Sunday, November 7, 2021

یافتم

#یافتم ! (اعتبار سنجی)

ناگهان، چون ارشمیدس، فریــــاد برآورد: یافتم! یافتم: #طرح_توجیهی ! نه #عقرب_بی_زهر
مشکل اصلی اپوزیسیون ایرانی برای رسیدن به هدف مشترک عام(نه خاص) چیست؟


1. روش و"مکانیسم تصمیم‌سازی علمی و مؤثر گروهی"
با پتانسیل اقناعی و اعتمادزایی فراگیر، گرد منافع مشترک عام(نه خاص)، و وحدت رویه برای کشف و شناخت و حل مسئله از گام اول تا ترسیم شفاف و دقیق #سکانس_آخر، طبق یک
#الگوریتم!

2. فقدان منابع تامین #پول ... و البته تضمین امنیتی نسبی.
البته استعمارگران و استثمارگران همواره برای تامین پول و اعتبار لازم، آماده‌اند! اما به شرط اینکه مکانیسم تصمیم سازی، ابتر و عقیم باشد
!
در رژیم گذشته، پس از وحدت یک گروه مبارز، بر عنصر اول(البته در اهداف خاص نه عام) #اعتبار این منابع مالی از چند طریق تامین میشد
:

1) دو قطب شرق و غرب عالم و نیروهای وابسته در بازار مذهبی/سنتی (مثل #هیئت_مؤتلفه)
2) منابع مستقل
3) مصادره بانک‌ها

برای تامین منابع مالی، آیا هدف وسیله را توجیه می‌کند یا نمی‌کند؟
اعطاء و کسبِ
#اعتبار از راههای ترعیب/تهدید/تطمیع، از ابزار اصلی #ملکه_بنت_حسن (مالک فعلی ایران) برای دوشیدن منابع طبیعی و انسانی مردم هر مستعمره است.
.
منابع مستقل
:
با توجه به رویکرد پریشان اپوزیسیون به نظر میرسد که منابع مالی تزریقی، یا به ابتر بودن روش مبارزه آگاه است و یا ناآگاه! این یعنی ناآگاهان آتش زده اند به مال خویش! اما آگاهان در پی چیستند که بر آن روشهای خاص و عقیم پای می‌فشارند؟! آیا قرار است مردم ایران با استمرار روشهایی که توجیه منطقی ندارد، به نتیجه نرسند؟... این تنها نتیجه‌ی منطقی است که میتواند از 43 سال مبارزات عقیم اپوزیسیون استنتاج کرد! لذا ضروری است که به منابع مالی مستقل که از تجربه‌ای میدانی در طرحهای توجیهی اقتصادی موفق بوده‌اند فکر کرد! لااقل میتوان به رفتار حرفه‌ای و صدق ایشان از تئوری تا عمل اعتماد کرد
!

در فساد و ناهنجاری اخلاقی و بی ثباتی نگران کننده و بن‌بست سیاسی و اقتصادی نظام غیرمردمی حاکم بر ایران، که منجر به پریشانی و ویرانی روزافزون جامعه‌ی ایرانی شده است، و پیرو روشِ مبارزات ابتر اپوزیسیون، با نگاهی گذرا به ثروت میلیاردرهای ایرانی، به نظر میرسد که اگر یک سرمایه‌دار میلیاردِرِ آزاده و مستقلِ ایرانی(اگر یافت شود)، تنها درصد ناچیزی از ثروت خود را در راه استقرار قدرت تمام فرزندان مام میهن هزینه کند، البته نابود نمی‌شود، اما این احتمال هست که شاهد خروج از بن بست قانونی و استقرار اراده مردمی و متعاقبا آبادی و شکوفایی وطن گردد و آنچه هزینه‌ی مادی می‌پنداشته، به یک سرمایه‌گذاری معنوی ارزنده مبدل شود! در واقع او باید مجاب شود که نقشه راه تا هدف باید دارای یک #طرح_توجیهی امنیتبخش باشد! چه در ساحت انسانی و چه در زمینه‌ی مادی.

اما آیا چنین دستاوردی برای یک میلیاردر ایرانی معنادار است و دارای طرح توجیهی؟
آیا به ریسکش می‌ارزد؟
نابودی ایران؟ یا از دست دادنِ بخشی از سرمایه؟
این پرسشی است که نیازمند تلاش بی‌هزینه‌ی لابی‌های آزاده و مستقل برای گرفتن این پاسخ از ایشان است! اما آیا یک ایرانی دلسوز و لابیِ مردمی، برای چنین مقصود ارزنده‌ای حاضر است از وقت و اعتبار خود برای انتقال یک راه نجات طبق یک طرح توجیهی به میلیاردرها، مایه بگذارد؟! و یا باید در اصالتِ باور تمام مدعیان مبارزه، شک کرد؟
متحیرم و ناتوان از فهمِ همتِ والای امثال
#باقر_خان و تکرارِ #ستارخان! چه برسد به #کورش_کبیر.
براستی بر ما چه رفته که همه چیز را مفت و بی زحمت می‌خواهیم؟ تا جایی که در خطیرترین نقطه عطف تاریخِ معاصر که هویت و حیثیت مردم ایران در خطر ویرانی کامل است، برای فهمیدن و انتقال راه نجات یک ملت هم فرصت و توانی جدی نداریم! گاه حتی حاضریم بی هزینه بمیریم، اما ‌با زحمت و هزینه زندگی نکنیم
!
.
اهداف فشل و ابتر، با شعارهای هوایی و بی‌بنیاد
!
آیا می‌دانی چرا مدعیان مبارزات مردمی، با پرداختن به حواشی و پرهیز از متن اصلی، خود را به جهل‌العارفین می‌زنند و آدرس درست را نشان نمی‌دهند؟! چون محتمل است که حاشیه‌امن اعتبار خاصشان در راه منافع مشترک و عامی که متشکل و مطمئن نیست و در هواست، بر باد ‌رود
!
آنها حاضرند به روش‌های سهل الوصول و عادت شده، به یک دیکتاتور و گزمه‌هایش و حتی به یکدیگر بصورت رایگان فحش دهند و یک شخصیت خاص را با پرداخت هزینه‌ای ناچیز نقد کنند، اما ریسک بالای پرداختن مسئولیتبار به شاخصه‌های عام نامانوس را به جان نخرند و از گردِ شخصیت‌های قابل دسترسی، دورتر نشوند و به ماهیت یک شاخصه و
#نقشه_راه استقلال و آزادی نپردازند! چون با پرداختن به پوسته سخت قدرتِ متنی که در بوته‌ی آزمون و خطا تثبیت نشده و از نتایج آن مطمئن نیستند، اعتباری به دردبخور در عمر محدود خود کسب نمی‌کنند، و واهمه دارند اندکی متضرر ‌شوند!
چنین روحیه‌ای در عمر محدود سیاستبازان، موجب میشود همواره منافع عام مردم پراکنده (که تضمینی ندارد) در اولویت دوم قرار گیرد و تا امروز به تعویق بیفتد
!
چون با ترعیب و تهدید و تطمیع، برای حفظ امنیت خویش و خانواده و کلونی صنفی خویش، یا
#گروگان نظام مافیای قدرت شده‌اند؛ و یا نمک‌گیر. و در هر دو صورت نزد مافیای قدرت، آتو دارند و بصورت جزیی و یا کلا تا حد مرگ، بی‌اعتبار می‌شوند! از صدر هرم تریبونداران نظام بگیرید تا منتقدین مطرح و سلبریتی‌های سیاسی/اقتصادی/فرهنگی از داخل تا تریبونهای خارج! حتی یک تریبون مستقل فراگیر، وجود خارجی ندارد!
.
#عقرب_بی‌_زهر
"عقرب بی زهر" عنوانی است که حکومتهای توتالیتر و مافیایی، با برساختن گروهکهای مبارز کاذب و فریفتن جوانان عاصی و مردم بینوا و ساده دلان، و متعاقبا منهدم کردنشان، موجب میشوند که اعتماد مردم از هرگونه مبارزه برای استقرار قدرت خود بر سرنوشت عمومی سلب شود! بدیهی است که منظور از مبارزه در این نوشته، فعالیت گروهکهای خاص، از قبیل صاحبان تریبون در اپوزیسیون خارج نشین، و یا دلقکهایی صادراتی که با سرمایه گذاری سیستم امنیتی به روش‌های تخریب #ری_استارتی و #جنگ_مسلحانه ترغیب می‌کنند نیست! آخرین نمونه‌ی چنین شامورتی بازیهای امنیتی/اطلاعاتی، گروه #قیام_سپید (معروف به محمدا) با پرچمداری #محمد_حسین_پور (دکتر سایان) است، که طی روز گذشته سیستم امنیتی نظام اعلام کرد که آنرا در استان #البرز منهدم کرده است! اعتماد فراگیر مردم پریشان و غیرتشکیلاتی با پیوستن تصادفی به فعالیت گروهکهای خاص روی موج هیجانات کور، مقدور نمی‌شود! اکثریت مردم به یک مکانیسم عام فراگیرامنیتبخش و مسالمت آمیز و اقتاع کننده، اعتماد می‌کنند! آن هم نه با روش‌های سلبی/حذفی و تنش آفرین و خشونتباری که همواره #سکانس_آخر فتح قله‌شان ناپیداست و پرچمدارانش از توضیح آن طفره میروند!
بنابراین شک نباید کرد که پرچمداران کاریکاتوری، که با روشهای پفکی و خاص، پرچم عام مردم را در دست می‌گیرند و تشویق به شورشی مردمی بدون سکانس آخر میکنند، وابسته به منابع قدرت استعماری و استثماری‌اند
!
بسیار باید مراقب بود که با نیش
#عقرب_بی_زهر گزیده نشد! چون این عقرب تنها برای مافیای قدرت سلطه، بی‌ زهر است!
آنچه قابل توجه است، این است که یک طرح توجیهی بتواند دارای فلسفه، استراتژی، تاکتیکهای مناسب و امنیتبخش با یک مکانیسم تصمیم سازی و روش عام باشد که تاکیدش بر شناخت و آگاهی و الگوریتم یک نقشه راه علمی و عملی از گام اول همراهی و اعتمادسازی اقناعی تا
#سکانس_آخر، برای تضمینِ متن قدرت مردمی تا همیشه باشد، نه اینکه تنها به حواشی روبنایی بپردازد!
.
آزادی و استقلال در متن؟ و یا حاشیه؟
در واقع، پرداختن به
#حواشی به جای #متن، عملا یعنی شراکت با مافیای قدرت!
متن چیست جز تضمین انسان در قانون؟ و حاشیه چیست جز نواله خوری از متنی که انسان در آن مهره است
!
مبارزین آزاده و مستقل برای اینکه در دام هیئت مؤتلفه‌ی مذهب کاسبان قدرت فرامردمی (صاحبان اعتبار نزد ملکه، مدعیان مالکیت بر ایران) نیفتند، راهی ندارند جز اینکه برای استقرار و تثبیت
#شبکه_مردمی از شوراهای محلی تا مرکزی، با تغییر ماهوی قانون اساسی(با شیفت از اولویتِ #تضاد_منافع ناشی از حقوق ثانویه ایدئولوژیک، به اولویتِ #منافع_مشترک مادی در آب و خاک مشترک) اقدام نمایند. وگرنه بازیگر قواعد بازی مافیای استعمار و استثمارند!
استمرار حرکت و راندن با این فرمان سنتی، یعنی: تا ابد سر کاریم
!
بنابراین، به هیچ راهکار و نقدی که بدون فلسفه، استراتژی، و تاکتیکهای علمی، برای تدوین یک #نقشه_راه مسالمت آمیز و میدانی با ترسیم و تصویر دقیق #آخرین_سکانس یک سناریوی فراگیر عام و مردمی، بر اساس مکانیسم تصمیم سازی با سازوکار یک شرکت سهامی عام(نه خاص) از گام اول تا آخر، نظر نداشته باشد، دل نباید بست! و از آنانی که پیوسته شعار آزادی و سکولار دموکراسی، و جدایی دین از سیاست، حتی بصورت رادیکال و با ادبیات سلبی/حذفی و با فحش و مشت و شعار آماده‌ی جنگ با جیب خالی و پز عالی هستند و مردم غیرتشکلاتی را به مقابله مسلحانه تشویق میکنند، اما از مکانیسم تصمیم‌سازی عام، گریزانند، پرهیز باید کرد
!

امنیت اپوزیسیون پفکی و دروغین، که بنایش بر شعارهای بی بنیاد و فلسفه، و تهییج هیجانات کور و مشت و شعارهای هوایی است، چه در ساحل امن عافیت و چه در میدان، توسط مافیای قدرت، تضمین شده است و جملگی عزیر دلِ #ملکه_بنت_حسن و لابی‌های ولایتمدار و دلالان #هیئت_مؤتلفه و آلتهای قتاله‌اند، تا ایران #ایرانستان شود! شاید بازیچه‌ها خود ندانند، اما چون راه مطمئن دیگری پیش پایشان نیست، لذا همت خود را برای ابداع و ابتکار عمل به کار نمی‌گیرند! چون در بستر قدرت مافیا، بی تکیه‌گاهند و هر فعالیتی یک ریسک پرخطر در نهاد خود دارد، که ممکن است اعتبارشان را بر باد دهد؛ بی آنکه چیز دندانگیری بدست آورند! مبارزین دانشمند و مستقل ما ناتوان از همگرایی با رویکرد عامند، چون ناتوان از تامین اعتبارند! چون چنین رویکردی در بستری ناامن، نیازمند توانی فوق‌العاده، با ضریب موفقیت مبهم است! چون تاکنون چنین روشی در بوته‌ی آزمایش قرار نگرفته است! آنها مایل نیستند راهی نو را بپیمایند! چون یا عادت ندارند و یا اساسا به فکرشان خظور نمی‌کند که راه نپیموده‌ و مؤثر نوینی می‌تواند در دسترس باشد، که بصورت مسالمت‌آمیز با کمترین هزینه و بیشترین فایده، مقدور باشد!
دستیابی به یک نقشه راه زاینده و بالنده، نیازمند یک نظریه پرداز و فیلسوف و شخصیتهایی مستقل با منابع اعتباری مستقل است تا بتواند به جای تلف شدن در حاشیه، در متن شکوفا شود و رهروان را به سلامت تا فتح قله هدایت و حمایت کند!
.
پرفسور لبمتون فیلسوف و شرقشناس استعمار:
شناخت و تئوریزه کردن مکانیسم وطن فروشی با دلایل موجه، بیش از صد سال طول کشیده و سابقه دارد
!
آخرین نظریه پرداز و فیلسوف و تئوریسین این مافیا، #پرفسور بانو #لمبتون است که در دهه 20 و 30 و 40، بعنوان مستشرق و مامور #اینتلیجنت_سرویس بسیاری از روستاهای ایران را با پای پیاده درنوردید، تا قادر باشد مناسبات فرهنگی و قدرت را در متن جامعه بشناسد! و ناگزیر نباشد از حاشیه قضاوت کند! این روش نهایتا در سال 1342 (پس از شورش خمینی) به این گزاره منتهی شد:
"برای حفظ منافع بریتانیا در ایران(که از اوجب واجبات است)، استقرار یک حکومت شیعی ضروری است!"
15 سال طول کشید تا آن گزاره در بهمن 57 تعبیر شد!
بر اساس چنان گزاره‌ای بود که سناریوهای استعماری نوشته شد و گام به گام تا مرحله‌ی فتح قله پیش رفت! تا منافع استعمار تامین شود! این مقدور نمیشد جز با استقرار قواعد و اصول قانونی که قادر باشد هر جنایت و هر راهزنی انیران و بازیچه‌ها و آلتهای قتاله‌اش را در یک مستعمره تئوریزه کند!
بدیهی است که برای پیشگیری از تداوم اهداف استعمار نمیتوان به شعارهای بادهوایی و امید به نیت خیر و اهداف کاغذی شخصیتها و رفتارهای پریشان مردم از حاشیه تا متن میدانی پرچمداران دروغین، بسنده کرد!
 تنها مانع اتلاف منابع در مطامع استعمار، و برای پاتک زدن به اهداف غیرانسانی ویرانگر انیران، دستیابی به یک روش علمی برای نوشتن یک طرح توجیهی قابل دفاع است! روشی شبیه روش خود ایشان متکی بر شناخت متن قدرت و قوانین و قواعد آن در میان مردم! با چنین روشی است که میتوان به استقرار یک نظام مردمی بصورت میدانی(از شوراهای محلی تا مرکزی) امید بست تا تمام فرزندان این آب و خاک مشترک بتوانند حاکم بر سرنوشت مام میهن شوند!
و البته هیچ طرح توجیهی موفق نخواهد شد، جز جذب و تامین سرمایه از منابع مالی مطمئن.
.
در جستجوی سرمایه‌گذار برای یک پروژه‌ی ملی/میهنی
:
وقتی در لیست میلیاردهای ایرانی، نظری گذرا بیندازیم، میتوان ایشان را به دو گروه یهودی و غیریهودی تقسیم کرد! منبع جدول پیوست در ویکی پدیا قابل دسترس است! به باورم این لیست تنها یک لیست علنی برای انحراف اذهان مردم است، که میلیاردها تنها همین‌هایند! با این وصف، این جدول قابل اعتناست! بر اساس خوانش بین خطوط، ما جز یکی دو تن، اثری از هیئت مؤتلفه اسلامی نمی‌بینیم! حال آنکه آنها یکی از مهمترین عناصر و م نابع مالی مؤثر در تاریخ معاصر ایران از دوران رژیم گذشته تا حال بوده‌اند!
اعتبار یهودیان میلیاردر:
یکی از نکات مهمی که میتوان بین خطوط این لیست خواند، تعداد قابل توجه یهودیان میلیارد ایرانی است که در جامعه ی ایرانی یک کلونی مذهبی و کم تعداد بوده و هستند! البته با توجه به شرایط پس از کودتای بهمن 57، محل فعالیت و زندگی امروز ایشان نیز مهم است!
بدیهی است که میلیاردرها بر اساس سیاستهای کلان و مناسبات قدرت در سرزمینهای مختلف، و با بهره گیری از ویژگی‌ها و استعداد و فعالیت شخصی خویش، از اعتبارات بومی و یا بین‌المللی بهره برده‌اند! بخش قابل توجهی از این لیست شامل یهودیان ایرانی است! آیا آنها ژن برترند؟ آیا توفیق ایشان وابسته به روحیات و فرهنگ ایشان دارد؟ آیا مورد حمایت خاصِ صاحبان قدرت و اعتبارند!
با خوانش میان خطوط پی میبریم که علاوه بر ویژگیهای شخصی و کلونی بومیشان، آنها مورد حمایت خاصند! هرچند خاستگاه فعالیت جوانان ایشان خارج از ایران بوده است اما خاستگاه نسل پیشین ایشان ایران بوده‌است! نهایتا آنها توانسته‌اند با بهره گیری از اعتبارات خارجی میلیاردر شوند!
.
اعتبار هیئت مؤتلفه علیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی:
به باورم، بر اساس همان خوانش بین خطوط، از اعتباربخشی #ملکه_بنت_حسن، یک گروه دیگر هم برخوردار بوده‌اند: #هیئت_مؤتلفه_اسلامی (بازاریان مذهبی مورد عنایت ملکه)... گروهی که مدیریت #اتاق_ذکر ایرانی، بواسطه‌ی ایشان تعیین می‌شود! این شورا تنها شورای مؤثر مافیای قدرت، برای عقیم کردن قدرت شوراهای مردم ایران است! اینها ریشه در مخالت #خمینی با #انجمن‌های_ایالتی_ولایتی در انقلاب سپید شاه و مردم ایران دارند
! انجمن های ایالتی و ولایتی نظر به تشکیلات مردمی داشت! مردمی که اعتبارشان وابسته به حضور و منافع مشترکشان است! شاه میخواست به اینها اصالت بدهد! اما اعضاء هیئت مؤتلفه سلامی همواره مخالف آن سیاست شاه بود!
این انجمن‌ها هم مورد انتقاد #مصدق بود و هم مذهبیونی چون انجمن حجتیه و فدائیان اسلام و خمینی و البته هم بخش عمده ای از رانتخوارانِ حکومت شاه! جملگی معتقد بودند که مردم را نباید در مکانیسم تصمیم سازی و سیاست دخیل کرد! مردم صغیرند
!
جالب است که مصدق هم که پیوسته خواستار حضور مردم بود نیز مخالف استقرار این انجمنهای مردمی بود! ظاهرا اکثر سیاسیون و صاحبان قدرت، مردم را تهییچ شده و پیرو شعارهای داغ می‌خواستند؛ نه بیشتر... حضور مردمی که عادت به همگرایی و کارگروهی ندارند دردسرساز است! به مردم توهم مالکیت و سهامداری در سرنوشت مشترک میدهد! چنین مردمی با بدفهمی، جلوی پیشبرد امور اجرایی را میگیرند و چنین هزینه‌ای دلخواه نخست وزیرانی که میخواهند با تمرکز قدرت کار خود را پیش ببرند نیست
!
.
#ترور #رزم_آراء طرفدار تشکیل شوراهای مردمی(انجمنهای ایالتی/ولایتی):
#مصدق همچون #کاشانی و نیروهای ملی مذهبی و بعدها #خمینی، با تشکیل این انجمنهای مردمی مخالف بود. اما جای تعجب دارد که #رزم_آراء موافق تشکیل آن بود.
از معدود شخصیتهای بارزی که موافق حضور میدانی مردم بودند سپهبد #رزم_آراء (نخست وزیر وقت)بود که به دست #فدائیان_اسلام #ترور شد!... روز ترو رزم آراء، ظاهرا #شاه هم قلبا از نتیجه که حذف رزم آراء بود، راضی بود! هر چند پیش از آن برای صلابت و اندیشه‌ی او احترام فوق‌العاده‌ای قائل بود! شاه را از او ترسانده بودند! به او گفته بودند که او ویژگیهای رضاشاه را دارد! ویژگیهایی که در شاه نبود
!
خبر جعلی بدستش رسانده بودند که رزم آراء، قصد کودتا داشته است
!
چه کسی این خبر را رسانده بود؟ سندی در دست ما نیست
!
اما در روز ترور رزم آراء، عَلَم(طرفدار انگلیس) با بانو #پرفسور_لمبتون (مستشرق و جاسوس انگلیس در ایران) شتابزده از اصفهان خود را به تهران رسانده بود تا به مسجدی برود و در مراسم تشیع جنازه ی یک روحانی شرکت کند! همان جایی که قرار بود #ترور رزم آراء در آن صورت بگیرد
!
اما رزم آراء در مسجد نبود! "عَلَم" سرآسیمه به نخست وزیری میرود! و با رزم آراء به مسجد برمی‌گردد! و در راهروی ورودی مسجد، ترور توسط طهاسبی(از فدائیان اسلام) انجام میشود. طهماسبی دستگیر و زندانی میشود... اما دیری نمی پاید که با تلاش #مصدق و تصویب مجلس به عنوان یک سرباز ملی که یک خائن را به قتل رسانده، از زندان آزاد میشود!(اینکه مجلس شورای قانونگذار یک کشور، به اقدام تروریستی در مقابل چشم مردم امتیازی علنی دهد، هم از آن تصمیمات نادر و عجیب در تاریخ مجالس شورای ملی است).
در باب اینکه آیا رزم آراء با تیرهای طهماسبی(که موقعیت شلیک دقیق از سمت چپش را نداشته) کشته شده است و یا با شلیک ماموری دیگر ( و یا همزمان هر دو)، اختلاف هست! اما مهم این نیست! مهم این است که طهماسبی به شلیک تیر اعتراف میکند و هیچ ماموری دستگیر نمیشود و خودش به تنهایی به ترور رزم آراء افتخار می‌کند! چرا؟ چون او را به دلیل منطقش در صبوری برای اتمام قرارداد نفتی با شرکت ایران و انگلیس، تا ادای تعهد و قدرت گرفتن از لحاظ تکنولوژی و توانایی، متهم کرده بودند به تمایل و مزدوری به انگلیس! حال آنکه نظر او پیشگیری از بی ثباتی ناشی از عهدشکنی و قهر و تحریم احتمالی انگلیس، و فرصت یافتن برای کسب و تثبیت قدرت ملی زمان مقتضی بود! اما او را ناجوانمردانه متهم به مخالفت با طرح ملی شدن نفت کردند! حال آنکه نفت ملی بود! کافی بود مدت قرارداد پایان یابد و با یک برنامه‌ی مدون علمی و عملی، قدرت تکنولوژیک برای استقلال فراهم آید! فرصتی که پیش‌تر بدلایل مختلف از جمله اشتغال به زیرساختهای دوران رضاشاه، و عدم آمادگی لازم و کافی برای ایستادن بر پای خود در زمان گذشته، مهلتی مؤثر و برنامه‌ای علمی وجود نداشت! و قصد رزم آراء تقویت بنیه‌ی تکنولوژیک و اجرایی بود! اما شخصیتهای سیاستباز جاه طلب، با سطحی نگری تنها به شعارهای روبنایی استقلال‌طلبانه، بسنده میکردند! حال آنکه هر استقلالی بر بستر خرابیهای موروثی و سنتی، نیازمند مقدمات و تمهیداتی برای تقویت قوای مادی و مدنی در کشور و در توان مردم بود و هنوز هست! بدون برنامه‌ای علمی و صرفا بر اساس توکل به خیال، چنان قدرتی قابل تحقق نبود و نیست! همچنانکه شاهد بودیم و هستیم که همین شعارهای ساده لوحانه و روبنایی 43 سال موجب تحمیل چه هزینه‌های گرانبار مادی و معنوی و انسانی غیرقابل جبرانی شد! چیزی که عوامل استعمار با آلت قراردادن و موجسواری بر هیجانات کور و غیرعلمی عوامل استثمار بومی، همواره آن هزینه‌ها را به مردم ما تحمیل و خود بهره‌اش را برده‌اند
!
.
سرمایه‌گذاری برای چاپیدن قدرت مردم، و یا استقرار آن؟
حمایت استعمار بریتانیا از نیروهای مذهبی(چه یهودی و چه اسلامی) بر کسی پوشیده نیست! آنها سالها بود که در کار طراحی و اجرای سناریوهای متنوع بوده‌اند، تا قدرت مردم را در دست یک نیروی قابل بازیچه شدن و وابسته و مذهبی حصر کنند! نیرویی که نه رضاشاه و نه محمدرضاشاه واجد آن نبودند! نیرویی که بتواند مردم را بین مؤمن و کافر تقسیم کند؛ اکثریت کفار را حذف کند! و افسار اقلیتِ مؤمنین را به دست بگیرد... آنگاه تنها میماند اینکه با چه ترتیبی دمِ کدخدا را ببینی و یا او را به گروگان بگیری و یا بواسطه ی لابیهای خود او را در دامچاله‌های خود درلفکنی و آنگاه ملت را بچاپی
...
آنچه قانون اساسی فعلی با مشروعیت دادن به قدرت فرامردمی و ایدئولوژیک، به خواست و نیت شرورانه‌ی استراتژیستهای استعمار میدان می‌دهد
!
.
سرمایه گذاری بر شخصیت‌های ایدئولوژیک... نه شاخصه‌های مردمی:
بنابراین، برای استقلال، باید از شعارهای روبنایی شخصیتها دست کشید و به فکر مکانیسم تصمیم سازی گروهی بود تا آن اعتماد فراگیر مردمی شکل گیرد و شکوفا شود
!
آنگاه در عرض مدتی کوتاه، بدون قطره‌ای خون، تمام مردم ایران از جمله مسئولین گروگان در پوزیسیون و اپوزیسیون و خانواده‌هایشان از زندانِ ترعیب و تهدید و آلودگی به تطمیع و گروگان شدن، آزاد و رها خواهند شد و هر لحظه تن و بدنشان نخواهد لرزید که نفر بعدی که باید حذف شود، ایشانند
!
آنگاه: چون که صد آمد نود هم نزد ماست
!
.
تنها یک راه: استقرار قدرت مردمی برای اعتبار عام(نه خاص)
برای رسیدن به گام اول، پروژه‌ی
#استقلال و #آزادی مردم ایران، یک راه بیشتر وجود ندارد!... هر راه دیگری بر اساس مکانیسم اعتماد سنتی به تار سیبیل دایی جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوت، به ویرانی بیشتر منتهی خواهد شد!
برای نجات تمام مردم ایران از جمله مسئولین و بازیگران پوزیسیون و اپوزیسیون، بیش از یک راه پیش روی پای ما نیست
!
کلیک روی تصویر پیوست... ما را به جایی نمی‌رساند! از قضاوت و صدور حکم خودداری کنیم! اما بدانیم که ملکه همواره قادر بوده که با حمایت از اقلیتی کاسب، یک قدرت سلطه بسازد
!
به مسعود بهنودها و ابتکارها و الهه هیکس‌ها و فرخ نگهداراها و نوری علاء‌ها و حسن شریعتمداری‌ها و حتی شهریار آهی‌ها اصالت و گیر ندهیم. آنها را بشناسیم که میتوانند موجب چاه نمایی باشند! اما راه نجات ما در دل بستن و یا درافتادن با ایشان نیست
!
مشکل اصلی، از روش غیرعلمی و سنتی موروثی است، که هرگز به ترسیم یک نقشه راه از تئوری تا عمل منجر نمیشود! آن هم برای احقاق استقرار اراده مردمی آگاه و در میدان
!
راه اما پیداست! همت در راه شناخت و آزمون مکانیسم تصمیم سازی علمی، در ساختار یک شرکت سهامی عام، و البته اندکی پول و سرمایه و امکانات رسانه‌ای ماهواره‌ای و فراگیر
...
چنین عزمی نیازمند چند شخصیت ماجراجو و جسور و مستقل و آزاده است
.
یک دست صدا ندارد!... هر چند آن دست موجود است... دست‌های بعدی اما انگیزه و رمقی برای ریسک سرمایه گذاری در یک پروژه‌ی ملی-میهنی نوین را ندارند
!
چرا که ما آموخته‌ایم که همواره پیرو راه آزموده شده‌ی رفتگان عمل کنیم و ریسک نکنیم! سوراخی که هزار بار از آن گزیده شده‌ایم و به نتیجه نرسیده‌ایم
.
این یعنی درجا زدن و دلسرد شدن از گزیدگی تکراری
...
.
امید به راستی‌آزمایی میدانیِ اعتبار:
در لیست پیوست، تنها یک نام هست که هم علوم سیاسی خوانده و هم سرمایه‌داری مستقل به نظر می‌رسد! اما آیا او حاضر است در این راه سرمایه گذاری کند؟ نمی‌دانم! به این نامها نمیتوان دل بست... اما نباید ناامید شد و باید جستجو کرد! آیا کس و کسانی هستند؟
این پرسشی است که باید در پی پاسخش بود! اما نه از درون زندان
.
شاید هنوز سرمایه دار و یا سرمایه‌دارانی باشند که دلشان برای مام میهن و تمام فرزندانش بتپد
!
 وگرنه در بستر غیردموکراتیک، و از مردمی غیرتشکیلاتی، با این اپوزیسیون گروگان و وابسته به کیش شخصیت و یا قدرت سلاطین، آبی برای منافع مردم در وطن گرم نمی‌شود
!
من امیدواریم به یافتنِ چند سرمایه گذار آزادیخواه و اهل ریسک در راه مردم بینوای وطن، که با فهم یک #طرح_توجیهی_انسانی و فراگیر، بالاخره مجاب شوند که برای مام میهن و فرزندانش کاری کنند کارستان... و البته در جستجوی سرمایه‌های انسانی و مادی و معنوی واقعی(نه کاذب)...
اما آیا یافت می‌شود؟
اگر شد...باز خواهد گفت: #یافتم
... یافتم!!

#خیام_ابراهیمی
15
آبان 1400 اُمَوی

 


بنگاه میخ پراکنی استعمار

بنگاهِ میخ‌پراکنی و پنچرکنی و پنچرگیری #ملکه_بنت_حسن در #لندن
(اندر احوال میخ و چکش و میخکوب و میخ‌کش و آتش و آتشبیار و آتش‌به‌اختیار)


پیرو افشاء #اسناد کمک‌های نقدی #ملکه الیزابت به #مؤسسه_اسلامی_لندن (وابسته به رهبر آتشبیار و آلت‎‎های قتاله در منطقه)، نظری بیندازیم به تریبون ملکه و سایرِ آلت‌های قتاله‌اش در بنگاه خبرپراکنی بی.بی.سی و #اصلاح‌جلبان_دوجنسی!
ظاهرا
#اتاق_فکر(انگلیسی/روسی) به #اتاق_ذکر بومی و آتشبیاران و آلت‌های قتاله‌اش خط داده: بدبختی مردم ایران را بصورت علمی و همزمان، توجیه کنید! این به نفع تثبیت موقعیت پرچمداران اسلام سیاسی بعنوان آتشبیاران مافیاست.

1. بانو ابتکار: بالارفتن از دیوار سفارت، برای مردم بدبختی داشت! اما منافعی داشت!
2. استاد بهنود: 43 سال گذشته بدبختی داشت اما موجب #بلوغ ملت شد
!
3. اپلیکشیشن
#تیک_تاک چینی تنها بر فان نشان دادن ادا و اصولِ مسلمانان مدرن با حجاب‌های رنگین، تاکید دارد! این یعنی زیباسازی و توجیه و تائید و تثبیت پایگاه اسلامیسم #طالبان و ملایان دو آتشه در منطقه! یعنی اجرای سناریوهای استراتژی تشدید #تضاد_منافع در منطقه، برگرفته از تئوری پرفسور بانو #لمپتون(مستشرق جاسوس در ایران) که 60 سال پیش گفته بود: استقرار #حکومت_شیعی در ایران و اسلام در کشورهای منطقه به نفع اهداف بریتانیای کبیر است!
در مقابل با چشم‌پوشی بر غلمان طالبانی، بر بچه‌بازی کشیشان مسیحی تاکید دارند
!
این یعنی: پیش به سوی جنگ
#هار_مگدون معروف، بین اسلام و مسیحیت به نفع بانکداران لندنی و بواسطه‌ی پایگاه گلوبالیسم و چپ کاذب جهانی، تا ماهیگیری از آب گل الود میان دوغ و دوشاب، به نسبت سهامِ سهامدارانِ #شرکت_سهامی_خاص شورای امنیت سازمان دُوَل(نه ملل).
.
میخ و آتش
:
رونق کسب و کارِ پنچرگیران، وابسته به
#میخ است! همچنانکه جنگ وابسته به تنش و #آتش و آتشبیاری برای آتش به اختیاران است!
کار مافیای زور و زر و تزویرِ برتر جهانی، عین پنچرگیرهای نخاله است که توی جاده میخ می‌پاشند... آنها قدر میخی چون ماشینِ نظام جنایی حاکم بر ایران را می‌دانند! و نواله خوارانشان قدرِ آلت قتاله‌ای چون #سردار_عارف بچه‌کش، در
#سوریه را!
منافع پنچرگیری و تنظیم باد و تعویض روغن و فیلترها تا مرحله‌ی کارواش اما از آنِ صاحبِ سرقفلی مغازه... که سهم تمام استادکاران را تقسیم می‌کند
!
دستگاه کسب و کار تجارت ابزارآلاتِ تنش و آتش و جنگ، نیازمند آتش و آتشبیار و آتش به اختیار است... در وقت اضافه‌ی پس از جنگ 8 ساله با عراق، صدام خسته و مغبون را تحریک به حمله به کویت میکنند و سپس
#کویت را تصاحب می‌کنند؛ تا تنها پایگاه #تهیه_آتش در منطقه(یعنی نظام سلطه در ایران) تنها بازیگر جدی آتش در میدان باقی بماند، تا ملتهای منطقه بین میخ و چکش، #آچمز و میخکوب شوند! و اساتید حرفه‌ای کار ایشان را پیش برند تا مردم در امنیتی سیستماتیک مبتنی بر تمرین #هم_افزایی مردمی، بالغ نشوند! آنوقت بگویند این راه و رسم کاسبی برای #بلوغ ملت‌هاست!

کار آنها اشاره به ریشه‌ی تئوریک آتش جنگ نیست! بلکه پیوسته مانور بین اسنادِ زخمها و دردهاست! فلذا بر این استناد رسمی جنایت در دسترس با سندهای سوختگان در میدان، نام خبرنگاری و روزنامه‌نگاری حرفه‌ای نهاده‌اند! تا فهم آبشخور جنایات مکتوم بماند و ماهیگیر ماهی‌اَش را بگیرد و سهم ایشان را نیز چون نواله‌ای جلویشان بیندازد!

***

استاد بهنود! ای سیمولیشن قشنگِ شهرزاد قصه‌گوی زیبا!
با متانتی ستودنی در بهترین کشور دنیا، دهها نفر از جمله آقای #مظفر_جهانگیری در #امنیت و با احترام لایکتان کردند، که گفتید: ما در بهترین دوران #بلوغ تاریخ خود به سر میبریم! یک جور رضایت قلبی و منطقی و شیرینی در گفتار و توصیف شاعرانه‌ی شما از این دوران سیاه هویداست، که تلخی آن کتمان ناپذیر است! شیرینی 148 میلیارد دلار ارز مال پدر کارمند قاقازادگان(بیشتر از بودجه) که حرفه‌ی اصلی عقب مانده هاست به دیار غرب برای افتتاح رستورانها و بارها و لذتخانه های مگو که نمی گوئید، یعنی تلخی پوسیدن 5 دندان نیش از 15 دندان باقیمانده‌ی امثال من به خاطر انزوا و نوشتن رایگان نسخه ی نجات مام میهن از تباهی در طی ده سال بیکاری و سق زدن نان بربری برای استقلال، و نه نسخه‌ی رفع گرسنگی با کیک خامه‌ای شیرین ماری آنتوانت با حقوق ملکه و برای ترویج اخبار حرفه‌ای که برای دندان نیش دریدن استیک مفید است!

حالا که کار به این سفسطه رسید، لطفا یک توضیح هم بفرمائید: راجع به علل تمجید از #سردار_عارف (سلیمانی پرچمدار تحریم امنیتِ مردم بینوا از زندگی)، وقتی دخترکانی چون دختر خود شما (که از امنیت آغوش برخوردارند) را یتیم کرد، و مردمی را که برای رهایی از دست ستمگر حاکم بر خویش در تصور #بهار_عربی برخاسته بودند را به خاک و خون کشید (آنهم وقتی که هنوز #داعش دستپخت آتشبیاران مولای خارجی و بومی نبود!) و امنیت خانه و آغوش خانواده را از کودکانی زلال تا ابد ربود...
.
آن عبارت پرطمطراق و اعتبارآفرین #سردار_عارف نزد ملکه بنت حسن، یعنی چه؟
!
آنهم وقتی فرمانده‌ی توپخانه‌ای بود که آپارتمانهای مسکونی را به توپ می‌بست و کانون گرم زندگی مردم را از هم می‌پاشید! گیریم که میانشان مزدورانِ مخالف رژیم هم پیمان نظام سلطه، بود یا نبود؟
اما آیا شما به کشتار فله‌ای مؤمن و کافر(بصورت درهم) وقتی مؤمنین سنگر گوشتی کفارند باور دارید؟ آنهم با این حکم معمار کبیر که مومنین میروند به بهشت و کفار به جهنم! چون حفظ نظام از اوجب واجبات است(ترجمان هدف وسیله را توجیه میکند روسی/انگلیسی/استعماری)؟ آن هم نظامی که به خوانش قانونی سوء تفاهم‌برانگیز و شبهه‌دار، مردم غیرخودی‌اش مغبون از یک قرارداداجتماعی جاهلانه در یک قانون اساسی 43 سال پیش نسل مرده‌اند که هنوز به معنای اصل 177 که آن را تا ابد لایتغیر کرده آگاه نیست و در واقع با بیعت مشکوک خود سرنوشت نسل نیامده را پیشفروش کرده است! آنهم وقتی بپرسی کسی قائل نیست که میتوان سرنوشت نسل نیامده را از پیش فروخت و خرید و با این اقرار بر غبن خویش در آن قرارداد اجتماعی صحه گذاشته‌اند و قراردادی که بر اساس #غبن باشد از لحاظ حقوقی باطل است
!
.
روزنامه نگاران حرفه‌ای برای کسب و کار کدام صاحبکار و سرمایه؟
آیا سرداران عارف اجنبی کشورهای دوست و همسایه هم جایزند که دخترکان و مردم بینوای کشور مادری شما را سلاخی و قصابی کنند و گوشتشان را کباب؟
!
براستی آیا عبارت #سردار_عارف به نوعی مشارکت و مشروعیت بخشی و مقبولیت بخشی به قاتلان آن دخترکانی که امروز چون تمام کودکان برای بهره‌مندی از فرصت زندگی زیرخاکند و بر دل مادران و پدران خود داغی نهاده‌اند، نیست؟
اگر ساحت کلام برای شما تا اینقدر که فرمودید دارای قداست است، آیا نباید بیشتر از حریم و مرزهای ایمنی آن مراقبت کرد و لااقل از بخشی اظهارات در بزنگاههای تاریخی که حقوق بنیادی حق حیات را از دخترکانی که باید امروز چون همسالان خویش نفس میکشیدند و از زندگی لذت میبردند #توبه کرد و این توبه را صراحتا اعلام کرد؟ تا عبرتی شود در رسالت خبرنگاران حرفه‌ای... تا چنین روش و منشی رسم روزگار برای دانشجویانتان نشود... که گاه که میتوان سکوت کرد و لب فروبست، سزاست که برای جنایت پیشگان اعتبار نخرید، تا ضمن پیشگیری از خشت کج تشدید #تضاد_منافع در منطقه، در راستای سناریوهای استعماری/استثماری، خونی ناحق پایمال نشود و بر تاریخ انسان سایه نیفکند
!
.
البته #فهم همزیستی مسالمت آمیز و مناسبات مدنی، تنها از مسیر درک مصائب و سختی‌ها و دردهای صنعتی ناشی از #تنازع_بقاء و درگیری در معرکه‌ها و جنگهای زرگری برساخته توسط جاه‌طلبان و جاهلان حاصل می‌شود؟ این درست که هر چالش و تنشی موجب درگیری است و هر درگیری موجب تجربه و احیانا عبرت! این طبیعت بلوغ است! اما آیا این نتیجه‌گیری شما وقتی اراده‌ی ما درگیر مقابله با تجاوز زورگیران بومی است، به نوعی سفسطه به نفع قلدران عالم و آلتهای قتاله‌ی بومیشان نیست؟ و آیا این گزاره این مجوز را میدهد که ما در جنایتی سازماندهی شده شریک شویم، تا احیانا ملتی به فهمی والا دست یابند و با آویزان شدن به چنین منطق خرابی، #وجدان خود را آزین و آرام کنیم که رفتار ما به نفعِ ربوبیت و پرورش مردم برای فهم مدنی در تاریخ مشترک است؟
!
.
بدیهی است که در گذار از سنت به مدرنیته، آنچه ناخودآگاه رخ میدهد و هزینه ها دارد به نوعی سرمایه گذاری تاریخ است برای میوه و ثمری در راستای مدنیت! اما مدنیت با کدام قاعده؟ قواعد پادگانی و پلیسی در کارخانه‌ی عروسکسازی و آدمکسازی و انسانسوزی؟ با تشدید #تضاد_منافع ایدئولوژیک در منطقه به نفع #منافع_مشترک بانکداران لندی با بازیگری دو تیغ چپ و راست گازانبر امریکایی دموکرات جمهوریخواه!( با میدانداری #چین و دلالی بنام #روسیه و روابط عمومی #فرانسه).
اما کنش و واکنش انسانی ما چه میشود؟ چه تمایزی است بین یک لمپن دریده و درنده و بشری که درندگی برای او فرصتی فراهم می‌آورد که بر زخم‌ها مرهم نهد؟! تا انسانیت رشد یابد و هیچ کاسبکاری به خود نبالد که من هم با مشارکت خویش در جنایت، در میوه‌ی مدنیت دلخواه ملکه به نفع پنچرگیریهای بین جاده، نقشی داشتم! پس لایسنس و مجوز و سرقفلی کارگاه میخسازی من و خاندان عزیزم، حق مسلم ماست
!
با سپاس از عنایت شما
.

خیام ابراهیمی
14آبان 1400

.
پ.ن: لینک ضروریات بلوغ مدنی از دیدگاه استاد بهنود
!

https://www.facebook.com/mbehnoud1/posts/10159013014329270

  

Friday, November 5, 2021

بانوی شرقی

#بانوی_شرقی!



در ساعتی که کش آمده در شب و روزهای پیوسته
...
دلش کوک نمی‌شود
اینجا ساعتی است
که در دل خود
دیگر شتاب گام‌های ثانیه‌شمار را نمی‌شمارد
که چگونه از روی جنازه‌ی دقایق و ساعت‌ها
بی‌اعتناء دور می‌شوند و نزدیک
...
و باز رَد می‌شوند
و هی رَد می‌شوند
تا آخرین توان...
هر ساعتی نیازمند یک دیوار و
دو چشم و
لااقل یک مچ است
.
و انگشتانی که آن را کوک کند
!
...
انگشتانی در یک دستِ پر،
دستی در بدنِ یک جاندار
جانی روی دو پای همراه
که با یک قرارداد
مغبون و از هم جدا نشده باشند
...
دو پا... یکی بر زمین و
یکی در آسمان
...
*روزِ بالارفتن از #دیوار_سفارت رابطه با یک دست و دو پا
و
#تحریم سال و ماه و هفته...
شب و روز و ساعت و دقیقه و ثانیه
...
از این دَمِ نقدِ نیامده
تا آن بازدمِ به نسیه رفته
...
این هم داستانِ تاریخیِ آخرِ هر هفته
...
که به هم بافته و پیوسته
...
گیسوان رها و آزاد هر شهرزاد قصه‌گو را
در زهدانِ
#بانوی_شرقی ...
آه ای کنیزِ آزاده
...
ای
#آزادی ...!

خیام ابراهیمی
13آبان1400

 


داستان جنایی هیئت مؤتلفه

داشتانِ جنایی #هیئت_مؤتلفه
با
#قانونِ_اشاشی جنونِ حُشین شیره‌ای


درک می‌کنی آیا چرا دلِ خوشی نمانده برای شوخی؟ چون گرگ قانونی با دندان و چنگال افتاده به جان رمه... گوسفندان را کرده شغالانی به جانِ هر چه غیرخود از آهوبره تا همه... چه با پنبه و چه با چنگال و قمه... شهر تا حوالی کنام گرگان، بی‌کلانتر است و هم‌افزایی زیر تاج ملکه، شعری رمانتیک و ابتر است! یا اتم میشوی و در خود منفجر و یا رُبات! و در این آزادی در جهان اتمیزه، حالِ نواله‌خواران زرنگِ درگهش از گورخوابان بهتر است! کلونیِ پیمانکاران حالشان عالی است. رُبات‌ها خود را به ندیدن می‌زنند تا گورخواب و منفجر نشوند، به امیدِ پیمانکاری!
به فرمان ملکه: جنگ، کرونا، حجامت... قرنطینه بی‌نواله به غایت... فقر، تحریم، حماقت... گورخوابانِ ولایت... چشمِ به مرگ دوخته... تا سرزمینِ سوخته... این است حکم ارباب... مردم جدا زِ قدرت... قدرت به کامِ دولت... دولت به کامِ قدرت
...
به فرمان مردم: انرژی هسته‌ای!... این حَقِ مردم ماست... نه حقِ حکم و غارت... غارت و یا غنیمت... به قانونِ اسارت
... #امام در اِمارَت... مردم گروگانِ گرگ... گرگان به‌جانِ ملت.

بفرموده: برای حفظ نظام‌ِ آقاپوتین(آن آلت قتاله‌ی ملکه در این سرزمین) که حکم حکومتی و حفظ نظامش از اوجب واجبات است، امیرعبداللهیان تا اطلاع ثانوی #کرونا گرفت! بلکه از این ستون تا ستون بعدی فرجی نشود! آبی روان به بلوارِ کشاورز و آب کرجی نشود!
اگر او را به خودکشانی مصلحتی بکشند و یا به امرِ صاحبِ پوتین نکشند و 14 روزه بهبود یابد! تا داستان #برجام کمی بیشتر کش بیاید! و یا بمیرد تا به خاطر مراسم شب ختم و چهلم و اتصالِ وزیر بعدی کش بیاید و همینطور بیمار بماند... یا باید یک نفر
#ظهور کند... و یا یک نفر #غروب کند تا مشکل خروس قندی سرکاریِ #برجام، در برزخی استراتژیک هرگز حل نشود و بهانه‌ی بمب هسته‌ای باقی بماند! و اگر حل هم بشود بی مردم، آن آلت قتاله ی بومی همچنان لای چروک‌های کفن چینی، تا انقلاب بعدی، یاغی بماند! برای در شیشه کردن خون.
وگرنه با قدرت دموکراتیک نظارت تمام مردم، انرژی هسته‌ای البته حق مسلم ماست! همچنانکه دیگران بهره‌مندند
!

اما منظور از این "ما" کیست؟! یک مافیای جنایت‌پیشه؟ یا کل مردم؟! قانون اساسی سلطه می‌گوید: این #ما کل مردم نیست! و ما ناگزیریم برای تداوم حیات انسان در ساختار حقوقی #مام_میهن ، #مشروعیت آن "ما" و مقبولیتِ این "ما" را طبق روشی علمی و آگاهانه به #راستی_آزمایی بکشانیم!
مشکل از حکم حکومتی یک
#قدرت_مطلقه است که اگر گروگان در #مافیا و اگر دیوانه شود، امنیت هر غیرخودی و خودی، مهار نشدنی می‌شود؛ تا کل منابع طبیعی و انسانی از آنِ این #یاغی خودسر در چنبره‌ی آن مافیای #بیگانه شود! سکوت و رضایت به این سازوکار حقوقی، یعنی وادان برای نابودی انسان و استحاله‌ی تدریجی #ایران به #ایرانستان!
.
بیماری امیرو، مقدمات این بینوایی است که: آقاجان بایدن! غلط کردیم گفتیم امریکا غلط می‌کند...خودمان غلط کردیم و فلان عسلِ مگسِ مُصَفّا را هم خوردیم...بابا! جانِ مادرتان سیده ملکه بنت حسن، وِلِمان کنید! یک نظر به دردِ حوالی ناف و دِلِمان کنید! اصلا بزنید توی سرمان و خل و چلمان کنید! اما بگذارید بمب هسته‌ای‌مان را بسازیم! مگر شما خوارمادر ندارید؟
!
اگر با اصل و نصبید(میدانم اصل و نسب درست است) اگر پدر مادر دارید، پس چرا اینقدر اذیتمان می‌کنید؟ قلبِ جنایتکار و آن پفیوزِ اعظم پُکید و ایستاد! لامصبا... اگه بمب نسازیم! دیگه چیزی نداریم برای جنگیدن و گروگانگیری و گروگانفروشی و باج گرفتن و باج دادن به شما... ما انگِ جنگیم و هویتمان از آتش و جنگ و زورگیری و راهزنی است؛ و اگر تا انقلاب بعدی نجنگیم، ملت دهنمونو سرویس می‌کنن! مهمتر از همه اگر بنایمان را بر هم افزایی و
#صلح مردم با مردم بگذاریم، این مملکت باستانی میرسه به دست صاحبانش و #بیت‌المال یتیم میشه و دیگه شخصیتی چون #هیئت_مؤتلفه نیست که بصورت مشروع در گرگبازار، مال یتیم رو برای مخارج بازی‌های استعماری و استحماری و استثماری، بین سران و لابی‌ها و سهامدارانِ شرکت سهامی خاص(نه عام) شورای امنیت دُوَل(نه ملل) تقسیم و تسهیم کنه!

و شوربختانه در این انسانکشی ماهوی و تئوریزه شده و سازماندهی شده، هیئت‌های مؤتلفه هوای یکدیگر را دارند و دارای هم افزایی‌اند و این مردم اتمیزه‌اند که دچار خودزنی و بی اعتنائی و روزمرگی‌اند! آنها مردم را به زامبیانی مبدل کرده اند که قادرند از کنار جنازه های هم بگذرند و احساسِ موفقیت و زرنگی کنند و حماقت خود را در شعارهای دروغین و مجازی ساندویچ کنند: که ما انسانیم! چون خوب بلدیم شعار بدهیم و آلتی در سازوکار پیمانکاران هیئت‌های مؤتلفه باشیم!... این یعنی: ما احمقانه، خود را به #جهل‌العارفین زده‌ایم که فرزندان پاک ایرانیم و #انیرانی در #ایرانستان نیستیم!

#آلت_قتاله شدن جماعتی دروغگو و زامبی در دست مافیای انیران از این بهتر؟! که #هم_افزایی برای کسب و کارمان خرج دارد، و ما بچه زرنگانی هستیم ایرانی که راز امنیت خویش را در #سوراخ_موش خوب بلدیم!
.
به‌نظرم، از دیدگاه راهزنان یک
#فرقه_تبهکار گروگان مافیا، حرفشون کاملا منطقیه... واسه همین عینِ کَنِه چسبیدن به حکومت مستضعفی بر مستضعفین(کوری عصا کش کوران دگر)، آن هم برای روشنگری و هدایتِ خدمتگزاران به بیت‌المال(غنیمتی برای قبایلِ غلمان اهل حال)، با عوامفریبی و عالمفریبی و دروغ‌های شاخدار مستحب و حلال، که این روزها طولِ عمرِ برملاشدنشون از یک دهه به یک شبانه روز رسیده؛ واسه همین ول نمی‌کنند دوز و کلک و قدرت را! از بس که بحث حقوق ناشی از غارت و غنیمتِ غیرپاسخگو، براشون شیرین و دلچسبه ... عین بحث شیرین لواط (مترادف لوطی‌های با مرام)، به قولِ استاد فرزندکش، حضرتِ گیلانی زحمت الله علیه(متخصص عقوبت بارداری در هنگام زلزله و جزئیاتِ احکام تفخیذ با طفل شیرخواره پس از زلزله)، در اوایل انقلاب غارتگران و راهزنان دل و دین.
.
دامچاله‌ی برجام چی شد؟
!
وقتی با چراغ سبز ملای جاسوس و گدای در دام ملای خونینی‌ها، و دلالانِ سرخپوش آقا گرگه، اکبرشاه رفت توی فاز گنده لاتی با انرژی پر نان و آب زیرزمینی و هسته‌ای، و وقتی متعاقبا با لو دادن همان دلالانِ نان و آب و خون، علی افتاد توی حوضک... حالا دیگر باید بهای جرزنی را بپردازی... یا از جیب مردم... یا با قدرت مردم... اما در فقدانِ قدرت قانونی مردم، حالا پس از شل کن سفت کن‌های استراتژیک سران مافیای انگلیسی به یاری رفیق گرمابه و گلستان تاریخ تجاوز و تصرف به عنف، یعنی همان دلالِ غارتگر روسی، قلدران جهان منتظرند کارِ
#برجام را هر چه زودتر تمام کنند و این آلت‌های قتاله‌ی اراده مردم و راهزنان قانونی به ته خط رسیده هم از اینجا مونده و از اونجا رونده، دربست بیفتند در چین و شکن دامنِ قطب کاذب عالم یعنی روسپوتین‌چین و الهی به امید تو! از سَرِ کندذهنی بَدَوی، از بس که قائم‌باشک‌بازی (قایم‌موشک پرانی) راه انداخته‌اند و پس از فعالیت هسته‌ای قایمکی، هر روز به یک بهانه‌ی کودکانه از تعیین تکلیف طفره می‌روند حوصله‌ی پیمانکاران را سربرده‌اند... (خیال میکنن #رفیق_پوتین همان برادر پوتین مال خومونه)... دیروز هم یکیشون درمانده و مچل ذلیل‌مآبانه گفت: خب آخه چرا اذیت میکنین عزیزان استعمار؟! اگه بایدن بخواد با یک بشکن مشکل حل میشه... چرا هی به ما گیر میدین... چرا نمی‌رین خِرِ اونو بگیرین و هی سَرِ ما می‌رینین؟!...

رو رو برم هی....یعنی تا دیروز هی قُد قُد بکنی و بفرموده رجز مقفی در اوزان عروض بسرایی و سکه‌اش را به رگ زنی و هی عرعرانه با عربده بخونی و ککت نگزد ... اونم با هزار دوز و کلک و دلیل دروغین الکی و سرکاری... بعد که حالا در دام افتاده و کم آورده‌ای، درست در وقت اضافی و هنگامِ ضرب‌العجل، که اوضاع حسابی تنگ شده و خواه ناخواه باید بری پای میز بنشینی و صورتحساب میز رو بپردازی، با ذکر دلایل آبکی، یهو معلوم شه زیر پاتو خالی کرده پوتین فیکِ چینیِ نامرد و دستت خالی بوده از اول... و باز بزنی به جاده خاکی و باز از اول شروع کنی و بگی: چرا یقه‌ی ترامپ رو نمی‌گیرین...؟! بخدا اون بود که قرارداد رو اول پاره کرد... من نبودم!... اصلا ما غلط بکنیم، آتیشش بزنیم... حالا از سر عصبانیت یه زِری زدیم... چون اعصاب معصاب نداشتیم و نداریم... از بس به قانون اساسی گرگها و شبان رمه‌گی، هار شدیم و سلاخی و شکنجه کردیم گوسفندان را و بره تودلی‌ها و جوانان رشید و مردم بینوا را کشتیم و مادر و پدر و خانواده‌ها رو داغدار کردیم... اعصابمون حسابی خرد و خاکشیره... خرابیم خراب، زود داغ می‌کنیم... دیگه قرص مُرص و آمپول و دود و دم و دوا هم اثر نمی‌کنه!...بخدا راست میگیم... از قیافه‌مون معلومه... معلوم نیست؟ اربــــاب!... یه نگاه کن به چهره و اخم این مردِ داغون و میک‌آپ کرده و دژخیم و حیرون... تا حالا دیدین آقامون بخنده؟ حق بدین به ما اگه قاطی پاتی شعر و رجز بخونیم و حرف مفت بزنیم. از دامچاله‌ی سوریه و لبنان و عراق و یمن و یسار و یمین که دستمونو بریدین...نوش جون!... دیگه چی میخواین از جونمون. جونمون دراومد از رگ و خونمون!
.
مرخصی استعلاجی محکمه‌پسندِ امیرو:
مع الوصف: راست و دروغ یک اسپره ویروس پاشیده‌اند به هیکلِ عبداللهیان تا کرونا بگیرد و مجوز پزشکی داشته باشد که بینوا در مرخصی استعلاجی بسر می‌برد و سرانجام نمیتواند سر جلسه امتحان برجام حاضر شود
!
لذا به لطایف الحیل، در این لحظاتِ احتضار، هی کش می‌دهند عقوبت برجام را... مگر بمب اتم ساخته شود!... و یا بلکه آخرالزمان شود...کسی غروب کند ... و یا کسی ظهور کند!... از این ستون تا ستون بعدی انتظار فرج است!... امید مردم به آب و برق ما و... امید ما به شکر خدا و دعایِ باران و طلسم و جادویِ دهان‌بستِ مشترکین فاضلاب و قدرت اَجِنّه در سَدّ لتیان و در آب کرج است
!
وگرنه کار اگر به شورای امنیت بکشد، یا باید چوب‌فلک شوند و سرشان را بیندازند پایین که دیگر زیرپوستانه و مارموزانه با دان پاشی چند جاسوس و لابی دامچاله های استعماری، به بمب هسته‌ای طمع نکرده و از این غلط‌های اضافی و پنهانی و متقلبانه نمی‌کنیم... غلط کردیم همینطور ابتدا به ساکن و برای راه انداختن دعوی و جنگ حیابتخش، گفتیم امریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند...! گل خودیم لای لنگ و پاچه‌ی بازیکنان دژمن در مستطیلِ سبز و زرد و سرخ و بنفش
.
با این حساب، یا باید از منابع قرضی ارزی، به کل جهان باج دهند از دیگی که کفگیر به تهش خورده! و یا باید یک امتیاز و ملک و مال مامان و به درد بخور دهند به پااندازان
!

از آنسو، چین و روسیه‌ هم پیام دوستانه فرستاده‌اند: که صورتحساب را کامل نپرداختی بالام جان... توپ را هم انداختی در زمین ما که پوتین پاشو گذاشته روی چاه گاز چالوس نمیذاره ما گاز دَر وَکنیم به کشورهای دوست و همسایه. کدوم کشور دوست که عین سوریه باج احمقان را هاپولی نکنه؟! الله اعلم! پس با کمال احترام زکی!...ضمنا قرآن اهدایی تقلبی بود! و بر خلاف هندوانه‌ی پوتین: شما مسیح زمان نبودین!... واسه چی خوشتون اومد و لبخند زدین؟
.
قربانی و فدایی جاه و مکنت و قدرت و حکومت(بهشتی) روزی در اوایل هجوم راهزنان، به تاسی از معمار کبیر و بنّای استثمار، الکی و بدون تضمین و برای دلچاپی و عوامفریبی گفته بود
:
"ما شیفتگانِ خدمتیم؛ نه تشنگان قدرت!"
یعنی ما فقط عاشق الله و زمین آسمانشیم و مافیها...نه بیشتر. به همین روی ما عشاق کفالت از بیت‌المالیم، فی‌سبیل‌الله و تا ابد غوطه‌ور در غنیمت و بیت‌الحال(بموجب تصدیق نیت 58 در اصل 177 وصله پینه شده در سال 68)... لذا سزاست که از این اصل بمیریم و آرام نگیریم و بر مرگ گرسنگان و گورخوابان، تا ابدالدهر و قیامت نظارت کنیم، با دلی سیر از مال دنیا و آخرت...مگر ایشان تا آخرین خون بردگی کنند و به مرگ طبیعی نمیرند! مگر رویِ میادین مین یک دیپلماسی قانونمند بمیرند
!
به کدام قانون مقدس؟ به قانون گرگ‌ها و گوسفندها
...
.
خاطره: رفوزه با اعمال شاقه
!
یه همکلاسی آتشپاره داشتیم بیسواد و خالی بند و پرمدعا که همیشه آتشبیار هر آتش به اختیار شرّی بود در مدرسه، امیر عبداللهی نام. هیچوقت تکالیفش رو انجام نمیداد و هر بار هم یک بهانه می‌آورد از بیماری و دعوای ننه بابا و مرگِ عزیزان... و در این مبارزات ولایی، شاید بیش از ده بار پدربزرگش را کشت!...(شبیه فتح تپه‌های #الله_اکبر در غرب که هفته‌ای یک بار فتح میشد و سرود پیروزی از رادیو پخش میشد؛ اما هرگز خبری از بازپس دادنش نبود!)... آره...امیرو اونقدر نوشتن تکلیفِ شب اول را کش داد و کش داد، تا سال تحصیلی تموم شد و با اعمال شاقه مردود شد و ریفیوز(رفوزه؟!)... و کلا برقش قطع شد و ترک تحصیل کرد
!

حالا شده حکایت این امیرعبداللهی کرونا گرفته، که بعید نیست خودش باشه... این پِدَسوخته(بدون "ر" بخوان!) هم بفرموده داره هی کشش میده... متولی روسش هم کلی گله کرده که قرار بود برای اتمام حجت، تا دو هفته دیگه بیای برای تعیین تکلیف برجام... الان میگی بزودی؟!... در قرارداد #ترکمانچای، "بزودی" دیگه چه صیغه‌ایه؟ 90 سال؟ 99 سال؟ 100 سال؟ یا عین اصل 177 #قانون_اساسی_استثمار، تا ظهور آقای اصلی در لازمان و یا همون ابد؟
.
اتاق فکر روسی
:
رئیس #اتاق_ذکر این‌ دم بریده‌ها هم یکی دو روزی عین مار به خودشون پیچیدن، تا یک دلیلِ محکمه‌پسند بسازن که چیزی به مخشون نرسید تا اینکه #اتاق_فکر_روسی بهشون تقلب رسوند که: خنگولخان‌، خب بگو آلت قتاله‌ام #کرونا گرفته! و حتی نمیتونه از سر خیابون #فرجام بیاد #برجام
!
این امیرو هم ناچار شده بفرموده #کرونا بگیره... تا ثابت کنه منظورش از "بزودی" یعنی: وقتی که، طبق عادت دیرینه و بر خلاف پروتکل که باید مشتامونو به هم بزنیم، موقعی که بغلت می‌کنم و بغلم می‌کنی، مطمئن باشم کرونا نمی‌گیری، مشنگُف! خودم به جهندم
!
بگذریم از اینکه حالا انگار این امیرو چقدر اختیار داره که اساسا مهم باشه خودش بره یا شوفرش...! خب دربون لالِ #بیت رو می‌فرستادین جاش. چه فرقی میکنه! تازه یه فایده داره که انگلیسی بلغور نمیکنه تا آبروی نداشته‌ی داکتر #شیخ_حسن_گلاسکونژاد رو ببره
!
اصلا همین مش حشینِ شریعتندار فین فینی و رجزخوان رو می‌فرستادین، که از همه روش بازتره و از همون کلاس دوم دبستان تا سال آخر اولِ دبیرستان، یکی دیگه به جاش می‌رفت امتحان می‌داد...اونم با دو تومن دستمزد مزدوری یا شاباش به خاطر خدمات خارج کمک درسی، که از جیب باباش یا لاتِ محل می‌زد! با این توجیه ایدئولوژیک که: این یعنی جابجایی طبیعیِ قدرت، بین پول و علم! اگر علم برای پوله! خب از اول #پول میدیم #علم می‌خریم
.

بعدش هم، لابد دیگه چروکید و پول گیر نیاورد و عملا هیچ کارچاق کنی راضی نشد جاش امتحان بده، و جبر تاریخی، #ترک_تحصیل کرد... تا اینکه دری به تخته خورد و ملکه براشون #انقلاب کرد، و از محل بیت‌المال دکترای خرید، زد به رگِ بیت‌الحال! و ثابت کرد که: #ما_میتوانیم! و برعکس کشورهای توسعه‌یافته که ظاهرا در اونجا علم و تکنولوژی بهتر از پول و ثروته، اما در کشورهای توسعه نیافته(کش یافته) و مستعمره، همواره پول بهتر از علمه... چون ملکه با زور، اول زَر رو خرید؛ بعد با زَر علم و تکنولوژی رو زائید... پس ما هم می‌تونیم! البته کپی و تکثیرِ کاغذ و شعر و شعارشو(نه شعورشو) بدون پرداخت #حق_کپی_رایت...
.
آره...همین فین‌فین‌اُف اگه بره جای امیرو، کلی میتونه ماجرا رو کشش بده و درازشون کنه. چه فرقی می‌کنه؟ مگه اینا اختیارِ بندِ تنبونشون رو دارن، که حالا حسنشون با حسینشون فرقی ماهوی بکنه؟ هر چی آقایِ قاقاشون امر کرد، میگن سمعا و طاعا و چشم! اینا فقط توی پیچوندن و وقت تلف‌کردن و تته پته با کلمات، با هم فرق می‌کنن! که در اینمورد "حشین باژرش" اشتاد فَنّ عرفانِ کیهانی واسه خودش صاحب سبکه... یعنی: با دو تا نفس، فکش گرم شه، چهل صفحه کیهان رو پر میکنه از کلمه(که از همون آغاز متقلبانه بود) کلماتی بر قرطاس که تنها به کار تمیز کردن شیشه میاد و پیچوندنِ دَوا و ناس و ایهالناس... خوب بلده با دو چشم مهربان لفت و لیس بده، جوری که تهش هیچکس نفهمه چی گفته، اما کله‌ش رو عین #بز تکون بده، و ضمنا مخِ ملت رو اونقدر گاز بگیره و ول نکنه، تا فقط بشه با اُردَنگی از سازمان ملل بندازنش بیرون... خب تا اونوقت هم #بمب ساخته شده، به امید خدا. اگر هم نشد لااقل شما زورتون رو زدین! و الحمدلله منه همه مامور به تکلیفین نه نتیجه! گیریم این لفت و لیس، ده سال دیگه طول بکشه... خب بکشه...! گور پدر بیت‌المال و ملتش! حتی اگه دسته دسته از گرسنگی تلف بشن. مال باباشون که نیست! کلا اُمت عین ارض و سماوات و مافیها، مالِ مفته... مهم حال حُشین و آقاش و قاقاشه! فوقش این سرزمین و منابعش کلا میسوزه و خاکسترتر و تموم میشه. تا اونوقت هم تمام قاقازاده‌های مشنگ، با تکیه بر #ژن_برتر دزدی و دوز و کلک و اختلاس و رانت و لابی، رفتن دیار فرنگ، جاپاشون رو محکم کردن
.
.
و اون موقع، #ملکه میمونه و یک منطقه استراتژیک با برج‌های بلندمرتبه در شمالغرب تهران و شهرهای بزرگ، که شرکت‌های چند ملیتی امریکن-چینی قراره بسازن، برای استقرار سرزمین جدید بریتانیای کبیری که تا اونوقت جزیره‌ی استقرار فعلی و مافیاش رفته زیر آب. روس هم که دلالِ معاملات املاکِ پرولتاریاست و نهایتا پورسانت و شیتیلش رو می‌گیره. بی حرفِ پیش و پس و بدونِ حرکت... خدا بده برکت
!
.
زمین سوخته بدستِ امام کفر:
امام کفر کیه؟! اونی که لباس خدای مؤمنین رو پوشیده! مؤمنین کی‌ان؟ همین قوم هفتاد دو ملت تفکیری که شبانه روز گوشت هم رو میخورن... چون عین گوشت خوک حلال نیست
!
#زمین_سوخته میان قرارداهای چپ اندرقیچی 25 ساله با روس و چین و ترکمانچای و گلستانی در آتش جهنم ابلیسیان و لب و لوچه‌ی آویزان دلالانِ قانونِ اساسیِ آتشین شیطان، از غارت وغنیمتِ ایران:
"مولا روسیه" به آلت قتاله‌اش، اجازه نداده از منابع نفتی دریای مازنداران و چاههای گاز چالوس بهره برداری کند! آلت قتاله اش به آلتهای قتاله ی دست دوم دولت جوان خودش که غارت کنید مال یتیمان را گور پدر صغیران... کاندومها را سوراخ و قرصهای ضد بارداری را تبدیل به گچ کنید، تا خیل گورخوابان فزونی گیرد و محتاج نواله باشند تا اگر آلت قتاله ای گردن حضرت آدم و انسان را نبرید، آنها ببرند! مردمی که گرسنه ی یک استخوان باشند، تبدیل به قبیله‌ی شعبون استخونی میشوند که گاه مردم آگاه و همیشه در صحنه اند و گاه رعایایی صغیر!
این هم از شرّ تئوریسین‌های روسپوتین بن ابلیس(راسپوتین) است
!
غارت کنید که غنیمت حلال است! همانطور که سهم یک پنجم از دریای مازندران در قرارداد ترکمانچای برای ایران، در مقابل فروختن خاک وطن به روسیه بود! اما پس از تقسیم شوروی به چند کشور، حالا ظریفان پفیوز و کوتوله، استدلال میکنند که انصاف نیست ما با مرز کمتر از دریا به میزان یک پنجم از منابع آن بهره مند باشیم... در حق آقا روسیه اجحاف میشود
!!!

بی‌ناموس(منظور زن نیست! منزل است!) لاپوشانی می‌کند، که سهم پنجاه درصد از منابع دریای مازندران، در واقع در ازای یک معامله برای واگذاری خاک وطن بود به یک قلدر منطقه... و اگر قلدری که خاک را برده میخواهد همان خاک را به چند کشور تقسیم کند مشکل خودش است! و آن 50 درصد باید به عنوان بدهی شوروی(روسیه) به جمهوریهای خودش باشد و ربطی به معامله ترکمانچای ندارد که در ازای امتیازاتی معین بود! اما اینک روسیه بدهی خودش را به حساب ایران گذارده است؛ چون قانونا مملکت لله ملک السموات و الارض و نایب امام زمانش و ظاهرا امام زمان همان پوتین(عج) است!
.
اصلا، گیریم که: کل شیئی احصیناه فی امام مبین... یعنی آن که قرآن میگوید امام است، باید دارای قدرت کن فیکون و معجزه باشد! تمایز یک قالتاق و مدعی امام زمانی و یا نیابت از امام زمان قدرت معجزه است! وگرنه مدعی چه فرقی با بساز و بفروشی چون ابلیس دارد که میتواند با چندمتر پارچه و یک دستار به لباس خدا ملبس شود و به عهد خویش در فریفتن مؤمنین تا روز قیامت وفا کند؟! مگر بن لادن و ابوبکر بغدادی و این آخری یعنی حقانی پاکستانی/افغانی پیرو حکومت عثمانی، همین تکفیری بازیها را در میدان و معرکه نکردند! مگر 71 ملت مسلمان از 72 امت موسولمان، بر اساس همین منطق تکفیری ابلیس، برای تکفیر و حذف و سلطه بر غیرخود، برادران موسولمان خود را لت و پار نکردند؟! حالا این چه #تکرار فاجعه باری است سِدمَمّدخاتمی ای ختم خاتمین روزگار که هنوز پیروِ راه آن امام همامی و از راه تکفیری و ابلیسی‌اش توبه نمیکنی؟ منکر نشو که برایت صد ویدئوی شفاهی فاکت می‌آورم که چگونه آن بَنّای کبیر و سنتی معمار بزرگ ابلیس، دروغ و خدعه و تجسس و شرب خمر و کشتار درهم مؤمن و کافر را برای حفظ اسلام خودش که از اوجب واجبات است تکلیف توی مدعی گفتگوی تکفیریها دانست و همین توی کلاهبردار و اهل تقیه، به روی مبارک نیاوردی که نواله خوار کدام سازوکار غنیمت از جهل مردمی
!
اصلا گیریم امام تو از امام موسی صدر گل‌تر! اما مگر از دید ایدئولوژی خودت، مگر آن چند متر پارچه و دستار امام تو، کاپشن امریکایی است که هر تازه به دوران رسیده ای بپوشدش احساس ممل امریکایی به او دست دهد؟
!
و با این حساب، تو چگونه میتوانی بدون قدرت معجزه، تنها با ادعا و رجز، اثبات کنی که نایب امام زمان با تمام اختیارات و قدرتش هستی که آن را در اصل 5 قانون ابلیس چپانده‌ای؟...یعنی یک عاقل در مملکت مشنگها نبود که به این موضوعات فکر کند؟ و یا جلوی آن عوضی را بگیرد که این قانون شرک و کفر را بموجب اصل 177 تا ابد لایتغیر کند که برای تغییرش به قول مش حسن ازغدی نیاز به شمشیر و کشته دادن باشد؟
!
تو که نمی‌توانی مُفَت را بالا بکشی و کنترل کنی، اگر خود ابلیس نباشی، یقینا یا باید حضرت خضر باشی و یا شیطانکی از شیاطین بارگاه ابلیس
.
اما اگر حضرت #خضر هم باشی و طفلی را در بندرگاه سر ببری باز هم باید فرار کنی همراه حضرت موسی از قراردادهای اجتماعی مردم بندر... چون کسی که قدرت معجزه و کن فیکون ندارد اساسا نباید برود بالای استیج و منبر و رجز بخواند و ملتی را به خاک سیاه بنشاند
!
.
راستی چرا مؤمنین از این قانون اساسی توبه نمیکنند؟؟؟؟
چون اگر جاهل نباشند، لاشی تر از بت پرستان خودشانند! ...آنان که برای یک نخود و دو لوبیا با ابلیس در لباس خدا دست بیعت میدهند و به قانون اساسی مشروعت میبخشند و صراحتا و عملا از این قانون #توبه_نصوح نمیکنند و باز جانماز آب میکشند و به هر دری میزنند جز اصل ماجرا، تا به #تکرار و #تکرار و #تکرار آدرس را نادرست نشان دهند و شریک دزد شوند و رفیق قافله
.
امشب از خودت بپرس: چرا مدام به حاشیه می‌پردازی و حتی به کلام و به لفظ از قانون اساسی گرگ و رمه، #توبه نمی‌کنی تا مخاطبینت به اندازه‌ی یک پشکل بر مناسبات قدرت فرامردمی متمرکز شوند و اندکی بیندیشند که جمع جبری 3 اصل 5+110+177 جز سیمولیشن سیاست‌های کلان یک ابلیس ملبس به لباس خدا و شیاطینش بر سرنوشت مردم بینوا نمیتواند باشد! یعنی چه؟
!!!
چرا با پرداختن به حواشی نواله‌خواری گرد حقوق ثانویه، از متن قانون قدرت و فقدان حق مسلم اولیه، طفره میروی؟ به چه میرسی؟ به چه طمع داری؟
براستی چرا...؟... و تا کی؟
لابد تا وقت گل نی! وقتی که نه از تاک مانده نشان و نه از تاکنشان
...
وقتی که #سرزمین_سوخته، خالی از انسان و بقایای گورخوابان و مفلوکان چشم به دَر دوخته، و با تمام بچه‌زرنگ‌ها و نواله‌خواران و آدمخوارانش، برسه به دستِ شخصِ شخیص سیده #الیزابت_سوم، ملکه انگلستان
!
سوم رو که شنیدی! لابد گفتی خدا رو شکر... تا اونوقت ما هفت کفن پوسوندیم در این بن بست قانونی... بگذار کاسه‌ی ماستمان را بلیسیم
.
دَم را عشق و باز غنیمت است... بچسبان بَستِ بعدی را و هرگز از غنیمت غافل نشو
!
و مالِ مردم را به صاحبانش برنگردان
!
ملکه فرمود: خطرناکه حسن
!
که دودمانمانم اگر بر باد رود، دودمانت در هواست
!
#خیام_ابراهیمی
12آبان 1400 اُمَوی

  

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...