Saturday, September 30, 2017

سفرِ عشق یا براندازی؟ و یا...

سفرِ عشق یا براندازی؟ و یا...؟!
این نوشته یک چالش و بحث نظری است برای خودشناسی!
متاسفانه این نوشته با کامنتهای ارزنده‌اش که نتیجه‌ی دهها ساعت گفتگوی شناختی و معرفتبار بود توسط دوستان سایبری یکبار هک و دیلیت شد! بر اساس صفحه‌ای که باز بود، دوباره متن را بازنشر میکنم و به جز بخشی از دو سه گفتگو با دوستان که بازنشر کردم، کلیه‌ی لایکها و دیالوگها و کامنتهای دوستان و من حذف شد. تروریسم شاخ و دم ندارد! ظاهرا امکان لایو صفحه فیس بوک کامران قادری هم بلاک شده است. هر چند هدف شخص من، دیالوگ و نتایج حاصل از گفتگو بود، اما ظاهرا هدفِ افسرانِ جنگ نرم، دیالوگ نیست!
هک شدن این پست و لایکها و کامنتهایش بیانگر این است که موضوعِ این نوشته مهم است!
تعجب من این است که وقتی من این پست را بازنشر کردم، دوباره عین این پست از اکانت من، در پیج کامران قادری همرسانی شد، در حالی که من چنین نکردم! بدیهی است که آنان که هر غیرخودی را دشمن می‌پندارند، برایِ خود مجوز صادر کرده‌اند که هر وقت خواستند به حریم شخصیِ هر شهروندِ غیرخودی تجاوز کنند! فیس بوک به من هشدار داد که به دلیل دستبرد به اکانتم، پسورد خود را عوض کنم! وقتی قانون اختیار و اراده ی شهروندانِ کافر به قدرت مطلقه و صاحبِ سلطه را به زور غصب کند و ملت نیز ناآگاهانه به آن رای دهند، مسلم است که مجوزِ تجاوز به هر حقی، تحت شرایط امنیتی از پیش صادر شده است! گیریم بصورت صوری تفتیش عقاید و حریم خصوصی محترم شناخته شده باشد!
و اما باز نشر متن:
...
آیا رفتارِ کامران قادری* جرمِ قانونی است؟ آیا مصداقِ براندازی است؟
آیا رفتارِ کامران قادری* نمونه‌یِ #آتش_به_اختیاری است؟
آیا رفتارِ سمبولیکِ #کامران_قادری با توجه به گفتار و پندارش، مصداقی از "سفر عشق" است؟
به باورم، پاسخ به این پرسش بستگی دارد به این‌که ما کجای مناسبات قدرت ایستاده و یا نشسته‌ایم! و از چه دریچه‌ای به عمل او می‌نگریم! لطفا پیش از هر پاسخی، ابتدا با دقت به پرسش نظر کنیم! او با پندار و گفتار و رفتاری عاشقانه و بخشنده، برایِ #انتخابات_آزاد از سوئد حرکت کرده و پرچمی را حمل می‌کند به مقصدِ پاسارگاد... به امید همزیستی مسالمت‌آمیزِ در ایرانی برای همه، و قانونی که اراده ملی و وحدت ملت با ملت را (نه وحدت همه با یک نفر را) تضمین کند! به امید اینکه قانونمداران به تغییرِ این قانون تن دهند، تمامی یک ملت را برای یک نفر و کارگزارانِ او نخواهند! پیش از آنکه خیلی دیر شود. وقتی قرار است این درخواستِ علنی با حرکتی سمبولیک مبتنی بر عشق‌ورزی و بخشش به گوشِ قدرتِ مطلقه‌ی قانونی برسد، وقتی این صدا از طریقِ پیروان به گوش کسی نمی‌رسد و سرکوب میشود، وقتی قانونی بد، تمام قدرت یک ملت را در دستان یک نفر محصور کرده و ملت مستقل را بدان راهی نیست و ملتزمین قانونمدار خود در ان زندانی‌اند، براستی راه تغییر آن در این دور باطلِ ملتزمین به قادر مطلقه، چگونه باید باشد که هم مسالمت آمیز و صلح آمیز باشد و هم کار به تخاصم و جنگ و براندازی نکشد؟
.
پرسش: براندازی چیست؟ شما بر عملِ کامران چه نام می‌نهید؟
آیا کار او "تبلیغ علیه نظام" است؟ آیا همراهی با او "اجتماع و تبانی بر علیه امنیت ملی" است؟
وقتی پیامِ کامران پیشنهادِ صلح است و نه جنگ، آیا می‌توان با او همراه شد؟ آیا درخواستِ اینکه مدیریت کشور را به ملت پس دهید خیلی ترسناک است؟ آیا درخواست واگذاری اختیاراتِ ناشی از اصل 110 قانون اساسی، از قادرِ مطلقه به ملت جرم است؟ این‌ها برایِ من پرسش است! آیا قوانینِ سلطه‌گرانه‌یِ انقلابِ دیروزی را تنها باید با انقلابی در فردا تغییر داد؟ آیا تغییر تنها با انقلاب ممکن است؟ بر این اساس اگر نفس این تغییر و پویایی و زایندگی ملی در قانون اساسی نباشد چه باید کرد؟ آیا باید در سکون مرد؟ آیا باید مثل حالا برای رفعِ ناامیدی اجتماعی دست به دروغ و امیدهای واهی زد؟ در غیبت اراده‌یِ زایای ملی، وقتی تنها "قادر مطلقه" می‌تواند به خواستِ ملت تمکین کند، براستی این درخواست را باید به پیشگاه که برد؟! این خواسته چگونه باید بیان شود، وقتی مزد بگیرانِ اصلاح طلب و خودیهای دیروز و امروز حاضر نیستند موقعیتِ ویژه خواریِ خویش را اندکی در خطر بیندازند؟ این دور باطل قرار است تا کی ادامه یابد؟ آیا کسی هست پاسخ بدهد؟ آیا کسی جرات دارد این پرسش را حتی نه از قادر مطلقه، بلکه از روحانی بپرسد، تا تکلیف ملت معلوم شود؟ و یا بهتر است این ابهام توسط کاسبانِ مصلحت لاپوشانی شود و باقی بماند تا همچنان بتوانند از آب گل آلود ماهیِ خود را بگیرند؟ چرا مدعیان این پرسشِ حیاتی را پرچم نمی‌کنند؟ نکند جملگی خود را زنده به سرنوشت‌سازیِ قادر مطلقه می‌دانند و ملت را نامحرمی که اگر پا در میدان بگذارد، روزی تمام ویژه خواران مادی و معنوی را قطع خواهد کرد؟ فکر کنم موضوع همین باشد! و در این صورت کسی که به این حماقت تن دهد، مطمئنا شریکِ سوار است و رفیق اسب. مگر اینکه واقعیت چیز دیگری باشد که جزو اسرار است و ملتِ غیرخودی و امت خودی، نامحرم!
.
نامش کامران قادری است.
او آگاهانه و بصورت سمبولیک با جانِ خود چراغی برافروخته!
از سوئد با پای پیاده راه افتاده، 8000 کیلومتر را در 11 کشور طی کرده، شش ماه با پایِ پیاده، و کشیدنِ بار سفر، شب و روز در جاده‌ها طی طریق کرده تا با یک پرچم به وطن برسد، با درخواستِ انتخاباتِ آزاد... و اکنون در حال ترکِ آنکارا به مقصد ایران است.
شعارش محبت و عشق و بخشندگی است و شستن دل از کینه‌های 38 ساله، برایِ مهیا شدن ملت ایران برای انتخاباتی آزاد در امنیت و همزیستی مسالمت آمیز ...برای پرهیز از عقوبتِ لیبی و سوریه و عراق... برای به‌دست گرفتنِ سرنوشتِ یک ملت مستقل و آزاد که 38 سال است قانونا غیرخودی است و حق نوشتنِ سرنوشت خویش را به‌عنوانِ صاحبانِ اصلیِ حق مسلمِ منابع طبیعیِ ملی و مشترک ندارد... ملتی که سرنوشتش را از فلسطین تا لبنان و سوریه و عراق و ونزوئلا و اقصی نقاط جهان، تنها یک نفر می‌نویسد و میلیاردها میلیارد از ثروت ملی را بدونِ نیاز به مجوزِ موردی از ملت، تنها با یک مجوزِ کلیِ بیعت با قانون اساسی و اختیاراتِ قدرت مطلقه (بنا بر بند یک اصل 110)، از رگهایِ ملت خرج می‌کند... چرا؟ چون قانون نسل گذشته سرنوشت یک ملت را بصورت مطلقه، به ید قدرتِ یک نفر داده که ملت تنها حق بیعت با او و برگزیدگانِ او را برای اجرایِ هر سرنوشتی دارد...! بیعتی که با مشارکت بالای 50 درصد مردم در انتخابات، هر بار تجدید و تازه می‌شود، تا برگزیده‌ای از میان برگزیدگان، مجریِ سیاست‌های کلانِ یک نفر باشد، نه مجریِ سفارشات و خواسته‌های مردم!
.
نامش کامران قادری است. 47 ساله‌، که 35 سال ناگزیر به مهاجرت از ایران شده و حالا قیدِ امنیت و عافیت و مصلحت و محافظه‌کاری و شعر و شاعری و ناله و زاری را زده، و همسر و دو فرزند و یک نوه‌اش را پشت سر گذاشته تا در سفری به تنهایی و با پای پیاده به میهنش بازگردد، برای درخواست #انتخابات_آزاد . تا مدیریتِ کشور به تمام ایرانیان بازگردد و سرنوشتِ ملت را همه‌یِ ملت رقم زند، نه یک نفر.
در مسیرش در جاده‌ها و بیابانها و شهرها و کشورها از خود ویدئوهایِ زنده (لایو) به‌جای می‌گذارد و سفرش را و باورهایش را گزارش می‌دهد و با به چالش کشیدن مخاطبینش به پرسش‌ها پاسخ می‌دهد و به فحش‌ها می‌خندد و به خشونت‌طلبان مهر تجویز می‌کند.
پرسش:
آیا این سفر عاشقانه، قانونا مصداقِ براندازی است؟ اگر آری، ابزارِ براندازی او چیست؟
می‌توان تمسخر نکرد! می‌توان فحش نداد! می‌توان در دل و یا بر زبان، تحقیر نکرد!... و می‌توان بدونِ انگ زدن و قضاوتِ ضربتی، و بدون خشونت، تنها نظر خود را بیان کرد! لطفا پیش از هر پاسخی، با تامل به پرسش نظر کنید و بفرمائید: شما بر کار او چه نام می‌نهید؟
خیام ابراهیمی
29
شهریور 1396
این هم لینک ویدئوهایش:
https://www.facebook.com/kamran.ghaderi/videos_by
Kamran Ghaderi
LikeShow more reactions
Comment

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...