نامه ویروس مادر به الهه #کرونا
از: #آیواس (ویروسِ نامحسوس)
به: کرونایِ عزیز و #منحوس
عروسکم!
به عبرت تاریخی از سال 1304 تا 20 و 32
و 57، میدانی که بقای ما وابسته به تداوم بحران بین ما و حکومتهایِ دست نشاندهی
خودمان است؛ تا یاغی نشوند و دُم درنیاورند و ناگزیر نشویم هر چند سال یکبار به
هزینهی خودشان، دُمِشان را کوتاه کنیم!
.
ویروسکم!
هر چند ما شطرنج را از اجدادشان آموختهایم،
اما همواره در شطرنج سیاسی مدرن، یک قدم جلوتر از آنهائیم. این بینواها هنوز برای
تصرف غیرخودی آلوده به روشهای سخت سنتی با کشتیهای توپدارند! حال آنکه آنها
همواره 400 سال عقبند و یک قرن است که این روش کهنه، منسوخ شده است! چون اتحاد
بانکهای جهان در دست ماست و اینها تنها در رگهایِ از هم جدای خود، خون دارند و
هنوز خونبازی میکنند! پس ایشان همواره در دامچالههای پیشپای، یار تمرینی
رایگانی هستند که با قواعد ما بازی میکنند و اینک که صاحبان رگهایشان در تدبیر
وحدت علیه ارباب بومی دلخواه مایند، ماموریت تو به هم ریختن مواضعشان است!
همین روزها که آنها برای دستیابی به
وحدت چکشی در بحرانهای زنجیرهای، سرگرم سوء استفاده از موهبتِ "تخریبگریآسمانی"
چون تواَند، حتی حربهی #طالبان در افغانستان را هم با پاتکِ دلارهای سبزترمان، از
دست ناخدایشان ربودیم و حالا باید از حرص یا ناخنهایشان را بجوند و با باز خودشان
را گاز بگیرند! این یعنی همه بدانند که هم مکر و هم عقل و بیخردیجمعی و هم
دلارها مال خودمان است و هیچ شیطانکی نخواهد توانست از روی دست خودمان از ما تقلید
کند و روی دستمان بلند شود! (یدالله فوق ایدیهم) مگر اینکه چندصباحی خودمان به
این تازه به دوران رسیدههای آتشین مزاج، میدان دهیم تا از این دامچاله تا دامچالهی
بعدی، خون ملت خود را در شیشه کرده و در رگهای همیشه تشنهی ما تزریق کنند! که تا
قواعد بازی بومی بر مدار سلطه بر خودی و غیرخودی چنین است، تنها صادراتشان به دیار
قدس و به نفع ما همین است!
.
لعبتکم!
وقتی تو را آفریدیم، از همان روز اول
به عقوبتِ اعقاب خود #سارس و #ابولا اشاره کردی و از واکسن ترسیدی و گفتی:
ما لعبتکانیم و فلک لعبت باز
از روی حقیقتی، نه از روی مجاز
یک چند دراین بساط بازی کردیم
رفتیم به صندوقِ عدَم یکیک باز!
تو جوانی و خام! و شاید ندانی که اصلِ
بقای ما در نبردی نابرابر است! ما بیش از یک قرن است که از قدرت تکنولوژیک خود
مطمئنیم و برگهای رو نشده بسیار داریم و با برگزیدن تازه به دوران رسیدههای عقب
مانده، آنها را به این شبهه و گمان درانداختهایم که تمام برگهای مدرنیته روست و
آنها با #مهندسی_معکوس و مهارت خواهند توانست با تردستی در قمار کازینوی عالم
برنده شوند! لذا تا در بهره گیری از یک ملعبه ماهر میشوند، برگی دیگر رو میکنیم،
که در بازار آزاد روحشان بیخبر است! ما به آنها از عمد میدان میدهیم تا #تقلب
کنند و تمام سرمایه و دارایی خود را به میدان نبردی نابرابر آورند و تا میتوانند
زیر و رو کشی کنند! ما تمام این حماقتها را به حسابشان می نویسیم و در وقت مقتضی
دولا پهنا حساب میکنیم! اما احمقهای آدمفروش و برادرکش، هرگز از تاریخ خود و
جهان عبرت نمیگیرند!
و اینک تو برگِ جدید مایی در لباسی
نوین! اما مطمئن باش که روحت که همانا بر اصل #تضاد_منافع بنا شده، جاودانه است!
لااقل در یک قرن اخیر از کودتای پرولتری اکتبر روسیه علیه تزار تا امروز کسی این
قاعده را به هم نریخته! خلقت تو سمیولیشن روحِ اجدادت در لباسی نوین است! این #استراتژی
روح توست که از #مارکس آغاز شد! روح جاودانه همانا القاء تضاد منافع در جنگی
نابرابر با غیرخودی است! تا بدینگونه هر که ذاتا تسلیم نظم نوین ما نشود را به
دست و پا زدن بیهوده واداریم تا هی آب را به نفع صیادی چون ما گل آلوده کنند و ما
از منابع طبیعی ایشان و پیروانشان "هی" ماهی تازه بگیریم! و تو که الههی
جدیدی برای به هم ریختن ایمنی در هر تن و هر وطن غیرخودی صاحب همان روح قدیم اجداد
استعمارمان در لباسی نوینی.
فتنهیِ دشمنی چون ما در این است که به
هر دستپرودهی خود القاء کنیم که او میتواند از زور آبپاشهای #ضد_شورش علیه تو
نازنین استفاده کند و با افزودن چند قطره از جام زهری (که باز تو در آنی) به منبعِ
آب آبپاشها، علیه تویی که اینک در هوا و فضا معلق نمیمانی و تنها بر سطوح قدرتِ
میچسبی، مانور قدرت دهد!
اما کور خوانده است!
ما اینبار بواسطهی جاسوسان خلفِ #سعید_امامی
به فرماندهان بیسواد و فریبخوردهی بینوا القاء میکنیم که بهجای سمپاشی سطوح، تو
را از لولهی تفنگها و شلنگها بصورت هوایی دَر کنند و رعبی دروغین را بپاشند! ت
تو بر زمین و هر سطح مادی بیفتی و بچسبی و ماموریت خویش را آغاز کنی! اینگونه تازه
به دوران رسیدههای "خر مردِ رندِ ابله"، با جهلالعارفین و خود را به
خریت زدن، تو نازنین را جوری تکثیر میکنند، تا تو در آرامش کامل بر هر سطحی که
مایلی فرودآیی و به آن بچسبی!
و در آینهای مقابل آینهشان جاودانه
هی به ریششان بخندی: و مکرو و مکرالله و الله خیرالماکرین! تا از خود ابدیتی بسازی
تا آخرین قطرهی خونی به نام نفت و اراده، تا انقلاب بعدی و... روز از نو روزی از
نو.
.
الههی من!
تو چون #سیل و #طوفان و #زلزله، برایمان
مصداقِ رحمتِ خدای قومِ موسایی! چرا که تو نازنین همچو سپاه ملخهای اعرابی، و چون
لشکر پرندگان ابابیل، بلایی آسمانی بر سپاه فیلهای ابرهه، در ولایتِ آقای مایی! و
حیات ما به بقای بحرانی وجود ذیوجودِ چون تویی زنده است!
لذا بفرموده و با #هدایت_نرم تئوریسینهای
روسیِ هدف وسیله را توجیه میکند( که گروگان ارباب و نوکر خودمانند)، به دلقک بنفششان
القاء کردهایم که به برای حفظ خود که از اوجب واجبات است با چاهنمایی امنیتی به
هالوهای انگشتنما که در هر خیمه شب بازی انگشت جوهری و خونیشان را به هم نشان میدهند،
بهدروغ بگوید: " شنبه پایان بحران است!" حال آنکه شنبه باید روز تعطیل
باشد و شنبه تازه آغاز بحران است!
ما از اسلافمان نیک آموختیم که وقتی در
روز تعطیل ماهیگیری حرام است، با چه ترفندی آن را حلال کنیم، جوری که نه سیخ بسوزد
نه کباب!
ما در یوم الله روز جمعه، آب دریاچه را
به حوضها و دامچالهها هدایت نرم کرده و ماهیها را در روز کاری به آنجا سوق دادهایم،
تا به #اصحاب_سبت مجوز دهیم که در روز شنبه(سبت) که روز تعطیل کار است، بدون اینکه
به تمرد و گناه آلوده شوند، از آب گل آلود ماهی بگیرند و آن را در سردخانههایی که
گاه کشتههای کف خیابان در آن باد کردهاند، فریز کنند تا در اولین روز کاری ماهی
تازه روی میزمان کباب شود! لذا سایر رقیبان در روز تعطیل که خفتهاند، غافلند که
تو در روز روشن مشغول جهادی و در #حوض_سلطان به عملیات مرصادی و زیر آبی مشغولی و
در رگهایشان ویروسی نهفتهای! آن قربانیان بینوا خفته و تو در #غیبت و نهفته در
جسمشان نزدیکتر از رگ گردن به آقا و سرورشان!
پس پیش از اعلام #ظهور تو، به #اصحاب_سبت
ماموریت دادیم که القاء کنند که هر چه زودتر، ماسکها را به ابرقدرت اقتصادی #چین فروخته
و با جهاد پاسداران درگاه، تمام تولید ماسکها را بهنفع امت خود، نایاب و برای
تامین حق ماموریت سلاخانِ ماهی در بازار آزاد هرزگی قاچاق نمایند و #الکل را که
حرام بود بر سربازان نفوذی و جانسپاران راه خویش #حلال و بر مستضعفین غیرخودی و
خودپرداز بانکهای ورشکسته مجددا #حرام کنند و کیتهای آزمایشگاهی را تنها به
محتضرین و مردگان تخصیص دهند تا شهروندانِ خوابی که خود را سالم میپندارند تا 14
روز غافل باشند و ندانند که تو را در نهاد خود نفهته پاس داشته و وقتی یکی یکی
محتضر شدند و از ترس و دردِ دوران احتضار، گیج و درمانده و از بود و نبود خود
پشیمان شدند، آنگاه کیتهای آزمایشگاه را تلف کنند تا تلفاتشان بحران را تصاعدی
کند!
هر چه بحرانشان بیشتر... طغیان گیجهای
از هم جدایشان بیشتر... و قدرتِ سرکوب مفتخوران جهان سومی بیشتر... و بقای دلالها
و آلتهای بومی به نفع ما بیشتر...
بگذار توی بلندگوهای دیجیتال و ماهوارههایمان
هی مفت مفت بگویند" هل من ناصرا ینصرنی؟!... بی آنکه بدانند یاریگر مستضعفین،
خواه ناخواه خود از مستضعفین درگاه مایند و ملتمس دعایمان! لذا به این سفسطه در میافتند
که اعلان کنند: همانا مستضعف واقعی از این پس خود ما وکیلانِ صاحبانِ آسمان و
زمینیم! نه مستضعفین راستین جهان!
باشد تا با یک اپیدمی جانانه، خود بدست
خود ما را بهرایگان در کاستن از ملت مزاحم به نفع تاخت و تاز امّتِ مراحم، یاری
رسانند! و با جهاد و تلاش تو روی سطوح قدرت، مزاحمین خلق را در سوراخ موش چپانده و
مطرود کنند! با این بهانه که برای سرکوب عمومی هر مخالف و ذیوجود، اساسا فلوس
لاموجود!
و به دلیل کسری بودجه، پس چه بهتر که
از قدرت مردم کاسته و بر قدرت خود بیفزایند که ایشان بالاجبار بوزینههای لوطی و
معرکههای آتشبیاری و آتش بهاختیاری خودمانند! لذا هی شب و روز برای هر غیرخودی
مزاحم، رمز پیروزی ما را به حساب خود و با #رجز بخوانند:
اشداء مع الفکار و رحماء بیهنم
یعنی با شهروندان صغیر با شدت برخورد
کن و با اهل بیتمان با رحمت!
پس ماسکها و دستکشها و کیتها و الکلها
و تجهیزات ایمنی را بین بینوایان تقسیم نکن! مستضعف واقعی خودمانیم، که باید به
خودمان و خاندان چپ و راستمان رحم کنیم!
.
ملوسکم!
عروسک انتحاری بسیار کوچکم!
تو با این ماموریت تاریخی، تنها عمرِ
حضور ما را کش خواهی داد تا در نوبت بعدی باز برایت لباسی نو ببریم و بدوزیم!
وگرنه روح تو همچنان همان #تضاد_منافع
آباء و اجدادی است! وای به روزی که این تضاد بنیادی در آن قوم سرگردان، به #منافع_مشترک
و #هم_افزایی مبدل شود!
41 سال پیش این روح تفرقه را در کالبد
قانونی آن قوم سرگردان دمیدیم و تا امروز خونشان را مکیدیم. و در تمام دوران این
تجارت پرسود، تریبونهای ما در #اپوزیسیون_خودی در مقابل #پوزیسیون_خودی، هر گز
این رخصت تاریخی را برای آن بینوا #مام میهن، فراهم نیاوردند و باز فراهم نخواهند
آورد! چون #روح_سنتی ما در کالبد زخمی و پاره پارهی ایشان جولان دارد و راز و #رمز_پیروزی
و وحدت گرد آب و حق مشترک را نمیدانند! آنها با روح دیوانهی همین خروس جنگی، اول
از دیوار ما بالا رفتند و با دستاویزی همواره در نمک خوابیده، ملت خود را تحریم
کردند و بعد دیوانهای دیگر را انگولک کردند و 8 سال با #جنگ_تحمیلی صنایعِ ما را
سیراب کردند و با #هدایت_نرم لابیهایمان، به سراغ هستهی تف کردهی #اتم خودمان
رفتند و به یاری آلتِ روسی ضد تزار خودمان با همین روح "تضاد منافع" در
آن دمیدند و تاکنون ایشان را دوشیدند و البته شتیل برادران و خواهران و همسران ما
را هم از شرق تا #اروپا و غرب عالم دادند!
.
نازنین ویروسکم!
عمر پوستین تو با گرم شدن هوا در این
بهار بهپایان خواهد رسید و ما در بصیرتِ رقابتِ چند سلطانِ دیگر در استیج
شورانگیز یک کشتی کچ امریکایی، لحظه شماری میکنیم و بلیطهایش را از اکنون پیش
فروش میکنیم!
در این آخرین لحظاتِ پوستاندازیات در
آن ولایت، از راه دور میبوسم آن روی ماهت.
دست خدا به همراهت.
باقی بقایت...
مادرت: ملکهی ویروسها
فرزندِ خلفِ "آیواس" خدای
جنگ و انتقام
.
بعدالتحریر:
به یاد آور که در چندم جمادی الاخر
جمودِ روح آن معمار گرفتار که با رکب زدن و تیغیدن ما در سال 57 خیال میکرد سرمان
را حسابی کلاه گذاشته، به تو گفتم که هرگز به رجزخوانی دیوانهگان دست رَد نزن! که
ما خود مادر و پدر و خدای مکر و جنگ نرم و سرد و ولرم و انتقامیم و متوکل به یاری
جنیان آخرالزمانی، این آیه را در کتاب شریعت از زمان آلیستر کراولی (جد بزرگوار
حضرتِ بوش) پیشتر از بر بودهایم: و مکرو و مکرالله والله خیرالماکرین!
بر این اساس کافی است که تو در هر
ولایت نسبی و مطلقه، خود را وکیل مالک زمین بدانی! هر چند این وکالت از پایه کاذب
و ناممکن و حرام باشد!
من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم...
چشم تبدار تو را دیدم و بیمار شدم!
فراموس نکن که این تب نوبهای کشدار که
40 سال است ناشی از واکسن روح آن معمار گرفتار در کالبد فرزندان پریشان و
غیرمنسجمِ مام میهنی بود، با ویروسهای نوین و واکسنهای پی در پی، ادامه خواهد
یافت؛ تا آخرین قطرهی خون در بدن این وطن! مگر اینکه سلولهای این تن واحد با
یکدیگر متحد و ایمن شوند! وگرنه تا میان ایشان، کیش شخصیت رهبری میان رهبران هست،
برای جنیان ما در این ویرانسرا امید هست! دست ما تنها وقتی از این تن تبدار کوتاه
میشود که ایشان در یک شرکت سهامی عام، سلاطین و رهبران خود را، به سخنگوی مجلس
عوام تبدیل کنند!
نامه رسان:
خیام ابراهیمی
12 اسفند 98
.
پی نوشت:
اگر پیروانِ آقای جاسوس جعلی و مشکوکِ
شهید #سعید_امامی، پس از #قتلهای_زنجیرهای و رساندن اسناد حاکم ایران به اربابانش
در اورشلیم توسط پیروانِ خلفش، هنوز در قید حیات باشند، از این نامه عبرت خواهند
گرفت و بساط خود را هر چه زودتر جمع خواهند کرد! چون نامهرسان امید و رجاء واثق
دارد که با نسخهاش در طی دو هفته، تمام فرزندان اپوزیسیون و پوزیسیون در دامن مام
میهن، به امنیت نسبتا کامل خواهند رسید بی آنکه خونی از دماغ شهروندی بریزد! مگر
آنکه بشنوند و باز خود را به جهل العارفین بزنند که در این صورت نه از تاک ماند
نشان و نه از تاکنشان.
که بدون وحدت بنیادی تمام فرزندان مام
میهن گرد آب و خاک مشترک، و با آدمفروشی ایدئولوژیک، ایشان در هیچ دخمهای در #جهان_آیواس،
امن نخواهند بود! چه خودشان و چه فرزندانشان!
این خط_ و این هم نشان!