(گشتی در مبانی دروغ و تقلب مقدس در جنگ با دژمن، برای حفظ نظام اندر سیرهامام)
(پیرو 2 پست قبلی اندر مبانی مقام #گروگان از قانون اساسی تا هر میدان)
#فرخ_نگهدار: در
حکم ولایی #تضمین_بیعت، نقشِ من پرهیز از رفیقرییسی
به نفع رفیق رضایی است؛ برای نمایشِ سیاهیلشکر مشروعیت! مهندسی آمار با کدخدایی
است!
گفتم: استاد مصباح! هر چند فرعون همه را کور میخواهد! اما به ازغدی بفرمائید این
چه وضع تئوریزه کردن چپاول زر و زور است که به بازماندگان شهیدان بگوید ما خون
دادیم شما هم غنیمت میخواهید خون دهید! قتل فرزند هم شد خون؟ این پناهیانِ لاجان
چرا اینقدر هار و تنهاخوار است؟ چرا هرچی دانشمند صاحب تریبون است یک جوری #فرخ_نگهدار است؟
کوسهفندی را کشند آبش دهند... ما مگر از گوسِفَندان کمتریم؟
وقتی مردم را تا حد گوسفند نزول میدهی! لااقل در وقت ذبح شرعی، دو قطره آب هم در
کامشان بچکان و تطمیعشان کن! نه اینکه با چماق مغز و کله
پاچهشان را روی آسفالت ولو کنی و با قمه سیراب و شیردان و دل و رودهشان را نشانه
روی... و هم بچزانی و هم تهدیدشان کنی! بچهی کدام بُتّهای؟! آخر نمیگویی از
یکجایی ممکن است مادرِ نوهها و مخلفاتات را بدجوری به عزایت بنشانند و بعد کرّ
وکرّ به ریش کوسهات بخندند عامو!؟
دیدم خیلی بیقرار است و این پا و آن پا میکند!
گفتم: دستشویی دست راست... تهِ بن بست است استاد.
گفت: نه، میخوام برم به سردار450هزارتومنی رأی بدم که به زنم هم مستمری میده در
حساب جدا، تا زنها رو مستقل کنه(ظاهرا زورش از قدرت قانونی آقا بیشتره و کاری رو
که بگه، حتما میکنه! حتی اگه بر خلاف مصلحت نظام باشه! ندیدی در مقام دبیر مجمع
مصلحت با تکیه بر مصلحت نظام بر سر رییس مجمع مصلحت چه آورد؟ بی آنکه دستش حتی به
خونِ یک بسیجی بصورت فلهای روی میدانهای مین، آلوده شود، با قدرتی مافوق سرعت
نور، او را زیر آب دق مرگ کرد...)
عرض کردم: این مجریه... اما اون یکی قاضیشکستنِاحکام
فلهایاعدامه... که پشتیبانِ زورشِ بیشتر از هر بیشتره! به زنا موتورسیکلت
دیجیتال و اینترنت سرخود میده! اونم وقتیکه دوچرخه سواری برخی از علمای داعش رو
از خود بیخود میکنه! این یعنی زورش به اندازه ی یک موتور از این دوچرخه بوتاکسی
بیشتره.
گفت: انشاء الله خیره... من برم، برم...زن و بچه دارم... با نشون دادن مهر همین
شناسنامه میتونم توشون نفوذ کنم... اصلن رای ندم که چی بشه؟...بازم اینطوری ممکنه
یه طوری بشه!
.
گفتم: جسارت است استاد! اما از آنجا که اهلِ علم و فضل و کمالات و کراماتید!
همینقدر عرض کنم که:
خیلی دل باصفایی دارید استاد! که گمان میبرید، رییسِ ناظرین صندوقِ صدقات و خیرات
قانونی، فردی مستقل و آزاده و مشرک است! بلکه او دربست بنده است و از خود اختیاری
ندارد! چه در روز و چه در شب. او در محضر ارباب دچار بی اختیاری مطلقه تا حد تسلیم
و مسلمانی است!
بنابراین چرا خیال می برید که این منصوبین نایب برحق امام زمان، به حکمِ حکومتی و
حفظ نظام که از اوجب واجبات است باوَر ندارند!
حالا او هیچ!... فرض کنیم اساسا ایشان در محل جمعبندی آراء مسلمین و کفار، به حکم
حکومتی "شق القمر"(پاره کردن رأی جاهلان) برای حفظ نظام که از اوجب
واجبات است، باور نداشته باشد! و اصلا ضد انقلاب باشد و رأی را درست بخواند!
در اینصورت با میرغضب بالایِ سرِ مقامِ ریاست مرکز تقرّب و اجماع آراء صغیران به
نفع وکیلان مولا، چه باید کرد؟
ایشان که میتواند شقالقمر کند! و با یک ضربهی شمشیر، انسان را از وسط دو شقه
کند! درست عین خربزه قاچ کند.
مگر پیش از این نکرده؟!... در جای جای عالم امکان کرده... زور هیچ دادگاه کفری هم
به ایشان نرسیده... رسیده؟! هی حکم صادر کردهاند و هی ایشان از جیب شما، حاکمانِ
زرپرست و اهل زِرزددنِ مفت بالای سر قاضیانِ حقوق بشر را با، زَر و رانت و بذل و
بخشش "از جیب ملت به دولتهایشان" خریدهاند! یعنی فهمیدهاند که بالای
هر دستی یک دستی است... بنابراین به حکمِ "یدالله فوق ایدیهم" از آنجا
که تکدست خودشان را بالای تمام دستها میدانند، لذا این شیاطین را با مال خدا که
"لله ملک المسوات والارض" است و در اختیار نایب امام زمان، میخرند!
یعنی با هر کس با زبان خودش حرف میزنند!
چون اولا: یدالله
فوق ایدیهم... پس بالای دست تمام شیاطین غیرخودی، باید دست نایب خدا باشد. پس به
قول استاد پناهیان که از دهانِ فیلمش در بالای یک منبر در رفت: "بچه بسیجی
باید زرنگ باشد و در بهشت از بهترین پنت هاوس و اتومبیل و حوری و غلمان و شراب و
کباب بهره ببرد و زندگی را عین متجاوزین صدرِ خلفا بِدَرَد!
چرا؟...
چون ثانیا: لله ملک السموات ولارض. یعنی همهش مالِ الله و امام و نایب امام زمانش
و نهایتا واس ماست...پس مسلمین بپرید روی مالِ خدا که مال شماست و حالش را ببرید!
اگر کافری جلویتان ایستاد! آتش به اختیارید! بزنید تخمش را بترکانید و غنیمت را به
رگِ رحماء بیهنم بزنید! باکتان نباشد! بنزینش با ما!
چون خودش گفته: اشداء مع الکفار...رحماء بینهم. این بیشترین تاکید در سایتِ مدرنِ
فرعونِ عینکی است!
یعنی مجازید: با هر غیرخودی که در مقابل آقای نظام ایستاده با شدت برخورد کنید! و
البته بین یاران خود رحم و محبت داشته باشید! حال و رانت پخش کنید! یکدیگر را
بصورت شبکهای تقویت کنید!
جنگ است عزیزان! در این جنگ از هر ابزاری استفاده کنید برای نابودی موانع...
صندوق انتخابات که سهل است...
اصلا شما بگو کشتن سنگر گوشتی مسلمین در مقابل صدام کافر که قصد تصاحب سرزمین
اسلام را دارد... مگر یادت رفت آن امام همام چه گفت؟
جنگ است برادر...
مگر نمیبینی با همین ادبیات هر غیرخودی دژمن است... مگر در یک جمله ی ده کلمه ای 9
بار دژمن نمیشونی؟...
فتوا دیگر چه کوفتی است؟
مگر خدا و نایب برحقش، در فتوای دیروزی درجا میزنند؟... برای حفظ نظام فتوی را
هم عوض میکنند! چرا نکنند؟!
شما یک نظری به سیرهی عملی آن معمار کبیر راحل و آن امام همام انقلابی بیندازید!
هر چه اول گفت: بعد زد زیرش!...
چرا؟
چون آنچه مهم بود افسار خر بود!
اگر این افسار در دست سوار نباشد، چگونه خرسواری کند؟
چگونه مردمسواری دیمی کند؟
...
سیره عملی امام(هم در ویدئوهای پیوست پستهای پیشین پیداست و هم در فضای)
یعنی با آنکه میانِ حواریونِ نگهبانِ آن خضر زمان و آن جنت مکان، و پیرو راه آن
امام مرتحل همام ، چه باید کرد که یک مُقَلّد سوپردولوکس چشم و گوش بستهی اوست که
گفت:
1. اولا در جنگ با کفار، حاسوسی کنید! (آن حکم ولاتجسسو در غیاب
ماست؛ نه در حضورمان)! واجبه!
2. بعد تا میتوانید برای فریب دادن دژمن و پیروان احمق و فریبخوردهاش در داخل و
خارج، دروغ بگوئید!
3. مباهته کنید به دژمن بهتان بزنید! هم صوابه و هم ثوابه.
4. بعد: شرب خمر کنید(یعنی عرق بخورید تا خرخره)! تا حَدّ خرمستی! جوری که دژمن
باور کند خرتر از خودشانی...اصلا پدرِ پدرِ تمامِ خرانی.
5. و در یک کلام در راه حفظ اسلام که از اوجب واجبات است، حتی سنگر و سپرِ گوشتی
مسلمین را هم بزنید و بکشید، مومنینمان به بهشت میروند و کافرانبما به جهندم.
از صندوق بیعت تا مشروعیت بمبهستهای
یعنی: در وقت مقتضی با یک بشکن من از بالای منبر! برای حفظ نظام که از اجوب واجبات
است: می بخور! منبر بسوزان! مردم آزاری هم بکن!
خب حالا شما بفرمائید: چطور میتوان به فتوای معظمله مبتنی بر حرام بودن بمب هستهای
در تمام زمانها و مکانها اعتماد کرد؟ بویژه که اسلام(یعنی حکومت حضرت خودشان) در
خطر باشد!
حالا، چرا خیال کردهاید که با وجود چنین حضراتی میتوان اثبات کرد که از این صندوق
و صندوقدارش معجزهی قرن، بیرون نمیآید؟
استاد گرامی! ایران که فنلاند نیست! البته برای پیمانکاران هست!
اما شما که پیمانکار نیستید و اعتبار شرکت بساز و بفروشی #کیسون را
برای صدور انقلاب سپاه اسلام به اقصی نقاط عالم در اختیار ندارید؟ که فرخش نگهدار
تئوریهای صدور امامش به جهان باشد!
استاد فرمود: من به فکر ماهیانه 450 هزارتومنم! که اگر نان بربری گران نشود، آیا
میتوانم 30 روز در خانهی بی سقفی، زیر درختان پارک شهر، بچرم و زندهبمانم؟ یا
نه! باز هم نمیتوان آزاد و متسقل بود و باید آستین بالا زد و در پروژههای علمی
جنگ با هر نفسکشی پس از گذر خر از پلهای پیش روی، تا انقلابِ آقمِیتی مشارکت
کرد؟
نقش صنایع
"موج" در مصلحت نظام.
اولین بار
عبارت "موجسواری" را از مرحوم شیطان اکبر شنیدم... بعدها دیدم آن مرحوم
بصورت حرفهای #موج هم
میسازد... و البته بعدتر، فهمیدم یدطولایی هم در موجشکنی دارد... ضمنا مهارتی
شگرف در فرافکنی عوارض ویرانگر امواج بر گردن رقیبی که حالا دژمن او شده را دارد!
یعنی دو رفیق
حمام و گلستان وقتی اول رقیب هم شوند، سپس با اتصال به نایب امام زمان حتی
میتوانند دژمن هم شوند و دهن هم را سرویس کنند!
این وسط کافی
است یک ابلیسی یک امامی قاپ هر دو را بدزدد!
یعنی به یکی بگوید تو نایب امامی (با شایعه خود را رو کن!)
به دیگری بگوید تو نایب امامی(اما رو نکن)
آنگاه عین حضرت ابراهیم، بزند همه بچهبتها را بشکند و تنها بت اعظم را زنده
بگذارد و سپس شمشیر را در دست بت بزرگ قرار دهد! بعد این صحنه را به مردم نمایش
دهد...
بر اساس سیره ی حضرت امام(ره)، نتیجه اینکه:
در راه حفظ نظام از هر ابزاری استفاده کنی مجازی... این یعنی هدف مقدس وسیله را
توجیه میکند!
حالا حضرت هی در ظاهر و بالای منبر حقوقی و قانونی مجالس بگوید: نه بابا... این
خبرها نیست!... همه چیز قانونی است!... و تقلب جایز نیست!... اما سیرهی امام چیز
دیگری میگوید! از آرشیو درآمده که برای حفظ نظام در جنگ با دژمن، دروغ از شیر مادر
حلال تر است! و همواره هم شرایط همین بوده است!
همواره در
حضور دژمنان اسلام و نظام، شرایط کاملا قانونی بوده است.
باید به حضرت گفت:
البته که همه چیز قانونی است! اما بستگی دارد چه کسی این
قانون را برای خودیها بخواند... و همانها را چگونه برای غیرخودیها و گوش نامحرمان
بخواند!
تفسیر به رای و به مصلحت نظام یعنی همین تاکتیک جنگی در نبرد با دژمن!
و این تاکتیکی است که سردار رضایی در آن استاد است!
بیهوده نیست که دبیر مجمع مصلحت آقای نظام و آن یار گور و گورستانش یعنی سردارِ
گروگانگیری و گروگانفروشی و گروگانکشی، از استاد بوتاکسش که بانویی خوش صداست دعوت
کرده روی استیجی که برای جوانان رپ بزند و بدون همرایی صدای مردم میدان، تکصدایی
آواز بخواند جوری که بلندگوها تا هقت محله صوت جلی او را پوشش دهند! و وقتی همین
دوستان درون عکس شما، سرکوچه با لب و لوچهی آویزان به تیر چراغ برق تکیه داده
بوده و شپشها را می شمردند و همزمان سرود شاد آن هایده و آن نکیسای زمان را شنیده
اند از خود بیخود شده و زدهاند به سیم آخر و حالا نرقص کی برقص...
بیهوده نیست فرخ عزیز به عنوان نگهدار نظام، از این بابا حمایت میکند!
چون بنایش را بر مخالفت با آیت الله اعدام و یا قاضی هیات مرگ گذاره است!
پدسوخته ی ناقلا!
خیال کرده کسی منطق علمی و تئوریک روایتش را نمیفهمد که چگونه باید بافت که بتوان
پس فردا آنرا بدون ضایعات، تافت و حرفی داشت برای محکمه.
این فرخ را در پیچاندن ماجرا، دست کم نگیرید!
بنابراین او ذیل سایهی امام زمان و همزمان در میان دو بال و آغوش ملکه همواره
امنیتش نگهداری خواهد شد! چون خودش تئوریسین روشهای
مدرن نگهداری است! جوری که نه سیخ بسوزد، نه کباب.
گوشت نذری
برای برقراری چنین بساطی، حتی باید گوسهفندان را هم نظم داد و به صف کرد برای
ارتزاق گرسنگان در هیئاتی که مفت مفت از محل منابع طبیعی مالکان، عین زمانِ شاه
برای بالابردن توان تفکر به دانش
آموزان، تغذیهی رایگان بدهند به زور و بازوی زورگیران و اراذل و اوباش و عزیزان
در میدان... 5هزار 5هزار و قطار قطار روی دو ریل ثابت قانونی به دیار قدس تا هر
دیار...
براستی با
چنین عزم راسخی برای ایجاد بهانه و زبانه ی آتش برای نفله کردن و جنگیدن با
تمهیدات آتشبیاران و آتش به اختیاران از تئوری تا عمل در میدان، با وجود
تئوریسینهای بومی در اتاق فکر روسی/انگلیسی در جماران و تئوریسینهای برون مرزی
مقیم در لندن چون نگهدار، براستی چه باید کرد؟ جز نجنگیدن! ... و ایجاد بهانه برای
در آغوش گرفتن اقلیت گلوله میان آغوش اکثریت گلستان؟
آما آیا صاحبان اصلی منابع مالیِ تریبونهای جنگنده و تفرقه و جدایی در معرکه ها و
میدانی نابرابر، مجوز وحدت بر اساس ادبیات ایجابی/جذبی را صادر میکنند؟
بدیهی است که خیر!... چون ایشان با زور و زور و تزویر تشکیلاتی و شبکهای، تا
آخرین قطره ی خون، آماده و حیاتشان زنده به جنگ است! نه صلح.
یک تریبون نشان دهید که ادبیاتش بر اساس منافع مشترک مادی، ادبیاتی ایجابی/جذبی
باشد و در پی تاسیس یک شرکت سهامی عام باشد!
خیام
ابراهیمی
28 خرداد 1400
پ.ن:
*مهم:
مستنداتِ آن امام همام و پیروان راهش در بخش کامنتها، تصدیق خوانش این تئوری
ولایی/قانونی تا عمل است و اثبات میکند: فتنه در قانون اساسی است و آنچه در حق شما
جنایت است، از #گام_اول 40 ساله
تا #گام_دوم 40 ساله
در گامهای ایشان تکلیف و عبادت است!
No comments:
Post a Comment