شعر شاید
قیقاجِ اُمیدِ یک نا اُمید است به تصویرِ معلولِ یک عامل در سراب
که از واکنش در مقابلِ یک گلوله بر سَردَرِ یک پیشانی ناتوان است و
تنها میتواند نگوید آه و شعر بِچِکانَد از آه...
به عشق
به نان
به شراب...
و به جنگ و صلح
بر سَرِ ناباوری
به حقِ یک قناری
از تنها چشمهیِ عُلیایِ یک ولایت...
...
شعر شاید
بنبستِ شاعر
در #مدّاحی و نوحهخوانی است!
....
خیام ابراهیمی
20 تیر 1395
قیقاجِ اُمیدِ یک نا اُمید است به تصویرِ معلولِ یک عامل در سراب
که از واکنش در مقابلِ یک گلوله بر سَردَرِ یک پیشانی ناتوان است و
تنها میتواند نگوید آه و شعر بِچِکانَد از آه...
به عشق
به نان
به شراب...
و به جنگ و صلح
بر سَرِ ناباوری
به حقِ یک قناری
از تنها چشمهیِ عُلیایِ یک ولایت...
...
شعر شاید
بنبستِ شاعر
در #مدّاحی و نوحهخوانی است!
....
خیام ابراهیمی
20 تیر 1395
No comments:
Post a Comment