Sunday, June 20, 2021

از گاو تا کاغذ و شیر

وَ ما اَدراکَ سیستم(نظام)؟!
زنده باد بساط #جام_زهر بنام #انیران و به کام مردم #ایران!


چهار سال پیش در همین صفحه، از #پروژه‌ی_بیعت با مثنوی #سناریوی_بنفش و سپس مهندسی و جابجایی نرخ #اصلاح_جلبان و #اصولگرایان در معرکه‌های صندوق مارگیری رونمایی شد! که چگونه بصورت خزنده، در طی چند انتصخابات میتوان 17 درصد ذوب شدگان را به بالای 50 درصد در سال 1400 مهندسی و باورپذیر کرد؟! اینک شاهد تعبیرِ آن #مثنوی و تصدیق آن #پیشگویی ساده هستیم!

42 سال بویژه 32 سال است که #اتاق_فکر حاکم بر #اتاق_ذکر نظام سلطه، در چارچوب یک #مبایعه_نامه قطعی بین ولایت مطلقه فقیه(سلطان صاحبکران بموجب سه اصل لایتغیر 5+110+177 تا ابد) توانسته به یاری گروگانها و جاه طلبان و ...، در نمایشهای انتصخاباتی مبتنی بر دروغ مقدس و مکر و خدعه و تقلب و جنایت و ... اکثریت مردم(ملت) را در حلقه‌ی زر و زور و تزویر و ویژه‌خواریِ اقلیتِ امتِ خود مچل کند! آنهم با ادبیات سلبی/حذفی مبتنی بر #ژن_برتر ایدئولوژیک و حقوق ثانویه، که بر حق اولیه و مادی تابعیت، سلطه دارد و به ادبیات ایجابی/جذبی میدان نمیدهد! نمایش انتصخابات یکی از این استیج‌هاست که هر چند سال یکبار برگزار میشود! آن هم با یاری بازیگران و سربازان انتحاری و سلبریتی‌های سیاسی/اقتصادی/نظامی/هنری و گروگانها، که با عوافریبی به مهندسی اکثریت گرد #صندوق_بیعت به این قانون استثماری، مشروعیت و اعتبار می‌بخشند! تا در امنیت ویژه خواری بتوانند برای خرید و فروش حقوق مردم بینوا بین ارباب بومی و سلاطین عالم، نقش‌ واسطه‌گری را در سکانسهایی از سناریوهای متنوع، بازی کنند! البته از محل قطره قطره خون مردمی مغبون در آن مبایعه نامه‌ی قطعی موسوم به قانون اساسی... که تا برقرار است، حیات این #فرقه_تبهکار هم برقرار است.

و اینک: در آخرین نمایش انتصخاباتی، باز هم شاهد یک سناریو در پروژه‌ی #تضمین_بیعت و در #گام_دوم انقلاب، شاهد هنرنمایی بازیگرانی مجربیم. یکی از این بازیگران #فرخ_نگهدار است، که سفسطه‌اش برای عوافریبی این است: مشارکت در پروژه ی بیعت با قانون اساسی ویژه خواری، با منطق ترس از لولویی بنام رییسی، با پناه به هر عقربِ جرّاری!
***
تقدیم به تمام اهالی کرایه‌ای صف، که از صبح تا حالا هی میرن ته صف، هی سر صف... و برای پاسداشت دوربین و ثبت در تاریخ، بصورت زنجیره‌ای از این حجره تا اون حجره، هی صندوق عوض می‌کنن؛ به امید جرعه‌ای خونِ مصفا و یک مشت دلار بیشتر
!
به آنانکه برای فرار از مار غاشیه به عقرب جرّار پناه می‌برند، تا بساط زهر مارشان باقی بماند
!
البته این گاو پیوست، کار اخلاقی و درستی نمیکنه، چون شعور نداره که نباید عکس یه آقای محترم با سوابق نیک زنجیره‌ای رو که هر دوره بدون اعتناء به مردم، با امدادهای غیبی، هی بالا و بالا و بالاتر میاد رو خورد! هر چند معلوم نیست آیا داره به نفع صاحب دیوار، عکس اون یکی رفیقاشو میخوره؟ یا نه! بازجویان محترم باید با زبون خوش از خودش بپرسن
!
الکی به گاو بینوا اتهام نزنیم! چون از چشماش هم یه جور تحیر عارفانه و شیفتگی می‌باره
.
شایدم خودش رو زده به جهل‌العارفین! دانشمندان مشروعیت با هر آلت و بیعت با هر وسیله، بهتر میفهمن
!
با این وصف، این گاو خیلی بهتر از خیلی‌ها معنای نظامِ قانون اساسی بدنش رو می‌فهمه که چگونه بصورت اتوماتیکمان سیستم بدنش از کاغذ که ریشه ش در گیاهه، شیر میسازه... درست عین قانون اساسی آدما که یا شهروند میسازه یا آدمک و ربات و بنده و برده و یا بز! درست عین نظامی که برای شرکت کیسونش پول میسازه! چون براش #بیعت و اعتبار میخره و امید به قانونش رو ترویج می‌کنه و بهش مشروعیت میده
!

با این وجود سزاست که یه لیوان از شیر خالص و طبیعی این گاوِ محترم، به برادر #فرخ_نگهدار تقدیم بشه که به صورت کاملا حرفه‌ای و با سفسطه از شرّ یک دزد به سردسته‌ی دزدها پناه میبره تا برای تثبیت بساط قانون راهزنان، #بیعت و #مشروعیت بخره، تا در کنار هر دو دزد بعنوان تک تیرانداز و قمه کش، بصورت هیئتی چاق‌تر بشن!

خیام ابراهیمی
ساعت 11 جمعه شب/ 28 خرداد 1400

پ.ن:
1. اعلام شد بعلت استقبال میلیاردی شهروندان، و در راستای باورپذیری سقف آمار اسمی در پروژه ی
#تضمین_بیعت، نمایش عوامفریبی سناتورهای امریکای برای آزاد سازی دلارهای اسیرِ مورد نیاز برادران لبنانی، مراسم نمایش تا ساعت 24 افزایش یافت! و ضمنا تا 2 بامداد هم قابلیت افزایش تا حد حماسه و همایش را داراست!

2. حق اضافه‌کاری گاوچرانان محترم و اهالیِ صف، طبق قانونِ کار و حال، توسط قاضی القضاتِ بیسواد و همه فن حریف آق مژدبا، به ریال و پوند و دلار و روبل و فرانک، پرداخت خواهد شد! البته پس از #رفع_تحریم به همت اهل بیت #نایاک و رفقا از حضرت آهی تا نفوذیان سامانه‌ی پادشاهی و جمیع آرتش سایبری ولایتِ آن حضرتِ درون ماهی!

3. یحتمل، صاحب این گاو، عکس #همتی رو داده تا گاوه بخوره... تا شیرشو بده به رفیقِ محسن رضایی، یعنی #نگهدار_نظام.

من‌الله التوفیق. 

مبانی جنگ از تئوری ادبیات حقوقی قانونی، تا عمل نظام

توضیح مبانی جَنگ و جُنگِ جمعه بازار، از امامِ #محسن_رضایی تا #فرخ_نگهدار
(گشتی در مبانی دروغ و تقلب مقدس در جنگ با دژمن، برای حفظ نظام اندر سیره‌امام)
(پیرو 2 پست قبلی اندر مبانی مقام 
#گروگان از قانون اساسی تا هر میدان)


#فرخ_نگهدار: در حکم ولایی #تضمین_بیعت، نقشِ من پرهیز از رفیق‌رییسی به نفع رفیق رضایی است؛ برای نمایشِ سیاهی‌لشکر مشروعیت! مهندسی آمار با کدخدایی است!
گفتم: استاد مصباح! هر چند فرعون همه را کور می‌خواهد! اما به ازغدی بفرمائید این چه وضع تئوریزه کردن چپاول زر و زور است که به بازماندگان شهیدان بگوید ما خون دادیم شما هم غنیمت میخواهید خون دهید! قتل فرزند هم شد خون؟ این پناهیانِ لاجان چرا اینقدر هار و تنها‌خوار است؟ چرا هرچی دانشمند صاحب تریبون است یک جوری
#فرخ‌_نگهدار است؟
کوسه‌فندی را کشند آبش دهند... ما مگر از گوسِفَندان کم‌تریم؟
وقتی مردم را تا حد گوسفند نزول میدهی! لااقل در وقت ذبح شرعی، دو قطره آب هم در کامشان بچکان و تطمیعشان کن
! نه اینکه با چماق مغز و کله پاچه‌شان را روی آسفالت ولو کنی و با قمه سیراب و شیردان و دل و روده‌شان را نشانه روی... و هم بچزانی و هم تهدیدشان کنی! بچه‌ی کدام بُتّه‌ای؟! آخر نمی‌گویی از یکجایی ممکن است مادرِ نوه‌ها و مخلفات‌ات را بدجوری به عزایت بنشانند و بعد کرّ وکرّ به ریش کوسه‌ات بخندند عامو!؟
دیدم خیلی بیقرار است و این پا و آن پا می‌کند
!
گفتم: دستشویی دست راست... تهِ بن بست است استاد
.
گفت: نه، میخوام برم به سردار450هزارتومنی رأی بدم که به زنم هم مستمری می‌ده در حساب جدا، تا زنها رو مستقل کنه(ظاهرا زورش از قدرت قانونی آقا بیشتره و کاری رو که بگه، حتما می‌کنه! حتی اگه بر خلاف مصلحت نظام باشه! ندیدی در مقام دبیر مجمع مصلحت با تکیه بر مصلحت نظام بر سر رییس مجمع مصلحت چه آورد؟ بی آنکه دستش حتی به خونِ یک بسیجی بصورت فله‌ای روی میدانهای مین، آلوده شود، با قدرتی مافوق سرعت نور، او را زیر آب دق مرگ کرد...)
عرض کردم: این مجریه... اما اون یکی قاضی‌
شکستنِ‌احکام فله‌ای‌اعدامه... که پشتیبانِ زورشِ بیشتر از هر بیشتره! به زنا موتورسیکلت دیجیتال و اینترنت سرخود می‌ده! اونم وقتیکه دوچرخه سواری برخی از علمای داعش رو از خود بی‌خود می‌کنه! این یعنی زورش به اندازه ی یک موتور از این دوچرخه بوتاکسی بیشتره.
گفت: انشاء الله خیره... من برم، برم...زن و بچه دارم... با نشون دادن مهر همین شناسنامه میتونم توشون نفوذ کنم... اصلن رای ندم که چی بشه؟...بازم اینطوری ممکنه یه طوری بشه
!
.
گفتم: جسارت است استاد! اما از آنجا که اهلِ علم و فضل و کمالات و کراماتید! همینقدر عرض کنم که
:
خیلی دل باصفایی دارید استاد! که گمان می‌برید، رییسِ ناظرین صندوقِ صدقات و خیرات قانونی، فردی مستقل و آزاده و مشرک است! بلکه او دربست بنده است و از خود اختیاری ندارد! چه در روز و چه در شب. او در محضر ارباب دچار بی اختیاری مطلقه تا حد تسلیم و مسلمانی است
!
بنابراین چرا خیال می برید که این منصوبین نایب برحق امام زمان، به حکمِ حکومتی و حفظ نظام که از اوجب واجبات است باوَر ندارند
!
حالا او هیچ!... فرض کنیم اساسا ایشان در محل جمعبندی آراء مسلمین و کفار، به حکم حکومتی "شق القمر"(پاره کردن رأی جاهلان) برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است، باور نداشته باشد! و اصلا ضد انقلاب باشد و رأی را درست بخواند
!
در اینصورت با میرغضب بالایِ سرِ مقامِ ریاست مرکز تقرّب و اجماع آراء صغیران به نفع وکیلان مولا، چه باید کرد؟
ایشان که میتواند شق‌القمر کند! و با یک ضربه‌ی شمشیر، انسان را از وسط دو شقه کند! درست عین خربزه قاچ کند.
مگر پیش از این نکرده؟!... در جای جای عالم امکان کرده... زور هیچ دادگاه کفری هم به ایشان نرسیده... رسیده؟! هی حکم صادر کرده‌اند و هی ایشان از جیب شما، حاکمانِ زرپرست و اهل زِرزددنِ مفت بالای سر قاضیانِ حقوق بشر را با، زَر و رانت و بذل و بخشش "از جیب ملت به دولتهایشان" خریده‌اند! یعنی فهمیده‌اند که بالای هر دستی یک دستی است... بنابراین به حکمِ "یدالله فوق ایدیهم" از آنجا که تکدست خودشان را بالای تمام دستها میدانند، لذا این شیاطین را با مال خدا که "لله ملک المسوات والارض" است و در اختیار نایب امام زمان، می‌خرند! یعنی با هر کس با زبان خودش حرف میزنند
!

چون اولا: یدالله فوق ایدیهم... پس بالای دست تمام شیاطین غیرخودی، باید دست نایب خدا باشد. پس به قول استاد پناهیان که از دهانِ فیلمش در بالای یک منبر در رفت: "بچه بسیجی باید زرنگ باشد و در بهشت از بهترین پنت هاوس و اتومبیل و حوری و غلمان و شراب و کباب بهره ببرد و زندگی را عین متجاوزین صدرِ خلفا بِدَرَد!
چرا؟
...
چون ثانیا: لله ملک السموات ولارض. یعنی همه‌ش مالِ الله و امام و نایب امام زمانش و نهایتا واس ماست...پس مسلمین بپرید روی مالِ خدا که مال شماست و حالش را ببرید! اگر کافری جلویتان ایستاد! آتش به اختیارید! بزنید تخمش را بترکانید و غنیمت را به رگِ رحماء بیهنم بزنید! باکتان نباشد! بنزینش با ما
!
چون خودش گفته: اشداء مع الکفار...رحماء بینهم. این بیشترین تاکید در سایتِ مدرنِ فرعونِ عینکی است
!
یعنی مجازید: با هر غیرخودی که در مقابل آقای نظام ایستاده با شدت برخورد کنید! و البته بین یاران خود رحم و محبت داشته باشید! حال و رانت پخش کنید! یکدیگر را بصورت شبکه‌ای تقویت کنید
!
جنگ است عزیزان! در این جنگ از هر ابزاری استفاده کنید برای نابودی موانع
...
صندوق انتخابات که سهل است
...
اصلا شما بگو کشتن سنگر گوشتی مسلمین در مقابل صدام کافر که قصد تصاحب سرزمین اسلام را دارد... مگر یادت رفت آن امام همام چه گفت؟
جنگ است برادر
...
مگر نمیبینی با همین ادبیات هر غیرخودی دژمن است... مگر در یک جمله ی ده کلمه ای 9 بار دژمن نمیشونی؟
...
فتوا دیگر چه کوفتی است؟
مگر خدا و نایب برحقش، در فتوای دیروزی درجا میزنند؟... برای حفظ نظام فتوی را هم عوض میکنند! چرا نکنند؟
!
شما یک نظری به سیره‌ی عملی آن معمار کبیر راحل و آن امام همام انقلابی بیندازید
!
هر چه اول گفت: بعد زد زیرش
!...
چرا؟
چون آنچه مهم بود افسار خر بود
!
اگر این افسار در دست سوار نباشد، چگونه خرسواری کند؟
چگونه مردمسواری دیمی کند؟
...
سیره عملی امام(هم در ویدئوهای پیوست پستهای پیشین پیداست و هم در فضای)
یعنی با آنکه میانِ حواریونِ نگهبانِ آن خضر زمان و آن جنت مکان، و پیرو راه آن امام مرتحل همام ، چه باید کرد که یک مُقَلّد سوپردولوکس چشم و گوش بسته‌ی اوست که گفت
:

1. اولا در جنگ با کفار، حاسوسی کنید! (آن حکم ولاتجسسو در غیاب ماست؛ نه در حضورمان)! واجبه!
2. بعد تا می‌توانید برای فریب دادن دژمن و پیروان احمق و فریبخورده‌اش در داخل و خارج، دروغ بگوئید
!
3. مباهته کنید به دژمن بهتان بزنید! هم صوابه و هم ثوابه
.
4. بعد: شرب خمر کنید(یعنی عرق بخورید تا خرخره)! تا حَدّ خرمستی! جوری که دژمن باور کند خرتر از خودشانی...اصلا پدرِ پدرِ تمامِ خرانی
.
5. و در یک کلام در راه حفظ اسلام که از اوجب واجبات است، حتی سنگر و سپرِ گوشتی مسلمین را هم بزنید و بکشید، مومنینمان به بهشت میروند و کافران‌بما به جهندم
.
از صندوق بیعت تا مشروعیت بمب‌هسته‌ای
یعنی: در وقت مقتضی با یک بشکن من از بالای منبر! برای حفظ نظام که از اجوب واجبات است: می بخور! منبر بسوزان! مردم آزاری هم بکن
!
خب حالا شما بفرمائید: چطور میتوان به فتوای معظم‌له مبتنی بر حرام بودن بمب هسته‌ای در تمام زمانها و مکانها اعتماد کرد؟ بویژه که اسلام(یعنی حکومت حضرت خودشان) در خطر باشد
!
حالا، چرا خیال کرده‌اید که با وجود چنین حضراتی میتوان اثبات کرد که از این صندوق و صندوقدارش معجز‌ه‌ی قرن، بیرون نمی‌آید؟
استاد گرامی! ایران که فنلاند نیست! البته برای پیمانکاران هست
!
اما شما که پیمانکار نیستید و اعتبار شرکت بساز و بفروشی
#کیسون را برای صدور انقلاب سپاه اسلام به اقصی نقاط عالم در اختیار ندارید؟ که فرخش نگهدار تئوری‌های صدور امامش به جهان باشد!
استاد فرمود: من به فکر ماهیانه 450 هزارتومنم! که اگر نان بربری گران نشود، آیا میتوانم 30 روز در خانه‌ی بی سقفی، زیر درختان پارک شهر، بچرم و زنده‌بمانم؟ یا نه! باز هم نمیتوان آزاد و متسقل بود و باید آستین بالا زد و در پروژه‌های علمی جنگ با هر نفس‌کشی پس از گذر خر از پلهای پیش روی، تا انقلابِ آق‌مِیتی مشارکت کرد؟

نقش صنایع "موج" در مصلحت نظام.
اولین بار عبارت "موجسواری" را از مرحوم شیطان اکبر شنیدم... بعدها دیدم آن مرحوم بصورت حرفه‌ای #موج هم میسازد... و البته بعدتر، فهمیدم یدطولایی هم در موج‌شکنی دارد... ضمنا مهارتی شگرف در فرافکنی عوارض ویرانگر امواج بر گردن رقیبی که حالا دژمن او شده را دارد!

یعنی دو رفیق حمام و گلستان وقتی اول رقیب هم شوند، سپس با اتصال به نایب امام زمان حتی میتوانند دژمن هم شوند و دهن هم را سرویس کنند!

این وسط کافی است یک ابلیسی یک امامی قاپ هر دو را بدزدد!
یعنی به یکی بگوید تو نایب امامی (با شایعه خود را رو کن!)
به دیگری بگوید تو نایب امامی(اما رو نکن)
آنگاه عین حضرت ابراهیم، بزند همه بچه‌بتها را بشکند و تنها بت اعظم را زنده بگذارد و سپس شمشیر را در دست بت بزرگ قرار دهد! بعد این صحنه را به مردم نمایش دهد
...
بر اساس سیره ی حضرت امام(ره)، نتیجه اینکه
:
در راه حفظ نظام از هر ابزاری استفاده کنی مجازی... این یعنی هدف مقدس وسیله را توجیه میکند
!
حالا حضرت هی در ظاهر و بالای منبر حقوقی و قانونی مجالس بگوید: نه بابا... این خبرها نیست!... همه چیز قانونی است!... و تقلب جایز نیست!... اما سیره‌ی امام چیز دیگری میگوید! از آرشیو درآمده که برای حفظ نظام در جنگ با دژمن، دروغ از شیر مادر حلال تر است! و همواره هم شرایط همین بوده است
!

همواره در حضور دژمنان اسلام و نظام، شرایط کاملا قانونی بوده است.

باید به حضرت گفت: البته که همه چیز قانونی است! اما بستگی دارد چه کسی این قانون را برای خودیها بخواند... و همانها را چگونه برای غیرخودیها و گوش نامحرمان بخواند!
تفسیر به رای و به مصلحت نظام یعنی همین تاکتیک جنگی در نبرد با دژمن!
و این تاکتیکی است که سردار رضایی در آن استاد است
!
بیهوده نیست که دبیر مجمع مصلحت آقای نظام و آن یار گور و گورستانش یعنی سردارِ گروگانگیری و گروگانفروشی و گروگانکشی، از استاد بوتاکسش که بانویی خوش صداست دعوت کرده روی استیجی که برای جوانان رپ بزند و بدون همرایی صدای مردم میدان، تکصدایی آواز بخواند جوری که بلندگوها تا هقت محله صوت جلی او را پوشش دهند! و وقتی همین دوستان درون عکس شما، سرکوچه با لب و لوچه‌ی آویزان به تیر چراغ برق تکیه داده بوده و شپشها را می شمردند و همزمان سرود شاد آن هایده و آن نکیسای زمان را شنیده اند از خود بیخود شده و زده‌اند به سیم آخر و حالا نرقص کی برقص
...
بیهوده نیست فرخ عزیز به عنوان نگهدار نظام، از این بابا حمایت می‌کند!
چون بنایش را بر مخالفت با آیت الله اعدام و یا قاضی هیات مرگ گذاره است
!
پدسوخته ی ناقلا
!
خیال کرده کسی منطق علمی و تئوریک روایتش را نمی‌فهمد که چگونه باید بافت که بتوان پس فردا آنرا بدون ضایعات، تافت و حرفی داشت برای محکمه
.
این فرخ را در پیچاندن ماجرا، دست کم نگیرید
!
بنابراین او ذیل سایه‌ی امام زمان و همزمان در میان دو بال و آغوش ملکه همواره امنیتش نگهداری خواهد شد
! چون خودش تئوریسین روشهای مدرن نگهداری است! جوری که نه سیخ بسوزد، نه کباب.

گوشت نذری
برای برقراری چنین بساطی، حتی باید گوسه‌فندان را هم نظم داد و به صف کرد برای ارتزاق گرسنگان در هیئاتی که مفت مفت از محل منابع طبیعی مالکان، عین زمانِ شاه برای بالابردن توان تفکر به دانش
آموزان، تغذیه‌ی رایگان بدهند به زور و بازوی زورگیران و اراذل و اوباش و عزیزان در میدان... 5هزار 5هزار و قطار قطار روی دو ریل ثابت قانونی به دیار قدس تا هر دیار
...

براستی با چنین عزم راسخی برای ایجاد بهانه و زبانه ی آتش برای نفله کردن و جنگیدن با تمهیدات آتشبیاران و آتش به اختیاران از تئوری تا عمل در میدان، با وجود تئوریسینهای بومی در اتاق فکر روسی/انگلیسی در جماران و تئوریسینهای برون مرزی مقیم در لندن چون نگهدار، براستی چه باید کرد؟ جز نجنگیدن! ... و ایجاد بهانه برای در آغوش گرفتن اقلیت گلوله میان آغوش اکثریت گلستان؟
آما آیا صاحبان اصلی منابع مالیِ تریبونهای جنگنده و تفرقه و جدایی در معرکه ها و میدانی نابرابر، مجوز وحدت بر اساس ادبیات ایجابی/جذبی را صادر میکنند؟
بدیهی است که خیر!... چون ایشان با زور و زور و تزویر تشکیلاتی و شبکه‌ای، تا آخرین قطره ی خون، آماده و حیاتشان زنده به جنگ است! نه صلح
.
یک تریبون نشان دهید که ادبیاتش بر اساس منافع مشترک مادی، ادبیاتی ایجابی/جذبی باشد و در پی تاسیس یک شرکت سهامی عام باشد
!

خیام ابراهیمی
28 خرداد 1400

پ.ن:

*مهم:
مستنداتِ آن امام همام و پیروان راهش در بخش کامنتها، تصدیق خوانش این تئوری ولایی/قانونی تا عمل است و اثبات میکند: فتنه در قانون اساسی است و آنچه در حق شما جنایت است، از
#گام_اول 40 ساله تا #گام_دوم 40 ساله در گامهای ایشان تکلیف و عبادت است!


گروگان

از صدر تا ذیل نظام، #گروگان قانونِ اساسیِ گرگانِ عالم و طباخ‌هاست.

سفسطه‌ی سلبریتی‌ها و طباخهای #انتخابات به رمه‌های قانونی این است:


اگر بین #گیوتین و #قمه، یکی را برنگزینی، پس چگونه کله‌پاچه‌ی شما را بخوریم؟

#رأی در بستر قانون گروگانگیری، یعنی مشارکت در راهزنی زنجیره‌ای بین خودی و غیرخودی. فراتر از شخصیتِ گروگانگیران قانونی، به ماهیتِ قانونِ گروگانگیری بیندیشیم!

#خامنه‌ای بدرستی گفت: فاصله گرفتن مردم از حکومت، خطرناک است! (برای چه کسی؟!)

او بدرستی نگفت: فاصله گرفتن حکومت از مردم، خطرناک است! چون این فاصله بین شبان و رمه‌ها کاملا قانونی است! کل رمه گروگانِ شبان‌ها تا سلاخ و قصاب و طباخی کله‌پاچه‌هاست!

قانونی که با عبرت سال 88 بواسطه‌ی قانونمدارانش، از پیش و پس از آن، بارها اثبات کرد که رای مردم پس از سال 76 با گروگان شدن خاتمی، علاوه بر عدم امکان التزام قانونی به مردم، حتی در حیطه‌ی شمارش آراء هم می‌تواند پوشالی باشد! و تنها با هر بیعت مردم در صف انتخابات، با شلوغ کردن صف صندوقی که از آن به جای کفتر، کفتار بیرون می‌آید، بلااستثناء شاهد جنایات سازماندهی شده‌ی متنوعی در هر دوره بوده‌ایم! چون بنای این قانون بر بیعت و قدرت گرفتن زورمدارانی استوار است که تنها التزام به یک سیاستگذار قانونی دارند، نه تمام مردم! و پس از گرفتن #بیعت، در مقابل مطالبات برحق مردم، بدلیل سوء تفاهمات القائی توسط نامزدها در دوران عوامفریبی، نهایتا حرفی جز چماق برای مجاب کردن مردم ندارند! و جنایت یعنی همین! که از خیانت پرچمدارانی آغاز میشود که ریشه در جهل مردم غیرتشکیلاتی دارد، که یکبار در 42 سال پیش و سپس سال 68 بخشی از ایشان با یک مبایعه نامه ی قطعی؛ موسوم به قانون اساسی گروگانگیری بیعت کرده‌اند و سرنوشت نسل‌های به دنیا نیامده را تا ابد پیشفروش کرده‌اند! به چه حقی؟!(برای یکبار هم که شده، یک نگاه به اصل 177 بیندازیم و آنرا برای خودمان معنا کنیم! و یک نگاه توی چشمان خاتمی بیندازیم! و ببینیم چه توجیهی دارد برای امنیت فرزندانش در دیار فرنگ؟! روی ذرات مغز از هم پاشیده و جنازه‌ی پویا بختیاری‌ها)

بلااستثناء در تمام دوران‌های ریاست دولتِ حکومتی، پس از پاره‌ای نمایش‌های موقت روبنایی شبهه مدنی، ما شاهد رونمایی از استبداد رأی و سرکوب با روش‌های متنوع بوده‌ایم!
این اثبات می‌کند که مردم، گروگانِ سیاست‌های فرامردمی(بموجب بند یک اصل 110) هستند که در قانون اساسی گروگانگیری انقلابی، نهادینه شده است!

براستی چند بار باید از یک سوراخ گزیده شد؟

.
دروغ گروگانگیران قانونی
این قانون تا ابد بازتولیدش گروگانگیری و گروگانفروشی و گروگانکشی است! تا جایی که بدلیل عدم توزیع قدرت تصمیم سازی و شراکت تمام سهامداران ملک مشاع و مردم در قانون، حتی گروگانگیران قانونی را هم گروگانِ قدرتِ مافوق می‌کند! تا جایی که در راستای سیاستهای کلان غیرمردمی، هر یک کارگزار قدرت مافوق خود میشوند. این سازوکار عملا در نهایت با گروگان کردن گروگان اکبر در دست گروگانگیران خارجی، ملتی را گروگانِ آنان می‌کند! تا جایی که گروگانگیری چون روس و چین به گروگان اکبر بومی امر کنند: مفاد قراردادهای فیمابین را برای مردم خود نخوان! و او بگوید: اطاعت قربان!

مردم از آنچه در پشت صحنه در باب سرنوشت عمومیشان میگذرد، همواره بی‌اطلاعند!

یک صبح از خواب بلند میشوند و می‌بینند بخاطر بالارفتن از دیوار سفارت تحریمند!

یکبار بیدار میشوند و می بینند به خاطر فعالیتهای مخفیانه و غیرقانونی هسته ای تحریمند!

یکبار بلند میشوند می بینند خزر بر باد رفت... یکبار بنادر جنوبی... و بر همین رویه، لابد بار بعد باید شاهد سربازان روس در شمال و چین در جنوب باشند!

چون اینبار بانکداران لندنی، با خریدن سهام شرکت‌های چینی بواسطه‌ی تکنوکراتهای امریکایی، عملا چین را کارگزار خود کرده‌اند و دیگر ضرورت ندارد همچون دوران جنگ‌های اول و دوم، خودشان ایران را اشغال کنند!

البته سلبریتی‌ها و تجار و لابی‌ها و پیمانکاران ساخت و ساز و رسانه‌هایشان، همواره از صنایع این دامداری ملی، منتفع هستند! کافی است منافع ایشان از محل خون مردم تضمین شود! به همین دلیل ایشان همواره شادنوشند! تا جایی که بفرموده #دختران_موتورسوار عکس رییسی را می چسبانند و #رییسی هم پزش را به آن یک نفر مستضعفین می‌دهد! و جنایتش را در حقِ #دختران_دوچرخه سوار، فراموش می‌کند!

این یعنی پیش و پسِ انتخابات!

این نتیجه‌ی بی‌نقش بودن مردم در مدیریت آب و خاک مشترک و سرنوشت عمومی خودشان است! چرا که از خشت اولیه، انتخابات نمایندگان مردم بر اعتمادی سنتی استوار بوده است نه مشارکت در مکانیسم تصمیم‌سازی و نظارت مردمی و #راستی_آزمایی از خانه تا مجلس.

طبق سازوکار قانونی معمار این فرقه، هر کارگزاری باید در ابتدای کار شعار دروغین بدهد! تا ابتدا برای قانون ارباب، از رعایا #بیعت و #مشروعیت بخرد! و تا خرش از پل گذشت، تا دور بعد همراه با نواله خوران تیم خود، به فرمان و به آدرستهای ارباب مافوق قانونی، به عوافریبی و مردمسواری دیمی ادامه بدهد! ضامن این دورباطل مردمسواری از آغل تا سلاخ خانه تا قصابی تا طباخی، البته قانون اساسی است. و خیلی مهم است که مردم از سواری دادن به مردمسواران ناامید نشوند! سلبریتهای گروگان در داخل و خارج، از قبیل #خاتمی و #کروبی و #فرخ_نگهدار و حتی آن #نبوی طناز، جزو تنورداغکن‌های اعتبار صندوق نانوای این #نانوایی بی‌نان برای مردمند!

#خامنه‌ای گفت: فاصله گرفتن مردم از حکومت، خطرناک است! او نگفت برای چه کسی خطرناک است!

اما چرا او نگفت: فاصله گرفتن حکومت از مردم، خطرناک است؟!

چون قانون اساسی، یک کارگزارِ مردم در شعار را، قانونا مردمسوار می‌خواهد و می‌داند! فرقی هم نمیکند که لکوموتیوران قطارِ متعلق به مردمسوار اعظم، چه کسی باشد! چون ریلگذار قانونی و مقصدش، قانونا در دست مردم نیست! کار مردم تنها شلوغ کردن صف خرید بلیط این قطار است تا مالک قطار بتواند با لکوموتیورانی جدید و تازه نفس، به مقصدی نامعلوم (مثلا دیار قدس و یا اسفل السافلین) برود! و منابع طبیعی و انسانی را بار قطار کند و برای تحقق خیالات و رؤیای خود، آن‌ها را بفروشد!
این اتفاقی است که 42 سال تکرار میشود! چون از ابتدا قانون چنین سازوکاری را تعیین کرده است
!
مشکل از قانون و جهل مردم عقب‌مانده، به ماهیت قانون است
!
و البته خیانت لاپوشانی و جنایت از سوی پرچمدارانی دودوزه‌باز که نانشان از جهل مردم به قانون شبان‌رمه‌گی، روغنی و خونین می‌شود
.
.
سرکوب زنجیره‌ای در تمام دوران‌های استقرار دولت‌های حاکمیت(نه مردم)

اما چرا در غیاب نظارت و دخالت مردم در هنگام تصمیم سازی سرنوشت و اجراء آن، سهامداران یک کارخانه‌ی گروگانگیرسازی، خود گروگان می‌شوند؟ و چرا محصول اصلی این کارخانه، همواره جز جنایت نیست؟! تا جایی که در سال 88 یک سردار همدانی را به بسیج 5000 اراذل و اوباش علیه مردم وامیدارد! از چماقداران روزهای اول کودتای 57 تا انفجار دفتر نخست‌وزیری و حزب جمهوری در سال 60 و قتل بسیجیان در جنگی 8 ساله که استارتش را خود زدند، تا قتل‌های اسیران زندان در تابستان 67 تا قتل‌ ایرانیان خارج از کشور تا قتلهای زنجیره‌ای روشنفکران در داخل و خارج در طول سالهای امپراتوری هزارفامیل سردار سازندگی، و سرکوب کوی دانشگاه در سال 78 و سرکوب فراگیر و زندان معترضین در دی 96 و کشتار مردم توسط تک تیراندازان در سناریوی بنزین در آبان 98 تاکنون که برجسته‌کردن قاضی هیات مرگ سال 67 پس از 33 سال ادامه دارد... همه در راستای تمرکز و خلوص یکدست مکانیسم تصمیم‌سازی قدرت متمرکز علیه هر غیرخودی، حتی عاری از سلایق درون گروهی!

400 سال است که مافیای بریتانیای کبیر بنایش را بر سازوکار منافع مشترک سهامداران یک شرکت سهامی بانکداران لندنی، علیه غیرخودیان عالم گذاشته است! او توانسته 115 سال پس از مشروطیت هنوز تکتاز میدان باشد! و در این مدت، کشور عقب‌مانده‌ای چون ایران، مکانیسم تصمیم سازی و بنایش بر تمزکز قدرت در بازوان یک سلطان و قدرت مطلقه و دربار و جناحین چپ و راستش بوده است...

گروگان‌های بالقوه و بالفعل

تمامی سلبریتی های سیاسی/اقتصادی/نظامی/هنری و در یک کلام تمام ملت ایران در چنبره‌ی بازوان مافیا و اختاپوس قدرت و سلطه بر جهان، بصورت بالقوه قابلیت گروگان شدن دارند! اما در نقشهای میدانی تنها برخی بالفعل می‌شوند! و البته آتوهای ایشان برای گروگان شدن تنها حوالی ناف و شکم نیست... صد البته حوالی ناف و شکم هم میتواند باشد... این آتو میتواند تعرض و مستندسازی در حریم خصوصی خودشان و یا حتی حریم و جان عزیزانشان باشد... چون رییس مافیا خوب میداند که همواره راه در حذف فیزیکی یک سلبریتی نیست! بلکه سواری گرفتن از او برای موجسواری بر هیجانات عمومی در یک میدانی نابرابر است که قربانیان آن مردم بینوایند... فرض کنید روزی یک مامور و مسئول و یا سلبریتی که جان خانواده اش گروگان کثیف ترین جانیان است، خودش ناگزیر از گروگانگیری از دیگر سلبریتی ها شود... یعنی این زنجیره باید نهایتا به یک اتاق فکر و منبع قدرت برتری متصل شود که در پشت پرده پنهان است... این احتمال به دلایل متعدد ممکن است در کشورهای مستعمره ای که مناسبات قدرتشان در عرف و یا قانون اساسی بر دو قطبی خودی و غیرخودی(مومن و کافر/پرولتر و سرمایه دار و ...) بنا شده، روی دهد! آنگاه خودی‌های نظام چون جملگی خود قابلیت گروگان شدن دارند، برخیشان به اقتضادی زمان و مکان گروگان میشوند و به جان هر غیرخودی می افتند از جمله به جان برخی از سلبریتی های تاثرگذار، که یا به همت خود برجسته شده و یا با رانت بادش کرده‌اند! آنگاه قدرت مافیا میتواند در لحظات بحرانی، آن کند که باید بکند... تا با موجسازی به موجسواری بپردازد! و نتیجه میشود همین هجمه‌ی غیرتشکیلاتی و نانوشته ی آقایان سروش و یا بهنود و یا فرخ نگهدار و کروبی و خاتمی و حتی شاهزاده رضا پهلوی و حتی خامنه‌ای...( که البته هر یک از ایشان نیز میتوانند پتانسیل بیشتری در شخصیت واقعی و یا رسمی خود در مناسبات اجتماعی داشته باشند... از بی.بی.سی بگیرید تا مراگز تصمیم سازی در حکومت تا مراگز علمی و هنری و ...)

و پرسش ماهوی این است: در چنین سازوکاری چه باید کرد؟!

چه می‌توان کرد جز اینکه در مقابل این مافیای حاکم بر مناسبات قدرت جهانی که هدفش استقرار گروگانهای قانونی بر اساس قدرت مطلقه است (که اگر ان قدرت متمرکز گروگان شود آنگاه ملتی گروگانند) کاری کرد کارستان...

به فکرم رسید: شاید آن سلبریتی های گروگان خود نیز بدشان نیاید که روزی از این بند برده ساز، آزاد شوند... چون خود نمی توانند شاهد این باشند که مثلا برادرشان و یا خواهرشان و یا مادرشان و یا فرزند دلبندشان لت و پار شود و از دست او کاری بر نیاید....

به همین دلیل به باورم اندیشمندان راستین مملکت راهی ندارند جز آنکه بر اساس یک اندیشه ی ناب که بتواند تمام مردم را گرد منافع مشترک مادی(نه تضاد منافع ناشی از ژن برتر ایدئولوژیک و قومیت و ...) بصورت پنهانی متحد و همدل شوند و یک نقشه ی راهی تدوین کنند و بدون یک پرچمدار با قدرت مطلقه و بر اساس مکانیسم تصمیم سازی شورایی، در مکانهای مختلف از طریق ماهواره به اقناع عمومی بپردازند... تا در یک لحظه شاهد یک همدلی عمومی با یک دسته گل باشیم که آن سمبل از هر گونه جرزنی برای تک تیراندازی به مشتهای گره کره و ویرانگر، پیشگیری کند و بهانه به دست از هم پاشیدن آن اکثریت میدانی ندهد... و مردم بنشینند و برنخیزیند تا تجدید رفراندوم 58 برای راستی آزمایی مشروعیت ویا از سکه انداختنش و یا مقبولیتی جدید برای تاسیس یک شرکت سهام عام انسانی گرد منافع مشترک مادی در ملک مشاع و در آب و خاک مشترک...
بدین سیاق شاید همه در یک روز از شر آن مافیایی که بنایش بر گروگانگیری است آزاد شوند
...
.
رقابت کاذب و فساد قانونی در نظام گروگانگیری

در رقابت کاذب در نظام انتخاباتی تدارکاتچیان ولایی، در واقع یکی میتواند مملکت را خراب کند و دیگری نمیتواند جلوی خرابی آن را بگیرد. فرقشان این است!
چون قانونا گروگانگیر اعظم، خود گروگان "روسپوتینچین ملکه" است. حالا این وسط هر شهروندی حق دارد گروگان ایشان باشد. زندگی زیباست و البته امنیت میخواهد و امنیتش هم خرج دارد. ایران سرای گروگانانِ بانکدارانِ ملکه و آلتهای امریکایی/روسی/چینی‌اش
.
ایران یعنی: زمین بازی چوبداران طبق قانون شبان‌رمه‌گی
چرا ایران ساندویچ سران عالم است؟ و در رقابت کاذبِ نظامِ انتخاباتی تدارکاتچیان قانونمدارِ ولایی، همواره مردم مچلند و روز به روز بینواترند؟
چون همواره ارباب بومی، دو بال پرواز دارد که
:
همواره یک جناح میتواند مملکت را خراب کند
!
و جناح دیگر نمیتواند جلوی خرابی آن را بگیرد! فرقشان این است
!
چون قانونا گروگانگیر اعظم، خود گروگان "روسپوتینچینِ ملکه" است
.
حالا این وسط، البته هر شهروندی حق دارد گروگان ایشان باشد یا نباشد
!
زندگی زیباست و البته شهروند امنیت می‌خواهد و امنیتش هم خرج دارد! بنابراین در تنازع بقاء القایی(نه هم افزایی) از کوزه‌ی این قانون سلطه و گروگانگیر، بتدریج ما شاهد شهروندانی گروگانگیر و زورگیر و آدمفروش خواهیم بود
!

این را سران تریبونهای موسوم به اپوزیسیون، و نایاک و اساتید محترم دانشگاه مریلند و خبرگزاران حرفه‌ای رسانه‌ها فهمیده‌اند و هر یک نقش خود را بازی میکنند! جوری که مردم گرد منافع مشترک متحد نشوند! و همواره گرد تضادمنافع شبهه ایدئولوژیک، آش و لاش بمانند!

در 115 سال پس از مشروطیت، همواره روس و انگلیس و امریکا و فرانسه و این روزها چین، از همین آش و همین کاسه‌ی ارباب بومی آش خورده‌اند!

به کاسه لیسانی که امنیت خاندانشان گروگان بازی یک نقش است، ایرادی نگیریم!
در چنین سازوکار قانونی، هر ایرانی بالقوه یک گروگان است
!
اینکه در نقش کدام سکانس در کدام سناریوی اربابی، این پتانسیل بالقوه بالفعل شود، با تهیه کننده است! حتی با کارگردان هم نیست
!
پس باید زیر میز قانون سلطانِ گروگانِ بنده‌پرور زد
!
نه قانونمدارانی که جملگی حیثیت و ناموسشان گروگان یک ارباب بالاتر از خود است
!
قانونی که کارگزارانش ملتزم به سهامداران یک شرکت سهامی عام انسانی به نام ایران باشند! نه اربابان ایشان
.
.
منافع مشترک مادی/به جای تضاد منافع معنوی
تنها می‌ماند تضمین سازوکار جدیدی که موجد شکاف بین مردم و مسئولین پاسخگوی خودشان نباشد! یعنی نمایندگان نروند حاجی حاجی مکه تا دور بعد! بلکه اولا از محل زندگی در میان مردم هر محله در شورای‌های بومی باشند تا بصورت سلف کنترل، ملزم به رابطه‌ای مستمر و پاسخگویی به مردم و اصلاح و ترمیم انحرافات با روشهای اقناعی باشند! یعنی با استقرار شوراهای محلی و بومی تا مرکزی بصورت زنجیره‌ای، تنها زبان مشترک حقوقی، تبلور حق برابر مادی و مشترک سهامداران برابر در یک شرکت سهامی عام است... و جای طرح گرایشات ایدئولوژیک و سلایق متنوع، تنها در مجلسِ عام و در مجمعِ عمومی سهامدارانی باشد که علاوه بر قابل دسترس بودن در شوراهای محلات، ضمنا میتوانند در احزاب و گروهها نیز فعال باشند ... من فکر می‌کنم مردم معنای منافع مشترک مادی را براحتی می‌فهمند و چنانچه نقش مدنی و شهروندی ایشان به حفظ منافع شریک پیوند بخورد آنگاه با تمرین هم‌افزایی، با رعایت حریم یکدیگر هم با هم کنار می‌آیند و هم زاینده ی یک ارزش افزوده‌ی مشترک خواهند شد که بنایش بر مفاهمه گرد منافع مادی مشترک است... چون در اجتماعیات و در مدنیت، همچون یک شرکت سهامی عام اقتصادی، موضوع اصلی سهامداران، حق ابتدایی و منافع مشترک مادی است، و در خشت ابتدایی سازمان آن، جایی برای طرح حقوق ثانویه و باور و ایدئولوژی نیست! یعنی نمیتوان شهروندی را به علت سلایق ثانویه از حق تابعیت و سهامداری خلع بد کرد... بنابراین پیوند زدن هویت شهروند مدنی به مادیات و امتیازات اجتماعی غیرقابل کتمان است... و می‌تواند موجب انسجام و وحدت منافع مردم شود... و این قدرت می‌تواند سناریوهای احیانا ایذایی و یا متجاوزانه‌ی آن قدرت مافیای جهانی را، بصورت بنیادی تا حد زیادی دفع کند!... ضمن اینکه میتواند برای کل کشور اعتباری درخور اعتناء بخرد
.

ما نباید با مردمی غیرتشکیلاتی، و با قواعد سلبی/حذفی در بازی‌های تشکیلاتی قلدران عالم، مبتنی بر تضاد منافع مادی، بازی دلخواه ایشان را یکنیم. تعهد به توافقات بین‌المللی بر سر جای خود! عبرت تاریخی اثبات کرده است که بازنده‌ی اصلی در معرکه‌های نابرابر ایدئولوژیک، پرچمداران صادق و مردم ناتوان و بینوایی هستند که بصورت موروثی و سنتی و بالقوه، خود را میان تضاد منافع قرهنگی می‌بینند و ناخودآگاه میان سوء‌تفاهمات کلامی و زبانی ناشی از واژه‌های باردار رسوب یافته در روان، در مقابل دیگران سنگربندی می‌کنند! به همین دلیل است که منافع مشترک میتواند این سرنگرها را فروبریزد! و استراتژی حیات بالنده برای مردم پریشان، جز منافع مشترک مادی نمی‌تواند باشد! و بدیهی است که در راه توسعه متوازن اقتصادی و سیاسی همراه با همزیستی مسالمت آمیز مدنی، تاکتیک‌های قابل اعمال و نقشه‌ی راهی علمی و عملی و مردمی نیز، الزاما باید منبعث از همین استراتژی مادی باشد.

بنابراین نباید بر اساس روشهای اقناعی ایدئولوژیک و ناممکن، به امر دستیابی مفاهمه از طریق مجاب کردن و همدلی فلسفی تک تک مردم دل خوش کرد و با ایشان وارد دیالوگ شد!

در عصر رسانه ها، تریبونهای فراگیر مؤثر در دست بانکداران ملکه است. فراموش نکنیم! ما نیازمند یک انقلاب بنیادی در ادبیات جنگی و تنش آفرین سنتی در نبردهای نابرابریم. انقلابی از ادبیات سلبی/حذفی به ادبیات ایجابی/جذبی. بدین سیاق میتواند با اکثریت گلستان، اقلیت گلوله را در قدرت مردمی ذوب کرد! این یعنی زایندگی هوش یک مبارز مدرن (نه سنتی).

عبرت تاریخی می‌گوید: 42 سال و بلکه 115 سال است که هیچ تفاهمی از جنگ گرد تضاد منافع زاده نشده است!

ملکه این را خوب می‌داند که پرداختن به جزییاتِ پارادوکسیکال یک فساد فرهنگی موروثی متکی بر تضاد منافع و سوء تفاهمات، جز برافروختن آتش‌های زیرخاکستر، چیزی نصیبِ اختیار و اراده‌ی مردم مستقل و آزاده نخواهد کرد! بنابراین بیاییم در نبردی نابرابر و سوء‌تفاهم‌برانگیز با قواعد سنتی نظام سلطه، بازی نکنیم! و به رویکردی مدرن بر اساس منافع مشترک مادی بپردازیم!

نظر باینکه امروز قدرت زر و زور در دست اقلیت است! لذا تنها با حضور تمام سهامداران است که اقلیت در اکثریت ذوب خواهد شد، و جامعه از هرگونه شائبه و ناخالصی که موجب اختلافات ناشی از ایدئولوژی و تفرقه است، خالص خواهد شد!

در این صورت: چون که صد آمد نود هم نزد ماست!

خیام ابراهیمی

27 خرداد 1400 

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...