Friday, January 31, 2020

راه امام

بیعت اکثریت مردم با نظام و زامبیانِ مرده‌خوار پیرو #خط_امام

خط امام یعنی وحدت چکشی مردم، گردِ یک قدرت مطلقه مثل شاه سلطان‌حسین صفوی. خط امام یعنی نارنجکی دلخواه ارباب خونریز جهان، درون نارنج استقلال و آزادی هر سرزمین جهان سومی در چارچوب نظامی ایدئولوژیک و دیکتاتوری.
وقتی در عصر حاکمیتِ قدرتِ ویرانگر رسانه‌های مافیایی، مردم تهییج شده در کورس رقابت برای کسبِ قدرتی متنوع، با حذف یکدیگر متکثر و پریشانند؛ و وقتی برای وحدتی چکشی، مردم سرزمینی گروگان قوانین یک سلطان صاحبکرانند؛ آنگاه با عزم صاحبان قدرت مافیایی جهان در پس پرده، سلطان بومی بازیچه و گروگان بازی ایشان و ملتی گروگان مافیای مناسبات قدرت جهانی خواهد شد! پس برای استقلال و آزادی و رهایی از این گروگانگیری سیستماتیک، راه در نبردی نابرابر با چکش ایدئولوژی نیست! راه رهایی در وحدت مردم گرد حق آب و خاک مشترک است! که قدرتی فراتر از وحدتِ معنادار سهامداران در یک #شرکت_سهامی_عام نیست!
صدها سال است که ملت ایران قربانی جنگ بر سر منافع ملی بین اربابان بومی استثمار و اربابان جهانی استعمار است. و 41 سال است که خطر جنگ و تحریم‌ جهان علیه حاکمیت و مردم ایران، ریشه در ادبیات #سلبی_حذفی فرهنگی و تحریم بخشی از مردم مدنی توسط بخشی دیگر با خلقیات بدوی دارد! خلقیات و مناسبات قدرتی که حاصل آن همواره شامل سلبریتی‌های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و نظامی بوده است! از لات چاله میدان تا لوطی و عنترها و دلقک و ملیجک و مرده خوار و گزمه و باج‌بگیران و راهزنان سرگردنه تا رعایا و مردم بینوا و غیرتشکیلاتی که همواره میان کیش شخصیتِ پرچمداران، لت و پارند و در این چنبره نمی‌دانند چگونه باید متحد شوند و با قدرتی مؤثر بصورت مسالمت‌آمیز بر سرنوشت عمومی خویش حاکم شوند! لذا در تنازع بقائی ناگزیر، شبانه روز به حذف و زورگیری از یکدیگر مشغولند! و در میان این معرکه‌ی‌ سنتی، عده‌ای زورگیر و کلاهبردار و دلقک و دیوانه، همواره آتشبیاری برای آتش به اختیارانی هستند که با حمایت و حکم حکومتی سلطان صاحبکران، نواله خورِ صاحبانِ زر و زور تزویرند و شریکانی در منافع ناشی از خونخواری و خونفروشی و در شیشه کردن خونِ بینوایان و بخش مدنی در رگ‌های بخش بدوی و دلالان اربابان جهان در راه انحصاریِ سیاستهای کلانند.
در این بلبشوی بنیادی و در فلاکتی روزافزون میان فقر و جنایت و بی‌ثباتی و فساد، بخش عمده‌ای از مردمِ قانونا عقیم ایران، قربانی بیعت بخشِ دیگری از مردم آگاه و جاهلی است که در هر #انتخابات به اختیارات فراملی و قانونی سلطان قدرقدرتی بموجب بند یک اصل 110رضایت داده و خود را چشم و گوش بسته تسلیم کرده‌اند! ولایت مطلقه فقیهی که بصورت تک‌نفره برای یک ملت 85 میلیونی سرنوشت می‌نویسد و 41 سال است که با خریدن مشروعیت از شوهای انتخاباتی، ایران را ویران کرده است! تا حدی که در فقدان نظارت مردم مستقل از ایدئولوژی بر منافع مشترک ملی-میهنی، ما از روز اول نمی‌دانیم که از درون صندق رأی تا آب لوله کشی و بطری شیر، چه سرنوشت شومی برایمان خوابانده‌اند؟
بنای #راه_امام بر اغوای جاهی است که به اعتبارِ عبادت شش هزارساله و تلبس به لباس خدا توسط ابلیس و حربه‌اش فریب و دروغ و تقیه و تخریب و تفرقه و جنگ با هر غیرخودی که کافر به توهم بتی در بتخانه‌ی خویش است و شعار مؤمنینش پارادوکسی از گمان این و آن متوهم به ایمانِ چند آفت‌الله میان مردگان ...نتیجه‌اش جهنمی به نام ایران ویران. او از مهلت خویش تا رستاخیز به خوبی بهره برده تا آدمیزاده‌ی آزاده را به زانو زدن در مقابلِ انگل‌زاده‌گان خویش دچار کند؛ آن هم در مبالِ بادِ سر تا احکامِ حوالیِ شکم و رجز و قیل و قال!
خیلی باید اهل مراقبه و تقوی باشی، ای مؤمن! تا در میان خطوط و در هوایِ قواعد زورگیرانه و متجاوزانه‌ی مکتب خط امام بتوانی معنایِ خطوات شیاطین را میانِ قیل و قال‌ها بخوانی قرائت کنی و زامبی نشوی! تا اگر عمری میان آه و آتش، گمانِ ایمان به یقینی موکول به پس از مرگ برده‌ای، در آتشش نسوزی! مکتبی متکی بر آتشبیاری آتشین آتش‌به‌اختیارانی با ادبیات #سلبی_حذفی بر بساط کاسبی از تاکتیک‌های جنگ روانی و راهزنی به کاروان‌های غریزه و نیاز در اطراف حجاز، و نه ادبیات #ایجابی_جذبی و مهر و صلح و هم افزایی در زندگی آزادگان مدنی. فرقه‌ای که هوایِ هویتش در گردوخاگ بحران و گرفتن ماهی از آب گل آلود است و تجاوز به مرد و زن و "بزن و در رو" و فرار، و نه دعوت به زایش طبیعی مهر و اقناع و رعایت حقوق شهروندی و دعوت مأذون به قرار.

راه امام، راه "جمهوری راهزنان بدوی" بر رهگذران مدنی است، که از ابتدا با دامچاله و سراب و فریب قربانیان و دزدی اعتماد، آغاز شد! تا با صید شکار و با اعمال زورگیری و خدعه، اختیار آزادگان از بتی به نام خدا و به کام ناخدا را دور ‌زنند و بردگان را به اسارت برند! راه تهدید و تطمیع با رعب و وحشت برای ایجاد بی‌ثباتی و تزلزل میان غیرخودی (با برانگیختن ارتش عراق برای قیام علیه صدام و ترغیب او برای جنگ و حمله به ایران ناکام)، درآمدزایی با گروگانگیری و بالارفتن از دیوار سفارت و حریم خصوصی شهروندان، راه گروگانگیری و گروگانفروشی با پیشنهاد سردار چاله میدان. این راه همواره پیروانی داشته بین جاهلان و لمپنان و زورگیران تازه به دوران‌رسیده و ویژه‌خوارانی که برای زورگیری سازمان‌یافته، قواعدی دارند همچون مقررات یک سازمان مافیایی با یک پدرخوانده با مسیری یکطرفه برای مریدان و مؤمنینش که خروج از آن حکم ارتداد و تیر دارد! مهمترین اصل این راه، حق تقیه و دروغ با غیرخودی و خودی با رعایت مراتب و درجات مسئولیت پذیری است! یعنی حتی برادران و مزدوران یک شاخه و کمیته‌های مسلح به زر و زور و شمشیر و تزویر، از لحظه‌ی قربانی شدن و سوختن یک مهره بی‌خبرند! آنها تا لحظه‌ای که راهزنند و خودفروخته و مرده، جزو مؤمنان و خودی در بهشتند و  از لحظه‌ای که بی‌اعتناء و بیهوش می‌شوند در برزخند و از لحظه‌ای که حق‌طلب و زنده می‌شوند، جزو یاغیان و کفارند. از این رو در محضر پدرخوانده برای تهییچ ارتش سربازن راهزن، یک اصل را مصادره کرده‌اند: "اشداء مع الفکار و رحماء بینهم. خدای راه امام، یک بت اعظمِ زمینی در پوستین آسمانی است و امام زمانشان همان دجّال خودسری که نیتش متوهمانه است و بدون توان و اثباتِ اذن! که فرق دَجّال با امام زمانشان همین است: اذن و اقدام به بازآفرینی و سیمولیشنِ یک خدای مرده که نزدیکتر از رگِ بندگان نیست و در قلعه‌ای مخفی است. پس دلخوش به این پوستینند: و مکرو و مکرالله، والله خیرالماکرین! 

 و این سمیولیشن و بازآفرینی کاذب است رازِ توهمِ زنجیره‌‌ای هر دجّال خودسر و قربانیانی به نام مردم ایران میان هول‌های تازه به دوران رسیده‌ی مشتاق قدرت دریدن و سلبریتی‌های لاکچری و زورگیران و زامبیان و آدمخواران و نیز میانِ دو تیغه‌ی قیچی تفرقه بین پرچم پرچمداران مبارزه در راه کیش شخصیت که راز وحدت با خویش را نمی‌دانند و از مردم پریشان وحدت می‌طلبند و هنوز پای راهشان در راه امام و قدرت مطلقه شاه و کیش شخصیت حضرت ماه، در عصر حجر و قجر گیر است! تا یک ایران میان واژگان سوء‌تفاهم برانگیز و رجز ولایی و مونتاژ اشعار هوایی، فدای کیش شخصیت و تفرقه در حوالی شکم هر چه زامبی لاکچری شود!
از مادر استعمار لندنی و از پوتین‌بن‌لیاخوف و از ترامپ‌‌بن‌عموسام و از علی‌بن‌یزید چه می‌نالی؟
خیام ابراهیمی
11 بهمن 1398

Tuesday, January 28, 2020

نه به پیتزا گیت

نه به #پیتزا_گیت !

"پیتزا گیت" همان نخودسیاه خودمان است برای حواس پرتی و اتلاف توان مردم.
توان و پتانسیل و "استعداد ملی" برای تخلیه باد مطالبات بنیادی خویش چقدر است؟
نقش شما به عنوان بازیگر رایگان نظام امنیتی در انحراف اذهان مردم در تاکتیک "پیتزا گیت" چیست؟
زیر بمباران حوادث و اخبار دوغ‌ودوشابی با دروغی میان چند راست برای غبن و تخریب اعتماد و سرخوردگی و انحراف از مسیر اصلی، چطورید؟ اساسا آیا با بازیچه شدن در طرح ناموقع سناریوهای انحرافی، برای پریشان و خسته و گم شدن در مسیر اصلی موافقید؟ آیا این روزها از رگبار اخبار غریبه متعجب نیستید؟
در تصویر پیوست خلاصه‌ای از تاکتیک امنیتی #هدایت_نرم #پیتزا_گیت بیان شده است!
قرار است هر دم از این باغ بری برسد، تا حواس اذهان عمومی همواره پریشان و پرت باقی بماند تا بادش هی پر و خالی شود! از این ستون تا ستون بعدی! تا گرفتن بیعت در نمایش انتصخابات، تا سرانجام بازی موش و گربه و تعیین تکلیف ترامپ و احیانا امیدی دیگر.
سَرِ اتاق فکر برای پروموت کردن حوادث غیرمترقبه و جنایی، این روزها بس شلوغ است و اگر سرِ سلامت از این بحران برون ببرد، دستمزد اضافه‌کاری و لوازمِ سفره‌ی هفت‌سین سربازان سایبری امسال پررونق است! و البته روی موج تهییج و تهدید و تطمیع و تحقیر و تحمیق، کلی کاربران رایگان به‌عنوان آتشبیار معرکه‌های آتش‌به‌اختیاری هم دارد! چرا که تاکتیک #پیتزا_گیت فعال است! آن هم در تولید گردوخاک و باورپذیری چالشی واقعی(تو بخوان کاذب) در درون نظام، برای گرفتن ماهی‌های تازه از آب گل‌آلود! از تصادفات اتوبوس و قطار تا فرود هواپیماهایی که به دیوار همسایه برخورد می‌کنند تا تجاوز و کوپن طلاق و مجوز عقد چند زن و خودکشی و آزادی مصلحتی #شعله_سعدی و وخامت اوضاع #نوری_زاد و جنگ و گریز در گستره جهانی و داخلی و بالاخره دستگیری #امیرتتلو...که همه در راه داغ کردن معرکه‌ی تجدید #بیعت در نمایش انتصخابات مشروعیت، مین‌گذاری شده‌اند!
فکر می‌کنید چند میلیون سناریو و پرونده‌ی دیگر می‌تواند رونمایی شود تا شما وقت داشته باشید به همه‌ی آنها بپردازید و موضوع اصلی را فراموش کنید؟
بالاخره باید یک فرقی بین مردم درگیر و دانشمندان باشد، یا نه؟!
راستی برای انحراف به موضوعات دست دوم و سوم (جز شاه‌کلید هر قفل) چقدر توان دارید؟ و تا کی قرار است نقشی رایگان برای سناریوهای اتاق فکر، بازی کنید؟ آیا عمرتان به ابراز احساسات و تحلیل برای کشف 80 میلیون پرونده‌سازی در این موجسواری امنیتی، قد می‌دهد؟
هشیار باید بود و در دام تنقلات سفره میهمانی ارباب درنیفتاد که در #پیتزا_گیت که این روزها تا روز همایش بیعت در انتصخابات، بازار مکاره‌اش هر روز داغ‌تر می‌شود!
#پیتزا_گیت یعنی هر روز بمباران و پروموت کردن ده خبر آتشین و زرد و بد، روی آوار مطالبات بنیادی و روبنایی مردم. پیتزا گیت یعنی پروژه‌ی حواس‌پرتی مردم آواره و گروگان از بازپسگیری کل خانه، میان هزار زلم زیمبوی نامربوط به سرنوشت واقعی که البته از متن صندوق‌های رأی و مارگیری نمی‌گذرد!
این روزها، با بروز زنجیره‌ای حوادث عجیب و مهیج و ناگوار، به نظر می‌رسد بصورت سازماندهی شده، تکرار ماجرای #پیتزا_گیت در دستورکار است!
از امروز به بعد، در خواب ناز مخالفین #وحدت_در_اپوزیسیون، هر روز باید شاهد یک بمب خبری باشیم.
با "پیتزا گیت" مسموم و منحرف و گم و گور نشویم!
مهم ترین هدف اصلی را که تهیه‌ی "نقشه‌ی راه مشترک است" تا فتح قله گم نکنیم!
خیام ابراهیمی
8 بهمن 1398

پ.ن:
و اینک استاد بومی "پیتزاگیت" دست پیش گرفته تا پس نیفتد!
تسنیم چه می‌گوید؟

دزد برای فراکنی به صحنه ی جنایت بازگشته و خود از روش‌های دزدی می‌گوید:


بجنگ تا نجنگیم

بجنگ تا نجنگیم
(از بلوف و #رجز_مقدس تا نعمت عقوبت جنگ هوایی)

فکر می‌کنید اگر جنگ هوایی بشود، دشمن بجز کویر لوت و وحوش حاکم بر سلامت ایرانیان، کجاها را خواهد زد؟ مطمئنا برخلاف مردم مردم کردنش، به خاطر اعتبار جهانی خودش هم که شده زورش نمی‌رسد مردم را بزند! مگر اینکه نظام این زحمت را متقبل شود!

خمینی: جنگ یک نعمت است! (بویژه هوایی آن در این روزها)
این روزها در آرزوی جنگی بدون خونریزی از ملت بینوا، لحظه شماری می‌کنم!
#رجزخوانی یکی از رهنمودهای رهبر فعلی نظام سلطه در ایران بود که سال گذشته به شاعران بیت‌المال توصیه شد! از سویی سردار اقتصادی گروگانگیری و گروگانفروشی هم که در رجزخوانی استاد اعظم است، جان می‌دهد برای دادن بهانه به دست دشمن! پس: ویژه‌خواران و خونخواران لاکچری پیمانکار نظام سلطه، این بلوف " #نه_به_جنگ " را گنده نکنند! چون جنگ یک نعمت است!
نظام سلطه 40 سال است به جهان اعلام جنگ کرده است!
آنان که براستی مخالف جنگند، باید فتنه‌ی اصلی را کور کنند!
اگر در مقابل این رجز جنگی کاسبکارانه، واقعا جنگ بشود، آن جنگ، جنگ هوایی با نظام سلطه است، نه جنگ ناممکن زمینی با مردم! جنگ در کدام مرز خاکی؟ بنابراین در چنین جنگ غیرزمینی، بدیهی است که کسی جز ایادی نظام سلطه، مردم را نخواهد کشت! و بالاخره تکلیف مردم با نظام سلطه معین خواهد شد! بویژه که در چنین شرایطی به قول معمار خدعه: "جنگ یک نعمت است!" (بویژه جنگ هوایی با اهداف غیرمردمی). مانده‌ام این کحایش بد است که برخی به چنین جنگ مقدسی، نه می‌گویند!اما اگر در نتیجه‌ی این جنگ تحمیلی توسط نظام سلطه، پیروان راه امام خدعه بخواهند از مردم انتقام بگیرند و خودشان به نام دشمن مردم را بکشند، دیگر عقوبت، شبیه #هواپیمای_اوکراینی نخواهد بود! بنابراین چه خوب که یکبار هم که شده به #رجزخوانی_رهبر اعتماد کنیم که گفت: جنگ نخواهد شد! پس بیهوده مترسک جنگ را برای داغ کردن معرکه‌ی #بیعت_انتصخاباتی داغ نکنید!
اما آیا #قول_سدید و مقدس رهبر، یعنی ما از جنگ واقعی و رودرور با دشمن می‌ترسیم، چون اهل عملیات تروریستی و بزن و در رو هستیم؟!
بر این مبنا، اگر این بزن و در رویی منجر به نعمت جنگ، عملیاتی شود، آنگاه نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان. و مگر جنگ نعمت نیست؟!
و جای خوشوقتی است که در تقسیم خون تاکستان، ملت نه تاک دارند و نه تاکنشان.
مرگ تدریجی مردم در تحریم تحمیلی 41 ساله به دلیل سیاست‌های کلان قانونی و تک نفره است نه تصمیم سازی مردم! و جنگ هوایی موجب خواهد شد بالاخره به این تحریم سنتی پایان داده شود. چون یقینا مردم سلحشور ما پیروز میدان خواهند شد!
شترسواری دولا دولا نمی‌شود!
جنگ 41 ساله برای ملت قانونا عقیم و محروم، جز شکنجه و مرگ تدریجی ثمری نداشته و این یکی هم رویش. من فکر کنم در چنین جنگی، تنها دلالان صادراتی تحریم و جنایت و پیمانکاران خون‌فروشی در اقصی نقاط عالم از اروپا گرفته تا کانادا و البته ارتش سایبری لایوگذار در پوستین اپوزیسیون، ضرر خواهند کرد! آنها به این نکته خوب واقفند!
و البته بعید می‌دانم با دشمن واقعی مردم جنگی درگیرد! چون اربابان جهانی همواره به یک ارباب بومی نیازمندند تا همه چیز را تخریب کنند و دوباره خرابه‌ها را از محل خون مردم بسازند!
پس بجنگ تا نجنگیم!
خیام ابراهیمی
8 بهمن 1398

سه تصویر از تحریم و مشارکت

 سه تصویر معنادار از انتخابات شیلات

1) تحریم در لانه = تثبیت نظام
 بنا بر حق #تقلب، نتیجه شبیه مشارکت در تداوم قانون شیلات از کارخانه‌ی کنسرو سازی تا خانه است!
ساحل خالی از ماهی اثبات نمی‌کند که آیا تمام ماهیان صید شده‌اند؟ و یا به دریاهای دوردست گریخته‌‌اند؟!
با چنین تصویری خوانش دروغینِ بیعتِ اکثریتی ماهیان با حق قانونی صید، تنها با کاسبان شیلات است!
تا دریای طوفانی خالی از ماهی است، ماهیگیر به فردای پس از طوفان، امیدوار است! و در فقدان مکانیسم راستی آزمایی، می‌تواند رجز بخواند که ماهیان بسیاری را صید کرده است که به قانون شیلات باور و امید دارند، تا باز مشروعیتِ کنسروسازی خویش را در بوق کند و برای تاخت و تاز خود در اقیانوسها، از منابع عمومی اعتبار برداشت کند و آن را برای توسعه‌ی صنعتِ مکانیزه‌ی ماهیگیری خرج کند!
پس برای گریز از صید شدن، ماهیان نباید در خانه پنهان شوند. باید به میدان ییایند و با اکثریت خویش، زورگیری اقلیتی را که به قانون جنایت با ماهی‌ها مشروعیت بخشیده، از سکه بیندازند و خواستار استقلال و آزادی دریا شوند. حیات ماهی‌ها وابسته به حضور معنادار است، نه غیبتی که قابلیت خوانش مصلحتی و امنیتی برای گروگانگیری دارد!
.
2)مشارکت در دام= مشروعیت نظام
غیبتِ تحریم‌کنندگان اکثریتی برای همایش در یک میدان، با نمایش و مانور ماهیان کنسروی در صف شیلات با هر تعداد، با خوانش متقلبانه و مصلحتی صیاد و کاسبان شیلات برای تغییر تعداد اکثریت و اقلیت، یعنی تداوم مشروعیتِ قانون صیادی. مشارکت یعنی اعتماد به قلابِ صیاد! تا ساحل در غیاب ماهیان تحریمی بیرون از صف، پر از ماهیان صید شده در صف است، امید ویژه‌خواران برای وارونه‌نمایی بیشتر است! رضایت به قانون صید و صیادی، یعنی رضایت و بیعتِ اکثریت ماهیان با به دهان گرفتن طعمه‌ها. شریک دام شیاد و صیاد در جنایاتِ زنجیره‌ای صاحب حکم حکومتی و صاحب قدرت مطلقه‌ی عملیاتِ #مرصاد مشروعیت کاغذی نباید شد!
.
3) تحریم در میدان= اثبات یا نفی مشروعیت
ساحل پر از ماهی با قلاب‌های خالی، اثبات می‌کند که اکثریتِ ماهیان در کنار اقلیت مشهود در صف، با امتناع میدانی از قلاب، قانون ماهیگیری را از سکه انداخته‌اند! بویژه که هر ماهی برکاغذی بنویسد: درخواستِ تجدید رفراندوم "آری یا نه" به قانون کنسروسازی با نظارتِ خودشان (نه با خوانش مصلحتی شیلات) این یعنی ناامیدی صیادان و امیدواری ماهیان از اثبات حضور اکثریتی تحریم خویش! وقتی که جهان دریا و ساحل را پر از ماهیان با  مطالبات بنیادی(نه روبنایی) ببینند که اکثریت ماهیان طعمه‌ی قلاب‌ها را انتخاب نکرده‌اند، آنگاه قانون صید از سکه خواهد افتاد و اعتبار فرمان ماهی‌ها برای استقلال و آزادی در منظر چشم همگان، در دفتر تاریخ ثبت خواهد شد!
تحریم فعال قلاب‌ها توسط اکثریت ماهیان، یعنی از سکه انداختن مشروعیت اقلیت و طعمه‌ها در مقابل چشم صید و صیاد، و اثبات مرگ قانون صیادی. که ماهیانی که طعمه‌های رنگارنگ قلاب‌ها را انتخاب می‌کنند، یقینا در یک خودکشی و دیگرکشی عمومی، بر سر سفره‌ی صیادند و شریک جرم و جنایت!
آیا تو مایلی با غیبت و یا مشارکت خود، خوانش مصلحتی میدان را به صیادان بسپاری و شریک جرم باقی بمانی و یا در گرد کاسبان بیعت حلقه بزنی و خواستار تغییر قانون جرم و جنایت باشی؟
نتیجه: از این پس هر میدان امن، می‌تواند میدان حلقه‌ی اکثریت گرد اقلیت باشد تا قانون کنسروسازی را از سکه بیندازند!
وگرنه در پراکندگی با سپردن فرجام خونین به قانونمداران اهل تقیه، خود کرده را تدبیر نیست!
خیام ابراهیمی
8 بهمن 1398

Monday, January 27, 2020

پز و پوزه از پوزیسیون تا اپوزیسیون

پز و پوزه از پوزیسیون تا اپوزیسیون

ناتوان و مانع از وحدتِ این تکثر صنعتی‌اند و برای تصرف این حق مشترک بین هویج و چماق، فرافکنانه منتظر معجزه‌‌ی وحدتی ناممکن و تصادفی و ایدئولوژیک توسط بردگانی ناگزیر و پراکنده و غیرتشکیلاتی، گرد تعلقات خویشند! علاقه‌مند، نه! بل‌که عاشقِ شرکت تجاری با مسئولیت محدود به رهبری خویش و منزجر از سهامداری تمام شریکان آب و خاک مشترک در شرکت سهامی عامند!
فرماندهانِ دریوزه را میان پرچمداران، بگذار دم کوزه و آبش را بخور!
که تا کارگرانِ سرمایه، همچو "خوشه‌چینانی تشنه" در سرابِ تولیدات کارخانه‌‌های کارفرمایند، نهایتا پیمانکاری برای در شیشه کردنِ خونِ شریکانِ قانونا مغبون و عقیم و بی‌کارند!
این پاره پاره شدن حرفه‌ای، ریشه در ذوق سرمدی دلالان قدرت به یکپارچگی چکشی و وحدت زورگیرانه پس از کثرت دارد. این یعنی: شوق اربابی و ناخدایی در بیگ‌بنگِ مستمرِ رعایایِ آریایی. گیریم با ائتلاف و کنسرسیومِ چند الهه‌ی پیمانکاری در پوستین وحدت، که در راه وحدتِ بندگان، چاه‌نمایی است!
این‌که مبارز در این نزاع سنتی برای سلطه بر سرنوشت، در تمام عمر مبارزاتی خود، از خانه تا کارخانه تا بتخانه، شبیهِ قادر مطلقه‌ای شده تا هر سوژه‌ای را در چشم‌برهم‌زدنی چون پیکان 46 اوراق کند تا مگر با دستمزد جورچینی بتواند بنزی جور کند و هرگز نداند که چرا هر بار که جعبه فیوز یک شورلت امریکایی را اوراق می‌کند یک مشت سیم و فیوز و پیچ و مهره اضافه می‌آورد، تا وقتی علتش را بپرسی بگوید: "مهم نیست! مهم این است که موتور این اتول امریکایی هنوز کار می‌کند و این قطعه از کارخانه اضافه بوده!" و عنایت نکند که: مشکل در نارنجک "تضاد منافع" میان نارنج خوش آب‌ و رنگ و خوشبوی عدالت اجتماعی بوده و همواره ریموت کنترل در دست مالکِ "کارفرمای کارخانه" بوده و از اول به این فیلسوفک شرقی نگفته: بنای جاودانگی راز گل سرخ در "هم افزایی ارگانیک" بوده که کارگران جهان غافل از آنند که در کورس سرعت برای حذف رقیب، ایشان گاه قاتل می‌شوند و گاه مقتول؛ و در این زد و خورد استراتژیک و در آوردگاهی نابرابر و سیستماتیک، آن‌که همواره بازنده و پریشان است همان رعیت و پرولتری است که هرگز سهامداری برابر در یک شرکت سهامی عام نبوده؛ چون این شرکت از ابتدا "خاص" بوده و "سالکِ بازیچه‌" نهایتا دلالی است در خرس وسطِ ماوراییِ مالکی میان میراثخواران مارکس و عمو سام؛ و این‌که شیخ در همیشه‌ی تاریخ با چراغ همی گشته گرد شهر و انسانی نیافته، به این علت بنیادی است که انسان همواره در سازوکار ارباب و رعیتی، پیچ و مهره‌‌های آدمکی بوده، نه تصمیم‌سازِ سرنوشتی مختار برای تولید ارزش افزوده‌ی همزیستی مسالمت‌آمیز و هم‌افزایی و مهرورزی! پس بصورت تاریخی در جبر جغرافیا میان قلعه‌های طبیعی و صنعتی، منتقمی مهرطلب و ویرانگری دریوزه و دلالِ محبت شده! آن هم در پی نواله‌ای و ذره‌ای قدرت از دست ارباب... و ادبیات ارباب قلعه‌ها همواره بر تنازعی #سلبی_حذفی، مبتنی بر #تضاد_منافع استوار بوده، نه ادبیات #ایجابی_جذبی و #هم_افزایی بر اساس #منافع_مشترک.
پس: در دور باطل این بازی جنگیِ سنتی، امنیت و صلحِ خانه از پای بست ویران است و مشکل در خشت کجِ ماهوی در تعادل اجتماعیات است. پس این پازل هرگز پس از تجزیه به ترکیبی زیبا و زیبنده، مرتب و پایدار نخواهد شد و با تلنگری فرو خواهد ریخت و او باید باز بقایای خود را از زیر آوارها با اشک و آه بیرون کشد و باز روز از نو و روزی از نو.
و راز این‌که: "تجزیه‌اش خوب است، اما مرده شور ترکیبش را ببرد" همین است!
بنابراین از این‌که در دوغ و دوشابی میان آب گل آلود و در تنازع بقائی میان صاحبان قدرت، هرگز نتواند تمایزی بین سردار و سر بالای دار قائل شود و اینکه درنیابد که "ماهی تازه همواره صید صیادی در بیرون از گودی نابرابر است" زیاد نباید بر او خرده گرفت! چون بنای مبارزاتِ دانشمند واقعگرا در سیاست، همواره بر مستنداتی مخدوش و محدود و جعلی است و حقیقت و اصل سند در پشت‌پرده‌ی جهل، هرگز نزد او نیست!
زیرا: خشت اول پارادوکسِ تفرقه را، چون نهاد معمار کج.. عمله‌های استعمار و استثمار، تا ثریا از دیوار کج و بر تلی از جنازه‌ی شهروندان عقیم، بالا می‌روند!
این است راز ویرانی #ایران تا #ایرانستان!
خیام ابراهیمی

7 بهمن 1398



Friday, January 24, 2020

هم افزایی و مبارزه با قانون زورگیری عقیدتی

تنها روش مبارزه با غارتگران استقلال و آزادی
کشف راز گل سرخ با هم‌افزایی سیستماتیک مردمی/ نه تسلیم مردم به #پیشوا


1)حکم حکومتی خدای قانونی روی زمین با بیعت اکثریتی در #انتخابات لازم‌الاجراست!
#خمینی 40 سال پیش گفت: هر کس اسلام را نمی‌خواهد از مملکت برود! چون اکثریت ملت به جمهوری اسلامی رأی داده! این یعنی #بیعت و تسلیم جمهور(مردم) به اختیارات مطلقه و فراملی و قانونی یک پیشوا که بنا بر بند یک اصل 110 باید سرنوشت یک ملت را بنویسد و تمام مسئولین 3 قوا را ملتزم به آن بداند!(مگر خودش نخواهد) این یعنی عدم التزام به تبعیت قانونی نمایندگان از مردم. در واقع تمام 3 قوا فرمانبر و جاده صاف‌کن سیاست‌های کلان قانونی یک نفرند، نه مردم. در واقع نقش مردم(جمهور) تنها بیعت با یک خدای زمینی است! باقی کارها با او و بندگانش است! هر کس بنده‌ی درگاه شود، شاید متنعم شود و بعد قربانی! حکم حکم حکومتی ناخداست!
بنابراین در چنین نظامی، احمقانه‌ترین کار، تظاهرات برای مطالبات روبنایی است! چون اصلا بنا نیست مردم بگویند چه می‌خواهند؟ آنها تنها ملتزم به تسلیم در مقابل کسی هستند که پیشتر به او قدرت خدایی داده‌اند! نهایتا می‌توانند به التماس دعای "ادعونی؛ شاید استجب لکم" دلخوش باشند!
.
2) اولویت حق مادی بر معنوی با نظارت سیستماتیک و معنادار مردمی
بدون اولویت و احقاق حق آب و خاک مشترک در قانون، هیچ باور ثانویه مقدور نیست! بر این اساس قانون اساسی #خمینی در 41 سال پیش، با کارگذاری یک سفسطه‌ی بنیادی در حقوق سهامداران وطن با ادعای بیعت نسل مرده، در یک قرارداد اجتماعی، مردمی را مغبون کرد و اینک به خوانش مردم زنده، این قرارداد خودبخود مخدوش و باطل است و سزاست که در بن‌بست قانونی، ابطال این قانون دزدی و دروغ، به طریق مسالمت‌آمیز یکبار برای همیشه با حضوری اکثریتی و میدانی اثبات شود! 41 سال است که با تکیه بر این حق ثانویه ی قانونی، حق بنیادی ملتی ناآگاه در جیب ارباب یک امتِ اقلیتی،غارت شده است! از لحاظ حقوقی این همان اصل استثماری بومی است که دلخواه استعمارگرانی است که خواهان تبلور قدرت مردمی و استقرار اراده مردم زنده نیستند! آنها نیز با گروگان گرفتن یک قدرت متمرکز، عملا 41 سال است که ملتی را به گروگان گرفته‌اند و با شل کن سفت کن به یاری پیمانکاران و سلبریتی‌ها و اصلاح‌جلبان و لابی‌های بومی خود، به روی مبارک نمی‌آورند که خانه از پای بست ویران است و ظریف به دروغ گفته که ملت این نوع زندگی را که مبتنی بر بند یک اصل 110 با تسلیم قانونی به سیاستهای کلان یک قدرت مطلقه، پذیرفته‌اند! که یکی به یاری گزمه‌های صاحب زر و زور تزویر و بندگان مسلح خویش حکم کند: جنگ و غارت تا ابد، و ملتی ملتزم باشند سرنوشت خود را در راهش قربانی کنند!
غارت زنجیره‌ای منابع طبیعی و حقوق شهروندان، تنها در فقدان "راستی آزمایی سهامداران" در #شرکت_سهامی_عام_ایران مقدور می‌شود! منافع مردم به عنوان انسان در چارچوب ایدئولوژی آدمکساز و انسانسوز تامین نمی‌شود! همانطور که آدمکهای بلشویکی و مکتبِ کمیته‌های انقلابی و ایدئولوژیک، انسان نیستند، آدمک‌های مافیای نئولیبرالیسم هم انسان نیستند!

3) #هم_افزایی به‌جای حذف رقیب در کورس سرعت #تضاد_منافع
بالندگی زندگی مدنی به ما دیکته می‌کند که راهی نیست جز دخیل کردن تمام مردم در نوشتن سرنوشتی عمومی در یک هم افزایی انسانی به جای تضاد منافع! عنصر حرکت و انگیزش تولیدِ ارزش افزوده در کورس سرعت ژن نابرابر، برای حذف رقیب ممکن نمی‌شود! عنصر حرکتی و انگیزشی مفید و انسانساز و فزاینده، تنها در هم افزایی گروهی از شوراهای بومی و محلی تا مردمی-میهنی و جهانی مقدور می‌شود! اگر از مدنیت و مردم سخن می‌رانیم، باید این مردم حضوری عینی برای بلوغ داشته باشند! بلوغ با تزریق دفعتی یک پزشک ممکن نیست! پروسه‌ی بلوغ یک زایش طبیعی با رعایت ادب و آداب اجتماعی بصورت میدانی است! ما ناگزیریم که برای جبران عقب ماندگی ناشی از چبر جغرافیایی تاریخی، شاهد حضوری مستمر در تمام مراتب تصمیم‌سازی یک انسان مدنی باشیم. گیریم که شاهد کندی سرعت توسعه به نفع توزیع قدرت و استقرار عدالت باشیم. به دلایل ماهوی و طبیعی، #هم_افزایی می‌تواند مهره‌ی گمشده‌ی این اتوپیا باشد! اتوپیایی که بیتِ خاص سلاطین قدرت سرمایه و تکنولوژی و ایدئولوژی، بنا بر اصل تحمیلی #تضاد_منافع و متعاقبا در جنگی بنیادی، همواره مانع از شکوفایی صلحی مردمی هستند! آنها قدرت را در مدیریت متمرکز، در مافیای حیاط خلوت بیت‌هایشان، و در پشت پرده‌های ساختاری به‌یاری رسانه‌های وابسته، می‌خواهند! آنها مخالف با تاسیس یک شرکت سهامی عامند! شکافهای طبقاتی ناشی از نامحرمی مردم در پروسه‌ی کسب قدرت حیات انسانی و بلوغ است! و اپوزیسیونی که مانع از تاسیس چنین شرکت و مشارکتی در دوران #پیشاآزادی است، عملا در دوران #پساآزادی گام بر جای پای پوزیسیون و نظام سلطه می‌نهد! بنابراین #تکرار مرام و روشِ انقلابی و دفعتی #لنین و #خمینی، یک فاجعه است! هیچ تاریکی با تاریکی محو نخواهد شد! هر چند شبانه روز شعار دهی نور بر تاریکی ییروز است! هرگز با تئوریزه کردن شعار مرگ و حذف رقیب قدرت، نمی‌توان به احیاء قدرتِ زندگی و همزیستی مسالمت‌آمیز دست یافت!
.
4) #فایل_صوتی و تاکتیکِ امنیتی سلطه‌گران روسی و امریکایی و مذهبی
در کوران سرکوب #جنبش_سبز، یک فایل صوتی آموزشی_امنیتی به فرماندهان نیروهای انتظامی، از یک تاکتیک سرکوب برای حفظ امنیت غارت قانونی ملی پرده برداشت: "با نفوذ میان مخالفین و با شعارهایی داغ‌تر از کاسه‌ی آش، هر مطالبه‌ای را به بن بست دلخواه منحرف و خفت و سرکوب و نابود کن!"
میان دوغ و دوشاب و شعر و شعار مابین بازیگران اپوزیسیون و پوزیسیون، به صاحبان ادبیات سلبی-حذفی میدان بده تا در نبردی نابرابر ملت را لقمه کنند! تا بدون نقشه‌ی راه تهییج شوی و نرم نرم تو را مدیریت و هدایت کنند، تا سکانس‌های جذاب یک سناریو را خود کشف کنی و در دو راهی یکی از سکانس‌ها، چشم‌ات را بدزدند و به کوره راه ‌برند و در بن‌بستی، خنجر را تا مرفق در قلبت فرو ‌کنند! مجوزِ قتل‌های زنجیره‌ای سخت و جسمانی، قانونا نرم و روحانی است! #استثمار_مقدس، آلتِ قانونیِ استعماری کانونی است! پس تکلیف تامین بهانه‌های جنگ سخت، بر عهده‌ی ارتش جنگ نرم است که باید در یک #اتاق_فکر جنگی با سناریوهای متنوع و متعدد تدوین شود! بنابراین منابع ملی، سوخت تاکتیک‌های جنگی سیاست‌های کلان قانونی در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و نظامی است و قانون اساسی جمهوری اسلامی، به این بازی ویرانگر توسط ارباب سلطان با رعایا میدان می‌دهد!
پس، دزد زمین و آسمان و دریاها، با #هدایت_نرم، کشف راز گل سرخ را برایت مُشَبّه و چاه‌نمایی می‌کند، تا تو با گام‌های خود به #مکاشفه باور کنی که حقیقت جعلی را خود یافته‌ای و "حقیقت راستین" همان است که نزد توست! پس، به‌ جاذبه و رایحه‌ی بوی خوش و رنگ نارنج رهسپار می‌شوی تا سراب و آن را از درخت سبز می‌چینی و آنگاه بصورت خودکار ضمانِ نارنجکی درون نارنج رها می‌شود و تو به دست خویش منفجر می‌شوی و بادکنک‌های سرخ و سیاه و سبز و بنفشی که برایت باد کرده‌اند یکی یکی می‌ترکند و تو از بالنی که در آن اوج گرفته‌ای سقوط می‌کنی تا اسفل‌السافلین!
مهم‌ترین عنصر حیاتیِ #عصر_جدید برای تداومِ استعمار سنتی، قدرت رسانه‌ها توسط صاحبان قدرت است! و تو به‌عنوان سوختِ موتور و قربانیِ حقِ برتر ایدئولوژیِ بومی، همواره زیر بمباران رسانه‌ها، قربانی مکررِ قدرت برآمده از حق برتر تکنولوژی نظام سلطه‌ای در جهان! چون راننده‌ی سرنوشت تو نیستی. تو مسافر قطاری روی دو ریل چپ و راستی و تنها نقشت رضایت و تسلیم و احساسِ بردن در نبردی نابرابر است در مقصد جنگی بنیادی در دیار قدس! به نام ملت و به کام کنسرسیوم امتِ سلطان بومی و امتِ سلطان جهانی!
و #قانون_اساسی و قراردادهای اجتماعی که چنین بستری را فراهم آورند، مهمترین ابزار مشروعیت بخشی برای اعمال مطامع و منافع استعمار، بواسطه‌ی استثمارگران بومی است. و قانون اساسی حاکم بر ایران، چنین بستری را برای تجاوزِ استعماگران جهان به مردم بینوا فراهم می‌آورد.
.
5) عصر رسانه‌ها و هدایت نرم تخریبی
در عصر رسانه‌ها، هدایت نرم یعنی تو با اراده‌ی خودت، به نفع نقشه راه سلطه گر، علیه خودت قیام کنی! یعنی تو "دوغ و دوشاب" و راست و دروغ را به جای نوشدارو برگزینی. یعنی موجسواری صاحب قدرت، با تهییج تو روی جهل و ناتوانی تو در راستی آزمایی.
تا مکانیسم راستی آزمایی علمی از اراده و رأی مردم، بصورت زنده و پیوسته و سیستماتیک در قانون تعبیه و در جامعه اجراء و تضمین نشده باشد، هیچ خبر و آماری اطمینان بخش نبود و قابل استناد نیست!
مکانیسم اعتماد سنتی، بر تار سیبیل دایی‌جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون‌کیشوت استوار است! این یعنی کافی است به لطایف الحیل، میان آب گل آلود اطلاعات، ماهی دلت را صید کرده و بربایند، تا افسار اراده و اختیار تو را به دست گیرند! با این وصف جاذبه‌ی رسانه‌ها به دلیل شکستن دیوارهای قلعه‌های نظامهای سلطه و تسهیل ارتباطات اجتماعی در راستای توزیع آگاهی است! به همین دلیل در فشاهای پادگانی و پلیسی، معمولا نقش این آگاهی نظم گورستانی جامعه را بر هم می‌ریزد و موجب تنشهای اجتماعی میشود. مطالبات تنلبار شده عین تاول سرباز می‌کند! از سویی مردم زخمی  که از خشونت نظامهای توتالیتر بیزارند، پیوسته در پی راهی می‌گردند که انقلاب مبانی قدرت را بدون خشونت محقق کند! لذا شاید از همین روست که از هم‌بستری نقش رسانه‌ها با مطالبات معوقه، در کشورهای بلوک شرق اروپایی که در جریان اصلاحات و سپس فروپاشی نظام کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی دچار شوق رهایی شدند، شاهد تمایل به نوعی از انقلاب‌های نرم(ضدخشونت) بودیم.   
.
6) انقلاب مخملی و رنگی (خشونت پرهیز)
انقلابهای نرم، واکنشی بود بر اساس نقش مفید رسانه‌ها در بسترهای توتالیتر. اما از سویی ناکامی انقلاب‌های مخملی و رنگی، پس از انقلابهای سخت و خشونت آمیز انکار ناپذیر است.
انقلاب رنگی (خشونت پرهیز و بدون خونریزی) نوعی تحول بنیادی در قدرت حکومت است که اولین نمونه‌ی آن در سال 1974 در #انقلاب_میخک #پرتقال واقع شد! اما عنوان #انقلاب_مخملی اولین بار توسط واتسلاو هاول در انقلاب 1989 چکسلواکی بر سر زبان‌ها افتاد! پس از آن شاهد انقلاب مخملی 5 اکتبر سال 2000 در زمان ریاست جمهوری #اسلودا_میلوشوویچ در #صربستان بودیم که با استعفاء او واقع شد. بعد هم در سال 2003 پس از #تقلب در انتخابات پارلمانی #گرجستان با عنوان #انقلاب_گل_سرخ. سپس در سال 2004 شاهد #انقلاب_نارنجی در #اوکراین بودیم که پس از مسمومیت #ویکتور_یوشچنگو به دست رقیب انتخابی‌اش واقع شد! بعد هم در #قرقیزستان در 2 فوریه سال 2005 در جریان انتخابات پارلمانی شاهد #انقلاب_گل_لاله بودیم که پس از تعطیلی برخی از روزنامه‌ها واقع شد!
به ثمر نشستن این انقلابها به اشکال گوناگون با استعفاء، تقلب در انتخابات، توطئه و ترور، بستن روزنامه‌ها بوقوع پیوست. انگار این ضرورتِ غیرقابل انکار کسب قدرت در بستر ملتهب بوده است! با این حال اما در تمام این کشورها یصورت نسبی تقریبا شاهد تنش و فساد و بی‌ثباتی بوده‌ایم که نتایج مربوطه نتوانسته توقعات مردم را برآورده کند! در واقع عدم توفیق عدالت اجتماعی در این انقلابات نرم و خشونت پرهیز، نه به دلیل فقدان مکانیسم روبنایی دموکراتیک، بلکه علت اصلی فقدان مکانیسم راستی آزمایی با حضور میدانی مردم آگاه در صحنه بوده است. لابی های قدرت براحتی با کشف رگ خواب نمایندگان و قانونمداران مردم، آنها را خریده و یا به گروگان گرفتند و در غیاب حضور میدانی شوراهای چالش پذیر و پاسخگوی مردمی، عملا روی موج مکانیسم اعتماد سنتی، توانستند موجب استحاله‌ی رأی و خواست مردم به منافع کلان خویش گردند!
.
7) تهدید و تطمیع (گروگانگیری)، ابزارهای انحراف انقلاب‌های نرم مردمی
صاحبان قدرت استعماری، با شناخت نقاط ضعف و قوت مسئولین بومی، براحتی قادرند آنها را به گروگان گرفته و کارگر خویش کنند! مسئولین هر چه عیالوارتر و دارای کلونی گسترده‌تر باشند، امکان به بازی گرفتن اختیار و اراده‌شان با گروگان گرفتن آبرو و نقاط ضعفشان، بیشتر است. بنابراین بدون مهیا کردن بستر راستی آزمایی و کنترل کیفیت در مدیریت و نظارت مردمی، با سلب امکان راستی آزمایی پیوسته و قانونی توسط شهروندان(صاحبان حق)، عملا مطالبات حق طلبانه و عدالتخواهانه‌ی مردمی، میتواند از مسیر سلامت و رسد و بالندگی خود منحرف شود.
.
8) ضمانتِ نظارت مردمی و مکانیسم راستی آزمایی و پاسخگویی مستمر
یک سیستم زاینده و سالم مردمی، باید بتواند با نظارتی مستمر، تمام راه‌های نفوذ هکرهای تخریبچی را با فیدبک و بازخوردهای سیستماتیک بگیرد، تا منافع گروهی به یغما نرود!
به همین دلیل است که استرداد اراده‌ی مردمی، بدون هدف‌گذاری بر قله‌ی تغییر قانون اساسی مقدور نیست، و تدوین نقشه‌ی راه مشترک فتح این قله، بر اساس یک مکانیسم تصمیم‌سازی علمی و وحدتبخش، مقدور خواهد شد! نه تکتازی این و آن شخصیت حقیقی و حقوقی خاص گرد خویش.
#مرامنامه_استقلال_آزادی، گام به گام راهِ بستن این دامچاله‌ها را برای درنیفتادن در تاکتیکهای نظام سلطه، تئوریزه کرده است! بدون طی نمودن مراتب یک روش علمی نمی‌توان بصورت دیمی و هیئتی به هدفی مشترک رسید. پس نباید با وادادن و تسلیم به شعارهای مهیج پرچمداران تکسوار، آتشی شد در دست آتشبیارانی که خواه ناخواه در نبردی نابرابر به نفع آتش به اختیاران بازی می‌کنند!
شعار سلبی-حذفی #براندازی بدون نقشه راهی علمی و عام، یکی از این هدایت‌های خاص و نرمی است که تو را مچاله و پرپر خواهد کرد ای وطن! به هوش باش!
بنابراین جز دستیابی به مکانیسم تصمیم‌سازی عام، و رعایت مراتب علمی آن از گام اول تا آخر، راه نجاتی نیست! آنانکه بدون رعایت مراتب چنین روشی شعار میدهند تنها مشتاق و خوشه چین مرده‌خواری مفت و دیمی و هیئتی، از لاله زار خونِ جوانان وطنند! به هوش باش!
تا #کارت_ملی تو قانونی است، تو شریک و آلوده به یک دروغ عمومی و زورگیری عقیدتی برای کسب قدرت طبق قانون اساسی هستی! راز گل سرخ در فقدان هم افزایی انسانی و بر اساس حق آب و خاک مشترک غصب شده در قانون اساسی حصر است!
آیا تو به دریافت کارت ملی خود، بر اساس چنین قانون دروغپروری تن داده‌ای؟
پس بدان که آنکه دروغ بکارد، فساد درو خواهد کرد!
و اولین گام عدالت رهایی از تکرار این دروغ ملی به عنوان یک واقعیت کتمان‌ناپذیر است!
با اولویت حق بنیادی آب و خاک مشترک بر هر حق ایدئولوژیک ثانویه، کسی حق ندارد از دین تو بپرسد، مگر آنکه بخواهد حق مردم را در چنبره‌ی آن بدزد!
پس آن دسته از اپوزیسیون که با اولویت نوع حکومت و ایدئولوژی بر حق تابعیت، برای پرهیز از وحدت سهامداران یک #شرکت_سهامی_عام_انسانی، از حالا همچون خمینی، در بصیرت یک انحصارند و در واقع همچون شریک دزد و رفیق قافله در جنایتی عمومی و غیرانسانی‌ به ریش ملت می‌خندند!
بس است این کلاهبرداری حقوقی به نام مبارزات مردمی! با واژه‌ی مردم بازی نکنیم و به ریش شریکان خاک و صاحبان حق مشترک و فرزندان برابرِ #مام_میهن نخندیم!
خیام ابراهیمی
4 بهمن 1398
پی نوشت:
1) غضب سرزمین مردم توسط راهزنان
ویدئوی تبعید ایرانیان از سرزمین متصرفه‌ی خمینی و اعوان و انصار دیروزی و اصلاح‌جلبان و اصولگرایان امروزش:

2) قانون راهزنان زورگیر
41 سال است که قانونا #ثبت_اسناد بدون اقرار به دروغ شهروندان، شناسنامه و حق تحصیل و کار و ازدواج و اینک کارت ملی نمی‌دهد! لینک در بخش کامنت!



Tuesday, January 21, 2020

در حسرت راه سوم

در حسرت راه سوم
ما چون همیشه باختیم، ای وطن!

حالا زیر آوار آه و غزل‌ها، هی میان شلیکِ گزاره‌های خونینِ عصب و لینک‌های آتشین غضب، بال بال بزن!

#ضحاک در آخرین سخنرانی، گروگان آبروی بربادرفته‌ی کاترینا بلوم بود و میان دوقطبی عالم، خود را اژدهایی کاغذی جلوه داد و یوزی پف کرده نمود و تو باز میان مکانیسم ماشه‌ها معامله شدی و اینک در رثای خود، باید حماسه‌‌ی انتقام سردهی و احیانا سرود پیروزی بخوانی بر جنازه‌ی پاره پاره‌ی خویش که باید تشریح شود میان کیش شخصیتِ دو تیغ یک قیچی جراحی! و اپوزیسیون به‌عنوان یار تمرینی پوزیسیون برای مستعمره ماندنِ استقلالِ کاذبِ تو، باز فرصت خرید، ای وطن!
تو باید گلستانی می‌شدی از اکثریت گرد اقلیت، اما تنها در یک بازی دوسرباخت، بارها گل شدی در دروازه‌ی رقیب و اینک پس از بارها انفجار تماشاچیان استادیوم، همچون توپ چرمی خالی از باد، در نیمه شبِ یک استادیوم متروکه و خاموش، زیر نیمکت ذخیره‌ها کنارِ #جعبه‌_سیاه، تنها و مچاله، رها‌شده و جامانده‌ای و حتی به کار توپ جمع کن‌ها نیامده‌ای...
تو میانِ شرّ چنگالِ شریر عالم، مچاله شدی تا خشمگین و منتقم باقی بمانی و به چشمه‌ی اکسیر هم‌افزایی از شوراهای محلی و بومی تا مردمی-میهنی نرسی! تا بدون امکان نظارتی فراگیر و سیستماتیک، همچنان برای موجسواری دموکراتیکِ رسانه‌ها، سرنوشت دموکراتیکِ خود را ننویسی!
آب حیوان تیره‌گون شد، خضر فرخ پی کجاست؟... خون چکید از شاخ گل، باد بهاران را چه شد؟
و کاغذ چرکنویسِ اعتدال کاذب، میانِ دو تیغه‌ی چپ و راست قیچیِ رسانه‌ها، میان آلتِ
واقعگرایانه‌ی تریبون‌هایِ کودن و خودفروخته و مزدور، اعتماد تو را خرید و ربود و فروخت و سر برید! تا رؤیایی دست نیافتنی باقی بمانی!
در عصر قدرتِ نوپایِ رسانه‌ها، تقریبا 98/2 درصد تریبون‌ها در تصرف دوقطبی تحمیلی قدرت حاکم بر جهان است! و این همان راز تاریخیِ بیعتِ 58 جهل تو با استعمار سخت و نرم تن خویش است، ای بینوا وطن!
این قدرت حاکم، توانسته تو را بین دو تیغه‌ی گلوبالیسم دموکراتها و جورج سوروس و اصلاح جلب‌های شیفته‌ی اوباما، و جناح جمهوریخواه و اصولگرای لقمه در دهان ترامپ، تا مرز لولوی لیبی شدن پیش ببرد! نه! اگر بگذارند، تو لیبی و سوریه نخواهی شد! شاید در قربانگاهِ این شل کن سفت کن صنعتی، نهایتا ارمنستان شوی!
امید یعنی سایه‌ی پهبادهای سرخر، بالای اژدهای درونِ کاخ مرمر.
در دو راهی برساخته‌ی چین شدن یا روسیه شدن، آیا راه سومی باقی مانده؟
اینک در نمایشِ پاتکِ #اتاق_ذکر امنیتی-اطلاعاتی نظام حاکم بر ایران، پیرو هدایت نرمِ دوقطبی جهان با آلت روسیه، تمام تپه‌ها در نظام سیاسی جهان تصرف شده است و ما دیگر شاهد تریبونی مستقل نیستیم.
حالا دیگر بفرموده: #اینترنشنال یکی در میان باد می‌زند شعله‌ها را، تا #منوتو آن را خاموش کند!... #پویا_بختیاری کجاست؟!
هرگز... هرگز بادکنکِ پیکر مومی #رضاشاه را، #پسر_شاه باد نکرد!... هرگز!
چون حق برتر سرمایه(تکنولوژی) بین دو تیغه‌ی قیچی ملی‌گرایی آریایی و مذهب صفوی، تقسیم شده تا در نمایشی غیرواقعی در یک کشتی کچ امریکایی، حواس مستقلِ اسیران را از کار بیندازد در جنگ و صلحی هر دو کاذب.
تا قدرت بصیرت و چشم هرمنوتیک مردم آزاده به عنوان سهامداران برابر، با حق آب و خاک مشترک و مستقل، میان سهامداران یک #شرکت_سهامی_عام به نام ایران، باز نشود!
حقیت تلخ این است:
"استقلال و آزادی راستینِ فرزندان مام میهن، به کار هیچ اختاپوس جهانی و بچه هشت‌پای بومی نمی‌آید!"
و با سفسطه اینگونه القاء شده است:
"وقتی سخت‌افزار گوشی‌ کاربران جهان، با ارتقاء ناگزیر نرم‌افزارها، از کار می‌افتند، عملا برای تنازع بقاء، شهروندان جهان عمله‌ی یکی از این دو جناح قدرت خواهند شد!"
پااندازان و دلالانِ مکتبی تحریم، راز بقای زالوها و کرم‌های مقدس را میان فرهنگِ تازه به دوران رسیدگی خوب می‌دانند: آن‌ها با دو فوت و یک صلوات، همه چیز را شرعا خواهند فروخت و حتی در راه آن شهید خواهند شد تا زالوانی چاق و چله و خونخوار باقی بمانند و جنازه‌هایشان پس از ترکیدن و مرگ، امید کرم‌های خط مقدم باقی بماند!
در تقسیم منابع مالی بین این دو بازیگر سلطه، برای نیروهای مستقل راهی باقی نمانده جز دست و پا زدن و احتضار تا مرگ، و یا انگل شدن به یکی از این دو بازوی اصلی اختاپوس لابلای شش بازوی میدانی‌اش.
انگلیس، فرانسه، آلمان، امریکا، روسیه، چپن،...
در این دو راهی سرنوشت‌ساز، سند استقلال و آزادی مام میهن، در دست دلالان و دلقک‌های همایونیِ میان‌مایه، دست به دست می‌شود!
گوشیِ من دیگر نرم‌افزارهای جدید را آپ دیت نمی‌کند! و دیگر برایم توانی نمانده تا آن را ارتقاء دهم.
من تا آخرین ریال پس‌انداز عمرم را قربانی روبلها در کام دلارها کرده‌ام! و حالا زیر بار بدهی آینده‌ام در یک مرگ تدریجی، پیش خرید شده است!
اشک‌های مام میهن خشکیده
و اصل تنازع بقاء، تمام فرزندان را آلتِ یک اختاپوس مافیایی کرده، تا در هر بازویی مدام با هشت‌پای جدید بازتولید ‌شود!
و کسی بدهی مرا نمی پردازد!
من صدای شکستن مهره‌های ستون فقراتم را زیر بارِ این بدهی می‌شنوم
و یاران دیروزم، حق‌به‌جانبانه میان روزمرگی و خشم و لبخند و انتقام، میان ملامت و پند و اندرز و صرافت دریوزگی، با مهره‌هایم یک قل دو قل بازی می‌کنند!
راه سومی نمانده برای این زنده‌به‌گور، جز امید به تابش یک روزنه از وَرای گور
آیا جز موریانه‌ها، کسی می‌شنود صدای یک پروانه را درون پیله‌ی ابریشمی؟
وقتی خونِ سرخ و زلالِ پرچم، چرک است و از شیر خبری نیست!
وقتی میان راست و دروغ و دوغ و دوشاب، ماهیِ تازه از اشکِ گل‌آلود می‌گیرند
کار پاکان را قیاس از خود مگیر... گرچه مانَد در نوشتن: شیر، شیر! (1 و 2)*
این یکی شیری است اندر بادیه... وان یکی شیری است اندر بادیه
این یکی شیری است که آدم می‌خورد... وان یکی شیری است که‌آدم می‌خورد.
این متن محصول دو چشم است، در حسرت #راه_سوم!
دومی:
#خیام_ابراهیمی
1 بهمن 1398
پی نوشت:
* در سلطه‌ی ادبیات سلبی-حذفی و در فقدان زبان مشترک حقوقی و ادبیات ایجابی-جذبی، زبانه‌های دوگانه‌ی سوء تفاهم فرهنگی که ضد وحدت عمل می‌کند، این است:
1- شیر بادیه = شیرِ دام در دیگ
2- شیر بادیه= شیر غرّان در بیابان

Sunday, January 19, 2020

خوانشی از آخرین سخنرانی

خوانش خط امام و مستضعفین در #آخرین_سخنرانی
(کوبیسم مقدس از تئوری تا عمل)

سخن روز: "کوبیسم مقدس از تئوری تا عمل، یعنی: هنرِ استشهادی قیمه‌کاری غیرخودی، در چاردیواری، اختیاری! که اگر نمی‌خوای، آزادی و هِررّی!"(نوکر مردم)
خط امام و مستضعفین، صف اوّل دارد و صف دوم و چندم تا جمیع‌الاجمعین.
بفرموده: خط امام یعنی خطِ بی‌مرزِ #رزمندگان_بدون_مرز سپاه قدس، یاریگر مستضعفین منطقه(بی‌‌اذنِ دولتشان)؛ که آغازش از بالارفتن از دیوار سفارت بود به‌جای دیپلماسی و دلالیِ مقدسِ تحریم مستکبرین، تا تحریک ارتش عراق علیه صدام پیش از جنگ تا تحمیل جنگ 8ساله در تحریم مقدس مستضعین، که همانا ورژنِ بدیع و نوین مستضعفین‌اَش امروزه اولیاء‌اند و نه مردمی که میزان عمل حکومت برترش به امنیتِ رأی ابترِ روز اولش بود؛ آن‌هم در چنبره‌ی قانون سلطه‌ای که یکبار نخوانده مغبونش کردند و غبنِ 98/2 درصدشان در قرارداد خدعه، باطلش نکرد تا همین امروز! البته این "حقّ یکجانبه" منحصر به خط تخریبی امام در دولت‌های دیگر است، نه حق دولت‌های دیگر در بیتِ تخریبچی نظام؛ مگر به حکمِ بی‌مرزِ حکومتِ زورگیر اعظم که صاحب تخم طلاست در دامن استکبار.
اینکه قلداران عالم چرا به این زورگیرانِ خودخواسته تن می‌دهند، برمی‌گردد به نیاز سیستماتیکشان به آتشبیاری برای آتش‌به‌اختیارانی چون خود.
صد البته عقوبتِ "امنیتِ همیشه‌جنگی" در بحران و تنش برای #ملت_غیرخودی، به جای هم‌افزایی و صلح با تمام سهامدارانِ نخودی، که سیلیِ ولاییِ والایی است بر مخالفین ولا و عامل جنگی است مبتلا به #تروریسم مقدس با دلالیِ وکلا! و دامنه‌اش لابد از ترور ناجوانمردانه‌‌ی سردار جنگآور تا ترور جوانمردانه در مکتبِ هیئاتِ #کوبیسم_مقدس و تابلوی مثله‌ی گرونیکای مام میهن است و فرزندانش، از #برلین تا #نروژ و اقصی نقاط عالم امکان، تا حواشیِ بن‌بستِ صفی‌علیشاه در آزادراه شیعه‌ی صفویِ درباریان ناقلا در جبرجغرافیای کرب‌وبلا تا قدس!
بفرموده: "با فرمانده‌ی تخریبِ برون‌مرزی، از روبرو نبرد نکردند! از آسمان زدند و او را دزدانه و بزدلانه، هنگام مأموریت فرضی جنگی رزمندگان برون‌مرزی، با پهبادِ بی‌سرنشین در هوا کردند!" و البته نه به مذهبِ کاردآجین و رو در رو، همچو فرخزاد و بختیار و شرف‌کندی و قاسملو و فروهر و پروانه و مختاری و سایر بندگان رب‌العالمین که مثله شدند در آوارگی برون‌مرزیِ قوم سرگردان و در بی‌پناهیِ درون‌مرزی و در متن پروژه‌ی قتل‌های زنجیره‌ای در امنیت خانه و در مقتدرترین سامانه‌ی سوراخِ مأذون آنوسی و مافوقِ امنیتِ روسی، اندر همین کاشانه!
خط امام، حکم اقتداء دارد
صفوفی به کامِ فتوایِ یک مقتدا دارد
صف اول، صف نوکرانِ اولیایی که مستضعند
صفِ دست بر زانوان و فرمانبرانِ فرمانده و سرورانِ بالای سرِ سرانِ سربه‌زیرِ سه قوا
یکی چشم بسته بر زمینِ سجده و یکی سر به آسمان و هوا
یکی در تقلای برجام و دویدن نافرجام در قضایِ حاجتِ آن امر کذا
یکی محمود دروغ‌های گازانبریِ بی‌سرانجام و بازیگر سکانس اول برجام آقا
یکی محسن همیشه کاسب و یتیم شهید زیرآبی در استخر فرح دیبا
صف دوم و سوم و سایر صف‌ها، محافظین اینسوی و آنسوی نرده‌ها
مامورین زیر و زبر و میانی و سایر بنده‌ها در #امپراتوری_تقیه و دروغ، سرجمع با چرتکه‌ی خرابِ کشتگان مرموزِ #آبان_98: با حضور میلیونی 30 هزار نفره از ملغمه‌ی سربازان گمنام و پنهان و پیدای قمه و تعدادی قیمه‌خور و گروگانِ گروگانگیر که آوارند بر سر مردمِ آواره و توده‌ها...
خزعلی نامی اما همچو دودی در چراغ جادوی غولی در چنبره‌ی چهل دزد بغداد و عصای موسایی در تکدست علی بابا.
خوانشی بود از آخرین همایشِ اقتداء در رونمایی نمایشی از اقتدارِ خط امام و مستضعفین از همان ابتدا.
خیام ابراهیمی
29 دی 1398




کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...