Friday, March 4, 2022

تئوری بز

#تئوری_بز در ادبیات #پوتین و #سلیمانی و #بایدن و #روحانی


چگونه سران سلطه در جهان مردم را بز انگاشته‌اند؟ و چگونه میتوان در بازیهای بین پلیس خوب و بد، سیاهی لشکر یک سنگربندی کاذب بین چپ و راست عالم، شبیه #بز نبود؟
روزنوشت: براستی لبِ مطلبِ 3سال پیش از همان 8سال پیش تاکنون، آخرین نوشته‌ام بود و تمام نوشته‌های بعد،
#تکرار همان حرفهای قدیمی است که یکی یکی محقق شد و می‌شود! از مثنوی #سناریوی_بنفش گرفته تا راهکارهای میدانی در هر مقطع زمانی مکانی...
شامورتی بازی بازیگران مخالفخوان سناریوهای یک قدرت متمرکز در ایران و جهان، شبیه هم است... مخالفت روحانی با سپاه و یا دیپلماسی ظریف در میدان سلیمانی و فعالیتهای سربازان سپاه ولایی علیه هم، همه و همه نمایشی بود و هست برای مردم غیرخودی در نظام سلطه... مثل مخالفت
#پوتین با #ناتو در استراتژی #نظم_نوین_جهانی برای دریدن مردم کشورهای پیرامونی(بخوان: مردم غیرخودی)

#تئوری_بز یعنی بز انگاشتن مردم جهان توسط سران(چه در داخل و چه در خارج)
سه سال پیش نوشتم
:
#روحانی ولایی سه سال پیش به سپاه ولایی حرف مفت بی بنیادی زد و گفت:
"نیروهای مسلح، اقتصاد را به مردم واگذارند! جمعش کنید بساط را!"
روحانی به‌عنوان استراتژیست نظام، خود نیز چون مَمّد و محمود از
#تئوری_بز استفاده می‌کند! #تئوری_بز یک تئوری اقتصادی قدیمی برای کسب اعتبار سیاسی و اقتصادی و درآمدزایی است که از صف #تکرار انتخابات 76 تا 96 تا راهپیمایی 88 موسوی و بهمن 97 کاربردهای چندمنظوره دارد!
فرق نئولیبرالیسم آقا‌عموسام با نئولیبرالیسم آقا دون‌کیشوت، این است که اولی در اجرای
#تئوری_بز به‌دلیل روش مدنی و نظارت ملی کمی صداقت دارد و به‌قدر آزادیِ اختیار، جان می‌بخشد؛ اما دومی به روشِ قوانینِ عصرحجری با اَعمالِ شاقه، ذره ذره جان می‌گیرد تا کارش به سلاخی سرداران و قصابی آقازاده‌ها کشد! هر چه گوشت دیزی اربابی و دیوارگوشتی سرداران بیشتر، امنیتِ قبیله‌ی ارباب و چوپان و گزمه‌ها و سگ‌هایِ نگهبان و فروش قصاب‌ها بیشتر.

روحانی نیز همچون تمام اسلاف خویش، به‌عنوان یک شامورتی‌باز 40 ساله و حرفه‌ای آدرس را درست نشان نمی‌دهد و نمی‌گوید که این بساط تنها با تغییر قانون اساسی به نفع نظارت ملی مقدور است! وگرنه قانونا بین دو شقه‌ی مؤمن و کافر، عملا هر کس از گله بیرون بزند حذف است و هر کس هم که در گله باشد به مقصد سلاخ خانه پروار می‌شود و بزهای بینوا بدون توسعه‌ی سیاسی تنها لقمه‌ی چربی در راه تدارکِ سیاست کلانِ زورچپانِ ایمانِ خود به غیرخودی تا دیارِ قدس و روی دو ریلِ ثابتِ چپ و راست در قطار صدور انقلابند! و فرق چندانی نمی‌کند لکوموتیو‌ران خاتمی تدارکاتچی باشد، یا موسوی آبدارچی و یا احمدی‌نژاد مزقونچی و یا هر لکوموتیوران دیگری. و تنها فرقشان در استعداد ایشان برای اجرای نقش مورد نظر کارگردان در سناریویی است که سیاستهای کلانش با ایشان نیست! چون قانونا سوزن‌بان این ریل ثابت مردم نیستند و تنها یکی است ولاغیر! و بزها حتی چوپان خود را هم نمی‌توانند برگزینند چه برسد به ارباب چوپان را! آنها تنها باید همواره در صف حاضر باشند تا ارباب در تعداد امیدواران، در چشم گزمه‌ها و پیمانکاران اعتبار و مشروعیت پیدا کند! آن صندوق سوراخ را هم گذاشته‌اند تا با تمایل به چوپانی که حرف دلشان را می‌زند اما کار ارباب را می‌کند، از ستون این آغل تا ستون آغل بعدی کمی نشئه و آرام و رام شوند و به در و دیوار شاخ نزنند!

اگر روزی بزها در مرتع بنشینند و برنخیزند و به آغل‌ها و مسلخشان نروند، آنگاه خواهند توانست که چوپان و ارباب را بیخواب کرده و اعتبارشان را در قصابی‌ها از سکه بیندازند! وگرنه اگر خوش خوشان به آغل‌ها برگردند دیگر بع بع کردن در سلاخی هیچ فایده‌ای ندارد! تحریم مرتع و نشستن در آغل، با سلاخی شدن یک معنا دارد. که جای نشستن و برنخاستن، وسط #میدان_میلیونی مرتع است. همانجا که باید بع بع کنند و آزادی خود را چون بزهای کوهستانی بخواهند، پیش از آنکه در کنج آغل از ترس مسلخ فردا، بع بع کنند و چون من زنجموره کشند!
.
(این زنجموره براساس ادبیات "سلبی-حذفی" برای پرچمدارانی که باید در نقش گاندی از ادبیات "ایجابی-جذبی" برای ذوب‌کردن "اقلیتِ مشروع" در "اکثریت مفعول" در یک میدان میلیونی امن استفاده کنند، بدآموزی نداشته باشد!)
بدون تغییر "قانونِ کلاهبرداری40ساله
"، #ایران در حالِ #ایرانستان است!
قانونی که ماشینِ قدرتِ برتر جاودانه‌اش "نمره موقت" باشد و هیچ‌ قانونمدارش هم به مردم پاسخگو نباشد، مردمش برده و برگِ چعندرند و بفرموده هر چند تنها "آلت بیعت" هستند، با این وصف معلوم نیست چرا برخی از ساده‌لوحان و مشنگ‌ها و مگس‌ها علی‌رغم
#تکرار مشارکت انتخاباتی و بیعتِ خود با قدرت فراملی قانونی، به چه اعتراض می‌کنند و از چه می‌نالند و فریاد چرا می‌دارند؟! وقتی بصورتِ قانونی، تمام حیثیت و ناموسِ خود را بصورت بلاعزل به یک وکیلِ آسمانی؛ پیش‌فروش کرده‌ای، به قول معمار تفخیذ با طفل شیرخواره: غلط می‌کنی ولایت‌شکنی کنی و شکرک لبِ‌شکریِ مکارم را می‌خوری به چیزی اعتراض کنی! درود بر صداقتِ ولایتمداران قانونمدار که پای بیعت خود برای دباغی و پوست‌کندن انقلابی از ملت غیرخودی، نرانه ایستاده‌اند و آتش به اختیارند! و لعنت به هر چه تدارکاتچی و آبدارچی و مزقونچی و آتشبیارِ معرکه در اپوزیسیون صادراتی.
هیچ دلالِ اصلاح‌جلبِ محصوری هم نیست که به‌جای کش‌دادنِ گندیدنِ قانونی امیدِ سبز لجنیِ ملت، و به‌جای طمع به مرده‌خواری قانونی خود، فریاد بردارد که مملکتِ حسینقلی‌خانی غیرپاسخگو را همین امروز با تغییر قانون اساسی، به مردم واگذارید! فردا دیر است
!
باز دَمِ رئیس بی‌رگِ دولتِ حکومتِ کلاهبردار گرم که به نیروهای خودمختار نظامی و البته قانونی، با عوامفریبی انقلابی گرا می‌دهد
:
"نیروهای‌مسلح اقتصاد را رها کنند و به مردم بدهند! خصولتی‌های بدون نظارت، آسیب بزرگِ اقتصاد کشورند!" اما لاکردار نمی‌گوید طرف حسابِ او جز دیوار کیست و با چه اختیاری باید وزِ وزِ او را جدی بگیرد؟! مگر هرکی هرکی است که طرف با مونولوگِ الکیِ تو، خودش خشک شود و بیفتد؟! پس تویِ تنورداغ‌کن چه کاره حسنی؟ و اگر همچو آن تدارکاتچی، تو هم بی‌اختیاری که هستی، پس غلط می‌خوری که برای مرده خوری خود و قبیله‌ات، دنبال بیعت مردم با قانونِ مرگِ تدریجی هستی.
.
چرا بفرموده، باید خون گریست؟
#خون_باید_گریست به‌حالِ مردمی که رئیس دولت حکومت تام الاختیار مولایشان، اختیاری جز دلالی برای مرده‌خوری ندارد و هرازگاهی مقابلِ دیواری خیالی هی حرفِ مفت نشخوار می‌کند و بعد هِرّوهِرّ به ریشِ بزها می‌خندد و اخیرا به‌عنوان طلبکار به بزهایِ عینکی گفته : "ببینید قیمتِ گوشتِ خرِ ارزان ما در کشورهای همسایه چقدر است؟!" باید خر را ارزان خرید و به قیمت خون ملت فروخت!
خب حسب‌الامر، طرف رفته دیده گوشت کیلویی بین 6 تا 10 دلار است
!
حالا وقت آنست که به کفتاران و روبهان مکارمی در پوستِ الاغ گفت: حالا شما بروید ببینید حقوق کارگر ارمنی و عرب و تورکی که یک کیلو گوشت را بین 6 تا 10 دلار می‌خرند چند دلار است؟! حقوق کارگزاران ملتشان چند دلار است؟
مردک خودت دلار ترامپی می‌لنبانی و به برده‌ها وعده‌های سومالیایی می‌دهی؟
مغز کفتار هم که باشد وقتی پیر شود یک راندمانی دارد! ریپ که بزند سرنوشت ملتی ریپ میزند! مانده‌ام چوپان محصور و بزهایش به کجای چنین قانونی امیدوارند که از آن توبه نمی‌کنند؟! مغزِ ما که نمی‌کشد اما همین‌قدر می‌فهمیم که
:
مملکتی که یک فردِ 40 ساله، 40 سال به تنهایی به جای 80 میلیون کرمِ صغیر تصمیم‌سازی کند تا برای زالوها خرد ورزی را بارکشی کند و سرنوشت سیاسی و اقنصادی و فرهنگی و نظامی همه را با یکدست بنویسد، باید با تبر گردنش را زد و مأمورِ گیوتینش را هم گذاشت: تبرزدی! کسی‌که آنقدر
#کیش_شخصیت داشته که با اشارتِ انگشتِ نورانیِ شستِ ارباب، راه را در میانبُر کوره راه گم کند و ذوب در ولایتش شود و بتواند برای آن مصلحت سفارشی در راستای از هم پاشیدن ملتی، گردنِ هر کاریزمای مستقل را بزند! چون هنوز نفهمیده که چراغ سبز هیچ اربابی اصالت ندارد و بدون #تغییر_قانون به نفع تمام مردم، هیچکس جز دیوار بلند حاشا، پاسخگو نیست!
حالا با این قانون متقلب و جَلَب انقلابی، هی بگو: آه...بمیرم برای دیوار
#حصر قانونی تو #سید، که از این قانون زورگیر صراحتا #توبه نمی‌کنی و ملت را مچل و لنگ در هوا در حسرت خود نگاه داشته‌ای تا عمرشان به پای چاه نمایی تو و امثال تو، تلف شود! تا قانون حصر و سلطه بر 80 میلیون تغییر نکند!
اگر نام این درایت خریت نباشد که قانون زندان را پاس بداری اما از زندان بنالی، حتما نامش بصیرتِ کلاهبرداری در روز روشن است
!
به قول روحانی: جمعش کنید! (ویدئو در اولین کامنت)
#خیام_ابراهیمی
6 اسفند 1397

.
پ.ن
:
1) "همه با هم" در یک
#میدان_میلیونی امن: #تجدید_رفراندوم_آری_یا_نه_58 پس از 40 سال با #نظارت_ملی ، حق نسل زنده است تا پایانی باشد بر مرده خوری قانون جنازه کشان چپ و راست از نسل مرده!
2) برای آشنایی با #تئوری_بز به بخش کامنتها مراجعه کنید و یا در اینترنت جستجو کنید
!
3) کمرمان شکسته
!
زیر بار بدهی به کس و ناکس، بین نان لواش و نان بربری، سنگ به شکم بسته‌ایم و آقا شبها با خرّ و پُف عین خرس در خوابِ بهمن زمستانیِ روی برفها اسکی بازی میکند و در فکر کشورگشادی آریایی به ریش بزها می‌خندد و پیمانکاران و صاحبان تریبون هم از ترس از دست ندادن سوژه، ککشان نمی‌گزد و هی کش میدهند ماجرای این درد زنجیره‌ای را. و برخی از بیماران سکولار دموکراسی در عافیت، در تدبیر و بصیرتِ حذف حق تابعیت این و آنند
!
شاید این آخرین نوشته باشد! عاقبت شریکان دزد و قاتلان قافله به خیر باد
!
لینک نوشته بالا در 3 سال پیش
:

https://www.facebook.com/khayyam.ebrahimi/posts/2244549095804915

و اما امروز:
...
روزنوشت: براستی لب مطلب3 سال پیش آخرین نوشته بود
!
تمام نوشته های سه سال پس از آن تاکنون، تکرار همان حرفهای قدیمی است که یکی یکی محقق میشود
!
شامورتی بازی بازیگران مخالفخوان یک قدرت متمرکز در ایران و جهان، شبیه هم است... همه بازیگران سکانسهای مختلف یک سناریویند. مخالفت روحانی با سپاه نمایشی بود و هست برای مردم غیرخودی در نظام... مثل مخالفت پوتین با #ناتو در استراتژی #نظم_نوین_جهانی برای دریدن مردم کشورهای پیرامونی(غیرخودی)! مصرف این نمایشها برای فریب توده‌های مردم جهان است! آنچه اصالت دارد هماهنگی سناریست با بازیگران است با یک نتیجه ی دلخواه در آخرین سکانس
!
#تئوری_بز یعنی بز انگاشتن مردم جهان توسط سران(چه در داخل و چه در خارج)
فراموش نمی‌کنیم که روسیه و انگلیس و امریکا همواره در دریدن کشورهای محروم کنار هم بوده اند با نقش‌های مختلف. لااقل ایرانیان، دو همیاری ایشان را در تجاوز و تصرف ایران در #جنگ_جهانی اول و دوم را به یاد دارند
!
حالا حکایت #اوکراین است. #پوتین در اینسوی میدان و #صف... #بایدن در آنسو خندان... اما چه کسانی‌اند درون #ستاد ؟
...

بینوا مردم  #اوکراین و #ایران و #جهان. 

Friday, February 25, 2022

پوتین یا بایدن

پوتین؟ یا بایدن؟پوتین؟ یا بایدن؟

پوتین که امروز مردم اوکراین را درید، به خامنه‌ای گفته بود #مسیح_زمان. بایدن هم گفت: برای مردم اوکراین #دعا میکند!
گداعلی می‌گوید
#پوتین! و کلبعلی می‌گوید #بایدن!
گیریم یکی از خاندان میرغضب باشد و یکی هم از خاندان ملیجک... اما هر دو از تولیدات یک نظام سلطه‌اند و این آتشبازی روی خون مردم بینوای
#اوکراین #تکراری است!
در هواپیمای اوکراینی باید دنبال مجوز شلیک به قربانیان توسطِ یک گروگانِ
#پوتین بپایِ #لندنی بود!
عقوبتِ بازی‌خوردن از دوقطبی شرق و غرب بر اساس تضاد منافع، البته ادبیات سلبی/حذفی و جنگ و قربانی شدن مردم بینوای کشورهای پیرامونی است
!
اینها همواره در حیاط خلوتِ کشورهای آویزانِ پیرامونی، از مردم بینوا قربانی میگیرند! چیزی شبیه جنگ زرگری بواسطه آلتهای آگاه یا جاهل بومی
.
چون بنای جهان بر خشتِ بنیادی
#هم‌افزایی مردمی مشترک‌المنافع و متشکل در شبکه‌ای میدانی و واقعی بنا نشده! مردم جهان گروگانِ یک مافیای مشترک المنافعِ زر و زور تزویر، و قربانیِ مزدوران و شبکه‌های مجازی‌شان‌اند!
چون همانطور که
#ترامپ گفت: جهان باید به استراتژیها و اهداف نئولیبرالیسم، در رقابتی حذفی بین شرکتهای چندملیتی و مردم اتمیزه در جیب سلاطین بومی تن بفروشد! #ژن_برتر تکنولوژی و سرمایه، تنها پیروزِ میدانِ یک دیپلماسی مافیایی است! لعنت به آویزان‌ها و خودفروشان و مردمفروشان و رسانه‌هایشان.
اگر کشورهای مستقل بخواهند در این نبرد نابرابر به یکسوی بازیگران درنغلتند، نتیجه میشود ائتلاف متجاوزین و اشغالگران از شمال و جنوب و شرق و غرب، به مصداقِ تجاوز در دو جنگ اول و دومِ جهانی به کشور
#ایران. چون این کشورها یک حضرتِ کشورند، نه کشوری مردمی.
این تجارتِ خونین، بارها با قواعدی ثابت، تکرار شده است
!
البته بصورت طبیعی، سهامداران آن شرکت سهامی خاص(نه عام) در شورای امنیت سازمان دول(نه ملل) همواره دارای اختلافاتی میان خود در تقسیم جهان و تسهیم سود و زیان در پروژه‌های مشترک هستند! اما استراتژی تجارتشان در یک دوقطبی جعلی متخاصم که باید انگیزش تحرکش برای کاسبی از تنازع بقاء و فروش اسلحه و گردش مالی کارخانه‌های بانکداران لندنی باشد، یکی است
!
.
حجامت جهان
براستی در دور باطل این خونبازی ویرانگر تکراری که لابد از سوی غاصبان جهان به زور سرمایه و قدرت تکنولوژی و حق مالکیت بر ابزار تولید، برای دیالیز و حجامت زمین لازم است، چه باید کرد؟
وقتی هرگز، 3سهامدار آن شرکت سهامی خاص، یعنی انگلیس و روسیه و امریکا بصورت رودررو با هم نجنگیده و همواره از جیبِ رمه‌های درون آغُلِ نوچه‌های خود مایه گذاشته‌اند! گیریم در این معرکه از بردگان ایدئولوژیک و هم‌پیمانان خویش و حتی از سربازان برون مرزی خویش هم قربانی داده باشند! بالاخره کاسبی و تجارت خون در این کارخانه، هزینه های سرباری هم دارد! راه در طغیان آلمان هیتلری نبود
!
در این نبرد نابرابر خودانگیخته توسط شریکان آن شرکت سهامی خاص، البته میتوان هر بار به دلایلی روبنایی و تا ابد، به یکسو آویزان شد
!
میتوان به اوکراین گفت نظام فاشیست اما به پوتین و یا بایدن نگفت؛ و یا به یکی ملایم‌تر گفت
!
اما نکته اینجاست که با این چینش قدرت و دعوای سهامداران شرکتی جنایت پیشه، باید تا ابد درگیرِ جنگهای زرگری و نیابتی ایشان در سرزمینهایی بود که فاقد نظام مردمی آگاه و میدانی هستند! چرا سازمان دول هیچ اصراری ندارد که کشورهای عضو خود را ملزم به رعایت یک پروتکل آگاهیبخش میدانی و مردمی در شوراهای محلی و بومی چون کشورهای توسعه‌یافته با نظارت بر انتخابات بومیشان کند، تا نمایندگانش واقعی باشند؟! شاید چون آنها به قدرتهای مطلقه متقلب و ملتهای آچمز و جاهل و عقب‌مانده نیازمندند که بتوانند با گروگان گرفتن قدرت متمرکز دیکتاتور بومی، منابع ملتهای بینوا را به گروگان بگیرند و خونشان را در کارخانه‌های خود بدوشند و محصولات فاستونی انگلیسی را به هندوها بفروشند تا صنعت بومی‌اش را نابود کنند
!
انگار ما هنوز در عصر برده‌داری در مزارع پنبه‌ زمینداران ایالات جنوبی امریکا به‌سر میبریم که فرانسویها با کشتیهای مجهز به نیروی بخار انگلیسی، قرار است برایشان از افریقا به امریکا بَرده حمل کنند و در ازای بهای پنبه، برده بفروشند
!
درست نیست که در این نمایش خونین، مثل تماشاچیان بیخبر، برای در نیفتادن در دام یک بازیگر نمایش کشتی‌کچِ امریکایی، برای بازیگر دیگر، کف زد
!
وقتی رضاشاه آن مرد میدان، همچون احمدشاه نوجوان و پرده‌نشین، بی پشتوانه مردم آگاه میدانی، در جنگ جهانی گفت: ما بیطرفیم! اما نتیجه چه شد؟ جز اشغال ایران از شمال توسط روس و از جنوب توسط انگلیس به پشتیبانی امریکا. اگر بپذیریم آن روزگار سیاه، ناشی از پتانسیل جبر جغرافیایی تاریخی بود! اما حالا چه؟ تاریخ مقابل چشممان است اما کی باید عبرت بگیریم؟
!
ظاهرا این روزها شرایط شبیه آن روزها نیست! اما هست
!
و باد زدن این شعله‌های بنیادی و کاسبکارانه، به هر دلیل، اصرار بر حماقتی موروثی و تاریخی است! ما هنوز به استقرار قدرت شبکه‌ای مردمی برای تضمین استقلال و آزادی خود دست نیافته‌ایم و هنوز حکومت عصرقجری ما در دست سلطان صاحبکران است! و سلطان
#گروگان روس و انگلیس و لابد حالا باید باز به یکسو آویزان شویم تا امنیت سلطان و سرزمینهای محروسه اش باقی بماند! گیریم در این بذل و بخشش سلطان به قدرتهای قلدر اجنبی، 10میلیون رعیت گرسنه هم نفله شوند!
.
حلقه مفقوده
:
کشورهای پیرامونی چون ایران تا به استقرار قدرت مردمی با حضور مردم مشترک‌المنافع در میدان شبکه‌ی شوراهای محلی و بومی تا مرکزی دست نیابند، همواره باید بازیچه دست احزاب و گروههای وابسته و موجسوار و وطنفروش و لابیهای قلداران عالم در سناریوهای بانکداران لندنی باشند
!
بینوا مردم اوکراین و ارمنستان و آذربایجان و روسیه. بینوا مردم ونزوئلا و سوریه و لیبی و افغانستان و عراق و ایران
.
لطفا آتشبیار معرکه نباشیم! بویژه وقتی در امنیت اقتصادی در دامن اربابان بومی تا انگلیسی و امریکایی و کانادایی نشسته‌ایم. ما تا درون آتش نباشیم نمیتوانیم برای یک خودِ مردمی، شطرنج بازی کنیم. بلکه تحلیل و فهم استراتژیک ما، به نفع بازی شطرنج اربابان خواهد بود! یعنی در این بازی مافیایی، گور پدرِ پدرسالاران و گادفادرها و گادمادرهای استعمارگر و گادفادرهای بومیشان
.
بازنده این آتشبازی و شامورتی‌بازی جنایی، با باد زدن شعله‌های آتش (به نفع یکی از دو معرکه گردان شرقی و غربی) تنها مردمند
!
احمق نباید بود! البته با معتادین سنتی و خائنین عافیت‌نشین و بی‌درد، کاری نمیتوان کرد
!
این خونبازی تکراری است
!
برنده‌ اصلی، بانکداران لندنی و
#شرکتهای_چندملیتی امریکایی/چینی هستند!
همان سهامداران سنتی و زنجیره‌ای،
#کمپانی_هند_شرقی!
پس از استقلال مستعمره‌ سیزدهم یعنی امریکا از انگلیس، امریکا با گازانبر دموکرات/جمهوریخواهش، عملا آلت میدانی جنگهای بانکداران شد! این چیزی شبیه نقش جمهوری های استقلال یافته ازشوروی سابق است
!
جنگ میانِ رهبرانِ گروگانِ ارمنستان و آذربایجان، هر دو در جیب پوتین بن ملکه، کجایش به معنای استقلال است که رهبر اوکراین اینک مستقل باشد؟
مگر حکومت ایران مستقل است؟
!
در جنگهای خونین سلاطین عصر حجری، آویزان شدن به هر سو، در پوستین منافع مردمی، یک چاه‌نمایی است، به نفع اربابان و پیمانکاران تا رسانه‌ها و نواله‌خوارانشان در جنایتی مردمی! به منطق‌های آبکی و نمادین و روبناییشان نباید دل بست! که تولیداتِ آنسوی درِ باغ سبزشان، جز محصولاتِ کارخانه‌ی خونکشی از مستعمره‌ها در سازمان انتقال خونِ مردم کشورهای پیرامونی به سرزمینهای استعماری نیست
!
پس از خروج شوروی متجاوز از افغانستان، 20 سال تجاوز امریکا به اعتماد مردم افغانستان با نگهبانی نظامی برای حفظ امنیتی روبنایی و استخراج منابع طبیعی
#تالک و #لیتیوم و #مس و سنگهای قیمتی توسط کارگران مفتِ #طالبان و #داعش از طریق #پاکستان و قاچاقش به اروپا و امریکا، و نهایتا تجهیز لجستیکی و تامین مالی و سازماندهی مجدد طالبان و مسلط کردنش بر مردم بینوای افغانستان در سکانس بعدی، یک سناریو و بازی جنایی مشترک بین همان سهامداران، با شل کن سفت کنِ دو گازانبرِ دموکرات/جمهوریخواه بود! اگر این عوامفریبی سران، به نیت استقرار دموکراسی، به معنای انتقال خون مردم افغانستان به غرب و نهایتا شیتیل به آلتهای شرقی(چین و روسیه) نیست، پس چیست؟!
.
خانه از پای بست ویران است... خواجه در بند نقش ایوان است
!
بدیهی است که با این سازوکار جنایی، ما همواره در دقیقه نَوَد، ناگزیر از آویزانی به یک مافیای استعماری خواهیم ماند! مگر پیاده نظام ارتش روسیه در سوریه، سپاه قدس مغبون نبود؟! چگونه باید اثبات شود که جنایت‌پیشه‌گان جهانی با گروگان گرفتن جنایتکاران سنتی و بومی، نقشها را بین خود تقسیم کرده‌اند؟ آیا هیچ جنایتکاری سند جنایتش را به #مسعود_بهنود ها در بی.بی.سی میدهد تا او بتواند همچنان به حرفه‌ای بودن خود به عنوان یک خبربذار مجرب، افتخار کند؟!
حالا
#رادیوفردا و یا #فیسبوک بیاید این نوشته را هم به عنوانِ نفرت‌پراکنی مجازی، روی دریای خون منابع انسانی و منابع طبیعی و مالی و واقعی مستعمره‌ها و اربابانشان، حذف کند! و یا نظام سلطه بیاید نویسنده‌اش را حبس و یا حذف کند!
فراموش نکنیم که قتل‌های زنجیره‌ای، همواره از رسانه‌ها و تریبون‌ها و بنگاههای خبرپراکنی سلطه آغاز می‌شود! و هنگام تغییر استراتژی و تغییر بازیگران توسط همانها به عنوان سناریوهای سوخته رونمایی میشود! این یعنی یک تیر و دو نشان: هم عین سگِ خانگیِ توسری خورده بلرزید و بترسید! و هم به جنایتکار در سناریو و پوستینی نوین، اعتماد کنید
!
یعنی همانوقت که
#بی_بی_سی علیه رضاشاه تبلیغ میکرد، ایران را اشغال کردند و همانوقت که #مینوی غزلهای ادبی می‌خواند #رزم_آراء را ترور کردند! همانوقتها بود که پرچمداران و رقیبانِ نادان و احیانا خودفروخته‌ی چپ و راست بومی، در یک #ائتلاف_خونین، به ریش یکدیگر می‌خندیدند و بعد یکی یکی خودشان یا مستقیما و یا بواسطه و یا بدست خودشان حذف شدند!... رضاشاه، داور، تیمورتاش، #رزم_آراء در یکسو... و فاطمی، مصدق، کاشانی در سوی دیگر،... و نهایتا #شاه... و حتی زورگیران فرقه خمینی بدست خودشان از طالقانی و بهشتی گرفته تا #سلیمانی بعلت تغییر استراتژی... همه در غیاب قدرت شبکه‌ای مردم آگاه تشکیلاتی در میدان.

البته که با استمرار این مناسبات قدرت غیرمردمی، تاریخ در پوستین‌های متنوع باز #تکرار میشود و این بساط و سفره همواره در چپ و راست، نواله خوار روشنفکرنمایانی دارد در دو سوی یک سفره دراز و خوان گسترده با چند خانِ مراقب و جنگنده از شمال و جنوب و شرق و غرب... تا عمر دلالان دو قطب پوتین و بایدن و سایر باقالیا و ملیجک‌ها و میرغضب‌ها و پیمانکاران اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی لاکجریشان در سناریوهای جنگی، گردِ یک گادفادر بومی گروگان و خروس جنگی، از الهیه تا لس آنجلس و ونکور، دراز ماناد! 

Thursday, February 24, 2022

طناب دارِ گادفادر؟ یا تسبیح پدرسالار؟

طناب دار #گادفادر؟ یا تسبیح #پدرسالار؟


طناب دار #گادفادر؟ یا تسبیح #پدرسالار؟
تسبیح دوست و #رادیوفردا و #فیسبوک و حکومت #ایران و #امریکا، دور گردن ما به جرم hate speech
رسانه‌های سلطه، توی گوش مخاطبین صغیر، بصورت رگباری تکرار و فرو میکنند: اختلاس مسئولین! حال آنکه اختلاس در قانون است نه قانونمدار. تمام کارگزارانِ ایشان(حتی در جدال دوقطبیهای کاذب در دو سوی سنگر) از چنین ادبیات سلبی/حذفی و درنده در پوستن میش، و از چنین سازوکاری نان می‌خورند
!
یعنی خلقیات و منافع شخصیتِ حقیقی خودی، همگام با منافع شخصیت حقوقی خودی، هر دو مسلح به زر و زور و تزویر در کسب و کار حکومتهای سلطه، جملگی در بازتولید روش ادبیات سلبی/حذفی زیرپوستی، در کار پخ‌پخِ قربانیان و شهروندان عادی با جرم‌های جعلی و کاذبند! آیا حذف‌های زنجیره‌ای در پوستینِ قواعدِ قانونی قدرت در یک بازی یکطرفه، به معنای قتل‌های زنجیره‌ای نیست؟

1. دوستی تصویر تسبیح پدری دور گردن فرزندش را به چالش کشیده، که آیا حق پدر بوده که برای خنده ی دوستان، چنین کند؟! و چاره چیست؟

2. رادیو فردا، پس از انتشار فایل انحصاری/صوتی سرداران با عنوان اختلاس در سپاه، تیتر زده راجع به عزل فرمانداری که خبرنگاری را به علت پرسشی به تودهنی تهدید کرده!

3. بنده هم دو متن یکی برای تشریح علل آن تسبیح پدرسالار و راهکاری بنیادی در مناسبات قدرت موروثی، و یکی برای محرم بودن رادیوفردا از سوی عناصر اطلاعاتی نظام برای انتشار فایل صوتی با انگِ اختلاس، و با بودجه‌ی امریکایی مورد حمایت ملکه، به عنوان کامنت نشر دادم.

4. حضرت دوست برآشفت که تسبیح پدر چه ربطی به قدرت مصدق و استالین دارد که شاهد قتل پس از تهدید به مرگِ مخالفینِ خودند؟ او مایل بود موضوع از دید اخلاقی در حیطه ی یک شخص حقیقی بررسی شود و ربطی به مناسبات قدرت حاکمیت محبوب خود نداشته باشد!

5. رادیو فردا هم برآشفت و بجای پاسخ به نقد اینجانب، با روش قتلهای زنجیره ای و ریپورت مزدبگیران خویش به اربابی چون فیسبوک، بنده را تا 24 ساعت به قتل رساند!
.
رادیو فردای دو ملیتی ایرانی/امریکایی
!
می‌دانی چرا شما از اکبرپورمحمدی، اکبرپورمحمدی تری؟! و بلکه خطرناکتری؟

1. شما که لالایی بلدی چرا خودت خوابت نمی‌برد؟ و حتی بدون تهدید و هشدار، بصورت ضربتی یک اکانت را (نه حتی نوشته اش را که با سبک خاصی شبیه گروتسک آمیخته به طنز نوشته شده) به جرم "نفرت پراکنی" علیه خود، حذف میکنی و به قتل میرسانی؟
آیا به عنوان یک رسانه‌ی مدعی حرفه‌ای گری، شعور تمایز بین حذف(قتل) و تهدید و یا نقد و طنز و پاسخ علنی بدان را داری یا نداری؟ و یا به خود حق میدهی که بدلیل مخدوش شدن پرستیژ کاذب خبررسانی بودار میان دوغ و دوشاب، بصورت یکجانبه و بدون هیچگونه استدلال و دلیل و دیالوگ و فرصت دادن برای توضیح، همینطور خودسرانه، زرتی طرف را حبس کنی؟(یعنی بکشی).

2. گر می نخوری طعنه مزن مستان را... بنیاد مکن تو حیله و دستان را
تو غره بدان مشو که می می‌نخوری...صد لقمه خوری که می غلام است آن را
شخصی چون اکبر لابد قانونا زور داشته و میخواسته از آن قدرت انحصاری، در نبردی نابرابر سوء استفاده کند! بر او حرجی نیست چون قانونمدارِ یک قانون اساسی زورگیر است! و حالا با این نمایش عزل از مسئولیت، لابد هم پیام قدرت مطلقه‌اش را در روز روشن به شهروندان داده، و هم نظام یک مانور عوامفریبانه و کاذب شهروندمداری به صغیران داده، تا فردا
#اکبر_پورمحمدی را ارتقاء شغل دهد!
وقتی رهبر نظام میگوید قانونا اختلاسی در کار نیست و همه‌ی بازیگران سپاه، تا ابد، بنده و فرمانبرِ حکم حکومتی و قانون مطلقه‌ی من(بموجب جمع جبری سه اصل 5+110+177) به عنوان خدای روی زمینند؛ آنوقت چرا
#رادیو_فردا باید توی گوش مردم فرو کند خیر! این یک #اختلاس بوده است؟ یعنی: مشکل از #قانون_اساسی نیست! بلکه ایراد از مسئولین است؟

برای پاسخ درست، باید بدانیم که صاحب منابع مالی رادیو فردا از #قانون_اساسی حاکم بر ایران خشنودند! و مثل تمام تریبون‌های وابسته و آویزان به قدرت نظام سلطه، از تثبیت چنین مناسباتی نان میخورند! لذا همواره میان دوغ و دوشاب آدرس را نادرست نشان میدهند تا مخاطب را گیج کرده و القاء کنند: بر خلاف قانون اساسی که مادر غبن و دزدی 43 ساله از اعتماد مردم بوده، براستی اختلاسی مالی پنهان از نظر مسئولین رخ داده! حال آنکه تمام قدرت در دست یک رهبر است! و او خودش میگوید خیر! همه مجری نقشهای متنوع خود منند! و این قدرت قانونی است.

با خوانش میان چنین خطوطی است که مخاطب می فهمد که وقتی مسعود بهنود میگوید خبرنگار باید حرفه ای و مستند رفتار کند، منظورش چیست؟ یعنی تریبوندار رسانه های وابسته به قدرت، باید سیاستهای کلان صاحب حرفه ی خود را بموجب ادبیات مورد نظر او رعایت کند و چنین سندی اعتبار دارد! که به یک عبادتِ قانونی از سوی خاوری و خالیباف و مش قاسم، بگوید اختلاس. یعنی اگر مختلس را بگیری دیگر کار درست میشود و نیازی نیست تا قانون اساسی اختلاسگر تغییر یابد. آنها انگشت اتهام را به سوی شخصیتها میگیرند! حتی بموجب مجوز خامنه ای، به خامنه ای و ممد و حسین و حسن و محمود و ابراهیم نقد میکنند! اما هرگز به حقیقت قانون اساسی اشاره نمیکنند! تا این بساط کاسبی قانونی، با بازیگرانی دیگر باقی بماند!
حالا می‌فهمیم وقتی سند جنایت نزد جانی باشد! آنوقت خبر مستند یعنی چه؟
لااقل صاحبان کرسی خبر و تحلیل از رادیو فردای امریکایی گرفته تا بی.بی.سی انگلیسی و رسانه‌های روسی و آندلسی، همه این را نیک میدانند که چگونه باید حواس را از قانون و شاخصه به شخصیتها پرت کرد! و وقتی به این نکته اشاره کنی میشوی مصداق نفرت پراکنی و آنوقت با گزارش خبرنگار، فیسبوک آقایان، تو را حذف میکند و به قتل میرساند! چون این شبکه ی مشترک المنافع، عملا با بده بستان حرفه ای و با این چاه نمایی ها، از کندن همین چاه قانون سلطه نان میخورند! گیریم آبش مردم را مسموم کند و یا اساسا آبی نداشته باشد
!
اما ای سردبیران و مسئولین ارشد رادیو فردا و اینترنشنال و بی.بی.سی و منو تو و کیهان و ایران دیروز و پس فردای کاسب! شما که در لباس رنگارنگ رسانه، به عنوان یک حرفه ای، حتی تحمل یک کامنت را نداری! چون زورت زیاد است! شما که بلدی چگونه وسط دعوی نرخ تعیین کنی تا حواس مخاطب را از آدرس درست پرت کنی
!
چرا شما، بدون شهامتِ قابل ستایش خامنه‌ای‌ها و مصباح یزدیها و علم الهدی‌ها و شریعتمداریها و پورمحمدیها، که همواره رک و راست موضع خویش را اعلام کرده اند، شبیه خاتمی و مسعود بهنود و موسوی و کروبی، دودوزه رفتار می‌کنید و بصورت پنهانی با پنبه سر میبرید؟ و در اینمورد علنا توی دهانمان هم نزدی! و حتی با یک توضیح انسانی، کامنت را حذف هم نکردی! بلکه نویسنده‌ی او را با استفاده از زور برتر بصورت پنهانی، مجازات کردی؟
!

خیام ابراهیمی
4 اسفند 2022

.
پ.ن
:
و امّا: چیست پدرسالاری و قانون اساسی #گادفادر؟
پدر، تسبیح رو انداخته گردنِ بچه‌ش برای خنده
!
"نخ تسبیح" آب و خاک مشترک است؟ یا ایدئولوژی یک پدرسالار؟
انسان چون دانه‌های تسبیح، زندانیِ نخ تسبیح در دستِ یک مؤمن یا کافر نیست
!
چون انسان مهره نیست. نخ تسبیح جغرافیای وطن، تنها یک میزگرد است برای احقاق اختیار و اراده و آزمون و خطایِ تمام شهروندان مدنی، گردِ آن
!
نفی پدرسالاری ربطی به نیکی‌های پدری چون شاه و مصدق و کوروش کبیر و مارکس و لنین ندارد
!
روح پدرسالاری در مناسبات موروثی، کالبد شهروندان را مسموم کرده. و مخ را در کیش شخصیتی از پیش تعریف شده، قفل میکند! نوشتن سرنوشت ایدئولوژیک برای نسل نیامده هم یکی از همین راههای قفل کردن اختیار انسان در قالب بت موروثی است! این بت هم بشکند، هویت و سرقفلی و اعتبار طرف بر باد رفته! حالا بیا و بسازش دوباره
.
مثلا الان شما بیا به مصدق انتقاد کن که چرا با کاشانی ائتلاف کرده رزم آراء را بکشد
.
همین تسبیح را دورِ گردنت می اندازند مبارزین ملی/مذهبی
.
و یا بیا بگو استالین پس از جنگ جهانی دوم علی رغم تعهدش از قزوین بیرون نمی‌رفته تا با هماهنگی با ملکه، امتیاز نفت شمال را از بچه یتیم بگیرد! و اگر تهدید ترومن و بصیرت نخست وزیر وقت نبود، حاضر نبوده بیرون برود! و حالا پس از هفتاد سال اینک
#پوتین به یاری ملکه به امتیاز #میدان_گازی و نفتی #چالوس در شمال دست یافته. و کک کسی هم نگزیده! چون آن #گاد_مادر با پشتیبانی از یک #گادفادر خارجی، این #جوجه_گادفادر_بومی را #گروگان گرفته، و ملتی را دریده.
باز همین تسبیح را به گردنت می‌آویزند
!
و بهنودی حرفه‌ای یافت می‌شود که تا واقعا
#ایران را #ایرانستان نبیند، سندش برای اعلام یک #خبر_حرفه‌ای تکمیل نمی‌شود!
مشکل از اعتبار و سرقفلی پدرسالاری است. حق با اوست! بی کم کاست! مگر آنکه در هجمه ی تعقل ناگزیر شود و اقرار کند که ترک عادت موجب مرض است و راهی نیست جز شناخت و حل مسئله بصورت علمی
!
یعنی می‌خواهی شوخی کنی! اول باید با بُتِ ذهنی خودت شوخی کنی! نه با جان و اختیار دیگری
!
وقتی
#سند در دست گادفادرهاست، و پس از 50 سال میان دوغ و دوشاب ویرایش و علنی میشود، یعنی تنها سند و #گواهی_مرگ در #گورستان به کار رسانه‌های باهوشِ حرفه‌ای می‌آید؛ و اساسا استنباط و تحلیل و خوانش میان خطوط بر اساس مصادیق تاریخ منقضی، اعتباری ندارد و مصداق نفرت پراکنی است!
جل المخلوق و مافیای قدرت و 2 قانون غیرانسانی گادفادرها و نواله‌خوارانش
.
با این حساب، ما در برزخی بینِ قانونِ سَروریِ کدخدایِ فضای مجازی متاورس، و قانونِ پوتینِ خون‌آلودِ ناخدای هپروتیِ یک مُخِ پریشان، ول معطلیم.
به قول آن شوتعلی و جیره بگیرانش، ما به حال خود ولیم...
و با این خونخواران قانونمدار از دو سو، قانونی نیست که از طرح انسانی ما #صیانت کند!

   

گنج با کدام نقشه راه؟

گنج، با کدام #نقشه_راه ؟ چرا کسی آدرس را درست نشان نمیدهد؟ مگر می‌شود همه گنج بخواهند اما تنها با تمجید از گنج و با شعر و شعار و ناسزا ...