Friday, March 4, 2022

کارت تمام است

1. کارَت تمام است امید آیا؟!


1. کارَت تمام است امید آیا؟!
چه می‌بینی زِ ژرفای شبی بی‌بارقه...در ضیافتِ شاهان و ملیجکان و میرغضبان؟
"چشـــم" بَرقِ امید می‌خواهد به معجزتی...به ضربتی و... تو از مغزِ خسته، شکیبایی و هم‌افزاییِ عقل خواهانی؟
گــــاه که در آوندهایِ ذهنِ سبز، فـوتــون جاری نیست
الکترون در مدارِ نیمسوزِ نــورِ چشم، خِفت در دَلَمه، زِ زخمِ کاری است
.
گــــاه که قطره‌های آبِ چشمه، به‌دستِ دزدِ شیر فلکه، مسدود است
گــــاه که هوای مشترک، گره خورده در ریه‌ها، به راه بندانِ اجباری است
گـــاه که گلوله‌بارانِ بلای مصلحت در سَرِ هپروت را، گلباران می‌خواهی
گــــاه که قطره‌های چکیده‌ی خون زِ پوزه‌ی کفتارِ پیرِ لــــوچِ را
گلابِ قمصرِ کاشان و دانه‌هـــــایِ جوانِ باران می‌دانی
تاب و توان از تک تکِ ذراتِ جانَت، پر می‌کشد به سقفِ غـــارِ کران
روز "شب" می‌شود به خوابِ ساکتِ خفاشانِ سر و ته... در هیاهوی فرکانسِ کور
و به خواب و بیداریِ رو به زوالِ رَجَز... یک غزل را هی می‌خوانی... هی می‌خوانی
...

#خیام_ابراهیمی
8 اسفند 2022

.

2. گنج در خراب‌آباد و ناله‌ی چنگِ پیدا:
شراب و عیشِ نهان چیست؟ کار بی‌بنیاد!... زدیم بر صفِ رندان و هر چه بـــادا بـــاد
.
گره زِ دل بگشای و از سپهر یاد مکن... که فکرِ هیچ مهندس "چنین گره" نگشاد
زِ
#انقلابِ زمانه عجب مدار که چـــرخ... از این فِسانه هزاران هزار دارد یاد
قَــدَح به‌شرطِ ادب گیر، زان که ترکیبش... ز کاسه‌یِ سَرِ جمشید و
#بهمن است‌و قبـــاد.
که
#آگه است که کاووس‌وکی، کجا رفتند؟... که واقف‌است که چـوُن رفت تختِ جم بر باد؟
زِ حسرتِ لبِ شیرین، هنـــوز می‌بینم:... که لاله می‌دمد از خــــونِ دیده‌ی فرهاد
مگر که لاله بدانِست "بی‌وفاییِ دهر"... که تا بِـزاد و بشد، "جامِ مِی" زِ کف ننهاد
!
بیا بیا... که زمانی زِ می خراب شویم... مگر رسیم به گنجی، در این خراب‌آبـــاد
نمی‌دهند اجازت مرا به سیرِ
#سفر... نســــیمِ بادِ مُصَلّا و... آبِ رُکن‌آبـــاد
قَــدَح مگیر چو حافظ، مگر به ناله‌ی چنگ... که بسته‌اند بر ابریشمِ طَرَب، دلِ شــاد
.
#حافظ
...
3. کاسه‌ی آب
کفشهایم کو؟
...
بوی هجرت می‌آید
بالشِ من پُــرِ آوازِ پَرِ چلچله‌هاست
صبح خواهد شد
و به این كاسه‌ی آب
آسمان هجرت خواهد كرد
باید امشب بروم
من كه از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت كردم
حرفی از جنسِ زمان نشنیدم
كسی از دیدنِ یك باغچه مجذوب نشد
هیچكس زاغچه‌ای را سَرِ یك مزرعه جدی نگرفت
من به اندازه‌ی یك ابر دلم می‌گیرد
وقتی از پنجره می‌بینم "حوری"... "دخترِ بالغِ همسایه
"
پــــایِ كمیاب‌ترین نارونِ رویِ زمین
#فقه می‌خواند...
...
یك نفر باز صدا شد: سهراب
!
كفش‌هایم كو؟
#سهراب_سپهری

 

   

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...