Wednesday, July 21, 2021

استحاله از گلوله تا گل

#استحاله از گلوله به گل، با #فرمان_مدنی زاینده (نه نافرمانی مدنی سنگرساز):

#تجدید_رفراندوم 58 با نظارت مردم 1400 از طریق #شرکت_سهامی_عام (نه خاص)


1. شنیدیم سپاه #قرارگاه_کربلا مستقر در منطقه جنوب، در پوششِ سقّای دشت کربلا برای تشنه‌گانِ خوزستان آب فرستاده، با آبپاش ضد شورش و ضدگلوله، با گلوله.
2. فهمیدیم چه سیمولیشن و پرفورمنسِ بامسمایی است بازآفرینی آن
#تعزیه برای کارگزاری این دَرِ باغِ سبز از متن تا حاشیه:
کل یوم عاشورا... کل ارض کربلا
.

که فرقه‌ی کرمان رانت را، سلبریتی و پرچمدار و سربار و صاحبان تریبون کرده‌اند و... ناموس و جان و مال تمامشان را گروگانِ تیغِ جلادِ یک معرکه‌گردانِ دون کرده‌اند... تا در وقتِ مقتضی از بلندگوی حلقومشان، رجزِ خویش را به قلب مستقل و آزاد تمام فرزندان #مام_میهن شلیک کنند؛ تا پریشانی و تجزیه و ترکیب مردم، به حکمِ حکومتی ملکه‌ی زنبورها و اربابان جهانی و زالوهایِ قانون اساسیِ اربابِ بومی‌ و دزدِ گلِ گندم!

3. شنیدیم سِدممّدخاتمی در اعتراض به ناکجاآباد با شهامتی ستودنی و نیمه‌تمام هم‌اکنون داده پیام: این کار بد است! اَه،اَه!... کن کارِ نیک!... بَه بَه!

لابد این‌ انشاء را همچو شیری شرزه خوانده و در "دفتر ثبتِ احتیاج" ضبط و مهر و موم کرده، تا مگر در تاریخِ روبهان، "کفتاری گروگانِ گرگان" نصیحت کند آن ابلیس بینوا را در لباسِ ناخدا با عبایی در خون و شکلات غلتیده با عسلی مصفا... باکی نیست!

4. ندیدیم #فرهادی چون جهان‌پهلوان #تختی کند؛ اما دیدیم به یُمنِ فنّ هنرِ هفتم، عکس‌ها گرفت با لبخند و دندانِ لمینت، همچو #قهرمان #عباس_جدیدی که با انسان مرده و آدمک‌های زنده، ثبت می‌کند کیشِ شخصیتِ خویش را همچو یک تیزهوشِ دُم‌بریده!... باکی نیست!

بحرانِ آب و خاک بهانه‌ است هوشیار... راهکاری برای مشارکت و هم افزایی بیار!

حالا هی تصویرِ پاپیون دَر کُن، در کَن، از کنارِ جسمِ آن سیدخندان و آن مِیّت قندان با انگشتان سبز و بنفش و زبانی الکن، تا قاضی‌القضات شهر، قادر مطلقه شود برایمان #سوت_بلبلی زَنَد در تمامِ قفس‌ها و پس از مسواکِ زبان و دهان، گاز بگیرد هر نفس را، همراه با آب و دان و سُسِ قرمزِ بشکن بشکن، کباب کند قناری را جای یک قمری!...

5. بشکن استخوان‌های گرسنه‌گان و تشنه‌گان و کولبران را تا مهاجرت کنند از این سرای پکیده به هر گورستان!.... هان؟!!!
تا هجرت کنند عرب‌ها از مرز؟!... تا مهاجرت کنند کردها و بلوچ‌ها به هزار و یک درز؟... تا مهاجرت کنند ایرانیان بدونِ ارز؟... تا ورود کنند حشدِ‌شعبیان و لبنانیان و فاطمیون و زینبیون و طالبانیون به این‌وَرِ مرز؟... عجبا!... حیرتا
!
تا از خیرِ وطن بگذرند و مهاجرت کنند بی اثری...!... که اینطور!... عجب ابتذالِ شرّی
!
این گزاره‌ی آخری را که گفت؟ ای بی‌قبا!... سدممَد ابطحی گفت از لایِ عبا
!

6. خواندیم: سِدممّد #ابطحی آن یـارِ غـارِ گرمابه و گلستانِ آبدیده گفت: در آن سال‌های سرسبز، آن شایعه‌ی سرکوبِ محرومین به قصد مهاجرت از جانب وی نبوده؛ و نتوانسته در هیچ رسانه‌ای کذبش را ثابت کند... وقتی که پس از #نعمت_جنگ و #نعمت_کرونا و #نعمت_فقر و #نعمت_اعدام_فله‌ای و #نعمت_کشتار_خیابانی به‌جرمِ عروجِ خودآگاه و ضربتیِ #نعمت_پتکِ بنزین و کوفتن‌اَش بر فرقِ #نعمت_مستضعفین، و پس از گذر خرِ حضرتِ بیعت از پلِ صندوق شعبده، در روزهای شوکِ مقدسِ #نعمت_بی‌برقی میکده، البته باز هم آب بعنوان یک حربه‌ی تحریمی خود نعمتی هست... چرا که هم مایه‌ی حیات است و هم مایه‌ی ممات! هرچند که پس از بمباران و شوک‌های ویرانگر و تندِ رعد و برقی رگباری، ناگهان و یکهو و یکسره حالا تا دلت را بزند برق لرزانی با نوسان هست و تو دائم نگرانی چرا طبق برنامه برق سروقت نمی‌رود... پس کی می‌رود؟!... که بسوزاند پدر هر دستگاهِ مزاحمی را در #نعمت_برزخ... اما در میانِ آتشِ خوزستان در این روزهای جنگی، یک بارانِ استوایی نابجا آمده تا سیل شود در شهرِ کرمانِ محروم از آب‌بند را و ببرد آب را تا بیابانهای هرز بی مرز و... خوزستان بماند در عطشی میانِ مرگ و خون و گلوله‌ها... چرا که باز هم آبِ صادراتی به هندوانه‌های عربی در کام نوزادان عرب‌زبان نیست...! بحرانِ بی‌آبی است و به حکم پرده‌دارِ اعظمِ بصیرت، نعمتِ این بحران‌های زنجیره‌ای را، چون نعمت جنگ و کرونا چاره نیست! باید کشش دادنش را خواست! چون این خواستِ خداست! تا بلکه برای امنیتِ خاطر مادرخرج، کفَارِ زیاده‌خواه مهاجرت کنند به بیرون از خانه‌ی مشترک و دور شوند از بیت‌المالِ گروگانگیر بابایِ آقا مژدبا! تا آن رحماء بینوای دربدر، چون طفلان مسلم مهاجرت کنند از شرّ اهل کوفه به درون بیت و محشور شوند در گعده‌ی یک بابا و مامانشان!

هر چند دژمنِ صنعتکار و خرابکارصفتی چون اسراییل بگوید: بحران لازم نیست ای یارانِ تمرینی! با مردم خود صلح کنید! برای بی‌آبی و بی‌برقی و محرومیت و فقر مستمر روی دریای ثروت، البته که چاره هست! چاه‌نمایی می‌کند مالک و گروگانگیرِ حضرتِ والا، تا در گریز از محرومیتی سازماندهی شده، مهاجرت کنند وصله‌های ناجور به یک‌جای دور از چاههای نفت... و فرار کنند از بتخانه به سمتِ الله بی‌زور... پس جمله‌گی آماده باش: فَفِرّو اِلیَ الله ... یعنی از حوالیِ بیت‌المالمان بشو گم و گور... و بگذار حالمان را ببریم از گهواره تا گور!
یعنی
:
وقتی دژمن نابکار با روش قطره‌ای، گلستان می‌کند به آب ناچیز خاک مشترک را، از یک کویر تفتیده تا بهشت،... آنگاه مشکل خرابکاران مقدس، از اعتیاد به نواله‌خوری از قانونِ دریدن آب و خاک است، بین یک خروس جنگی مؤمن با هر کافر یک‌دنده...
چرا خود را به جهل‌العارفین زده‌ای سِدممّد، همچو برده؟ ای دربندِ سلطانِ صاحبرکانِ درنده
!
براستی چرا ایرج میرزا آن شاعر با ادب چنین سرود؟
جز گُه و گَند و كثافت، چيزى
اَندَر اين شهـــــر نديدم بنده؛
هر كجا شهرِ مسلمانانَست
از گــه و گنـــــد بُـــوَد آکنده

چرا هنوز که هنوز است #فَساد، حرف اول و آخر و ظاهر و باطن را می‌زند از دیروز تا حال و تا آینده؟
چون گولت زده ابلیس و... دست به سوراخِ جیبِ پولت زده ابلیس
!
و چون تو را متوهم به جانشینی و میراثخواری آن لله ملک السموات و الارض نموده... در واقع به قول و قسم خود به الله عمل نموده که تا مهلت هست تو را خواهد فریفت!... و تو مغبون شده‌ای اینک و خود را جای او جا زده‌ای در دل شیطانکها جا کرده‌ای و بر تختِ او تکیه زده‌، اهل بیت شیاطین ریز و درشت را در تکیه و هیئت خویش چنبره کرده‌ای علیه هر غیرخودی در اقصی نقاط عالم، از قربانیانِ حرمِ سوری روسی تا پرستوهای نر و ماده در قفسِ بی.بی.سی... از این رو هر چه از تو بیرون زند فَساد است و تباهی ای سپاه سیاهی
!

پس در این جابجایی روی تخت سلطنت، به حُکمِ "...و مکرو و مکرالله و الله خیرالماکرین..." فتوی در داده‌ای به وجوبِ تقیه و دروغِ و بهتان و انگ و کشتار دَرهم انسان بین مؤمن و کافر، به نیّتِ "انشاء‌الله گربه است" تا شهیدانِ صراطِ گلوله دَرَ کردنت به بهشت روند و کفار به جهندَم! کافی است فقط تو محفوظ بمانی ای جان جانی و رحماء دَرَت! چون حفظِ نظام از اوجب واجبات است... ای به روحِ پدرت... و مجوزِ"اَشداء عَلَی الکفار و رُحَماء بَینَهم" شده شاخصِ آباء و اجداد و ابناء پسرت! پس به رسم و سنّتِ راهزنان قبایل اطراف حجاز، هی بزن و دَر رو...! تا پر شود جیبِ گشادِ اقمارِ مصنوعیِ هر چه قنبرَت!

لذا به سقّای #قرارگاه_کربلا بگو:
پول نفتمونه... یکی دیگه در کن
!
تا عشق علی در مینِ کینتونه... نفت ملی و رفاه سی چینتونه؟
!
پس بچسب به چینتون
!

ما هم بریم موقتا با شکم گرسنه، موقتا یک شرکت سهامی عام(نه خاص) با یک هیأتِ مدیره و یک سخنگوی دارای کاریزما(نه رهبر مطلقه) تاسیس کنیم؛ برای نجاتِ رهبرِ رهبرانِ گروگان و اهل بیتِ آویزانِ زور و زَرَت، و حتی سلبریتهاشون و تمام مردمِ گروگانِ! تا از قربانی شدن زنجیره‌ای و دورهمی، به نوبتِ آسیاب، از شرّ مبتذل خلاص شویم به یاری هم و هم افزایی.... آیا این بد است؟
شاید همه در پناه آغوش هم و هم‌افزایی با ادبیات ایجابی جذبی، گردِ منافع مشترک(بجای تضاد منافع)، قدرتی شدیم غیرآویزان به 2 تا از مامورین 5 سهامدار شورای امنیت دُوَل(نه ملل).... زهی خیال باطل
!
***

راهکار رهایی از ابتذالِ شرّ، برای استقلال و آزادی
بازنشر یک راهکار از دو سال پیش در شرایط مشابه:
آن روزها فکر می‌کردم یک
#گاندی می‌تواند اقلیتِ گلوله را گرد اکثریت گلستان جمع و ذوب کند، با ادبیات ایجابی جذبی(به جای ادبیات سلبی حذفی).
بعد فهمیدم یک گروگان که جان برادر و خواهر و خاندانش به دستِ آقایِ معنویِ اراذل و اوباش و تک تیراندازان است، همچون تمام سلبریتها از
#خاتمی و #بهنود و #نگهدار گرفته تا #امیرتتلو و #بهنوش_بدبخت، هرگز نمی‌تواند کاری کند کارستان!
آن‌ها باید باشند تا با پارازیت‌های به‌موقع در وقت مقتضی، وحدتِ مالباختگان جان‌به‌لب‌آمده را گم و گیج و پریشان و ناممکن کنند! آنها باید بمانند تا بصورت رایگان، در نبردی نابرابر صف‌شکنِ یک وحدت باشند! آنها حتی نمی‌توانند در وقت همدلی، بدون چاه‌نمایی #ساکت بمانند! همواره باید بعنوان صف شکن در خطِ مقدمِ #دیپلماسی_میدان حاضر باشند و زِر مفتِ #ظریف وِل دهند برای #زر مفت به تزویر، تا ملتِ آشفته، یابو برش ندارد بزند زیر میزِ #کرسیهای_آزادپریشی
!

مدتهاست می‌اندیشم این راهکار تنها از طریق یک سخنگو(نه رهبر مطلقه) دارای کاریزما، برگزیده از سوی هیئت مدیره‌ی یک #شرکت_سهامی_عام(نه خاص و نه ائتلافی از خواص) می‌تواند همان هدف امنیتبخش و وحدتبخش و مسالمت‌آمیز را مُحقّق کند!...تا #ایران #ایرانستان نشود!
این روزها که با تبانی و عزم 5 سهامدارِ شورای امنیت سازمان دُوَل(نه ملل)، ایران به حکم بانکداران لندنیِ حامی ملکه انگلستان با گازانبر دو جناح تکنوکراتِ جمهوریخواه و دموکرات امریکنِ سرمایه‌گذار در آزمایشگاه ووهانِ چین و گردوخاکِ روسیه با آلتِ طالبان در زمین افغانستان، به ایرانستان نزدیک‌تر شده، می‌فهمم که راه از آویزانی به یکی از دوقطبِ متضاد در خارج و داخل، نمی‌گذرد! آویزانی به جناحین دوگانه‌ها در دوراهی‌ها، یعنی مثله شدن مردم در دامچاله‌ها... و راه رستگاری تنها از کسبِ قدرتِ حداکثری، گردِ #منافع_مشترک با هم‌افزایی می‌گذرد
!
و هم افزایی مقدور نمی‌شود، جز وقتی‌که قانونا هویت شهروندی پیوند بخورد به منافع مشترک و سهام برابر در یک شرکت سهامی عام(نه خاص).
شرکتی که آب و خاک را مشترک بداند، نه ویژه‌ی انحصاریِ وکیل قانونی یک الله جعلی و بندگانش که آب و خاک را هم تقسیم کند بین رحماء.... لذا:
بحرانِ آب و خاک بهانه‌ است شیخنا
وقتی با روش قطره‌ای گلستان می‌کند دژمن آن کویرِ تفتیده را و تو مانعی! تا جرعه جرعه بنوشی تمام دریا را و... ما در حسرتِ یک قطره زندگی، کویری بمانیم
!
مشکل از اعتیاد به نواله‌خوری از قانونِ دریدن آب و خاک است بین خروس جنگی مؤمن و کافرِ یک‌دنده
...
چرا خود را به جهل العارفین می‌زنی چون بندگان؟ ای برده
!
براستی چرا ایرج میرزا آن شاعر با ادب چنین سرود؟
جز گه و گند و كثافت چيزى
اندر اين شهر نديدم بنده
هر كجا شهر مسلمانانست
از گه و گند بُـــوَد آکنده
چرا هنوز که هنوز است #فساد حرف اول و آخر و ظاهر و باطن را می‌زند از دیروز تا حال و تا آینده؟... سِدممّد
!
.
آقا سَیّد مُحمّد آقا
!
#توبه_نصوح برای #جبران_مافات از #تئوری تا #میدان دانی که چیست؟
#ابطحی حرفی زد حرفا...
او گفت: در زمان تو نامه‌ای از من منتشر و پروموت کردند(؟!) که هدف کوچ دادن عرب‌های خوزستان است به ناکجا! و من هر چه گفتم نامه از من نیست، هیچیک از آن رسانه‌ها که نشرش داده بودند آن نامه را، صدایم را منتشر و پروموت نکردند
!
این یعنی: بنا بر حکم حکومتی یک قدرت قانونی، تمام سلبریتی‌ها از خودت گرفته تا #فرهادی و 3 قوا، گروگانِ یک دیوِ سیاهند
!
و در این گروگانگیری قانونی، حتی #سربازان_گمنام و ابواب جمعی آن سپاه سیاهی نیز مایلند که از بند قانونِ تهدید و تطمیع خلاص شوند! تا به مصلحتی گنگ، ناموس و خانمانشان یکهو فدایِ یک هوا نشود
!
یعنی تنها راه باقیمانده: توبه از قرارداد و مبایعه‌نامه‌ی قطعی پیشفروش اراده‌ی شهروندان از 42 سال پیش است؛ تا برای تبدیل شهروندان به برده‌های یک دیوِ سیاهکار، تمام منابع طبیعی و آب و خاک را گل‌آلوده کند، برای آقابالاسری‌های زورمدار و ماهیگیران استعمار! وگرنه تمام ستاره‌ها یکی یکی در تاریکی یک سیه‌چاله محو خواهند شد... از جمله خود شما
!
دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد
!
حالا هی کشش بده و در مسلخِ صاحبانِ حق و ما، نظاره‌گر باش! تا صبحِ دولتَت بدمد
!
.
به باورم
:
حتما راهی وجود دارد که بتوان سلبریتی‌های گروگان را همراه با مردم بینوا در گلستانی گردِ چند گلوله، از ابتذال شرّ آزاد و رها ساخت
!
مطمئنا این راه از آموزش و پرورش پراکنده و پریشان آزمایشگاهی، در سلول‌های انفرادی به تک تک شهروندان نمی‌گذرد! باید در یک هجمه‌ی گسترده با ادبیات ایجابی جذبی گرد #منافع_مشترک اولیه و مادی در آب و خاک مشترک(بجای نبردی کاهنده با ادبیات سلبی حذفی در معرکه‌ی حقوق ثانویه و ژن برتر ایدئولوژیک گرد تضادِ منافع)، روح زاینده‌ی آن گلستان را گرد اقلیت گلوله گرد آورد و سیاهی را با تاباندن هجمه‌ی نور #آچمز و تابنده کرد
!
به باورم با بیدار کردنِ روح تابان #میترا می‌توان تاریکی را در خود جذب و هضم کرد و به نور مبدل کرد! درست مثلِ گلبول‌های سپید که ویروس‌ها را می‌بلعند! و به آنها شلیک نمی‌کنند
!
شلیک و حذف کار ویروس‌های کور است! جذب و هضم کار گلبول‌هایِ سپید نور
.
این یعنی: تبدیل تهدید به فرصت؛ با روشِ صلح... صلح یعنی تضمینِ مهرورزی و آبادانی و سازندگی. بر خلافِ تبدیل تهدید به فرصت با روشِ حذفی و جنگی... جنگ یعنی تضمینِ انتقام و کین‌ورزی و نابودی و ویرانگری دیگری
.
قانون می‌تواند مرگ و زندگی را صرف نظر از عوامل فورش ماژور، تضمین کند! و می‌تواند آن را دور بزند! قانون نباید اجازه دهد مرگ زندگی را دور بزند! تفسیر معنویات این اجازه را می‌دهد! چون قابلِ تاویل و حقنه است و غیرقابل اندازه گیری! اما تکلیفِ مادیات مشخص است! چون قابل اندازه گیری و قابلِ سنجش است
!
اولی زاینده است و منتهی به زندگی... و دومی کاهنده است و منتهی به مرگ
!
کدامیک بالنده است؟!... کدامیک ارزش افزوده‌ی بیشتری برای تولیدِ قدرت عمومی(توسعه) دارد؟

بازی با کلمات و چینش آن در طرحواره‌ی یک پازل ساده است! قانون نباید اجازه دهد به سادگی ملتی قربانی یک امت خودحق‌پندار شود! سهم برابر مادیات با تضمین نظارت بر شرنوشت، جلوی این مجوز غیرانسانی را به حکم حکومتی می‌گیرد! قانون باید سلامت و صلح را تضمین کند!
ما به‌جای ادبیاتِ سلبی حذفی به ادبیاتِ ایجابی جذبی نیازمندیم، تا این سایه‌ی شوم کاهنده و تنش آفرین را در شور و شعوری زاینده هضم کند
!
که هیچ تاریکی با نبرد با سپاهِ تاریکی مغلوب نشده و به نور مبدل و پیروز نخواهد شد
!
تاریکی همواره چوب دو سر باخت است! چه غالب شود چه مغلوب
.
چرا که بدون نور با روشنگری خود را پیدا نخواهد کرد و نخواهد شناخت! و چون گلی خندان، نخواهد شکفت
!
کافی است بخشی از سلبریتی‌های مستقل و آزاده در یک هماهنگی از #قانون_اساسی تنش آفرینی که بنایش بر تقسیم یک ملت واحد و مشترک‌المنافع به مؤمن و کافر است، از قانون تاریکی توبه کنند و با یک روش تصمیم‌سازی علمی مبتنی بر تعاملی گروهی و هم‌افزایی، در سازوکار یک شرکت سهامی عام(نه خاص) با سهامداری تمام پتانسیل مردم، در یک میدان عمل هدفی مشترک را در روز میعاد با برجسته کند! هدفی مثلِ #تجدید_رفراندوم_58 با #نظارت_تمام_مردم! آنگاه به جای تخمین و احتمال و ادعا و رجز، اصل مشروعیت را میتوان به قضاوت نور گذارد
!
آنگاه: چون که صد آمد... نوَد هم نزدِ ماست
.

من امیدوارم که تاریکی در یک هجمه‌ی هماهنگ و مسالمت آمیز، و در یک زمان و یک مکان و با یک زبان حقوقی و با یک خواسته‌ و شعار حقوقی معین، #آچمز شود! و قانون تاریکی را از سکه بیندازد! و برای هجمه ی نور اعتبار و مقبولیتی غیرقابل کتمان بخرد! و همه را از بندِ دیو سیاه قانونی، آزاد و زاینده کند!... شریکِ قدرتی فراگیر و فزاینده کند!
برای امرِ توسعه‌‌ای متوازن و پایدار و دینامیک و با ثبات، راه وجود دارد! تنها عزم جزم و رهروی راستین باید
...!
این ایده خیالپردازی نیست! کاملا علمی است و قابلیت تبدیل به یک پروژه را دارد! به شرط تامینِ پیش‌درآمدِ امنیتِ جا و مکانی و پول و مانی، تمهیداتش حداکثر سه ماه وقت می‌برد و اجرای میدانی پروژه هم با راستی آزمایی، سه ماه. حداکثر شش ماه و حداقل یک فصل سال
.
ما به نتیجه خواهیم رسید اگر ما باشیم! وگرنه این سرمایه گذاری جانی و مالی و عمری، روزی نه چندان دور میان یکی از صف‌های نان بربری، تلف خواهد شد
!
اگر تلف شد، مفتِ شستِ یابنده! خیرش را ملت ببرد و خوشه‌چینان و راننده
.
آنوقت تنها می‌توان گفت: من الله التوفیق
🙂🙁جمهوری غیرانسانی ایران، نوش جانتان!

خیام ابراهیمی
29تیر 1400

.

پ.ن:

1. عکس پیوست: کلاهخود 500 ساله
کلاهخود متعلق به شاعر نوجوان 14 ساله‌ای است که باستناد پست قبل، در 500 سال پیش با خدمت و جنایتِ قدرتِ #ولایت خود بر مریدانش، #ایرانستان را تبدیل به #ایران کنونی کرد تا با همان روش‌ها اینبار آن را #ایرانستان کند
! نام این نوجوان 14 ساله، که فقط 38 تابستان زندگی کرد و 24 بار بهار و پاییز و زمستان دیگران را تبدیل به هم کرد، شاه اسماعیل اول صفوی است.

2. بازنشر متنی از دو سال پیش در چنین روزهایی:
(کل متن در لینک ذیل و ویدئو در اولین کامنت)
به: #شاهزاده_رضا_پهلوی
موضوع: وحدت رویه در یک خانه مشترک، با یک شاخه #گل_سرخ در شرکت سهامی عام ایران

این همه گفتگوی تکراری بر سر تفاهم و وحدت در راه هدفی مشترک و گیجی روزافزون، آیا از کندذهنی اپوزیسیون و مردم ماست؟ آیا باید کماکان منتظر ماند تا این ملت سرسبز، خودش از بی‌آبی خشک شود و از شاخه بیفتد؟ آمدیم تا 1400 سال دیگر این ملت تشنه نتوانست به آب دست یابد! آیا نباید آب را به او رساند؟ آب چیست جز آگاهی به حقوق مشترک بنیادی و روش احقاق مشترک آن بر اساس هم‌افزایی و نقشه‌ی راهی مبتنی بر شعوری معرفتبار و مسالمت‌آمیز (نه شعارهای کور شورانگیز و خشونتبار). نقشه‌ راهی مبتنی بر درکی مشترک و فهمی مشترک، حکم همین آب را دارد که ملت پریشان در کویر، ناتوان از تامین آن است، چون نیازمند دلگرمی و امید بر اساس وحدت پرچمداران اپوزیسیون و اندیشمندان است. سزاست که این وحدت ضروری را دانشمندان در اپوزیسیون بر اساس مکانیسم تبادل آراء و البته بر اساس یک فلسفه‌ی واحد خلق کرده و پدید آورند، وگرنه خودبخود زاده نمی‌شود! این به معنای سزارین زودرس در شش و یا هشت ماهگی نیست! بلکه به معنای یاری برای زایش طبیعی مفاهمه در نه ماهگی است!
وحدت با شعارهای سوء‌تفاهم برانگیز و دعوت‌های پراکنده به اهدافی ناشناخته حاصل نمی‌گردد! مبانی چنین وحدتی نیازمند تامین آگاهی با برگزیدن یک فلسفه، استراتژی، تاکتیک و نقشه‌ی راهی شفاف و مسالمت‌آمیز است که از مراتب آن در #مرامنامه_امید_استقلال_آزادی یاد شده است!
ادامه در لینک
:

https://www.facebook.com/khayyam.ebrahimi/posts/2337465423179948 

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...