مهندسی زلزله! و بیعت با "همون همیشگی"!
=========================
آیا رمزِ باطل شدنِ "حداد عادل" همان رمزِ باطلِ تعدیل شده، اما همیشگیِ مهندسانِ زلزلهیِ هشتادوهشتی برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است، نیست؟
منطقا، پس از رد صلاحیت های تحریک آمیز، چند سناریو با هزینه های کم و متوسط و زیاد روی میز باید بوده باشد! هر چند اصل بر پرداختن هزینه ی کمتر با بیشترین سود است، اما طبق حافظه ی تاریخی، تاکتیکِ "یکی در میان" بین "موج سواری" و "موج شکنی" و بالعکس، هنوز حرفِ اولِ بیعت را میزند :
1- اگر مردم با ناامیدی تحریم کنند و فهرست اصولگرایان یکه تاز باشد!
2- اگر به دلیل واکنش رهبران اصلاح طلب در دقیقه ی نود، بخشی از مردم با امیدی عقیم، مشارکت کنند!
مسلما ضرورتی ندارد مدیران و مجریانِ صف، تا اطلاع از بازخوردِ کیفیت و کمیتِ حضور مردم، از سناریوهای مهندسانِ اتاق فکر ومدیرانِ درجه یکِ ستادی مطلع باشند! بنابراین ناهماهنگیهایی که در عدم انطباق و ناهمخوانی رای فهرست امید در دو مجلس حاصل میشود، یکی از خطاهای ناخودآگاه ناشی از عدم هماهنگی بینِ مهندسان، مدیران و مجریان میتواند باشد!
از جمله ناهمخوانی در آراء فهرستیِ مجلس شورا و خبرگان در کرمان، تهران و یا چند شهر دیگر!
.
حداد عادل به عنوانِ نماد رهبری، که در آخرین آمار اولیه و نهاییِ شب انتخابات، بصورت غیرمنطقی در ردیف هفتم وسط اصلاح طلبان جا خوش کرده بود، در طی یک زلزلهیِ مشکوک، و گویا در طی یک سانحهیِ نیمهشبی، ناگهان از ردیف هفتم به ردیف 31 و دقیقا 24 پله پائینتر سقوطِ آزاد کرد و حذف و پـــودر شد!
"عادل" شبانه باطل شد، بی آنکه هیــــچ اصلاحطلبِ امیدواری این پرسش را به روی خود بیاورد و مطرح کند که این چه سقوطِ معناداری بود، بی آنکه در مرتبهیِ هیچیک از کاندیداتورهایِ هملیستی او و دیگران، تغییری ایجاد شود؟!
میانِ این شوق و شور عمومیِ رو کمکنانهیِ غیرملی، آیا هیچ منصفِ عدالتخواهِ اصلاحطلبی از خود پرسید: چرا باید در بستری بیعت کند که موسوی به عنوانِ "نقضِ غرضِ سلامت صندوقها" هنوز در حصر است و او خوشدلانه شادی میکند که با اراده ی مستقیم خود جهت حذف مثلث جیم، حالِ سایهیِ اعظمِ مهندسینِ عالم را گرفته است؟! غافل از اینکه حالِ او با این بیعتِ 60 درصدی تازه به جا آمده و احیاء شده و حالا قویتر از پیش هزینههایِ سرسام آورِ قوایِ موازی و هوانیروز جدیدالتاسیس و موازی با دولت و ارتش را بدونِ نیاز به مصوبه و بدونِ پرداختِ مالیات و الزام به پاسخگویی باز از جیبِ ملت میپردازد، و همچنان استراتژیهایِ صدور انقلاب را با قدرتی فرامجلسی تدوین و اجرایی کرده و ادامه میدهد! براستی با التزام به این سایهیِ اعتباربخش قرار است چه دستاوردِ جدیدی فراهم آید که پیش از این در خرداد 76 به دست نیامده بود؟ لبیک به دعوت دو دقیقهای آن بزرگوارِ عزیز و دوستداشتنی و نجیبِ اصلاحات، که نخواست تدارکاتچیِ نظام باشد و حذف شد و اینک همان وظیفه را برای دبیر شورای امنیتِ میلی میخواهد چه دستاورد جدیدی در پی دارد که در تمام دورانِ سرکوبِ مطالبات ملی، همان دبیر امنیتی با خشونت تمام مسلط بر مهندسین بود و همچنان استادِ مسلمِ حقوقدانان و مهندسان اتاقهایِ فکرِ قادر مطلق است! اینکه برای سوزاندنِ دل یکی از شرکاء خوشحال باشی و با شریکِ دیگر که قانونا ملتزم به اولی است بیعت کنی (که به ضرورتِ حفظ نظام با هم جنگِ زرگری مصلحتگرایانه دارند) عینِ بیعت با اولی است که امیدواری تو را به قانون اساسی و نظام اثبات میکند! اعتمادی که 37 سال پاسخ نداده است!
بیعت با چنین سایه ای در مجالسی عقیم براستی قرار است چه هدیه ای را به ملت بدهد که در مجلس ششم و رئیس دولت اصلاح طلبش نداده بود؟
آیا بیعت با این سایه ی فراملی، میتواند مبارک باشد؟ و یا باید تا چهار سال دیگر منتظر بیعتی دیگر بود؟!
حتی بر اساس نتایج نامطمئنِ اعلام شده، تحریم 40 در صد ملت ایران (که 60 در صد تحریم مردم تهران را در بطن خود دارد) بعلاوه ی حدود 50 درصد آن شصت در صدِ اعلام شده در مشارکتی نابرابر = عدم مشروعیت قانون اساسی بر اساس اراده ملی، و نه حقوق شرعِ تمامیتخواهان که ملت را امت خویش میخواهد را اثبات میکند. آیا امید بستن به این قانون بد، شریک دزد و رفیق قافله شدن نیست؟ آلوده شدن نیست؟ بیآنکه ره آوردی جز بر باد رفتنِ بیشترِ منابع ملی در راه استراتژیهای ضد ملی، و بیثباتی اقتصادی و فرهنگی و فقر بیشتر ملت و لاغر شدنِ روزافزونِ اراده ملی، داشته باشد!
من برایِ این ثباتِ معکوسِ "اراده ملی" هرگز نمیخندم و شاد نیستم!
چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است؟
بازیِ دوباره در میدانِ رقیب، با قواعد و داورهایِ ملتزم به او، جز باختنی دوباره ثمری ندارد!
این حُکمِ حافظهیِ تاریخی است: که "حکمِ حکومتی" فراتر از حکمِ "اراده ملی" است! بازی تنها در خارج از قواعدِ این میدان ثمربخش است! جایی مثلِ تحریم ملیِ انتخاباتِ قانونی، به عنوانِ تنها میدانِ اعلام و ثبت عدمِ مشروعیت ملیِ این قانون؛ نه در داخلِ دامِ آن! رمزِ پیروزی و شادی راستین این است، نه دلشاد بودن از تغییرِ نقشِ ملتزمین به این قانون!
خیام ابراهیمی
9 اسفند 94
=========================
آیا رمزِ باطل شدنِ "حداد عادل" همان رمزِ باطلِ تعدیل شده، اما همیشگیِ مهندسانِ زلزلهیِ هشتادوهشتی برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است، نیست؟
منطقا، پس از رد صلاحیت های تحریک آمیز، چند سناریو با هزینه های کم و متوسط و زیاد روی میز باید بوده باشد! هر چند اصل بر پرداختن هزینه ی کمتر با بیشترین سود است، اما طبق حافظه ی تاریخی، تاکتیکِ "یکی در میان" بین "موج سواری" و "موج شکنی" و بالعکس، هنوز حرفِ اولِ بیعت را میزند :
1- اگر مردم با ناامیدی تحریم کنند و فهرست اصولگرایان یکه تاز باشد!
2- اگر به دلیل واکنش رهبران اصلاح طلب در دقیقه ی نود، بخشی از مردم با امیدی عقیم، مشارکت کنند!
مسلما ضرورتی ندارد مدیران و مجریانِ صف، تا اطلاع از بازخوردِ کیفیت و کمیتِ حضور مردم، از سناریوهای مهندسانِ اتاق فکر ومدیرانِ درجه یکِ ستادی مطلع باشند! بنابراین ناهماهنگیهایی که در عدم انطباق و ناهمخوانی رای فهرست امید در دو مجلس حاصل میشود، یکی از خطاهای ناخودآگاه ناشی از عدم هماهنگی بینِ مهندسان، مدیران و مجریان میتواند باشد!
از جمله ناهمخوانی در آراء فهرستیِ مجلس شورا و خبرگان در کرمان، تهران و یا چند شهر دیگر!
.
حداد عادل به عنوانِ نماد رهبری، که در آخرین آمار اولیه و نهاییِ شب انتخابات، بصورت غیرمنطقی در ردیف هفتم وسط اصلاح طلبان جا خوش کرده بود، در طی یک زلزلهیِ مشکوک، و گویا در طی یک سانحهیِ نیمهشبی، ناگهان از ردیف هفتم به ردیف 31 و دقیقا 24 پله پائینتر سقوطِ آزاد کرد و حذف و پـــودر شد!
"عادل" شبانه باطل شد، بی آنکه هیــــچ اصلاحطلبِ امیدواری این پرسش را به روی خود بیاورد و مطرح کند که این چه سقوطِ معناداری بود، بی آنکه در مرتبهیِ هیچیک از کاندیداتورهایِ هملیستی او و دیگران، تغییری ایجاد شود؟!
میانِ این شوق و شور عمومیِ رو کمکنانهیِ غیرملی، آیا هیچ منصفِ عدالتخواهِ اصلاحطلبی از خود پرسید: چرا باید در بستری بیعت کند که موسوی به عنوانِ "نقضِ غرضِ سلامت صندوقها" هنوز در حصر است و او خوشدلانه شادی میکند که با اراده ی مستقیم خود جهت حذف مثلث جیم، حالِ سایهیِ اعظمِ مهندسینِ عالم را گرفته است؟! غافل از اینکه حالِ او با این بیعتِ 60 درصدی تازه به جا آمده و احیاء شده و حالا قویتر از پیش هزینههایِ سرسام آورِ قوایِ موازی و هوانیروز جدیدالتاسیس و موازی با دولت و ارتش را بدونِ نیاز به مصوبه و بدونِ پرداختِ مالیات و الزام به پاسخگویی باز از جیبِ ملت میپردازد، و همچنان استراتژیهایِ صدور انقلاب را با قدرتی فرامجلسی تدوین و اجرایی کرده و ادامه میدهد! براستی با التزام به این سایهیِ اعتباربخش قرار است چه دستاوردِ جدیدی فراهم آید که پیش از این در خرداد 76 به دست نیامده بود؟ لبیک به دعوت دو دقیقهای آن بزرگوارِ عزیز و دوستداشتنی و نجیبِ اصلاحات، که نخواست تدارکاتچیِ نظام باشد و حذف شد و اینک همان وظیفه را برای دبیر شورای امنیتِ میلی میخواهد چه دستاورد جدیدی در پی دارد که در تمام دورانِ سرکوبِ مطالبات ملی، همان دبیر امنیتی با خشونت تمام مسلط بر مهندسین بود و همچنان استادِ مسلمِ حقوقدانان و مهندسان اتاقهایِ فکرِ قادر مطلق است! اینکه برای سوزاندنِ دل یکی از شرکاء خوشحال باشی و با شریکِ دیگر که قانونا ملتزم به اولی است بیعت کنی (که به ضرورتِ حفظ نظام با هم جنگِ زرگری مصلحتگرایانه دارند) عینِ بیعت با اولی است که امیدواری تو را به قانون اساسی و نظام اثبات میکند! اعتمادی که 37 سال پاسخ نداده است!
بیعت با چنین سایه ای در مجالسی عقیم براستی قرار است چه هدیه ای را به ملت بدهد که در مجلس ششم و رئیس دولت اصلاح طلبش نداده بود؟
آیا بیعت با این سایه ی فراملی، میتواند مبارک باشد؟ و یا باید تا چهار سال دیگر منتظر بیعتی دیگر بود؟!
حتی بر اساس نتایج نامطمئنِ اعلام شده، تحریم 40 در صد ملت ایران (که 60 در صد تحریم مردم تهران را در بطن خود دارد) بعلاوه ی حدود 50 درصد آن شصت در صدِ اعلام شده در مشارکتی نابرابر = عدم مشروعیت قانون اساسی بر اساس اراده ملی، و نه حقوق شرعِ تمامیتخواهان که ملت را امت خویش میخواهد را اثبات میکند. آیا امید بستن به این قانون بد، شریک دزد و رفیق قافله شدن نیست؟ آلوده شدن نیست؟ بیآنکه ره آوردی جز بر باد رفتنِ بیشترِ منابع ملی در راه استراتژیهای ضد ملی، و بیثباتی اقتصادی و فرهنگی و فقر بیشتر ملت و لاغر شدنِ روزافزونِ اراده ملی، داشته باشد!
من برایِ این ثباتِ معکوسِ "اراده ملی" هرگز نمیخندم و شاد نیستم!
چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است؟
بازیِ دوباره در میدانِ رقیب، با قواعد و داورهایِ ملتزم به او، جز باختنی دوباره ثمری ندارد!
این حُکمِ حافظهیِ تاریخی است: که "حکمِ حکومتی" فراتر از حکمِ "اراده ملی" است! بازی تنها در خارج از قواعدِ این میدان ثمربخش است! جایی مثلِ تحریم ملیِ انتخاباتِ قانونی، به عنوانِ تنها میدانِ اعلام و ثبت عدمِ مشروعیت ملیِ این قانون؛ نه در داخلِ دامِ آن! رمزِ پیروزی و شادی راستین این است، نه دلشاد بودن از تغییرِ نقشِ ملتزمین به این قانون!
خیام ابراهیمی
9 اسفند 94