Sunday, March 13, 2016

هویجِ اُمید و چماقِ تدبیر

هویجِ اُمید و چماقِ تدبیر
=============
از صندوق اگر همان تَراوَد که‌ دراوست
شورایِ نگهبان نَـشـوَد "مجلــس‌دوست"!
گر صندوقِ مصلحت بـِزایـَد اَخـتـــــــر
اینجا سه "اگر" هست که‌ بیعت با اوست!
ما خارج از این دایره‌یِ قـانــونـیـم
رعیت چه بفمهد که به‌زیر است یا روست؟
دعوت تو کنی به قصدِ بیعت با خویش
ما را بِرَهان زِ شَــرّ، که این کَف بی‌موست!
ما رعیتِ بی زور و تـــــو اربابِ زری
وارد نشویم در بدنی بی رگ و پوست!
ارزانیِ تو: بـــــــاجِ امیدبَخشِ هـویــــج
چون خَر گذرَد زِ پل، چُمــــــاق سهمِ هموست!
تکنیکِ هویج است و چُمــــاق با رعیت
ارباب جز این چاره ندارد، همه روست!
گفتی که شَوَد دفعِ خطر با بَرجــــام
چون گردنِ امنیت به باریکیِ موست
تحریم شدیم چونکه نبودیم رو راست
بالایِ دو چشمِ ما "که گفته ابروست؟"
برجـــام سرانجام شد از خونِ جـگـر
کآن بختکِ ویرانی به دستِ لولوست
لولویِ وطن بهـــانه‌ از دست بِداد
موشک چه پراکنی تو با حضرتِ دوست؟!
ما رای ندادیم و نخواهیم رای داد!
چون مکر و فریب و تقیه چون آبِ هلوست
از یـــاد نبرده‌ایم که قـانــون دُزد است
بر مصلحت‌است؛ هرچه گُنَه گردنِ اوست!
آنـــان که فرامــــــوش کنند منـطـقِ دُزد
باشــــــند شریکِ دُزد و غارتگرِ دوست.
خیام ابراهیمی
21 اسفند 1394

Friday, March 11, 2016

خاتمی دروغگوست یا صادق

خاتمی دروغگوست یا صادق؟
خاتمی: انتخاباتِ اخیر به سودِ رهبر و نظام بود!
============================
همواره چشمها را بر عزیزان و آنان که دوستشان داریم می بندیم... و اعتماد میکنیم، بی پرسش و پاسخ و منطقی که عقل و دلمان را توأمان مجاب کند. ما مردمِ خسته و اهل دلیم که فرصت با هم بودن نداشته و گاه هستی و سلامتِ خویش و آیندگان را فدایِ یک اشارت و کلامِ گوشنوازِ دوست و یا آنکه دوست می پنداریم می کنیم و 37 سال عذابش را میکشیم. ما به بارانهای تند و زودگذر تابستانی و رفیق بازی تمایل و عادت دیرینه داریم.
تعصب و بت پرستی شاخ و دم ندارد، و چپ و راست نمی شناسد! 
اما، براستی قربانی کردنِ اراده ملی و وطن و نفیِ باور راستینِ خویش در راه هیجاناتِ نامعقول و دلبستگی های ویرانگر موروثی تا به کی؟
برای چندمین بار، علت شادی و غمِ مردم از تحریم و مشارکت و نتیجه ی انتخابات، توسط پرچمدارِ مظلوم و نجیب و دوست داشتنیِ اصلاحات اعلام شد! اما مشخص نیست چرا برخی مایلند سر خود را زیر برف کنند و بر رؤیای مبهمشان اصرار ورزند؟
امیدواران به قانون اساسی و اصلاح طلبان عزیز که گمان می برند زورشان به قدرت فراملی میرسد و قادرند بر استراتژیهایِ فراملیِ صدور انقلاب، که فراتر از اختیارِ دولت و مجلس، بصورت کاملا قانونی توسط قادر مطلق و نظامِ غیرپاسخگو تدوین و عملیاتی میشود تاثیر بگذارند، به چه آینده ی واقع گرایانه ای دل بسته اند که مشارکت در انتخابات عقیم را واقع گرایی مینامند؟ و به تدبیرِ چه راهکار و برنامه ی نوینی جزِ شکست در اوج دوران اصلاح طلبی امیدوارند؟!
با وجود شورای نگهیان منصوب رهبری، چگونه میتوانند بعنوان یک تدارکاتچی بر قوایِ موازیِ شش گانه که 80 درصد اقتصادِ غیرپاسخگویِ کشور در ید قدرتِ سپاهی است که مالیات نمی پردازد و مستقیما ذیل فرماندهی رهبری است، تاثیر بگذارند؟ و چگونه قادرند مقابلِ حکم حکومتی و حربه های شرعی از قبیل تقیه و مباهته و مکر با غیرخودی (ملتِ مستقل از ایدئولوژی رسمی) که در راستای حفظ نظام که از اوجب واجبات است بایستند؟
.
پرسش: آیا خاتمی صادق است و یا تقیه میکند و دروغ میگوید؟ و با وجود چنین پرچمداری چگونه به احقاق اراده ملی امیدوارند؟
محمد خاتمی، رییس جمهوری اسبق ایران، در نشستی با مشاوران خود گفت که او و دیگر گرایش‌های اصلاح طلب حکومت اسلامی ایران با شرکت‌شان در انتخابات هفتم اسفند ماه ثابت کردند که در داخل نظام و با نظام هستند و با کسی یا جریانی دشمنی ندارند.
پرسش: چگونه میتوان با دشمن اراده ملی که قانون اساسی و معتقدان به آن هستند و حق مسلم ملت را در جیبِ امت یک نفر مصادره کرده، کنار آمد و حذف نشد و حقِ تابعیتِ ملی را تعبیر کرد؟ آیا راه نجات در میدانِ حریف است؟
نام این نقض غرض چیست؟ دروغ یا صدق؟
باستثناء سوء استفاده از عنوان ملت به جای امت، آیا اصولگرایان صادق ترند یا اصلاح طلبان؟ آیا اصولگرایان که با صراحت لهجه بر اعتقاد به دوقطبی قانون اساسی (که مردم را بین امت و ملت، خودی و غیرخودی، دوست و دشمن تقسیم کرده) تاکید میکنند و با باور به ابزارهای شرعی از جمله تقیه (دروغ مصلحت آمیز با خودی و غیرخودی)+ مباهته(تهمت و افتراء به غیرخودی و خودی)+ مکر (فریبِ غیرخودی که دشمن است)+ رحماء با خودی و اشداء با غیرخودی، صراحتا سیاستشان عین دیانتشان است، و رای مردم را هیچ می انگارند و حکم حکومتیِ ولایت مطلقه ی فقیه را لازم الاجراء میدانند، صادقترند؟ و یا اصلاح طلبان که به بازی در میدان و معرکه ی قانونِ اساسیِ فراملی امید بسته اند و همواره بر زبان آن میرانند که در دل ندارند؟!
آیا راه مستقیم نزدیکتر است یا کش دادنِ ریاکاری؟ آیا بار کج به مقصد میرسد؟ و اگر نه، پس چرا خوشحال و دلشادند که توانشته اند از یک سوراخ بارها گزیده شوند؟! آیا این تاکتیک، رویکردی مازوخیستی است یا توهم و یا واقع گرایی؟ 
خیام ابراهیمی 
19 بهمن 1394

محمد خاتمی، رییس جمهوری اسبق ایران، در نشستی با مشاوران خود گفت که او و…

تبختر و کمین برای سلطه بر ملتی قانونا سلبِ اختیار شده

تبختر و کمین برای سلطه بر ملتی قانونا سلبِ اختیار شده!
===================================
لختی خیره شویم به احوالِ این دو چهره و این دو نگاهِ سلطه جو، در غیاب قانونی مردمی.
دو نگاه و چهره ی معنادار، یکی ایستاده بر صدرِ دنیا، دیگری نشسته در قعرِ دنیا و فهرستِ خبرگانِ خدایانِ تهران. یکی به ناز و تبختر و دیگری مغبون و درکمین!
گهی پشت به زین و گهی زین به پشت!
امروز آخرین جلسه مجلس خبرگان چهارم، بعد از معرکه ی انتخابات 7 اسفند بود، که در سی نماینده ی سهمیه ی تهران، رفسنجانی (ایستاده) نفر اول، و جنتی ( نشسته) نفر سی ام خوانده شد!

وای به حال ملتی که بین این دو نگاه در فقدان قانونی مردمی لت و پار میشوند!

روز زن و کشتی شکستگان بر دریای نفت


روز زن و کشتی شکستگان بر دریای نفت!
خجسته باد بر مردان و زنانی که با اتکاء به حافظه ی تاریخی و فهمِ استعماریِ قانونِ جنگل، به قانونِ دزدِ اراده دو بار اعتماد نمی کنند!
دور باد عقوبتِ خودفروشیِ اراده به ارباب، از دامنِ زندگیِ آنان که شریک دزدند و رفیق قافله!
خشک باد لبخندِ ظریفِ امنیت و حرامخواری بر لبِ آنان که اموال مشترکِ ملی را بدون اجازه ی صاحبانش، خرجِ تثبیتِ مالیخولیایِ ذهنِ خویش در اقصی نقاط عالم و دولتِ موازی و بارگاهِ فراملیِ خویش می کنند!

... جاری نمی‌شوم در بهارِ غربتِ غریب، می‌ترشد شیرین در هوایِ انتظارِ شب‌هایِ جمعه‌یِ فریب، شیرین که شیرینی خریده حالا برای چند شیرینِ دیگر تا دروازه دول‌آب‌هایِ اِمارات و دوبی، به شیرینیِ کــــامِ دلارهایِ عمارتِ دولتِ موازیِ غیرپاسخگویِ گمنامانِ نفوذی در خلیجِ همیشه ماه، پرواز میکند در صدورِ امنیتِ میلیِ صاحبانِ ماهان و از ما بهترانِ روزگار... واجب قربة الی پارانوئید!
https://www.facebook.com/NikJafarzadehjfrzadh/videos/vb.210802065711326/453676621423868/? type=2&theater


-9:14
16,711 Views
‎‎Nik jafarzadehجعفرزاده‎ with Kourosh Haghighi and 26 others‎.
تن فروشی از تهران تا دُبی
اسلام ناب که در ایران حکمفرما شد شرف ناموس غیرت مهر عاطفه از ایران رفت
این همان آب برق مجانی اتوبوس مجانی بود. منتظر پول نفت باشید.
.

نوروز، و خودکشیِ دستِ‌جمعی


نوروز، و خودکشیِ دستِ‌جمعی 
و خون‌بهایِ خودکشیِ همزمانِ سه خواهرِ نا اُمید در نظام آباد*
================
خبر هولناک است: توافقِ سه خواهر برایِ خودکشی و فرجامی در آستانه ی روز زن (در هشتم مارس) و در پسابرجام، پیش از عید نوروز!
این نوشته در جستجویِ موجی مثبت است، برای شادیهایِ راستین!
دیوانه‌یِ غارت‌شده و مغبونی که دریدن نمی‌دانست، دیشب دریده شد و عریضه‌ای نوشت:
با درود به دزدانِ صادق و ننگ بر دورویانِ دودوزه باز و رفیقان دزد و شریکان قافله!
دیگر خود را نمی‌کُشم، و نمی‌کِشم چون جنازه‌ای در پیِ نواله‌یِ رفاه از دستِ ارباب! که دیوانه، دریوزه‌یِ اموالِ مسروقه‌یِ خود نیست! که ارباب مَنَم و "ارباب" رعیتِ من! خانه خانه‌یِ من است، نه ارباب.
تـقـدیــر نیست که کسی بخندد و کسی بِگریَد، مُــــــــدام!
که قـــــرار و آرامِ این مِلکِ مشترک، در برابری و سعادتِ عمومی است!
پروازِ "لندن-تهران-واشنگتن" آزاد شد!
حالا، تهران از خراب‌آباد تا نظام‌آباد و دارآباد یک‌جا می‌درخشد، هرشب از بالایِ آسمان مسکو همچو زیبارویی گران! انگار ستاره‌ها در قیرِ شبِ زمین میخ شده‌باشند رویِ صلیبِ خیابانِ انقلاب و پهلوی! تهران، شهری میانِ اَمواجِ بادهایِ موسمی از چپ و راست، گــــــاه با جبهه‌ها‌یِ راکدِ جوّ زدگی، با اعتیاد به هوایی آلوده، که اصولا معتدل است و روی خطِ هراسِ زلزله آرام لمیده، و گــــــــــاه با لرزشی خفیف، ژله‌ای سبز بالا می‌آورند کاسب‌های واقع‌بین و عاقلش، و این استفراغِ مزمن چون سیلی جاری می‌شود، از مسیلِ دربند، تا جوی‌هایِ پُر لجنِ راه‌آهن و مُفت‌آباد...جاری نمی‌شوم! تهران، با بویِ کله‌پاچه و حلیمِ بوقلمون و پلِ‌سیدخندان از شرق تا غرب، و دودِ کبابِ قناری و پلِ‌چوبی از جنوبِ صیاد تا شمالِ مجلسِ صید و شکارگاهِ اعتماد. تهران، کوه‌پایه‌ا‌ی در کویرِ فرصت‌ها و انتخابِ تن‌پوش‌هایِ رنگ رنگ، که با خوابِ نئون‌ها بی‌رنگ می‌شوند هر شب! فرصتِ عروجِ فُرادا از برج‌ها، انتخابِ خودکشی‌هایِ دستِ‌جمعیِ وحدت‌بخش. تهران، شاهدِ نَفَس‌هایِ آخر و همزمانِ سه خواهرِ مُرده، مشهدِ نَفَس‌هایِ تازه و توأمانِ سه برادرِ هم‌پیمانِ مرگِ اختیار و اراده..."بازگشتِ همه به سویِ قادر مطلق است حالا"، مثلِ بازگشتِ زمان به زمینِ زمستان و سه فصلِ دربندِ سال، مثل عید و بهــــار، عیــــــــد و اِعاده به حالِ خوشِ زنده‌هایِ مرده‌خوار، حَوّل حالِنا اِلا اَحسنِ الحال... مُرده‌هایِ بدحالِ نیالــــوده به قانونِ شیرینِ بردگی و اساسا شوره زار، با ساندویچِ شادیِ گنگ و غمِ تحقیر یکی در میان و میانِ سلام‌هایِ مجازی و خریدِ سبزه‌یِ عید از سبزه‌فروشِ علیل و بیمار... گویا دیگر حوصله‌‍‌ای برایِ قدکشیدنِ سبزه‌ها، زیرِ پارچه‌ها‌یِ نم‌دارِ رویِ جوانه‌یِ گندم‌ها نیست! حالا زیــــرِ پارچه‌هایِ سپیدِ تسلیم به تقدیرِ غدّار، جنازه خفته است! بویِ خوشِ مرده‌ها خوابِ خوشِ خون‌آشام را پرانده به شب زنده داری و در نزولِ بارقه هایِ طلوع فجر، حماسه‌یِ امیــــد به دریدن را احیاء کرده، که حالا حتی در کشفِ لنگه‌کفشِ پاره‌ در بیابانِ اعتمادِ محال، لذتی و سوری است عمومی! در چرخه‌یِ باطلِ فصل‌هایِ غریزه‌یِ زورگیری معرفت، بهار بهتر از زمستان و دو فصلِ مچاله در چنبره‌یِ ســـــال نیست! این امواجِ نشئه‌گیِ امید، در هُرمِ رقصانِ سرابی در کویــرِ سوخته، جز شوقی در رگِ غریزه‌یِ گرگ‌ها و کفتارها بر جنازه‌هایِ خیالِ امیدواران نیست! وقتی هجمه‌یِ بهارِ طبیعتِ سلطه، آتشِ زمستانی را به رقصِ تن‌نازِ پائیز فـــــوت می‌کند در خاکسترِ تابستانِ تقدیـــر، شاخه‌هایِ سیاه‌سوخته از جیــــــغِ برگ‌ها به چشمانت فرو می‌روند، و تو می‌مانی و دعوایِ شاعرانِ گرسنه بر سر معنایِ نقطه و خط...کودکانِ یتیمِ یغما‌شده در خوابهایِ وحشتِ تو از بختکِ خیال، امیدبازی می‌کنند، و در شوقِ رقصانِ سکه‌هایِ دو رو، در دینِ تو غرقه می‌شوند، و نجات‌غریق‌ها در جویهایِ باریکِ شعر غواصی میکنند...در صِدقِ زوالِ من در خنده‌هایِ ظریفی که در تدبیرِ جیره‌ی رعیت است از بادکنکِ ارباب، انفجاری است از درون...توفان خواهد شد، در نطفه‌یِ دزدانِ اعتماد، روزی همین روزها، تو به دروغ و تقیه معتادی و به بازیِ دوسرباختِ فریب و اعتمادی کور مادرزاد، اِی آقایِ همیشه سرسبزِ خندان، حافظه ی تاریخی ات را زیر بنیاد کدام باران وانهاده ای مگر؟ من بازی می‌کنم با واژه‌ها در صدقِ دروغِ رؤیایِ کاذبه‌یِ تو، عیدِ پارسال شادباشَت بویِ تریاک می‌داد، همچو سالهای دور... بسیجِ گرین‌کارت هنوز هــــار است در دریدنِ تابعیت به کتمان، در چشمِ سگ‌هایِ مرده‌خوارِ گریزان از بالایِ دیوارِ زندان، پناه می‌برند از شَرّ ابلیس به شیطان، نشسته‌ام و نَفَس‌هایِ معکوس را رَج می‌زنم به تسبیحِ یارانِ داورِ میدان، زیر سایه‌یِ عیدهایِ سترونِ انفجارِ بغض، رویشی نیست جز حسرت و خشم! خـشم میوه‌یِ تلخی است از درخت زقومِ پارانوئیدیِ بالایِ ایوان، مالیخولیایِ تو حلوایِ شیرین را ترش کرده در سرکه‌یِ فرصتی که شراب نمی‌شود،
... جاری نمی‌شوم در بهارِ غربتِ غریب،... می‌ترشد شیرین در هوایِ انتظارِ شب‌هایِ جمعه‌یِ فریب، شیرین که شیرینی خریده حالا برای چند شیرینِ دیگر تا دروازه دول‌آب‌هایِ اِمارات و دوبی، به شیرینیِ کــــامِ دلارهایِ عمارتِ دولتِ موازیِ غیرپاسخگویِ گمنامانِ نفوذی در خلیجِ همیشه ماه، پرواز میکند در صدورِ امنیتِ میلیِ صاحبانِ ماهان و از ما بهترانِ روزگار... واجب قربة الی پارانوئید!... امیدوارم! امیدوار به نَفَس‌هایِ کش‌داری که از حوصله‌یِ تو بیرون است. تریاک بود!... نشسته‌ام پشتِ مانیتور و دردِ نقرسِ سکه‌هایِ تو را آه می‌کشم به خیالِ دو پولِ سیاه، قرض می‌کنم از علی و قرض می‌دهم به حسن، قرض می‌کنم از حسین و قرض می‌دهم به علی و به گورکن‌هایِ امیدباز، و دوره می‌کنم هدایت را صادقانه، در جدالِ رجاله‌هایی که معنای بهار و حلول سال و نوروز را خــــوب می‌فهمند! چنگ می‌زنی میانِ نفرت از نفس‌هایِ بریده در خلوتِ هر "من" که می‌گریزم حالا، دلم تَنگِ ماهیِ تُنگِ مرده‌یِ پارسال است هنوز و خوش نیست از بهار پیشِ روی! دست‌فروش‌ها خیالِ زنده‌یِ ماهی‌هایِ مرده‌یِ فردا را می‌فروشند به مُردگانِ امروزِ شهروندی، وقتی آجیلِ عید بی‌معنا می‌شود در کامِ سگ‌هایِ گیج کوچه که از بیکاری در صفِ التماسِ نانِ شیرینِ آغشته به زعفرانِ خونین‌ خواهر میفروشند به مردی که همسر میفروشد به مُحَللِ محل، که مشاوره میدهد به عملِ زهدان تا سترونی، تا هر نیم ساعت خطبه بخواند به قیمت معلوم و اجرت معلوم... سگ‌هایی که با نگاهِ گیجشان بادام‌های تلخ را از چشمِ هم می‌کَنَند، پسته‌های دربسته را از لبِ هم می‌بُرَند، تشنه ماهیِ تُنگ بلوری که باید بمیرد پیش از بهاری دیگر...سر در گریبانِ تنهایی! بین دو ولایتِ دروغ و زنده‌به‌گوری گیر، پای در کثافتِ سگهایِ ولگردی که از کولِ هم بالا میروند در خرابه‌هایِ پشتِ دیوارِ رهایی ...
جزوی از عاقلان نبودم که امیدوار باشم در ولایتِ سفلایِ علیای تو، با "اُمـیــد" بازی می‌کنم میانِ نفس‌هایِ کــــش دار! این همه سفره‌یِ هفت‌سینِ خالیِ پُر سُماق، چه می‌خواهد از جانِ خنده‌هایِ هرزه؟ راحت باش سید! آلوده شو! در دورِ سرسام آورِ چرخ و فلک، میانِ جیغِ سیاه سوخته‌یِ کودکان فردا، تو مسئول بودی سید! راحت باش و تنها بخند ای پرچمدارِ شکستهای تکراری! و چُرتکه بینداز و جمع کن چهلِ صدق را، با چهل و هشت دروغ که می‌توانست هشتاد و هشت امید باشد برابرِ نقضِ هشتاد و هشتی که کتمانِ اعتماد بود، گِردِ سفره‌یِ مشترکِ هفت سین... تا همه بخندند با هم... بی‌هم! سه خواهر تحریم کردند ظرافتِ حیات را و کثافتِ نظام آباد را...تحریم کردند دروغِ لبخندهایِ ملیح و ظریف را، در نظــــام آبــــاد! جاری نمی‌شوم در چرکآبه ی چرخانِ این دورِ محال... در این جریانِ منتهی به گردابی که فرو می‌برد تا قعر به جوی‌هایِ شهری نو در نظــــــامِ آبـــاد! شما ای همه لبخندهایِ ظریفِ فراموشی به عیدانه، همه مسئولید، در این دورِ باطل... در این قتل عامِ اُمید در کوچه‌هایِ بن‌بستِ نظام آباد! خراب آبادها پر از جنونِ دریدن است و دیوانه‌های دریده می‌دَرَند به‌قصاص و دلشادند و شب‌ها دیوانه‌ای که دریدن نمی‌داند در کوچه‌ها عوعو می‌کند و بیکسان را به چالشی "یک ریالی" فرامی‌خواند و شیر شدن با خط کشیدن رویِ رنگِ متالیکِ اتومبیل‌هایِ آخرین سیستمِ بیت‌الحال...‌! تا همه با هم بخندند ظریف، به ریشِ سپیدِ تهران و یک رداپوشِ روحانیِ نفوذی میانِ دیوانگان زیر پلِ سیدِ خندان که کاخَش در نظامِ آبـــــــاد حفظ است و کوخَش در نظام آباد نــااَمن، که سه خواهرِ نااُمید همزمان خودکشی کردند میانِ امیدهایِ خِفت‌شده‌یِ تنها نیمی از تهرانِ نــااُمید دستِ جمعی! بــــاز، بازگشتِ همه بسویِ قادر مطلق است و ما همه با هم خواهیم خندید از این پس در ناامنیِ امیدآباد و امنیتِ نااُمیدآباد، دستِ‌جمعی... حماقت است از سرِ ناپاکباختگی، یا شجاعت است از سر پاکباختگی؟ الله اعلم! درد اگر هست دردِ عمومی باشد! شادی اگر... 
عید بیداران و خفته‌ها، هشیاران و مست‌ها، مالباختگان و دزدها، زرنگها و تنبلها، شاعران و متشاعران، نقطه‌ها و خط‌ها، مبارک باد، در این بیت‌الحرامِ مشترک!
شادی برایِ همه! غم برایِ هیـــچ‌کس!
این ندایِ نیمی از دیوانگانِ تهران است!
حمامِ خونخواهی، عمومی است و نمره و خصوصی نیست!
درود بر آنان که صادقند در کلام و عمل، در باور به تقیه و مباهته و مکر و هیچ دانستنِ مردم! تکلیف دیوانگان با این غاصبان که دیانتشان عین سیاستشان است معلوم است!
ننگ بر آنان که منافقند در کلام و عمل، در باور به انتخابی ریاکارانه و التقاطی بینِ ملت و امت. تکلیف دیوانگان با این کاسبان دودوزه بازِ "رفیق دزد و شریک قافله" معلوم نیست!
با احترام:
دیوانه.
-------------------
نامه رسان:
خیام ابراهیمی
16 اسفند 1394


Friday, March 4, 2016

یک گام به پیش در خیال و دو گام به پس در واقعیت


امید یعنی: یک گام به پیش در خیال و دو گام به پس در واقعیت، تا نقطه صفر!
موج سوارانِ امنیتی در دو قطبیِ قانونِ اساسی، ملت را در راهِ اُمّتِ خویش گام‌به‌گام پـــودر خواهند کرد!
اعتماد(به فریب)، یا عدمِ اعتماد (به قانونِ ویرانگر)؟ مسئله این است!
تاکتیک و مهندسیِ مـــوج‌سازی، مـوج‌سواری و موج‌شکنی بر بسترِ دوقطبیِ قانون‌اساسی بین "ملت و امت" و "خودی و غیرخودی"، جز اتلافِ توانِ ملی به‌نفعِ استراتژی‌هایِ فراملیِ "قادرِ مطلق" و حکمِ‌حکومتی نتیجه‌ای ندارد! بر این بیفزائیم عقیم‌بودنِ قانونیِ مجلسین و قوایِ سه‌گانه‌یِ ملتزم در چنبره‌یِ قوایِ سه‌گانه‌یِ سایه‌گستر را در تعیینِ استراتژی‌هایِ صدورِ انقلاب و مدیریتِ قوایِ موازیِ حکومت، با یاریِ دولتی که بیشتر از تدارکاتچی نظام نیست، که جملگی با بقاء حکومتِ غیرمردمی پیوند خورده‌اند.
در جدول مختصاتِ دو بعدی و دو قطبیِ قانون اساسی، سیکل و منحنیِ حیات تمامیتخواهی روی نقاطِ "دولت و مجلس سازندگی"، دولت و مجلس اصلاحات، دولت و مجلس اصولگرا، و دولت و مجلس اعتدال، فراز و فرود خود را آنقدر طی میکند تا توهم بعد سوم (ملت) را از اذهان عمومی پاک کند! چرا که این بعد سوم، قانونی نیست و یک توهم است! مشکل همواره قانون است، نه افراد و دولتها!
واقعیت، امید به سرابِ اصلاحاتِ ناممکن و گام‌به‌گام نیست! این را نه مجلس ششم و خاتمی، بلکه قدرت فراملیِ نهادینه در قانونِ اساسی اثبات می‌کند!
واقعیت، عقیم بودنِ "اراده ملی" و "ملت" بصورتِ قانونی است! راه ملت از میدان و معرکه‌یِ قانونی و حکومتی شوهایِ مهندسی‌شده‌ و محدودِ انتخاباتی نمی‌گذرد! بازیِ ملت در میدانِ امنیتیِ قادرِمطلق و استادِ حقوقدان و رئیسِ شورایِ امنیتِ‌نظام با همکاریِ پرچمدار اصلاحات، حتی یک بازی بُرد بُرد نیست! و همواره در طیِ 37 سال گذشته نتیجه‌ای جز "باخت" در پی نداشته است! آن‌چه اینک بُرد احساس می‌شود، جز فرصتِ نفس‌گیری برایِ حملِ محموله‌یِ استعمار گام‌به‌گام تا نابودیِ کامل نیست! و این یعنی تداومِ رنجیره‌ایِ "باختی واقعی و بردی کاذب" تا عقوبتِ سوریه، لیبی و عراقی دیگر. یعنی تاکتیکِ زنجیره‌ای یک گام به پیش و دو گام به پس، با تاکتیک زنجیره‌ای موج‌سازی و موج‌سواری و موج‌شکنی بینِ سه بازیگرِ انحصاریِ اصلاح‌طلب و اصولگرا و اعتدالگرا در نمایش تمامیتخواهانه‌یِ کارگردان.
بر این مبنا ملت هیچگاه قادر نخواهد بود در سناریویِ کارگردان بازی خود را بکند! بلکه ملت قادر است تنها خارج از قواعدِ بازیِ قانونی، اراده ملی خود را به کرسی بنشاند! البته نه با خشونت، بلکه با تنها فرصتِ قانونی یعنی تحریمِ ملیِ این موج‌بازی‌هایِ امنیتی!
متاسفانه در انتخابات اخیر همچون تمام دوره های پیش، مدیران امنیتی توانستند با موج‌سازی و نمایشهایِ باورپذیرانه‌یِ جنبی توسط بازیگران ثابت، با تردستی و یا فریبِ خودی‌های دیروزی (از جمله آقای خاتمی و گنجی ها) در پوششِ کلید رمزِ "واقع‌بینی خیالی"، ملت را باز بفریبند!
واقعیت این است: ملت در دور باطل بازیهایِ قادر مطلق در "جیب امت یک نفر" هزینه خواهد شد! مگر اینکه خارج از قواعد بازی معرکه یِ قانون امنیتی بازی کند! چون همواره حفظ نظام از اوجب واجبات است و نظام قانونا ضد ملت و اراده ملی بنا شده است!
من به لبخند های ظریفِ دبیر شورای امنیت میلیِ حکومت، که صراحتا تثبیتِ قانونِ اساسیِ عقیمِ نظام غیرمردمی را سرلوحه‌یِ شعار خویش قرار داده است اعتماد نمی‌کنم!
کشتیِ ملت بین سه تاکتیک موج سازی و موج سواری و موج شکنی، قانونا و عملا شکسته است و نهایتا پودر خواهد شد!
خیام ابراهیمی
12 اسفند 1394

Wednesday, March 2, 2016

آتش زننــــد به‌خلقی که‌بــــا‌خود جفا کنند


آتش زننــــد به‌خلقی که‌بــــا‌خود جفا کنند!
========================
گفتند قـــرار بر این شد: که خرمن هوا کنند
بنشینم و بدوزم دو لَب، که‌جان مبتلا کننـد!
یک قــرن نشسته رعیت، به‌پایِ اربابِ عقل
آخر نشد میسرم، که‌خلقی به‌پـــــا کننــد!
ترساندی‌اَم همیشه، زِ لولویِ "سَرخرمَنی"
کـــآتش کشند هرآنکه دَم زَد، چه‌ها کنـند!
لولویِ "سَرخرمَنی" بهانه‌شد،اِی کدخـدا !
تا ناکســــــــان توافقی با نـاخــــــــدا کنند.
آاااای اِی مردگانِ امیـــد به‌تدبیرِ قتلِ خویش
ترسم بقـایِ شمایان، همه، بر فـنــــا کنند!
گفتی برون مَیا وُ قراری بگیر، هوا پَس است
اینجا قرار بر این باشدَت: که اُمّت ریــا کنند!
داستان، حکایتِ ارباب و رعیت‌است: نقلِ ما
داستــانِ ناخدایِ اربابِ عقلِ مــــــا کـنـنـد!
قانـــونِ بینِ‌مــا، گرچه از قطره تا شط است
بنیادِ حرفِ مـــا، دَر فصلِ نقطه تا خط است!
با این الف بِ‌یِ حیـات، وَحدت چه ابتر است
با بنده‌ای چو ما مُرده،وَحدت چه در بَر است؛
"لولویِ سَرخرمنی" بهانه بـــود، اِی "بیخدا"!
با "وهــــم"، همـــاره ملتی‌را دَر هـــوا کنند!
خیام ابراهیمی
11 اسفند 1394
-----------------------------------
پی نوشت:
اساتید گران‌مایه، لطفا از قصوراتِ اوزانِ عروضی درگذرند، که مقصود آن نیست و این نوشته فی البداهه و به‌ضرورت، به‌صورتِ ضربتی و دفعتی و انقلابی، صرفا برایِ دفاع هنگامِ حمله، قلمی شده‌است!

مهندسی زلزله! و بیعت با همون همیشگی

مهندسی زلزله! و بیعت با "همون همیشگی"!
=========================
آیا رمزِ باطل شدنِ "حداد عادل" همان رمزِ باطلِ تعدیل شده، اما همیشگیِ مهندسانِ زلزله‌یِ هشتادوهشتی برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است، نیست؟
منطقا، پس از رد صلاحیت های تحریک آمیز، چند سناریو با هزینه های کم و متوسط و زیاد روی میز باید بوده باشد! هر چند اصل بر پرداختن هزینه ی کمتر با بیشترین سود است، اما طبق حافظه ی تاریخی، تاکتیکِ "یکی در میان" بین "موج سواری" و "موج شکنی" و بالعکس، هنوز حرفِ اولِ بیعت را میزند :
1- اگر مردم با ناامیدی تحریم کنند و فهرست اصولگرایان یکه تاز باشد!
2- اگر به دلیل واکنش رهبران اصلاح طلب در دقیقه ی نود، بخشی از مردم با امیدی عقیم، مشارکت کنند!
مسلما ضرورتی ندارد مدیران و مجریانِ صف، تا اطلاع از بازخوردِ کیفیت و کمیتِ حضور مردم، از سناریوهای مهندسانِ اتاق فکر ومدیرانِ درجه یکِ ستادی مطلع باشند! بنابراین ناهماهنگیهایی که در عدم انطباق و ناهمخوانی رای فهرست امید در دو مجلس حاصل میشود، یکی از خطاهای ناخودآگاه ناشی از عدم هماهنگی بینِ مهندسان، مدیران و مجریان میتواند باشد!
از جمله ناهمخوانی در آراء فهرستیِ مجلس شورا و خبرگان در کرمان، تهران و یا چند شهر دیگر!
.
حداد عادل به عنوانِ نماد رهبری، که در آخرین آمار اولیه و نهاییِ شب انتخابات، بصورت غیرمنطقی در ردیف هفتم وسط اصلاح طلبان جا خوش کرده بود، در طی یک زلزله‌یِ مشکوک، و گویا در طی یک سانحه‌یِ نیمه‌شبی، ناگهان از ردیف هفتم به ردیف 31 و دقیقا 24 پله پائین‌تر سقوطِ آزاد کرد و حذف و پـــودر شد!
"عادل" شبانه باطل شد، بی آنکه هیــــچ اصلاح‌طلبِ امیدواری این پرسش را به روی خود بیاورد و مطرح کند که این چه سقوطِ معناداری بود، بی آنکه در مرتبه‌یِ هیچیک از کاندیداتورهایِ هم‌لیستی او و دیگران، تغییری ایجاد شود؟!
میانِ این شوق و شور عمومیِ رو کم‌کنانه‌یِ غیرملی، آیا هیچ منصفِ عدالتخواهِ اصلاح‌طلبی از خود پرسید: چرا باید در بستری بیعت کند که موسوی به عنوانِ "نقضِ غرضِ سلامت صندوقها" هنوز در حصر است و او خوشدلانه شادی می‌کند که با اراده ی مستقیم خود جهت حذف مثلث جیم، حالِ سایه‌یِ اعظمِ مهندسینِ عالم را گرفته است؟! غافل از اینکه حالِ او با این بیعتِ 60 درصدی تازه به جا آمده و احیاء‌ شده و حالا قوی‌تر از پیش ‌هزینه‌هایِ سرسام آورِ قوایِ موازی و هوانیروز جدیدالتاسیس و موازی با دولت و ارتش را بدونِ نیاز به مصوبه و بدونِ پرداختِ مالیات و الزام به پاسخگویی باز از جیبِ ملت می‌پردازد، و همچنان استراتژیهایِ صدور انقلاب را با قدرتی فرامجلسی تدوین و اجرایی کرده و ادامه میدهد! براستی با التزام به این سایه‌یِ اعتباربخش قرار است چه دستاوردِ جدیدی فراهم آید که پیش از این در خرداد 76 به دست نیامده بود؟ لبیک به دعوت دو دقیقه‌ای آن بزرگوارِ عزیز و دوست‌داشتنی و نجیبِ اصلاحات، که نخواست تدارکاتچیِ نظام باشد و حذف شد و اینک همان وظیفه را برای دبیر شورای امنیتِ میلی می‌خواهد چه دستاورد جدیدی در پی دارد که در تمام دورانِ سرکوبِ مطالبات ملی، همان دبیر امنیتی با خشونت تمام مسلط بر مهندسین بود و همچنان استادِ مسلمِ حقوقدانان و مهندسان اتاق‌هایِ فکرِ قادر مطلق است! اینکه برای سوزاندنِ دل یکی از شرکاء خوشحال باشی و با شریکِ دیگر که قانونا ملتزم به اولی است بیعت کنی (که به ضرورتِ حفظ نظام با هم جنگِ زرگری مصلحتگرایانه دارند) عینِ بیعت با اولی است که امیدواری تو را به قانون اساسی و نظام اثبات میکند! اعتمادی که 37 سال پاسخ نداده است!
بیعت با چنین سایه ای در مجالسی عقیم براستی قرار است چه هدیه ای را به ملت بدهد که در مجلس ششم و رئیس دولت اصلاح طلبش نداده بود؟
آیا بیعت با این سایه ی فراملی، میتواند مبارک باشد؟ و یا باید تا چهار سال دیگر منتظر بیعتی دیگر بود؟!
حتی بر اساس نتایج نامطمئنِ اعلام شده، تحریم 40 در صد ملت ایران (که 60 در صد تحریم مردم تهران را در بطن خود دارد) بعلاوه ی حدود 50 درصد آن شصت در صدِ اعلام شده در مشارکتی نابرابر = عدم مشروعیت قانون اساسی بر اساس اراده ملی، و نه حقوق شرعِ تمامیتخواهان که ملت را امت خویش می‌خواهد را اثبات می‌کند. آیا امید بستن به این قانون بد، شریک دزد و رفیق قافله شدن نیست؟ آلوده شدن نیست؟ بی‌آنکه ره آوردی جز بر باد رفتنِ بیشترِ منابع ملی در راه استراتژیهای ضد ملی، و بی‌ثباتی اقتصادی و فرهنگی و فقر بیشتر ملت و لاغر شدنِ روزافزونِ اراده ملی، داشته باشد!
من برایِ این ثباتِ معکوسِ "اراده ملی" هرگز نمی‌خندم و شاد نیستم!
چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است؟
بازیِ دوباره در میدانِ رقیب، با قواعد و داورهایِ ملتزم به او، جز باختنی دوباره ثمری ندارد!
این حُکمِ حافظه‌یِ تاریخی است: که "حکمِ حکومتی" فراتر از حکمِ "اراده ملی" است! بازی تنها در خارج از قواعدِ این میدان ثمربخش است! جایی مثلِ تحریم ملیِ انتخاباتِ قانونی، به عنوانِ تنها میدانِ اعلام و ثبت عدمِ مشروعیت ملیِ این قانون؛ نه در داخلِ دامِ آن! رمزِ پیروزی و شادی راستین این است، نه دلشاد بودن از تغییرِ نقشِ ملتزمین به این قانون!
خیام ابراهیمی
9 اسفند 94

نفیِ ایالتِ "مثلث جیم" برای ثبتِ ولایتِ "مثلث خ"

نتایج اولیه و نهایی* تهران، در شویِ انتخاباتی خبرگان، رویِ اِستیجِ وزارت کشور
نفیِ ایالتِ "مثلث جیم" برای ثبتِ ولایتِ "مثلث خ" *
=============================
درود بر هموطنانی که به نسبتِ باورِ خود، مسئولانه و آگاهانه رای دادند و یا "تحریم" کردند!
خسته نباشند، مهندسانِ "هویج و چماق" و مدیرانِ موج سواریِ ملی!
به حکمِ شرع و قانون، با دستِ چپِ "اصلاح طلبی" هویج را به خرگوش نشان میدهند و با دستِ راستِ "اصولگرایی" چماق را تویِ سرش میکوبند! (واجب قربة الی البیعت و اعتبار و کِرِدیتِ بین المللی، ضدِ اراده ملی!)
به گزارش "فرهنگ نو "براساس اعلام رسمی ستاد انتخابات کشور، نتیجه اولیه شمارش 1.5 میلیون رای در انتخابات خبرگان استان تهران به این شرح است:
1 - اکبر هاشمی رفسنجانی با کسب 692هزار و 248 رای
2- حسن روحانی با کسب 652 هزار و 792 رای
3 - محسن قمی با کسب 623هزار و 369 رای
4 - محمدآقا امامی با کسب 609هزار و 11رای
5 - محمدعلی موحدی با کسب 560هزار و 529 رای
6- قربانعلی دری نجف آبادی با کسب 530هزار و 977 رای
7 - محمد محمدی نیک با کسب 510هزار و 980 رای
8 - سیدابوالفضل میرمحمدی با کسب 503هزار و 795 رای
9 - ابراهیم حاج امینی نجف آبادی با کسب 481 هزار و 657 رای
10- احمد جنتی با کسب 476هزار و 117 رای smile emoticon ج
11- سیدمحمد علوی با کسب 463هزار و 966 رای
12- محمد یزدی با کسب 440هزار و 185 رای smile emoticon ی
13- نصرالله شاه آبادی با کسب 361هزار و 217 رای
14 - محمدعلی تسخیری با کسب 352هزار و 288 رای
15 - محسن اسماعیلی با کسب 351 هزار و 721 رای
16 - تقی مصباح با کسب 336هزار و 843 رای smile emoticon م
...
فهرست بعدی، پس از تعدیل:
براساس اطلاعیه شماره 58 ستاد انتخابات کشور، در انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری و در حوزه انتخابیه استان تهران از مجموع رای ماخوذه شمارش شده، آقایان به ترتیب زیر حائز اکثریت شدند:
1- اکبر هاشمی‌بهرمانی(رفسنجانی)
2 - حسن روحانی
3- محمد آقاامامی
4 - محسن قمی
5- محمدعلی موحدی
6- قربانعلی دری نجف‌آبادی
7- سید ابوالفضل میرمحمدی
8- محمد محمدی‌نیک
9- ابراهیم حاج امینی نجف‌آبادی
10- سیدمحمود علوی
11 - احمد جنتی smile emoticon ج
12- نصرالله شاه‌آبادی
13 - محمدعلی تسخیری
14- محسن اسماعیلی
15- محمد یزدی smile emoticon ی
16- محمدحسن زالی
ليست ساعت ٢٣:٤٥
تا زمان اعلام رسمى، اين ليست حذف گرديد.
......
با دست چپ اصلاح طلبی هویج را به خرگوش نشان میدهند و با دست راستِ اصولگرایی چماق را توی سرش میکوبند! یکی توی گوش مردم میزنند بعد یک شکلات پاداش میدهند! تا حساب کار دست همه بیاید! بین خشنودی و تسلیم و سرخوردگی و تحقیر، تنها قادر مطلق عالم و منکوب داخلی او از این آب گل آلود ماهی خواهند گرفت ( گیریم با توجیه امنیت میلی و از ترس حمله ی لولویِ سر خرمن یعنی امریکا)! بازی با اراده ملی ریشه در قدرت حاکم بر جهان دارد! توافق با دیکتاتوران دست و پا بسته در منطقه ی خاورمیانه (با هزار بهانه ی امنیتی از جمله جرزنی ها در انرژی هسته ای و مچ گیری ها برای صدور انقلاب، و تحریم و توافق و منکوب و تثبیت کردنشان) تا همواره بهانه ای در دست باشد برای تشنج و آشوب و دوشیدن منابع ملی ملتهای منطقه و نابودیِ ملتهای منطقه به دست خودشان! دوشیدن منابع ملی ملتهای خاورمیانه در صندوق کارخانه های اسلحه سازی و تراستها و کارتلها و شرکتهای بزرگ سرمایه...
چیزی که همواره حاکم است سیاست هویج و چماق است و موج سواری و تحقیر اراده های ملی. اراده ملی در سال 32 سر بریده شد و تاکنون ادامه دارد!
بخواب آرام ای خرگوش خوش خواب، زیرا که آنها بیدارند!
خیام ابراهیمی
8 اسفند 1394
--------------
*پی نوشت:
مثلث خ = آقایان "خمینی"، "خامنه ای"، "خاتمی"
مثلث جیم = آقایان جنتی، یزدی، مصباح (نمادهای قادر مطلق داخلی)
.................
بعد التحریر:
نتایج نهایی نیز اعلام شد! با توجه به واکنش مردم، مشخص میکند که سناریوی از پیش نوشته شده چه باید باشد! و موج سواری با چه تکنیکی انجام شود! برای باور پذیری تاثیر رایِ مردم، مصباح جایش را به زالی داد و فعلا مسائل را از بیرون مدیریت و تئوریزه میکند! در عوض سرِ دری نجف آبادی و ری شهری زیر سایه ی جنتی و یزدی سلامت باشد! باید منتظر رونمایی از سایر آراء شهرستانها منتظر ماند. در هر صورت البته قانون همان قانون است و مجلس همان مجلس عقیم... و نهایتا بیعت مردم با دعوت کننده از مخالفین نظام و امیدشان به قانون اساسی تائید میشود!
پس سناریو بر اساس واکنشِ ملت چنین است!
حالا معلوم نیست رفسنجانی قرار است چه گلی به سر مردم بزند که تا حالا نزده است؟
تکلیف اصولگرایان که از قبل بویژه از 88 معلوم بود.
نتیجه سیاسی: مردم به صندوق های رای اعتماد دارند! با قادر مطلق بیعت کردند! و به قانون اساسی امیداورند! و البته موسوی دروغ میگفت! تقلبی در کار نیست!
http://noandish.com/fa/news/38729

رای شما، بیعت شما در مجلسی ملتزم و ابتر

رای شما، بیعت شما در مجلسی ملتزم و ابتر
موسوی سندِ "پیشِ رو" و "نقضِ غرضِِ" یک اتتخاباتِ مؤثر است!
این سند زنده را کجای دل و دامِ پُردانه یِ انتخاباتی نامطمئن باید گذاشت؟
=========================================
نگاه کنیم! فکر کنیم! سپس از اِعمال اراده یِ مطلوبِ بیعتِ خویش شادی کنیم، دوستِ من!
تو را می ستایم برای صداقتت در "رای دادنی آگاهانه" و "رای ندادنی آگاهانه"!
اما گیریم حال ارباب را گرفتی؟ آیا خیال میکنی مجلس اختیاری فراولایی دارد؟
موسوی نقض غرضی است در دامِ پردانه ی انتخابات غیرمردمی!
تحریم یعنی درخواست تغییر قانون اساسی غیرمردمی!
مشارکت یعنی بیعت با دامگستری که پیچ رگلاژ صندوقِ انتخابات در دستان اوست!
آنگاه که رای را میخواند و آنگاه که تعدیل میکند و آنگاه که نمیخواند، تنها به سناریوهای خویش می اندیشد که چگونه با شل کن سفت کن و میزان و دوزِ تریاک به مشارکت کنندگان و یا کشتن گربه دمِ حجله با انگیزه ها و فهم و کنشها و واکنشهای مردم موج سواری کند!
شما با مشارکت تنها دامگسترِ قانونیِ چنین معرکه و مذبح و سلاخ خانه ای را تثبیت میکنید و با او بیعت می کنید! چون از مجالسِ تدارکاتچیِ مورد نظر شما، هیچ اراده ای جز اراد ه ی قادر مطلق که حفظ نظام را از اوجب واجبات میداند بیرون نمی آید!
مگر تاکنون جز این بوده است؟
البته رای دادن و یا رای ندان حق هر شهروند مدنی است و قابل احترام!
پرسش من دوستانه و خودمانی است، و نه چیزی از دوستی ما می کاهد و نه بر آن می افزاید:
به چه دل خوش کرده اید؟ به لذتِ عمومی فریفته شدن و یک دورهَمی برایِ مخالفتی غیرقابل اثبات و نهایتا بیعتِ قاطعانه با ارباب و قاتل اراده ی خویش که شما را برای اعتبار بین المللی خویش نیاز دارد و یکبار توی گوشتان میزند و یکبار می بوسد تا از دلتان بیرون آورد؟
گویا مناسباتِ نظام استعماریِ مردسالارانه با زن این دیار، دارد با مردان و زنان این دیار در حریم و بستری عمومی تکرار میشود!
هدیه گرفتن با یک شکلات و یا زنجیر طلا در واقع حکم اثبات اراده ی شما نیست، بلکه تن دادن به یک رابطه ی الی الابد استعماری است!
تا شما بیرون از حریم مؤثر او قرار نگیرید نخواهید توانست به استقلال برسید! این تحریم با قهر کردن به خانه ی پدری فرق میکند! این تحریم معنادار در مقابل خانه و در منظرِ همگان وقتی که او شما را با صدای بلند به تمکین فرامیخواند، صورت میگیرد و قابل اثبات است!
تنها "تحریم معنادار" پاسخِ بازیها و مَکرهایِ استعماری و مشروعِ بسترِ همواره گرمِ مردِ این خانه است!
من هنوز دوست تواَم و دوستدارِ تو!
امیدوارم تو هم همچنان دوستِ من باشی و بمانی و بپایی
تا ببالیم با هم!
خیام ابراهیمی
7 اسفند 1394

رنگی بالاتر از سیاهی، ایستاده در صفِ گردباد

رنگی بالاتر از سیاهی، ایستاده در صفِ گردباد!
چوب دو سر سوخته، بینِ دو واقعیتِ نقد و نسیه
در چشم موسوی که خود نقض غرضی است در معنایِ انتخابات!
=== چرا ‫#‏تحریم‬، چرا ‫#‏مشارکت‬ در ‫#‏انتخابات‬؟ ===
چرا در واقعیتِ وضعیت کنونی نه "تحریمِ پراکنده و منفعلانه" و نه "مشارکتِ اعتراضی" هیچیک، تضمینی برای حصولِ نتیجه ای معنادار برای عموم جامعه ندارند؟
اما چرا "تحریم معنادار و ملی" قطعا دارایِ نتایجی تضمینی و ملی است!؟
دوستی واقع بینانه می‌گفت: بدترین وضعیت برایِ ایجادِ تحول در جامعه، انتخاب بینِ "بد و بدتر" برای تغییر است! ولی چاره نیست و باید تن سپرد!
اما "حافظه‌یِ تاریخی" واقع بینانه تر اقرار می کند:‌
... و بدتر از آن، وضعیتی است که مهندسینِ موج سوار، به حکمِ حکومتی، قادر باشند به‌ مصلحت و اقتضاء شرایط و کمیت و کیفیتِ مشارکت، در راستایِ سناریوهایِ از پیش معین برایِ باور‌پذیریِ امری، انتخابِ بد را با بدتر تعویض کنند، ترمیم کنند، تعدیل کنند و یا اصولا کاری نکنند! گاهی اگر کاری نمی کنند، به این معناست که برای آن شرایط سناریویِ مناسبی تدارک دیده اند، و این به منزله ی تمکین به رای مردم نیست! چرا که اگر رای مردم براستی میزان بود پس چرا همین مردم قانونا جایشان در قوای سه گانه نیست؟ بلکه همواره هدف بهره برداری و موج سواری و سرکوب است! بنابراین با تحریم و یا مشارکت، آنها چند سناریوی آماده دارند، که با اجرای آن در دستان مشارکت کنندگان چیزی جز سوختن و باختن نمی ماند! اما در دستانِ تحریم کنندگان برگ برنده ی نقدی میماند!
در واقع مشارکت با اربابی که حاکم است و دارای حکم حکومتی؛ می‌تواند ابزارِ اثباتِ یک سناریوی معین و بیعت عمومی با او باشد! در چنین وضعیتی " بازی‌خورده‌یِ مغبون" چوبِ دوسر سوخته‌ای است که پیشاپیش به قاتلش حکمِ سپید امضاء داده است؛ بی‌آنکه شاهدِ تغییرِ مثبت بنیادی باشد!
چه باید کرد؟
برای انتخابِ راهی مثمر ثمر، باید ضمن اطمینان از وحدتی تاثیرگذار؛ از مغلطه، سفسطه، ابهام، و مبالغ نسیه پرهیز نموده و مبنا را بر واقع بینی و مبالغ نقد گذارد.
1- سفسطه و ابهام: یعنی انتزاع اصلی از یک منطق و تعمیمش با منطقی مغایرِ اولی. یعنی مغایرت نیت و ادعا و عمل. یعنی سپردنِ التزام به قانون قادر مطلق برای تغییر قانون او برخلافِ تمایلِ معلومِ او. یعنی راهنمایی برای مشارکت در انتخاباتی بدون تضمینِ امنیتِ رای؛ یعنی امید بر اساسِ فرضیات و آماری غلط! یعنی چاه نمایی!
2-واقع بینی و شفافیت: یعنی برآورد و شناخت تمام جزئیات یک مسیر مطمئن با استراتژی مشخص و شفاف و گزینشِ تاکتیک مناسب، و تطبیق نیت و ادعا و عمل!
از خود بپرسیم: هدف غایی و استراتژیک ما چیست؟ تغییر قانون اساسی؟ رفاه؟ حالگیری از نظام؟ دفع مثلث جیم برایِ ثبتِ مثلثِ خ؟ تلطیفِ مجلس ملتزمین؟ آیا براستی چنین توانایی برای ما ممکن است؟ آیا اصولا "مجلس با هر ترکیبی" اختیاری فراولایی از خود دارد؟ آیا مجلس می تواند استراتژیهای ویرانگرِ صدورِ انقلاب را تعیین کند؟ آیا مجلس و قوای دیگر تدارکاتچی نظام نیستند؟ آیا نباید یک روز به تقلب "لمپنِ مکلفِ مطیعی" به مرگ میگرفت، تا روز دیگر "ملتزمِ معتدلِ مطیعی" به تب راضی کند؟ آیا میتوان برآمدن دومی را نتیجه ی بی برنامگی و وادادگیِ مهندسین امنیتی نسبت به استاد اعظمِ امنیتی دانست؟ آیا مهندسینِ مجربِ حاکم از یک سوراخ دو بار گزیده میشوند؟ آیا تاکتیکِ ما در راستای استراتژی مشترک، مطمئن و قطعی و تضمینی است؟
.
الف) "تحریم معنادار، قاطعانه و ملی" برای تمام این پرسشها پاسخی قطعی، غیرقابل تصرف، و معین و باصرفه دارد! اولا این تحریم با هیچیک از تحریمهایِ متفرقه یِ قبلی قابل قیاس نیست! چرا که در واکنش و عدم لبیک و عدم بیعت با دعوت کننده ای است که برای اولین بار در انتخابات مجلس از مخالفین نظام برای تثبیت نظام دعوت کرده است. استراتژیِ این رویکرد، "تغییر قانون اساسی" برای استقرار ِانتخاباتی ملی و انسانی با رویکرد همزیستی مسالمت آمیز است.
ب) "مشارکت کنندگان" پاسخهای متنوع، مبهم، قابل تصرف و نامطمئن دارند! و راهی را می پیمایند که پیشتر به نتیجه ای جز افیونِ بی حس کننده دست نیافته اند!ِ چرا که جملگی باید ملتزم به قانونِ قادر مطلقی باشند که از پیش آنها را با تهدید و تحدید خلع سلاح کرده است!
وضعیت کنونی:
1- وقتی خودی های دیروزی، با هجمه ای عمومی و تریبون و پول، با سفسطه و عدم برآورد واقع بینانه، به احتمالِ مبهمِ سهم گیری از یاران قدیمی، از جیب ملت خرج میکنند، آن گاه ملت باید بهای هنگفتی برای اعتماد خویش بر اساس این چاه نمایی بپردازد!
2- در شب انتخابات، و در سراشیبی انحراف، دیگر کاری از دست کسی ساخته نیست، جز ازدست دادن فرصت، و کسب نتایجِ نسیه به جایِ نقد! در این بازی دو سرباخت لااقل بیائیم خودمان نبازیم.
خیام ابراهیمی
6 اسفند 1394
---------------
مشخصات پروژه:
---------------
ماموریت: امنیت میلی
فتوایِ شرعی: حفظ نظام از اوجب واجبات است
مستند قانونی: حکم حکومتی
ابزار:
‫#‏تقیه‬ ‫#‏مباهته‬ ‫#‏مکر‬ با غیرخودی
مجری: خودی
کمک مجری: خودسران هفت سر غیرپاسخگو
پشتیبانی: قوایِ سه گانه و ملتزمینِ به قانون اساسی، و قادر مطلق.

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...