گروتسکِ انتخابات، در دورِهَمیِ "امیدبازی" و "اعتماد"، در بسترِ دوقطبیِ قانونِاساسیِ حرامخوار.
امید به سراب یعنی: نفیِ "مثلثِ جیم" برای تثبیتِ "مثلثِ خ"
=== چرا #تحریم می کنم ؟ ===
"گروتسک" در ادبیات و هنر، عبارت است از: نمایشی پُرتناقض، در برزخِ واقعیت و خیال، در قالبی از قوالبِ ادبی و هنری، که بیانگرِ "کاریکاتوری غلوشده و طنزی سیاه و مسخره و ترسناک و حقارتبار و چندشآور" است!
در مقابلِ سیلِ عطشناک و نیازِ مفرطِ مردم به امید (هر چند کاذب) نمیتوان با منطق و استدلال، قـَـد علم کرد و مقابلش سد ساخت! و نیز نمیتوان بیشتر از این گفت! گویا هر کس باید بازی خود را بکند تا شاید روزی اقناع شود! روزی که ممکن است خیلی دیر باشد! گوئیا شوقِ مشارکت در این بازیِ عمومی، مثلِ شوقِ حضور در سیزده بدر و جشنهایِ ملی، بر هر منطق و استدلالی برتری دارد!
فقط فراموش نمیکنیم: آنانکه سدهایِ هیجاناتِ کور و شعارهایِ ناممکنِ مردمسالاریِ دینی را در بسترِ استعماری و حرامخوارِ قانونِ اساسی، و از محلِ حق مسلمِ برابرِ مالکانهیِ ملت از ملک مشاعی به نام وطن در جیب امت یک نفر، و با پتکِ واقعگرایی و واقعبینی می شکنند، در واقع حقِ برابرِ ایرانیان را به سیل ویرانگری وامی نهند و، و با ایجاد توهمِ مردمسالاری به نام مردم، بر حقِ ایرانیان مستقل از دین حکومتی پا میگذارند و مردم وازده و تهییج شده را از خِرَدورزی و تعقل و حافظهیِ تاریخی نسبت به عملکردِ شکستخورده ی سفسطه ی خود در اوج دوران اصلاحطلبی تهی میکنند! هرچند آنها از تبارِ موجسوارانِ سازندگیِ همیشهیِ تاریخند که تنها خود را مستحق و لایقِ "موجسواری" تا ساحل اَمن میبینند! نیز فراموش نمیکنیم: که همواره "حقبهجانبی" سرچشمهیِ بُتسازی و بُتپرستی و زایشِ فراعنه است! ما به جایِ یک خمینیِ با نیّتِ خیر به یک خاتمی یا خامنهای با نیُتِ خیر نیاز نداریم! چرا که تا زمانی که خریدارانِ حقوق یغما شده و معطل مانده، ناگزیر به انتخابی انحصاری و غیرملی هستند، هیچ بقالی نمیگوید "ماست من تُرش است" و باید همان ماست را در کیسه کنند!
ما به همزیستیِ مسالمت آمیز و مردمی نیازمندیم که ضمنِ احقاق "اراده ی ملی خود" به ارادهیِ ملی غیرخود نیز بها دهند! قانون اساسی اما با تداخل حقوقِ ملت و امت، حق برابر ملی را به نفعِ امّتِ یک نفر مصادره کرده است! چرا که این قانونِ اشتباه، با مرزبندی حق و باطل و خودی و غیرخودی بین مردم، کشور را از سرچشمهیِ "وحدت ملی" که ناشی از حق برابر و مشترک ملت است تهی کرده و مایهیِ تفرقه و نفاق و پریشانی را بر فلسفه ی تبعیض بنا نهاده و در خود نهادینه دارد! و هر کس مجری آن باشد ناگزیر است ایرانیان مستقل از دین حکومتی را به بازی نگرفته و آنها را بیرون از گودِ مدیریت ملک خویش بگذارد! به همین دلیلِ اساسی و ماهوی است که هر کس زودتر به بیتالمال برسد میتواند قانونا دزدِ اراده ملی باشد! روزگاری آقای خمینی و چپ و راستش، سپس رفسنجانی و وزارتِ اطلاعاتش، و حالا قادر مطلق و سپاهش، همه برای واریز حقوق ملت مستقل از ایدئولوژی به جیبِ امتِ خویش به همین قانون متوسل شدند! تا به نام قانون ملت، منابع ملی را به کام امت خویش سرازیر کنند. بنابراین مشکل و معضلِ مردم ما، نفیِ مثلثِ جیم (جنتی+یزدی+مصباح) به نفعِ تثبیتِ مثلثِ "خ" (خمینی+خامنه ای+خاتمی) نیست! مشکل مردم افراد نیستند بلکه ارواحِ زنده به روح این قانون هستند! مشکل مردم وجود روحِ حق و باطل و خودی و غیرخودی و اولویتِ حق "ایدئولوژی و نگاه" بر خاک و چشم، در کالبدِ "قانون اساسی" است!
فرصتِ تحریمِ انتخابات، تنها فرصتِ برآمده از چنین قانونِ تمامیتخواه و پارادوکسیکالی است که میتواند با بازی نخوردن در قواعدِ پنهانِ مهندسیِ غاصبانه در آراء، و عدم حضور خویش، در واقع به روحِ تبعیض و حذفِ ایرانیان مستقل از ایدئولوژیِ حکومتی، اعتراض کند و مخالفت خود را با سلطهیِ روحِ تفرقه و حرامخواریِ ماهوی و پریشانی و ستمی قانونی بر ملت، به حکومت و نظام قانونی و جهانیان اعلام و خود را ثبت کند!
.
امروز، دو روز مانده به روز معرکه، شاهد دو رویکردِ غیرصادقانه و پارادوکسیکال بودیم که از همین ماهیت متناقض قانون اساسی آب میخورد:
1- هشدار رهبر به پرهیز از دو قطبی کردنِ انتخابات (بینِ مجلسی دولتی و ضدّ دولتی)؟!
چنین پرهیز دادنی در ادعا، با ماهیتِ رفتار پیشین ایشان و روحِ قانون اساسی در تضاد است! چرا که رویکرد و سوابقِ ایشان در ترویجِ ایدئولوژیِ امتِ "خودی(حق) و مقابله با ملتِ غیرخودی(باطل)"، "رُحَماء با دوستان و نزدیکانِ بیت و اشداء با دشمنان و منتقدین" و رای به "لیست ولایتمداران خودی" در مقابل لیستِ "غیرخودیانِ غیرولایی"، نقضِ غرضی مشهود و غیرقابل انکار است!
.
2- دعوت ویدئویی آقای خاتمی از مردم برای رای دادن به لیستِ "امید"!
ایشان اگر به ملت اعتقاد داشته باشد هیچگاه به جای موجسواری بر گردهی مطالباتِ ملیِ مردمِ محذوف از قانون اساسی به حساب امتِ رسمی و قانونی، مطالبات راستینِ مردم را به سمت سرابِ ایدئولوژیک هدایت نمیکرد و از پرداختن به بنیادهایِ ویرانگر قانون اساسی طفره نمیرفت و با تثبیتِ چارچوب پارادوکسیکالِ قانون اساسی به تعمیقِ شکافهایِ بنیادی بین حق مسلم مالکانهی ملت مستقل از ایدئولوژی قانونی به نفعِ امت تسلیم به یک نفر، یاری نمیرساند! ایشان حتی در دعوت از ایرانیان خارج از وطن به نیاز کشور به سرمایههایِ علمی و مادی آنها بها داد! نه به حقِ انسانیِ پایمال شدهیِ آنان به عنوان یک ایرانی که به حکم همین قانون اساسی مجاز نیست در مدیریت منابع ملی خود و در قوای سه گانهیِ خانهیِ خود مشارکت جوید!
بر اساس همین قانون است که استراژیهایِ فراملی صدور انقلاب و قوایِ موازی با دولت با تمام هزینههایِ نجومیِ بار شده بر دوش ملت، خارج از اختیارِ مجلس و خارج از اختیار ملت، همواره تصویب شده و میشود، تا جایی که یک کشور را در مقابل جهان، حقیر و خطرناک جلوه داده و منزوی کرده است!
براستی مگر نه این است که فعالیتهایِ ویرانگر و پنهانیِ انرژی هستهای فارغ از اختیار آقای خاتمی در دوران ایشان کلید خورد، و تحریم و مقدماتِ برجام در زمان احمدی نژاد و تصویبِ برجام و پسابرجام در زمان روحانی ادامه دارد؟ مگر نه این است که قدر مشترک تمام آن اقدامات و هزینه های هدر رفته ی میلیاردی و آسیبهای اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی، همه و همه، یک نفر به نام قادر مطلق قانونی بود ولاغیر؟ براستی وقتی روزگاری آقای خاتمی در میدان عمل، خود را در معرضِ یک تدارکاتچیِ نظام برآمده از قانون اساسی دید، امروز چه امید قانونی جدید در منظرشان باز شده است که اوضاع را بهتر از پیش جلوه میدهد؟ اگر ایشان براستی به قدرت برآمده از انتخابات، فراتر از اصولِ قانون اساسی باور دارد، پس چرا نتوانست جلویِ کندنِ چاه اتمی پنهانی و دور از چشم ملت را بگیرد، تا امروز دیگران مجبور نباشند با نرمشی قهرمانانه آن چاه را باز هم از جیب ملت با بتون پُر کنند؟
ایشان به خوبی واقف است که تنها نتیجه ی مشارکت در این انتخابات، جز مشروعیت بخشیِ بینالمللی به نظامی برآمده از قانون اساسی غیرمردمی، علیه اراده ملی نیست! پس امید ایشان به کدام قدرت قانونیِ مردمی متکی است که در سه دورهی اصلاح طلبان و اصولگرایان و معتدلان، زورِ ماکیاولهایِ هر سه جریان به او نرسیده است؟
نتیجه:
بر خلاف هیجان ناشی از دعوتِ "قادر مطلق" و آقای روحانی و اینک آقای خاتمی به مشارکت در معرکهی انتخاباتِ مشروعیتبخش به نظام و قوانین غیرمردمی در عرصهیِ بینالمللی، من همچنان از تنها فرصت آزادِ قانونی خویش برای تحریم انتخابات استفاده میکنم و به هر سه نفر به عنوان سمبل سه جریان درون حکومت، لبیک نمیگویم و با هر سه بیعت نمیکنم! تا شریکِ قانونِ اساسیِ دزد و رفیقِ قافلهی ایشان نباشم!
من اعتماد نمیکنم و امیدی به ایشان ندارم چون امیدم را قانون اساسی از ریشه بریده است و ایشان با ملت و امت و مردمشان، در مقابل قانونِ استعماری هیچ کارهاند!
پس من آزادانه با تحریم این انتخاباتِ عوامفریبانه، باز به "قانون اساسی" نه میگویم و به زور با قاتلِ ارادهیِ خویش بیعت نمیکنم، تا عدم مشروعیتِ غیرملیاش را بدینوسیله اعلام کنم!
که امید بستن من به این سرابِ قانونی، قیام است علیه خویش و خیانت است به میهن مشترک.
خیام ابراهیمی
5 اسفند 1394
امید به سراب یعنی: نفیِ "مثلثِ جیم" برای تثبیتِ "مثلثِ خ"
=== چرا #تحریم می کنم ؟ ===
"گروتسک" در ادبیات و هنر، عبارت است از: نمایشی پُرتناقض، در برزخِ واقعیت و خیال، در قالبی از قوالبِ ادبی و هنری، که بیانگرِ "کاریکاتوری غلوشده و طنزی سیاه و مسخره و ترسناک و حقارتبار و چندشآور" است!
در مقابلِ سیلِ عطشناک و نیازِ مفرطِ مردم به امید (هر چند کاذب) نمیتوان با منطق و استدلال، قـَـد علم کرد و مقابلش سد ساخت! و نیز نمیتوان بیشتر از این گفت! گویا هر کس باید بازی خود را بکند تا شاید روزی اقناع شود! روزی که ممکن است خیلی دیر باشد! گوئیا شوقِ مشارکت در این بازیِ عمومی، مثلِ شوقِ حضور در سیزده بدر و جشنهایِ ملی، بر هر منطق و استدلالی برتری دارد!
فقط فراموش نمیکنیم: آنانکه سدهایِ هیجاناتِ کور و شعارهایِ ناممکنِ مردمسالاریِ دینی را در بسترِ استعماری و حرامخوارِ قانونِ اساسی، و از محلِ حق مسلمِ برابرِ مالکانهیِ ملت از ملک مشاعی به نام وطن در جیب امت یک نفر، و با پتکِ واقعگرایی و واقعبینی می شکنند، در واقع حقِ برابرِ ایرانیان را به سیل ویرانگری وامی نهند و، و با ایجاد توهمِ مردمسالاری به نام مردم، بر حقِ ایرانیان مستقل از دین حکومتی پا میگذارند و مردم وازده و تهییج شده را از خِرَدورزی و تعقل و حافظهیِ تاریخی نسبت به عملکردِ شکستخورده ی سفسطه ی خود در اوج دوران اصلاحطلبی تهی میکنند! هرچند آنها از تبارِ موجسوارانِ سازندگیِ همیشهیِ تاریخند که تنها خود را مستحق و لایقِ "موجسواری" تا ساحل اَمن میبینند! نیز فراموش نمیکنیم: که همواره "حقبهجانبی" سرچشمهیِ بُتسازی و بُتپرستی و زایشِ فراعنه است! ما به جایِ یک خمینیِ با نیّتِ خیر به یک خاتمی یا خامنهای با نیُتِ خیر نیاز نداریم! چرا که تا زمانی که خریدارانِ حقوق یغما شده و معطل مانده، ناگزیر به انتخابی انحصاری و غیرملی هستند، هیچ بقالی نمیگوید "ماست من تُرش است" و باید همان ماست را در کیسه کنند!
ما به همزیستیِ مسالمت آمیز و مردمی نیازمندیم که ضمنِ احقاق "اراده ی ملی خود" به ارادهیِ ملی غیرخود نیز بها دهند! قانون اساسی اما با تداخل حقوقِ ملت و امت، حق برابر ملی را به نفعِ امّتِ یک نفر مصادره کرده است! چرا که این قانونِ اشتباه، با مرزبندی حق و باطل و خودی و غیرخودی بین مردم، کشور را از سرچشمهیِ "وحدت ملی" که ناشی از حق برابر و مشترک ملت است تهی کرده و مایهیِ تفرقه و نفاق و پریشانی را بر فلسفه ی تبعیض بنا نهاده و در خود نهادینه دارد! و هر کس مجری آن باشد ناگزیر است ایرانیان مستقل از دین حکومتی را به بازی نگرفته و آنها را بیرون از گودِ مدیریت ملک خویش بگذارد! به همین دلیلِ اساسی و ماهوی است که هر کس زودتر به بیتالمال برسد میتواند قانونا دزدِ اراده ملی باشد! روزگاری آقای خمینی و چپ و راستش، سپس رفسنجانی و وزارتِ اطلاعاتش، و حالا قادر مطلق و سپاهش، همه برای واریز حقوق ملت مستقل از ایدئولوژی به جیبِ امتِ خویش به همین قانون متوسل شدند! تا به نام قانون ملت، منابع ملی را به کام امت خویش سرازیر کنند. بنابراین مشکل و معضلِ مردم ما، نفیِ مثلثِ جیم (جنتی+یزدی+مصباح) به نفعِ تثبیتِ مثلثِ "خ" (خمینی+خامنه ای+خاتمی) نیست! مشکل مردم افراد نیستند بلکه ارواحِ زنده به روح این قانون هستند! مشکل مردم وجود روحِ حق و باطل و خودی و غیرخودی و اولویتِ حق "ایدئولوژی و نگاه" بر خاک و چشم، در کالبدِ "قانون اساسی" است!
فرصتِ تحریمِ انتخابات، تنها فرصتِ برآمده از چنین قانونِ تمامیتخواه و پارادوکسیکالی است که میتواند با بازی نخوردن در قواعدِ پنهانِ مهندسیِ غاصبانه در آراء، و عدم حضور خویش، در واقع به روحِ تبعیض و حذفِ ایرانیان مستقل از ایدئولوژیِ حکومتی، اعتراض کند و مخالفت خود را با سلطهیِ روحِ تفرقه و حرامخواریِ ماهوی و پریشانی و ستمی قانونی بر ملت، به حکومت و نظام قانونی و جهانیان اعلام و خود را ثبت کند!
.
امروز، دو روز مانده به روز معرکه، شاهد دو رویکردِ غیرصادقانه و پارادوکسیکال بودیم که از همین ماهیت متناقض قانون اساسی آب میخورد:
1- هشدار رهبر به پرهیز از دو قطبی کردنِ انتخابات (بینِ مجلسی دولتی و ضدّ دولتی)؟!
چنین پرهیز دادنی در ادعا، با ماهیتِ رفتار پیشین ایشان و روحِ قانون اساسی در تضاد است! چرا که رویکرد و سوابقِ ایشان در ترویجِ ایدئولوژیِ امتِ "خودی(حق) و مقابله با ملتِ غیرخودی(باطل)"، "رُحَماء با دوستان و نزدیکانِ بیت و اشداء با دشمنان و منتقدین" و رای به "لیست ولایتمداران خودی" در مقابل لیستِ "غیرخودیانِ غیرولایی"، نقضِ غرضی مشهود و غیرقابل انکار است!
.
2- دعوت ویدئویی آقای خاتمی از مردم برای رای دادن به لیستِ "امید"!
ایشان اگر به ملت اعتقاد داشته باشد هیچگاه به جای موجسواری بر گردهی مطالباتِ ملیِ مردمِ محذوف از قانون اساسی به حساب امتِ رسمی و قانونی، مطالبات راستینِ مردم را به سمت سرابِ ایدئولوژیک هدایت نمیکرد و از پرداختن به بنیادهایِ ویرانگر قانون اساسی طفره نمیرفت و با تثبیتِ چارچوب پارادوکسیکالِ قانون اساسی به تعمیقِ شکافهایِ بنیادی بین حق مسلم مالکانهی ملت مستقل از ایدئولوژی قانونی به نفعِ امت تسلیم به یک نفر، یاری نمیرساند! ایشان حتی در دعوت از ایرانیان خارج از وطن به نیاز کشور به سرمایههایِ علمی و مادی آنها بها داد! نه به حقِ انسانیِ پایمال شدهیِ آنان به عنوان یک ایرانی که به حکم همین قانون اساسی مجاز نیست در مدیریت منابع ملی خود و در قوای سه گانهیِ خانهیِ خود مشارکت جوید!
بر اساس همین قانون است که استراژیهایِ فراملی صدور انقلاب و قوایِ موازی با دولت با تمام هزینههایِ نجومیِ بار شده بر دوش ملت، خارج از اختیارِ مجلس و خارج از اختیار ملت، همواره تصویب شده و میشود، تا جایی که یک کشور را در مقابل جهان، حقیر و خطرناک جلوه داده و منزوی کرده است!
براستی مگر نه این است که فعالیتهایِ ویرانگر و پنهانیِ انرژی هستهای فارغ از اختیار آقای خاتمی در دوران ایشان کلید خورد، و تحریم و مقدماتِ برجام در زمان احمدی نژاد و تصویبِ برجام و پسابرجام در زمان روحانی ادامه دارد؟ مگر نه این است که قدر مشترک تمام آن اقدامات و هزینه های هدر رفته ی میلیاردی و آسیبهای اقتصادی و فرهنگی و اخلاقی، همه و همه، یک نفر به نام قادر مطلق قانونی بود ولاغیر؟ براستی وقتی روزگاری آقای خاتمی در میدان عمل، خود را در معرضِ یک تدارکاتچیِ نظام برآمده از قانون اساسی دید، امروز چه امید قانونی جدید در منظرشان باز شده است که اوضاع را بهتر از پیش جلوه میدهد؟ اگر ایشان براستی به قدرت برآمده از انتخابات، فراتر از اصولِ قانون اساسی باور دارد، پس چرا نتوانست جلویِ کندنِ چاه اتمی پنهانی و دور از چشم ملت را بگیرد، تا امروز دیگران مجبور نباشند با نرمشی قهرمانانه آن چاه را باز هم از جیب ملت با بتون پُر کنند؟
ایشان به خوبی واقف است که تنها نتیجه ی مشارکت در این انتخابات، جز مشروعیت بخشیِ بینالمللی به نظامی برآمده از قانون اساسی غیرمردمی، علیه اراده ملی نیست! پس امید ایشان به کدام قدرت قانونیِ مردمی متکی است که در سه دورهی اصلاح طلبان و اصولگرایان و معتدلان، زورِ ماکیاولهایِ هر سه جریان به او نرسیده است؟
نتیجه:
بر خلاف هیجان ناشی از دعوتِ "قادر مطلق" و آقای روحانی و اینک آقای خاتمی به مشارکت در معرکهی انتخاباتِ مشروعیتبخش به نظام و قوانین غیرمردمی در عرصهیِ بینالمللی، من همچنان از تنها فرصت آزادِ قانونی خویش برای تحریم انتخابات استفاده میکنم و به هر سه نفر به عنوان سمبل سه جریان درون حکومت، لبیک نمیگویم و با هر سه بیعت نمیکنم! تا شریکِ قانونِ اساسیِ دزد و رفیقِ قافلهی ایشان نباشم!
من اعتماد نمیکنم و امیدی به ایشان ندارم چون امیدم را قانون اساسی از ریشه بریده است و ایشان با ملت و امت و مردمشان، در مقابل قانونِ استعماری هیچ کارهاند!
پس من آزادانه با تحریم این انتخاباتِ عوامفریبانه، باز به "قانون اساسی" نه میگویم و به زور با قاتلِ ارادهیِ خویش بیعت نمیکنم، تا عدم مشروعیتِ غیرملیاش را بدینوسیله اعلام کنم!
که امید بستن من به این سرابِ قانونی، قیام است علیه خویش و خیانت است به میهن مشترک.
خیام ابراهیمی
5 اسفند 1394