!
نظام سلطه از درخواستِ #تغییرات_بنیادی قانون اساسی با #اثبات_اکثریت_در_کنار_اقلیت و برای خریدن مقبولیت و اعتبار مردمی، در کنار از سکه افتادن اقلیت مشروعِ قانونی در منظر دوربین‌ها در هراس است! اما که گفته قانونمداران سلطه گرند؟ این را این نمایش مردمی در حواشیِ همایشِ #نمازجمعه اثبات می‌کند! که آیا در هراسند و یا استقبال می‌کنند!
وگرنه در چنین شرایطی اعتصابات و تظاهرات پراکنده و زدوخورد و آتش زدنش به دلخواه مردم غیرتشکیلاتی ممکن نیست!
بهانه برای سرکوب و خستگی و سرخوردگی مردم در بن بست کوچه پس کوچه‌ها از کش آمدن مرگ تدریجی، با شوق پریدن در حوض سلطانِ یک انقلاب را تنها همین تظاهرات پراکنده صنفی و قطره چکانی فراهم میکند!
انقلاب بدون حکمِ #ملکه مادر و دامادهای فرانسوی و امریکایی و روسی و همیاری ژنرال #فردوست و #قره‌باغی و نهایتا میدان دادن به یک شخصیت کاریزما مثل #خمینی برای فرماندهی سیستماتیک در هزاران پایگاه مسجد در تمام سطح شهر ممکن نیست!
میان حوادثِ صحنه گردان، روزی هزار بار چشمهایت را به دلخواه خودت می دزدند
چون میدانند که #اپوزیسیون_مستقل بدون منابع مالی نمی‌تواند ادامه دهد و اساسا وجود داشته باشد! پس هر آنچه موجود است به وجود ذی وجود منابع مالی است!
آنکه پول می‌دهد تعیین می‌کند که باید شورش کرد یا نرمش؟
شاید اینبار بدون آن مقدمات 57، با قیاسِ مع‌الفارق باید حسابی کشته شد و به نتیجه نرسید! چون اربابان بزرگ یک ارباب بومی گروگان میخواهند برای خرس وسط و این مهیاست.
ارباب کوچولو که گروگان باشد...ملتی گروگانند!
در انقلاب قبلی ارباب بومی بند گسسته و گروگان نبود! و مستقلانه در صلح بازی می‌کرد، نه در تنش‌آفرینی. پس ویروس تنش آفرینی و جنگ و نفرت است!
پس راهی نیست جز تصاحب با مهر... حال اگر به روش #گاندی نشد به روش نلسون ماندلا، که بتواند با روشی نرم اثبات کند که اکثریت میتواند مشروعیت اقلیت را از سکه بیندازد و حتما نیاز به تغییرات بنیادی است؛ وگرنه این اکثریت از نشستن دست بر نمیدارد! نیازی به وروجه وورجه‌ی زیادی نیست! اینبار باید نشست. اما در یک زمان و در یک جا، و نه پراکنده! اینبار باید مطالبه داشت اما نه روبنایی بلکه بنیادی. اینبار باید انقلاب کرد اما نه علیه حکومت بصورت سخت و خشن و یا انقلابی مخملی همچون روسیه... بلکه انقلابی در ادبیات خود اپوزسیون! و به شیوه‌ی فراگیر آب و هوا و نور... رایگان و بی‌دریغ و حیاتبخش... جوری که تمام ملت احساس امنیت کنند! و تنها یک خواسته ثابت شود: #ایران_برای_تمام_ایرانیان با #تغییر_قانون_اساسی.
همین!


اعلانیه‌ی تروریستها چاه‌نمایی است


هشدار! اعلانیه‌ی تروریست‌ها، چاه‌نمایی است!
تفرقه بینداز؛ گیج و پریشان کن! و حکومت کن!
حواس‌پرتی اراده‌های قانونا عقیم، و هوشِ هیجانی پایینِ تروریستهای جنایت پیشه
اهواز؛ نه احواز! ترک؛ نه تورک! زبان مشترک، فعلا فارسی است! قاطی و پریشان، خود را لاجان نکن!
1-
یک تورک و احوازی باهوش می‌فهمد که برای قدرتِ نوشتن تورک و احواز، در دوران #پیشاآزادی، باید تا وصال آزادی در دوران #پساآزادی، متحد با دیگران و با زبان مشترک بنویسد ترک و اهواز! وگرنه دریده خواهد شد! به‌دست جهل و نفوذیان و آتشبیارانِ آتش‌به‌اختیاران، دریده نشو هموطن!
2-
صبح که بلافاصله و بصورت معجزه‌آسا، تلویزیونِ امنیتیِ #اینترنشنال با سخنگوی الاحواز گفتگو کرد و او با شانه خالی کردنِ تلویحی، کار را بر عهده‌ی #نیروهای_ملی (؟!) انداخت، اما با مبارزات مسلحانه هم‌نوایی کرد، هنوز این اعلانیه‌ی پیوست در آرشیو بود و رونمایی نشده بود!
3-
به‌قول سردار، تروریست‌های بی‌وجدانی که با خدای‌ مرده‌ی خود، وجدان شهروندان را دریده‌اند، از روزها قبل اسلحه را پشت جایگاه جاسازی کرده بودند، پیدا نیست که چرا آنقدر باهوش نبودند که جای اسلحه بمب جاسازی کنند! چون شهادت تنها برای سربازان و مردم بینوا شیرین است، نه فرماندهان (مگر انتحاری باشند)!
4-
تهدید امنیت ملی در مرزها، نیازمند تشدید ساختار امنیتی درون مرزی و برون مرزی است!
5-
با این سناریویی جنایی، جنبیدن موجه فکِ داعش‌مسلکان، در شورای امنیت، دلیل بر زنده بودن این آدمک‌های حقوقدان و امنیتی و ایدئولوژیست نیست!
6-
ارباب عالم، علیه اراده‌ی ملی، راضی به رضایتِ ارباب بومی است؛ نه اراده ملی! ارباب کوچولو را به گروگان بگیر؛ ملتی گروگانند! این شهادت تاریخ است!
7-
پای دیوار پر از گلوله در عملیات تروریستی امروز در اهواز، چند بینوا توسط ترویستهای جنایت‌پیشه، اعدام شده‌اند تا آیه‌یِ تهدید باشند و هم آیه‌ی تثبیت!
8-
جز تصرف با مهر در یک مکان و یک زمان و با یک زبان، براندازی با نفرت، تنها بدیلِ آلت‌های تحریک‌شده اما بیهوشِ ترویست‌هاست! هموطن آلتِ غرایز قبیله‌ای و بدوی نشو!
9-
استقبالِ رسانه‌ای از تشکیلات شبکه‌ای 40 نفره‌ی #فشل_گرشت از #براندازی_سخت همراه با انتقام و نفرت، از جیب من و توست! وگرنه تو کجایی؟!
10-
واکنشِ سریعِ ظریف در اولین دقایق عملیات تروریستی، نشان از تیزهوشی او در شناسایی عوامل خارجی در منطقه پیش از تحقیقات دارد! آفرین!
11-
ترویستهای کوچولو از پشت مانیتور از راه دور، با شعار #براندازم تنها موشکِ پوشکی در جیب دارند! جیب خالی و پزعالی، تنها کار احمق‌ها و یا جیره‌بگیران است!
12-
مرداد ماه خونین که قرار بود غوغا شود آمد و پاییز شد، بازیگر! شور کم کن!
13- #سفر_عشق 
در کوچه پس کوچه‌ها، تنها نفرت و انتقام عمومی را منفجر خواهد کرد و لقمه‌ای خواهد شد برای کفتارها! بیهوده گام می‌زنی سردار! پرچم را به دست سالار و تکسوارِعشق در یک #مکان_ثابت و دریک #زمان_ثابت و با یک #زبان_مشترک بده! و آنقدر بنشین و بلند نشو تا شاهد عشق را در آغوش کشی! در تنهایی کم قدم بزن! و جایی بنشین که همه تا آنجا به فرمان حضرت عشق، قدم زده باشند! در یک زمان، در یک مکان و با یک زبان عاری از نفرت و تنش و #براندازی برای خلع سلاح کردن پشت سنگرها! همه به امنیت نیازمندند، ای سالار آپوزیشن و پوزیشن! زبان از پارادوکسی بین پندار و گفتار و رفتار، بپالای به قانون وحدت خودجوش(نه چکشی)! تا مام میهن جایی امن برای تمام فرزندان وطن شود! وگرنه ویرانی تا #ایرانستان !
خیام ابراهیمی
31
شهریور 97
آلتِ تفرقه و #کودتا نشو!


نقد اپوزیسیون و تکرار تاریخ


نقد #اپوزیسیون و #تکرار_تاریخ
از رستم فرخزاد تا فریدون فرخزاد تا #فرشگرد و #سکولار_دموکرات و #جمهوریخواه و #پادشاهیخواهگردِ پرچم شیروشمشیروخورشید و شاهزاده #رضا_پهلوی
در دوران پیشاآزادی، سمبول‌های تاریخی، تنش‌آفرین و ضدِ وحدتِ زنده‌اند! ما به یک زبان زنده و بی‌رنگ و قابل مفاهمه با امکان اثبات تجربه توسط تمام ملت نیازمندیم! یا باید به روش و ادبیات #خمینیبا پشتیبانی شبکه‌ای از مساجد و سران غرب بجنگید؛ و یا به روش مسالمت و صلح‌آمیز #گاندی تن دهید! وقتی قانونا نظامی فرصت صلح را از ملتی گرفته، پیش از هر تحولی شما نیازمندِ انقلابی در ادبیاتِ اپوزیسیونید!
شترشواری دولا دولا نمی‌شود! یا صلح با همه! یا جنگ بی‌همه!
ایران باز فدای هوشِ هیجانی نازل در مقابل غرایز بدویِ امویان قبایلِ بدویِ شام تا حجاز، می‌شود! در این نقطه‌ی عطف تاریخی که مام میهن در حال دریده شدن و ویرانی است، پای فرزندان باز در گلِ افتخاراتِ تاریخی گیر کرده و غافل از روش‌های نوین مبارزه در حالند!
فریدون فرخزاد عزیز، دارایِ عرق ملی و دکترایِ علوم سیاسی بود، اما مشکلش این بود که مسلح به سلاحِ زورگیران استعمارگر و استثمارگری چون معاویه و پیروانش نبود و در نبرد با ایشان سیاستمدار و فیلسوفی استراتژیست نبود! او نیز در بادِ مسموم دیروز، با چشمان نیمه‌باز، بیداری خفته بود! همچون جوانانِ نسل فعلی در تشکیلات نوپایِ #فرشگرد که به روشِ امنیتی و مشابه روشِ دریده‌خوی #رستاخیزیانقلابیون 57 را فسیل می‌خوانند و عزم کرده‌اند که باز با شیوه‌ی همان پدران، کاری کنند کارستان! ثروتِ هوش عمومی و منطقی را می‌بینید که چگونه قربانیِ فقرِ #هوش_هیجانی می‌شود؟ بدیهی است که هوش_هیجانی که میان آتش زخم و باد و بود، تحریک شده و نازل باشد؛ نخواهد توانست که با تکیه بر ثروتِ هوش منطقی، بر تعقلِ سیاست برای کشفِ استراتژی مبارزه بر هیجانات خویش فائق آید و همواره به فحش واکنش نشان میدهد و همزمان شعار مسالمت آمیز در دهان دارد!
این همان خطایی بود که شاهزاده‌ی جوان ساسانی را که شاه شده بود را به عقل رستم فرخزداد قانع نکرد و بدون شناخت ساختار خود و ساختار دشمن آن کرد که زنان و دختران و ایرانیان را مورد تجاوز و یغماگری رؤسای قبایل قرار داد و جوی خون به راه انداخت تا اکنون!
بدیهی است که بر همین سیاق، ایران در این دورباطل، در دام اربانِ امویِ مدرن، مستهلک و #ایرانستانخواهد شد! عقوبتِ #ایرانستان، هشدار #محمدرضاشاه بود به مردم دیمیِ ایران، که آنان را در تشکیلاتِ شوراهای محلی و بومی گرد دو ویژگیِ همزیستی مسالمت‌آمیز و هم‌افزایی ملی، و بر اساس اصل بنیادیِ اولویتِ حق آب‌وخاک طبیعی و اولیه و مشترک، بر هر اصل ثانویه و حصولی از قبیل ایدئولوژی، تمرین نداده بود! نتیجه اینکه: از کوزه همان برون تراود که دراوست!
به اپوزیسیون ساده‌دل و احیانا بازیچه و مزدور باید گفت: عزیزان! زیر دست‌وپای هوش هیجانی اندکِ بسیجِ فیلانِ کور له نشوید، ای خفتگانِ همیشه‌ی تاریخ!
طبری نوشته:
عرب تحریک شده به تصاحبِ منابع ملی ایرانیان، در پوستین ایمان کاذب به ایرانیان گفت: یا مسلمان می‌شوید! یا می‌جنگید و کشته می‌دهید! و یا باج و خراج می‌دهید!
یزدگرد را یارای پذیرفتن این تهدید از سویِ قبیله‌های عربی که بارها به ایشان یاری رسانده بود، نبود! رستم فرخزاد سه روز از سپاهیان اموی که متشکل از قبایل مستقل عرب بود از اعراب کشته گرفت! سپاه پاسداران اعراب، روز سوم چشمان فیلهای جنگیِ سپاه را کور کردند و آنان بسیج شدند تا رم کنند و بدون ترس و با زور غریزه ایرانیان را زیر پاهها و وزن خود لت و پار کنند! در پایان روز چهارم که ایرانیان خفته بودند، سپاه پاسدارن عرب بواسطه‌ی تحریک غرایز چند قبیله‌ی تازه نفس، به خفتگان حمله کردند و رستم فرخزاد و سایر فرماندهان را کشتند و پراکندند تا اینکه یزدگرد شاه، خود فرماندهی قبایل را بر عهده گرفت.
100
هزار نفر قبایل مستقل عرب که هریک گردان و لشکری گرد حوائج دنیوی داشت، در مقابل یک سپاه واحد ایرانی که پر از سرداران جاه‌طلب برای در دست گرفتن مهار شاه بی‌تجربه‌ی جوان که تنها عرق ملی داشت، پیروز شد و به انگیزه ی غنیمت غارت کرد! و ایران مفترق، در کنار لباسِ وحدتبخشِ ایدئولوژیک اما متکثر حوائج مادی رؤسای قبایل که از هر سو به نیت تصاحب منابع مالی و انسانی ایران حمله می‌کردند، شکست خورد و تصرف شد! در واقع شکست ایرانیان از اعراب این جنگ سایبری دستجات متنوع با نیات متفاوت بود علیه یک شاهزاده که حالا شاه بود.
عزیزان اپوزیسیون!
1)
اندیشه راجع به طراحیِ #آلترناتیو و #مدیران_دوران_گذار و #هیات_دولت_موقت تا تاسیس_مجلس_مؤسسان توسط جمهوریخواهان سکولار و آقای حسن شریعتمداری نکوست! اما نقشه‌ی راه بر اساسِ شعار #براندازی کور است! شما بدون اتخاذ فلسفه‌ی مهر، فحش و نفرت را استراتژی جنگ قرار داده اید با شعار پارادوکسیکال براندازی مسالمت آمیز! چگونه؟
2)
اندیشه و طراحیِ شورای علمی (فارغ از سیاست) برای شناخت بحرانهای فورس ماژور ملی در امور اقتصاد و محیط زیست و دموکراسی توسط شاهزاده رضا پهلوی، ستودنی و نکوست! اما نقشه‌ی راه بر اساس شعار #براندازی و دعوت غیرتشکیلاتی و دیمی مردم به مبارزه کور است! شما بدون اتخاذ فلسفه ی مهر، با صفت #فرقه_تبهکار عملا به ساختن سنگر توسط دشمنی یاری میرسانید که با شعار مبارزات مسالمت آمیز در تناقض است!
3)
اندیشه‌ی تشکیلات مستقل از قدرتِ #فرشگرد برای فائق آمدن بر رسانه‌های استعمار خارجی و استثمار داخلی در راه گیج‌سازی ملت ایران و آزادسازی ایران نکوست! اما ایجاد سدی بین هیجاناتِ غیرعلمی و کور نسل فعلی، و جهل و هیجاناتِ غیرعلمی و کور نسل گذشته، تکرار تاریخ با پوستینی جدید در دورِ باطل انقلابی شورانگیز اما بی‌شعور میدانی و بدون نقشه‌یِ مؤثر راه است!
متکثر بودن با نقش وحدتبخش و کاریزماتیک #شاهزاده_رضاپهلوی نیک است، اما نه بر اساس فلسفه ی نفرت دوران جاهلیت و عصر بدوی!
شما تماما در دام نفوذی‌هایِ سپاه اموی، بازیچه و بازیگرانِ متنوعی به چند واسطه و چند مفصل از سرانگشتان تا مچ و بازو و گردن متصل به یک اتاق فکرید!
آتشبیاری برایِ آتش به اختیاران قانونی!
مشکلِ ملت ایران در عدم تمرکز بر فهم حقوق شهروندی و قانون است! ادبیات اپوزیسیون دچار ویروس ارباب و رعیتی است! زبان و ادبیات شما یا مبتنی بر ادبیات دریوزگی و مطالبات قطره چکانی است و یا مبتنی بر جنگ به شیوه‌ی بدوی است!
عزیزان!
مشکل این ملت از قانونمداران نیست! پیکان شما متوجه به شخصیت حقیقی قانونمداران و شخص مسئولین و ولایت مطلقه‌ی فقیه در نظام حقوقی قانونی است! مشکل شما حتی در نظام تمامیتخواه حاکمه نیست! تمامیتخواهی در روح ملت و شماست! یا بر منی! یا با من! شما به بیعت مردم با قانون قدرت مطلقه، در 40 سال مشارکت در انتخابات نمایشی و نامطمئن توجه ندارید! و یکباره بر اساس تظاهرات تصنعی امنیتی نظام بر موج مردمی خیال میکنید شعار !رضا شاه شعار خودانگیخته ی مردم بدون تشکیلات است که یکباره در 100 شهر به راه افتاد و تکرار نخواهد شد جز به اذن صاحبان قدرت قانونی!
راه ملت ایران تنها از فلسفه ی آئین مهر میگذرد و استراتژی و تکنیک و نقشه ی راه در یک مکان امن و در یک زمان و با یک زبان و نشستن در یک مکان در عرض 4 هفته تا تغییر قانون برای مشارکت تمام ملت در نوشتن سرنوشت همگانی به جای یک تن! که این تن تمام وطن است!
زبان مشترک بیعت کنندگان با قانون سلطه باید بتواند، در یک میدان منقلب گردد تا شما مطمئن شوید که خواست ملی چیست! و آیا مردم همانند که شما خیال می‌کنید یا نظام؟ میتوان به این اطمینان به عنوان بزرگترین قدرت مؤثر ملی دست یافت! آلترناتیوسازی خوب است اما بدون نقشه‌ی راهی وحدتبخش، که بتوان آن را در میدانی واقعی و بصورت مسالمت آمیز محقق کرد و بر آ« پای فشرد، کاهی است در در کنار کوه دماوند، که متاسفانه باز به خوانشِ انحصاری و فراملیِ قدرت مطلقه، تکرار خواهد شد و برای خود بیعت خواهد خرید! این بیعت را باید به چشم واقعی دید و اثبات کرد! نه اینکه تنها شنید! و این مقدور نمیگردد مگر اینکه مردم مسئولین بیعت خود را بپذیریند و مسئولین نظام در دوران پیشاآزادی تهدید نشوند! و گرنه شمایان در ریختن خون ملت در پشت سنگرهایی که خود در آن نیستید از حالا شریکید! به منابع مالی خود دقت کنید که به چند واسطه و از کجا به حسابتان واریز می‌شود؟
به آن قدر قدرتی که همواره برای ارباب ماندن در جهان به یک ارباب بومی نیازمند است که با گروگان گرفتن او ملتی را 40 سال به گروگان بگیرد و بواسطه‌ی شل کن سفت کن و تنشی بنیادی و قانونی، شیره‌ی منابعش را در معرکه‌ها بدوشد! و به آن قدرقدرتی که له له میزند تا به آتش شما، آتش به اختیاری قانونی خود را با بیعت همین مردم در پای صندوق‌های رأی نمایشی و فرمایشی ثابت کند:
پرچم غیرخودی را با شعار... میدهند در دست استاد هوار
بازیچه نباش، هموطن باهوش!
برای استقرار اراده ملی؛ جنگ یا صلح؟! فلسفه و استراتژی‌ات و نقشه‌ی راه را به #زبان_پیشاآزادی (نه#زبان_پساآزادی) از همین ثانیه روشن کن! نه لحظه‌ی بعد! پیش از آنکه: نه از تاک مانَد نشان و... نه از تاکنشان!
خیام ابراهیمی
29
شهریور 97


آئین مهر


#انقلاب
 در ادبیات اپوزیسیون
#آئین_مهر 
در #بیگ_بنگ جامعه
گام اول: اتخاذِ فلسفه‌ی #استراتژی_بازپسگیری_اراده_ملی_براندازی_شده به‌جای #براندازی_سخت با خشونت و تخاصم و تنش‌آفرینی و فحش و رجز
نباید در دام ویروسِ ادبیات آتش‌بیاری برای آتش‌به‌اختیاران، آلوده و دچار پارادوکس در پندار و گفتار و رفتار مبارزه برای استقرار اراده ملی شد! چنین روشی دور از بلوغ و هوش سیاسی پرچمداران ملی است! شتر سواری دولا دولا نمی‌شود! مبارزات مسالمت‌آمیز و صلح‌آمیز، نباید منجر به جنگ و انقلاب خونریزانه و سخت گردد! این به معنای صلح با قانون سلطه نیست! چگونه میتوان به‌جای تکنیکِ #نافرمانی_مدنی با #فرمان_مدنی و بصورت مسالمت‌آمیز به استقرار اراده ملی دست یافت؟
.
وحدت در کثرت، با کشف و شکوفاییِ راز مشترکِ زایندگی و بالندگی برای صلح ممکن است؛ نه مرگ و ویرانی برای جنگ! تنها نور و آب و هوا زنده است در خاک مرده! نه آتش به جانِ زنده!
هشدار: امروزه در بحران ویرانی ایران، که ریشه در تضادِ منافعِ خودی_غیرخودی در قوانین عرفی و رسمی دارد، ضرورت #انقلاب در فلسفه، زبان و ادبیات و استراتژی و پندار و گفتار و رفتار اپوزیسیون از هرزمانی حیاتی‌تر است! برای دستیابی به وحدتی خودجوش بر اساس حداقل منافع مشترک ملی با زبان#پیشاآزادی (هم‌افزایی و همزیستی مسالمت‌آمیز شریکان خاک مشترک) به‌جای زبان #پساآزادی (حزبی و گروهی و ایدئولوژیک)، باید از پوسته‌ی غرایز سطحی و واکنشهای هیجانی خشم فروخورده‌ی سنتی با #هوش_هیجانی_پایین ناشی از جبر جغرافیایی خلاص شد!
روش‌ِ مبارزه برای استقرار اراده ملی نیازمند یک بازبینی جدی در نگرشی پست‌مدرن است!
باید از منطق و فلسفه‌ی جعلی دوگانه‌اندیشی و دو قطبی متضادِ خودی‌وغیرخودی و دشمنی و جنگ و توسعه بر اساس #رقابت و حذف رقیب خلاص شد! و بنای توسعه را بر مهرورزی و هم‌افزایی انسانی نهاد! و با پرهیز از ادبیات خشونتبارِ ناشی از زورگیری مادی_معنوی که ریشه در تنازع بقاء زورمدارانه‌ی بدوی (چه درشکل سنتی و چه در شکل مدرن) دارد، با تکیه بر اصل وحدت ملی، آئین مهر را برای تمام شریکان آلوده و پاکِ خاک مشترک پاس‌ داشت!
سزاست با اولویتِ حق برابر آب‌وخاک مشترک و طبیعی و اولیه، بر هر حق ثانویه و حصولی ایدئولوژیک و قومی و نژادی و قدرت سرمایه و تکنولوژی، قلب جامعه را با مهر و مهربانی و دوستی تصرف کرد، نه با نفرت و دشمنی. سزاست با نور مهری فراگیر، هوای بی‌دریغ شد در آب و خاک رایگان و سفره‌ی مشترک، در بوم‌زیست و در جهان!
سزاست اراده‌ملی را بر خشت اولیه‌ی دو اصل ماهوی و حیاتیِ آئین‌مهر، از شوراهای محلی و بومی به شورای ملی رهنمون شد و مردم را به مهربانی تمرین داد! هیچ‌کس نباید خارج از زایش طبیعی نمایندگان ملت از شوراهای محلی، وارد نظام تصمیم‌سازی سرنوشت عمومی شود! این تنها قدرت مؤثر در اراده‌ای ملی است که می‌تواند اول با خود وسپس با جهان به صلحی پایدار برسد، تا شاید آئین مهر همچو روحی زاینده، امنیت را در کالبد جهان بدمد!
1: #هم_افزایی_انسانی
، بر اساس انگیزش و ارزش حرکت و توسعه برای آفرینش ارزش افزوده با همگرایی و همکاری گروهی و شورایی متشکل از توانا و ناتوان، در تمام سطوح جامعه، برای پر کردن شکاف معرفتی و قدرت اقتصادی و سیاسی.
2: #همزیستی_مسالمت‌_آمیز 
بر اساس استقلال و آزادی اختیار و اراده مبتنی بر حق برابر مشاع در خاک مشترک، که به حق مشاع مادیِ دیگری تجاوز نکند!
تبصره: بدیهی است که رعایت این دو اصل از سرعت توسعه خواهد کاست! اما گریزی نیست! بویژه که در استراتژی‌های کلان اقتصادی و سیاسی (سرنوشت ملی)، خشت اولیه، بنا بر اولویت توسعه اقتصادی بر سیاسی و بالعکس نباشد، بلکه بنا بر توسعه‌ی متوازن باشد!
این نوشته به معنای بازگشت به مناسک و دین و آئین باستانی نیست! بلکه هدف برچیدن میوه‌ی جاودانه و پایدار از حقیقت شان مشترکِ انسانی از طبیعت تمام ادیان آسمانی و زمینی است!
ما به #انقلاب_نرم در پندار و گفتار و رفتار مدرن اپوزیسیون به جای #انقلاب_سخت سنتی نیازمندیم.
خیام ابراهیمی
20
شهریور 1397
پ.ن:
آزمایش‌های "مهربانی" در آئین مهر:
1-
چشمان نوآموز را می‌بستند! "مهیار" نوآموز را به جلو می‌راند، سپس ناگهان او را هُل می‌داد، و شخص دیگری قبل از زمین‌خوردن او را در آغوش می‌گرفت، که به این شخص "ناجی" می‌گفتند!
2-
مچ دو دست نوچه را با روده‌ی مرغ می‌بستند؛ سپس آن‌ها را درون برکه‌ی آبی می‌انداختند؛ شخصی با شمشیر روده را پاره می‌کرد، که همان ناجی بود.
3-
دل قوی کردن نوچه، خوابیدن در قبر، شنای طولانی، مبارزه با گاو، گرسنگی طولانی، ماندن در آب یخ‌زده، روزه‌داری از دیگر آزمایش‌ها بوده است.
4-
پس از 40 آزمایش، نوچه درون آب می‌رفت و هنگام بیرون آمدن می‌گفتند که "حیات دوباره" پیدا کرده است. سپس قسم می‌خورد و خالکوبی می‌کرد و هنگام قسم خوردن دست راست را بلند می‌کرد؛ و اینگونه شخصی می‌توانست به آیین مهر درآید.
افسوس که جبر جغرافیا، دست راستِ "وحدت زاینده و خودجوش ملی" را بر اساس مهرورزی بریده‌است و رفتار مدنی بر اساس رقابت زورمدارانه و دریدگی همراه است! از چنین فرهنگِ بیماری، جز تباهی و فساد و آتش و آتشبیاری و آتش‌به‌اختیاری و خودکامگی و نابودی نمی‌روید!
نشانه:
وحدت در کثرت، با کشف و شکوفاییِ راز مشترکِ زایندگی و بالندگی، ممکن است! هوای مشترک ادیان زمینی و آسمانی در قواعد احکام مرده‌ی هیچ کوزه‌ی سفالگران متمارضِ متدین و چاه‌کنن کافر نمی‌گنجد! تنها نور و آب و هوا زنده است در خاک مرده!



کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...