Tuesday, May 1, 2018

دلایل‌تان چیست


دلایل‌تان چیست؟
استمداد از اصلاح‌طلبانِ دانشمند و امیدوار!
پرسشی دارم از هموطنان عزیزی که برای مشارکت در انتخابات بعدی از حالا به شک افتاده‌اند!
مسلما دلایل شک و باورتان بیانگر آگاهی و جایگاه مدنی و لیاقت شما در برخورداری از مواهب مدنیت در قرن بیستم‌ویکم است! اینکه آیا شما از تدارکاتچی و لکوموتیوران ناامید شده‌اید یا از قانونِ ثابت ریل؟ ریلی ثابت با دو خط آهنی چپ و راست و از پیش طراحی شده‌‌ در راستای سیاستهای کلیِ اقتصادی، نظامی، سیاسی و فرهنگیِ نظام، بموجبِ اختیارات مطلقه‌ی ناشی از بند یک اصل 110 قانون اساسیِ امانتدارِ قطار، با نیّتِ صدور انقلاب به مقصد دیار قدس، که شما را به توکیو نمی‌برد! و یا چون اساسا و قانونا این قطار نمی‌تواند به توکیو سفر کند چون منطقا اختیار ساخت ریل و تعیین مقصد و تکلیف سوزنبان با شما و منتخب بی‌اختیار شما نیست! و یا چون تدارکاتچی برخلافِ مسیر و قانون قطار، با پرچمی سبز و بنفش، امیدی واهی به شما داده و مکانیسم نظارت بر او و تنبیه او در دست شما نیست، شما از قانون فراارادی خود ناامید شده‌اید و پی به عقیم بودنِ اراده‌ی خود در تعیین مقصد برده‌اید؟! و حالا خواستار تغییر قانون به نفع اراده‌ی خودید؟
براستی به کدام دلیل از سوار شدن به قطار بعدی به شک افتاده‌اید؟
آیا شما مدیریت اموالتان را به دزدِ اموالتان و برگزیدگان و مستخدمینِ خاص او که تنها بصورت کلامی به شما ابراز ارادت می‌کنند و مستخدم شما نیستند، وامی‌گذارید؟ و یا برای مدیریت اموالتان با شخصی که قانونا پاسخگوست با او قرارداد می‌بندید و حقوقش را می‌دهید، تا نتواند در امانت خیانت کند؟ آیا شما می‌توانید سیاست‌های کلی نظام را که به معنای سرنوشت شما و فرزندان شماست، برای خرج شدن منابع ملی خودتان برای جنگ در سوریه و جهان تغییر دهید؟
ممنون می‌شوم اگر از دلایلتان برای دست یافتن به "مکانیسم بروکراتیکِ راستی‌آزمایی و خوانش صندوق رای" که بدان اعتماد دارید، در بستر غیردموکراتیک با سلطه‌ی قانونی اختیارات قادر مطلقه در راه حفظ نظام که از اوجب واجبات است، آگاه شوم؟
حتما دلایلی موثق در دست دارید که در فقدان نظارت ملی، بنا بر اختیارات غیرپاسخگوی قانونمداران و ملتزمین به ارباب قانونی، اعتماد شما کسب شده و عملا و علی‌رغم عبرت سال 88، صرفا برای بیعت با قانون اساسی مجاب شده‌اید!
با عنایت به اینکه پاسخ "چاره‌ای نیست"، با توجه به استعمالِ "بیعت" با قانون اساسی و استمرار سیاستهای کلی صدور انقلاب به دیار قدس، دلیل مجاب کننده‌‌ای برای تسلط بر سرنوشت ملی نیست! لطفا تنها با تشریح "مکانیسم اعتماد مدنی‌ و قابل ردیابی‌تان" که مبتنی بر مکانیسم سنتی اعتماد به تار سیبیل دایی‌جان و قسم حضرتعباس خانعمو نیست، مرا یاری دهید!
در مثل مناقشه نیست! اما بگذارید پرسش خود را خیلی ساده کنم، شاید زبان الکنم بالاخره فهمیدنی شود:
آیا شما مدیریت اموالتان را به دزدِ اموالتان و برگزیدگان خاص او که به شما ابراز ارادت می‌کنند می‌دهید!؟
اگر نه! چرا؟... (نپرسیدم اگر آری! چرا؟... چون جاهل العارفین خود بهتر میدانند که با فهم قانون اساسی، جز شریک 40 ساله‌ی دزد و رفیق قافله، نمی‌توان بود! و کسی که بر این موقعیت اصرار دارد ویژه خواری است که سفره‌اش به خون یک ملت قانونا عقیم آغشته است!)
با احترام
خیام ابراهیمی
9 اردیبهشت 97

اِستیج و شویِ انتخاباتیِ بیعت با قانونِ سلطه
========================
مدتی قانونِ لندن، کرده "مـــا" را "من" و "تو" ... تفرقه بنیادِ استعمار و نامش "من‌وتو"
"
من" خودش باشدو "تو" هر خودی و غیرخودی... یا که ابزارِ وِای یـــــــــا که فدایِ "من‌و‌تو"
یا که قربانِ دو چشمِ دین و قانونِ وِایم ... یا که قربانیِ کین و فتنه‌زارِ "من" و "تو"
"
من‌وتو" غاصبِ چشمانِ خمارِ "من" و "تو" ... "دزد" بی مــــا نَشوَد زنده سوارِ من و تو
صحنه‌پردازیِ مــــوجِ دل‌ و مکر است و سراب ... صحنه‌یِ موج‌سواری و شکارِ "من" و "تو"
"
من‌وتو" رمزِ فریب و انتخاب و خوانش است ... وانهادن به شعورِ شـــــــــهسوارِ من و تو
صحنه‌یِ بازیِ با رأیِ من و تو: پیشِ چشم ... پشتِ صحنه رأی خـوانَـد: در غبارِ من و تو
کسی‌از رأیِ من و تو خَبَرش نیست جز او ... نقشِ خرسِ وسطِ معرکه، کارِ من و تو
"
داوران و وکلاء" بنده‌یِ فتوایِ خفا ... قادرِ مطلقه خواهد "مرده‌خوارِ" من و تو
"
من‌وتو" نشئه‌یِ بازی، رویِ موجِ "صد و ده" ... خارج از این مـــوج، مُرتَدّیم و خاریم من ‌و تو
جایِ آن هست که دل را نبریم بر اِستیج ... "من‌وتو" بی من و توست شکرگزارِ "من" و "تو"
شعرِ ما را نَخَرند مزدبگیرانِ هنر ... چون هنر وقف شده ضدِ عیارِ من و تو
صحنه در چنبره‌یِ غاصبِ دین است و هنر ... "انتخابات" نقیــــضِ اعتبارِ من و تو
وَرنَه حکمِ قاضی‌ُالقضاتِ اِستیجِ قضــــــا ... کی شود با رأیِ مردم، همقطارِ من و تو
گر که ما معتبریم، قاضیِ میدان بهرِ چیست؟ ... گر که قاضی حُکم رانَد، پس چه جایِ من و تو؟
بابک و شهرام و بهرام و رضا: منصوبِ شــــاه ... جمله‌گی افسارِ شاهند و، ســـوارِ من و تو
رأیِ تو "بیعتِ تو" داغ کند صحنه‌یِ او ... تا بگوید با مَنَند و رهسپارِ "من‌وتو"
وَرنَه بینِ گزمه‌هایِ یک سپاه فرقی نیست ... جز فریب و خنده بر رأی و شعارِ من و تو
شویِ یک قادر مطلق حقِ قانونی اوست ... مشکل از قانونِ اشک‌اَست بر مزارِ من‌ و تو
"
صحنه‌گردان" خوب داند فضل و آدابِ هنر... چون "رهــا" کرده سُمَش را بر تبــارِ من و تو
حکمت:
من و تو زنده از آنیم که "خود" رأی باشیــم ... خود برانیم بخت خویش‌و "مــا" شویم با من و تو
گر که قانونِ بُتی، خرج کند ثروتِ مــــــــــا ... جمله‌گی برده‌یِ اوئیم‌و نه مایِ "من و تو"
وحدتِ صد "من" و "تو" با هوسِ یک صیّـاد ... وحدتِ ما نیست با خویش‌و به‌کامِ من و تو.
حَقِ آب و گل و شهروندیِ یک مِلکِ مشــاع... نکند "حــــــــذف" کسی را زِ حقوقِ من و تو
صحنه‌یِ مُلک و حقوق و شهروند و اختیـــار... نیست در بندِ دل و دیـــن و علـــــومِ من و تو
"
حقِ شهروندی" فرا از هنر و علم و عباست... "سفسطه" رأیِ من و بیعت و حذفِ "من" و "تو"
خیام ابراهیمی
11
اسفند 1395
No automatic alt text available.

رضاشاه وسط سفره‌یِ سعیدعلیشاه


"
رضاشاه" وسطِ سفره‌ی هفت‌سین "سعیدعلی‌شاه"


تاکتیکِ گوساله‌ی سامری در استراتژی بحران‌سازی زنجیره‌ای اعتماد ملی، آبِ خضرِ اجنه و کیمیایی است برای تداومِ جنایتِ سلطانِ جانی و جان‌جانی! تاکتیکی که زیرمجموعه‌ی تاکتیکِ "تبدیلِ تهدید به فرصت" است، آن هم در راستای تاکتیک "هدف وسیله را توجیه می‌کند" (با القاء خوانشِ مصنوعیِ"حفظ نظام از اوجب واجبات است") و ذیل استراتژی #دوگانه_اندیشی ژن برتر ایدئولوژیک، تکنولوژیک، سرمایه، مالکیت، و قومیت...!
خرگوشی که در وقتِ مقتضی از آستین شعبده‌باز بیرون بیاید، معجزه نیست! دامی برای حیرت و جذبه هنگام بحرانِ تازه‌یِ ساحرین با مارِ طنابی در فقدانِ اراده ملی و عصایِ اژدهایِ موساست! تاکتیک ماهی‌گیری از آب گل‌آلود و موج‌سازی و موج‌سواری تا موج‌شکنی بر اراده‌ی ملت قانونا عقیم، میانِ بحران‌های دست‌ساز زنجیره‌ای 40 ساله، در مقابله با خطر خودگردانی قومیت‌ها تا سرکوبِ تشکیلات مردمی و جنگی که برکت بود و دورانِ سازندگی رفسنجانی و استیجِ مجلس لاریجانی و میدان کاذب آزادی و صید و حذفِ استقلال اندیشه با قتل دگراندیشی و شناسایی و خشکاندنِ هر گونه سرچشمه‌یِ استقلال و آزادی، تنها از قدرتِ مطلقه‌ی غیرخودی‌کُش در چارچوب قانونیِ یک نظامِ سلطه‌ با رُبدوشامر دموکراسی در سه‌کنجِ اتاقِ خوابِ واداده‌گی و تسلیم بر‌می‌آید! بدیهی است که اثبات مسلمانی به خوانشِ داعش، در آوردگاهِ نرمش، هم هزینه و هم درآمد دارد!
.
الف) #رضاشاه
چندی پیش رسانه‌های حاشیه‌نشین وابسته به منابع قدرت گزارش دادند که برخی از معترضینِ زبان‌به‌گوشِ دل دردالِ مدلول، ذیل پرچمِ مامورینِ امنیتی داغ‌تر از آش مفعول، شعار داده‌اند: "روحت شاد... رضا شاه!" خیلی هم مقبول.
روز 3 اردیبهشت، اعلام شد پیکر مومیایی‌اش در ضلع غربی مرقد مطهرش ظاهر شده است!
پرده‌دارانِ امامزاده‌شاه‌عبدالظیم ابلاغ کردند، جنازه مربوط به رضا شاه نیست، لذا دوباره خاک شده و منتظر اعلام نظرِ گزمه‌های حضرت ماهند!
همان رسانه‌های پای در زنجیر از قول برخی از مردمِ فقیر و نیز نامردمانِ اسیر، ذکری خواندند که جنازه‌ی عیان شده از صندوقِ بیت‌المال، خودِ خودِ رضاشاه است!
رسانه‌های موازی اما به "علم لدنّی" به صدا و سیمای ربانی، ناخبری را بلندگو کردند: "عده‌ای می‌گویند مامورین امنیتی جنازه را به جای دیگری انتقال داده‌اند!"
در این گرد و خاک، خیلی تصادفی "تقویم تاریخ" هشدار داد که: 4 اردیبهشت، واقعا روز تاجگذاری رضا شاه است! که بود!
5
اردیبهشت "رضا شاه دوم" اعلام کرد که جنازه‌ی پدربزرگ هنوز در ایران است و شایعه‌ی انتقال به مصر دروغی بیش نبوده است!
و در این خرس وسط مصلحت، با تطبیق عکس‌ها ظاهرا کشف می‌شود که : چیزی که عیان است... چه حاجت به بیان است؟
پرسش: چرا خرگوش در موقع مقتضی از آستین شعبده‌باز و بحران‌ساز درآمده است؟
.
ب#سعید_امامی (اسلامی)
خبر کشف مومیایی پیکر رضا شاه از حوالی آرامگاه تخریب‌شده‌‌اش که این روزها یادش زنده و رسانه‌ای شده است، مرا به یاد گـورِ ویران‌نشده‌یِ عامل قتل‌های زنجیره‌ای، شهید حاج سعید امامی، که به امر قادر مطلقه، عاملِ نفوذی اسرائیل شناخته و معرفی شده بود، انداخت.
هرچند خدماتِ زورگیرانه‌یِ اولی به امت، با خدمات زورگیرانه‌ی دومی به ملت، در نیاتِ پاکشان قابل قیاس با هم نباشد و نیز جنازه‌ی متلاشیِ اولی تحت تاثیرِ تکلیفِ واجباتِ واجبی، زیر سنگ قبرِ روبنایِ ویرانه‌ی امنیت‌ملی پوسیده باشد و پیکر مومیایی شده‌یِ دومی زیر ساختارِ زیربنایی و ماندگار مدرنیته‌‌اش سالم مانده باشد! اما مکانیسم موج‌سازی و موج‌سواری و موج‌شکنی هر دو برای گیج کردن و متلاشی کردن رفتار تشکیلاتی مردمی و نیز ایجاد رعب و وحشت در مقابله با آزادی اراده و فریبِ اعتماد ملی، به نیت مقدسِ اخته کردن اراده‌ی ملی، یکی است! هر دو بازیگرِ ساختارِ نظام "قدرت مطلقه" بودند! یکی در قامت شاه و دیگری ذیل نورافکنِ حضرت ماه.
در این میان گویا تمام نیک‌اندیشانِ ساده لوحِ کاسبکار فراموش کرده‌اند، بدون تضمین قانونی نظارت ملی، به هیچ خبر و هیچ شعار و هیچ پندار و گفتار و رفتاری اعتماد نیست!‌
تو گویی اعتماد به ویژه‌خواران سبز و بنفش و سیاه، و اعتماد به شیتیل‌خوران سرخ روسی از تولد تا مرگ، سرنوشت ملی از دورانِ شیخ فضل‌الله لیاخوف‌الدین مشروطه‌ی قجری تا دوران معمار تفخیذ است!
.
ج) #سعیدعلی"سعید" مرا یاد سه قوای نگهبانِ سفره‌یِ هشت سینِ سعیدعلی می‌اندازد!
از سعید حجاریان بگیر تا سعید عسگر و سعید جلیلی و سعید حدادیان و سعید حنایی و سعید طوسی و سعید مرتضوی و شهید حاج سعید امامی که جاسوس اسرائیل بود و قبرش خراب نشده است هنوز!
به قول سیدعلی باید بر حال مردمی گریست که بر مظلومیت صاحب 24 سال شعار آبکی و تکراری اقتصادی، مثل قلب سنگی گریه شان نمی‌گیرد و هنوز امیدوارند!
یعنی یکی آن بالا به بصیرتی خودسرانه هی برای مردم شعار مفید صنعتگری کند و گزمه‌های سبز و بنفش به فرمانش آن کار دیگر کنند! تا جایی که بزرگترین بازیگر و غارتگر و گزمه‌ی نظام به نام نامیِ "محمود دلقکچیانِ و بی‌وجودنژاد" تمام سرلمپن‌های مرئوسش در زندانند و خود در شورای مصلحت نظام، به ریش خس و خاشاک می‌خندد!
سعید مرا یاد صف‌های بعدی بیعت با ساختار دور باطل چنین معرکه‌ای بر روی دو ریل چپ و راست ثابت غیرملتزم به مسافرین بینوا به پوزخند تدارکاتچیان لکوموتیورانی می‌اندازد که هرچند سوزنبانی دارای اختیار و به سفارش مردم نیستند، اما تحت قانونِ حکم حکومتی سیاست‌های کلی و سرنوشت حاکم بر مردم برای جنگ جنگ تا دیار قدس آماده‌ی پیمانکاری و جانبازی و عقوبتِ تحریمند و برای سرگرمی، در مسیر سفر، هی به رگ چشمان مردم امید پفکی چیپس و ماست با جام زهر تزریق می‌کنند و صد البته از جیب مردم شیتیلش را می‌ستانند.
مکانیسم سنتی اعتماد به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعمو، مکانیسمی قبیله‌ای و بدن نظارت ملی و ضد مدنیت است!
بدون تغییر قانون سلطه به نفع نظارت ملی، مکانیسم علمیِ "راستی آزمایی" ناممکن است!
بدون مکانیسم راستی آزمایی، اعتماد ملی و مدنی، عقیم است!
بدون تضمین قانونی اعتماد ملی مدنی، ایران و ایرانی در ابهامِ لجنِ بی اعتمادی بنیادی و دروغ و فریب و خیانت و بدگمانی از هم خواهد گسست!
ناز شستِ بازیگرانِ استعمار جهانی و بازیچه‌های استثمار بومی و دلال‌های جنازه ملی، برای اتلاف منابع ملی در شل کن سفت کن بنیادی سرانجامِ مبهم برجامِ نافرجام بر اساس تاکتیک تسری بحران و بی‌اعتمادی ملی.
سنگ قبر سعید امامی، سنگ قبرِ اعتماد ملی است!
خیام ابراهیمی
6
اردیبهشت 1397




هم افزایی؟ یا رقابت برای حذف و برتری


هم افزایی؟ یا رقابت برای حذف و برتری؟
بنی آدم اعضای یکدیگرند… که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار... دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بی‌غمی... نشاید که نامت نهند آدمی
#سعدی
با توجه به معنای مصرع دوم بیت اول، که از گوهری یگانه سخن رانده، برخی معتقدند که مصرع اول باید چنین باشد: بنی آدم اعضاء یک پیکرند! حال آنکه بر اساس گوهر یکسان و برابر، برداشتِ دوم، منطقا نادرست به نظر می‌رسد! و به باورم همان "اعضاء یکدیگر" درست است.
در روایت اول (اعضاء یکدیگرند)، فحوای شعر بر همیاری و پرکردن خلاء وجودی انسانها برای تولید مهر که بزرگترین عنصر وحدتبخش است، می‌باشد! در واقع یکی می‌تواند دستِ توانای یک فلج باشد...دیگری پای یک شل... یکی چشمان یکی کور... و دیگری گوش یکی کر... نهایتا هر توانایی ویژه‌ی غیرارادی و موروثی، می‌تواند خلاء دیگری را پر کند! که چنین منطقی به زندگی مدنی معنای ارزنده می‌بخشد و موجب امنیتِ اجتماعی می‌شود! با این همه اگر هر کس دارای اندک عقلی باشد مختار است و صاحب اراده، چرا که همه دارای یک سیستم تعقل و مغز واحد هستند که به فردیت و تشخص اعضاء جامعه استقلال می‌بخشد و اجتماع و کسب معرفت به نسبت وسعت وجودی معنادار و قابل سنجش می‌شود! در این روایت، معنای شعر می‌تواند معطوف به #هم_افزایی باشد! مؤلفه‌ای که متاسفانه در اغلبِ نظامهای سیاسی مبتنی بر حقانیتِ ژن برترِ ایدئولوژیک، تکنولوژیک، سرمایه و مالکیت موروثی، و بر اساس رقابت آزاد برای کسب قدرت برتری، در آن فقدان اصل #هم_افزایی_مردمی به چشم می‌خورد و شکاف طبقاتی موجود ناشی از همین قدرت موروثی و انحصاری است!
چنین شکافی اصولا با توجه به تعادل طبیعت، با اختیار و امنیت انسان ناهمخوان است و بر همین اساس است که نظام سلطه شکل می‌گیرد!
بر این اساس در روایت دوم (اعضاء یک پیکرند)، اگر مغز به عنوان یک عضو از پیکر اجتماعی با اعضاء متنوع قلمداد شود، آنگاه حق تفکر برتر منحصر به یک شخصیت واحد بوده و در واقع یکی باید به جای همه فکر کند! با این نگاه اعضاء جامعه به یک مغز واحد نیازمندند که بدون آن، سایر اعضاء و بدن کارایی ندارند! این روایت به‌معنای نیاز جامعه به یک عقل کل و یک قدرت مطلقه‌ی تصمیم‌ساز است! بنابراین نظام‌هایی که قائل به حق برتر و #ژن_برتر ایدئولوژیک، تکنولوژیک و سرمایه و تملک و قومیت و نژادند، سایر اعضاء را بدون این حق برتر، تابع و ابتر می‌خواهند!
نمونه‌، نظام جمهوری اسلامی و امریکا و شوروی سابق و بقایای آن و نیز نظام‌های فئودالی و ارباب رعیتی سنتی‌ و نظام‌های نژادپرستند! در چنین نظام‌هایی، از نسل آینده قدرت تعیین سرنوشت سلب شده است!
بنابراین برای دستیابی به یک جامعه‌ی امن، راهی جز اولویتِ حق اولیه و طبیعیِ آب و گل بنیادی و برابر، بر اساس هم افزایی مردمی، بر هر حق ثانویه‌ی حصولی همچون ایدئولوژی و تکنولوژی و ثروت و سرمایه و تملک و قوم و قبیله و نژاد، به نظر نمی‌رسد!
بنابراین قانون اساسی به عنوان میزان و شاخص ارزشی و تصمیم سازی یک جامعه، نمی‌تواند بر برتری بنیادی و سلطه‌ی بخشی از جامعه بر سایر اقشارِ آن استوار و متعادل گردد!
بر همین مبنا تغییر قانون اساسی ج.ا که جامعه را به مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی تقسیم کرده و منابع مشترک ملی را در جیب بخشی از آن خرج می‌کند، بزرگترین مانع بنیادی در راه استقرار امنیت ملی است و ضروری است که هر چه زودتر به نفع برابری و حضور تمام مردم در نظام تصمیم‌سازی سرنوشت ملی تغییر کند! وگرنه ویرانیِ ایران، روزافزون است!
خیام ابراهیمی
30
فروردین 1397


راهکار نجات ایران


راهکارِ نجات ایران از ویرانی
"
نظام" یعنی "مردم"! نه قانون و نه قانونمدارانی که اراده ملی را پیش‌تر عقیم و براندازی کرده‌اند!
براندازِ اراده ملی، قانون اساسی و قواعدِ قدرت‌مطلقه‌ی نهادینه در مناسبات اجتماعی است! چه در سطح جهان و چه در مرزهای بومی.
و راهی جز تغییر قانون برای احیاء وحدتِ خودجوش تشکیلاتی اراده ملی بر اساس حداقل منافع مشترک ملی، با هم افزایی‌ملی و همزیستی‌مسالمت‌آمیزِ غیرایدئولوژیک، با اولویت حق مشترک آب‌وگل، بر هر حق ثانویه‌ی #دوگانه_اندیش و تفرقه‌آمیزِ مؤمن و کافر به قدرتِ فراملی و خودی-غیرخودی و گرایشاتِ حصولی و ایدئولوژیک و قومی قبیله‌ای نیست!
عامل اصلی تشدیدِ فروپاشی اخلاقی و فرهنگی و تسریِ دروغ و ریاکاری و نفاق و دزدی و زورگیری و تلنبار شدن و انفجار مطالبات و شکاف قدرت و اتلاف منابع انسانی و طبیعی و ناامنی ملی، قدرت انحصاری برآمده از قانونی با سلطه‌ی تصمیماتِ غیرپاسخگوی قدرت مطلقه‌ی فردی بر جماعت عقیم، در سیاست‌های کلی نظام (سرنوشت وطن) است!
تنها راهکار نجات ملت برای رسیدن به برترین قدرتِ مؤثر و وحدت ملی برای پیشگیری از تعرض هر تمامیتخواه به میهن، با در خواستِ فراگیر #تغییر_قانون_اساسی برای اولویت حق طبیعی و اولیه‌ی آب‌وگل، بر هر حق ثانویه و حصولی و انحصاریِ ایدئولوژیک، تکنولوژیک، سرمایه و مالکیت، تا حضور تمام شریکان خاک مشاع و مشترک در نوشتن سرنوشت مشترک و در نظام تصمیم‌سازی برای تعیین سیاستهای کلی همراه با نظارت‌ملی تشکیلاتی، بر دخل و خرج منابع ملی و برای تولید نمایندگان واقعی و پاسخگو ممکن است!
توبه‌ی دلدادگان معمارِ کبیرِ تفخیذ، از چهل سال زورگیری‌عقیدتی و سلطه‌یِ قانونِ بحران‌ساز و قدرتِ خونین خودی‌ها، میان خونِ ملت غیرخودی، ضروری است!
مشکلِ ناامنی و ویرانیِ ایران، "قانون‌اساسی تفرقه" و دوگانه‌اندیش مؤمن‌وکافر و خودی‌وغیرخودی است!
فساد ناشی از شکاف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، ناشی از قانون اساسیِ نفاق و تفرقه است!
بحران و فتنه‌یِ ویرانی در قانون است، نه در روشِ فریبایِ حرامخواری قانونمدارانِ سبز و بنفش و سیاه.
فتنه در قطار ثابت صدور انقلاب به دیار قدس با لکوموتیوران‌ها و تدارکاتچی‌های سبز و بنفش و سیاه است!
آیا چاه‌نمایی و ویژه‌خواری و دزدی و خیانت به‌نام "ملتِ غیرخودی" و به کامِ "امتِ خودی" بس نیست؟
اِی اربابان جهانی و بومی! اِی صاحبان ژنِ ابتر ایدئولوژی و تکنولوژی و سرمایه و تملکِ جهانِ سلطه!
آیا در جنگ و تنشی تحمیلی به ملت‌های غیرخودی، همه از خون در شیشه‌یِ غیرخودیان از یک کوزه نمی‌نوشید؟
تا فرصت هست، دزدانِ حرفه‌ایِ اعتمادِ سنتی و ویژه خوارانِ چپ و راستِ هیئتی، آدرس را درست نشان دهند! دوران اعتماد سنتی به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعمو سپری شده است! مدنیت نیازمند تشکیلات مستقلِ مردمی زنده و مستقل از قدرت سلطه در شوراهای بومی و محلی و ملی است!
خرید "اعتبار‌ملی" با نافرمانی مدنی و درخواستِ مستمرِ تغییرِ قانون‌ِ دوگانه‌اندیشِ به نفع حضور و وحدتِ تمام مردم، با عدمِ بیعت در معرکه‌‌های قانون سلطه و در حاشیه (نه در متن تقلب) از قبیل انتخاباتِ فرمایشی اثبات می‌شود!
صندوقِ‌های‌خالی را اگر پُر هم بخوانند، اما ملتِ زمین‌گیر در خیابان‌ها، مقابل صندوق‌ها، مصداقِ "اعتبار ملی" است!
"
اعتبار ملی" با حضور میدانی در حاشیه‌ و بیرون از صفِ نمایشیِ نمازجمعه‌های مُجازِ فرمایشی و داعشی، اثبات می‌شود!
"
اعتبار ملی" برخلاف مسیر و شعارهای رسمی و مانور تظاهرات چکشی، خود سند خواست و اراده ملی است!
خیام ابراهیمی
25
فروردین 1397

چرا "چاه‌‌نماها" هیچگاه آدرس را درست نشان نمی‌دهند


چرا "چاه‌‌نماها" هیچگاه آدرس را درست نشان نمی‌دهند؟!
چرا مالباخته‌گانِ دریده‌شده از مکانیسم اعتمادِ سنتی و قربانیانِ قانونِ زورگیری‌عقیدتی، مشتاق به گزیده‌شدن از یک سوراخند؟ باز کم کم، به موسمِ انتخاباتِ فرمایشی نزدیک می‌شویم و مردمسوارانِ ویژه‌خوار، نم‌نمک با جادادنِ کبوتر آزادی زیرِ دستارِ مدعیانِ سبزقبا، در بصیرتِ بیرون آوردن خرگوشی دیگر از آستین اتوخورده‌یِ تکنوکراتهای خودی‌اند؛ که: "مدعیان اصلاح‌طلبی را با اصلاحات یکی نگیریم. #روحانی اصلاح‌طلب نیست!"
حتی به‌روی مبارک هم نمی‌آورند که هنوز انگشتانشان از جوهر سیاهِ روحانی خشک نشده که با رویاندنِ نخودسیاهِ امید در دل مردم، در واقع با "قانون‌اساسی سلطه‌ی قادر مطلقه بر ملت" بیعت کرده‌اند؛ که از این کوزه‌ی 40 ساله همواره جام‌های زهرِ پی‌درپی و نرمش‌های قهرمانان شکست‌خورده‌ بیرون تراویده، که به تبانی استعمارگران خارجی و استثمارگران داخلی، عقوبتِ تنش‌آفرین و ویرانگرش، از ابتدا ابزار#دوگانه_اندیشی مؤمن و کافر و خودی-غیرخوی، ضد وحدت ملی و برای عقیم کردن اراده ملی، در آن تعبیه شده بود!
پرسش: آیا اصلاح‌طلبان‌ِ کاسبکار، تاکنون یکبار قانون اساسی را با عینک حقوقی خوانده‌اند؟ و یا برای تداوم ویژه‌خواری ژن مرغوب خود، با عوامفریبی و موج سازی، با تغییر پوستینی نو، باز در طمع موج سواری بر رعایای عقیم، خویش را به جهل‌العارفین زده‌اند؟
.
در چنبره‌ی قانونیِ قدرت‌ِ تکتاز و موج‌شکن و فراملی و مطلقه، و بصیرتِ ملتزمینِ موج‌ساز و تدبیرِ منصوبینِ موج‌سوار‌، برای تعیینِ سرنوشتِ ملتی با سیاست‌هایِ تک‌نفره و کلانِ اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی نظام، قانونا هیچ اراده‌ی مستقل و معناداری در قوای سه‌گانه، فراتر از قدرت مطلقه، مشروعیت ندارد که بتواند بی‌اذن مولا و به سفارش ملت قطره‌ای آب بخورد؛ چه برسد به اینکه برای تعیین مقصد و مقصود و خط مشی و روشی خاص طبق امر ملت، اختیاری داشته باشد، تا شعاری مردمی و وعده‌ای به ملت بدهد که احیانا مقبولِ نظر ارباب افتد، تا بخواهد بر اساسِ آن، احیانا امر نادرستی را اصلاح کند! تا مگر از دل این استقلال رأی احیانا امیرکبیری جعلی برآید، هر چند در حمام فین کاشان، و یا کوسه‌ای شهروندخوار، اندر استخر و سونایِ سعدآباد!
دیگر هر تازه به دوران‌ رسیده‌ای دریافته که: دوران شعارهای روبنایی ناممکن با سرابی موهوم، میان واژه‌های آنتیک و غیرقانونی و غیرحقوقی به‌سرآمده‌است!
اختیار تمام مسئولین سه قوا تنها در راه صدور انقلاب به دیار قدس و بر روی ریل چپ و راست تعیین‌شده در راستای سیاستهای کلی و تنش‌آفرین و فحش و سیلی و از دیواربالارفتن و گروگانگیری و گروگان فروشی و #زورگیری_عقیدتی و تجسس و نفوذ و آدمفروشی معنادار است! که با چنین ساختار و اختیارات قانونی، قدرتِ بالاترین مسئول اجرایی، تنها در حد پیمانکاران خدماتی و یا همان #تدارکاتچی موصوفِ#خاتمی است! آن هم درون قطارِ جنگیِ #صدور_انقلاب بر ریل‌های از پیش نصب شده و فراملی به مقاصد غیرملی از محل منابع ملی، توسط مولایی که خود گروگانِ قانون سلطه بر عالم است.
با وجود قدرت فراملی نهادینه در قانون‌اساسی، تنها راه "نظارت ملی" برای تعیین سیاستهای کلی نظام، تغییر قانون برای توزیع برابر قدرت سرنوشت‌ساز ملی توسط تمام صاحبانِ حق است!
جز این راه، تنها می‌توانی در موازاتِ یکی از ریل‌های چپ و راستِ بنیادی که تعیین آن قانونا در دست ملت نیست، قرار بگیری و آلوده به خون محرومین معنادار باشی. گیریم بخشی از ریل را تعمیر و یا تعویض کنی! اما مسیر همان است که قانونا تنها در دست یکی است ولاغیر! و نه حتی در دست چلاقِ ملتزمین و گزمه‌های سه قوا.
در چنین موقعیتی است که نهایت هوش و درایت و بصیرت و تدبیر ویژه‌خوارانی که نمی‌خواهند به نفع حضور تمام ملت در قوای سه‌گانه و انتقال اختیار مطلقه‌یِ نوشتن سرنوشت وطن با سیاستهای کلی نظام مردمی در ساختار تصمیم سازی کلان کشور از قدرت مطلقه به قدرت ملی و مردمی، از قانون اساسی توبه کنند، یک ابتکارِ عصرحجری یعنی بازی و جورچین کلامی و سوء‌ِتفاهم‌برانگیز دیگر راه انداخته‌اند و با تعویض بازیگران و لباس روبنایی از تیرخلاص‌زنی صدر انقلاب به آزادیخواهی در جیبِ ارباب خودی بسنده کرده‌اند تا مگر بتوانند با چاه‌نمایی اصلاحات واقعی در چارچوب قدرتِ کهکشانی و فراملی ولایت مطلقه فقیه، با شعارهای دروغین در ساختار این قطار نفوذ کنند و قدرتِ اقتصادِ دلالی و انحصاراتِ دست دوم را به چنگ آورند و احیانا قطار را تصاحب کرده و از کار بیندازند و یا کار را به بن‌بست بکشانند! زهی خیال باطل! که در چنین وضعیتِ بدون تضمینی، حتی هم به ملت و هم به قادر مطلقه‌ی قانونی خیانت کرده‌اند! که راه راست که همانا صراحت کلام و لهجه است هیچگاه از کوره راهِ خیانت نمی‌گذرد! این همان ترفندِ #رفسنجانی در #دوران_سازندگی بود که جز ویرانی اکثریتِ ملت عقیم و غیرخودی و حاشیه‌نشین‌ها و محذوفینِ قانون اساسی، ره به جایی جز ترکستان نبُرد! که آن #امیرکبیرِجعلی خودشیفته، با تیزتر کردن شمشیر سلطه‌ی مطلقه‌ی قدرت نهادینه در قانون ویرانگر با تغییراتی در قانون اساسی، و با تقسیم کار بین خود و رهبری، سیاستِ کلان را در جیبِ رفیق حصر کرد، تا خود به تاخت و تاز اقتصادی بپردازد؛ و عاقبت نیز در بلندپروازی‌های یک سلطان صاحبکران در تبانیِ همین مرداب خودخواسته‌ی خویش، غرقه شد!
آدرس را باید درست نشان داد! تا به عبرت 40 ساله از اتلاف بیشتر توان ملیِ ملتِ گزیده شده در سوراخ‌های قانونِ اساسی سلطه، پیش‌گیری کرد.
حقیقت این است که تمام ادبیات و عباراتِ این بازیگران در نظام سیاسی، تنها در بستری دموکراتیک معنادار است و استفاده از آن عبارات دموکراتیک در نظام سلطه (مثل انتخابات، صندوق رای، کاندیداتور و ...) جز سفسطه و چاه‌نمایی در راه سیاستهای کلی یک نفر نیست!
اگر این عبرت از گذشته به کار امروز نیاید، پس کی باید بیاید؟ روزی که نه از تاک مانَد نشان و نه از تاکنشان؟
موضوع این است که اگر به عقلِ ویژه‌خواران قانونِ سلطه، امروز راهکار و نوای دلنشین و نویی به گوش نرسد و از سرِ تکلیف و یا کاسبکاری بر سر این باشند که سازی نو بزنند، اما این ساز نو جز صراحت لهجه برای درخواست #تغییر_قانون_اساسی به نفع حضور تمام ملت در نظام تصمیم سازی کلان نیست! و کسبِ این اعتبار، نه در متن قانون اساسی و قوای سه گانه، که در حاشیه‌ی معرکه‌های قانونی، با #نافرمانی_مدنی قابل اثبات و خریدن و معامله است! نه در حیاط خلوتِ اربابی که به تاسی از ارباب روسی هدف مقدسش وسیله را توجیه می‌کند و حفظ نظامش از اوجب واجبات است!
برای مثال حضور پیوسته در سایه‌یِ امنیتیِ اجتماعات حکومتی و نمازجمعه‌ها و راهپیمایی‌های سلطه‌گران، با شعارها و مسیری مستقل، برای اعلام درخواست بنیادیِ تغییر قانون اساسی به نفع همه ( ونه شعارهای روبنایی و سطحی از این ستون به آن ستون)... و یا حرکت‌های نمادین از جمله پاکسازی طبیعت خارج از شهر در روز انتخابات برای از "اکثریت مطلق" انداختنِ بیعت‌کنندگان و مشارکت کنندگان و امیدواران به قانون سلطه، و ثبت درخواست تغییر قانون اساسی برای حضور همه در منظر تاریخ.
فراموش نباید کرد که: صندوق سوراخ قانونی از 40 سال پیش تاکنون، همواره در دستان قادر مطلقه‌یِ مصلحت، همان صندوق 88 بوده و هست! گیریم در یک دوره موج بر وفق مراد باشد و تنها به تعدیل نرخ بالا و معقول بسنده شود نه جابجایی تیرخلاص زن با گورکن و یا نوحه خوان!
امید که اصلاح‌طلبان مامور و مغبون و غالبِ دیروزی، با عبرت از گذشته و در آستانه‌ی انتخابات بعدی، باز در لباسی نو بر همان طبل موروثی بر اساسِ "مکانیسم اعتماد سنتی" نکوبند!
#مکانیسم_اعتماد_سنتی یعنی اعتماد به تار سیبیلِ دایی‌جان و قسم حضرتعباس خانعمو و واسپردن خویش به پرچمداری ریاکار که راستی آزمایی تشکیلاتی و نظارت ملی را بر نمی‌تابد.
در حالی که #مکانیسم_اعتماد_علمی، یعنی پاسخگو کردن سیستماتیک نمایندگان تمام ملت، در شوراهای محلی، بومی، ملی و مردمی با حضور تمام مردم! و این ممکن نیست مگر با تعبیه‌یِ خشتِ بنیادیِ "اولویت حق آب و گل طبیعی و اولیه" بر "حق ایدئولوژی حصولی و ثانویه"... که بدونِ احقاقِ اولی، دومی ممکن نیست!
اگر جز این است، بفرمائید تا بیاموزیم.
در وهله‌ی اول بفرمائید چگونه و بر اساس کدام #مکانیسم_راستی_آزمایی_علمی و پاسخگو، میتوان منطقا به صندوق اربابی مطلقه اعتماد کرد که بر فرض محال پس از عبور از آن بتوان در شاهراه سیاستهای کلی ویرانی ایران که قانونا در دستان او حصر است، به کوره راهِ شمایان دل داد که به قانونِ اساسیِ #زورگیری_عقیدتی باورمندید و مقتدایتان هنوز معمار کبیر #تفخیذ است؟ وقتی که صندوق در دست ارباب مصلحت نظام است و مجری و ناظر تنها خودش،... و حتی شکایت شهروندان نیز از جور قانونی به محضرِ گزمه‌های اربابیِ اوست! در واقع قوای سه گانه، حیات خود را مدیونِ اذنِ قانونیِ قدرت مطلقه‌اند؛ نه ملتی که پیشاپیش و قانونا به مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی تقسیم شده‌اند! که بنیاد تفرقه و پریشانی و بی‌ثباتی همین تفکیک ماهوی قانونی در قالب قوای سه گانه‌ی غیرمنفک از هم است و چنین تفکیک عوامفریبانه‌ای، یعنی سفسطه‌ی حقوقی قدرتی مطلقه برای سلطه‌ی ابدی بر اراده ملی...
و: خشت اول چون نهاد معمار کج... تا ثریا می‌رود دیوار کج.
خیام ا براهیمی
20 فروردین 1396

Like
Commen

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...