Monday, March 2, 2020

نامه ویروس مادر به الهه #کرونا

از: #آیواس (ویروسِ نامحسوس)
به: کرونایِ عزیز و #منحوس
عروسکم!
به عبرت تاریخی از سال 1304 تا 20 و 32 و 57، می‌دانی که بقای ما وابسته به تداوم بحران بین ما و حکومت‌هایِ دست نشانده‌ی خودمان است؛ تا یاغی نشوند و دُم درنیاورند و ناگزیر نشویم هر چند سال یکبار به هزینه‌ی خودشان، دُمِشان را کوتاه کنیم!
.
ویروسکم!
هر چند ما شطرنج را از اجدادشان آموخته‌ایم، اما همواره در شطرنج سیاسی مدرن، یک قدم جلوتر از آنهائیم. این بینواها هنوز برای تصرف غیرخودی آلوده به روش‌های سخت سنتی با کشتی‌های توپدارند! حال آنکه آنها همواره 400 سال عقبند و یک قرن است که این روش کهنه، منسوخ شده است! چون اتحاد بانک‌های جهان در دست ماست و اینها تنها در رگهایِ از هم جدای خود، خون دارند و هنوز خونبازی می‌کنند! پس ایشان همواره در دامچاله‌های پیش‌پای، یار تمرینی رایگانی هستند که با قواعد ما بازی می‌کنند و اینک که صاحبان رگهایشان در تدبیر وحدت علیه ارباب بومی دلخواه مایند، ماموریت تو به هم ریختن مواضع‌شان است!
همین روزها که آنها برای دستیابی به وحدت چکشی در بحرانهای زنجیره‌ای، سرگرم سوء استفاده از موهبتِ "تخریبگری‌آسمانی" چون تواَند، حتی حربه‌ی #طالبان در افغانستان را هم با پاتکِ دلارهای سبزترمان، از دست ناخدایشان ربودیم و حالا باید از حرص یا ناخنهایشان را بجوند و با باز خودشان را گاز بگیرند! این یعنی همه بدانند که هم مکر و هم عقل و بی‌خردی‌جمعی و هم دلارها مال خودمان است و هیچ شیطانکی نخواهد توانست از روی دست خودمان از ما تقلید کند و روی دستمان بلند شود! (یدالله فوق ایدیهم) مگر این‌که چندصباحی خودمان به این تازه به دوران رسیده‌های آتشین مزاج، میدان دهیم تا از این دامچاله تا دامچاله‌ی بعدی، خون ملت خود را در شیشه کرده و در رگ‌های همیشه تشنه‌ی ما تزریق کنند! که تا قواعد بازی بومی بر مدار سلطه بر خودی و غیرخودی چنین است، تنها صادراتشان به دیار قدس و به نفع ما همین است!
.
لعبتکم!
وقتی تو را آفریدیم، از همان روز اول به عقوبتِ اعقاب خود #سارس و #ابولا اشاره کردی و از واکسن ترسیدی و گفتی:
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی، نه از روی مجاز
یک چند دراین بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوقِ عدَم یک‌یک باز!
تو جوانی و خام! و شاید ندانی که اصلِ بقای ما در نبردی نابرابر است! ما بیش از یک قرن است که از قدرت تکنولوژیک خود مطمئنیم و برگ‌های رو نشده بسیار داریم و با برگزیدن تازه به دوران رسیده‌های عقب مانده، آنها را به این شبهه و گمان درانداخته‌ایم که تمام برگ‌های مدرنیته روست و آنها با #مهندسی_معکوس و مهارت خواهند توانست با تردستی در قمار کازینوی عالم برنده شوند! لذا تا در بهره گیری از یک ملعبه ماهر می‌شوند، برگی دیگر رو می‌کنیم، که در بازار آزاد روحشان بی‌خبر است! ما به آنها از عمد میدان میدهیم تا #تقلب کنند و تمام سرمایه و دارایی خود را به میدان نبردی نابرابر آورند و تا می‌توانند زیر و رو کشی کنند! ما تمام این حماقتها را به حسابشان می نویسیم و در وقت مقتضی دولا پهنا حساب می‌کنیم! اما احمق‌های آدمفروش و برادرکش، هرگز از تاریخ خود و جهان عبرت نمی‌گیرند!
و اینک تو برگِ جدید مایی در لباسی نوین! اما مطمئن باش که روحت که همانا بر اصل #تضاد_منافع بنا شده، جاودانه است! لااقل در یک قرن اخیر از کودتای پرولتری اکتبر روسیه علیه تزار تا امروز کسی این قاعده را به هم نریخته! خلقت تو سمیولیشن روحِ اجدادت در لباسی نوین است! این #استراتژی روح توست که از #مارکس آغاز شد! روح جاودانه همانا القاء تضاد منافع در جنگی نابرابر با غیرخودی است! تا بدین‌گونه هر که ذاتا تسلیم نظم نوین ما نشود را به دست و پا زدن بیهوده واداریم تا هی آب را به نفع صیادی چون ما گل آلوده کنند و ما از منابع طبیعی ایشان و پیروانشان "هی" ماهی تازه بگیریم! و تو که الهه‌ی جدیدی برای به هم ریختن ایمنی در هر تن و هر وطن غیرخودی صاحب همان روح قدیم اجداد استعمارمان در لباسی نوینی.
فتنه‌یِ دشمنی چون ما در این است که به هر دست‌پروده‌ی خود القاء کنیم که او می‌تواند از زور آبپاش‌های #ضد_شورش علیه تو نازنین استفاده کند و با افزودن چند قطره از جام زهری (که باز تو در آنی) به منبعِ آب آبپاش‌ها، علیه تویی که اینک در هوا و فضا معلق نمی‌مانی و تنها بر سطوح قدرتِ می‌چسبی، مانور قدرت دهد!
اما کور خوانده است!
ما اینبار بواسطه‌ی جاسوسان خلفِ #سعید_امامی به فرماندهان بیسواد و فریبخورده‌ی بینوا القاء می‌کنیم که به‌جای سمپاشی سطوح، تو را از لوله‌ی تفنگ‌ها و شلنگ‌ها بصورت هوایی دَر کنند و رعبی دروغین را بپاشند! ت تو بر زمین و هر سطح مادی بیفتی و بچسبی و ماموریت خویش را آغاز کنی! اینگونه تازه به دوران رسیده‌های "خر مردِ رندِ ابله"، با جهل‌العارفین و خود را به خریت زدن، تو نازنین را جوری تکثیر می‌کنند، تا تو در آرامش کامل بر هر سطحی که مایلی فرودآیی و به آن بچسبی!
و در آینه‌ای مقابل آینه‌شان جاودانه هی به ریششان بخندی: و مکرو و مکرالله و الله خیرالماکرین! تا از خود ابدیتی بسازی تا آخرین قطره‌ی خونی به نام نفت و اراده، تا انقلاب بعدی و... روز از نو روزی از نو.
.
الهه‌ی من!
تو چون #سیل و #طوفان و #زلزله، برایمان مصداقِ رحمتِ خدای قومِ موسایی! چرا که تو نازنین همچو سپاه ملخ‌های اعرابی، و چون لشکر پرندگان ابابیل، بلایی آسمانی بر سپاه فیل‌های ابرهه، در ولایتِ آقای مایی! و حیات ما به بقای بحرانی وجود ذی‌وجودِ چون تویی زنده است!
لذا بفرموده و با #هدایت_نرم تئوریسین‌های روسیِ هدف وسیله را توجیه می‌کند( که گروگان ارباب و نوکر خودمانند)، به دلقک بنفش‌شان القاء کرده‌ایم که به برای حفظ خود که از اوجب واجبات است با چاه‌نمایی امنیتی به هالوهای انگشت‌نما که در هر خیمه شب بازی انگشت جوهری و خونی‌شان را به هم نشان می‌دهند، به‌دروغ بگوید: " شنبه پایان بحران است!" حال آنکه شنبه باید روز تعطیل باشد و شنبه تازه آغاز بحران است!
ما از اسلافمان نیک آموختیم که وقتی در روز تعطیل ماهیگیری حرام است، با چه ترفندی آن را حلال کنیم، جوری که نه سیخ بسوزد نه کباب!
ما در یوم الله روز جمعه، آب دریاچه را به حوض‌ها و دامچاله‌ها هدایت نرم کرده و ماهی‌ها را در روز کاری به آنجا سوق داده‌ایم، تا به #اصحاب_سبت مجوز دهیم که در روز شنبه(سبت) که روز تعطیل کار است، بدون اینکه به تمرد و گناه آلوده شوند، از آب گل آلود ماهی بگیرند و آن را در سردخانه‌هایی که گاه کشته‌های کف خیابان در آن باد کرده‌اند، فریز کنند تا در اولین روز کاری ماهی تازه روی میزمان کباب شود! لذا سایر رقیبان در روز تعطیل که خفته‌اند، غافلند که تو در روز روشن مشغول جهادی و در #حوض_سلطان به عملیات مرصادی و زیر آبی مشغولی و در رگهایشان ویروسی نهفته‌ای! آن قربانیان بینوا خفته و تو در #غیبت و نهفته در جسمشان نزدیکتر از رگ گردن به آقا و سرورشان!
پس پیش از اعلام #ظهور تو، به #اصحاب_سبت ماموریت دادیم که القاء کنند که هر چه زودتر، ماسک‌ها را به ابرقدرت اقتصادی #چین فروخته و با جهاد پاسداران درگاه، تمام تولید ماسک‌ها را به‌نفع امت خود، نایاب و برای تامین حق ماموریت سلاخانِ ماهی در بازار آزاد هرزگی قاچاق نمایند و #الکل را که‌ حرام بود بر سربازان نفوذی و جانسپاران راه خویش #حلال و بر مستضعفین غیرخودی و خودپرداز بانک‌های ورشکسته مجددا #حرام کنند و کیت‌های آزمایشگاهی را تنها به محتضرین و مردگان تخصیص دهند تا شهروندانِ خوابی که خود را سالم‌ می‌پندارند تا 14 روز غافل باشند و ندانند که تو را در نهاد خود نفهته پاس داشته و وقتی یکی یکی محتضر شدند و از ترس و دردِ دوران احتضار، گیج و درمانده و از بود و نبود خود پشیمان شدند، آنگاه کیت‌های آزمایشگاه را تلف کنند تا تلفاتشان بحران را تصاعدی کند!
هر چه بحرانشان بیشتر... طغیان گیج‌های از هم جدایشان بیشتر... و قدرتِ سرکوب مفتخوران جهان سومی بیشتر... و بقای دلال‌ها و آلت‌های بومی به نفع ما بیشتر...
بگذار توی بلندگوهای دیجیتال و ماهواره‌هایمان هی مفت مفت بگویند" هل من ناصرا ینصرنی؟!... بی آنکه بدانند یاریگر مستضعفین، خواه ناخواه خود از مستضعفین درگاه مایند و ملتمس دعایمان! لذا به این سفسطه در می‌افتند که اعلان کنند: همانا مستضعف واقعی از این پس خود ما وکیلانِ صاحبانِ آسمان و زمینیم! نه مستضعفین راستین جهان!
باشد تا با یک اپیدمی جانانه، خود بدست خود ما را به‌رایگان در کاستن از ملت مزاحم به نفع تاخت و تاز امّتِ مراحم، یاری رسانند! و با جهاد و تلاش تو روی سطوح قدرت، مزاحمین خلق را در سوراخ موش چپانده و مطرود کنند! با این بهانه که برای سرکوب عمومی هر مخالف و ذی‌وجود، اساسا فلوس لاموجود!
و به دلیل کسری بودجه، پس چه بهتر که از قدرت مردم کاسته و بر قدرت خود بیفزایند که ایشان بالاجبار بوزینه‌های لوطی و معرکه‌های آتش‌بیاری و آتش به‌اختیاری خودمانند! لذا هی شب و روز برای هر غیرخودی مزاحم، رمز پیروزی ما را به حساب خود و با #رجز بخوانند:
اشداء مع الفکار و رحماء بیهنم
یعنی با شهروندان صغیر با شدت برخورد کن و با اهل بیتمان با رحمت!
پس ماسک‌ها و دستکش‌ها و کیت‌ها و الکل‌ها و تجهیزات ایمنی را بین بینوایان تقسیم نکن! مستضعف واقعی خودمانیم، که باید به خودمان و خاندان چپ و راستمان رحم کنیم!
.
ملوسکم!
عروسک انتحاری بسیار کوچکم!
تو با این ماموریت تاریخی، تنها عمرِ حضور ما را کش خواهی داد تا در نوبت بعدی باز برایت لباسی نو ببریم و بدوزیم!
وگرنه روح تو همچنان همان #تضاد_منافع آباء و اجدادی است! وای به روزی که این تضاد بنیادی در آن قوم سرگردان، به #منافع_مشترک و #هم_افزایی مبدل شود!
41 سال پیش این روح تفرقه را در کالبد قانونی آن قوم سرگردان دمیدیم و تا امروز خونشان را مکیدیم. و در تمام دوران این تجارت پرسود، تریبون‌های ما در #اپوزیسیون_خودی در مقابل #پوزیسیون_خودی، هر گز این رخصت تاریخی را برای آن بینوا #مام میهن، فراهم نیاوردند و باز فراهم نخواهند آورد! چون #روح_سنتی ما در کالبد زخمی و پاره پاره‌ی ایشان جولان دارد و راز و #رمز_پیروزی و وحدت گرد آب و حق مشترک را نمی‌دانند! آنها با روح دیوانه‌ی همین خروس جنگی، اول از دیوار ما بالا رفتند و با دستاویزی همواره در نمک خوابیده، ملت خود را تحریم کردند و بعد دیوانه‌ای دیگر را انگولک کردند و 8 سال با #جنگ_تحمیلی صنایعِ ما را سیراب کردند و با #هدایت_نرم لابی‌هایمان، به سراغ هسته‌ی تف کرده‌ی #اتم خودمان رفتند و به یاری آلتِ روسی ضد تزار خودمان با همین روح "تضاد منافع" در آن دمیدند و تاکنون ایشان را دوشیدند و البته شتیل برادران و خواهران و همسران ما را هم از شرق تا #اروپا و غرب عالم دادند!
.
نازنین ویروسکم!
عمر پوستین تو با گرم شدن هوا در این بهار به‌پایان خواهد رسید و ما در بصیرتِ رقابتِ چند سلطانِ دیگر در استیج شورانگیز یک کشتی کچ امریکایی، لحظه شماری می‌کنیم و بلیطهایش را از اکنون پیش فروش می‌کنیم!
در این آخرین لحظاتِ پوست‌اندازی‌ات در آن ولایت، از راه دور می‌بوسم آن روی ماهت.
دست خدا به همراهت.
باقی بقایت...
مادرت: ملکه‌ی ویروس‌ها
فرزندِ خلفِ "آیواس" خدای جنگ و انتقام
.
بعدالتحریر:
به یاد آور که در چندم جمادی الاخر جمودِ روح آن معمار گرفتار که با رکب زدن و تیغیدن ما در سال 57 خیال می‌کرد سرمان را حسابی کلاه گذاشته، به تو گفتم که هرگز به رجزخوانی دیوانه‌گان دست رَد نزن! که ما خود مادر و پدر و خدای مکر و جنگ نرم و سرد و ولرم و انتقامیم و متوکل به یاری جنیان آخرالزمانی، این آیه را در کتاب شریعت از زمان آلیستر کراولی (جد بزرگوار حضرتِ بوش) پیشتر از بر بوده‌ایم: و مکرو و مکرالله والله خیرالماکرین!
بر این اساس کافی است که تو در هر ولایت نسبی و مطلقه، خود را وکیل مالک زمین بدانی! هر چند این وکالت از پایه کاذب و ناممکن و حرام باشد!
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم... چشم تبدار تو را دیدم و بیمار شدم!
فراموس نکن که این تب نوبه‌ای کشدار که 40 سال است ناشی از واکسن روح آن معمار گرفتار در کالبد فرزندان پریشان و غیرمنسجمِ مام میهنی بود، با ویروس‌های نوین و واکسن‌های پی در پی، ادامه خواهد یافت؛ تا آخرین قطره‌ی خون در بدن این وطن! مگر اینکه سلول‌های این تن واحد با یکدیگر متحد و ایمن شوند! وگرنه تا میان ایشان، کیش شخصیت رهبری میان رهبران هست، برای جنیان ما در این ویرانسرا امید هست! دست ما تنها وقتی از این تن تبدار کوتاه می‌شود که ایشان در یک شرکت سهامی عام، سلاطین و رهبران خود را، به سخنگوی مجلس عوام تبدیل کنند!
نامه رسان:
خیام ابراهیمی
12 اسفند 98
.
پی نوشت:
اگر پیروانِ آقای جاسوس جعلی و مشکوکِ شهید #سعید_امامی، پس از #قتلهای_زنجیره‌ای و رساندن اسناد حاکم ایران به اربابانش در اورشلیم توسط پیروانِ خلفش، هنوز در قید حیات باشند، از این نامه عبرت خواهند گرفت و بساط خود را هر چه زودتر جمع خواهند کرد! چون نامه‌رسان امید و رجاء واثق دارد که با نسخه‌اش در طی دو هفته، تمام فرزندان اپوزیسیون و پوزیسیون در دامن مام میهن، به امنیت نسبتا کامل خواهند رسید بی آنکه خونی از دماغ شهروندی بریزد! مگر آنکه بشنوند و باز خود را به جهل العارفین بزنند که در این صورت نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان.
که بدون وحدت بنیادی تمام فرزندان مام میهن گرد آب و خاک مشترک، و با آدمفروشی ایدئولوژیک، ایشان در هیچ دخمه‌ای در #جهان_آیواس، امن نخواهند بود! چه خودشان و چه فرزندانشان!
این خط_ و این هم نشان!


Saturday, February 29, 2020

جنگ جهانی سوم یا جنگ ولرم

جنگ جهانی سوم آیا آغاز شده؟
توهم توطئه؟ یا توطئه؟

جنگ جهانی سوم آیا آغاز شده؟
توهم توطئه؟ یا توطئه؟
#بهنود_بزرگ گفته: بی سند قضاوت نکنیم!
هشیار باشیم اما شایعه نکنیم! آیا #یگان ویژه در کار شیوع ویروسِ #شیعیان_شایعه است؟! نمی‌دانیم! اما ناگزیریم که قانونِ میان خطوط را به‌دست گیریم، تا هیچ آبی گل آلوده نشود و دوغی درونِ دوشابیِ تبدیل به پالوده نشود! تا بازی میان خطوط چپ و راست در دست ما نیست، همین آش است و همین کاسه.
ما بی‌سندزاده‌گانیم و همواره محکوم. آن‌قدر گیج‌وگم که قاضیِ میدانیم و نمی‌دانیم! چه کنیم تا بدانیم؟! نمی‌دانیم! چون قانونا فاقد نظارت مردمی بر قدرت متمرکز سرنوشتیم!
به قول بهنود بزرگ: ما باید حرفه‌ای عمل کنیم و اخبار موثق را از خط بالا و خط پایین بگیریم.
اما نه قانون خط آسمان بالا و نه قانون خط زمین زیر پا تا اسفل السافلین، در دست ما نیست!
گویا ما قوم سرگردان همواره در برزخ مقدسیم.
باور نکردیم که خودی‌ها هم می‌توانند در بن بست کرمان زیر دست و پای خویش بمیرند
فکر کردیم #کشتار_آبان سناریویی برای متلاشی کردن ذهنِ جاسوسان و غیرخودیان است و این سناریو بسیار طبیعی بوده و کار از فتنه‌ی تک و پاتک و توطئه‌ی دشمن خلق‌های جهان نبوده.
شنیدم دیشب در #اینترنشنال #چین گفته: یکماه پیش، اولین مسافر کرونایی، یک دانشجوی ایرانی بوده!
در منبع خبر چه نارنجکی کمین کرده و راوی چه در سر داشته؟ ما نمی‌دانیم!
لابد دانشجویی که در بزرگترین مرکز ویروس شناسی چین در شهر "ووهان" کار می‌کرده در بازگشت از وطن به مقصدِ خود، از ابتدا یا انتها آلوده و بیمار بوده!... نمی‌دانیم!
باور نکردیم آدم فضایی‌ها در سلامتِ ما از موش‌های آزمایشگاهی افریقا تا سلبریتی‌بازها‌ی ایتالیا و کفتربازهای قم و اینک لاکچری‌های پاریس و لندن و آلمان و امریکا دخالت دارند تا باور پذیری کنند: کار کار انگلیس‌ها نیست!... آیا هست؟
ما نمی‌دانیم!
باور نکردیم که مهم است و تشویش اذهان عمومی نیست که اگر اسپره‌ی کرونا پایش به سوئیس یا #کانادا برسد، یقه‌ی که را باید گرفت؟
باور نکردیم آنها در رادارها و در خطاهای انسانی آدمک‌ها با نویز وبی نویز، قصد ادرار در ولایتِ غیرخویش را دارند
و برای چزاندن دشمن و جزغاله‌کردن مسافران هواپیماها، حکم کفالتِ باورمندانِ یک کیش را دارند!
چون انگیزش متنِ جنازه‌های این مستند واقعی، بی‌سند است و ما سواد خواندن میان خطوط را نداریم... پس قضاوت نکنیم!
ما باور نکردیم که آنکه هیـــچ ندارد، ترسی هم از دست دادن هیـــچ ندارد! پس چرا با او بیعت کردند قربانیان سبز و بنفش و سرخ و سیاه؟
از واکینگهام تا کاخ سفید و ورسای و کرملین... تا تصویری در خود ماه!
غول چراغ جادوی فضایی اما خوب می‌داند که وقتی کاملا #آچمز است
#کرونا 14 روز در حالت نهفته و کمین کرده در بدن هر انسانی میتواند جولان دهد و به ظاهر در سلامت ورجه وورجه کند!
پس هر ظاهر الصالح سالمی، الزاما سالم نیست!
و به همین دلیل میان دوغ و دوشاب هم بیمار و هم سالم نیازمند ماسک و دستکش و عینکند! ماسکی که از کارخانه ی خودی به دیار غیرخودی صادر شده و در بازار مکاره قیمت خون را دارد برای شهروندان شهرهای بمباران شده!
ما به نیت انسانها آگاهی نداریم!
امروز شنیدیم که در #بلاروس هم اولین ناقل کرونا، یک دانشجوی ایرانی بوده
نمی‌دانم این خبر و صاحب خبر سالمند یا نه؟
نمی‌دانم این دانشجوی آلوده از کدام ناکجا به آنجا رفته؟
آیا در ایستگاههای بین راه، دست غیب یک آدم فضایی‌ در کار بوده؟... نمیدانیم!
ممکن است آن ناقل بینوا، از کره مریخ به آنجا سفر کرده باشد!... ما چه بدانیم؟
تصدیق واقعیت در دست آژانش مسافربری آقایان و وکیل‌های آقایان است!
شاید او در بین راه در یک فرودگاه، قهوه‌ی تلخ رایگان یک پرستوی مهاجر را هم نوشیده باشد!... ما نمیدانیم!
و یا از آدمک یک کافی‌شاپ بین‌راهی در فرودگاه مریخی‌ها و زیر دوربین‌هایی که معنای پاسپورت‌ها را می‌داند، یک کیکِ زرد خریده باشد!... ما چه بدانیم؟
از گیتِ کنترل فرودگاه برای آخرین پرواز که رد می‌شوی، آیا یاران عزرائیل در ساکت ویروس #کرونا می‌پاشند و روی پاسپورتت مهر آغشته به #ویروس_کرونا می‌زنند برای ورود به دنیای بعدی؟... ما نمی‌دانیم!
و یا تقدیر ما در همان ایستگاهی رقم خورده که صاحب کافی شاپ به دشمن گفت:
"عزیزان مافیای حاکم بر جهان! اگر نشاشید شب دراز است!
و پس از جنگ جهانی اول و دوم، اینک در آخرالزمان وقت جنگ جهانی سوم خیمه شب باز است!"... ما نمی‌دانیم!
بینوا مسافرانی که بی‌خبرند که در جنگی بنیادی بین زمین و آسمان
ممکن است آدم فضایی‌ها برای صدور خود از کهکشان‌ها به هر نقطه از زمین
آدمک‌ها را دچار خطای انسانی کنند، تا جزغاله شوند!
سندها در دست ما نیست و ما میان خطوط در برزخی نامقدسیم
آن برزخ مقدسی که از آن سرودم و شما لایک نکردید: همین بود!
ماهیگیری صیاادن از آب گل آلود کشتگان آبان تا کرونای مقدس یعنی:
آب گل آلوده می‌تواند همین اذهان عمومی میان دوغ و دوشاب باشد!
و ماهی صید شده هم، #عملیات_مرصاد آدم فضایی‌ها برای آچمز کردن هر غیرخودی و حتی خودی‌های انتحاری و نخودی و بیخودی...
البته که جنگ سختی در کار نیست!
این جنگ، نه سرد است و نه گرم
بلکه جنگ نرمی است با ابزار سخت که کمین کرده عین #ویروس_کرونا چون حکامِ تازه به دوران رسیده و زبان نفهمی، در خلوت و جلوت تن و بدن هر وطنی...
آری این جنگ، جنگ جهانی سوم و #جنگ_ولرم است!
گویی آدم فضایی‌ها هم خودِ توطئه و هم توهم توطئه‌اند!
چون ما غیرحرفه‌ای‌ها، هیچ سندی در دست نداریم!
پس در آب گل آلوده شایعه نکنیم! که این دست و پا زدن، توهمی در زمان و مکان است!
بلکه باور کنیم و ایمان بیاوریم که باید و باید مردم آسوده بخوابند در #قرنطینه و سوراخ موشها... چون شهر در امن و امان است!
حالا بیا و ثابت کن این فرودگاه کدام فرودگاه بوده؟
خالقِ کرونا، اما خوب می‌داند که ناقل‌هایش باید از کدام ایستگاهها بگذرند و در کجاها آلوده شوند!
چون: والله اعلم.
پس: خیر است انشاء الله.
ما فقط باید بی‌سند شایعه نکنیم و میان خطوط همچنان گیج و منگ برقصیم
و به قول #بهنود_بزرگ: حرفه‌ای عمل کنیم!
و بدون در دست گرفتن قانون آسمان و زمین: تنها هوش یک گوش باشیم!
پس: حرفه‌ای باشید!
شاید #جنگ_جهانی_سوم آغاز شده باشد و ما نمی‌دانیم!
نشده؟!... باز ما نمی‌دانیم!
اما خوب می‌دانیم که سران جهان در کدام سازمان ملل و در کدام کاخها جمعند
و در این تنازع بقاء چگونه جان باج می‌دهند و جان باج می‌گیرند
وگرنه در کوچه پس کوچه‌های بی کسی هیچی ندارها
آن‌که هیچ ندارد چیزی هم از دست نخواهد داد!
اصلا بگذار دیگی که برای یک هیچی ندار نمی‌جوشد کله‌ی سگ در آن بجوشد!
براستی در این نبرد نابرابر چه کسی باید بترسد؟
جز آنان‌که در ازای صنار دو شاهی برای غول چراغ جادو بیعت خریدند و ندانستند
که قربانی بعدی خودشانند! دیر یا زود دارد اما سوخت و سوز ندارد!
این را هم #گاندی خوب میداند و هم مارتین لوترکینگ و هم #کندی و هم #سعید_امامی و هم اربابش #هاشمی و هم فرزندان نفر بعدی ...!
اما جان که به لب برسد، هیچ زامبی بینوا به زامبی بینوای دیگری رحم نخواهد کرد!
چون قدرت تصمیم‌سازی سرنوشت، بر نظارت عمومی استوار نیست و تنها در دست یکی است! این رازِ سلاخی قربانیان از آغل تا کشتارگاه است!
اما آیا می‌توان با رساندن حق به دست کل صاحبان حق، خواص را از خطرِ شراکت در سلاخی غیرخود و نهایتا خود رهانید؟
و از حکم حکومتی هر قدرت مافوق اراده مردمی رهید و این کفه ترازو را به تعادل رساند و سرنوشت خود را از گیجی و گنگی رهانید و از این جنایت زنجیره‌ای خلاص شد؟
ما نمی‌دانیم!... اما می‌توانیم بدانیم!
خیام ابراهیمی

9 اسفند 98

Friday, February 28, 2020

نشد

نشد!

در گنگیِ تک افتاده‌ بین تن‌هایِ زخمی حروفِ الفبا
نشد که با واژه‌ها جمله‌ای بسازی.
نشد!
و این "مردمک"
در کورسِ بینوایی چشمخانه‌ها
دانه ماند و نخواند
طعمِ مَلچ مُلوچِ میوه را،
کمی چرخید و کوچیــــــــد لوچ و
آخر نترکید و ندرید
در غمِ همه، قمه را.
...
نه این‌که ندیـــد و نچشاند؛
نماند در خانه و نچرخاند
در غمِ همه، قمه را.
...
نه این‌که نچشید...
بلکه ندراند پلکِ رمه را
در غمِ همه، قمه را.
...
نشد که نشد!
تنها نقطه مـــــاند زیر الفِ آدمکِ این مردمکان و
سریـد و لمیــــد رویِ ب
در خوابِ یـایِ آخرمان
بینِ این و آن.
امـــا نشد...
نشد که سایه‌سارِ یکی دار شود
کنارِ سجده‌ی هزار میم، چو میوه‌ای سربه‌دار شود!
و نشد که دریده‌پوست، بشکند فاصله را و خار شود!
شکسته شد، امـــا
نشد که میوه‌ای بر سرِ دار شود... نشد!
خیام ابراهیمی

9 اسفند 98

قرنطینه

ویروس بی‌قرنطینه، دومینو میشه اپیدمی


Thursday, February 27, 2020

بحران بندگی، و فرشته مرگ و زندگی

بحران بندگی، و فرشته مرگ و زندگی میان دوغ و دوشاب


به #شایعه دامن نزنیم! و قربانی #عملیات_مرصاد شایعات سازمان‌یافته نشویم! هشیار باشیم! گویا مدعیِ تشویش‌اذهان‌‌عمومی در اتاق‌فکر تولید صنعتی موش، خود با دوغ و دوشاب، دام می‌گستراند تا حقیقت را گم کند! کشف رازِ بحران سیل و زلزله و کشتار آبانماه با سمبول کرونا در بهمن و اسفند ماه، به خوانش حکم حکومتیِ ارباب و تمهید 2000 مزار بحران در قم و در آذرماه، در دست مردم نیست!
روحانی ازپایان تور چند روزه‌ی کرونا در روز شنبه خبر داد! آیا او از رازکرونا آگاه است؟ ما نمی‌توانیم جاهلانه راز ویروسِ آزمایشگاهی کرونا را به صرف پیشگویی رمان نویسی به‌نام "دین کونتز" در دهها سال پیش، بر عهده امریکا و یا روس و چین و ایران بیندازیم. هرچند شهر "ووان" دارای بزرگترین مرکز ویروس شناسی در ابرقدرت چین باشد! در کشورهای مستعمره، رعایا به سند و منبع هیچ بحرانی دسترسی ندارند! کرونا سمبول بحرانی تاریخی است که رازش در دست مافیای اربابان است!
.
فتوای میرفتاح:
در عصر قجر، "آخوند میرفتاح" در تبریز فتوای جهاد علیه تزار روس داد و پاسکویچ روسی عباس میرزا را شکست داد و تبریز را فتح کرد و با قرارداد ترکمانچای ایران را درید و همان میرفتاح با مقلدینش به پیشوازش رفت و در قحطی و تحریم غلات، فتوای غارت انبار کاخ همان شاهزاده عباس میرزا را داد! تا جایی که در تبریز وبا آمد و مردم برای تبرک و دفع بلا پای یکی از نوادگان میرفتاح را بوسیدند، تا اینکه او هم به وبا مرد و مردم به توهمی شیرین برای خود بافتند که او بلای وبا را به جان خرید! چنان ملت مقلدی که به قانون عرف و حتی مشروطه، حاکم بر سرنوشت خود نباشد، وقتی با قانون نظام سلطه بیعت می‌کند، ناگزیر است میان بحران‌ها و شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل، چون کشتی بی لنگرِ مولانا هی کژ شود و مژ شود! چنان ملتِ مقلدی در بحران‌های طبیعی و حکومتی، باید زبانش کوتاه باشد؛ چون پیش‌تر، سرنوشت خود را به حکم حکومتیِ سلطانی، تسلیم کرده است! و البته: "خود کرده را تدبیر نیست!"
حالا حکایت روزگار ماست:
مردم مرغ عزا و عروسی اربابان داخلی و خارجی‌اند! آنها سر و ته یک کرباسند! تنها دامنه‌ی خودی‌های اهل بیتشان فرق می‌کند! از دیوانسالاران قجری تا درباریان پهلوی تا اهل‌بیت خمینی.
مردمی مقلد، ناآشنا به مکانیسم راستی آزمایی علمی، دلبسته به تارِ سیبیلِ دایی‌جان ناپلئون و قسمِ حضرتبعاسِ خانعمو دون‌کیشوت، که اهلِ وادادن به قدرت برتر و توقع معجزه و #بیعت با قانون اساسیِ قادر مطلقه‌اند، و از مقلدی چون هاشمی به خاتمی و از او به موسوی (ملتزم به قانونِ ولایتمداری چون احمدی‌نژاد) و روحانی(این امنیتی‌ترین حقوقدان استراتژیستِ امینِ نظام) پناه می‌برند و در #قحطی و #جنگ و #سیل و #زلزله و #کرونا دچار آلزایمر شده و باز می‌نالند که چرا قادر مطلقه سرنوشت وطن را با بالارفتن از دیوار سفارت به فتوای جنگ با اربابان جهان فروخته و یک عمر تحریم شده و مردم را به فقر و فاقه انداخته و امنیت و ایمنی زندگی را از استاندارد انسانی خارج کرده و از ترسِ سگ‌لرزِ مرگ به تبِ دریوزگی پناه برده و آن سرنوشت مچاله را برای ترمیم، به روس و چین تقدیم کرده و با مردمی گورخواب و ملتمس دعا، ماسک‌های بینوایان را به ابرقدرت اقتصادی جهان(چین) هدیه کرده و حالا خود بدون ماسک باید در دخمه‌های فقر جان بکند و در راهروهایِ بیمارستان‌های بی تجهیزات بمیرد! و دلخوش باشد که 3 ماه پیش‌تر، 2000 گور معروف به #مزار_بحران در #قم برایش تدارک دیده‌اند که لابد قرار است برای تامین یارانه در شب عید منبع درآمدی برای دولت ممالک محروسه باشد!
.
از شایعه، تا سندِ همیشه گمنام و تاکتیک دوغ و دوشاب
1) وقتی نماینده استصوابی امتِ قم از 40 کشته‌ی راه کرونا پرده برداشت! 2) وزیر بهداشت گفت علت مرگ را می‌گویم تا سیه روی شود هر که در او غش باشد! 3) فردا معاونش گفت کرونا خری نیست! 4) و پس فردا خودش کرونا گرفت! 5) از سویی ظریف میگوید: کرونا مثل تروریسم خطرناک است و نیازمند مشارت منطقه‌ای! 6) و از سویی مینو محرز(عضو کمیته مشترک بیماریهای وزارت بهداشت) میگوید: ابر قدرت چین اشتباه کرده شهر ووهان را قرنطینه کرده! قرنطینه روشی منسوخ مربوط به جنگ جهانی اول است! امروزه مردم با رعایت نکات بهداشتی میتوانند از شیوع آن پیشگیری کنند! (انگار این پزشک کارنشناس به ادب و آداب دیمی مردم آگاه نیست و مصلحت یک کشور را وابسته ره رفتار مردمی میکند که عادت به رفتارهای دیمی و هیئتی دارند نه گروهی) به نظر میرسد او مجری یک سیاست از بالا به پایین باشد! 7) و نهایتا روحانی می‌گوید: از شنبه بازی #اپیدمی کرونا تعطیل می‌شود همه باید سرکار.حاضر شوند! 8) از سوی دیگر کارشناسان دانشگاه، خطر اپیدمی را جدی اعلام کرده و خواستار تعطیلی دانشگاهند! 9) آمارهای ضد و نقیضی از تعداد کشتگان از سوی مقامات مختلف حکومتی اعلام می‌شود! انگار شهر هرت است و هر کلانتری از هر سو یک حکم می‌راند! 10) یکی خطر را جدی و دیگری بی اهمیت می‌خواند! و این وسط انگار کشوری که دارای قدرت مطلقه متمرکز قانونی بر سرنوشت مردم است، دارای خط مشی واحدی از سوی شورای امنیت ملی در مورد این ویروس خطرناک که قابلیت اپیدمی شدن دارد نیست! تو گویی عمدا و بر اساس اصل دوغ و دوشاب، هر بازویی ازاین اختاپوس مجری یک سیاست برای اعمال تاکتیکی امنیتی جهت صید ماهی از آب گل‌آلود است!
11) در چنین شرایط بلبشویی که بیانگر دیمی و هیئتی بودن نظام تصمیم سازی علمی و کارشناسانه در کشور دارد، مردم به شبهه در می‌افتند! 12) و در این میان دیروز #یگان_ویژه_مبارزات_با_شایعات، تعداد 24 نفر از همین مردم را دستگیر می‌کند، نه مسئولانی را که تناقض آراء شان موجب تشویش اذهان عمومی شده است!
13) و ظاهرا در این شهر هرت، هر لحظه مسئولان یکی یکی کرونا می‌گیرند! اما این مردمند که تنها می‌میرند!
.
تناقض و هرج و مرج(عامل بحران):
مردم بین پندار و گفتار و رفتارهای متناقض و دروغ‌های مسئولین غیرپاسخگو، قربانی اصلی بحران‌های ناشی از تصمیمات کلان سیاسی و اقتصادی و واقعیات و شایعات و حقایقی تلخند که خود در آن نقش و نظارتی ندارند! پس نظام سلطه(از امریکا تا روس و چین و ایران) خود با درآمیختن راست و دروغ و پروموتِ دوغ و دوشاب، مردم را به واکنش هیجانی و دامچاله‌هایی در آبِ گل آلود می‌اندازد که خود بانی آن است و تو در فقدان سندی که هرگز در دست تو نیست، نمی‌توانی اثباتشان کنی و چون ماهی تک‌افتاده‌ای در میادینِ مین‌گذاری شده و مرصادی، صیدشان می‌شوی! پس تنها حقیقت غیرقابل کتمان، درد ناشی از غبن و گیجی و منگی و وحشت از مرگ تدریجی در برزخی زنجیره‌ای است، که چون بحران جنگ و سیل و زلزله، اینک #بحران_کرونا سمبول آن است!
بدیهی است که تا برده‌ی بی‌اختیار و تسلیم به قانونِ نظام سلطه‌ باشی، همواره باید در بحران باشی! دوز و میزان و دوره‌ و عمر بحران را هم ارباب تعیین می‌کند! وقتی گفت سیل بحران نیست! تو باید غرق شوی و پشت میکرفون صدا و سیمای میلی از روی نوشته اقرار کنی که سیل بحران نیست! وگرنه محکوم به مجازاتِ شایعه‌ای!
به قول امنیتی‌ترین استراتژیست امین و حقوقدانِ بنفش:
"بحران کرونا تا شنبه وقت دارد تمام شود!"
بعد از کشتار مردم در دامچاله‌یِ مرصادی آبان 98، وقتی "وکیلی" مدیر گورستان قم، خبر از ساخت 2000 مزار بحران در آرامستان بهشت معصومه خبرداد، باید می‌فهمیدیم که این جهنم ناآرام به نام ایران، لقمه‌ای است به کام اربابان و به نام بحران!
.
کرونا #سمبول نظام سلطه
نظام سلطه یعنی بیعت با ولایتِ آقای جهان تا آقای بومی. اهل بیت آقای جهان اگر ملتش باشد، اما اهل بیت آقای بومی، امتش است. و این یعنی ملت یتیم ایران از انقلاب بهمن تا کشتار آبان، فدای تضاد منافع القائی بین آقایان. خون رگهای نظام سسلطه از دوقطبی تحمیلی و جنگ سرد و گرم از رگ مردم قربانی تامین می‌شود که نظارتی بر سرنوشت خویش ندارند! اگر ملت آقای جهان بر سیاست داخلی خود نظارتی سیستماتیک دارند، اما ملت آقای بومی حتی بر سیاست داخلی خود نظارتی ندارند. چه برسد به تغییر سیاست تضاد منافع بین خودی و غیرخودی، به منافع مشترک و هم افزایی و صلح.
#کرونا که ویروسی است ویرانگر و ناشناخته، در واقع سمبولی است برای همین بحران‌های تاریخی نو به نو که مرز مصیبت تا خیانت و جنایت در آن مبهم است. درست مثل قتلهای زنجیره‌ای که بر گور سعید امامی‌اش که از سوی آقای نظام منسوب به صهیونیسم شد، نام شهید را هک کنند اما گور مختاری شکسته شود! این یعنی که طعم سلطه‌ در ولایت مافیایی ما، بومی است! و به قول ظریفی مردم ما خود این بلای قانونی را برگزیده‌اند و حقوق بشر به کار ما نمی‌آید! حالا جهان اول می‌تواند اثبات کند که آیا ایشان جنایتکار و دیوانه‌اند، یا خودشان؟ چرا که جنایت بومی مربوط به قربانیان بومی است!
.
تستِ کرونا؟ یا تست جنون اربابان و تاجرانِ جانی؟
کرونا فرشته نجات نظام سلطه‌ی جنایتکار؟ یا فرشته مرگ؟
چگونه می‌توان به یک پدر و مادر دیوانه و ولیِ فرزندان خانواده که جنون دارند، اعتماد کرد؟!
فرق جامعه‌ی ولایتمدار با جوامع مدنی، در مکانیسم نظارت مردمی بر سرنوشت عمومی است! اربابان عالم اگر با غیرخودیان نامهربانند اما با مردم خود مهربانند! به همین دلیل دولت ژاپن بین مردم خود ماسک رایگان عرض میکند اما دولتِ ایران بین قطب اقتصادی جهان یعنی چین ماسک عرضه می‌کند!
و نتیجه اینکه، مردم بینوا عین زامبی‌ها گیج و وحشت زده به‌جان هم افتاده و منگ و حیران به در و دیوار می‌خورند. چرا که هم شاهد رفتار حکام جهان با مردم خویشند و هم شاهد تناقض رفتار مسئولین حکومت با مردمی یتیم و رها شده به حال خویش.
نظامی که عملا در این موقعیت بحرانی، به بهانه‌ی تحریم و کمبود امکانات و کیت آزمایشگاهی از ارائه‌ی خدمات بیمارستانی به مردم خود ناتوان است و از همراهان بیماران و مراجعین بیماران تست کرونا نمی‌گیرد و آنها را به امان خدا رها می‌کند و با کتمان خطری مشهود به تائید پزشکان و پرستارانی که قادر به رعایت پروتکل جهانی نبوده و فاقد تجهیزات ابتدایی هستند، با فراکنی بر واقعیت یک جنایت ناشی از بی کفایتی و یا تاکتیکهای امنیتی چشم فرومی‌بندد، گویا وقت خوشه‌چینی چشمشان به درآمد ناشی از فروش گور و کفن باز است، تا مگر فاجعه را توی چشم جهان فرو کنند: "امریکا ملت ما را تحریم کرده و این جنازه‌ها عقوبتِ جنایت ایشان است!"
در واقع در بحران ناشی از عدم رعایت پروتکل خدمات بهداشتی و کمبود و قاچاق ماسک و دستکش و کیت و دارو و نیز عملکرد متناقض دولتِ ورشکسته (در صادرات تجهیزات ایمنی جان مردم درمانده به ابرقدرت چین)، از سویی تاجرانی خودسر که از شلیک تک تیراندازانِ امنیتی (که پشه را روی هوا میزنند) در امان مانده‌اند، همین تجهیزات پزشکی را را دپو کرده و در غیاب نظارتی سیستماتیک و ملی آنها را به قیمت خون مردم آزادانه در بازار آزاد قاچاق می‌فروشند! و همچنان می‌فروشند و ککشان هم نمی‌گزد! اما شورای‌عالی امنیت نظام به قربانیانِ شایعات خودساخته حساس است، نه تاجران جنایت پیشه!
.
بحران پریشانی در خانواده‌ها
پرسش: نتیجه‌ی این موش و گربه بازی امنیتی، چیست؟ جز تشویش اذهان عمومی از سوی صاحب قدرتِ زور و زور و تزویر و آگاهی؟ نتیجه اینکه، در بین خانواده‌ها میان وحشت و ترسِ وسواس‌گونه و وادادگی به دلیل نبود امکانات بیمارستانی و خدمات دولتی، زیر بمباران مشکلات مادی و معنوی، و رعایت و عدم رعایت امور بهداشتی بین مرگ و زندگی، پریشانی و اختلاف و جنگی پنهان در جریان است!
این است عقوبت مناسبات قدرتی که مردم در آن نظارتی ندارند و از سرنوشت خود در بستر سیاست‌های کلان قانونی توسط یک نفر و جیره بگیرانش، بی‌خبرند!
آیا این همه قصوراتِ مستند، از نقل قول متناقض مسئولین و تناقض رفتار حکومت با ملت، از مصادیق تشویش اذهان عمومی سازماندهی شده نیست؟
البته اگر پای مصلحت نظام در میان باشد، تشویش اذهان عمومی از سوی قانونمداران امنیتی جرم نیست! اما اگر بر اساس دامچاله‌های امنیتی و سازمان‌یافته، بخشی از صاحبان حق از سر ترس و یا خشم، از سر خیرخواهی برای توجه دادن به علل بحران، قید شاید را ابتدای جمله نگذارند، البته باید با ایشان برخورد قانونی صورت گیرد! تا عبرتی شود برای موشها در سوراخ موش تا روز شنبه‌ای که به قول استراتژیست امنیتی نظام، پروژه‌ی کرونا پایان می‌یابد و مملکت از #قرنطینه بیرون می‌آید! اما ماهیت کرونا چیست که می‌تواند سمبول بحرانی امنیتی باشد؟ و چرا کرونا هم فرشته نجات است و هم فرشته مرگ؟
.
فرق کرونا با سایر ویروس‌ها
جدای از زاد و ولد کروناهای چسبنده به سطوحِ قدرت مثل سیستم ایمنی یک تن یا وطن، اما در عکس میبینیم که برخی از بادکنکها روی هوا هستند و برخی روی زمین.
کرونا آن بادکنکهای روی زمین است!
1) کرونا ویروسی است سنگین که توی هوا معلق نمی ماند و عین بادکنکی پر از زهرآبه، تلپ می چسبد به سطوح مختلف مثل دستگیره‌ی درب بیت‌المال یا آسانسور پیشرفت.
بنابراین فقط وقتی شخصی مبتلا به آن توی صورت شما عطسه کند، کرونا روی صورت شما می نشیند و مثل ویروسهای دیگر توی هوا معلق نمی ماند.
2) این ویروس تا مدتی روی سطوح زنده میماند. بنابراین در دست داشتن دستکش کفایت میکند! دستکشی که نباید به پوست جاهای دیگرمثل صورت و بینی برخورد کند!
3) این ویروس جدید (ظاهرا آزمایشگاهی در بزرگترین مرکز ویروس شناسی ووان چین که اتفاقا چند دانشجوی صادراتی هم درش مشغول به کار بوده اند)، برای بدن ناشناخته است و هنوز درمان ندارد. اما میتوان با تقویت روانی و جسمی بر آن فائق آمد. مبتلا نشد و در صورت ابتلا تنها 2 درصد اشخاصی که ایمنی بدنشان کم است به تقویت قوای بدنی پاسخ نداده و کشته میشوند!
نتیجه: کرونا ویروسی چسبنده به قدرت سلولهای پریشان و فقیر، تا متلاشی کردن و مرگ یک بدن مثل وطن.
کرونا: بادکنکی مرگبار پر از زهرابه و تمامیتخواهی چسبیده به سطوح قدرت: دست نزنید!
شادی: بالونی متشکل از هم‌افزایی بادکنک‌هایی پر از هوای حیاتبخش حیات مشترک: با آن پرواز کنید!
.
اپوزیسیون شریک جرم و جنایت
بر این اساس اپوزیسیون متفرقی که به ادعا خود را کنار مردم پریشان می‌داند، ظاهرا قرار است تا آخرین جنازه‌ی مردم غیرتشکیلاتی، متحد نشود، تا مردم متحد نشوند! و البته کنار تک تک مردم باقی بماند و برای پروژه‌ی 2000 مزار بحران در قم، کفن ببرد و بدوزد و بفروشد، تا مرده‌ها تنها نمانند!
بر این اساس امروزه، تمام اپوزیسیون(از چپ و راست) شریک جنایت پوزیسیونند!
دیگر شکی نیست که اپوزیسیونی که از وحدتی بنیادی امنتاع میکند، تماما یا گروگانند یا مزدور و یا نادان.
لعنت به اپوزیسیونِ صاحب تریبونی که در دورانی پیشاآزادی که وطن نه به دار است و نه بار، با تکیه بر ایدئولوژی تفرقه برانداز، گرد حق آب و خاک مشترک متحد نمیشود تا ابتدا با تمرکز قدرت و جذب اعتماد تمام مردم، خانه ی مشترک در حال سوختن را نجات دهد و سپس به رقابت بپردازد!
اپوزیسیونی که نتواند اولویت را تشخیص دهد، یا احمق است یا مزدور.
.
راهکار نهایی:
پرسش این است: با تکرار این بحران‌های زنجیره‌ای که فرشته‌ی حیات سلطان صاحبکران است و فرشته‌ی مرگ و غمبادِ رعایا، برای دستیابی به امنیت راستین و شادی ناشی از امنیت و اختیارِ سرنوشت خویش، چه باید کرد؟
پرسش: چگونه باید امنیت و شادی را از دلِ بحرانِ کرونای مرگبار نظام سلطه، بیرون بکشیم؟!
پاسخ: وقتی از قانونِ رعایای مقلد و کور، رهایی یافته و با تدوین قانون مدنی به یک شهروند صاحب اختیار و مسئول و مؤثر در نظام تصمیم سازی سرنوشت تبدیل شویم که باید سرنوشت جنگ و صلح ملک مشاع را خودش با مشارکتی عام بنویسد، نه یک ارباب خاص با قدرت مطلقه! و این مقدور نخواهد شد جز با تلاشی فراگیر برای تاسیس یک شرکت سهامی عام با حضور بی‌گزینش تمام مردم و بر اساس هم‌افزایی و فرمان مدنی در میهمانی امنِ ارباب طبق یک #مرامنامه!
کرونا بادکنکی است مرگبار پر از زهرابه، چسبیده به سطوح قدرت، که نباید آن را لمس کرد و بدان آلوده شد!
امنیت حیاتبخش و شادی اما آبی است که باید از دل بادکنکِ کرونای مرگبار نظام سلطه بنوشیم و در آن بدمیم تا با هم‌افزایی بادکنک‌ها در یک بالون مشترک، برای تاسیس شرکت سهامی عام، از بندِ غاصبان قدرت عمومی رها شویم، تا بتوانیم در امنیت و با استقلال در آسمان آزاد به پرواز درآئیم!
وگرنه دیر یا زود، نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان!
خیام ابراهیمی
8 اسفند 98


Wednesday, February 26, 2020

نامه به خاتمی

نامه به سیدنا #خاتمی

زنده‌ای سید؟ ای ختم روزگار!
فصلِ خوشه‌چینی کی از راه میرسه؟ ای استاد هوار!
از برکتِ خون نوزادِ یخ زده، آیا حقوقِ رگهایِ اهل بیت کنار شومینه، برقراره؟ جات گرمه، نرمه؟ دردی نداری؟
تو که زدی زیرش و گفتی: حق آب و خاک چِخِه! دموکراسی اَخِه! صاحبِ مردمسواری دیمی و هیئتی، بصیرتش اِندِ مُخه! گفتگوی تمدنها بدونِ ایمان به‌من، پُخِه!
کجایی فتانه جان، کجایی؟ چرا پیشِ ما نیایی؟
اونا که واسه تف‌شون خمس می‌گرفتن و شفا می‌دادن کجان؟
اونا که بودجه‌ی چادرهای زلزله رو به خیمه‌شب‌باز تف‌ها میدادن کجان؟
اونا که گریه رو عرّ می‌زدن تا دِلا رو غم‌مالی کنن
و حرَم‌ها رو از دُلارِ نذورات خالی کنن، کجان؟
می‌گه: تف به این بندگی و لعنت به یه‌دنده‌گی
که آفت زدی به درخت زندگی
تف نکن توی فصل برگریزون و لقاء الله
فوت نکن به آتیش زیر خاکستر زندگی ما
کرونا می‌باره از آسمون بخت‌ تو، روی تخت ما
یا کرام الکرونا
آفت‌الله اسپره‌ی #کرونا می‌گه:
یه ذکری بخون و توی صورت طرف فوت کن! خوب میشی! باور کن!
توی آب تف کن! بده دستِ مؤمنین برای شفا. خوب میشی! باور کن!
به حصر درون پیله مثل کرم اکتفاء کن! خوب میشی! باور کن!
تو گفتی اما: خوب شدن تنها وول زدن توی پیله نیست!
پیله رو باید بدری و پروانه شی و پرواز کنی! خوب میشی. باور کن!
ویزیتِ خمس رو بریزی توی صندوق مارگیری. انگشت بزنی توی دفتر ثبت هاراگیری! قبضش رو قاب کنی و جای بلیط پرواز ببری فرودگاه امام لاکچری. لازم نیست به بال‌های شهروندیت زحمت بدی، مگه خری؟! خودم عروجت میدم به آسمونِ آخری. تا دو تا فوت کنه آقابالاسری و بال بال بزنی و هبوط کنی توی گور اولی
و لابد: انا لله و انا الیه راجعون.
که ما از خاکیم و به خاک باز می‌گردیم!... آره؟
تا کرمها و مار و مورها هم به نوایی برسن!... آره؟
همون نواله خوران زالوهایی که مست از خون داغ و زنده‌ان و بزرگترین هنرشون فوت کردن و پاره کردنه... آره؟
تا برگهای پاییزی جدا بشن از دستان لاغر و خشکیده‌ و سربزیرِ درختی که میوه‌ش، اشکه وقت غیبت و وقت حضور آجرپاره... آره؟
چون ناامیدن از خریدنِ معجزه‌ی هر چی تف مقدس توی زندگیشونه
آره!
درختی که با تفِ تو، میوه‌ش اشک بشه
حقشه بسوزه و بسازه!
و با رعد و برقی، آتیش بگیره، بره توی تنور نونِ اونی که هی فوت می‌کنه بین رقص شعله‌ها روی شاخه‌ها...باور کن!
باور کن و ایمان بیاور به معجزه‌یِ تف‌ها و فوت‌ها!
ختم کن آیاتِ نشسته بر شاخه‌های لنگ در هوا را!
سیدنا، مولانا!
ای ختمِ روزگار و ای قفلِ کلیدها و تف‌ها و فوت‌ها!
خاتمی! ای امید چپیده در سوراخِ موش‌ها و آدم‌ها!
ای کوچک‌زاده‌ی مجلسِ ماقبلِ آخرین، لمیده در مدینة‌الکافرین!
ای رؤیای امیدِ مؤمنین در لی‌لی‌پوت‌ها.
بیا و بالاغیرتن، توبه کن از قانون قمه و شبان و رمه
و کاوِرِ اعتبار کاذبت را از تن کاخت بر کن و
کاوِرِ بالای سردرِ این کوخ را با سه استاتوس آخرم بخوان!
اقراء به‌اسمِ ذکرالشفایِ یاس‌ها بر رجزِ داس‌ها میان سوت‌ها!
و برای باز شدن عقده‌‌ی شکوفه‌ها
دعوت کن، به محفلِ انسِ تمام نمازِ جمعه‌ها با قیام و قعود و قنوت‌ها
از حذف غیرخودی به جذبِ تمام خودها در آغوشِ نخودها
شاید باز بشه این گره‌ی کور از عقوبتِ قوم لوط‌ها
کرونا چه خریه؟! سیدنا!
ای سالارِ کورسِ مردمسواری رویِ موجِ جنگِ تف‌ها و فوت‌ها
برخیز و توبه کن و کش نده این قانون رَمّالی را و
با گل بیا و تنها از آب و خاک و نور و هوای مشترک بگو!
تا جوانه زند جایِ اشک بر شاخسار وطن‌
لبخندی بر تن لاجانِ مام میهن!
تا بنشینیم گردش به مهر و
برنخیزیم تا شفا.
تو بی‌هزینه می‌تونی
و اگه نکنی، تا همیشه مدیونی!
خیام ابراهیمی
6 اسفند 98


کرونا، بحران مقدس

کرونا، بحران مقدس
سخن شب چهارشنبه:

 "در بحران‌ِ مقدسِ قرارگاه، برای صدورِ کرونا به سپاه دشمن داخلی و خارجی، قهوه‌ تلخِ پرستوی مهاجر در هر مجلس و فرودگاه، خوردن نداره!"
کرونا به دور!
مراقب اسپره کرونا باشیم! (در هفت آسمان توهم میان دوغ و دوشاب سازماندهی شده)
1- این فرشته نجات نظام سلطه، ظاهرا توسط سربازان انتحاری تروریست، به سوئد هم رسیده! سلطان مافیا اگر پادشاهی را گروگان بگیرد آنگاه ملتی در گروگانند! دشمن ما معلوم نیست کجاست!
2- میگن: سازمان ملل برای تحقیق در مورد صادرات و واردات کرونا از ایران، یک مامور فرستاده، اما معلوم نیست چرا این خبر را پروموت نمیکنند؟!
3- اگر اثبات شود این کار برای بحران سازی و موجسواری و تنفس سیاسی بصورت سازماندهی شده بوده، آنوقت شاید: نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان.
اما بعید میدونم! حتما عموسام برای مستعمراتِ شریکانِ شورای امنیتِ خودش هم شده، یه کاری می‌کنه!
4- امیدوارم نماینده سازمان ملل با روشهای ارتش سایبری، گروگانِ "آبروی برباد رفته‌ی کاترینا بلوم" نشده، و تا مرحله‌ی شراکت در جنایت مرگبار صاحبِ کرونا، هدایت نرم نشود!
آیا صاحبِ کرونا گروگان است؟!
5- بدون در دست داشتن مکانیسم راستی آزمایی قانونی، براستی توطئه؟ یا توهم توطئه؟ مسئله این است!
6- نمیدونم کیا هنوز به صداقت نظام سلطه باور دارن، و هنوز متوجه معنایِ اصل هدف وسیله رو توجیه میکنه یا ترجمان روسیش "حفظ نظام از اوجب واجباته" نشدن؟
7- به شایعات دامن نزنیم! و البته ساده لوح نباشیم. ساده دل بودن گناه نیست و هر نگاهی بهایی دارد! مراقب مادر سیاستهای کلانِ کرونای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی باشیم.
راستی #دشمن_مردم_کجا پرچم زده؟! در لباس آشنا؟ یا غریبه؟!
نتیجه:
پرسش: جدی می‌گی؟ یا شوخی می‌کنی؟
وقتی مکانیسم راستی آزمایی در دست شما نیست!
وقتی طبق ترجمانِ اصل روسی "هدف وسیله را توجیه میکنه": حفظ نظام از اوجب واجباته.
وقتی مردمی فریبخورده به گیجی میان دوغ و دوشاب نیاز دارند تا شیطون گولشون نزنه و نفهمند مسیرشان چیست!
وقتی مکانیسم پاسخگویی و نظارت، زندانیِ حکم حکومتی است!
اصلا جدی بودن و شوخی بودن هیچ کنش و واکنشی برای قربانیان معلوم نیست!
چون خانه از پای بست ویران است...
و خشت اول جز فقدان نظارت مردم مستقل در قانون اساسی نیست!
یعنی: خشت اول چون نهاد معمار کج...تا ثریا میرود دیوار کج.
و این از عقوبتِ تسلیم و بیعت کور با اختیاراتِ این معمار و بناها و کارگرانشه که طرف حسابشون ما رهگذران نیستیم. بلکه کارفرمای پروژه‌ست!
خیام ابراهیمی
6 اسفند 98

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...