Saturday, December 4, 2021

فقه هسته‌ای


فقه هسته‌ای
و سیمولیشن حکومت اسلامی/چینی ایلخانان مغول*


(لشکرکشی و دَدَردودورِ بُرد بُرد شورای 40 دزدِ رجزخوان چرنده در فروشگاه‌های وین)
پیرو استاتوس قبلی، شب‌هفتمِ همسایه بالایی به‌سر رسید و بانگ مرغی برنخاست! ذکر مُجمَلِ داستانِ مفصلش بماند برای بعد.
شکی نیست که استراتژی شل‌کن سفت‌کن مذاکرات برجامی، جز کش‌دادن توان مردم و دریدن ایران در یک طناب‌کشی بین استعمار خارجی و استثمار بومی، از دو سو نیست! روزی
#تام_کاتن سناتور جمهوریخواه هنگام امضاء #برجام توسط اوباما گفت: جمهوریخواهان آن را پاره خواهند کرد و ظریف خندیده بود و ترامپ آمد و کرد! او دیروز گفته: اگر #بایدن به باجخواهی اتمی ملایان تن دهد، 10 ماه بعد جمهوریخواهان آن را خواهند درید! یعنی: در همسویی دلالان اصلاح‌جلب و دلواپس، مردم ول معطلند و حاکمان شریک خون مردمند! چرا که اگر هرکس برای کش دادن عمر زورگیری عقیدتی طبق قانون اساسی بیشتر زور بزند، در این "شل‌کن سفت‌کنِ زنجیره‌ای" بین ارباب خارجی و بومی، شریک جرم است! چرا که با استمرار این رویه، قدرت عقیم و غیرقانونی مردم، روز به روز و تا حد مرگ، لاجان‌تر خواهد شد! تا یک مشت کرم و زالوی عقب‌مانده در سلاخ‌خانه‌ی یک دراکولا، از جنازه‌ی فرزندان مام میهن، زندگی را با چنگ و دندان بلمبانند و از نفله شدن مردم بینوا، ککشان گزیده نشود!
.
زورنمایی انتحاری نظام دودوزه‌باز با شلیکِ رجز‌های پفکی و زنجیره‌ای
:
به جز عقوبتِ
#خون_باید_گریست، به جرأت می‌توان گفت که هیچ رفتاری را در نظام سلطه سراغ نداریم که با شعاری کاذب برای فریفتن مردم آغاز نشده باشد و به غبن و دریدن مردم منتهی نشده باشد! شاید بتوان گفت که این گزاره از سر تعارف و زهد نبوده است! وقتی یک آلت قتاله خود میداند که در دست کدام روسپوتین گروگان است، میتواند یک پیش‌بینی صادقانه از سازوکار هر آلت قتاله در دست قاتل اراده باشد!
این خشت کج از قانون اساسی آغاز شد که پیوسته دم از مردم می‌زند اما اصل 177 اختیار تمام نسل‌ها را تا ابد غصب کرده است و در واقع همه را گروگان گرفته است و ضمنا به عنوان وکیل مالک هستی ادعای "لله ملک السموات و الارض" دارد و هر کس زیر بار امرش نرود، عملا بنا بر حق قانونی گروگانگیری و گروگانفروشی و راهزنی و باجگیری، منطقا باید در بصیرت تسلیم نمودن هر غیرخودی در عالم باشد! و ظاهرا چون اربابان عالم به چنین پشه‌ی هپروتی نیازمندند، لذا او را با
#پابند الکترونیکی درون یک #پوتین روسی رها گذاشته‌اند تا برایشان از محل خون مردم درآمدزایی کند!

سیاست #رجزخوانی با #جیب_خالی، به قیمت مرگ تدریجی مردم و حفظ الیت نظام سلطه و نواله خوارانش، کماکان ادامه دارد! سلطان صاحبکران قانونی هر چه می‌خواهد می‌گوید و بعد کتمان می‌کند و در سیاست داخلی و مرزی و خارجی از جیب مردم عقیم و گرسنه، هر معجزه‌ای خواست می‌کند، بی آنکه پاسخگو باشد!
یکی از این معجزات، پیشگویی نایب امام مستضعف زمان در سال2012 بود که فرمود
:
"نفت امریکا تا 2021 تمام خواهد شد!" الان سال 2021 است و امریکا بیشترین ذخیره نفت را داراست و می‌تواند بدون نیاز به نفت خاورمیانه اموراتش را پیش ببرد!
تعبیر آن پیشگویی غریب را پریروز جواد اوجی(وزیر نفت) اعلام کرد! نگرانم! (بر اقیانوس نفت و گاز) (در زمستان 2021 به بعد) شاید نیاز به واردات سوخت پیدا کنیم! جل المخلوق
!
.
اتاق ذکر نظام با خط گیری از اتاق فکر روسی(آن دلال ملکه انگلیسی)، کماکان در دامچاله‌ها دست و پا می‌زند و بصورت روبنایی هی شعار می‌دهد و بصورت پنهانی و زیرپوستی از جیب مردم هی امتیاز می‌دهد با قراردادهای 20 ساله‌ی روسی و 25 ساله‌ی چینی، تا به هر قیمتی باقی بماند! گور پدر مردم قانونا عقیم و آچمز ایران
.
تقبیح آغامحمد خان برای کور کردن چشم مردم کرمان، و تقبیح فرانسویان به خاطر کور کردن چشم معترضین، نهایتا منجر به کور کردن چشم معترضین در اصفهان شد آن هم با لسکر فاطمیون
#محمود_افغان که در پایان حکومت شیعی صفوی یکبار اصفهان را دریده بود و مردمش را #کور کرده بود! این یعنی رجعت به دوران پرشکوه تاریخی و کلاهبرداری جنایی در روز روشن! با این فرمان، آیا باز باید کشش داد؟!
.
کاسبی و فریب با رجزخوانی در داخل و مرز(افغانستان) و خارج( وین در اتریش):
بموجب سیاست‌های تکنفره قانونی، آلت قتاله‌ی سرکرده‌ی مطلق‌العنان اتاق ذکر نظام( بموجب دو اصل 5+110 قانون اساسی، و آویزان به اتاق فکر روسی/انگلیسی) روز سه‌شنبه
#لایحه_بودجه سال 1401 را بر فرض #تحریم و #اقتصاد_تهاتری ارائه نمود! این یعنی ما نیازی به رفع تحریم نداریم و اعلام تنظیم بودجه بر اساس تهاتر یعنی ما طبق یک استراتژی غیرقابل انعطاف و پیرو حضور در #شانگهای و امید به #اکو و توافق #سوآپ_گاز بین ترکمنستان و آذربایجان، به حکم حکومتی آقا روسیه، ما کت‌بسته حق بهره‌برداری از حوزه‌ی گازی #چالوس را نداریم، و در همراهی کامل با اوامرِ دو قالتاق شورای امنیت یعنی روسیه و چینیم! هرچند هر دو آلتِ غیرمستقیم غربند و پیوند زدن سرنوشت مردم به ایشان اصالتی قابل تضمین ندارد! اما دلمان به ملکه بنت حسن که مالک و حافظ دنیای ماست، قرص است! باز هم گور پدر ملت همیشه جاهل و قانونا عقیم و آچمز ایران.

اینکه رهبر نظام راهزن، یک شعار بدهد و نواله‌خواران خویش را به حرکتی متناقض وادارد تا اگر پیروز شدند او سودش را ببرد و اگر شکست خوردند آنها هزینه‌اش را بپردازند، از آلت‌های قتاله لشکری از سربازان انتحاری ساخته است شبیه لشکر داعش و طالبان!
.
آلت قتاله‌ای با اسم رمز دژمن (امریکا و داعش و طالبان):
از سویی مردم به سیاست‌های کلان فرامردمی قدرتی قانونی مسئولند که به ادعای خودش تنها نسبت به امام زمان ناپیدا مسئول است، تا طالبان به‌عنوان
#جنبش_اصیل_منطقه، قادر باشد به قول خبرگزاری آماج نیوز، 3 پاسگاه به نام‌های "ده رییس"، "دوست محمد" و "بالا سیاه چشمان" هم مرز با وَلس‌والی کنگ ولایت نیمروز را تصرف کند و او به روی مبارک نیاورد که پس بفرموده آن جنبش اصیل منطقه که بود؟!
اینکه او هم بین سربازانش و هم بین دشمنانش دودوزه بازی میکند ریشه در سیاست استعماری روسی/انگلیسی دارد! شبیه همان رفتار امریکا در تصرف 20 ساله افغانستان است که معادن تالک و لیتیوم و مس را بواسطه ی داعش و طالبان به اروپا قاچاق میکرد و پس از تجهیز طالبان و داعش، استمرار این شیره کشی را سپرد به شریکانش یعنی طالبان و چین و روسیه
.
گویا مترسکی بنام داعش شده دژمن فرضی یک داعش مرکزی در تهران، که یکی از زیرشاخه هایش داعش خراسان است که هر گاه باد مردم پر شد، او وارد میدان میشود تا برای مقابله با دژمن فرضی هرگونه سرکوب و تمرکز قدرتی موجه شود برای حفظ آب و خاک غصب شده برای صدور منابع به ارباب استعمار
.
.
خوشچرانی و مچل کردن مردم در وین
:
همچنین همزمان با رونمایی فریدون عاباسی از عزم قربانی انتحاری نظام
#فخری‌زاده برای ساخت #بمب_اتمی در لای زر وَرقِ فتوایِ الکیِ حرام بودنش از سویی؛ و نیز #رجزخوانی اعلام #غنی‌سازی 90 درصد #اورانیوم، برای یاری رساندن به #جبهه_مقاومت و حَرب‌الله از سوی دیگر، و همچنین اعلام تولید فله‌ای دانش‌آموزان ولایی با الگوی سلیمانی از سوی "یوفس نوری" فرمانده‌ی نظامی وزارت آموزش و پرورش کذایی، اما باید از سیاهی لشکر 40 دزد بغداد در وین نیز برای وقت کشی غافل نشد!

حکمت اینکه چرا رجزخوانان آفتابه‌بدست با ضعیفه‌هایشان عین 40 دزد بغداد، یورش برده‌اند به سرای کفر در وین، چیزی جز تاکتیک بُرد بُرد نیست! تا اگر سمبه پرزور شد و نتوانستند بفرموده به اندازه‌ی کافی و لازم دیلپماسی روسی قاسمِ ملک سلیمانش را کش دهند و باز بفرموده تصمیمی گرفتند از سر ناگزیری، آنگاه به حکم آیه‌ی شوری، کاسه کوزه را بشکنند سر شورای قبایل راهزن رجزخوان، تا رییس قبیله با فرافکنی بصیرانه، هر نتیجه‌ای را بیندازد گردن راهزنان خودش که من نبودم دستم بود؛ تقصیر آستینم بود!
.
یورش دهان‌دریده‌ها برای خرد کردن دهان مردم
:
به همین منظور، در راستای مچل کردن زنجیره‌ای مردم و دنیای غیرخودی، برای اولین بار در طول تاریخ، هیئت رجزخوانان مفتخور با زن و بچه و اهل حرمسرا، یورش بردند به نشست سران عالم، برای دو منظور گیج کردن آقای ابلیس و شیطاتینش و خرید شب عید کریسمس
!
پیش‌تر گه‌خوری زیادی توسط اره و اوره و شمسی کوره و زِرزِرکردن مفتِ امام کفر و اهل بیتش، "که هر کس مذاکره کند دهانش را خرد می‌کنیم"، البته به وقتش یک تکلیف شیطانی بود و اینک ایضا کتمانش! کی به کیه؟! چون پیچ رگلاژ دست رئیس دفتر مرکزی قبیله‌ی داعش خراسان در تهران است و صد البته رجزخوانی هیچ مالیاتی ندارد و موحب انبساط خاطر اهل بیت
!

اما آن‌ فاضلان عربده‌کشِ دهان‌گشادی که می‌خواستند دهان مذاکره کننده را خُرد کنند در اقتداء به رییس قبیله‌ی آتش‌به‌اختیارانی که به شاعران رجزخوان از جیب مردم سکه پخش و پلا می‌کرد، حالا لابلای 40 تن از اهل بیتش با هفت دست آفتابه لگن رفته‌اند دَدَردودور تا با شلوغکاری یک حمامِ عمومی راه بیندازند برای شوی سرکاری #مذاکره تا اگر کسی غلط زیادی کرد، بتوان روش حل مسئله را انداخت به دوش شورای کارشناسان رجزخوان، تا حضرت بگوید: من تابع دانشبندان قبیله بودم!
آنوقت اگر یک شهروند معترض توی دهان 40 دزد بغداد (که جز رجزخوانی خونین در ولایت از محل رگهای ملت هنری ندارند) به یاری سگان پی‌پی کند، باز از رو نروند و ببافند که راهی جز خوردن دستپخت شورای راهزنان نبود! هر چند نتیجه به کام آقایمان جام شراب حرامی بود مست کننده! پس: به جای سیاهنمایی که خودکشی حرام است، آفتابه لگن را بیاور سرسفره دستمان را بشوئیم که آنچه تو مماتِ عظما می‌پنداری، عین حیات است
.
مال مفت است و غنیمتِ عجم را اگر نخوری از چنگت رفته، اعرابی
!
نهایتا این لشکرکشی قبیله‌ای، با اهل بیت راهزنان با هر نتیجه‌ای، برای رعایا پشیزی ضمانت ندارد و مصداق این ضرب‌المثل است
:
آفتابه لگن هفت دست... شام و ناهار هیچی
.
.
نتیجه:
هر گونه گه زیاد خوردن هم حق غلمای فضله‌پروری است که جز رجزخوانی هنری ندارند
!
نمی‌دانم جمع مکثر عربی "فضله موش" در سوراخ موش چه می‌شود که رجزخوانی رییس قوم فضلایشان در پشت سنگر، با هر نتیجه‌ی ضد فضیلتی باز هم بصیرت است
!
یعنی آنقدر کش‌بده تا همه از نفس بیفتند و تو بمب‌اَت را بسازی! و یا به بمبی از غیب منفجر شوی
!
این یعنی، در هر صورتی مافیای این ولایت یکطرفه است و راهی نیست جز آچمز کردنش با قدرت مردم در میدان، و نه بمبی بر سر خودشان
!
آنها که بفرموده در بورس مشارکت کرده و قربانی شدند، بهتر درک می‌کنند که این چاقوی ولایی و قانونی ملکه بنت حسن، هرگز دسته خودش را نخواهد برید و پیش از دریده‌شدن بیشتر و مشارکت خونین در دریدن مردم و کاسبی اساتید توده‌ای در دامچاله‌ی روسپوتینچین و گازانبر دموکرات جمهوریخواه، باید کاری کرد کارستان
.

خیام ابراهیمی
11 آذر1400 ایلخانی
.
پ.ن
:
*ایلخانان مغول و مهندسی معکوس نظام اسلامی
گویا ما در حال سیمولیشنِ مهندسی معکوس دوران حکومت اسلامی چینی ایلخانان مغولیم
.
در دوران حکومت ایلخانان مغول علاوه بر قتل و غارت رسم بود که مخالفین محبوب را ابتدا با سم می‌کشتند و پس از ورود شوک به مردم، او را به دو نیم تقسیم می‌کردند
!
ظاهرا نظام دارد در چله‌ی دوم خود با مهندسی معکوس همچون حکومت ایلخانان مغول پوستین عوض میکند، که غازان‌خوان‌اَش با تغییر نام خود به محمود، حکومت اسلامی اعلام کرد و از چین مستقل شد و دستور داد بر بالای تمام نامه‌ها بنویسند(بسمه تعالی) بسم الله الرحمن الرحیم! قانون یاسای چنگیزخان را تغییر نام داد به "یاسای غازانی" تا بموجبِ قانون از کشاورزان و صنعتگران یک جوری مالیات بگیرد که نه سیخ بسوزد نه کباب! حالا یک حکومت اسلامی با روشهای مغول، رجعت کرده به قبل و باز خود را چسبانده به
#چین!

در چله‌ی گام اول انقلاب مغولان، خواجه شمس‌الدین‌جوینی وزیر آباقا(فرزند هلاکو خان) بود که پس از مرگش از فرزندش تگودار حمایت کرد و ارغون فرزند دیگرش تگودار را کشت و خواجه را مسموم و به دو نیم تقسیم کرد و بعد از مرگ ارغون برادرش گیخاتو به تخت نشست و او هم به دست پسرعمویش بایدو کشته شد و چهار ماه بعد بایدو بدست غازان خان فرزند بایدو کشته شد... در واقع یک غازان خانی با روشهای مافیایی پس از 40 سال حذف نیروهای انقلابی رقیب و شریک خودش، با مهندسی معکوس قصد دارد چینی شود و ظاهرا قرار است اینک ما وارد دورانِ یاسای غازانی شویم. ملغمه‌ای از قوانین و روش‌های چنگیزی برای غارت و سلطه در پوستین اسلام چینی.

   

Monday, November 29, 2021

همان به که گم شوی

.همان بِه، شَوی خواب‌به‌خواب!

پاییز و زمستان سال1281، #مام_میهن دو نوزاد زاد و در دامن خود پرورید... یکی به رجّاله‌ها و خنزرپنزری‌ها پرید و خود وَرجَهید... یکی هم میانِ خنزرپنزرها زیرِ بال ملکه به ملک‌السموات‌و‌الارض حسابی رید. اولی چون نامش صادق و دومی چون نامش روح‌الله شد.


.

1. دیشب از صاحبخانه‌ی سمج و کتک‌خورده‌ی طلبکارِ همسایه‌ی بالایی رضایت گرفتیم و پلیس 110 دست‌خالی رفت و... بینوای بالاسری با گریه بهم گفت: میذاشتی منو ببره کلانتری... والله خسته شدم از این دریوزگی و حقارت... یه جور رفتار کرد که انگار ما کلاهبرداریم... یادش رفته ما کی بودیم خودش کی بود... سری از هم سوا بودیم... رفیق بودیم... حالا اومده دمِ درِ خونه، اجاره بگیره ...آبرو واسه‌مون نذاشت... جلوی در و همسایه و سر و همسر حسابی تحقیر شدم... نمیدونم چرا خیال میکنه من خوشبختم و زندگی دارم و خودش نداره و خوب نیست زیاد بهم خوش بگذره... نمیدونه زندگی مثل قدیما شبیه فیلمفارسی و فیلم هندی نیست... بویژه که بدلیل آلوده نشدن پر از بیماری و بیکاری و بدهکاری و گرفتاری باشه... این روزا زندگی توی این خراب‌شده یه زندون با اعمالِ شاقه‌ست... بویژه که عادی و آویزون نباشی... همسرم با تنگی نفس گفت: این بود دوستم، دوستم...؟ استرس براش کشنده ست... با کوچیکترین بحران روانی میره زیر چتر اکسیژن... توی مانیتور آتیش مجازی می‌بینه، پوست واقعیش کهیر میزنه... کلی مراقبت کردم توی این هیر و ویری کرونا پامون به بیمارستان نکشه... خرجش جدا... بخاطر آلرژی حاد اگه بگیره تمومه... داغ کردم... مرد حسابی مگه من در رفتم اومدی خفتم کنی دم خونه؟... میگفت: چرا دو هفته‌ست زنگ نزدی ابرازِ ارادت کنی؟...ناسلامتی تو بدهکار منی!... نه من!... نگران شدم...! نمیگه شاید رفیقمون بیماره... شاید دردمنده و گرفتاره... شاید افسرده و ناکاره... یادش رفته ما کی بودیم؟... نمیدونه هر شب خوابشو می‌بینم... خوابِ اونو و بقیه رو... نمیدونه روزگارم سیاهه... و من از اون آدماش نبودم و نیستم... "مــا" افتادیم زمین و شکستیم، "اون" تغییر کرده و حالش خراب شده...! ما که اینقدر فلک‌زده نبودیم... چند سال نوکریشو کرده بودم... انگار فراموش کرده بود که سری از هم سوا بودیم!... اون شد صابخونه... مثلا اومد دستمون رو بگیره... پول رهن نگرفت... جاش اجاره میگرفت خداد تومن... اما... دری به تخته خورد و اون فاتح شد و ما سقوط کردیم... اون رفت بالا... بالا که بودیم دستشو گرفتیم...رفت بالا، ولمون کرد... همین مونده بود بیاد با پلیس‌بازی مچِ ما رو باز کنه جلوی در و همسایه... اجاره نامه رو آورده بود که مثلا سند نشون همه بده که الان دو ماهه اجاره ندادم... تا با سند ثابت کنه حق با اونه... انگار ما زده بودیم زیرش... آدم اینقدر حقیر و ترسو لرزو؟... ورشکست شده بودی؟ گردنت بالای دار بود؟!... یعنی لابد شب خوابش نبرده بود که نصف شب با دو تا بادیگارد اومده بود، نکنه ما در بریم... اما نمیدونم چرا یهو ذات خودشو توی ما دید؟... منم به جنون رسیده بودم یکهو صدام رفت بالا... طاقتم تاق شده بود... تا حالا آزارم به یه مورچه نرسیده... واسه‌م مامور آورده که این بی حیاء می‌خواست منو بکشه... هر نیم ساعت یکبار زنگ میزنه نفس کشیدن رو به آدم گرسنه و بیمار حرام میکنه... زنم مریض...خودم مریض و بیکار... ما که اینجوری نبودیم... انگار نه انگار که توی این خراب شده ما اسیر شدیم و اون هموطنیه که دستش به دهنش میرسه و لااقل امنیت داره و گرسنه نمیخوابه... پیش زن و بچه ش سرش پایین نیست!... نمیدونه که ما تکون نمیخوریم تا مبادا گرسنه‌مون بشه و یا بیشتر مریض بشیم و کارمون به سلاخ‌خونه بیمارستان بکشه. دو روزه برقمون قطع شده... شانس آوردیم هیچی توی یخچال نداریم... بخدا یک هفته ست نون خشک سق می‌زنیم... همین الان هم شرمم میشه اینارو میگم... معلوم نیست مردم چی به سرشون اومده اینقدر هار شدن...هار...

هرگز فکر نمی‌کردم اینجوری آچمز بشم و دچار...
بدهکارِ معلولِ بی‌پولِ بیماردار
که نزدِ کس و ناکسان گشته بی‌اعتبار
همان بِه شود خواب‌به‌خواب و نه‌بیدار
...
.
2. صابخونه
 پلیس 110 امروز صبح برگشت و به در خونه‌ش قفل زد و جنازه‌ی خودش و همسر بیمارش رو نمی‌دونم کجا برد
!
خدا بده شانس
!
صبح ناشتا، زنگ زدم به صاحبخونه، پس از عرض تبریک و تسلیت بهش گفتم
:
تا میتونین به‌جای ناامیدی حال کنین که زندگی خیلی کوتاهه... امید ...امید... خیلی خوبه. شفا میده... غصه نخورین. جوک بگین. گل و بته... شعر حافظ... موزیک شاد... اینقدر سیاه نبینین! مرگ حقه... غم آخرتون باشه... ناراحت نباشین
.
خیلی آه کشید...خیلی... و آخرش گفت
:
ای دنیای بی‌مروّت
!
شکلات قهوه تو دهنم ماسید
!
بخشکی شانس... اینم از بخت و مستاجرِ ما
!
حالا برق آپارتمان رو قطع کردن؟
گفتم: دو سه روزی می‌شد که به خاطر بدهی، اداره برق زحمتش رو کشیده بود
.
گفت: ای لاکردار... خدابیامرز وسیله مسیله داشت توی خونه‌ش؟... سکوت کردم
!
گفت: خب، بازم خدا رو شکر کنتور نمیندازه
.
.
3. کشف اسرار
:
بعد از تعریف داهیانه‌ی معنای جدید
#مستضعف که مشمول اولیاءالله میشه نه مردم صغیر، در واقع از راز معنای #بنیاد_مستضعفان هم رونمایی شد؛ که زیاد هم بی‌معنا و نابجا نبوده و جمع بودنش تاکید بر میراث جمیع اولیاء از اولی تا دومی و بگیر برو تا سومی و ... داره.
می‌بینی حکمت خدا رو؟
.
4. نکته:
#صادق_هدایت همون سالی بدنیا اومد که4 ماه قبلش #خمینی زحمت‌الله‌علیه بدنیا اومد.
یعنی یکی زاده‌ی پاییز 1281 و دیگری زمستان 1281... یکی آواره و بی‌خانمان، دل دوستان ناچیزش رو سوزوند! و دیگری مالکِ تمام گهواره‌ها تا تمام گورها 36 سالِ بعد، دلِ دو عالم رو سوزوند... البته قبلش حسابی چزوند
!
اما عجب صاحبخونه‌ی همسایه بالایی از شرّ مستاجر بدحساب، خلاص شد! امشب هر دوشون راحت می‌خوابن
.
خدای رحمان هر چی زودتر همه طلبکارها را از شرّ بدهکارهای مفنگی خلاص کنه
.
اینجوری دنیا جای قشنگ‌تری میشه
.
هر کی از بیل گیتس بپرسه رازش رو توضیح میده
:
جهان پاک از کثافت و آلودگی و سبز
.
امید که همه سیر بخوابن...گرسنه بلند شن
!
نه اینکه با مرگ موش گرسنه بخوابن... و دیگه بلند نشن
.
درست حدس زدین: قاتلش گاز شهری نبود.... مرگ موشی تازه‌به‌دوران‌رسیده بود
!
امان از تازه به دوران رسیدگی... امان
!
.
5. گم شو:
تازگی‌ها هر کی به هر کی میرسه، اگه زودتر موفق نشه خودشو گم و گور کنه تا رو در رو نشن، به طرف میگه: خیال نکنی داره خیلی بهمون خوش می‌گذره‌ها... اصلا... ما از همه بدبخت‌تریم
.
"ما بدبخت تریم"...  اینم #شعار_سال تولیدی و غیررسمی این سال‌های سیاه و عوضی است.
هر کی از ظرفیت وجودی خودش شک داره... اگه از حال دیگری بی‌خبر باشه، خیلی بهتره... تا اینکه به دروغ واسه دیگری مانور بدبختی و خوشبختی بذاره... یه ذره مروّت واسه خودمون باقی بذاریم... شاید این مروّت، بنزین آپولوی ما در کهکشان بعدی شد... خدا رو چه دیدی؟ نخوابیم شب درازه... و اگه بخوابیم، شاید خواب به خواب شدیم
.
شب خوش
.
ساعت 55 دقیقه بامداد(شبِ اهلِ قبور)
خیام ابراهیمی
5 آذر 1400 یقلوی

 

Thursday, November 25, 2021

آرامش در بستر مرده رود

آرامش


این روزها بس ناآرامم... آسایش #آرامش نمی‌آورد... اما ناآسودگی یقینا ناآرامی می‌آورد!
می‌توان فارغ از آرامش دیگری، تنها در آسایش خود بست نشست و بالعکس... اما می‌توان همنوا شد و برای آرامشِ تمام آسودگان در تمام میادین بست نشست و برنخاست تا نتیجه. خوشبختی شاید بتواند این باشد
!
دو هفته است که مردم در
#اصفهان بست نشسته‌اند شبانه روز و... عده‌ای برایشان ساندویچ توزیع می‌کنند! مخاطبِ مردم بینوا، آسودگانِ حاکمیتی‌اند که ویران کرده‌اند آرامش و آسایش همه را!
1. دو هفته بست‌نشستن در مسیلِ خشکِ زاینده‌رود، یعنی می‌توان
#شبانه_روز بر بستر مرده‌رودِ مام میهن بست نشست و لت و پار نشد در #آبان ...
2. مردم اما در شهرکرد
#برنو نشان می‌دهند... یعنی ما از تبار #سردار_اسعد و #ستار_خان و #باقر_خانیم... ما از تبار بهمن و فروردین و خرداد و مرداد و شهریور و مهر و بهمن و دی و آبانیم.
و گمنامان پروموت می‌کنند این
#نمایش بی‌ثمر زنجیره‌ای را و بابتش آسایش می‌گیرند... و باز بـــادِ مردم خالی میشود در خوزستان و کک کسی در #آبان گزیده نمی‌شود جز #مادران! یعنی می‌توان بست نشینی را به خاک و خون کشید در سناریوی دی و آبان، تا مشروطه‌ی مشروعه مستقر بماند در ایران!
تا مردم در دور باطل بحران #نان و #آب و
#برق و #بنزین و #لاستیک_کامیون و #حقوق_زنان و #کودکان و #زندانیان و #محیط_زیست و هزار #برجام نافرجام دیگر مشغول باشند و هرگز به نتیجه نرسند... براستی چند هدف بزرگ دیگر را تا کی و کجا می‌توان بر شمرد تا این عمر سگی به پایانی درون یک تابوت رسد در یک جعبه؟... اما اعرابی هرگز نرسد به کعبه...
.
43سال است که ما شاهد سریال زنجیره‌ای جنبش آب و بنزین و برق و نان و واکسن و خونیم که البته همواره موجسواران(و در رأس ایشان خرسواران اعظم) روی آن سوار می‌شوند تا آن را به‌سوی ساحل امن خود ببرند! یعنی همواره خنجرشان روی زخم‌های مام میهن است، به خونریزی و پانسمان ... اما قانونا تا آخرین قطره خون، خبری نیست از درمان
.
در دور باطل تولید این دوغ و دوشاب سمبولیک توسط تریبون‌های وابسته به قدرت اما چه باید کرد؟ تا از این ستون به ستون بعدی از راه راست، منحرف نشد؟! راه راست کدام است؟
.
با گذری سطحی در تاریخ مشروطه تاکنون، در مقابل زورگیری حاکمیت، به ردپایِ دو روش، بارها و بارها بر می‌خوریم
:
1. بست نشستن در احرامِ خدایانِ شابدوالعظیمِ تهران و قم و نهایتا مقابل سفارت انگلیس
...
2. حمله مسلحانه توسط ستارخان و باقرخان و سردار اسعد و تحول روبنایی حاکمیت در بهمن 57 منجر به استقرار قدرت مطلقه‌ی مشروعه به جای قدرتِ مشروطه‌ی مشروعه... یکی مکلا با خدمات شایان توجه، اما عقیم... یکی معمم با رفتارهای تخریبی و صرفا ویرانگر یک کلاهبردار و عمامه‌دارِ زعیم
...
نهالِ هر دو روش با حمایت قدرت‌های اربابان خارجی و بومی در آب و خاک مشترک کاشته شده و به نتایجی رسید که امروز شاهد میوه‌های آنیم. فقدان حاکمیت مردمی بر سرنوشت عمومی و گدایی آب و نان از ارباب
.
امروز اما شاهد بست نشستن بر بستر خشک
#زاینده_رود و یا مرده رود در اصفهانیم... اما برای چه هدف مقدوری؟ از چه کسی؟ نتیجه و هدف آن چیست؟
باز شاهدیم که هدف آن بین مقصری در برزخی میان زمین و آسمان لنگ درهواست! اما هدف اصلی، استقرار مردم بر سرنوشت خود نیست و هنوز نخود و لوبیا را از قدرت مطلقه طلب میکند
!
یعنی یک روش مسالمت‌آمیز با یک هدف گنگ و بی‌فایده که هنوز به پاسخگویی و اصلاح قدرت مطلقه‌ای چشم دوخته است، که اگر خودش
#گروگان باشد ملتی گروگان سیاست‌های کلان تکنفره‌ی اتاق ذکر اویند... و هیچ تضمینی نیست که پس از بحران #آب و #نان و #بنزین و #دارو و #لاستیک_کامیون، یک بحران دیگر از جای دیگر سرنزند... تا در این دور باطل، ایرانی ایرانستان شود و علی بماند و حوضش.
وقتی یک روش بست نشستن شبانه روزی در اصفهان توانسته یک هفته تاب آورد آن هم برای هدفی در برزخ به قیمت تثبیت نظام سلطه. بدیهی است که باید هدف را تغییر داد... چون اثبات شده این روش مسالمت‌آمیز، برای دستیابی به یک هدف، مقدور و ممکن است. گیریم چون دریاچه ارومیه به آب برسد یا نرسد!
.
فکر کنم اگر می‌توان در امنیتی شبانه روزی، میان دوغ و دوشاب و آب گل الود بست نشست تا یکی به دوغ دل ببندد و یکی با ظرف دوشاب بر سر دیگری بکوبد و از او دل بکند تا یکی هم میان آب گل آلود تند تند ماهی خود را بگیرد، تا نهایتا هیچکس به هیچ حقی نرسد...، سزا باشد یکبار برای همیشه برای یک هدف
#عام و غیرقابل کتمان، بست نشست، تا به نتیجه رسید!
و یا نه!.. همین فرمان که میان چپ و راست و میان گل و گلوله‌ی برنو برایمان ضرب گرفته‌اند، خوب رِنگی است...؟
می‌توان اما به این دوغ و دوشاب ناپایان تفرقه، پایان داد و برای زلالی آراء، بست نشست
!
برای
#راستی_آزمایی مقبولیت اکثریت نسل پس از فروردین 58، و یا مشروعیت مشروطه‌ی مرده‌خواران نسلی بست نشست که ذیل قدرت ناخدای دو اصل 5+110 بموجب اصل 177 تا ابد به مرده خواری خود شادند.
چرا باید در دوری باطل بین عقوبت نخود و لوبیای هضم نشده‌ی دیزی اربابی، همواره پیاز زیرِ مشت یک #فردین بود؟
مگر نمی‌توان برای احقاق حق اولیه بدون #برنو بست نشست؟
تا آسایش ویژه خواران قوم یاجوج و ماجوج، آرامش یتیمان و مردم مستقل را ویران نکند؟
می‌گویند: اگر #بست_نشستن #مردم_اصفهان امن است؛ به خاطر حضور #بسیج و فرماندهان سپاهی است
!
اما با چه هدفی؟
...
مگر با تداوم چماق قانون سلطه، #دریاچه_اورمیه پر آب شد؟ تا #زاینده_رود پرآب شود و ترک‌های زمین تفتیده، نرم نرم ملتی را در کام خود فرود نبرد؟
چه کسی می‌تواند بگوید خواست مردم اصفهان بد است؟ و یا این رفتار سمبولیک بر بستر خشک وطن فوق العاده زیبا و الهامبخش نیست؟
نکته این نیست که شعارها و روش بیان آن بد است
!
نکته اینجاست که احقاق شعارها و روش بیان آن بدستِ دربار سلطانی است که معجزه نمی‌دهد! و تنها ثمر آن انحراف از اصل ماجراست! که خشکیدن حیات کل مام میهن است
!
.
#الهام از #بست_نشستن در #بستر_زاینده_رود
پس به جای محو شدن در الهامات زیبای زنجیره‌ای، بیاییم یکبار برای همیشه یک الهام پایدار بگیریم از جمع جبری عقوبت تمام مطالبات که به کجا انجامید جز اتلاف توان مردمی گرد شعارهای نیک؟ آیا ما با شیفتگی قصد داریم همواره آب به آسیاب شعارهای زیبا بریزیم یا به عقوبتِ موضع خود گرد شعارها در سناریوهای امنیتی/اطلاعاتی عقیم، هشیار باشیم، تا بتوان با بست نشستن در تمام میادین کاری کرد کارستان...مگر به استقلال و آزادی رسید
!
نه اینکه علی‌رغم دور باطل عبرت‌های تاریخی از #تکرار مطالباتِ زنجیره‌ای از مقامِ اربابی که نیت خود را در هر میدان اثبات کرده، هرگز به سامان نرسید و تنها با خالی کردن توان خود، این رابطه‌ی ارباب و رعیتی را تثبیت کرد
!
عبرت #جنبش_آب برای من، مُصَدّقِ این الهام قدیمی و تکراری در سال‌های اخیر است که بارها بر آن تاکید شده است
:
باید در تمام میدان‌ها در یک زمان و با یک زبان هم آوا شد و بست نشست و برنخاست تا نتیجه... اما نه با #نافرمانی_مدنی در دامن اربابی که قدرت سرکوب دارد! بلکه با #فرمان_مدنی به عنوان یک تکلیف مدنی بر صاحبان زر و زور و تزویر
!
.
مطالبه اما چه باید باشد؟

حکم مردمی: #تجدید_رفراندوم_58 نسل مرده، با نظارت تمام مردم(نه نظام)، حق تمامی نسل زنده‌ی پس از 12 فروردین 58 است
!
آنگاه: چون که صد آمد، نَوَد هم نزد ماست
!
چرا که حق #آب و #نان و #برق و #بنزین و #کار و #مسکن و حقوق #زن و #کودک و #بشر... همه یکجا در دل آن است
!
آنگاه شاید بتوان میان آسایش ویژه خواران، به آرامشی فراگیر دست یافت؛ هر چند مانع آسایش انحصاری صاحبان تریبون و آسودگانی شود که دلشان به نقدِ نمایش‌های جزئی و مُجاز مردم، گرد نخود و لوبیای هضم نشده‌ و دفع شده‌ی دیزی اربابی، خوش است
!
باید برای امکان یا عدم امکان بازپسگیری وطن از طریق مسالمت‌آمیز بست نشست... تا تکلیف روشن شود: ما همواره باید گدایِ ارباب بمانیم؟ یا اربابِ سرنوشت مشترک خویش شویم؟
اگر هنوز کسی پشت مانیتورها، هیچ شتابی ندارد و همچنان در فکرِ گدایی ادویه‌جات دیزی اربابی است... یعنی باید بساط مام میهن را جمع کرد و بیش از این آبغوره نگرفت
!
که: هر دم از این باغ بری می‌رسد... تازه‌تر از تازه‌تری، می‌رسد
!
آیا تهییج شدن آخر هفته، بر سر سناریوهای شورانگیز و نو به نوی شهرزادانِ قصه‌گویِ اربابان بومی و خارجی، بس نیست؟... و یا دانه دانه انار و آجیل مشکل‌گشای این شب یلداس بلند، تا ابد خوشمزه است و سعادت و خوشبختی عمومی در همین تعداد سوژه‌های ناپایان است؟
!
خسته نشدید در این دور باطل؟!... سرتان گیج نمی‌رود؟
خیام ابراهیمی
3 آذر 1400 اُمَوی


زیباترین لبخند دنیا

زیباترین لبخند دنیا


با درود و پوزش از این خشم فروخورده! بفرموده اینترنت آنقدر ضعیف شده که جنونم را دو صدچندان کرده! هرچه از او انکار که این استاتوس را نفرستم؛ از من اصرار که باید بفرستم! که *مردمسواری ولایی در بحران مرده‌رود #اصفهان و #شهرکرد، سکانس به سکانس، از آتش‌تهیه‌ی جانسپاران سناریوی حضرتش‌است، تا فرجامی چندمنظوره به قصد گم‌شدن و خوشه‌چینی و دیگر هیچ!

به تمام جماعت ظریفی که هوشمندانه این زندگی سگی و قانون گدایی از راهزنان بدوی را قبول کردند، تا تک تک نفسهایشان را از یک "ناخدای گروگان کدخدا" گدایی کنند و حاکم بر سرنوشت مشترک خود نباشند! خسته شدیم! بریدیم... بلکه با هر دم‌وبازدم زجرکش شدیم از #تکرار نقدِ نخود و لوبیای هضم نشده‌ی دیزی اربابی و اعتراض گردِ #آب و #برق و #بنزین و #لاستیک_کامیون و #واکسن و #پشکل و #حقوق_معوقه_کارگران و گدایی زندگی سگی معلمان و هر چه حقوق ثانویه از ارباب و درخواستِ استعفای مقام عظمای کفتری برای واسپاری معرکه به لوطی و عنتران دیگری! براستی آیا مشکل شخصیت است؟ یا شاخصه؟آیا مشکل از قانونمدار است؟ یا قانون؟
مگر قانون و نظارتِ مردم بر قواعد مناسبات قدرت در این نظام سلطه، دموکراتیک است، که "مطالبات مردمی" معنادار باشد؟ مطالبه از سلطان صاحبکران یعنی رضایت رعایا برای تثبیت قانونِ آن شخصیتی که وکیل تام‌الاختیار و بلاعزلِ "لله ملک السموات و الارض" است و بصیرت‌اش قانونا نافذ و لازم الاجراء و تسلیم در مقابل حکم حکومتی و امرش مطاع!؛ حال‌آنکه اگر مشکلی باشد، مشکل از قانون خداوندگاری اوست، نه قانونمداران فرمانبر
...

اگر مبارزان واقعی، اندکی از هوش سیاسی برخوردار باشند خواهند فهمید که راه از نصیحت و نقد و فحاشی به مسئولین نظام نمیگذرد! #راه_راست آن راه تکراری نوری‌زادهای بینوا و زخمدیده و واکنش پریشان #پویا_بختیاری های جانباخته نیست! چون خون دادن در راهی بی نقشه و بدون سکانس آخر، آب ریختن به آسیاب نظام سلطه است و تنها خون را تلف می‌کند! همچنانکه امید بستن به یک قدرت مطلقه‌ی تازه به دوران رسیده که معلوم نیست گروگان کیست؟! راه باید اثباتی و قابل راستی آزمایی و غیرقابل کتمان باشد!
آیا باید بصورت دیمی با امضاء 14 نفر، رهبر یک نظام استثماری قدرت را به مردم بازپس دهد؟ پس پاسخ استعمارگران را چگونه دهد؟ و یا راه این است که برای راستی آزمایی مشروعیت، باید با درخواست فراگیر برای یک
#رفراندوم_مردمی با نظارت تمام مردم اقدام کرد؟ تا با یک #راستی_آزمایی واقعی، و مسالمت آمیز پس از 43 سال برای اکثریت نسل پس از فروردین 58 اثبات شود که آیا میخواهند برده بمانند و یا سرنوشت خود را بدست گیرند؟
آنگاه: چون که صد آید، نود هم نزد ماست
!
چرا از این راه راست، که قابلیت سرکوب ندارد خودداری میکنید و مردم را در دام آتش زدن و سرکوب شدن نافرجام می‌اندازید؟ نکند نانخورِ همین بساط ناسرانجامِ چون برجامید؟
.
براستی چرا یکبار برای همیشه برای احقاق حق ابتدایی تمام مردم، با درست نشان دادن آدرسی مسالمت آمیز، برنمی‌خیزید و در دامچاله‌های اتاق فکر
#مشهد و #خوزستان و #اصفهان و #تهران و #نیزارهای ماهشهر، از دی 96 تا آبان 98 پیوسته لقمه می‌شوید؟!... پفیوزها! مگر #دریاچه_اورمیه احیاء شد که حالا #زاینده_رود احیاء شود؟
آیا نمیدانید خانه از پای بست ویران است؟! و باید خشت اول را راست کرد؟
چرا با تکرار نوبه ای مشکلات از این ستون تا ستون بعدی، همگام با سناریوهای اتاق ذکر جانیان قانونی،
#آتشبیاری برای #آتش_به_اختیاران قانونی می‌شوید؟!
مخاطب این خشم، صاحبان تریبون و اصلاح‌جلبانی هستند که برای اینکه نه سیخ بسوزد نه کباب، هر روزه تک تکِ کنش‌ها و واکنش‌های نظام قاتل را تحلیل کرده و بنا دارند تا ابد به گوش‌های کر انتقاد ‌کنند! ما که همه چیز را می‌دانیم! پس برای که و تا کی می‌خواهید بنالید؟ آیا به ریش دنیای ما می‌خندید؟
.
اما می‌دانی
#زیباترین_لبخند به ریش دنیایتان، کدام است؟
بیا مسئله را ساده کن و ساده‌لوحانه نپیچان
!
شترسواری دولا دولا نمی‌شود! اینکه در دوری باطل زرت و زرت با تحیلل آبکی خرده‌جنایات و جنایات کلان زنجیره‌ای گله‌ی گرگها، تا ابد برای گوسفندان توهم‌زایی کنی، تا آدرس درست را نشان ندهی؛ به چه میرسی؟ جز تامین دم و بازدم آغشته به خونت؟
پفیوز
!
یکبار هم شده از آدرس درست بگو! و اینقدر کشش نده! اگر از تبار گرگان و شغالان نیستی، یکبار برای همیشه از قانون گرگ
#توبه_کن و همه را به این توبه فرابخوان و به تولید دوغ و دوشاب تا ابد کش نده!
کش‌آمدن و لت‌وپار شدن و لت‌وپارکردن و بهره‌مندی از شیرینی لذت و لطف خونخواری تلطیف شده در قانون گرگ و رمه؟ و یا قانون انسان که ملتی یکپارچه و مشترک‌المنافع را قانونا بین مؤمن و کافر دو پاره و آش و لاش نمیکند؟... مسئله این است
!
قانون انسان یعنی باید طاقت رفتار انسانی شریکان برابر را داشته باشی! باید صریح باشی! و بیش از پیش با پنبه سرنبری
!
نمی‌شود یکی در میان شعار انسانی بدهی و مارموزانه با شعر و شراب، مثل یک حیوان نشئه از خون، در صحنه باقی بمانی و حالش را ببری!... تا کی؟
!
چرا دست جمعی از قانون اساسی
#توبه نمی‌کنید و صراحتا و بصورت مسالمت‌آمیز خواستار تجدید رفراندوم 58 با نظارت تمام مردم نمی‌شوید و این خواسته را عمده نمی‌کنید تا مردم فکر کنند و به یاد آورند که خود صاحب کشورند، نه یک سلطان و یک قدرت مطلقه؟ تا یکبار برای همیشه تکلیف یکسره شود!
براستی چرا؟
!
چون با این رفتار انسانی، بساط نواله‌خوری‌تان جمع میشود؟
پس شما شغالان و سگهای هار، پفیوزتر و جانی‌تر از قبیله‌ی راهزنان و گرگانید! که یکی بدَرَد و تجاوز کند و شما چون کفتاران، تا ابد در هیئتان دیمی، زوزه کش و نوحه‌خوان و نواله‌خوارش باشید
!
لطفا پاسخ دهید
!
چرا پس از 43 سال خواستار
#تجدید_رفراندوم 58 با نظارت تمام مردم نمی‌شوید؟
یعنی آیا عمده کردن این خواسته از شعار مرگ بر خامنه‌ای خطرناکتر است؟
و اگر در این مورد لال مرده‌اید؟ پس چرا در سایر موارد خفه نمی‌شوید؟
لااقل به اندازه‌ی
#مجید_کاووسی_فر آن عَیّارِ "لبخند بر لب" در بالای دار، شرف داشته باشید! کسیکه وقتی خود را در بن بست قانون شما پفیوزها دید، به امنیت خانه‌ی مردم نزد و دل ملت را نلرزاند! بلکه به بانکِ دزدان زد! به دزد سرگردنه زد و به ریش دنیای دون شما و به پوستین دین بت‌پرستتان خندید!
جمع کنید این بساط تفخیدی‌ آن امام کلاهبردار و مکّار و راحلِ قاتلتان را
.
که جنایت شما از جنایت خدعه آمیز و مکر او برای
#غبن مردم در یک قرارداد اجتماعی رذیلانه‌تر و کثیف‌تر است! غبنی که از لحاظ حقوقی هر قرارداد اجتماعی را باطل می‌کند!
آیا شما حق داشتید اختیار نسل‌های نیامده را تا ابد بین مؤمن و کافر پیشفروش کنید؟
اگر نه!...پس چرا به اصل 177 که مردم از حقیقت پیشفروش اختیار خود به صاحب دو اصل 5+110 غافلند اشاره نمی‌کنید؟
سکوتتان لجن‌تر و جنایتبارتر از آن سلاخ‌خانه‌ی خونین و امنیتی است که روی جنازه‌های یک ملت قانونا عقیم برای خود بنا کرده‌اید و برای فرافکنی یکی در میان یا تنها فحش میدهید و یا شعار حقوق بشری می‌دهید!... این شعارهای بدون
#نقشه_راه و بدون تصویر #سکانس_آخر فتح قله، قرار است به کدام مسلخ منتهی شود؟
.
تف بر سکوتتان
!
چرا پس از 43 سال مرده‌خواری، حاضرید هر آبی را با هر روشی گل آلود کنید برای ماهیگیری جلادان و سهم خودتان، اما هرگز حاضر نیستید درخواست مسالمت‌آمیز و برحقِ تجدید رفراندوم 58 را با نظارت تمام مردم در هر فرصتی عمده ‌کنید، تا فراگیر شود! و به تنها #شعار_برتر تمام میدان‌ها تبدیل شود تا با احقاقش به هر خونریزی و سرکوب زنجیره ای پایان داده شود؟ آیا شما از معرکه های ناپایان بی‌سرانجام و گیج و گم، نان میخورید؟
با کش و قوس و پروموت مطالبات دست دوم ناپایان و این چاه‌نمایی زنجیره‌ای گرد حقوق ثانویه، به چه امید بسته‌اید؟ جز تداوم #قانون_اساسی #شبان_رمه‌گی
!
پاسخ دهید
!
یعنی #سکانس_آخر کدام #نقشه_راه در سرتان است که از این راه شفاف‌تر و مفیدتر است؟
پاسخ دهید
!
نفسمان برید
...
خیام ابراهیمی
یکم آذر 1400 اُمَوی

.
پ.ن
:
*مردمسواری:
در باب مستنداتِ #مردمسواری_ولایی روی مطالبات برحق مردم، که هر وقت خواستی بادش می‌کنی و هر و قت خواستی می‌ترکانی‌اش، به #اذن #مرده_خوار_اعظم به دو کامنت یک و دو پیوست مراجعه شود! در صورت عدم تمایل باطنی، در این شبهای انسانسوز، به کامنتها مراجعه نشود تا دلخوشی به نخودسیاه در باد و بود مردم پریشان و غیرتشکیلاتی، مخدوش نگردد
!

  

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...