Sunday, July 3, 2016

داستانِ تکراری

داستانِ تکراری
========
داستانِ مکر و فریب و "سیاستِ دریدنِ وحوش که عینِ غریزه‌ است" از سویِ گرگ‌هایِ شیرخوار و گوشتخوار و کفتارهایِ دزدِ ریزه‌خوار و روبهان و خوک‌ها و سگ‌های هار و موش‌هایِ کورِ خونخوار، داستانی تکراری و تهوع‌آور است.
در طولِ تاریخ جنگل، همواره وقتی گرگ‌هایِ "همیشه‌تحریک" به طمع و ترفند و یاریِ روبهانِ چاه‌نما، راهنمایی و تهییج شده‌اند و شیر را که از سپیده‌ی بیرقِ جنگل از جایگاه بلندش چون گربه‌ای عقیم و بی یال و دم کرده‌اند، متعاقبا یک کفتار گیر آورده‌اند با هیئتی از کارگزارانِ خونخوار شاملِ سگ هار و گورکن و مار و موش‌ِ کورِ مرده‌خوار که گِردَش بیتوته ‌کنند و از او حساب بَرَند!
بعد شروع کرده‌اند با کارگزارانِ آدمخوار و نوکیسه و تازه‌به‌دوران رسیده، وعظ کردن برای پرندگان و آهوان و سایر جانورهایِ گرسنه‌یِ گیاهخوار (که گوشتِ همنوع نمی‌خورند)... آن گاه مامورین و ضابطینِ معذور با آموزه‌هایِ حقوقیِ توله‌ روبهان، به مکر با شکار خویش هی وعده داده‌اند و هی زیرش زده‌اند...هی وعده داده اند و هی زیرش زده‌اند!... و از بس با زوزه‌هایِ گوشخراش و پوشالی و فراقانونیِ سرشار از مکر، به وعده‌ها دوغ‌آبِ دروغِ بسته‌اند، که گیاهخواران را به زامبی‌هایِ بی‌حس و بی‌واکنش و دریوزه مبدل کرده‌اند، تا جایی که از فرط تکرار کم‌کم تک‌مضراب‌هایِ آهنگینِ کارگزارانِ ارباب، به گوشِ خودشان هم مبتذل و سطحی و مسخره و بی‌اهمیت شده است، جوری که همواره در خلوت و بزم دخمه‌ها در حین مشغله به آن کار دیگر، بسی به ریشِ جاندارانِ زبان‌بسته خندیده‌اند!
گویا خود واقفند که حرفهایشان ارزش یکبار مصرف دارند و تنها برایِ پاک‌کردن چربی و خونِ پوزه‌هایشان به کار می‌آیند و بعد زباله دان تاریخ و ...روز از نو روزی از نو!
حقوقدانان جنگل که از ابتدا در قانونِ اساسیِ جنگل بصورت کارشناسی استاد بوده‌اند، بصورت حرفه‌ای، از ابتدا هرازگاهی به سفسطه و مغلطه و حق‌طلبی یک چیزی علیه ارباب می‌گویند و مطالباتِ گیاهخواران را تخفیف می‌دهند و ‌از بحران‌ها رَد میشوند و با مهلت خریدن منتظر صید در دام‌های رنگارنگ بر سر سفره‌های خویش می‌نشینند و در انتها کاشف به عمل می‌آید که از ابتدا مکلف به اثباتِ التزامشان به ارباب بوده‌اند و آن جنگهای زرگری و بده بستانهایِ کلامی تاکتیکی برای باورپذیری چالشی فراتر از عزم قادرِ مطلقِ جنگل بوده است.
هر از گاهی هم که پرندگان و آهوان ناله بلند میکنند، یکی دو تایشان را وسط میدان معرکه سر میبرند و می‌درند، تا بقیه حساب کار دستشان بیاید.
بالاخره هر چه نباشد از امنیتی ترین حقوقدان ملتزمِ چنین نظامِ بَدَوی بیش از این انتظار نمی‌رود و امیدی به تدبیرشان نیست!
اینطوری هم تبِ پرندگان آسمان و آهوان دشت فرو می‌نشیند ‌و هم بر درجاتِ ایشان در دنیا و آخرت(؟!) افزوده می‌شود.
نتیجه‌یِ اخلاقی این‌که: میدان دادن به کفتارهایِ بومی، تاکتیکِ ارباب بزرگ تمام جنگل‌هاست... تا کی پیمانه‌یِ بختشان سرآید!
اگر اهالی جنگل حافظه‌ی تاریخی داشتند، این نظام ارباب و رعیتیِ عوامفریبانه بارها و بارها به‌صورتِ قانونی تکرار نمی‌شد! هیهات...
ای‌کاش همواره همان قانونِ جنگل حاکم بود، تا تکلیفِ اعتمادِ حیوانات لااقل با غرایزِ حیاتیِ خویش و دیگران معلوم بود و هزار باره مغبونِ تقلیدِ کورکورانه و اعتمادِ ساده‌دلانه‌یِ خویش به کفتار و روباه نمی‌شدند!
که نگهبانِ بالِ سپید کبوتران بر پرچمِ همزیستی، همانا شیرِ اراده بود، نه وادادنِ اختیار به قانونِ اساسیِ مکر و فریبِ روبهانی که عابدِ غریزه‌یِ خویشند و کفتار و گرگ.
خیام ابراهیمی
8 تیر 1395

Show more reactions

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...