Wednesday, November 11, 2015

تابوت‌ها در راهَند

تابوت‌ها در راهَند!
-------------------
تشویشِ یک گلِّه بُــزِ شاخ‌دار از بغ‌بغویِ یک کبوتر
بلایِ مُعجزَتی است آسمانی.
می‌توانی به سور و ساتِ شعرِ سپید و شراب و یــار و نظربازی
بغلتی میــانِ پَـــر و پرنیان و شعله‌هایِ شومینه
و تماشا کنی سقوط آزادِ دانه‌هایِ زیبایِ برف را از پشتِ پنجره
که چگونه از اَبـرِ امید می‌بارند و
بر اشک‌هایِ خیابان‌خوابها یخ می‌زنند و
شعرِ امنیت را معنا می‌کنند
در دیوانِ فریبِ دیوانِ قلعه‌نشین...
می‌توانی میانِ حصارِ موزونِ بیتِ ولایتِ عروض بیتوته کنی درویش
و به سَـــمــــاع عرضه‌کنی نگاه خویش
تا کنجِ چشمانِ سیاهِ خیانت و
دزدانِ اعتماد و
ناخدایِ کیش.
...
بله حضرت والا، حق با شماست:
"نمی‌توان اعتماد کرد به کفتارِ مرداد ماه!"
هم‌چنان‌که به راه‌بری و چاه‌نمائیِ شما!
هم‌چنان‌که به بوسه‌یِ شــــاهِ‌جنگل بر رَدایِ روباه!
بله قربان، حق با شماست!
بی‌مصداق و مُصَدّقِ همچو "منی"
در سرایِ مــــــا
و در الهامِ سرمایی گزنده که هواشناسی پنهانش کرده،
اصولا
چرا باید قلبِ کبوتر بِـتَـپَـد
بی‌اذنِ سپاهِ کفتاران
در گرگ و میشِ تنها فانوسِ شَهر
در جستجویِ انبارِ ارزن و آذوقه؟
...
و چرا نبضِ دموکراسی می‌کوبید بر طبلِ غنائم؟
که "خون و جهل" هم‌سرانِ همخوابه‌اند
دراز تا دراز در ردیفِ تابوت‌هایِ اقتداء
و دموکراسی نام چاهی است در گذرگاهِ بُزهایِ شاخ‌دار
که پناهگاهِ "کبوترانِ‌چاهی" است
که همزیستیِ مسالمت‌آمیز لایِ گسل‌هایِ معنا بغض کرده
در آسمانِ چهارده کبوتر
میان هزار و چهارصد و اندی گورکن
که زیر و رو کرده‌‍اند خاک را
به جستجویِ خلخالِ پایِ زنی یهودی
و سنجاقی که وصل کند
مرکزِ ثقلِ پوستِ پیشانی را بر سجاده‌یِ وحدت
تا نانی خیس و لایزال در شرابِ جامِ خونِ جَبین
تا وصله پینه کنند ترس‌هایِ فقیرِ کودکی را
در سکوتِ کورِ شبهایِ سلاخیِ مـــاه
و گره زنند پشتِ گره
بر سوراخ‌ها و تکه‌هایِ فرش‌هایِ زیرخاکیِ بهارستان* بر عرش.
...
توله‌هایِ تَفَقُـّـه در ادبیاتِ غریزه
اینک نشسته‌اند رو در رو به شطرنجِ معنا
و حروف که سبک‌تر از بادَند
پشتِ گِرِهِ‌هایِ گلویِ شعر
گلوله شده‌اند ردیف به قافِ قافیه
همچو ردیفِ گلوله‌هایِ سربیِ ایمان
که تا سرفه کُنی به اولینِ مصرعِ قصیده‌ای آزاد
مشوش می‌شود ذهنِ شــــاه‌بیتِ اوزانِ عروضی
رگبار می‌شود از لوله‌یِ سُربیِ ایمان
و رَه می‌برد رهبرِ گله‌یِ بزان و کفتاران
به دل و قلوه‌یِ یخچالِ مقدسِ قصابی
از بله قربان
تا عید قربان!
در شب‌هایِ یخ‌بندانِ قحطیِ تابوتی اَمن
برایِ آب و نان و سقف و آتش.
باید فهمید و پذیرفت
که چرا دموکراسی چاهِ ویلی است
در وهمِ وهن‌آلوده‌یِ شاخ‌هایِ خونین
برایِ چهارده کبوتر
میانِ هزار و چهارصد و اَندی بُـزِ شاخ‌دار؟!
...
همواره آزادی یک قید می‌خواهد:
امنیتِ مطلقِ بالِ تنها کبوتر
میانِ هزار گُم‌راه و راه‌بَـــر
که بینِ زمین و آسمان حیرانند!
...
خیام ابراهیمی
12 آبان 1394
(به‌پیش‌بازِ سیزده آبان)
-------------------------
پی نوشت:
1- فرش بهارستان= فرشی 120 متری و زربفت، از غنائمِ اعراب در یورش به ایران، که برای مساواتِ غنیمت بینِ سربازانِ سپاه عرب، به شیوه‌‌ای بَدَوی، فرش یکپارچه را تِکّه‌تِکّه‌ کردند و هر تکّه‌ را یکی به غنیمت برد، تا انصاف رعایت شود! frown emoticon smile emoticon
.
2- توده‌یِ سرماکُشِ هوای زودرَسِ زمستانی:
موج هوای سرد و «شرایط سخت جوی» در خاورمیانه شش کشته برجای گذاشت!
کارشناسان هواشناسی پیش‌بینی می‌کنند که این موج بارش شدید و ناپایداری جوی به سمت شرق و دیگر نقاط خاورمیانه پیش‌روی خواهد کرد. ایران اما بی‌خبر است!
http://www.radiozamaneh.com/242744

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...