راه
==
در این همراهی
یـــا جاماندیمو گمشدیم
یـــا پیشافتادیمو گمکردیمو کـَـمشدیم؛
همگام نبودیم!
"مصلحت" دروغِ یک "میانبُر"، مَکرِ یک "کورهراه" نبود!
مصلحت راه راستی بود
که به غـــارِ کاخ و کوخی ختم نمیشد؛
مصلحت خودِ راه بود
که به امنیتِ آن کافر بودیم؛
وادیِ ایمن "همدلی" بود!
ایمان نداشتیم به مهرورزیِ خورشید و
مـــاه و زمینی بودیم فقیرِ مهر؛
فروزان نبودیم در نگاه
یکی بی هوا و هوس
یکی در هوا و هوس...
از مَـــدار بیرون زدیم و
در اولین جاذبه
چون شهابی
خشکیدیم و سوختیم.
حالیا غریبیم و غیرخودی
در خاکی که از آنِ ما نیست
چون سنگِ خارایِ آسمانی
که دستانِ کودکی را زخم میکند
در کورهراهی
که راه نیست و
راه هست
اگر...ایمان آوریم؛
که خورشید بیرونِ ماست
و در این تاریکیِ شب
سهمِ ما از نـــــور
در دیگری است!
آه اِی آفتابِ روزهایِ در راه ...!
به گامهایِ زخمی و فقیرِمــــان بِتابان توانِ شب زندهداری را
بر بالینِ هذیانِ تبآلــــودِ "همراهی" که از ما سبقت گرفت
به پیشوایی و پیشگامی"!
بر فراز قله
تنها
بر زخمِ تنها.
خیام ابراهیمی
==
در این همراهی
یـــا جاماندیمو گمشدیم
یـــا پیشافتادیمو گمکردیمو کـَـمشدیم؛
همگام نبودیم!
"مصلحت" دروغِ یک "میانبُر"، مَکرِ یک "کورهراه" نبود!
مصلحت راه راستی بود
که به غـــارِ کاخ و کوخی ختم نمیشد؛
مصلحت خودِ راه بود
که به امنیتِ آن کافر بودیم؛
وادیِ ایمن "همدلی" بود!
ایمان نداشتیم به مهرورزیِ خورشید و
مـــاه و زمینی بودیم فقیرِ مهر؛
فروزان نبودیم در نگاه
یکی بی هوا و هوس
یکی در هوا و هوس...
از مَـــدار بیرون زدیم و
در اولین جاذبه
چون شهابی
خشکیدیم و سوختیم.
حالیا غریبیم و غیرخودی
در خاکی که از آنِ ما نیست
چون سنگِ خارایِ آسمانی
که دستانِ کودکی را زخم میکند
در کورهراهی
که راه نیست و
راه هست
اگر...ایمان آوریم؛
که خورشید بیرونِ ماست
و در این تاریکیِ شب
سهمِ ما از نـــــور
در دیگری است!
آه اِی آفتابِ روزهایِ در راه ...!
به گامهایِ زخمی و فقیرِمــــان بِتابان توانِ شب زندهداری را
بر بالینِ هذیانِ تبآلــــودِ "همراهی" که از ما سبقت گرفت
به پیشوایی و پیشگامی"!
بر فراز قله
تنها
بر زخمِ تنها.
خیام ابراهیمی
No comments:
Post a Comment