دم و بازدم
یعنی
بینِ دو
قطره
یکی بهنام "آ" و یکی بهنام "ب"
خطی بکشد
که از قطب شمال بگذرد
و آب یخ زَنَد
و در انتهای راه
دو درخت را جوری نصف کند
که زیرِ سایهی هیچکدام
نتوان یکی نان خورد
و در مرزِ بین مرگ و زندگی
یکی بدهکار دیگری بماند... تا ابد...
مرز یعنی
همین بودن و نبودن
بین دو سکه
با دو عیارِ ناخودآگاه
در دو سو...
به همین راحتی...
یکی زنده در خواب ناز و
یکی مرده بیخواب...
خیام
ابراهیمی
9تیر1400
No comments:
Post a Comment