Wednesday, June 2, 2021

حلقه مفقوده

حلقه مفقوده (در حکومت خلیفه‌های عباسی):


خبر: 110 هزار زن باردار در استان البرز، وقت ویار،زیر بمباران مانور رفاه سلبریتی‌ها، تنها خون دل و حسرت می‌خورند؛ تا نوزادانی #مرده و #معلول بزایند برای گردان‌های روی مین در خط مقدم جبهه!

من فکر نمی‌کنم که اگر تسلیم باشیم اتفاقی دفعتی و خشونتبار برای کالبدِ مام میهن بیفتد! اما جسم و جان و روان او ذره ذره تحلیل خواهد رفت و آب خواهد شد... و فرزندانش به زامبی‌های حرفه‌ای مبدل خواهند شد. اما تن دادن به #تکرار سناریوی آبان 98 برای خالی کردن باد مردم، همچون دی 96 کماکان راهی بدون نقشه است! آنها از پیش روی موج برساخته و هیجانات قابل پیش‌بینی مردمِ بینوا آماده و مسلح بوده‌اند! این را میتوان از تاکتیک مشابه و مواد آتشزایشان در تمام بانک‌های ورشکسته در تمام شهرها فهمید! آنها از محل خون غصبی مردم، قانونا تمام تپه‌ها را آلوده کرده‌اند! مشکل از بیعت با قانون گرگ است، نه گرگ! پس #چه_باید_کرد؟ جز #تکرار_مذبوحانه‌ی هزار راه رفته...
.
#روش_روسی:
هدف وسیله را توجیه میکند! یعنی: امنیت مردم، فدای امنیت میلی یک دزد سرگردنه‌ی قانونی زیر
#پوتین من! یعنی حفظ نظام یک منِ بی مردم، از اوجب واجبات است!

امروز شنیدم، پیرو شوک‌های زنجیره‌ای اقتصادی و امنیتی سازماندهی‌شده، و متعاقب بمباران جسم و جان مردم با قطع و وصل ناموزنِ برق و آب و نان و امنیت، تنها در استان البرز 110 هزار زن باردار دچار فقر جسم و جان، در وقت ویار، وقتی به خورد و خوراک رنگین سلبریتی‌های نظام سلطه در اینستاگرام تا میوه فروشی محله می‌نگرند، تنها حسرت می‌خورند... تا نوزادی را #مرده و یا #معلول به دنیا آورند!

اینها را حیوانات هاری چون قاقازاده مژدبا و #بیرق_الهدی و #آفت_الله_قتل_عام، و #خروس‌های_لاری و توله‌های #رفت_سن_جانی و جانیانی چون #برادران_تائب در گردان تخریبگران مام میهن، و اهل بیت خلفاء عباسی، درک نمی‌کنند! آنها با #هدایت_نرم سرویس‌های اطلاعاتی سران عالم، 42 سال است که دچار سندروم پنهان جن و جنون قدرتی مطلقه‌اند که اینک تمام جسم و جان خودشان و هزارفامیل ویژه‌خوارشان را فراگرفته!
گیریم هرازگاهی بدلیل آب رفتن بیت المال از باوزان فرسوده‌ی این فرقه تبهکار و اختاپوس هشت پایش بکاهند
!
از بیماران توقعی نیست
!
مشکل در بصیرت پزشکان است! پزشکانی که به بیمار تحکم نمی‌کنند! او را نمی‌کشند و مسئله را حذف نمی‌کنند! و یا با روش نادرست، پیچیده‌تر و لاینحلش نمی‌کنند! بلکه با روش علمی و درست آن را پس از شناخت درست، حل می‌کنند! راهی پیدا می‌کنند تا اولا بیماری بیماران را تشدید نکند! شورای پزشکی راه می‌اندازند! تا بفهمند چگونه میتوان با روش‌های بالینی و ایزولاسیون، اولا از عوارض این بیماری که اپیدمی شده کاست، تا بتوان در گام بعدی آن را درمان کرد!... بدیهی است که مشکل در قواعد حاکم بر مدیریت بیمارستان، و استقرار قواعد سلامت و دور کردن بیماران از خدمه و آشپزخانه و کادر درمان بیمارستان، با کادری مجرب است، که خود سلامت و مبادی آداب باشند.

خلاصه اینکه: ما نیازمند ایزولاسیون گلوله در میان حلقه‌ی گل‌ها هستیم. آنهم با روش مسالمت‌آمیز و البته دفعتی، برای آچمز در یک زمان و در یک مکان و با یک زبان حقوقی فراگیر مادی(نه معنوی).

.

این درد بزرگی است: وقتی که شخصی در ونکور کانادا و ال.ای در سواحل عافیت‌ امریکا نشسته و خوش بخرامد، و همزمان از آنسویِ جوی خون، تنها شعار #مرگ بر نظام سلطه سر دهد! گیریم رفت و آمدش به داخل کشور را مانور بدهد یا نتواند بدهد! مشکل تنها در جمع مستان نایاکی و اساتید کرسی‌های پژوهشکده‌ی #دانشگاه_مریلند، برای مشروعیت‌سازی نظام در منظرِ سناتورهای امریکایی نیست! مشکل فراتر از وابستگان نواله‌خور نظام در درون و برون مرزهاست! مشکل در روش حل مسئله است!

که با تعاملِ نواله‌خوران و لابی‌های نظام سلاطین بومی و جهانی، چاه نمایی می‌شود. (گیریم در مخالفت با سلطان بومی که با قواعد دلخواه ایشان بازی می‌کند و علنی و یا زیرپوستی دو تا شعار و فحشی بدهند یا ندهند!).
مشکل در مختل کردن تعامل علمی و تعقل مبارزین آزاده مستقل، و وادادن و تسلیم و آچمز شدن بین بازوان اختاپوس‌های قدرت سلطه است
!
.
اما اگر بخواهیم تسلیم نباشیم و فعال باشیم تنها یک راه پیش روی ماست! اینکه اولا در دامچاله‌هایی تکراری برای نبرد در میدانی نابرابر درنیفتیم. و دوما به فکر تاسیس یک
#شرکت_سهامی_عام(نه خاص) باشیم... لااقل بدان فکر کنیم، مبانی آن را بفهمیم و آن را نقد و تبلیغ کنیم، تا بتوانیم آن را بصورت یک مطالبه عمومی درآوریم: که تمام ایرانیان سهامدار برابری در یک شرکت عام، گرد منافع مشترک مادی‌اند... این یعنی شیفت از مفاهیم سوء تفاهم برانگیز معنوی و ویژه‌خواری بر اساس ژن برتر و تضاد منافع(ضد اخلاق) به قواعد یک هم افزایی گرد منافع مشترک( با مفاهمه و تمرین کارگاهی از شوراهای محلی بومی تا مرکزی، برای تثبیت اخلاق مدنی، طبق مراتبی علمی در یک #مرامنامه که مبانی حقوقی آن پیشتر توضیح داده شده است)... تا مگر 5 شخصیت دانشمند دارای اعتبار و مستقل و آزاده پیدا شوند و به تاسیس حقوقی آن شرکت عام (گیریم بصورت سمبولیک و موقت در خارج از کشور) میدان دهند... به باورم این حلقه ی مفقوده ی نجات مام میهن است!
.
اینکه چرا بازیچه‌های ایشان، از
#نگهدار و #بهنود گرفته تا #ابراهیم_نبوی علی رغم هوش بالا، و با هزار نرمش قهرمانانه، همواره در کار بیعتند، باید تامل کرد! اینکه این طناز که مو را از ماست بیرون میکشد، اینک می‌خواهد به قول خودش در #تنها_راه_منطقی (؟!!) به شخصیتی چون #همتی رأی دهد (که قانونا بند تنبانش هم به دست خودش نیست)، تا به بیراهه در نیفتد! و عقل باهوش خود را علی رغم عبرت 88 و پس از آن در 92 و 96، به جهل‌العارفین که نه، بلکه به جهل‌الآلزایمرین بزند!... البته این راه منطقی تنها میتواند راه تضمین امنیت او برای احقاق پروژه‌ی #تضمین_بیعت__نظام باشد!

چرا؟... خب لابد اگر ساکت بمانند، علاوه بر قطع نواله خوری از یکی از منابع غیرمستقیم، تهدید به مرگ اعضاء خانواده‌شان میشوند... شبیه عقوبت #علیرضا_پهلوی که با دوگلوله‌ در مغز خودکشی کرد! و لابد عقوبت قاتلش هم یکروز عقوبت #شهید_سعید_اسلامی شده باشد! امان سعید راه امامی و بقول رهبر مامور نفوذی موساد که اینک بر سنگ قبرش نوشته: شهید...!

مامورین دیروزی یکی یکی حذف شوند... تا #سند جنایت پاک شود... بله! عوامل ترور و سندهای جنایت یکی یکی پاک می‌شوند تا بهانه‌های #تضیمن_بیعت در یک ساخت و پاخت در شورای امنیت دُوَل(نه ملل) فراهم آید! گیریم با یک نسخه‌ی روسوپوتینچینی... از #سعید_امامی تا #سلیمانی تا معاونش و بعدی‌ها یکی یکی فدای استراتژی #تثبیت_ولایت با سناریوی جدید #تضمین_بیعت به نفع حضور یک سلطان بومی که با قواعد دلخواه بازی بزرگان، همواره آتشبیار آتش‌به‌اختیاری ایشان با سلاح #تحریم نرم و سخت باشد!

بنابراین بیهوه به بینوایان گروگان نیمه مرفه چپ و راست مبارزان، در سوئیتهای متنوع در یک زندان، چون #نگهدار و #بهنود و #ابراهیم_نبوی و #تاجزاده گیر ندهیم و وقت خود را تلف نکنیم! که این بازیهای تاخیری میتواند تا انقلاب مهدی و آخرین قطره ی نفت و خون مردم، ادامه یابد...
.
نتیجه: در چنین موقعیتی که چالش #تاجزاده تنها تابوی ترَک‌های بتِ قانونی یک سلطان صاحبکران را نشانه رفت و در جامعه خردتر کرد، شاید تنها یک راه پیش روی ماست: تاسیس یک شرکت سهامی عام(نه خاص)... "خاص" مثل #شورای_گذار_خواص از پشت پرده با شعارهایی بر اساس #ادبیات_سلبی_حذفی در نبردی نابرابر( یعنی: نقض غرض و تف سربالا) که مردم بینوا سنگرهای گوشتی آن هستند... و حکایت سنگرهای گوشتی را از زبان آن امام همام بیاد داریم! ک حتی اگر این سنگرهای گوشتی از مومنین باشند، بزنید و بکشیدشان! آنها میروند به بهشت... هدف کفارند که باید بروند به جهنم
!

بنابراین در این بلبشوی سوء‌تفاهم‌برانگیز ایدئولوژیک و معنوی، میان دوغ و دوشاب، ما نیازمند یک مفاهمه و اعتماد عمومی گرد منافع مشترک غیرقابل سوء تفاهمیم! تا اصل بنیادی ملکه و رفقا، یعنی: اصل "تفرقه بینداز حکومت کن" گرد #تضاد_منافع محقق نگردد!

این همان نارنجکی بود که با هدایت نرم لنین از مارکس تا استالین، حکومت تزاری را تبدیل به شوروی و سپس #روسپوتین کرد!
.
روش ساختن اعتماد فراگیر مردمی به یک نقشه‌ی راه علمی:
برای ساختن اعتمادی فراگیر و عمومی در یک میدان گل گرد اقلیت گلوله، ما به سهامداران برابر در آب و خاک مشترک(یا ملک مشاعی که قانونا به تصرف ارباب و نواله خورانش درآمده که صاحب زر و زور و تزویرند...) نیازمندیم! آن هم با رؤیتِ رشد و توسعه‌ی آن در مقابل چشم تمام مردم از طریق ماهواره... برای ساختن یک اعتماد عمومی و هدایت آن تا نشستن و برنخاستن گرد میهمانی ارباب برای تحولی بنیادی... آنهم در موقعیتی تاریخی که هیچ راهی بدون نقشه‌ی راهی شفاف از این ایستگاه تا ایستگاه نهایی نمی‌گذرد
...

کار نظام سلطه انحراف از چنین مسیری بر اساس ادبیات ایجابی جذبی بر اساس منافع مشترک است(نه تضاد منافع)... راهی که میتواند موجب وحدتی فراگیر و غیرقابل کتمان بر اساس سهم برابر تمام ایرانیان گرد یک شورای عام شود... این یعنی تغییر شیفت از حقوق ثانویه(مثل ایدئولوژی و قدرت زور و زور) به حقوق اولیه مادی در آب و خاک مشترک که کتمان ناپذیر است... تنها با ساختن چنین قدرت فراگیری است که آن اعتماد حدداکثری مقدور خواهد شد... و نمایش تمام نگهدارها را از بی.بی.سی و رسانه هایی که تریبونهایش در تصرف اربابان استثمار بومی در کام اربابان استعمار جهانی است، بیصدا خواهد کرد و کاری خواهد کرد کارستان... آن بستر حقوقی که میتوان تهدید را به فرصت تبدیل کرد، نفله شدن بین سخنان این و آن گروگان و احیانا مزدور نیست... آن بستر تنها یک هیات مدیره ی مستقل در یک شرکت سهامی عام(نه خاص) گرد منافع مشترک مادی است... تا این بینوایان و گروگان‌هایی را که حتی نمی‌توانند ساکت باشند و مخفی شوند را نیز آزاد کند...

به باورم درافتادن به اظهارات قبیله ی گروگانها با روش‌های سنتی در نبردی نابرابر، نقض غرض است! تفی سربالاست...
فکر می‌کنم آنها خوب می‌دانند که سازوکار قانون اساسی زندانی است لای بازوان یک اختاپوس با یک مغز و اتاق ذکر و فکر که اگر در گروگان مافیای اختاپوس شورای امنیت سازمان دُوَل(نه ملل) باشد، آنگاه ملتی گروگان است
...

به جای اتلاف توان مردمی، باید به فکر تاسیس آن شرکت سهامی عام(نه خاص) بود...

آنگاه: چون که صد آمد...نود هم نزد ماست.

از #حسن_شریعتمداری و #نوری_علاء و #شهریار_آهی و #صدیقی و #نگهدار و #بهنود و #ابراهیم_نبوی ها باید دست برداشت... وگرنه تا بلندگوهای همایونی به ناگزیر و یا بر اساس وسعت وجودی محدود، به روشهای روبنایی و دست دومی و حقوق ثانویه می پردازند،...بزودی: نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان...

ما به اقدامی در مقابل چشم تمام مردم برای تاسیس یک نهاد حقوقی فراگیر نیازمندیم که ادبیاتش ایجابی جذبی باشد و به جای شعارهای سلبی حذفی ایدئولوژیک، از منافع مشترک مادی یک خانه ی مشترک بگوید که در چنگال قانون اساسی یک نظام بیمار در حال سوختن است...

قانون اساسی فعلی فراتر از یک ویروس و میکروب مخرب است که کالبد مام میهن و فرزندانش را در برگرفته است... بدیهی است که نواله‌خورانش هر لحظه سرمست‌تر و بیمارتر شوند... اما پرسش اصلی اینجاست:
براستی چرا آنانکه خارج از این دایره هنوز سالمند، نمی‌توانند کاری کنند کارستان؟

دنیا به این ناتوانی و عقب ماندگی روشنفکران ما می‌خندد!

اما ایرانیان هشیار و مستقل (بویژه آن دانشمندانی که صاحب کرسی‌های مهمی در دانشگاههای درجه یک جهانند)، باید خون بگریند که در ساحل امن نشسته‌اند و گرد هم نمی‌آیند تا چیزی به خرد جمعیشان برسد یا نرسد؛... جز دایره‌ی حوالی نافِ امنیتشان.
#خیام_ابراهیمی
11خرداد 1400

...

پرفسور #حسام_نوذری

پرفسور #علی_نیری

دکتر #حسین_لاجوردی

پرفسور #عطا_هودشتیان Ata Hoodashtian

و ... و ... و ...

...

پی نوشت:
این نوشته پاسخ به یکی از دوستان بود که پس از نوشتن متن اصلی به آن افزوده شد:
.
پرسش: چگونه میتوان برای یک هدف مشترک، تصمیم درست و اعتماد عمومی ساخت؟

پیش‌تر بارها این مراتب گام به گام، که گام سومش را نمیتوان پیش از گام دوم برداشت را برشمرده ام. نه اینکه این راه را حقیر کشف کرده باشم. این راه در قانون تجارت بیان شده است. این همان شبیه نسبی به راه ملکه الیزابت اول در پایان قرن شانزدهم، با تاسیس کمپانی هند شرقی(ائتلاف شرکتهای سهامی تجار لندنی و بانکداران زیر چتر اهداف فرامرزی بریتانیای کبیر) است! البته هدف آنها استعمار منابع طبیعی سرزمینهای عقب مانده به نفع سلطانی مردم قدرتمند خودشان بود! راه ما نیز از مشارکت گرد منافع مادی میگذرد؛ اما نه با ائتلاف بخشی از شرکتهای سهامی! بلکه در یک شرکت سهامی عام انسانی.

شخصا با برشمردن عقیم ماندن روشهای ایدئولوژیک در دوران پیشاآزادی و در عصر مدرن پرداخته‌ام و با تاکید بر عبرتهای تاریخی میان بازوان یک اختاپوس جهانی، به مزایای اخلاقی و اینهمانی یک روش مادی در اجتماعیات اشاره کرده و آن را در قالب یک مرامنامه گردآورده‌ام.
فرهیختگان بسیاری آن را پسندیده‌اند و نهایتا به فقدان منابع مالی و یا ناامنی جانِ خویش اشاره کرده اند.
این یعنی اگر شما با مشت و بدون نقشه‌ی راه تنها فحش دهید، بعنوان یک مبارز چند تا در میان، در امنیتید! اما مبارزاتتان به نتیجه نخواهد رسید!
اگر این مشت‌ها را در سطل‌های زباله به آتش تبدیل کنید، آنگاه چند تا در میان، در زندان و بالای دارید.
اما مبارزاتتان به نتیجه نخواهد رسید!
چون تمام این روش‌ها دلخواه سلطان بومی و خارجی است! اینجوری ماجرای ایشان و داستان برده‌داری مدرن، کش پیدا میکند
!

نتیجه:
در باب تاسیس شرکت سهامی عام(نه خاص) با گام‌هایی اقناعی در مقابل چشم مردم از طریق ماهواره...( نه در پشت پرده) بارها و بارها سخن گفته شده
...
فعلا مشکل در عدم تضمین امنیتِ مادی و جانیِ مجریان این پروژه است!
وگرنه آنها که در سرگرمی گیج و گم کلاب‌هاوسی مشارکت می‌کنند، و یا در جلسات سکولاردموکراتها بصورت شبانه روزی فعالند، و یا برنامه‌های تلویزیونیشان هرگز قطع نمی‌شود، اگر تنها در مواقع خاصی، هنجارها و تابوها را نشکنند، کاملا در امنیتند! یعنی روش حذفی نظام سلطه منطقی ندارد تا شما بتوانید آنرا برای تمام زمانها و مکانها بخوانید! چون نمیدانید که سناریوی ایشان در این لحظه چیست؟ آیا آنها در اوج قدرت تنها در فکر کشتن گربه در پای حجله‌اند؟ و یا نه با میدان دادن به آنها در بصیرتِ یک دامچاله‌اند! آیا آنها هنگام قدرت، روی پتانسیل مبارزین در حال شناسایی‌ میدانند و به هر مبارز تابوشکنی واکنش نشان نمی‌دهند؟... و یا نه!... آنها در بحرانهای خود، روی پتانسیل جامعه، نیازمند یک سرکوبند؟!

یک مثال:
شاهزاده رضا پهلوی در امنیت نیست!

پس کمتر سخن می‌گوید! او نمی‌تواند یک پرچمدار باشد! عقوبتش می‌شود عین برادر و خواهرش! این یعنی شکست امید بخشی از مردم. اما او می‌تواند با میان گذاردن اعتبارش، به دعوت یک اجماع عام و فراگیر، تنها یک سخنگو و یا مدیرعامل برای یک هیات مدیره در آن شرکت سهامی عام باشد. هیات مدیره‌ای که بر بستری مبتنی بر منافع مشترک عام، بدون تاکید بر ایدئولوژی شکل گیرد، تا موجب وحدتی فراگیر شود! تا اراده‌ی مردم با وحدتی اکثریتی، مستقر شود! تا بستر رقابت ایدئولوژیک در دوران پساآزادی فراهم آید
.

یعنی روش پیشبرد اهداف سازمانی در دوران پیشاآزادی با دوران گذار و پساآزادی با هم فرق می‌کند؛ اما کسانی که با همان روش‌های سنتی در دوری باطل چنگ و دندان نشان می‌دهند و همه را گرد خود می‌خواهند، نظر باینکه با قواعد هیجانی و تنش آفرین سلاطین بازی می‌کنند، لذا در امنیتند... از این رو جورج سوروس و سی.آی.آی به شهریار آهی‌شان از هزار منبع عربستانی و امریکایی پول می‌رسانند و روس‌ها هم می‌شوند یار تمرینی در این بازی از مسکو تا باشگاه آرسنال در لندن و تا روزنامه‌ی کیهان در تبعید.

این بازی آنقدر تئوریزه‌شده و مافیایی است که تنها یک هماهنگی در پشت‌پرده برای یک رونمایی در روی استیج از گام اول تا گام آخر می‌تواند پاسخگوی آن باشد. یک هجمه‌ی مسالمت‌آمیز و عام که قابل گروگانگیری و ترور و عقیم شدن در میانه‌ی راه نباشد! و ضمنا، صرفا وابسته به قدرت کاریزماتیک و مطلقه‌ی یک رهبر و پرچمدار مثل رضا پهلوی و یا هر شخصی(مثل خاتمی) نباشد! این شورا با سخنگو و یا مدیرعاملش می‌تواند امنیت نسبی همه‌ی اعضاء آنرا تامین کند؛ تا با حذف یک رهبر(به هر دلیل از جمله ترور)، کل ماجرا بر باد نرود! اما چنین عرصه‌ای نیازمند به میدان آوردن اعتبار شخصیتهاست!

نکته اینجاست که روش به میدان آوردن اعتبار شخصیتهای کاریزماتیک، بسیار مهم است! اینکه خود عامل شوند؟ و یا اینکه برگزیده‌ی یک گروه و مشارکت خاص شوند؟ و یا برگزیده‌ی یک گروه و مشارکت عام شوند! نتایج هر یک فرق می‌کند!
این از تمایز رهبری خاص با یک شخصیت حقیقی و یا حقوقی، با روش سنتی...
روش سنتی و مدرن در تحقق و یا شکست تمام ارکان یک مبارزه دخیل است!
مثلا در باب تعیین عنوان هدف مبارزه:
روش سنتی: پروژه ی براندازی و سرنگونی(بدون نقشه ی راه)؟
یا
:
روش مدرن: استقرار اراده مردمی(با نقشه ی راه علمی)؟
مسئله این است
!

بدیهی است که ممکن است هر دو یک معنا داشته باشد. اما تنها معنا و محتوی مهم نیست! بلکه قالب و شکل بیان هم مهم است! به هر دوی محتوی و قالب، فلسفه‌ی حق و باطل و اولویت حقوق اولیه بر ثانویه یا بالعکس، معنا می‌دهد!
یعنی شما میخواهید تا مخالفین خود را جزو مردم ندانید و ایشان را نابود و از دور خارج کنید؟
و یا ایشان را جزو مردم میدانید اما مایلید با روشی جنگی او را شکست دهید؟
به دیگر سخن تمایز این دو را میتوان در عمل چنین ترسیم کرد:

1. روش سنتی اول، سنگرساز است! ادبیاتش سلبی حذفی و خشن است! و نواله‌خوران زر و زور و تزویر را یکسو متمرکز می‌کند. تا در نبردی نابرابر سال‌ها طول بکشد و کش آید به ثمر نرسد! چون برای جلب اعتماد عمومی به تضاد منافع می‌پردازد. تضاد منافع وجود دارد! انکار ناپذیر است! اما چرا طرح آن در نبردی نابرابر، موجب تفرقه و اتلاف منابع میشود و پروژه ها را در میانه‌ی راه مختل می‌کند؟ چون دارای استایل علمی و مکانیسم تصمیم سازی و اعتمادی فراگیر نیست! در بستر مدرن، روشش سنتی است!

2. روش مدرن دوم، موجب تفاهم و وحدت عمومی میشود! و بر اساس یک دستگاه تصمیم سازی علمی، تحول بنیادی را در عرض یک فصل سال تضمین و محقق می‌کند!

پرسش: انتخاب شما کدام است؟ 

Tuesday, June 1, 2021

پروژه تضمین بیعت

پروژه #تضمین_بیعت ، در #گام_دوم #عملیات_مرصاد قانونی


تضمین بیعت با هوچیگری آتشبیاران و آتش‌به‌اختیاران و ماله‌کشی و چاه‌نمایی اصلاح‌جلبانِ بالای منبرها و پشتِ تریبونهای رسانه‌های جیره‌بگیر داخلی و خارجی از فارس نیوز تا بی.بی.سی در فازِ #خالص_سازی قرارگاه عماریون، تا سرکارگرِ روزمزدِ ملک مشاع را به توهم اربابی خونخوار محق بدانند، تا خدا را بنده نباشد؛ چه برسد به اینکه با خوانشی خودسرانه در تابلویی بر سردر، رعیتِ مولا را صاحب حق و خلیفه‌ی فی‌الارض والسماوات و سهامداران ملک مشاع بداند!

با اینکه ضرورت تغییر سازوکار سلطه از سوی نظام سالهاست مطرح بوده و دارای چندین سناریو و سکانسهای خاص بوده است تا به ضرورت موقعیت یکی از آنها اجرایی شود، کماکان در شل‌کن سفت‌کن مترسکی بین داعش و برجام بر اساس استراتژی نظام، و بموجب حقوق ناشی از پیش‌خرید اراده در قانون اساسی آن امام همام، به سعی ماجورِ ائتلافِ شیاطین اصفر اکبر، بالاخره مدتی است که سکانس‌های میانی یکی از سناریوها در حال اجراست. خیز #گام_دوم رهبر اقلیت حاکمه اشاره به همین مرحله است. با اینکه پروژه‌ی #تضمین_بیعت_ولایی هنوز در ابتدای راه خود است، اما مگس‌های وطنی روی کرم‌های روشنفکرنمای فکل کراواتیِ پیمانکاران و کاسبکاران نظام، در درون و بیرون از گود، شروع کرده‌اند به رقابت برای ظاهر شدن در اشکال نوین زالو وارگی و خونکشی و آدمفروشی و روبوسی در دولت انقلابی حکومتِ پادگانی/سپاهی/چینی/روسی. چرا که گویا غیرتِ ژله‌ای ایرانیانِ رجزخوان، دیگر گزیده نمیشود، که اگر جماعتِ پامنبری قاقازاده مژدبا فرمانده‌ی ملاطائبیون/عماریون شاهد آن آشغالبچه‌ی چینی باشد که با 50 دلار 50 دخترنوجوان را تطمیع و برای شهروندان چینی تبلیغ کند! اما ایشان به روی مبارک نیاورند و رگ غیرتشان در هیئات نوحه‌خوانی در سینه‌زنیِ ائتلافِ جنبش سبز و زرد و سرخ و سیاه تحریک نشود، اما از دوچرخه‌سواری همان دختران مام میهن، قلمبه شود!

این یعنی پااندازان متجاوز و کاسبان قدرت، موفق شده‌اند با کش دادن بمبارانِ اقتصادی/امنیتی/رسانه‌ای به‌یاری نواله‌خورانِ بیت‌المالی قانونا غصبی، از فرقه‌ی جمشید برزگران و مسدود بهنودیان‌ و قاضی‌زاده‌‌های نازنازیِ بی.بی.سی نشین، تا حقیقت‌نژادان ایران وایر و اینترنشنال تا خبرنگاران جوان و مکتبی فالس فیوز و کیهان سوز و تابناک نیوز تا صدا و سیمایِ اتاق ذکرِ حضرت نظامِ مردمسوز، روی خون هزاران جوان سفره پهن کنند و تحصیلکرده‌های گرسنه‌ای را که سلبریتی‌های دوگانه‌سوزِ گاندوباز تحریک کرده‌اند، هشیار کنند که: تا توسط تیم ترور سربازان گمنامِ جاسوس شهید موساد سعیدامامی واجبی‌خور نشده‌اند، به فکر کلاهِ دزدی از سرِ بازماندگانِ سرداران خونین‌کفن خاوران‌ها باشند که باد نبرد و سرشان بی‌کلاه و بی‌حجاب نماند! و ناگزیر و پاسخگو نباشند که: اگر برادر سازمانیِ سرگردنه‌دار محسن رضایی (بعنوان تنورداغکن جنگ‌های گروگانگیری و گروگانفروشی و گروگانکشی درون شهری و برون مرزی) روی جنازه‌ی کودکان سوری، کباب کرده غلمان و حوری را، لذا برای دلبری از تو بعنوان گروگان و قربانی بعدی چرا اینک با دلربایی و عینکی ملیح بوتاکس کرده تا چه کند؟ جز گردوخاک به نیت گل آلود کردن آب و صید ماهی تازه از چشمان گیج، و تو چرا خوش نشسته‌ای و فراموش کرده‌ای که اگر به شکلی این #بیعت را از تریبون میدان توجیه و تضمین نکنی؛ بفرموده، خاندانت از بامداد تا شامداد سنگر گوشتی خواهی ماند و تو هر لحظه از لندن تا منهتن در تیررس مایی ای خبربزار حرفه‌ای... که بقول رهبر کبیر نایب امام عصر جمعه، سیمولیشنِ شعبده‌بازیِ به روال صندوق 88 توسط کدخدایی در یک روز است؛ اما تاثیر آن تا مدتها خواهد ماند!

پس بجنب تا دیرنشده و در #عملیات_مرصاد دیگری، طمع کن به دلار و روبل و یورو از جیب مردم در هیات پوند، و به دامچاله‌ی خون شهیدان گام بگذار و بر سر دوراهی "رأی مخدوش و خط خطی"، یا "رأی بدخط به رییس‌السادات"، در کلاب هاوس چانه بزن و برای قانونِ ابلیس و ائتلاف شیاطین با آلتِ گدا زاده‌گانی جاه طلب و کینه‌ورز و عقده‌ای، با قاقازاده‌گانی مامانی و روانی با فرزندانی لندنی، بیعت بخر برایمان!... ثوابه!...

ای عنترِ ترسیده از عقرب جرّار در حاشیه و...ای منترِ لوطی و عنترهای مار غاشیه، در بی.بی.سی، تا فالس.نیوزِ فارسی!

پس: دست در دست هم با حمایتِ بانکداران لندنی/اتازونی/فقانسی از تعاملی روسوپوتینچینی، بین جنازه‌های‌ی مردم مغبون و مفعول و معلول و پاره پاره، در ملغمه‌ای از اخم و لبخند و سکوت و هیاهو بین دوغ و دوشابی که سندش در دست خواص است و در دست عوام نیست، به سرسره بازی روی خونِ مالباختگان عقب نگاه داشته شده در جبرجغرافیایی، بین استعمار و استثمار سرسره بازی می‌کنند و رسانه‌های چپ و راستشان در اپوزیسیون و پوزیسیون جعلی، به این شامورتی بازی و تجارت سودآورِ خونِ سهامداران خلع ید شده در آب و خاک مشترک، دامن می‌زنند!
.
فرمانده
#عملیات_مرصاد(دامچاله‌ی خدعه): می‌دیم سعید اسلامی بخوردت!

این روزها، هجمه‌ی عمومی نواله‌خورانِ رجزخوانِ #هسته‌_سخت قدرت، و سران #اتاق_ذکر در #اتاق_فکر نظام امت‌سواری راهزنان بر ملتِ لاجان، برای تداوم و تثبیت سلطه با رویکردی نوین در پروژه‌ی #گام_دوم ، درپرفورمانس‌های متنوع از رومانس و ملودرام کلاب‌هاوسی تا عربده کشی اکشن و حماسی، به چشم می‌خورد!

از نیت و حرص حفظ و استمرار قدرت به هر قیمت، توسط مجانین و بازیگردانانی که با ادعای خدمتگزاری و کارگزاری برای خواست مردم وارد میدان شدند و با پنهانکاری و فریب و تقلب در مفاهیم قانونی، با گرفتن بیعت از جهل مردم، قدرت خویش را تاکنون تثبیت کردند، مدتهاست که رونمایی شده و این روزها بصورت شفاف اثبات شده است، که گویا طراح اصلی قانون اساسی در سال 58 و نیز قطعا ویرایشگران آن در سال 68 کاملا آگاه بوده‌اند که اهداف استثمار در راستای شل کن سفت‌کن گازانبرِ دوقطبیِ استعمار مردم نادان، بین چپ و راست دو قیچی دموکرات و جمهوریخواه، تا اتمیزه کرده جهان برای استبدادی تئوریزه شده توسط سران، بوده‌است!

مردم بینوا و پاره پاره‌ای که این روزها شاهد یک سناریوی پر از سکانس‌های تهدید و توپ و تشر و تکفیر و ارعاب و جرزنی و لبخند خونین بانکداران لندنی‌اند، که چگونه در تعاملی زیرپوستی اینک در عیان افسارگسیختهاند و ظاهرا حتی به شریکان متقلب و زورگیر دیروزی خود که ظاهرا در حال حذفند، رحم نمی‌کنند!

عرض میکنم ظاهرا... چون به عبرت سنوات پیش باور نمیکنم که حقوقدانان امنیتی و امین نظام در سال‌های پیش یکشبه یاغی شده باشند!

البته چه بسی همه چون سرباران انتحاری نباشند، که شهادتین را آگاهانه زیر لب زمزمه کرده باشند و در تغییر رویکرد نظام، راضی شده باشند به رضای ناخدایی که قرار است ایشان را بین هوا و زمین، از عراق تا شام و دماوند و منفجر کنند تا شراب شهادت را آگاهانه و ناخودآگاه بنوشند!

هستند آلتهایی بنفش و سرخ و سیاه که میان گروگانها، هنوز شوق سرسره بازی روی جنازه‌ها را دارند!

آنها که عمری با تعمیم ابزار روش‌های سخت به مناسبات مجازی و تعاملات نرم، عقوبتشان یادآورِ احوال مردم هنگام اشغال فرانسه توسط نازیست‌های آلمانی است!
.
یوز پُف کرده: "ایران پیکان می‌سازه... عراق آفتابه سازه
!"

زمان شاه پس از جنگ ظفار و در اثنای تنش ایران با عراق، بچه‌های ارتشی موقع بازی در محوطه‌ی خانه‌های سازمانی، دو دسته میشدند: و با چوبِ الک‌دولک میزدند به قوطی حلب روغن 5 کیلویی جهان، به رجزخوانی: ایران پیکان می‌سازه... عراق آفتابه سازه.

این مال وقتی بود که تصویرِ شیرِ غرانِ وسط پرچم سه رنگ، خود را در آینه با یال و کوپالی میدید و هنوز یوز پیر و پفیوزی ناتوان نشده بود و برای ترساندن موشهای درون دل گربه‌ها، خیلی ظریف پف نکرده بود و مثل لشکر سعیدهای قاسمِ انقلابی هی دم حجله، گربه کشی نمی‌کرد و رجز نمی‌خواند! در باب این سعیدها از سعید حجاریان تا سعید امامی تا سعید عسگر و سعید حنایی و سعید حدادیان و سعید مرتضوی و سعید طوسی و سعید جلیلی، سالها پیش نوشتم... و حالا اضافه کن: سعید ممّد را... شاید معاون اول دولت جوان ولایی در آفتابی در روز روشن در لشکر دیوان، و یا کماکان در سایه و در حواشی ایوان...و یا در روزهای آتی در مهتابیِ مهتاب‌شبی در عمق استراتژیک میدان...
.
چه باید کرد؟ یا نکرد؟
!
سالهاست که با استراتژی پیچاندن موضوع با تاکتیک آنالیز مناسبات قانونی قدرت در قالب شعرگونه(با کشمش و نخودچی در کام)‌ و یا با تحلیل‌هایِ شبهه‌علمی چپ اندرقیچی، مطالب را جوری توضیح دادیم که با تعقیب و گریز و استعاره لای چسب زخم، روش شناخت مسئله و مکانیسم علمی حل مسئله را تئوریزه کنیم تا پیش از هر گونه اقدامی، اذهان عمومی را مشوش نکرده باشیم و لبّ لباب مطلب را تنها فرماندهان گردانهای تخریبچی ارتش سایبری بگیریند!(اگر قوه‌ی بصیرتشان بکشد) بلکه نوری به وجدان چرتیشان بیفتد و هسته ی سخت قدرت را هدایت نرم کنند، و نیز شاید برایِ چشمِ یاران اهل نظر پیرامونی و البته سرانِ غاصبِ تریبونهای اپوزیسیون بیرونی، مفید فایده افتد و بحثی درگیرد و گرد کرسی‌های آزاداندیشی گسترش یابد تا کار آلتهایِ روسی و ملکه، به کرسی‌های آزادپریشی نکشد!

در بازخورد این تلاش مذبوحانه زندگی مادی را ذبح کردیم پای فرزندان مام میهنی که از آنتالیا تا لس آنجلس و #ونکور مشغول خودسازی بودند و بالاخره فهمیدیم که نور این شمع گویا مفید افتاده! اما چه سود؟ سودش اینکه کاشف بعمل آمد: ..."اختاپوس‌زاده‌ها به خانه باز نمی‌گردند!"... جایشان نرم و استکانِ چایشان لبریز و لب‌دوز و لبسوز و گرم است.

زندگی میان لنگ و پاچه و بازوان اختاپوس‌ها، مستی و حالی دارد حالا... و باید از ایشان از چه باید نکرد گفت! نه چه باید کرد!
.
سر و ته مایه‌دارانِ میان‌مایه، در جیبِ سرمایه داران:

آنانکه پول و قدرت دارند و یا در دستان قادر مطلقه‌ای در اینسو و آنسو اسیرند، اساسا علاقه‌ای به هرگونه تحوّل معرفتبار ندارند! چه در اتاق فکر نظام و چه در پشت تریبونهای سکولار دموکراسی، چه پشت مانیتورهایِ ویلایی در سواحل جزایر قناری...

این یعنی از آسمان خدایان تا بالای منبر ملایان تا تخت سلطنتِ سلیمان، جملگی در حوالی میدانِ شکمند گروگان، و یا در بصیرتِ چشم و بناگوش و مغز و گله پاچه‌اند و تو در هپروتی میان شبکه‌ی بازوان چند اختاپوسِ زنجیره‌ای! یکی اختاپوس واقعیت روزمرگی زیر بازوان یک اختاپوسِ غاصب بومی، لای پرو پاچه و بازوان یک اختاپوس منطقه‌ای، در کنف حمایت بازوان یک اختاپوس جهانی... تمام این اختاپوس‌ها هشت پا و بازو داشته و دارند... البته اختاپوسهای محلی مفلوک، بعنوان جانبازانی در دوقطبی‌های زنجیره‌ای از لندن تا منهتن و اکبرقاتل خفن، در جنگی بنا بر فلسفه ی تضاد منافع، غالبا یک یا چند بازور و پای خود را در جنگهای زرگری از دست داده و جان‌باخته‌‌اند!... و وقتی اختاپوسهای کوچک در مفاصل خود دچار آرتروزند، تو باید عصایشان شوی و مثل تف سربالا، باران شوی بر دانه‌های گندم در خاکِ سر خودت و در واقع جور آب و نانشان را تو بکشی!... بکشی و بکشی... تا نیمه‌شبی جام شوکران را سر کشی.
.
اختاپوس
:
اما در باب اینکه کدامیک از نگهبابان این مفاضل اختاپوسی، از بند انگشتان تا مچ و آرنج و مهره‌ی گردن تا مخچه و مغز، گروگان کدام قسمت کالبد و روان خویشند، قضاوت نمیکنم
.
اختاپوس هشت پا و بازوی جدا از هم دارد که از یک مگس روی یک بازو تا سلولهای سازمانی در خط مقدم، خود را از پشه‌ی روی بازویی دیگر جدا می‌بینند! حال آنکه تمام بازوان به یک اتاق ذکر یا فکر در مغز یک هشت‌پا، وصلند
!
شرح وظایف از ستاد اتاق فکر تا صف و رجزخوانان و قمه‌کشان دیپلماسیِ میدان
...
و یکی یکی آمدند به میدان دیپلماسی ولایی
:
حکایتی است غریب، حکایت عقب مانده‌های اِنقُلّابی
ز نسل مرده گرفته‌اند مجوزی از قانون رعیت و اربابی
که وقت نمایش
#تضمین_بیعت با کدخدای ولایت مردابی
هر آن‌کس که بیعت نکند یا اعتراض، در سیخشان تو کبابی
.
و دست پیش گرفته اینک آن سعیدک قاسم‌نشان
:
پس از سعید امامی و سعید حنایی و سعید عسگر و سعید حجاریان
پس از سعید مرتضوی و سعید حدادیان... و سعید طوسی و سعید جلیلی و اینک: سعید ممدیان
و بدین سیاق در یک حکم حکومتی فرمایشی از خیمه شب‌باز و فرمانده‌ی گردانِ حبیبان نرمشی، بین اتاق ذکر تا اتاق فکر، لشکر رجزخوانان چالشی، جملگی با هجمه‌ای فرسایشی، وارد معرکه شد‌ه‌اند به ترتیب حروف الفبایِ خون و... کلّاشی
:
.
پناهیان
:
گفت آن پناه گرفته در سنگر مژدبا به گردان حبیب
:
"آنکس که باور ندارد حکم شورای نگهبان را با فریب
مفسد فی الارض است و حکمش هست شهاب ثاقب
فرمانبری ز حکمِ حکومتی بر همگان هست واجب
!"
هر کس نپذیرد خشتکش همچو دشمن است پــــــاره
اصل رقابت بر دشمنی است و نامزدانمان هم کرایه

تکلمه:
شورای نگهبان و رهبرش گرچه خدمتگزارند و نایب
لیک ازز فرط غیرپاسخگویی قانون، گشته‌اند غاصب
گفتی که دژمن چه خری است؟ خشتکش هست پاره
احسنت به این دک و پوز و دهان ولایی و فک و آرواره
گفتی که اصل رقابت است از مصادیق جنگ و دشمنی
یا تسلیم و مفعولِ فاعلان باید شد و یا فاعلی چون منی
گفتی پناهیان و نگفتی که تو خــود منفعل ز کدام فعلی؟
کز پشتِ فاعلان میدان بلبلی و چنین بچه شیر منفعلی!
.
آقا تهرانی:
گفت آن آقای تهرانی که ای معترضین به شیطان رجیم
تحملتان می‌کنیم اول و سپس جملگی جمعتان کنیم
نظام نباید به زیر سوال برود! همیشه روی کار است
تحملمان کم است، اگر این بار گران برایتان خار است!
.
ابراهیم رییس الساداتی
:
در کهف الشهداء گفت ابراهیم، که پینه زده با تتو بر پیشانی
باید که جای مُهر جدیدم را طلیعه‌ی دولتم بدانی
!
این تتوی جدید ز همنشینی با تتلو به پیشانی‌ام نشست
همنشینی با رفیقان ناباب کرد مرا سلبریتی پرپکانی
.
.
علی لاریجانی
:
آن بنده‌ی خدا که به کوه و دمن سر زد از بی صلاحیتی
آهی کشید و بر سر سنگی نشست و گفت ای خدای دزدان، شفاعتی
!
این چه حکمتی داشت که در ولایت غصبی، همچو رعیتی
دعوتم کرده‌اند ابتدا و سپس مچلم کرده‌‌اند بی‌حمایتی!
.
تکلمه
:
آنکس که به اعتراض کوچک‌زاده وقت تصویب برجامِ ضربتی
گفت که من بی تقصیرم و برجام هست پرونده‌ی ولایتی
در امنیت امام مستضعف همین بس که مستضعفین
باید که لقمه شوند چو امتی فدای حقوق امام مستکبرین
.
جهانگیری
:
مامان در پنت هاوس عاشقتم! آمده بودم تا زِ بانیانِ بحران بگم بگم
...
جهانگیرا...
گفت مش‌حسن ز بانیان و... تو گــاوِ مش‌حسنی، ای جهان
!
آخر چگونه آگاه تر از آفریننده‌ی یوغ و رسنی، اسحاق خان
!
این گفتن نسیه و بگم بگم ز محمودتان به ارث رسید
استادی فن رکب زدن و سرقفلی‌اش از اوست، ای چاخان
!
.
1. محسن اراکی(عضور خبرگان): چرا همه بازویِ اجرایی یک هشت پایند؟
!
انتخابات یعنی اعلام فرمان‌بری! یعنی مردم اعلام میکنند ما فرمانبر این نظام الهی هستیم و میخواهیم برای کمک به فرمانروای فعلیمان(ولی فقیه) بازوی اجرایی انتخاب کنیم
!
نه دیگه: شترسواری دولادولا نمیشه! انتخاب بازوی اجرایی هم اگر همان معنای اولی را دهد، آنوقت یعنی ما با امر مولی، بیعت می‌کنیم! مولایی که هر بار صادقانه در نمایش روحوضی موسوم به انتخابات می‌گوید: مهم بیعت با قانون نظام است نه گزینش شخصیتها و آدمکهای و بندگان و عابدان ملتزم به من. چرا که یک دور ما به یک تنورداغکن معرکه چون محمود نیازمندیم... یک دور به حسن کلید ساز تنورچسبان که اگر برای مشتریان نان صد تا چاقو بسازد یکیش دسته ندارد! (فقط تیغه دارن که هر کی بهش دست بزنه، انگشتش ببره).
.
2. علی القاصی‌مهر (دادستان تهران) به نامزدهای انتخابات رئیس‌جمهوری ایران هشدار داد که در صورت عبور آنها "از خطوط قرمز‌ نظام" در تبلیغات و سخنرانی‌های انتخاباتی، با آنها "قاطعانه" برخورد می‌شود. این برخورد "بدون در نظر گرفتن موقعیت و جایگاه" افراد صورت می‌گیرد
.
.
3. صديقي(امام جمعه‌ی دارالخلافه طهران): انتخابات جای احزاب نیست، باید به انتخابات به چشم یک عبادت بنگریم! انتخابات جای حزب و حزب بازی نیست، بلکه این موضوع را باید جزء حقوق نسل ها بدانیم و امانت الهی را به دست افراد صالح و شایسته بسپاریم؛ امروز باید به انتخابات به چشم یک عبادت بنگریم
.
.
4. سردار سلامی(فرمانده کل سپاه نظام): هر رأی یک موشک است
!
در گفت‌وگو با شبکه روسی «روسیا الیوم»‌ مردم ایران به دستورات و توصیه‌های رهبری درباره مشارکت گسترده در انتخابات ‌ لبیک خواهند گفت و عمل خواهد کرد. (روزنامه جوان).
.
 5. مهدی طائب(فرمانده قرارگاه عمار و کارشناس خالص سازی):
او علیه حسن خمینی گفت: خالص سازی انقلابی کار ماست! و در این تکلیف الهی ناخدا، عزممان جزم است و یقینا موفقیم! او نگفت که در کار حقوق مردم برای حذف مخالفین قانون اساسی، چه کاره حسن مردم است؟!
.
6.
 خ.شریعتمداری(بازجوخبرگزار تخریب کیهان): شلنگ تراز مال من است!
قوه مجریه باید در دست کسانی باشد که در تراز جمهوری اسلامی باشند.
در کار شاقـــول و تراز و فرغون و ملات و بیل و کلنگ
این خانه خراب، به فکر شلنگ است و بساط سیخ و سنگ.
.
7. رمضان شریف (سخنگوی سپاه پاسداران): رسانه‌ها به مطالبات رهبری، تیشه نزنند! تیشه مال رهبر است!
او به تهدید فعالان رسانه‌ای پرداخت و به آنها هشدار داد که با گزارش مشکلات کشور "تیشه به ریشه نظام" نزنند
! وظیفه اصلی فعالان رسانه‌ای در انتخابات، تحقق مطالبات رهبر انقلاب در مشارکت حداکثری است، چراکه تلاش دشمن کاهش حضور حداکثری مردم در انتخابات است!
جای طالب و مطلوب و مطالبه این است! نه برعکس
!
.
8.
آخوند حسن طیبی فرد:
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه و مبلغِ تکاندن خانه، گفت:
کشور وارد یک تغییر و
#خانه_تکانی میشود. خبر آنلاین/ نقل از صبح صادق.
.
9.حسین اشتری (فرمانده ناجا، مسئول میدانی کشتار آبانماه98): تکلیف مشارکت زوری
.
او صبح جمعه 7 خرداد1400، ملت را تهدید کرد: هر کس انتخابات را تحریم کند ما با او مقابله می‌کنیم!
او در جمع مسئولان هیئات مذهبی به مداحان گفت: شرکت در انتخابات یک تکلیف شرعی و الهی و ملی است و تاکید کرد همه باید به پای صندوقهای رأی بیایند! اگر به نظام ضربه بخورد به همه کشورهای مسلمان ضربه خواهد خورد! او گفت مشکلات فعلی نتیجه ی انتخاب مردم است و نباید آنها را "پای نظام و اسلام و رهبری" گذاشت
!
یعنی بین احمدی نژاد و موسوی اشتباه شده و کدخدایی بفرموده خطا کرده است
!
.
10. علی اکبر رائفی پور: تهدید مخالفان مشارکت به زندان
او بعنوان یک خیالپرداز انقلابی و توجیه‌گر قدرت صاحب بیت المال، با انتشار عکسی از زندان اوین در آینه اتومبیل، مخالفان و تحریم کنندگان را به زندان تهدید کرد و نوشت: زندان از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکتر است
.


.
11. احمد بیرق‌الهدی: "حکم تحریم که کفر است و ارتداد، دانی چیست؟
"
بنا بر تکلیف آقا و حدیث نبوی کسی که در انتخابات شرکت نکند نامسلمان و کافر است. نامسلمان است هر کس در نمایش روحوضی انتخابات، با کارگردان و سناریست و بازیگردان و بازیچه‌ها و بازیگرانان یک تهیه‌کننده، بیعت نکند
!
.
12. امیرعلی حاجی زاده (فرمانده نیروی فضاهوای هواپیمای اوکراینی سپاه):
به لایه های دوم سوم فرمایش آقا عمیق بشید! متوجه بشید: ما باید مسیرمون صد در صد انقلابی باشه.(گیریم منتهی به مسیر هواپیمای اوکراینی) کسی که کوچکترین زاویه‌ای با فرودگاه ولایت داره از نظر ملت حزب‌الله مردوده. کسی نباید اینا رو تائید بکنه! کسی نباید بره پشت سر اینا قرار بگیره! اینا رو باید با مراقبت انشاء الله دنبال بکنیم. عین موشک
!
.
و اینک رجزخوانِ سیزدهم، که پس از مدتی خفه‌خون فرمایشی در آب نمک، بفرموده از چله درآمده و رها شده وسط میدان( عین دکتر شعبان بی‌مخ):
.
13. سعید قاسمی(رجز خوان ولایت در جنگهای زرگری و زورگیری از راه دور):

او در یک روستای دورافتاده گفته: "ای مخالفانِ مطالباتِ رهبر نظام، بیایید وسط جمعتان کنیم!
ما در اوج قدرتیم، خاله جان، عمه جان! من به پدر و مادر خودم هم رحم نمی‌کنم! شما که خواهرشونی!.... بیا وسط ببینیم چند مرده حلاجی ای محمود جان! ای زنگی مست؟ بیا وسط دیپلماسی میدان، چه سخت و چه نرم! بسم الله... بیا! اصلا بیا و تحصن مسالمت آمیز کنید! تا همه‌تان را جمع کنیم... نامرداش نیان!"
تا روز معرکه چیزی نمانده: کل ارض کربلا... و کل یوم عاشورا... اصلا فرض کن ما یزید و شمر! خاله جان! عمه جان! (ای خواهران پدر و مادر جان)!
اصلا ای خودِ خودت، حسین جان! بیا وسط اگر حریف مایی
!
بیا میدان! تا جمعتان کنیم! نامرداش نیاد
...

با پوزش: این یوز پف کرده و یا بالعکس و عوضی و دیوانه، مملکت را با چاله میدان اشتباه گرفته، دیپلماسی‌ ولایی‌اش شبیه هارت و پورت یک دزد سرگردنه‌ی متجاوز شده که از وحشت انتقام مالباختگان، شبها خوابش نمیبرد و توی خواب بلند بلند هذیان شلیک می‌کند!
لذا هی توی روستا، هم ولایتی‌ها و باغداران بیخبر و بینوا را به عذاب انداخته و گرد خود جمع کرده، به هوای اینکه حاج سعید فرمان داده امروز سخنرانی آتشین دارد که جهان را تکان خواهد داد. قوچعلی و صمد و باقرزاده ی بینوا هم از ترس آزارهای سادستیک این موجی، آمده اند 20 تا 30 تا صندلی کرایه کرده اند در روستا، تا ایشان با موبایل فیلم پر کند و با یک کلیلک بفرستد بدست سربازان جیره‌بگیر ارتش سایبری در مرکز تا پروموتش کنند! به امید اینکه پورسانت قابل توجهی نصیبشان شود! ظاهرا هر فیلم چند میلیون برای شریکان دزد بیت‌المال و رفیقان قاتله، آب می‌خورد
!
این هم شده تولیدات ارتش سایبری در جنگهای چریکی لفظی و زیرلفظی، از شهر تا روستا. تا شاید روستاییان بترسند و از شرّ سعیدِ مش قاسم بروند رای دهند! تا فعالیتهای فرهنگی/نظامی مدیر صدا و سیمای عماریون و شرکاء در گردان حبیب، هر ساله حتی پس از پرواز ملکوتی باباش، میوه دهد!
جل المخلوق! یک سرباز گمنام این گردان در ماموریتهای میلیاردی درون و برون مرزی هم یافت نمیشود، که قرص‌های نایاب این نابازیگرِ مجنون را از محل بودجه‌ی ارزی نمکی، از لندن تهیه کند و بموقع به روستای ایشان برساند! چند سال است که حالش همینقدر بحرانی است و به حال خود رها شده... بینوا حاج سعید دهم... این بسیجی مسئول کیک و ساندیس و قمه میان همهمه.

خیام ابراهیمی
10 خرداد 1400


خوشرقصی مسدود بهنودیان چندمنظوره

به افتخار فرقه‌ی "مسدود بهنودیان چندمنظوره‌ی حزبِ بادی"


که این روزها در مسلخ بیدادی، تنها مفتونِ هنر خطاطی استاد میرخانی‌اند و مینیاتور استاد بهزادی... تا با رقصِ واژه‌ها بخزند زیرپوستی در اخبار بامدادی، لایِ واژه‌های گهربار اسناد حکم حکومتی با ائتلافِ خطِ زرنوشتِ پر تب و تابی میان رنگهای سرخآبی و عنابی در کتاب نایابی با جلد کالینگور و کاغذ گلاسه‌ی نابی، مفتون لبخندِ نازِ شاعرانِ آتش به اختیارِ اربابی... تا به قیمت ویرانی یک ایرانی ‌بشوند شاد به شراب انیرانی در سُرسُره‌بازی و عافیت بغضِ مادرانِ همیشه در غمبادی...!

تا مگر بپاخیزند زرد رویان در نسیمِ استحاله‌ی گل‌هایِ پژمرده و زخمی... در هر میدانی از خوابی...که زیر آج‌های پوتین‌های تاراجِ انقلابی، رنگشان سرخ و کبود شود و مهتابی... تا مگر برقصیم دست در دست... به افتخار جوانانی که مغزشان روی آسفالت‌ها پاشید و... بانگ مرغی برنخاست...
...
دوست داشتم در روز بیعت زوری با آن یارِ جانی جان‌جانیِ قانونِ خیمه‌شب‌باز‌ی
در بیتِ پرده نشینانِ اندرونی،
میلیون‌ها برده‌‌ و گرسنه و تکه تکه و مثله‌ی بیرونی،
از خودخواری و خون‌ِدل‌خوری دست ‌کشند و
با رقص و پایکوبی و شادی... گردِ قصر رییس قبیله‌ی‌دارالمجانین حلقه زنند،
و قارقارِ رجزهایِ شلغم‌الهدی را که از بالای کاکتوسهای کویری... غیرخود را تهدید به مرگ کرده،
از بادِ غبغبِ خالی کنند و
پرچم خود را بر خرابه‌های کاخِ جغدآباد برافرازند
و قانون مرده خواران را از سکه بیاندازند...
و برای زندگی گل‌ها در باغ سعدآباد... اعتباری غیرقابل کتمان بخرند!
افسوس که پااندازانِ بلبلانِ چندمنظوره
در پشت تریبون‌هایِ موس‌موسی خمارند و
به امید قطره خونی در جامهای ارغوانی
مسخند در توَهُمِ امنیتِ علفهای هرزه‌ که در طوفان سرمستند و
با بلندگوهای کرایه‌ای روسی
به نیابت قبیله‌ی مرده خواران بی.بی.سی
شلیک کنند نفرتِ ناآرامی را از وحشتِ برباد رفتن تریبونها...
و در نبردی نابرابر...با لبخندهای لرزان در برزخ روزمرگی
شلیک ‌کنند خنده‌های حرفه‌ای را میان دوغ و دوشاب اخبار خویش
به بندگانِ غیرحرفه‌ای... که همواره دستهایشان از اسنادِ جنایت خالی است!
که هیچ جنایتکاری سندی از خود به جای نمی‌گذارد!
که همواره سندها در دست خبرگزاران حرفه‌ای است!
بندگانی اسیر که هرچند راه و رسم بردگی نتوانند... اما
رقص دست جمعی را با ترانه‌ی هم افزایی بر گور خویش
خوب می‌خوانند!

خیام ابراهیمی
9 خرداد سال رهایی در میدان
.
کارم از گریه گذشته، به آن می‌خندم
...
چیز دندانگیری برای از دست دادن باقی نمانده
...

https://www.facebook.com/watch/?v=370021554048059

  

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...