Wednesday, February 8, 2017

نقشِ ایران در شطرنجِ شرق و غرب


نقشِ ایران در شطرنجِ شرق و غرب
====================
 تداومِ بازیِ شطرنجِ نوین بین قدرت‌هایِ شرق و غرب قربانی می‌خواهد! آیا این قربانی همچنان ملت ایران خواهد بود؟ جنگِ سرد میانِ ترامپ و حکومت ایران و بازی روسیه در این میان، کم کم دارد به نقاط حساسِ خود نزدیک می‌شود. آیا بهایِ نفت و گاز روسیه در اتلاف نفت و گازِ خاورمیانه کمین کرده است؟ امریکا و انگلیس که از زمان روزولت، نفتِ این منطقه را بینِ خود تقسیم کرده بوند و تکلیفشان از پیش معلوم است!
 قادرانِ مطلقه در عرصه‌یِ سرمایه و ایدئولوژی همواره در حالِ مبارزه و بازی با دشمنان خارجی و داخلی هستند!
 در واقع آن‌ها به‌عنوانِ یک پیش‌فرضِ استعماری، به پتانسیلِ این دشمنِ نمادین و واقعی برای معنادار کردن حرکت خویش نیازمندند. چون هدف هیچ‌کدام همزیستی‌مسالمت‌آمیز و برابری نیست!
 البته در این میانه، تمامِ هزینه‌ها از کاسه‌یِ مردمِ غیرخودی پرداخت می‌شود: "یا در میدانِ جنگ با منی و روز به‌ روز چاق‌تر می‌شوی، و یا در سوراخِ موش بر منی و روز به روز لاجان‌تر می‌شوی!" اگر حکومت ایران مردمی است، باید با بهترین بازی این تاکتیکِ ویرانگر را از دست ترامپ بگیرد و به جای چنگ‌انداختن به این و آن، به مدارا با ملت خویش بپردازد! براستی چه ضرورتی دارد به جای پرداختن به قدرت ملی، با شعار و فحش هر روزه بر آتش ویرانگر این تخاصم از جیب ملت خود افزود؟ البته مهمترین دلیل آن پیش‌فرض‌های نهادینه در قانون اساسی است! اما قانون دست نویسِ دست بشر است و قابل اصلاح است! آیا سزاست ملتی قربانی یک قانون خطای نسل پیشین شود؟ مسلما از دید قدرت مطلقه‌ی جهانی و استعمار این سزاست! بنابراین بدیهی است که افزایش قدرت ملی مهمترین نیاز ایران است! این نقیصه‌یِ نهادینه در قانون اساسی و مکلفین به آن را نمی‌توان با یک مشت شعارِ مرگ بر دیگری پُر کرد! در واقع چراغی به که به خانه رواست به مسجد حرام است! به جای اتحادِ واکنشی علیه دشمن فرضی، باید به اتحادِ کنشی "ملت با ملت" پرداخت و عرضه‌اندام کرد! این در روحِ قلدران مطلقه انکارناپذیر است که همانطور که حکومت ایران هرگونه مخالفتِ علنی و متخاصمانه را با قدرتِ مطلقه‌یِ قانونی خود نمی‌پذیرد، قلدر جهانی نیز نمی‌تواند مخالفتِ علنی و متخاصمانه با خود را بپذیرد! چرا همواره مرغ همسایه غاز است؟ ضروری است که نگاهی به تشابه و اختلافِ ساختار و رفتار قادر مطلق داخلی با قدرت مطلقه ی جهانی بیندازیم.
 تفاوت ماهوی: آنچه قلدرجهانی را با قلدر داخلی متمایز میکند نقشِ قدرتِ تکنولوژیک و سرمایه در بستر دموکراسی، با نقشِ قدرتِ منابع طبیعی و ملیِ مصادره شده در بستر تک‌اندیشیِ قانونی است.
1) امریکا:
در حوزه‌ی عرضه‌اندامِ قدرت جهانی، دشمنی چون ایران هر روز لاغرتر میشود.
 در حوزه‌ی عرضه اندام داخلی: ملت امریکا هر روز بی‌اراده تر در دست سرمایه دارانی که در باند رئیس حکومت فعلی نظام سرمایه داری است، لاجان تر می‌شوند. (البته هزینه‌یِ تاکتیکِ این بازی، هم بر مردم امریکا و هم بر مردم خاورمیانه و غیرخودیان اروپا و جهان از جمله ایران به نسبتِ وسعت وجودی تحمیل می‌شود.)
2) ایران:
 در حوزه‌یِ عرضه‌اندام خارجی: رجزخوانی و موشک‌پرانی از جیب ملت ایران، بینِ هویج و چماقِ شرق و غرب ادامه دارد.
 در حوزه‌یِ داخلی: اتحاد ملت با یک نفر که یک استراتژی قانونی است، به قیمت ریزش نیروهای صادق درون نظام و جانشین کردن آنها با گرسنه‌هایِ اوپورتونیست و آدم فروش روباه‌مجاز، روز به روز شکاف طبقاتی ناشی از رانت ایدئولوژیک حکومتی را عمیق‌تر و اراده ملی را ضعیف‌تر و لاجان‌تر می‌کند...البته باز هم از محلِ منابع ملی متعلق به تمامِ مردمی که در خرج کردن آن سهیم نیستند. تنها کسی که قادر است منابع ملی را خرج تصمیم سازی خود کند قادر مطلقِ نهادینه در اصل 110قانون اساسی* است و تمام مسئولین نظام مکلف و ملتزم برای جاده صاف‌کنیِ استراتژی‌هایِ بلند مدتِ تک نفره‌ی او هستند! بنابراین به هیچ عنوان معرکه‌یِ انتخابات برای برگزیدنِ ملتزمین به قانون اساسی، دردی از ملت درمان نمی‌کند چون طبق قانون هیچیک به ملت پاسخگو نیستند! فرقی بین محمود و حسن و محمد نیست!
3) نتیجه:
فرمولِ مناسباتِ "ارباب و رعیتی" میانِ رده‌ها و مراتب متنوعِ قلدران مطلقه، یکی است.
 بهترین استراتژی برای جوجه قلدران این است که دست از قلدر بازیِ کلامی و تحریک‌آمیز و صدور خویش به جهان بردارند و قدرتِ ملی را جانشینِ قدرت ناشی از منابع غصب شده در مبارزه با هر قلدرِ بزرگ‌تر کنند! برای چنین رویکردی نیاز است:
 الف) با تغییر قانون اساسی، روح "وحدت ملت با ملت" به جای "وحدت ملت با یک نفر" بنشیند، تا هم تیغِ قلدرانِ استعمارگرِ جهانی کندتر شود و هم با دمیدنِ انگیزه به روح و کالبدِ ملی بر قدرت درونی افزوده شود.
 ب) به جای تقلید از اقتصادِ فسادآورِ رهبرانِ حزبی (طبق الگویِ روسیه و یا چین و اخیرا کره شمالی) برایِ حل نشدن در مبادلات جهانی و مبارزه با سلطه‌یِ امپریالیستیِ نظام کاپیتالیستیِ عالم، که به تنزلِ توان و اراده ملی منجر خواهد شد، به اقتصادِ آزادِ شرکت‌های تعاونی با دو پیش زمینه اقدام شود:
ب-11) شوراهای مردمی (بومی-منطقه‌ای) در عرصهی سیاست، با حضورِ یک نماینده فارغ از ایدئولوژی، از هر خانواده الزامی شود. ( صرفا براساسِ حق تابعیت)
ب-22) استراتژی "همزیستی مسالمت آمیز" و "عدم تفتیش عقاید" به عنوانِ امتیاز و ارزش ملی الزامی شود و معارضین با آن به عنوان متجاوزین یه حقِ مشترکِ برابر در خاک مشاعی به نام وطن، امتیاز منفی بگیرند. تغییر شاخصِ ارزشهایِ ایدئولوژیک به نفعِ تمامِ ملت ضروری است.
 وگرنه جوجه قلدر زیر دست و پای کرکس ها لقمه خواهد شد. البته نه با یک ضربت کاری... بلکه به جان کندن منتهی به زامبی شدن ملت ایران.
ب-33) پذیرش قواعد بازی در میدان ارباب مطلقه در عالم، برای بهره‌مندی از آزادی‌های "مردم نهاد" در ساختارِ مدیریتیِ اربابِ عالم و تغییر آن به نفع مردم جهان با تغییر ساختار سازمان ملل و شورای امنیت و الزآم آور کردنِ جهانیان برای توزیع عادلانه ی منابع محدود زمین بین محرومینِ عالم به منظور جبران مافات و منصفانه کردن حیات مشترک و ملزم کرده تمام قدرت‌های سیاسی و اقتصادی در عالم به دو اصل "همزیستی مسالمت آمیز" عاری از "تفتیش عقاید" و الزام ملت‌ها به نظارت سازمان ملل در انتخابات کشورها برای حضور نمایندگان واقعی ملت‌ها (نه نمایشی و منتسب به قدرت) در سازمان ملل. بدیهی است که مراتب دموکراتیزه کردن ملت‌ها هم می‌تواند از همان الگوی تدریجی دخیل بودن الزآم آور مردم در تولید نمایندگان خود در شوراهای بومی-منطقه ای، با توسعه‌یِ متوازنِ سیاسی و اقتصادی بر اساس شاخص‌های ارزشی جدید صورت پذیرد. مسلما چنین رویکردی موجبِ کندیِ مسابقه و سرعتِ رقابتِ برای کسبِ برتری قدرت در عالم خواهد شد، که چنین عقوبتی در مسیر تعادل قدرت، بهتر از تنازعِ شتاب‌انگیز خصمانه و ویرانگر از محرومینِ عالم است!
 ج) برای نجات باید حکومت مجاب شود که بهترین گزینه در مقابله با قدرتِ سرمایه، احیاء قدرت ملی در قانون اساسی است. و این ممکن نیست، مگر با بیان و ثبتِ درخواستِ خویش:
راهِ من این است:
#روزه_انتخاباتی بمنظور از اکثریتِ مطلق انداختنِ امیدواران و کاسبانِ رانتخوار ایدئولوژیکِ قانون  اساسی، تا تغییر قانون به نفع احیاء حق تابعیتِ عقیم و اعمال اراده ملی، عاری از تفتیش عقاید، با شاخصِ "همزیستی مسالمت آمیز"، تا حضور تمام صاحبان حق و ملت در قوایِ سه گانه و در نظام تصمیم سازی و تصمیم گیری در وطن خویش.
خیام ابراهیمی
19 بهمن 1395
---------------
پی نوشت:
*ضروری است هر ایرانی روح اصل 1100 را خوب درک کند و بعدا بیعت کند یا نکند! (تشریحِ روح قانون اساسی، در بخش پیام‌ها).
LikeShow more reactions
Comment

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...