خائن به وطن کیست؟ و راهِ جبران مافات چیست؟
اگر "ارادهملی" پنیرِ افتاده از منقارِ زاغکی در کام روباه باشد، تنها باید پنیر پس داده شود؛ نه آنکه به حضرت گرگ حواله شود! اما چگونه؟
بهای جهلالعارفینِ پرچمدارانِ اصلاحطلب و جهلِ مرکبِ پیروانشان، ویرانی ایران است! مملکت بدون تضمین قانونی نظارت ملی ملت مستقل از ایدئولوژی (تنها بر اساس حق مسلم آب و خاک مشترک) تنها بر اساس اعتماد سنتی به شعار غیرپاسخگویِ غیرقانونی و هیجانات کور عاطفی، بر باد هواست! درحکومتی بدون تضمینِ نظارت ملی در شوراها، با نخودولوبیا کردن میزان سرسپردگی به قدرت ایدئولوژیک تک نفره در شوراهای ولایی، سرنوشت و امنیت وطن در اختیار ملت نیست! و شهروندی که این امر بدیهی را نفهمد همواره بازیچهی عواطف کور و مردهی سنتی در دوران مدنیت است و نقد به پرچمداران کاذب را برنمیتابد و با خودفریبی این حقیقت ساده را کتمان میکند که تاکید بر اعتماد به#موسوی و #خاتمی و #روحانی و حتی #گاندی و #نلسون_ماندلا بدون نظارت تمام مردم در شوراها و بدون تضمین اختیارات قانونی پاسخگو، میتواند چاهنمایی و عامل ویرانی وطن شود! حقیقت این است که: تمام بازیها و قواعد زندگی در نظام تصمیمسازی سرنوشت ملی از قبیل #انتخابات و نماینده و مدیریت منابع و سیاست گذاری و پیروی از نقشههای راه و استراتژیهای کلان، تنها در بستر نظام #دموکراتیکمعنادار است، نه در دامن و در بستر قدرت فراملیِ مطلقه. قانون خوب است اما نه قانون گرگ و برده و روباه... قانون امروزی باید نظارت ملی را بدون کم و کاست و تمایزات ایدئولوژیک تضمین کند وگرنه شعارهای زیبا همچون فریب روباه مکارِ چلاقی است که وعدههای بدون تضمینِ پفکی را به آواز خوش میخواند، اما قدرت هر گونه تعهدش با گرگ است! #قانون_اساسی حاکم چنین است و ویژهخواران اصلاحطلب و پیروان ساده دلشان تنها بر اساس علقهی غیرعلمی به روش عصر حجری و قجری، به روی مبارک نمیآورند که مدنیت از اصول امنیتی دورانِ راهزنان و ساختارِ قبیلهای پیروی نمیکند و هر گردی گردو نیست! انتخابات و #صندوق_رای تنها در بستر دموکراتیک قابل اعتناء و معتبر است؛ که قدرت فراملی مطلقه بر آن حکمفرما نباشد!
از جهل مرکب و ناآگاهی و سادهدلی و ریاکاری پارادوکسیکال ایرانیان مشارکت کننده در بیعت با نظام سلطه همین بس که حاضر نیستند به درخواست برادرشان که خواستار قدرت مطلقه است حقوق ماهیانه ی خودشان را به او بدهند تا بدون حساب و کتاب، مختار و صاحب اراده و مادرخرج زندگی خودشان شود، اما حاضرند اختیار و اراده و سرنوشت یک مملکت را مفت مفت با تمام منابع طبیعی و سرنوشت نسلها به سرانگشتان ولی مطلقهی فقیه بسپارند و بعد بصورت غیرقانونی مثل تف سربالا علیه #بیعت و تسلیم قبلی خود بر سر قادر مطلقه غر هم بزنند!
چرا #خاتمی لال شده است؟ #موسوی کر و #روحانی کور؟!
حضرت دوست میگوید: هیهات از #خاتمی و #روحانی و #موسوی که در مصاف ارادهی قانونا عقیم ملت بینوا و ارباب و سلطان صاحبکران امت خودشان، میان شعارهای بادهوایی غیرپاسخگو، همچون تف سربالایند و صراحتا از قانون اساسی توبه نمیکنند و تکلیف مردم را شفاف نمیکنند و برای اثبات مقبولیتِ حق اکثریت عددی ملت در مقابل مشروعیتِ اقلیت قانونی، مردم را به تحصن در میدانِ امن نماز جمعه و راهپییمایی های موازی در همایشهای دارای مجوز قانونی نمیکشند تا با درخواست#تغییر_قانون_اساسی مقدمات استقرار اراده ملی را بصورت مسالمت آمیز و بدون تنش فراهم آورند و به جای #چاه_نمایی_کاذب #امید_راستین را در چشم و دل ایرانیان بکارند و چرا آدرس را درست نشان نمیدهند و این روزهای خطیر "صم بکم" لال مردهاند تا صندوق بیعت در انتخاباتی و دامی دیگر؟!
براستی بر ملت ساده دل و مهربان حرجی نیست! هر چه هست از شرّ مدعیان آگاهی و عوامفریبان عالم و و خائن به باور ملی است! وگرنه ملت فرهیخته کجا و فهم قانون اساسی کجا؟!
البته چیزی که عیان است...چه حاجت به بیان است؟! که از امنیتی ترین حقوقدان امینِ قادر مطلقه در طول 40 سال به عنوان یک استراتژیست خدعه با غیرخودی در تمام عرصه های پشت صحنه و تمام قراردادهای سرنوشت ساز، نباید بیش از این انتظار میبود که برای حفظ نظام با مردم جاهل و صغیر که قانونا اختیارشان بیشتر از بیعت عددی نیست، خدعه کند! چون حضرات سلامت ملت را در دامان ولایت شائقند و گیریم که این طفل صغیر برای آب نبات چوبی زندگی دو روزه چند بار هم عر بکشد و یا نق بزند!
مشکل از روباه مکار نیست! مشکل از ساده اندیشی زاغ بالای درخت است که در عصر مدرنیته و مدنیت، هنوز بصورت سنتی بنای اعتمادش را بر اعتماد به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعمو میگذارد و در صف بیعت قانونی برای اثبات بردگی اراده و اختیار، با اراده و اختیار خودش را تسلیم قانون نخوانده میکند که وقتی بموجب بند یک اصل 110 تمام قدرت تعیین سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی با یک قدرت مطلقه (مطلقه نسبی نیست) و تنها به اختیار قانونیِ یک نفر است، آنوقت تمام مسئولین 3 قوا جز مجری و رهرو و تدارکاتچی و آبدراچی و نهایتا لکوموتیوران قطار صدور انقلاب زورگیری عقیدتی به دیار قدس روی دو ریل ثابت چپ و راست نیستند و انحراف از ریل به معنای مرگ است!
وقتی در صف ایستادن به معنای بیعت عددی با قانونِ قدرت فراملی و حکم حکومتی پیدا و پنهان و تصمیمات سرنوشت ساز تک نفره برای یک ملت هشتاد میلیونی باشد، آنگاه تنها در مقابل این صف ایستادن میتواند چنین مشروعیتی را از سکه بیندازد و به نفع مطالبات ملی مؤثر باشد!
وگرنه کدام مرجع ملت مستقل میتواند اثبات کند که همین خوانش بیعت وار عددی 18 یا 24 میلیون که اختلاف دو جناح بازیگر را هر بار کمتر و کمتر میکند تا باورپذیری شکاف کمتر شود درست است یا مکری است برای حفظ نظام سلطه؟
امان از این دل ساده که نسل به نسل از دنیا رخت برمی بندد و فقدان تشکیلات ملی این تجربه را به نسل بعدی منتقل نمیکند... تا در دوری باطل و جاودانه بره ها لقمه ی گرگ شوند...
تا این گوساله گاو شود... دل مادرش آب شود!
داستان روباه و زاغ تنها یک قصه ی خیالی پای کرسی های آزادپریشی در شب چله ی وطن نیست... چو نیک بنگری جای جای این مکانیزم ریاکارانه و عوامفریبانه، در طبیعت میهن پیداست و وطن از همین جهل ملی و خیانت پرچمداران آگاهش ویران است!
خیام ابراهیمی
4 آذر 1397