پروژههای ضربتی و امنیتی و سازماندهی شده، روی موجِ محرومیت
گزارش
دیپلماسی ناموسی در #اداره_برق از میدانِ جنگهای نامنظم شهریِ روسی:
الف)
#پروژه بمباران و رگبار به جسم و جان مردمِ اتمیزه(رعایا) با #واکسن و
#برق و
#آب و
#نان و
#ناموس
چند روزی است
که در طی شبانه روز، یکهو چند بار و با ساعات طولانی برق میرود! انگار طبق برنامه
یک #پروژه کلید
خورده باشد! با قطع برق پمپ، آب هم قطع میشود! آب که قطع میشود کاری ندارد وسط چه
کاری باشی. گاهی در عرض یکساعت چند بار قطع و وصل داریم! عین جنگهای نامنظم چریکی
برای غافلگیری و لت و پار کردن دشمن. گاهی هنگام وصل برق بصورت رگباری چندبار قطع
و وصل میشود!... در این وانفسا احساس حضور در سنگری مقابل تیربارِ دژمن به من دست
داد! این تاکتیک نوین و ابتکاری، خیلی بودار بود و مرا از جای خود بلند کرد، تا
بفهمم جریان چیست؟! بویِ تصمیماتِ یک #اتاق_فکر به مشامم رسید! مگر میشود تا دیروز
مشکلی حاد مطرح نباشد و ناگهان از فردایش چند نوبت در #تمام_شهرها شاهد
قطعی باشیم؟!
محرومیت هدایت
شده و کمبودها به جای خود... اما شواهد بیانگر استارت خوردن یک پروژه است! مثل
پروژهی کشدار کرونا و واکسن... مثل سایر پروژههای شوک درمانی برای اتمیزه کردن
مردم؛ و در صورت اعتراضات گسترده، سرکوبی شبیه دی96 و آبان 98، اینبار برای توجیه
یک حکومت کاملا پادگانی از این ستون تا ستون بعدی...
.
چند روز پیش وقتی فهمیدم پیروِ تاکتیک #شوک_درمانی و
در یک نمایش عوامفریبانه، رفیق روسی در سناریوی جدیدش به بهانهی طلبکاری از برادر
مؤمنش #نیروگاه_بوشهر را
بدون سوخت اورانیوم گذاشته و سپس مسئولین برای لاپوشانی وجههی پوتین اعلام کردند
مشکل از تعمیرات نیروگاه است، و نیز وقتی متوجه شدم همزمان و برخلاف وعدهی
دروغینِ استراتژیست مکار ولایی(مش حسن) که پیش از انتخابات و برای رونق صف بیعت
گفته بود "تا پایان شهریور فعالیت مزارع بیت کوین ممنوع است"؛ در یک
عملیات مرصادی دیگر و به حکم حکومتی اربابِ آویزانِ چینی، پیمانکاران چینی بر آتشِ
تنور تولید #بیت_کوین ولایی
دمیدهاند؛ ناخودآگاه و شوتتر از آلتی چون رئیسی، ناشتایی و با پای پیاده و
عرقریزان راه افتادم و رفتم #اداره_برق منطقه... و تا رییس جوانِ واکسنزدهی بی
ماسکش را دیدم، یادِ قیافهی غلومحسین #کرباسچی افتادم،
که پس از آزادی از زندان مصلحت در سال 78، در میهمانی عروسی دخملش، در معیت قاضیِ
حکم زندانش اژهای، با لب خندان سوت بلبلی میزد و عکس یادگاری میگرفت! انگار نه
انگار که تا چند ماه پیش در مقابل هم شاخ و شانه میکشیدند! آن روزها در پی تشدید قدرتنمایی
بین شیطان اکبر و رهبر، ظاهرا سربازان گمنام با هدایت افسران کا.گ.ب او را در
زندان توجیه کرده بودند که حواست را جمع کن! چون ما حواسمان کاملا جمع است! توزیع
قدرت در نظام با ماست؛ نه با خود شما! او همان سالهای قبلتر که با آن مغز فندوقی
در شهر بی کلانتر خیال کرده بود علی آباد هم شهری است، و در راستای خودکفایی و
درآمدزایی سرگردنهی امیر کبیر کارگزارانی، با الگوبرداری احمقانه از رویکردِ
روبنایی و سنتی اولویتِ توسعهی اقتصادی بر سیاسی(نه متوازن) با توسل به ویژهخواری
و رانتِ هزارفامیل و کارنشناسان کاسبکارِ زورمدارِ مدعیِ ژن برتر ایدئولوژیک، و
راهزنان اهلِ باج و رشوه(هدیه و هبه)، وقتی برای پلهای روی جوی آب شهر تهران،
خودسرانه عوارض مالی وضع میکرد، یکجا گفته بود: دیگر #تهران جای
مناسبی برای زندگی طبقه متوسط نیست! یعنی ارائهی خدمات در تهران آنقدر گران خواهد
شد که دیگر برای شهروندان عادی نمیصرفد! مردم باید به شهرستانهای اطراف کوچ کنند!
ده سال بعد که کارم به حاشیه نشینی و انزوا افتاد، فهمیدم این عقوبت، طبق یک نقشهی
راه کلان، وَرای اختیار دولتهایِ میدانیِ حضرت آقا، از ابتدا مطرح بوده و در طی
دهها سال بتدریج محقق شده است! یعنی بالا بروی پایین بیایی، حکم حکومتی حساب کتاب
دارد! فلسفه و مقصد و مقصودِ ناموسی دارد! #اتاق_فکر
روسی دارد!
این سَفَر
از ابتدا مقصود بود ... "راه" مقصد بــــود و رأی مَـردود بود!
این که سلطان را چه باشد احتیاج ... رأیِ تو شیری شود روبَه مزاج...(مثنوی بنفش)
امروز وقتی یک
قاقازاده با تبختر در اینترنت نمایش داد که خانههای ویلایی و کاخهای ولایی و
برجهای پیمانکاران جنایی در شمال تهران، با نصب ژنراتورها و پنلهای مخصوص دارای
برق است، آن سناریوی امنیتی و استراتژیک در مورد تهران لاکچری برای نمایش نظام
ولایی، برایم تداعی و تصدیق شد! نظام سلطه با رعایتِ مو بموی قواعد بازی
نئولیبرالیسم، تنها به حفظ طبقهی ژن برتر خودیها و آلتها و دلالهایش میاندیشد! و
به همین دلیل عملا به نسل کشی از محرومین غیرخودی مشغول است! شاهدش مردم بلوچستان
و خوزستان و کردستان و مردم جنوب شهر و حاشیه نشینان تمام شهرهای بزرگ! همین روزها
در سیاست گروگانگیری ملت و محرومکشی بواسطهی کش دادن واکسیناسیون، شاهد بودهایم
که در بحران بی آبی و کرونا، مردم دسته دسته در جامعه و بیمارستانها تلف میشوند و
جوانان بلوچ به کفن فروشی مشغولند و از این بابت کک هیچ مسئولی هم گزیده نمیشود!
آنها خیلی پیشتر دستورکار خود را از اتاق فکر حاکم بر نظام سلطه گرفتهاند! عزم
جدی مالهکشان تحصیلکرده و دانشگاهی نظام در کلاب هاوس در دفاع از رییسی و حضور
در انتصخابات، دیگر جایی برای تردید نگذاشته است! در سازوکار طبقاتی نظام ولایی،
قشر سلبریتی و پیمانکاران ذیربط با هدایت نرم اتاق فکر اطلاعاتی امنیتی
روسی/ولایی، در چناه آرتش سایبری، دچار بیماری ژن برتر شدهاند تا بر طبقات محروم
بصورت هیئتی مردمسواری کنند! و این همان مردمسواری دیمی مورد نظر خاتمی(پدر معنوی
اصلاح جلبان) است!
.
القصه:
به رییس #اداره_برق گفتم:
تو که آلتِ مکلف اهل بالایی... اما اگر توجیه کنی، شریک جرمی! اما به مالکِ قانونی
و بالا سریِ ناموس خود، این پیام را برسان:
1. چرا از #رفیق_روسپیه و
#برادر_پاکستان برق
نمیخرید؟ و در بحران برق، چرا به عراق برق میفروشید؟!
2. چرا برای رفع تحریم، از دخالت و صدور و تجاوز خود به غیرخودی و انگولک فیزیکی
برون مرزی دست برنمیدارید؟ به کدام مجوز از زرِ مفت و فحاشی خودسرانه(به نام
مردم)، توبه نمیکنید؟
3. چرا با تجدید رفراندوم 58، مشروعیت 42 سال پیش را به روز نمیکنید؟ و مملکت را
به مردم بازپس نمیدهید؟
همین سه کار
را بکنید مشکل در #عرض_یکساعت حل
است!... اما چرا همین کارهای ساده و بیخرج و مصلحانه را نمیکنید؟! مگر بیمارید؟!
ضمنا:
4. این تاکتیکِ تولید صنعتی و بادکردن بادکنک امید سبز و بنفش و پُکاندنشان در
انتها، کار کدام اتاق فکر بیناموس روسی است؟...
مهندس که عین آن یابوی بواسیری با لنگهای باز رویِ مبل وِل بود، خود را به جهلالعارفین
زد و ابرو گره کرد و لبها را به علامتِ تعجب ورقلمباند! که این حرفها یعنی چه؟!
گفتم، یعنی: چرا مثل صورتحساب برق، برنامهی ساعات قطع برق را به موبایلی که
قانونا اجباری نیست و زندانبانِ سیار و امنیتی ماست، پیامک نمیکنید؟
بیناموس گفت: آهان!... و کرّوکرّ فقط خندید...! یعنی: ناموسمان گروگانِ بیناموسانی
است که طبق گزارشِ سازمانِ دُوَل (نه ملل)، دخترم را به عربها قاچاق میکنند و کک
هیچ بی ناموسی هم در ولایت روسپوتینچینی نمیگزد!
گفتم: احسنت! از نوع نشستن ولنگ و بازتان پیداست که الحمدللهمنه خود اهل بخیهاید!
خب، چرا با درآمدش از پاکستان و فاسقتان (برادر مسلمین) روسیه برق نمیخرید؟
بالاخره رفیق گرمابهی هم کیش و آقای بالاسری و شریک تجارتِ گلستانِ خون مردم به
چه کار آید؟!... فقط مستضعفین که نباید خون مردم را از کابل تا شام و عراق و لبنان
صادر کنند! از مولیالموحدین مولانا روسیه برق بگیرند! باز هم خندید...! یعنی: پول
حلال را نباید بَرجِ ملت صغیر کرد! فاحشهخانهها و کازینوهای قاقازادهها و فلوسِ
ناموسِ سیدحسن و طالبان خرج دارند و ضمنا ما تحریمیم!
گفتم: خب درمانش نیم ساعت کار دارد! از قول مردم زر مفت کمتر بزنید و از عملیاتِ
تنشآفرینِ پنهانی گذشته تاکنون توبه کنید و مملکت را به صاحبانِ اصلیاش پس دهید!
مسئله حل میشود!
گفت: این ملک، قانونا غنیمتِ اسلام است! کجای کاری؟! ملت هم نمیدانند مالشان غنیمت
ناموسِ راهزنان و غاصبان است! لذا باید همینطوری با شل کن سفت کن، کشش داد تا عمر
علماء در عافیت به پایان رسد!
گفتم: این مبایعهنامه، بدلیلِ 2 اصل 5+110 و ضامنِ لایتغیریاش تا ابد، بموجب غبن
در اصل 177 و مخلفاتش، از اساس باطل است و هر چه خوردهاید حرام است و قطره قطرهی
خون مردم چون اسپرمهای بیقرار در زهدان اهل بیتتان ووُل میخورد! ناراحت نیستید؟!
کمی میان لنگش را خاراند و با وَرکشیدن ابرو، انگشت سبابهاش را رو به بالا کرد!
یعنی: مشکل از عالمِ بالاست!
من هم در مقابل پااندازانش، به سنّتِ حسنهی قاضیالقضات یک سوت بلبلی زدم و به
تاسی از حضرتِ آیتالله آملی گفتم: و ما اَدراکَ دیوث؟! بی ناموس باز هم خندید!...
ککش نمیگزید!
او هم نامردی نکرد، دیروز در یک شبیخون غافلگیرکننده، دو بار هر بار سه ساعت و
جمعا شش ساعت، هر بار برق را با تاکتیکِ دو سه استارته تند تند روشن و خاموش کرد!
تا یکی دیگر از دستگاههای الکتریکی را بسوزاند! که البته سوزاند! شوتعلی خیال کرد
حالا مثل تیمهای سازماندهی شدهی اراذل و اوباش روسی در آبان 98، میروم بانکهای
ورشکستهی سپاه و فروشگاههای رقیبِ فروشگاههای زنجیرهای سپاه و اداره برق را به
آتش میکشم، تا سرکوب را توجیه کند! چون لابد از آخرِ کار خود مطمئن است و به خیال
خود و کارگزاران و پااندازان و سلبریتیهای شهرنوی قانونیشان، از امنیت آذوقه و
سفر از ارمنستان(برای #واکسن_مجانی) تا
جزایر قناری راحت است!
چون بالا و دو طرف و میانِ دو عکس مقدس، چهار تابلو نصب کرده بود:
1. اهدنا الصراط المستقیم! یعنی: هدایت نرمت میکنم به نزدیکترین راه راست، که منم!
2. لله ملک السموات و الارض! یعنی: همهش واس ماس!
3. الا بذکرالله تطمئن القلوب! یعنی: با ما باش و در امان باش!
4. اشداء علیالکفار و رحماء بینهم! یعنی: اگر آویزان و خودی باشی، در متنی و
برخورداری! و اگر غیرخودی باشی، در حاشیهنشینی حذف و نفلهای!
.
ب) در میهمانی ارباب، کجا باید ایستاد و نشست و برنخاست؟
بسیار متاسفم که هنوز که هنوز است، اپوزیسیون نظام به نقشهخوانیِ حملات چریکی این
مشنگهای گروگان، مشغول است! و هر روز به امیدِ نوالهخوری از تحلیل یک حرکت جدیدِ
شطرنج ارباب روسیشان با رعایا، زنده است تا تنوز تریبون را عین تاپالهی گاو مش
حسن، داغ داغ نگاه دارد!
لابد این کارگزاران وزارت اپوزیسیونِ دولت پوزیسیون، وقتی شوهرننهی روسپوتینچینیشان
هزار سناریوی ملکه را روی میز دارد، ظاهرا بنا دارند تا ابد، تنها به کنشهای
ایشان واکنش نشان دهند و به امیدگرداب مردمی، با دو تا مشت چپ و راست، سه تا فحش
به فرقهی میان مایهها بدهند و بدهند و بدهند... تا با حقوق و مزایای مکفی
بازنشسته شوند؟!
یعنی خیلی سخت است، پنج متفکر آزاده و مستقل و روشن ضمیر، گرد منافع مشترک جمع
شوند و یک شرکت سهامی عام موقت تاسیس کنند که صرفا بنایش بر حق مادی اولیه در آب و
خاک مشترک باشد تا با تکیه بر اصل تابعیت، تنها بر سهام مشترک تمام ایرانیان تاکید
کند، تا با یک تریبون غیرایدئولوژیک(ضد چالش و تنش)، قادر شود اعتمادی فراگیر و
عمومی را جذب کرده و در یک بارعام ارباب قانونی، با یک فراخوان و یک هجمهی مسالمت
آمیز میلیونی، با سمبولِ گل گرد کاخ ارباب بر زمین بنشینند و بلند نشوند تا با
#فرمان_مدنی #تجدید_رفراندوم با
#نظارت_مردم ، برای تضمین #راستی_آزمایی_مشروعیت، اعتباری بخرند و باقی قضایا...تا نتیجه.
آیا خیلی سخت است؟
براستی نقشهی راه و سکانس آخرِ شعار مفتِ #براندازی و
#سرنگونی و
#نافرمانی_مدنی با
اهداف متنوع و جزئی، چیست؟
لااقل یکبار هم که شده یکی از مگوزبرماهای عالیمقام در این سرگردانی زنجیرهای از
خود بپرسد، که بدون نقشهی راه، چرا به اعتصابات و نافرمانی مدنی گرد حقوق
ثانویه(نه اولیه) میدان میدهی؟ و موجب تثبیت قانون اساسی ارباب و رعیتی میشوی؟
چرا باید حقوق طبیعی را از ارباب گدایی کرد؟! و چرا نباید آتش این خانه مشترک را
همه با هم و بصورت اساسی خاموش کرد؟
مگر در بستری دموکراتیک، با دولتی قابل نظارت و پاسخگو طرف حسابید؟ که بینوایان را
به روشهای عهد بوقی و سنتی ترغیب میکنید؟ گیریم که اضافهکاری کارگران برطرف شد و
یا جمعشان کشته و زندان و پریشان و خانواده هایشان لقمهی سازماندهی دیوثان و بیناموسان
شد!... آخرش چه؟ انگار بانی اعتراضات دی 96 و آبان 98 با بانی همین اعتصابات
فراگیر فرق میکند! نظام سلطه چند بار باید در بن بستهای خود باد ملت را خالی کند و
شما تریبونش شوید؟
مگر به شما هم اضافه کاری میدهند؟
به کدام مصلحت، عقلتان آبکش است؟
لطفا، یکبار هم شده، سکانس آخر نافرمانی مدنی را بنویسید! و گیج و کم نگوئید بعدش
خشک میشود می افتد! مگر موقعیت و شرایط لابیِ استعمار و استثمار، شبیه فیلم
سینمایی بهمن 57 است؟! چرا عامدانه و آگاهانه، نفله شدن مردم بیپناه را در اهدافی
فرعی، چاهنمایی میکنید؟
پیشنهاد بنده اما: #فرمان_مدنی
است؛ برای
راستی آزمایی مشروعیت پس از 42 سال، با #رفراندوم همراه با #نظارت_مردم، و البته
با سمبولی ضد تنش با یک دسته گل! برای یک حق حقوقی پس از 42 سال برای نسلهای پس از
آن.
سکانس آخر این نقشهی راه معلوم است و هدایتش با هیات مدیرهی آن شرکت سهای عام
است! البته برای حفظ امنیت همه، با یک سخنگوی دارای کاریزما (نه با رهبری که با
تهدید و تطمیع به گروگان گرفته شود!)
لطفا یکی از
دانشمندان اهل بخیه، که مشکل ناموسی ندارد، نقشهی راه و سکانس آخر دامچالهی
#نافرمانی_مدنی را تصویر کند! تا بفهمیم آیا این شورای گذار و قبیلهاش، یک عنوان
سرکاری و چاه نماست؟ و یا براستی راهنماست؟
مگر میشود با دست خالی و جیب سوراخ و با ادبیات سلبی/حذفی و پز عالی، بر خشت
#تضاد_منافع، در نبردی نابرابر و میان زر و زور و تزویر، بدون نقشهی راه، قلعهی
سلطان را تصرف کرد و غافل از هزار دخمه در حوالی هزار مسجد و مناره بود، که حتی
کلیدِ صدا و سیمایش در #جام_جم نیست؟!
و بدون ادبیات ایجابی/جذبی مبتنی بر #منافع_مشترک، چگونه میتوان آن همه گلوله را
در آغوشِ گلستان، ذوب در ولایتِ تمام مردم و قانونی فراگیر و نوین کرد؟
اگر پاسخ نداری! پس چرا گیج و منگ و بر اساس روشی سنتی و عصرحجری، ماجرا را به نفع
اربابان بومی و جهانی هی کش میدهی؟
کی میخواهی مدرن بیندیشی، مهندس شریعتنداری؟
مرسی!
خیام ابراهیمی
14تیر 1400
پ.ن:
درآمد #ناموس_فروشی سازماندهی شده:
گزارش جدید سازمان ملل متحد، راجع به سکس ترافیکینگ(قاچاق دختران ایرانی به
کشورهای عربی و مالزی و ...) و قاچاق کودکسربازان در جنگهای نیابتی، با فرافکنی و
حمایت نظام ولایی در منطقه...
https://www.state.gov/reports/2021-trafficking-in-persons-report/iran/