خاتمی دروغگوست یا صادق؟
خاتمی: انتخاباتِ اخیر به سودِ رهبر و نظام بود!
============================
همواره چشمها را بر عزیزان و آنان که دوستشان داریم می بندیم... و اعتماد میکنیم، بی پرسش و پاسخ و منطقی که عقل و دلمان را توأمان مجاب کند. ما مردمِ خسته و اهل دلیم که فرصت با هم بودن نداشته و گاه هستی و سلامتِ خویش و آیندگان را فدایِ یک اشارت و کلامِ گوشنوازِ دوست و یا آنکه دوست می پنداریم می کنیم و 37 سال عذابش را میکشیم. ما به بارانهای تند و زودگذر تابستانی و رفیق بازی تمایل و عادت دیرینه داریم.
تعصب و بت پرستی شاخ و دم ندارد، و چپ و راست نمی شناسد!
اما، براستی قربانی کردنِ اراده ملی و وطن و نفیِ باور راستینِ خویش در راه هیجاناتِ نامعقول و دلبستگی های ویرانگر موروثی تا به کی؟
برای چندمین بار، علت شادی و غمِ مردم از تحریم و مشارکت و نتیجه ی انتخابات، توسط پرچمدارِ مظلوم و نجیب و دوست داشتنیِ اصلاحات اعلام شد! اما مشخص نیست چرا برخی مایلند سر خود را زیر برف کنند و بر رؤیای مبهمشان اصرار ورزند؟
امیدواران به قانون اساسی و اصلاح طلبان عزیز که گمان می برند زورشان به قدرت فراملی میرسد و قادرند بر استراتژیهایِ فراملیِ صدور انقلاب، که فراتر از اختیارِ دولت و مجلس، بصورت کاملا قانونی توسط قادر مطلق و نظامِ غیرپاسخگو تدوین و عملیاتی میشود تاثیر بگذارند، به چه آینده ی واقع گرایانه ای دل بسته اند که مشارکت در انتخابات عقیم را واقع گرایی مینامند؟ و به تدبیرِ چه راهکار و برنامه ی نوینی جزِ شکست در اوج دوران اصلاح طلبی امیدوارند؟!
با وجود شورای نگهیان منصوب رهبری، چگونه میتوانند بعنوان یک تدارکاتچی بر قوایِ موازیِ شش گانه که 80 درصد اقتصادِ غیرپاسخگویِ کشور در ید قدرتِ سپاهی است که مالیات نمی پردازد و مستقیما ذیل فرماندهی رهبری است، تاثیر بگذارند؟ و چگونه قادرند مقابلِ حکم حکومتی و حربه های شرعی از قبیل تقیه و مباهته و مکر با غیرخودی (ملتِ مستقل از ایدئولوژی رسمی) که در راستای حفظ نظام که از اوجب واجبات است بایستند؟
.
پرسش: آیا خاتمی صادق است و یا تقیه میکند و دروغ میگوید؟ و با وجود چنین پرچمداری چگونه به احقاق اراده ملی امیدوارند؟
محمد خاتمی، رییس جمهوری اسبق ایران، در نشستی با مشاوران خود گفت که او و دیگر گرایشهای اصلاح طلب حکومت اسلامی ایران با شرکتشان در انتخابات هفتم اسفند ماه ثابت کردند که در داخل نظام و با نظام هستند و با کسی یا جریانی دشمنی ندارند.
پرسش: چگونه میتوان با دشمن اراده ملی که قانون اساسی و معتقدان به آن هستند و حق مسلم ملت را در جیبِ امت یک نفر مصادره کرده، کنار آمد و حذف نشد و حقِ تابعیتِ ملی را تعبیر کرد؟ آیا راه نجات در میدانِ حریف است؟
نام این نقض غرض چیست؟ دروغ یا صدق؟
باستثناء سوء استفاده از عنوان ملت به جای امت، آیا اصولگرایان صادق ترند یا اصلاح طلبان؟ آیا اصولگرایان که با صراحت لهجه بر اعتقاد به دوقطبی قانون اساسی (که مردم را بین امت و ملت، خودی و غیرخودی، دوست و دشمن تقسیم کرده) تاکید میکنند و با باور به ابزارهای شرعی از جمله تقیه (دروغ مصلحت آمیز با خودی و غیرخودی)+ مباهته(تهمت و افتراء به غیرخودی و خودی)+ مکر (فریبِ غیرخودی که دشمن است)+ رحماء با خودی و اشداء با غیرخودی، صراحتا سیاستشان عین دیانتشان است، و رای مردم را هیچ می انگارند و حکم حکومتیِ ولایت مطلقه ی فقیه را لازم الاجراء میدانند، صادقترند؟ و یا اصلاح طلبان که به بازی در میدان و معرکه ی قانونِ اساسیِ فراملی امید بسته اند و همواره بر زبان آن میرانند که در دل ندارند؟!
آیا راه مستقیم نزدیکتر است یا کش دادنِ ریاکاری؟ آیا بار کج به مقصد میرسد؟ و اگر نه، پس چرا خوشحال و دلشادند که توانشته اند از یک سوراخ بارها گزیده شوند؟! آیا این تاکتیک، رویکردی مازوخیستی است یا توهم و یا واقع گرایی؟
خیام ابراهیمی
19 بهمن 1394