Tuesday, June 1, 2021

پروژه تضمین بیعت

پروژه #تضمین_بیعت ، در #گام_دوم #عملیات_مرصاد قانونی


تضمین بیعت با هوچیگری آتشبیاران و آتش‌به‌اختیاران و ماله‌کشی و چاه‌نمایی اصلاح‌جلبانِ بالای منبرها و پشتِ تریبونهای رسانه‌های جیره‌بگیر داخلی و خارجی از فارس نیوز تا بی.بی.سی در فازِ #خالص_سازی قرارگاه عماریون، تا سرکارگرِ روزمزدِ ملک مشاع را به توهم اربابی خونخوار محق بدانند، تا خدا را بنده نباشد؛ چه برسد به اینکه با خوانشی خودسرانه در تابلویی بر سردر، رعیتِ مولا را صاحب حق و خلیفه‌ی فی‌الارض والسماوات و سهامداران ملک مشاع بداند!

با اینکه ضرورت تغییر سازوکار سلطه از سوی نظام سالهاست مطرح بوده و دارای چندین سناریو و سکانسهای خاص بوده است تا به ضرورت موقعیت یکی از آنها اجرایی شود، کماکان در شل‌کن سفت‌کن مترسکی بین داعش و برجام بر اساس استراتژی نظام، و بموجب حقوق ناشی از پیش‌خرید اراده در قانون اساسی آن امام همام، به سعی ماجورِ ائتلافِ شیاطین اصفر اکبر، بالاخره مدتی است که سکانس‌های میانی یکی از سناریوها در حال اجراست. خیز #گام_دوم رهبر اقلیت حاکمه اشاره به همین مرحله است. با اینکه پروژه‌ی #تضمین_بیعت_ولایی هنوز در ابتدای راه خود است، اما مگس‌های وطنی روی کرم‌های روشنفکرنمای فکل کراواتیِ پیمانکاران و کاسبکاران نظام، در درون و بیرون از گود، شروع کرده‌اند به رقابت برای ظاهر شدن در اشکال نوین زالو وارگی و خونکشی و آدمفروشی و روبوسی در دولت انقلابی حکومتِ پادگانی/سپاهی/چینی/روسی. چرا که گویا غیرتِ ژله‌ای ایرانیانِ رجزخوان، دیگر گزیده نمیشود، که اگر جماعتِ پامنبری قاقازاده مژدبا فرمانده‌ی ملاطائبیون/عماریون شاهد آن آشغالبچه‌ی چینی باشد که با 50 دلار 50 دخترنوجوان را تطمیع و برای شهروندان چینی تبلیغ کند! اما ایشان به روی مبارک نیاورند و رگ غیرتشان در هیئات نوحه‌خوانی در سینه‌زنیِ ائتلافِ جنبش سبز و زرد و سرخ و سیاه تحریک نشود، اما از دوچرخه‌سواری همان دختران مام میهن، قلمبه شود!

این یعنی پااندازان متجاوز و کاسبان قدرت، موفق شده‌اند با کش دادن بمبارانِ اقتصادی/امنیتی/رسانه‌ای به‌یاری نواله‌خورانِ بیت‌المالی قانونا غصبی، از فرقه‌ی جمشید برزگران و مسدود بهنودیان‌ و قاضی‌زاده‌‌های نازنازیِ بی.بی.سی نشین، تا حقیقت‌نژادان ایران وایر و اینترنشنال تا خبرنگاران جوان و مکتبی فالس فیوز و کیهان سوز و تابناک نیوز تا صدا و سیمایِ اتاق ذکرِ حضرت نظامِ مردمسوز، روی خون هزاران جوان سفره پهن کنند و تحصیلکرده‌های گرسنه‌ای را که سلبریتی‌های دوگانه‌سوزِ گاندوباز تحریک کرده‌اند، هشیار کنند که: تا توسط تیم ترور سربازان گمنامِ جاسوس شهید موساد سعیدامامی واجبی‌خور نشده‌اند، به فکر کلاهِ دزدی از سرِ بازماندگانِ سرداران خونین‌کفن خاوران‌ها باشند که باد نبرد و سرشان بی‌کلاه و بی‌حجاب نماند! و ناگزیر و پاسخگو نباشند که: اگر برادر سازمانیِ سرگردنه‌دار محسن رضایی (بعنوان تنورداغکن جنگ‌های گروگانگیری و گروگانفروشی و گروگانکشی درون شهری و برون مرزی) روی جنازه‌ی کودکان سوری، کباب کرده غلمان و حوری را، لذا برای دلبری از تو بعنوان گروگان و قربانی بعدی چرا اینک با دلربایی و عینکی ملیح بوتاکس کرده تا چه کند؟ جز گردوخاک به نیت گل آلود کردن آب و صید ماهی تازه از چشمان گیج، و تو چرا خوش نشسته‌ای و فراموش کرده‌ای که اگر به شکلی این #بیعت را از تریبون میدان توجیه و تضمین نکنی؛ بفرموده، خاندانت از بامداد تا شامداد سنگر گوشتی خواهی ماند و تو هر لحظه از لندن تا منهتن در تیررس مایی ای خبربزار حرفه‌ای... که بقول رهبر کبیر نایب امام عصر جمعه، سیمولیشنِ شعبده‌بازیِ به روال صندوق 88 توسط کدخدایی در یک روز است؛ اما تاثیر آن تا مدتها خواهد ماند!

پس بجنب تا دیرنشده و در #عملیات_مرصاد دیگری، طمع کن به دلار و روبل و یورو از جیب مردم در هیات پوند، و به دامچاله‌ی خون شهیدان گام بگذار و بر سر دوراهی "رأی مخدوش و خط خطی"، یا "رأی بدخط به رییس‌السادات"، در کلاب هاوس چانه بزن و برای قانونِ ابلیس و ائتلاف شیاطین با آلتِ گدا زاده‌گانی جاه طلب و کینه‌ورز و عقده‌ای، با قاقازاده‌گانی مامانی و روانی با فرزندانی لندنی، بیعت بخر برایمان!... ثوابه!...

ای عنترِ ترسیده از عقرب جرّار در حاشیه و...ای منترِ لوطی و عنترهای مار غاشیه، در بی.بی.سی، تا فالس.نیوزِ فارسی!

پس: دست در دست هم با حمایتِ بانکداران لندنی/اتازونی/فقانسی از تعاملی روسوپوتینچینی، بین جنازه‌های‌ی مردم مغبون و مفعول و معلول و پاره پاره، در ملغمه‌ای از اخم و لبخند و سکوت و هیاهو بین دوغ و دوشابی که سندش در دست خواص است و در دست عوام نیست، به سرسره بازی روی خونِ مالباختگان عقب نگاه داشته شده در جبرجغرافیایی، بین استعمار و استثمار سرسره بازی می‌کنند و رسانه‌های چپ و راستشان در اپوزیسیون و پوزیسیون جعلی، به این شامورتی بازی و تجارت سودآورِ خونِ سهامداران خلع ید شده در آب و خاک مشترک، دامن می‌زنند!
.
فرمانده
#عملیات_مرصاد(دامچاله‌ی خدعه): می‌دیم سعید اسلامی بخوردت!

این روزها، هجمه‌ی عمومی نواله‌خورانِ رجزخوانِ #هسته‌_سخت قدرت، و سران #اتاق_ذکر در #اتاق_فکر نظام امت‌سواری راهزنان بر ملتِ لاجان، برای تداوم و تثبیت سلطه با رویکردی نوین در پروژه‌ی #گام_دوم ، درپرفورمانس‌های متنوع از رومانس و ملودرام کلاب‌هاوسی تا عربده کشی اکشن و حماسی، به چشم می‌خورد!

از نیت و حرص حفظ و استمرار قدرت به هر قیمت، توسط مجانین و بازیگردانانی که با ادعای خدمتگزاری و کارگزاری برای خواست مردم وارد میدان شدند و با پنهانکاری و فریب و تقلب در مفاهیم قانونی، با گرفتن بیعت از جهل مردم، قدرت خویش را تاکنون تثبیت کردند، مدتهاست که رونمایی شده و این روزها بصورت شفاف اثبات شده است، که گویا طراح اصلی قانون اساسی در سال 58 و نیز قطعا ویرایشگران آن در سال 68 کاملا آگاه بوده‌اند که اهداف استثمار در راستای شل کن سفت‌کن گازانبرِ دوقطبیِ استعمار مردم نادان، بین چپ و راست دو قیچی دموکرات و جمهوریخواه، تا اتمیزه کرده جهان برای استبدادی تئوریزه شده توسط سران، بوده‌است!

مردم بینوا و پاره پاره‌ای که این روزها شاهد یک سناریوی پر از سکانس‌های تهدید و توپ و تشر و تکفیر و ارعاب و جرزنی و لبخند خونین بانکداران لندنی‌اند، که چگونه در تعاملی زیرپوستی اینک در عیان افسارگسیختهاند و ظاهرا حتی به شریکان متقلب و زورگیر دیروزی خود که ظاهرا در حال حذفند، رحم نمی‌کنند!

عرض میکنم ظاهرا... چون به عبرت سنوات پیش باور نمیکنم که حقوقدانان امنیتی و امین نظام در سال‌های پیش یکشبه یاغی شده باشند!

البته چه بسی همه چون سرباران انتحاری نباشند، که شهادتین را آگاهانه زیر لب زمزمه کرده باشند و در تغییر رویکرد نظام، راضی شده باشند به رضای ناخدایی که قرار است ایشان را بین هوا و زمین، از عراق تا شام و دماوند و منفجر کنند تا شراب شهادت را آگاهانه و ناخودآگاه بنوشند!

هستند آلتهایی بنفش و سرخ و سیاه که میان گروگانها، هنوز شوق سرسره بازی روی جنازه‌ها را دارند!

آنها که عمری با تعمیم ابزار روش‌های سخت به مناسبات مجازی و تعاملات نرم، عقوبتشان یادآورِ احوال مردم هنگام اشغال فرانسه توسط نازیست‌های آلمانی است!
.
یوز پُف کرده: "ایران پیکان می‌سازه... عراق آفتابه سازه
!"

زمان شاه پس از جنگ ظفار و در اثنای تنش ایران با عراق، بچه‌های ارتشی موقع بازی در محوطه‌ی خانه‌های سازمانی، دو دسته میشدند: و با چوبِ الک‌دولک میزدند به قوطی حلب روغن 5 کیلویی جهان، به رجزخوانی: ایران پیکان می‌سازه... عراق آفتابه سازه.

این مال وقتی بود که تصویرِ شیرِ غرانِ وسط پرچم سه رنگ، خود را در آینه با یال و کوپالی میدید و هنوز یوز پیر و پفیوزی ناتوان نشده بود و برای ترساندن موشهای درون دل گربه‌ها، خیلی ظریف پف نکرده بود و مثل لشکر سعیدهای قاسمِ انقلابی هی دم حجله، گربه کشی نمی‌کرد و رجز نمی‌خواند! در باب این سعیدها از سعید حجاریان تا سعید امامی تا سعید عسگر و سعید حنایی و سعید حدادیان و سعید مرتضوی و سعید طوسی و سعید جلیلی، سالها پیش نوشتم... و حالا اضافه کن: سعید ممّد را... شاید معاون اول دولت جوان ولایی در آفتابی در روز روشن در لشکر دیوان، و یا کماکان در سایه و در حواشی ایوان...و یا در روزهای آتی در مهتابیِ مهتاب‌شبی در عمق استراتژیک میدان...
.
چه باید کرد؟ یا نکرد؟
!
سالهاست که با استراتژی پیچاندن موضوع با تاکتیک آنالیز مناسبات قانونی قدرت در قالب شعرگونه(با کشمش و نخودچی در کام)‌ و یا با تحلیل‌هایِ شبهه‌علمی چپ اندرقیچی، مطالب را جوری توضیح دادیم که با تعقیب و گریز و استعاره لای چسب زخم، روش شناخت مسئله و مکانیسم علمی حل مسئله را تئوریزه کنیم تا پیش از هر گونه اقدامی، اذهان عمومی را مشوش نکرده باشیم و لبّ لباب مطلب را تنها فرماندهان گردانهای تخریبچی ارتش سایبری بگیریند!(اگر قوه‌ی بصیرتشان بکشد) بلکه نوری به وجدان چرتیشان بیفتد و هسته ی سخت قدرت را هدایت نرم کنند، و نیز شاید برایِ چشمِ یاران اهل نظر پیرامونی و البته سرانِ غاصبِ تریبونهای اپوزیسیون بیرونی، مفید فایده افتد و بحثی درگیرد و گرد کرسی‌های آزاداندیشی گسترش یابد تا کار آلتهایِ روسی و ملکه، به کرسی‌های آزادپریشی نکشد!

در بازخورد این تلاش مذبوحانه زندگی مادی را ذبح کردیم پای فرزندان مام میهنی که از آنتالیا تا لس آنجلس و #ونکور مشغول خودسازی بودند و بالاخره فهمیدیم که نور این شمع گویا مفید افتاده! اما چه سود؟ سودش اینکه کاشف بعمل آمد: ..."اختاپوس‌زاده‌ها به خانه باز نمی‌گردند!"... جایشان نرم و استکانِ چایشان لبریز و لب‌دوز و لبسوز و گرم است.

زندگی میان لنگ و پاچه و بازوان اختاپوس‌ها، مستی و حالی دارد حالا... و باید از ایشان از چه باید نکرد گفت! نه چه باید کرد!
.
سر و ته مایه‌دارانِ میان‌مایه، در جیبِ سرمایه داران:

آنانکه پول و قدرت دارند و یا در دستان قادر مطلقه‌ای در اینسو و آنسو اسیرند، اساسا علاقه‌ای به هرگونه تحوّل معرفتبار ندارند! چه در اتاق فکر نظام و چه در پشت تریبونهای سکولار دموکراسی، چه پشت مانیتورهایِ ویلایی در سواحل جزایر قناری...

این یعنی از آسمان خدایان تا بالای منبر ملایان تا تخت سلطنتِ سلیمان، جملگی در حوالی میدانِ شکمند گروگان، و یا در بصیرتِ چشم و بناگوش و مغز و گله پاچه‌اند و تو در هپروتی میان شبکه‌ی بازوان چند اختاپوسِ زنجیره‌ای! یکی اختاپوس واقعیت روزمرگی زیر بازوان یک اختاپوسِ غاصب بومی، لای پرو پاچه و بازوان یک اختاپوس منطقه‌ای، در کنف حمایت بازوان یک اختاپوس جهانی... تمام این اختاپوس‌ها هشت پا و بازو داشته و دارند... البته اختاپوسهای محلی مفلوک، بعنوان جانبازانی در دوقطبی‌های زنجیره‌ای از لندن تا منهتن و اکبرقاتل خفن، در جنگی بنا بر فلسفه ی تضاد منافع، غالبا یک یا چند بازور و پای خود را در جنگهای زرگری از دست داده و جان‌باخته‌‌اند!... و وقتی اختاپوسهای کوچک در مفاصل خود دچار آرتروزند، تو باید عصایشان شوی و مثل تف سربالا، باران شوی بر دانه‌های گندم در خاکِ سر خودت و در واقع جور آب و نانشان را تو بکشی!... بکشی و بکشی... تا نیمه‌شبی جام شوکران را سر کشی.
.
اختاپوس
:
اما در باب اینکه کدامیک از نگهبابان این مفاضل اختاپوسی، از بند انگشتان تا مچ و آرنج و مهره‌ی گردن تا مخچه و مغز، گروگان کدام قسمت کالبد و روان خویشند، قضاوت نمیکنم
.
اختاپوس هشت پا و بازوی جدا از هم دارد که از یک مگس روی یک بازو تا سلولهای سازمانی در خط مقدم، خود را از پشه‌ی روی بازویی دیگر جدا می‌بینند! حال آنکه تمام بازوان به یک اتاق ذکر یا فکر در مغز یک هشت‌پا، وصلند
!
شرح وظایف از ستاد اتاق فکر تا صف و رجزخوانان و قمه‌کشان دیپلماسیِ میدان
...
و یکی یکی آمدند به میدان دیپلماسی ولایی
:
حکایتی است غریب، حکایت عقب مانده‌های اِنقُلّابی
ز نسل مرده گرفته‌اند مجوزی از قانون رعیت و اربابی
که وقت نمایش
#تضمین_بیعت با کدخدای ولایت مردابی
هر آن‌کس که بیعت نکند یا اعتراض، در سیخشان تو کبابی
.
و دست پیش گرفته اینک آن سعیدک قاسم‌نشان
:
پس از سعید امامی و سعید حنایی و سعید عسگر و سعید حجاریان
پس از سعید مرتضوی و سعید حدادیان... و سعید طوسی و سعید جلیلی و اینک: سعید ممدیان
و بدین سیاق در یک حکم حکومتی فرمایشی از خیمه شب‌باز و فرمانده‌ی گردانِ حبیبان نرمشی، بین اتاق ذکر تا اتاق فکر، لشکر رجزخوانان چالشی، جملگی با هجمه‌ای فرسایشی، وارد معرکه شد‌ه‌اند به ترتیب حروف الفبایِ خون و... کلّاشی
:
.
پناهیان
:
گفت آن پناه گرفته در سنگر مژدبا به گردان حبیب
:
"آنکس که باور ندارد حکم شورای نگهبان را با فریب
مفسد فی الارض است و حکمش هست شهاب ثاقب
فرمانبری ز حکمِ حکومتی بر همگان هست واجب
!"
هر کس نپذیرد خشتکش همچو دشمن است پــــــاره
اصل رقابت بر دشمنی است و نامزدانمان هم کرایه

تکلمه:
شورای نگهبان و رهبرش گرچه خدمتگزارند و نایب
لیک ازز فرط غیرپاسخگویی قانون، گشته‌اند غاصب
گفتی که دژمن چه خری است؟ خشتکش هست پاره
احسنت به این دک و پوز و دهان ولایی و فک و آرواره
گفتی که اصل رقابت است از مصادیق جنگ و دشمنی
یا تسلیم و مفعولِ فاعلان باید شد و یا فاعلی چون منی
گفتی پناهیان و نگفتی که تو خــود منفعل ز کدام فعلی؟
کز پشتِ فاعلان میدان بلبلی و چنین بچه شیر منفعلی!
.
آقا تهرانی:
گفت آن آقای تهرانی که ای معترضین به شیطان رجیم
تحملتان می‌کنیم اول و سپس جملگی جمعتان کنیم
نظام نباید به زیر سوال برود! همیشه روی کار است
تحملمان کم است، اگر این بار گران برایتان خار است!
.
ابراهیم رییس الساداتی
:
در کهف الشهداء گفت ابراهیم، که پینه زده با تتو بر پیشانی
باید که جای مُهر جدیدم را طلیعه‌ی دولتم بدانی
!
این تتوی جدید ز همنشینی با تتلو به پیشانی‌ام نشست
همنشینی با رفیقان ناباب کرد مرا سلبریتی پرپکانی
.
.
علی لاریجانی
:
آن بنده‌ی خدا که به کوه و دمن سر زد از بی صلاحیتی
آهی کشید و بر سر سنگی نشست و گفت ای خدای دزدان، شفاعتی
!
این چه حکمتی داشت که در ولایت غصبی، همچو رعیتی
دعوتم کرده‌اند ابتدا و سپس مچلم کرده‌‌اند بی‌حمایتی!
.
تکلمه
:
آنکس که به اعتراض کوچک‌زاده وقت تصویب برجامِ ضربتی
گفت که من بی تقصیرم و برجام هست پرونده‌ی ولایتی
در امنیت امام مستضعف همین بس که مستضعفین
باید که لقمه شوند چو امتی فدای حقوق امام مستکبرین
.
جهانگیری
:
مامان در پنت هاوس عاشقتم! آمده بودم تا زِ بانیانِ بحران بگم بگم
...
جهانگیرا...
گفت مش‌حسن ز بانیان و... تو گــاوِ مش‌حسنی، ای جهان
!
آخر چگونه آگاه تر از آفریننده‌ی یوغ و رسنی، اسحاق خان
!
این گفتن نسیه و بگم بگم ز محمودتان به ارث رسید
استادی فن رکب زدن و سرقفلی‌اش از اوست، ای چاخان
!
.
1. محسن اراکی(عضور خبرگان): چرا همه بازویِ اجرایی یک هشت پایند؟
!
انتخابات یعنی اعلام فرمان‌بری! یعنی مردم اعلام میکنند ما فرمانبر این نظام الهی هستیم و میخواهیم برای کمک به فرمانروای فعلیمان(ولی فقیه) بازوی اجرایی انتخاب کنیم
!
نه دیگه: شترسواری دولادولا نمیشه! انتخاب بازوی اجرایی هم اگر همان معنای اولی را دهد، آنوقت یعنی ما با امر مولی، بیعت می‌کنیم! مولایی که هر بار صادقانه در نمایش روحوضی موسوم به انتخابات می‌گوید: مهم بیعت با قانون نظام است نه گزینش شخصیتها و آدمکهای و بندگان و عابدان ملتزم به من. چرا که یک دور ما به یک تنورداغکن معرکه چون محمود نیازمندیم... یک دور به حسن کلید ساز تنورچسبان که اگر برای مشتریان نان صد تا چاقو بسازد یکیش دسته ندارد! (فقط تیغه دارن که هر کی بهش دست بزنه، انگشتش ببره).
.
2. علی القاصی‌مهر (دادستان تهران) به نامزدهای انتخابات رئیس‌جمهوری ایران هشدار داد که در صورت عبور آنها "از خطوط قرمز‌ نظام" در تبلیغات و سخنرانی‌های انتخاباتی، با آنها "قاطعانه" برخورد می‌شود. این برخورد "بدون در نظر گرفتن موقعیت و جایگاه" افراد صورت می‌گیرد
.
.
3. صديقي(امام جمعه‌ی دارالخلافه طهران): انتخابات جای احزاب نیست، باید به انتخابات به چشم یک عبادت بنگریم! انتخابات جای حزب و حزب بازی نیست، بلکه این موضوع را باید جزء حقوق نسل ها بدانیم و امانت الهی را به دست افراد صالح و شایسته بسپاریم؛ امروز باید به انتخابات به چشم یک عبادت بنگریم
.
.
4. سردار سلامی(فرمانده کل سپاه نظام): هر رأی یک موشک است
!
در گفت‌وگو با شبکه روسی «روسیا الیوم»‌ مردم ایران به دستورات و توصیه‌های رهبری درباره مشارکت گسترده در انتخابات ‌ لبیک خواهند گفت و عمل خواهد کرد. (روزنامه جوان).
.
 5. مهدی طائب(فرمانده قرارگاه عمار و کارشناس خالص سازی):
او علیه حسن خمینی گفت: خالص سازی انقلابی کار ماست! و در این تکلیف الهی ناخدا، عزممان جزم است و یقینا موفقیم! او نگفت که در کار حقوق مردم برای حذف مخالفین قانون اساسی، چه کاره حسن مردم است؟!
.
6.
 خ.شریعتمداری(بازجوخبرگزار تخریب کیهان): شلنگ تراز مال من است!
قوه مجریه باید در دست کسانی باشد که در تراز جمهوری اسلامی باشند.
در کار شاقـــول و تراز و فرغون و ملات و بیل و کلنگ
این خانه خراب، به فکر شلنگ است و بساط سیخ و سنگ.
.
7. رمضان شریف (سخنگوی سپاه پاسداران): رسانه‌ها به مطالبات رهبری، تیشه نزنند! تیشه مال رهبر است!
او به تهدید فعالان رسانه‌ای پرداخت و به آنها هشدار داد که با گزارش مشکلات کشور "تیشه به ریشه نظام" نزنند
! وظیفه اصلی فعالان رسانه‌ای در انتخابات، تحقق مطالبات رهبر انقلاب در مشارکت حداکثری است، چراکه تلاش دشمن کاهش حضور حداکثری مردم در انتخابات است!
جای طالب و مطلوب و مطالبه این است! نه برعکس
!
.
8.
آخوند حسن طیبی فرد:
جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه و مبلغِ تکاندن خانه، گفت:
کشور وارد یک تغییر و
#خانه_تکانی میشود. خبر آنلاین/ نقل از صبح صادق.
.
9.حسین اشتری (فرمانده ناجا، مسئول میدانی کشتار آبانماه98): تکلیف مشارکت زوری
.
او صبح جمعه 7 خرداد1400، ملت را تهدید کرد: هر کس انتخابات را تحریم کند ما با او مقابله می‌کنیم!
او در جمع مسئولان هیئات مذهبی به مداحان گفت: شرکت در انتخابات یک تکلیف شرعی و الهی و ملی است و تاکید کرد همه باید به پای صندوقهای رأی بیایند! اگر به نظام ضربه بخورد به همه کشورهای مسلمان ضربه خواهد خورد! او گفت مشکلات فعلی نتیجه ی انتخاب مردم است و نباید آنها را "پای نظام و اسلام و رهبری" گذاشت
!
یعنی بین احمدی نژاد و موسوی اشتباه شده و کدخدایی بفرموده خطا کرده است
!
.
10. علی اکبر رائفی پور: تهدید مخالفان مشارکت به زندان
او بعنوان یک خیالپرداز انقلابی و توجیه‌گر قدرت صاحب بیت المال، با انتشار عکسی از زندان اوین در آینه اتومبیل، مخالفان و تحریم کنندگان را به زندان تهدید کرد و نوشت: زندان از آنچه در آیینه می بینید به شما نزدیکتر است
.


.
11. احمد بیرق‌الهدی: "حکم تحریم که کفر است و ارتداد، دانی چیست؟
"
بنا بر تکلیف آقا و حدیث نبوی کسی که در انتخابات شرکت نکند نامسلمان و کافر است. نامسلمان است هر کس در نمایش روحوضی انتخابات، با کارگردان و سناریست و بازیگردان و بازیچه‌ها و بازیگرانان یک تهیه‌کننده، بیعت نکند
!
.
12. امیرعلی حاجی زاده (فرمانده نیروی فضاهوای هواپیمای اوکراینی سپاه):
به لایه های دوم سوم فرمایش آقا عمیق بشید! متوجه بشید: ما باید مسیرمون صد در صد انقلابی باشه.(گیریم منتهی به مسیر هواپیمای اوکراینی) کسی که کوچکترین زاویه‌ای با فرودگاه ولایت داره از نظر ملت حزب‌الله مردوده. کسی نباید اینا رو تائید بکنه! کسی نباید بره پشت سر اینا قرار بگیره! اینا رو باید با مراقبت انشاء الله دنبال بکنیم. عین موشک
!
.
و اینک رجزخوانِ سیزدهم، که پس از مدتی خفه‌خون فرمایشی در آب نمک، بفرموده از چله درآمده و رها شده وسط میدان( عین دکتر شعبان بی‌مخ):
.
13. سعید قاسمی(رجز خوان ولایت در جنگهای زرگری و زورگیری از راه دور):

او در یک روستای دورافتاده گفته: "ای مخالفانِ مطالباتِ رهبر نظام، بیایید وسط جمعتان کنیم!
ما در اوج قدرتیم، خاله جان، عمه جان! من به پدر و مادر خودم هم رحم نمی‌کنم! شما که خواهرشونی!.... بیا وسط ببینیم چند مرده حلاجی ای محمود جان! ای زنگی مست؟ بیا وسط دیپلماسی میدان، چه سخت و چه نرم! بسم الله... بیا! اصلا بیا و تحصن مسالمت آمیز کنید! تا همه‌تان را جمع کنیم... نامرداش نیان!"
تا روز معرکه چیزی نمانده: کل ارض کربلا... و کل یوم عاشورا... اصلا فرض کن ما یزید و شمر! خاله جان! عمه جان! (ای خواهران پدر و مادر جان)!
اصلا ای خودِ خودت، حسین جان! بیا وسط اگر حریف مایی
!
بیا میدان! تا جمعتان کنیم! نامرداش نیاد
...

با پوزش: این یوز پف کرده و یا بالعکس و عوضی و دیوانه، مملکت را با چاله میدان اشتباه گرفته، دیپلماسی‌ ولایی‌اش شبیه هارت و پورت یک دزد سرگردنه‌ی متجاوز شده که از وحشت انتقام مالباختگان، شبها خوابش نمیبرد و توی خواب بلند بلند هذیان شلیک می‌کند!
لذا هی توی روستا، هم ولایتی‌ها و باغداران بیخبر و بینوا را به عذاب انداخته و گرد خود جمع کرده، به هوای اینکه حاج سعید فرمان داده امروز سخنرانی آتشین دارد که جهان را تکان خواهد داد. قوچعلی و صمد و باقرزاده ی بینوا هم از ترس آزارهای سادستیک این موجی، آمده اند 20 تا 30 تا صندلی کرایه کرده اند در روستا، تا ایشان با موبایل فیلم پر کند و با یک کلیلک بفرستد بدست سربازان جیره‌بگیر ارتش سایبری در مرکز تا پروموتش کنند! به امید اینکه پورسانت قابل توجهی نصیبشان شود! ظاهرا هر فیلم چند میلیون برای شریکان دزد بیت‌المال و رفیقان قاتله، آب می‌خورد
!
این هم شده تولیدات ارتش سایبری در جنگهای چریکی لفظی و زیرلفظی، از شهر تا روستا. تا شاید روستاییان بترسند و از شرّ سعیدِ مش قاسم بروند رای دهند! تا فعالیتهای فرهنگی/نظامی مدیر صدا و سیمای عماریون و شرکاء در گردان حبیب، هر ساله حتی پس از پرواز ملکوتی باباش، میوه دهد!
جل المخلوق! یک سرباز گمنام این گردان در ماموریتهای میلیاردی درون و برون مرزی هم یافت نمیشود، که قرص‌های نایاب این نابازیگرِ مجنون را از محل بودجه‌ی ارزی نمکی، از لندن تهیه کند و بموقع به روستای ایشان برساند! چند سال است که حالش همینقدر بحرانی است و به حال خود رها شده... بینوا حاج سعید دهم... این بسیجی مسئول کیک و ساندیس و قمه میان همهمه.

خیام ابراهیمی
10 خرداد 1400


خوشرقصی مسدود بهنودیان چندمنظوره

به افتخار فرقه‌ی "مسدود بهنودیان چندمنظوره‌ی حزبِ بادی"


که این روزها در مسلخ بیدادی، تنها مفتونِ هنر خطاطی استاد میرخانی‌اند و مینیاتور استاد بهزادی... تا با رقصِ واژه‌ها بخزند زیرپوستی در اخبار بامدادی، لایِ واژه‌های گهربار اسناد حکم حکومتی با ائتلافِ خطِ زرنوشتِ پر تب و تابی میان رنگهای سرخآبی و عنابی در کتاب نایابی با جلد کالینگور و کاغذ گلاسه‌ی نابی، مفتون لبخندِ نازِ شاعرانِ آتش به اختیارِ اربابی... تا به قیمت ویرانی یک ایرانی ‌بشوند شاد به شراب انیرانی در سُرسُره‌بازی و عافیت بغضِ مادرانِ همیشه در غمبادی...!

تا مگر بپاخیزند زرد رویان در نسیمِ استحاله‌ی گل‌هایِ پژمرده و زخمی... در هر میدانی از خوابی...که زیر آج‌های پوتین‌های تاراجِ انقلابی، رنگشان سرخ و کبود شود و مهتابی... تا مگر برقصیم دست در دست... به افتخار جوانانی که مغزشان روی آسفالت‌ها پاشید و... بانگ مرغی برنخاست...
...
دوست داشتم در روز بیعت زوری با آن یارِ جانی جان‌جانیِ قانونِ خیمه‌شب‌باز‌ی
در بیتِ پرده نشینانِ اندرونی،
میلیون‌ها برده‌‌ و گرسنه و تکه تکه و مثله‌ی بیرونی،
از خودخواری و خون‌ِدل‌خوری دست ‌کشند و
با رقص و پایکوبی و شادی... گردِ قصر رییس قبیله‌ی‌دارالمجانین حلقه زنند،
و قارقارِ رجزهایِ شلغم‌الهدی را که از بالای کاکتوسهای کویری... غیرخود را تهدید به مرگ کرده،
از بادِ غبغبِ خالی کنند و
پرچم خود را بر خرابه‌های کاخِ جغدآباد برافرازند
و قانون مرده خواران را از سکه بیاندازند...
و برای زندگی گل‌ها در باغ سعدآباد... اعتباری غیرقابل کتمان بخرند!
افسوس که پااندازانِ بلبلانِ چندمنظوره
در پشت تریبون‌هایِ موس‌موسی خمارند و
به امید قطره خونی در جامهای ارغوانی
مسخند در توَهُمِ امنیتِ علفهای هرزه‌ که در طوفان سرمستند و
با بلندگوهای کرایه‌ای روسی
به نیابت قبیله‌ی مرده خواران بی.بی.سی
شلیک کنند نفرتِ ناآرامی را از وحشتِ برباد رفتن تریبونها...
و در نبردی نابرابر...با لبخندهای لرزان در برزخ روزمرگی
شلیک ‌کنند خنده‌های حرفه‌ای را میان دوغ و دوشاب اخبار خویش
به بندگانِ غیرحرفه‌ای... که همواره دستهایشان از اسنادِ جنایت خالی است!
که هیچ جنایتکاری سندی از خود به جای نمی‌گذارد!
که همواره سندها در دست خبرگزاران حرفه‌ای است!
بندگانی اسیر که هرچند راه و رسم بردگی نتوانند... اما
رقص دست جمعی را با ترانه‌ی هم افزایی بر گور خویش
خوب می‌خوانند!

خیام ابراهیمی
9 خرداد سال رهایی در میدان
.
کارم از گریه گذشته، به آن می‌خندم
...
چیز دندانگیری برای از دست دادن باقی نمانده
...

https://www.facebook.com/watch/?v=370021554048059

  

Saturday, May 29, 2021

اقدام پیش از گام دوم

مهم/فوری/فوتی(شاید آخرین وصیت)



با تهدید علم‌الهدی تا چماق نظامی فرصتی نمانده
!
مراحل براندازی 57 تا تثبیت نظام در گام دوم 40 ساله
افسر سی.آی.ای: در همه جا(بویژه ایران)، ما اجازه دادیم تا مراحل براندازی قدرت مردم، یکی پس از دیگری بد و بدتر شود
.

در همین صفحه، بارها با فاکتهای تاریخی، گوشزد شد که شورای امنیت سازمان دُوَل(نه ملل) تصمیم خود را در مورد کشورهای در حال توسعه گرفته است! آنها باید تحت بازوان 5 گانه پس از جنگ جهانی دوم تسهیم شوند! و اینک در این مرحله با تثبیت یک ارباب بومی، سهم ایران برای چین و روس است! مگر اینکه دانشمندان ایران (نه این اپوزیسیون) درهیات موسسی 5 نفره، با امضاء یک مرامنامه مبتنی بر مبانی مادی سهام برابر در آب و خاک مشترک(ملک مشاع)، با بهره گیری از ماهواره و فضای مجازی فراگیر، به تاسیس یک #شرکت_سهامی_عام(نه خاص) انسانی، با رعایت مراتب تشکیلاتی و حقوقی در قانون تجارت بر اساس منافع مشترک مادی(بجای تضاد منافع ایدئولوژیک) برای تولید اعتمادی فراگیر تا در آغوش گرفتن اقلیت گلوله در آغوش اکثریت گل بدستان، در یک همایش در میهمانی ارباب نظام سلطه را #آچمز کنند و بنشینند و برنخیزند تا رفراندومی تحت نظارت تمام مردم... تا در راستای پروژه های استعماری و استثماری، یک قدرت نظامی بومی در چنگال اعضاء شورای امنیت دُوَل( به نمایندگی روس و چین)، مستقر نگردد!

پیشتر پس از جنگ جهانی دوم، گازانبر ملکه با 2 تیغِ چپ و راست روس و امریکا سراغ #کره رفت و برای تجزیه بین دو ارباب بومی (یکی تحت سلطه‌ی روس و دیگری در سلطه‌ی امریکا) یکی را کره شمالی کرد و یکی را کره جنوبی. جهان هنوز در تصرف همان شورای امنیت دُوَل است و حالا حکایت ماست!
.

و اما مراحل براندازی نرم، توسط امریکا بدون جنگ سخت، چنین است:

1. تضعیف روحیه:
(بمدت 15 تا 20 سال) آموزش یک نسل از دانش آموزان
(سرمایه گذاری روی جنبش‌ها هدف براندازی است)

2. بی ثباتی سازی:
در مناسبات سازمانی دشمن بدست خودشان(نه گردان کی.جی.بی) حوزه‌های هدف: اقتصاد و نظم و قانون، روابط اتحادیه‌های کارگری، نیروهای نظامی، و رسانه‌ها... منجر به فرایند بحران در ساختار قانونی قدرت، در کشورهای در حال توسعه. و کمیته‌سازی بنام مردم و نه بدست مردم، با فعالینی که توسط مردم برگزیده نشده‌اند. هنوز انقلابی در کار نبود که آنها(تیم دلخواه #خمینی در زمان #شاه) دارای کمیته هایی بودند دارای قدرت محاکمه، اعدام، قدرت قانونگذاری و قدرت قضایی. افرادی تحصیلکرده فارغ التحصیل برکلی.

3. بحران:
وقتی مناسبات جامعه بخوبی عمل نمی‌کند!
اکثریت مردم در پی یک نجات دهنده میگردند! مذهبیون در پی ناجی. کارگران برای سیر کردن شکم خانواده در فکر حکومتی سوسیالیستی. همه در فکر یک رهبر. و ناجی وارد میشود توسط یک کشور خارجی... یا یک حزب یا قدرت متمرکز دیگر... مهم نامشان نیست
!

ناجی می آید با دو رویکرد: جنگ داخلی و یا اشغال نظامی. جنگ مثل لبنان و اشغال مثل افغانستان.

4. عادی سازی:
عنوانی برگرقته از وضعیت 1968 چکسلواکی. تانکها مستقر میشوند و این یعنی شرایط عادی در غیاب جنبشها. دیگر خشونتی در کار نیست! شرایط عادی است! حاکمان خودخوانده حاکمند و دیگر نبازی به رادیکالیسم نیست! این یعنی برخلاف مرحله ی دوم برای ایجاد ثبات با اعمال زور. تمام نفوذیها و اساتید و مبارزین حذف میشوند! تا حد حذف فیزیکی. آنها وظیفه ی خود را انجام داده اند و دیگر نیازی به ایشان نیست! دیگر نیازی به انقلابیون نیست! مثل بنگلادش و مبارزی بنام جیب الرحمن که بدست همرزمان انقلابی‌اش کشته شد! و یا نورمحمد تره‌‌کی و حفیظ الله امین و ببرک کارمل در افغانستان... که هر یک بموقع نقش خود را در مراحل براندازی فوق الذکر، بازی کردند و سپس حذف شدند!

ما اجازه دادیم اوضاع بدتر و بدتر شود!
.

ب) کشور دو پاره‌ی کره

بارها گوشزد شد که شورای امنیت سازمان دُوَل(نه ملل) تصمیم خود را در مورد کشورهای در حال توسعه گرفته است! آنها باید تحت بازوان 5 گانه پس از جنگ جهانی دوم تسهیم شوند! و اینک با تثبیت یک ارباب بومی، سهم ایران برای چین و روس است!
گازانبر ملکه با 2 تیغِ چپ و راست روس و امریکا برای تجزیه به دو ارباب بومی(یکی تحت سلطه ی روس و دیگری در سلطه ی امریکا)

1. براندازی سخت:

تا سال 1904 ژاپن بارها به جان کره افتاده بود... چین و ژاپن، همواره جنگهایشان در زمین کره و از جان و مال مردم کره انجام میدادند.
تا اینکه ژاپن کره را در سال 1904 خورد... و 40 سال مردهایش را به بردگی گرفت و سرباز جنگهای برون مرزی خود کرد و زنهایش را در کلابهای شبانه به بردگی جنسی گرفت
...
تا اینکه در جنگ جهانی دوم، روس و امریکا متحد شدند علیه آلمان و هم‌پیمانش ژاپن... تا شکست آلمان در جنگ جهانی دوم... و اعلام شکست ژاپن
!
تا اینکه پای امریکا به منطقه باز شد و ژاپن را از کره برون راند
!
تا اینکه پای روس در شمال کره باز شد
...
شمال شد از آن روس و چین کمونیست و... جنوب از آن امریکا
...
و آغاز جنگی سه ساله از شمال و جنوب در زمین کره... با سربازان کرده... با سلاح ها و پشتیبانی روس و امریکا
...
نتیجه: قدرتگیری ژاپن در دوران جنگ 3 ساله و مرگ 3 میلیون کره ای در بازی بزرگان.... به قیمت مرزبندی بین دو کره شمالی و جنوبی در سال 1953. شمال در تصرف روس کمونیست. جنوب در تصرف امریکای سرمایه‌دار
.
روس و امریکا با هم متحد شدند علیه آلمان.، اما هرگز با سربازان خویش با هم نجنگیده اند... آنها در منافع دیگرسرزمینها شریک شده اند... اما یکدیگر را هرگز ندریده اند... جنگهایشان سرد بود... اما کشته ها از بینوایان عالم با خونهای گرم گرم
...

نکته: توجه کنیم که ابتدا این جنوب کره بود که اعلام استقلال از شمال داد!
شمال در فکر اتحاد بود!
علت تفرقه یحتمل در دست گازانبر ملکه بود... روس را از شمال و امریکا را از جنوب... نتیجه: کره ی شمالی و کره جنوبی
.
.

2) براندازی نرم:

در اینترنت به ویدئویی برخوردم که قابل توجه! در درستی ادعای منتشرکننده که این ویدئو مربوط به سی.آی.ای هست اطمینان ندارم. اما وقتی اظهارات مدرس، با واقعیات معاصر تطبیق داده می‌شود، یکدیگر را همپوشانی می‌کنند!

در ذیل ویدئو نوشته شده بود:
سرویس‌های جاسوسی، هر ۳۰ تا ۴۰ سال یک بار بخشی از اسناد طبقه بندی‌شده‌ی خود را منتشر می‌کنند. این فیلم متعلق به یکی از کلاس‌های آموزشی سازمان CIA در اواسط دهه هشتاد میلادی است. در این فیلم منحصربه فرد، یکی از افسران ارشد این سازمان، مراحل و روش‌های براندازی یک حکومت مخالف آمریکا را به دانشجویان آن‌زمان سیا که هم اكنون از افسران ارشد این سازمان هستند آموزش می‌دهد. این فیلم را بارها ببینید و با مراحلی که در کشور ما در حال تحقق است مقایسه کنید.
(کل فیلم با ارزش است اما اوج کلیپ، چهل ثانیه نخست کلاس است.)

* دیدن این فیلم مهم به همگان توصیه می‌شود.

خیام ابراهیمی
8 خرداد 1400 سال نظام
#ارباب_رعیتی


براندازی از من تا ما

براندازی ... از من تا ما


از پشت پنجره، از مهتابی در تاریکی اتاق
...
چه می‌بینی؟
...
برق که می‌رود، وحدت همدردی می‌آید و وقتی نمی‌رود متلاشی می‌شویم
و هر شب برق چشم کبوتری خاموش می‌شود بی‌برنامه
جنازه‌ای در قفس، با هر دم و بازدم، بال‌بال‌زده در چشمانِ محتضر
...
...
چه می‌شنوی؟
...
بال و پَرَت را خود هدیه کرده‌
ای به قانونِ رهگذران و اینک در قفسی
این یعنی تو برانداخته‌ای خود را و... پرواز ممکن نیست
!
و بیهوده بال‌بال می‌زنی در آرزوی آسمانی... در خسته دلی... در اندرونی
وقتی خموشی و... او در فغان و در غوغاست
!
و این حکایت من است... حکایتِ ماست... نه تو در بیرونی
...
بین دو مرز آگاهی و ناآگاهی... چه خودآگاه و چه ناخودآگاه
...
یکی در قفس، در آب و خاک مشترک... بی توان و بالی و... پر از راه‌های رهایی
یکی رها... آن‌ســــویِ خاک‌ها و آب‌ها... می‌پَرَد از این بام تا آن بام ... بی نقشه‌‌یِ راهی
چه کسی ناتوان‌تر است؟
وقتی: پرواز یعنی هم‌افزایی در دو بال
...
یکی در قفس و... آن یکی رها در آب و خاک و در هوایی
...
...
چه می‌فهمی؟
...
از آن پَرپَری که به یادگار در بـــال داری
...
...
چه می‌خوانی؟
...
من خود را برانداخته‌ام و
...
تو اینک رهایی... در تنهایی
در پشت پنجره
...
منتظر یک خدا یا ناخدایی
.
این‌ســـو اما
...

خیام ابراهیمی

7 خرداد 1400 بی بال و پری 

گل کاشتی آقا

گل کاشتی #آقا



که از رقابت مرده‌خواران کاستی! دمت گرم! دماغِ درازِ دنیایشان در راهِ جیبهای‌ِ کبیرت سوخت
!
تاجزاده گفت: حذف یک جناح یعنی بیکاری و دور شدن از سفره... سفره ی ویژه‌خواری
.
روحانی گفت: چرا اینقدر از عرض و طول مردم (بنده‌ها) آب میره؟ یعنی: چرا دیگر رقابتی بین بنده‌های خونخوار و مرده‌خوار با حمایتِ برده‌های موسوم به
#مردم قانونا مُرده نیست؟
چهار سال پیش گفتیم و تو خود بهتر از هر هالویی میدانستی که
:
پس تو را یـــاوه نگویم که که‌ای! ... تو همانی که زِ "قـــانـون" مُرده‌ای
درود بر #آقا که مصداقِ مُرَ قانون اساسی است و امروز باز از روح آن رونمایی کرد
!
که ثابت کرد: قانون اساسی به اندازه‌ی دماغ بنده‌هاست! و هرگز مردم جزو بندگان نبوده‌اند
!
با شکم گرسنه تا حد مرگ خیلی از نقلِ امروز #آقا خوشحالم
.

سدممّد اما ناراحت شده! گفته جمهوری مُرد! کدام جمهوری سدممّد؟! که 42 سال مردم در قانون مرده بوند! فقط از تعداد 20 میلیون بنده‌ اندکی کاسته شده و بر تعداد 70 میلیون برده افزوده شده است! مگر نه اینست که طبق قانون اساسی به بنده میگویند: جمهور؟ بنده که از خود اختیای ندارد! تازه دو روز آب و نانت محدود شده. زود آخرین فرزندت را فرار دادی فرنگ؟تازه نزدیک شده‌ای به موقعیت 42 سال پیش ما! همانوقتها که هار بودی و در راه امام خوبیها چهار نعل بر جنازه‌ی مردمی چون ما می‌تاختی و باکت نبود که این ره که تو میروی به ترکستان است! هی قانون قانون کردی! چون قانون به بندگان آقایی میدان میداد که رسم خون گرفتن بندگان را از بردگان میدانستند!

درود بر #آقا که مصداقِ مُرَ قانون اساسی است!
که ثابت کرد: قانون اساسی به اندازه‌ی دماغ بنده‌هاست
!
و اینک: قاقازاده‌ها علیه مصلحت "خود ایشون" (یعنی آقا) برآشفته‌اند!... ای جان
!
خاتمی اما گفت: جمهوری نظام زیر سوال رفت! انگار جمهور طبق قانون اساسی یعنی، مومنین به دین آقای ایشان! حالا آقا ویرش گرفته تو را مومن به خودش نداند! آیا حرفی است حرامخوار؟
روحانی که خودش سناریست این ماجراست گفته: ما از آقا فقط درخواست کردیم! اما تایید حکم شورای نگهبان، مصلحت خود ایشون بود! نه ما
...
او گفته: ما مشروعیت خود را از مردم گرفتیم، و هر روز عرصه تنگ تر میشه... چرا اینقدر آب میره...؟
!

پاسخ: چون مخازج بندگان زیاد شده و بر خیل بردگان افزوده شده... تو که تنها بندگان را مردم میدانستی و میلیونها برده ی قانونی را جزو مردم نمیدانستی!
درود بر حضرت آقا که آب پاکی را ریخت رویِ دستِ اصلاح‌جلبان و جاه‌طلبانی که هر چه از مردم گفتند جز عوامفریبی نبود تا جای خودشان را بازتر کنند
!
سال‌ها پیش در همین صفحه عرض شد که هر چه مالک قانونی صغیران(آقا) بموجب اختیارات ناشی اصول 5+110+177 همواره خیلی رک و راست است و پیش از هر نمایش بیعت، صراحتا به لی ونعمتان خود عرض کرده: "نامزدها مهم نیستند!" بیعت با یک خدمتگزار همه کاره در حد خدا مهم است و بندگی نامزدها به این ناخدا... اما این نواله خوران چپ و راست برای نواله‌خوری تیم خود در قطار صدورانقلاب به دیار قدس، همیشه سر و دست و کله می‌شکستند و دودوزه بازی می‌کردند و پیروان بینوا و هالو هم خیال میکردند، اینها برای مردم جان میکنند و نمیدانستند به حکم
#شیطان_اکبر همواره تاکتیکشان مردمسواری بود! با موجسازی و موجسواری تا ساحل امن خودشان تا حد موج شکنی...
و وقتی هرازگاهی دماغهایشان میسوخت، جرزنی‌های ایشان همواره عذر بدتر از گناه ایشان در تحریم انتصابات بود! آنهم بدلیل اندازه‌ی دماغ جناحشان، نه کل مردم ایران
.

یعنی این خروسِ تاج برسرِ هزارمرغ، چه تاجزاده باشد و چه تاجگردون و آن قبیله‌ی خروسان لاری جانی، جملگی در بصیرت قبایل خودشان بوده‌اند، نه مردم!

ایشان انتخابات را بین دو جناح ویژه خوار خودشان، انتخابات میدانند! مشکل تعریفشان از انتخابات است! چون قانون اساسی 42 سال است که حق را از ناباوران به قانون ولایت مطلقه‌ی فرد بر جماعت سلب کرده است. حال اینکه آن مستبد دلخواه قانونی، مستبدِ دلخواه ایشان نیست! این برمیگردد به باور ایشان به نوعی از استبداد دلخواه... وگرنه از ابتدای انقلاب ما شاهد انتخاباتی راستین با حضور تمام صاحبان حق نبوده‌ایم.

این بدیهی است که مشکل از قانون استبداد است که هر لحظه دامنه اش تنگتر میشود... آنقدر تنگ که در حد جیبِ متعالی آقای یک بیتِ همواره در حالِ جنگ می‌شود!
و البته بدیهی است که نواله خوران حرامخوار که تاکنون هار بوده‌اند، دچار جفنگ بشوند! که با این حکم آقا، جمهوری مرد
!
نه بالام جان!
از همان آری اول، اساسا جمهوری در کار نبود
!
موضوع بیعت بندگان تا حد بردگی بود و بس
!
فکر کن!... و البته اگر وجود داری، این 42 سال حرامخواری از قطره قطره خون بردگان بیرون از گود قانون اساسی را جبران کن
!
برای اثبات برادری... تو که حقوق بازنشستگی داری! دو برج حقوقت را به من بال و پر شکسته بده
!
نمی‌دهی! از بس که خالی بندی! سدممّد تاج برسر
!
که عمری مچلمان کردی سیدممّد... عمری که امثال تو غارت کردند از عمر ملت با امیدهای عوامفریبانه، تا فرزندان خود را از محل قطراتِ خون غصبی (البته قانونی) حواله کنند به امنیت فرنگ... جبران ناپذیر است
!
که مشکل از قانون اساسی غصب بود و تو هم بنده میخواستی جمهور را که هرگز و قانونا نه سر پیاز بودند و نه ته پیاز
...
ارتقاء از مقام بندگی قانونی، به بردگی قانونی تبریک
!
هر چند تو مارموزتر از آنی که حقوق بازنشکستگی یک عم حرامخواری‌ قانوی‌ات را به جمهور پس دهی
!

خیام ابراهیمی
6 خرداد 1400
.
پ.ن
:
و چیست انتخابات؟ جز بیعت در انتصابات
!
بخشی از مثنوی بنفش(4سال پیش)
انتخابات صحنه‌ی تعدیلِ ماست ... امنیت در چینشِ قندیلِ ماست
!
یا که باید شاد باشیم یا غمین ... یا که باید هار باشیم یــا امین
!
اینکه ملت را دوایِ درد چیست؟ ... با من و تو نیست با امرِ ولی است
!
این نه از لقلقه‌یِ ذهنِ من است ... "حکمِ قانون" سرنوشتِ وطن است
بندِ یک، "اصلِ صد و ده" را ببین ... سرنوشت‌ِ خود، از آن بـــوتــه بـچـیـن
پس تو را یـــاوه نگویم که که‌ای! ... تو همانی که زِ "قـــانـون" مُرده‌ای
هست هشتاد و دو ده "ترکیبتان" ... می‌کنَد پنجاه و چل، تعدیلتان
!
می‌رَوید از غـزّه تا شــــام و عـــــراق ... با دلِ خوش، موشک و چنگ و یَراق
با تو کردم من بنفش را تجزیه ... تا بخوانی متن را در حاشیه
آن‌چه پنداشتی: بنفش و سبز نیست ... مشکی است و رمز آن دانی که چیست؟
تـــا بگــــوید: "من گرفتم بیعتی" ... آن‌که پیروز شد مَنَم، نه ملتی
!
بــاز این گوی و همان میدان و راه ... دولتِ جنّتی و جنــگ و ســـپاه
فرصتی بــــود به دستی لغزان ... "تو" خیالی! واقعی من را بخوان
!
آنکه تو "یــــــارِ" خودَت پنداشتی ... "یـــارِ من" بود و تو خود انگاشتی
!
"قفل" قــانون و، "کلید" در دستِ یـار ... یـــار در تدبیر و اُمّیــد و "ســوار"
حسن و محمود و ابراهیم مَنَم! ... آن سه حرفند!، "من" سَرَم؛ من بَدَنم
!
این بصیرت را به گـــــوش آویز و دان: ... سرمه بر چشم من‌و، "تو سرمه‌دان
"!

حـــال خوش‌بـــاش! چون شبِ هشتادوهشت ... در هزار و چارصد صحرا و دشت! 

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...