Wednesday, February 22, 2017

ریزگردی

ریزگردی در هوایِ کلّه و پاچه
=================
پُرَم از حرف
پُر از ریزگردِ خاکِ متلاشی‌و
سگ‌لرزِ مُشَبّکِ دانه‌هایِ برف
پُرَم از تِتِه پِتِه
پُر از حروفِ لت و پارِ نوک‌زبانی
میانِ تجزیه و ترکیبِ دستورِ زبانِ کودکی دَربِـدَر
که خفت شده از ایمانِ مادر و کفرِ پدر
مثل ت...و، مثلِ اُ...و، مثلِ ما...
مثلِ اقتصادِ بخارِ آب و برکتِ نانِ خشک‌و نمکِ قانونیِ یکتادستِ کلّه‌پـــا
مثلِ التقاط و تهاتُرِ بویِ معرفتبارِ ‌گلابِ صادراتی
با مقاومتِ بنده‌یِ ‌وارداتی در آوردگاهِ امنیتِ ارباب
با طعمِ خوشِ معجونِ اسپره‌یِ فلفل و آبپاش و بویِ نــا.
پُرم از حرف...
پُر از زنگِ حرف‌هایِ بی‌مسمّایِ بامعنا
مثلِ تنِ زنگ‌زده‌یِ کوپه‌هایِ تنها قطارِ سریع‌السیرِ سرگذشت
به مقصدِ سرنوشتی در ناکجا
که پر از کله پاچه و دل و روده‌یِ سلاخی است
و از انتظارِ ایستگاه‌هایِ پرطنطنه‌یِ امیــــد،‌ بی‌اعتنا می‌گذرد
پُر از جامانده‌گان و جامانده‌گیِ رؤیاهایِ یک‌ چشمِ کـــور از جفتِ خویش‌
میانِ گردبـــادی که در شکمبه‌یِ سوزنبان در گرفته بینِ دوبینیِ بصیرت
رویِ ریلی... بر خاکِ سربه‌هـــوا...
که پخش شده میانِ ریزگردهایِ ریزه‌خوارِ ما
مثلِ گشادیِ فاصله‌یِ بینِ سنگرِ تنِ زامبی‌ها
در یک راهپیمایی با شکوه
که یکی از همین روزها
در یکی از این پیچ‌هایِ تندِ واداده‌گی
شلیک خواهد شد همچو واژه‌ای به ناســـو
از یکی از جمله پنجره‌هایِ ایمان به دریدن
در مسیرِ سیلیِ سُرخِ تندبـــــادی...
بادی به ریشِ زمین و به ریشه‌‌یِ زمان.
پُر از حرفم...
میانِ زمین و هوا
من شعرِ یک انشاء بلندم از ذرّاتِ خاکِ گوری مشترک
که در حوصله‌یِ همآغوشیِ نبردِ چشم‌ها نمی‌گنجد
در حصارِ تیرهایِ مژگان
در بستری مشترک.
سخن از اعتماد به لکوموتیوران نیست؛
سخن از قانونِ گیجِ ریل است و سوزنبان!
خیام ابراهیمی
سوم اسفند  1395
LikeShow more reactions
Comment

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...