#یافتم ! (اعتبار سنجی)
ناگهان،
چون ارشمیدس، فریــــاد برآورد: یافتم! یافتم: #طرح_توجیهی ! نه #عقرب_بی_زهر
مشکل اصلی اپوزیسیون ایرانی برای رسیدن به هدف مشترک
عام(نه خاص) چیست؟
1. روش و"مکانیسم تصمیمسازی علمی و مؤثر گروهی"
با پتانسیل اقناعی و اعتمادزایی فراگیر، گرد منافع مشترک عام(نه خاص)، و وحدت رویه
برای کشف و شناخت و حل مسئله از گام اول تا ترسیم شفاف و دقیق #سکانس_آخر، طبق یک #الگوریتم!
2. فقدان منابع تامین #پول ... و
البته تضمین امنیتی نسبی.
البته استعمارگران و استثمارگران همواره برای تامین پول و اعتبار لازم، آمادهاند!
اما به شرط اینکه مکانیسم تصمیم سازی، ابتر و عقیم باشد!
در رژیم گذشته، پس از وحدت یک گروه مبارز، بر عنصر اول(البته در اهداف خاص نه عام)
#اعتبار این منابع مالی از چند طریق تامین میشد:
1) دو قطب شرق و غرب عالم و نیروهای وابسته در بازار مذهبی/سنتی
(مثل #هیئت_مؤتلفه)
2) منابع مستقل
3) مصادره بانکها
برای تامین
منابع مالی، آیا هدف وسیله را توجیه میکند یا نمیکند؟
اعطاء و کسبِ #اعتبار از
راههای ترعیب/تهدید/تطمیع، از ابزار اصلی #ملکه_بنت_حسن (مالک
فعلی ایران) برای دوشیدن منابع طبیعی و انسانی مردم هر مستعمره است.
.
منابع مستقل:
با توجه به رویکرد پریشان اپوزیسیون به نظر میرسد که منابع مالی تزریقی، یا به
ابتر بودن روش مبارزه آگاه است و یا ناآگاه! این یعنی ناآگاهان آتش زده اند به مال
خویش! اما آگاهان در پی چیستند که بر آن روشهای خاص و عقیم پای میفشارند؟! آیا
قرار است مردم ایران با استمرار روشهایی که توجیه منطقی ندارد، به نتیجه نرسند؟...
این تنها نتیجهی منطقی است که میتواند از 43 سال مبارزات عقیم اپوزیسیون استنتاج
کرد! لذا ضروری است که به منابع مالی مستقل که از تجربهای میدانی در طرحهای
توجیهی اقتصادی موفق بودهاند فکر کرد! لااقل میتوان به رفتار حرفهای و صدق ایشان
از تئوری تا عمل اعتماد کرد!
در فساد و
ناهنجاری اخلاقی و بی ثباتی نگران کننده و بنبست سیاسی و اقتصادی نظام غیرمردمی
حاکم بر ایران، که منجر به پریشانی و ویرانی روزافزون جامعهی ایرانی شده است، و
پیرو روشِ مبارزات ابتر اپوزیسیون، با نگاهی گذرا به ثروت میلیاردرهای ایرانی، به
نظر میرسد که اگر یک سرمایهدار میلیاردِرِ آزاده و مستقلِ ایرانی(اگر یافت شود)،
تنها درصد ناچیزی از ثروت خود را در راه استقرار قدرت تمام فرزندان مام میهن هزینه
کند، البته نابود نمیشود، اما این احتمال هست که شاهد خروج از بن بست قانونی و
استقرار اراده مردمی و متعاقبا آبادی و شکوفایی وطن گردد و آنچه هزینهی مادی میپنداشته،
به یک سرمایهگذاری معنوی ارزنده مبدل شود! در واقع او باید مجاب شود که نقشه راه
تا هدف باید دارای یک #طرح_توجیهی امنیتبخش
باشد! چه در ساحت انسانی و چه در زمینهی مادی.
اما آیا چنین
دستاوردی برای یک میلیاردر ایرانی معنادار است و دارای طرح توجیهی؟
آیا به ریسکش میارزد؟
نابودی ایران؟ یا از دست دادنِ بخشی از سرمایه؟
این پرسشی است که نیازمند تلاش بیهزینهی لابیهای آزاده و مستقل برای گرفتن این
پاسخ از ایشان است! اما آیا یک ایرانی دلسوز و لابیِ مردمی، برای چنین مقصود
ارزندهای حاضر است از وقت و اعتبار خود برای انتقال یک راه نجات طبق یک طرح
توجیهی به میلیاردرها، مایه بگذارد؟! و یا باید در اصالتِ باور تمام مدعیان
مبارزه، شک کرد؟
متحیرم و ناتوان از فهمِ همتِ والای امثال #باقر_خان و
تکرارِ #ستارخان! چه
برسد به #کورش_کبیر.
براستی بر ما چه رفته که همه چیز را مفت و بی زحمت میخواهیم؟ تا جایی که در
خطیرترین نقطه عطف تاریخِ معاصر که هویت و حیثیت مردم ایران در خطر ویرانی کامل
است، برای فهمیدن و انتقال راه نجات یک ملت هم فرصت و توانی جدی نداریم! گاه حتی
حاضریم بی هزینه بمیریم، اما با زحمت و هزینه زندگی نکنیم!
.
اهداف فشل و ابتر، با شعارهای هوایی و بیبنیاد!
آیا میدانی چرا مدعیان مبارزات مردمی، با پرداختن به حواشی و پرهیز از متن اصلی،
خود را به جهلالعارفین میزنند و آدرس درست را نشان نمیدهند؟! چون محتمل است که
حاشیهامن اعتبار خاصشان در راه منافع مشترک و عامی که متشکل و مطمئن نیست و در
هواست، بر باد رود!
آنها حاضرند به روشهای سهل الوصول و عادت شده، به یک دیکتاتور و گزمههایش و حتی
به یکدیگر بصورت رایگان فحش دهند و یک شخصیت خاص را با پرداخت هزینهای ناچیز نقد
کنند، اما ریسک بالای پرداختن مسئولیتبار به شاخصههای عام نامانوس را به جان
نخرند و از گردِ شخصیتهای قابل دسترسی، دورتر نشوند و به ماهیت یک شاخصه و #نقشه_راه استقلال
و آزادی نپردازند! چون با پرداختن به پوسته سخت قدرتِ متنی که در بوتهی آزمون و
خطا تثبیت نشده و از نتایج آن مطمئن نیستند، اعتباری به دردبخور در عمر محدود خود
کسب نمیکنند، و واهمه دارند اندکی متضرر شوند!
چنین روحیهای در عمر محدود سیاستبازان، موجب میشود همواره منافع عام مردم پراکنده
(که تضمینی ندارد) در اولویت دوم قرار گیرد و تا امروز به تعویق بیفتد!
چون با ترعیب و تهدید و تطمیع، برای حفظ امنیت خویش و خانواده و کلونی صنفی خویش،
یا #گروگان نظام
مافیای قدرت شدهاند؛ و یا نمکگیر. و در هر دو صورت نزد مافیای قدرت، آتو دارند و
بصورت جزیی و یا کلا تا حد مرگ، بیاعتبار میشوند! از صدر هرم تریبونداران نظام
بگیرید تا منتقدین مطرح و سلبریتیهای سیاسی/اقتصادی/فرهنگی از داخل تا تریبونهای
خارج! حتی
یک تریبون مستقل فراگیر، وجود خارجی ندارد!
.
#عقرب_بی_زهر
"عقرب
بی زهر" عنوانی است که حکومتهای توتالیتر و مافیایی، با برساختن گروهکهای
مبارز کاذب و فریفتن جوانان عاصی و مردم بینوا و ساده دلان، و متعاقبا منهدم
کردنشان، موجب میشوند که اعتماد مردم از هرگونه مبارزه برای استقرار قدرت خود بر
سرنوشت عمومی سلب شود! بدیهی است که منظور از مبارزه در این نوشته، فعالیت
گروهکهای خاص، از قبیل صاحبان تریبون در اپوزیسیون خارج نشین، و یا دلقکهایی صادراتی
که با سرمایه گذاری سیستم امنیتی به روشهای تخریب #ری_استارتی و
#جنگ_مسلحانه ترغیب
میکنند نیست! آخرین نمونهی چنین شامورتی بازیهای امنیتی/اطلاعاتی، گروه #قیام_سپید (معروف
به محمدا) با پرچمداری #محمد_حسین_پور (دکتر
سایان) است، که طی روز گذشته سیستم امنیتی نظام اعلام کرد که آنرا در استان #البرز منهدم
کرده است! اعتماد فراگیر مردم پریشان و غیرتشکیلاتی با پیوستن تصادفی به فعالیت
گروهکهای خاص روی موج هیجانات کور، مقدور نمیشود! اکثریت مردم به یک مکانیسم عام
فراگیرامنیتبخش و مسالمت آمیز و اقتاع کننده، اعتماد میکنند! آن هم نه با روشهای
سلبی/حذفی و تنش آفرین و خشونتباری که همواره #سکانس_آخر فتح قلهشان ناپیداست و
پرچمدارانش از توضیح آن طفره میروند!
بنابراین شک نباید کرد که پرچمداران کاریکاتوری، که با روشهای پفکی و خاص، پرچم
عام مردم را در دست میگیرند و تشویق به شورشی مردمی بدون سکانس آخر میکنند،
وابسته به منابع قدرت استعماری و استثماریاند!
بسیار باید مراقب بود که با نیش #عقرب_بی_زهر گزیده
نشد! چون این عقرب تنها برای مافیای قدرت سلطه، بی زهر است!
آنچه قابل توجه است، این است که یک طرح توجیهی بتواند دارای فلسفه، استراتژی،
تاکتیکهای مناسب و امنیتبخش با یک مکانیسم تصمیم سازی و روش عام باشد که تاکیدش بر
شناخت و آگاهی و الگوریتم یک نقشه راه علمی و عملی از گام اول همراهی و اعتمادسازی
اقناعی تا #سکانس_آخر، برای تضمینِ متن قدرت مردمی تا همیشه باشد، نه اینکه تنها به حواشی
روبنایی بپردازد!
.
آزادی و استقلال در متن؟ و یا حاشیه؟
در واقع، پرداختن به #حواشی به
جای #متن، عملا یعنی شراکت با مافیای قدرت!
متن چیست جز تضمین انسان در قانون؟ و حاشیه چیست جز نواله خوری از متنی که انسان
در آن مهره است!
مبارزین آزاده و مستقل برای اینکه در دام هیئت مؤتلفهی مذهب کاسبان قدرت فرامردمی
(صاحبان اعتبار نزد ملکه، مدعیان مالکیت بر ایران) نیفتند، راهی ندارند جز اینکه
برای استقرار و تثبیت #شبکه_مردمی از
شوراهای محلی تا مرکزی، با تغییر ماهوی قانون اساسی(با شیفت از اولویتِ #تضاد_منافع ناشی
از حقوق ثانویه ایدئولوژیک، به اولویتِ #منافع_مشترک مادی
در آب و خاک مشترک) اقدام نمایند. وگرنه بازیگر قواعد بازی مافیای استعمار و
استثمارند!
استمرار حرکت و راندن با این فرمان سنتی، یعنی: تا ابد سر کاریم!
بنابراین، به هیچ راهکار و نقدی که بدون فلسفه، استراتژی، و تاکتیکهای علمی، برای
تدوین یک #نقشه_راه مسالمت آمیز و میدانی با ترسیم و تصویر دقیق #آخرین_سکانس یک
سناریوی فراگیر عام و مردمی، بر اساس مکانیسم تصمیم سازی با سازوکار یک شرکت سهامی
عام(نه خاص) از گام اول تا آخر، نظر نداشته باشد، دل نباید بست! و از آنانی که
پیوسته شعار آزادی و سکولار دموکراسی، و جدایی دین از سیاست، حتی بصورت رادیکال و
با ادبیات سلبی/حذفی و با فحش و مشت و شعار آمادهی جنگ با جیب خالی و پز عالی
هستند و مردم غیرتشکلاتی را به مقابله مسلحانه تشویق میکنند، اما از مکانیسم تصمیمسازی
عام، گریزانند، پرهیز باید کرد!
امنیت اپوزیسیون
پفکی و دروغین، که بنایش بر شعارهای بی بنیاد و فلسفه، و تهییج هیجانات کور و مشت
و شعارهای هوایی است، چه در ساحل امن عافیت و چه در میدان، توسط مافیای قدرت،
تضمین شده است و جملگی عزیر دلِ #ملکه_بنت_حسن و لابیهای ولایتمدار و دلالان #هیئت_مؤتلفه
و آلتهای قتالهاند، تا ایران #ایرانستان شود! شاید بازیچهها خود ندانند، اما چون
راه مطمئن دیگری پیش پایشان نیست، لذا همت خود را برای ابداع و ابتکار عمل به کار نمیگیرند!
چون در بستر قدرت مافیا، بی تکیهگاهند و هر فعالیتی یک ریسک پرخطر در نهاد خود
دارد، که ممکن است اعتبارشان را بر باد دهد؛ بی آنکه چیز دندانگیری بدست آورند! مبارزین
دانشمند و مستقل ما ناتوان از همگرایی با رویکرد عامند، چون ناتوان از تامین
اعتبارند! چون چنین رویکردی در بستری ناامن، نیازمند توانی فوقالعاده، با ضریب
موفقیت مبهم است! چون تاکنون چنین روشی در بوتهی آزمایش قرار نگرفته است! آنها
مایل نیستند راهی نو را بپیمایند! چون یا عادت ندارند و یا اساسا به فکرشان خظور
نمیکند که راه نپیموده و مؤثر نوینی میتواند در دسترس باشد، که بصورت مسالمتآمیز
با کمترین هزینه و بیشترین فایده، مقدور باشد!
دستیابی به یک نقشه راه زاینده و بالنده، نیازمند یک نظریه پرداز و فیلسوف و
شخصیتهایی مستقل با منابع اعتباری مستقل است تا بتواند به جای تلف شدن در حاشیه،
در متن شکوفا شود و رهروان را به سلامت تا فتح قله هدایت و حمایت کند!
.
پرفسور لبمتون فیلسوف و شرقشناس استعمار:
شناخت و تئوریزه کردن مکانیسم وطن فروشی با دلایل موجه، بیش از صد سال طول کشیده و
سابقه دارد!
آخرین نظریه پرداز و فیلسوف و تئوریسین این مافیا، #پرفسور بانو #لمبتون است که در
دهه 20 و 30 و 40، بعنوان مستشرق و مامور #اینتلیجنت_سرویس بسیاری از روستاهای
ایران را با پای پیاده درنوردید، تا قادر باشد مناسبات فرهنگی و قدرت را در متن
جامعه بشناسد! و ناگزیر نباشد از حاشیه قضاوت کند! این روش نهایتا در سال 1342 (پس
از شورش خمینی) به این گزاره منتهی شد:
"برای
حفظ منافع بریتانیا در ایران(که از اوجب واجبات است)، استقرار یک حکومت شیعی ضروری
است!"
15 سال
طول کشید تا آن گزاره در بهمن 57 تعبیر شد!
بر اساس چنان گزارهای بود که سناریوهای استعماری نوشته شد و گام به گام تا مرحلهی
فتح قله پیش رفت! تا منافع استعمار تامین شود! این مقدور نمیشد جز با استقرار
قواعد و اصول قانونی که قادر باشد هر جنایت و هر راهزنی انیران و بازیچهها و
آلتهای قتالهاش را در یک مستعمره تئوریزه کند!
بدیهی است که برای پیشگیری از تداوم اهداف استعمار نمیتوان به شعارهای بادهوایی و
امید به نیت خیر و اهداف کاغذی شخصیتها و رفتارهای پریشان مردم از حاشیه تا متن
میدانی پرچمداران دروغین، بسنده کرد!
تنها مانع اتلاف منابع در مطامع استعمار،
و برای پاتک زدن به اهداف غیرانسانی ویرانگر انیران، دستیابی به یک روش علمی برای
نوشتن یک طرح توجیهی قابل دفاع است! روشی شبیه روش خود ایشان متکی بر شناخت متن
قدرت و قوانین و قواعد آن در میان مردم! با چنین روشی است که میتوان به استقرار یک
نظام مردمی بصورت میدانی(از شوراهای محلی تا مرکزی) امید بست تا تمام فرزندان این
آب و خاک مشترک بتوانند حاکم بر سرنوشت مام میهن شوند!
و البته هیچ طرح توجیهی موفق نخواهد شد، جز جذب و تامین سرمایه از منابع مالی
مطمئن.
.
در جستجوی سرمایهگذار برای یک پروژهی ملی/میهنی:
وقتی در لیست میلیاردهای ایرانی، نظری گذرا بیندازیم، میتوان ایشان را به دو گروه
یهودی و غیریهودی تقسیم کرد! منبع جدول پیوست در ویکی پدیا قابل دسترس است! به
باورم این لیست تنها یک لیست علنی برای انحراف اذهان مردم است، که میلیاردها تنها
همینهایند! با این وصف، این جدول قابل اعتناست! بر اساس خوانش بین خطوط، ما جز
یکی دو تن، اثری از هیئت مؤتلفه اسلامی نمیبینیم! حال آنکه آنها یکی از مهمترین
عناصر و م نابع مالی مؤثر در تاریخ معاصر ایران از دوران رژیم گذشته تا حال بودهاند!
اعتبار یهودیان میلیاردر:
یکی از نکات مهمی که میتوان بین خطوط این لیست خواند، تعداد قابل توجه یهودیان
میلیارد ایرانی است که در جامعه ی ایرانی یک کلونی مذهبی و کم تعداد بوده و هستند!
البته با توجه به شرایط پس از کودتای بهمن 57، محل فعالیت و زندگی امروز ایشان نیز
مهم است!
بدیهی است که میلیاردرها بر اساس سیاستهای کلان و مناسبات قدرت در سرزمینهای
مختلف، و با بهره گیری از ویژگیها و استعداد و فعالیت شخصی خویش، از اعتبارات
بومی و یا بینالمللی بهره بردهاند! بخش قابل توجهی از این لیست شامل یهودیان
ایرانی است! آیا آنها ژن برترند؟ آیا توفیق ایشان وابسته به روحیات و فرهنگ ایشان
دارد؟ آیا مورد حمایت خاصِ صاحبان قدرت و اعتبارند!
با خوانش میان خطوط پی میبریم که علاوه بر ویژگیهای شخصی و کلونی بومیشان، آنها
مورد حمایت خاصند! هرچند خاستگاه فعالیت جوانان ایشان خارج از ایران بوده است اما
خاستگاه نسل پیشین ایشان ایران بودهاست! نهایتا آنها توانستهاند با بهره گیری از
اعتبارات خارجی میلیاردر شوند!
.
اعتبار هیئت مؤتلفه علیه انجمنهای ایالتی و ولایتی:
به باورم، بر اساس همان خوانش بین خطوط، از اعتباربخشی #ملکه_بنت_حسن، یک گروه
دیگر هم برخوردار بودهاند: #هیئت_مؤتلفه_اسلامی (بازاریان مذهبی مورد عنایت
ملکه)... گروهی که مدیریت #اتاق_ذکر ایرانی، بواسطهی ایشان تعیین میشود! این
شورا تنها شورای مؤثر مافیای قدرت، برای عقیم کردن قدرت شوراهای مردم ایران است!
اینها ریشه در مخالت #خمینی با #انجمنهای_ایالتی_ولایتی در انقلاب سپید شاه و
مردم ایران دارند!
انجمن های ایالتی و ولایتی نظر به تشکیلات مردمی داشت! مردمی که اعتبارشان وابسته
به حضور و منافع مشترکشان است! شاه میخواست به اینها اصالت بدهد! اما اعضاء هیئت
مؤتلفه سلامی همواره مخالف آن سیاست شاه بود!
این انجمنها هم مورد انتقاد #مصدق بود و هم مذهبیونی چون انجمن حجتیه و فدائیان
اسلام و خمینی و البته هم بخش عمده ای از رانتخوارانِ حکومت شاه! جملگی معتقد
بودند که مردم را نباید در مکانیسم تصمیم سازی و سیاست دخیل کرد! مردم صغیرند!
جالب است که مصدق هم که پیوسته خواستار حضور مردم بود نیز مخالف استقرار این
انجمنهای مردمی بود! ظاهرا اکثر سیاسیون و صاحبان قدرت، مردم را تهییچ شده و پیرو
شعارهای داغ میخواستند؛ نه بیشتر... حضور مردمی که عادت به همگرایی و کارگروهی
ندارند دردسرساز است! به مردم توهم مالکیت و سهامداری در سرنوشت مشترک میدهد! چنین
مردمی با بدفهمی، جلوی پیشبرد امور اجرایی را میگیرند و چنین هزینهای دلخواه نخست
وزیرانی که میخواهند با تمرکز قدرت کار خود را پیش ببرند نیست!
.
#ترور
#رزم_آراء طرفدار تشکیل شوراهای مردمی(انجمنهای ایالتی/ولایتی):
#مصدق
همچون #کاشانی و نیروهای ملی مذهبی و بعدها #خمینی، با تشکیل این انجمنهای مردمی
مخالف بود. اما جای تعجب دارد که #رزم_آراء موافق تشکیل آن بود.
از معدود شخصیتهای بارزی که موافق حضور میدانی مردم بودند سپهبد #رزم_آراء (نخست
وزیر وقت)بود که به دست #فدائیان_اسلام #ترور شد!... روز ترو رزم آراء، ظاهرا #شاه
هم قلبا از نتیجه که حذف رزم آراء بود، راضی بود! هر چند پیش از آن برای صلابت و
اندیشهی او احترام فوقالعادهای قائل بود! شاه را از او ترسانده بودند! به او
گفته بودند که او ویژگیهای رضاشاه را دارد! ویژگیهایی که در شاه نبود!
خبر جعلی بدستش رسانده بودند که رزم آراء، قصد کودتا داشته است!
چه کسی این خبر را رسانده بود؟ سندی در دست ما نیست!
اما در روز ترور رزم آراء، عَلَم(طرفدار انگلیس) با بانو #پرفسور_لمبتون (مستشرق و
جاسوس انگلیس در ایران) شتابزده از اصفهان خود را به تهران رسانده بود تا به مسجدی
برود و در مراسم تشیع جنازه ی یک روحانی شرکت کند! همان جایی که قرار بود #ترور
رزم آراء در آن صورت بگیرد!
اما رزم آراء در مسجد نبود! "عَلَم" سرآسیمه به نخست وزیری میرود! و با
رزم آراء به مسجد برمیگردد! و در راهروی ورودی مسجد، ترور توسط طهاسبی(از فدائیان
اسلام) انجام میشود. طهماسبی دستگیر و زندانی میشود... اما دیری نمی پاید که با
تلاش #مصدق و تصویب مجلس به عنوان یک سرباز ملی که یک خائن را به قتل رسانده، از
زندان آزاد میشود!(اینکه مجلس شورای قانونگذار یک کشور، به اقدام تروریستی در
مقابل چشم مردم امتیازی علنی دهد، هم از آن تصمیمات نادر و عجیب در تاریخ مجالس
شورای ملی است).
در باب اینکه آیا رزم آراء با تیرهای طهماسبی(که موقعیت شلیک دقیق از سمت چپش را
نداشته) کشته شده است و یا با شلیک ماموری دیگر ( و یا همزمان هر دو)، اختلاف هست!
اما مهم این نیست! مهم این است که طهماسبی به شلیک تیر اعتراف میکند و هیچ ماموری
دستگیر نمیشود و خودش به تنهایی به ترور رزم آراء افتخار میکند! چرا؟ چون او را
به دلیل منطقش در صبوری برای اتمام قرارداد نفتی با شرکت ایران و انگلیس، تا ادای
تعهد و قدرت گرفتن از لحاظ تکنولوژی و توانایی، متهم کرده بودند به تمایل و مزدوری
به انگلیس! حال آنکه نظر او پیشگیری از بی ثباتی ناشی از عهدشکنی و قهر و تحریم
احتمالی انگلیس، و فرصت یافتن برای کسب و تثبیت قدرت ملی زمان مقتضی بود! اما او
را ناجوانمردانه متهم به مخالفت با طرح ملی شدن نفت کردند! حال آنکه نفت ملی بود!
کافی بود مدت قرارداد پایان یابد و با یک برنامهی مدون علمی و عملی، قدرت
تکنولوژیک برای استقلال فراهم آید! فرصتی که پیشتر بدلایل مختلف از جمله اشتغال
به زیرساختهای دوران رضاشاه، و عدم آمادگی لازم و کافی برای ایستادن بر پای خود در
زمان گذشته، مهلتی مؤثر و برنامهای علمی وجود نداشت! و قصد رزم آراء تقویت بنیهی
تکنولوژیک و اجرایی بود! اما شخصیتهای سیاستباز جاه طلب، با سطحی نگری تنها به
شعارهای روبنایی استقلالطلبانه، بسنده میکردند! حال آنکه هر استقلالی بر بستر
خرابیهای موروثی و سنتی، نیازمند مقدمات و تمهیداتی برای تقویت قوای مادی و مدنی
در کشور و در توان مردم بود و هنوز هست! بدون برنامهای علمی و صرفا بر اساس توکل
به خیال، چنان قدرتی قابل تحقق نبود و نیست! همچنانکه شاهد بودیم و هستیم که همین
شعارهای ساده لوحانه و روبنایی 43 سال موجب تحمیل چه هزینههای گرانبار مادی و
معنوی و انسانی غیرقابل جبرانی شد! چیزی که عوامل استعمار با آلت قراردادن و
موجسواری بر هیجانات کور و غیرعلمی عوامل استثمار بومی، همواره آن هزینهها را به
مردم ما تحمیل و خود بهرهاش را بردهاند!
.
سرمایهگذاری برای چاپیدن قدرت مردم، و یا استقرار آن؟
حمایت استعمار بریتانیا از نیروهای مذهبی(چه یهودی و چه اسلامی) بر کسی پوشیده
نیست! آنها سالها بود که در کار طراحی و اجرای سناریوهای متنوع بودهاند، تا قدرت
مردم را در دست یک نیروی قابل بازیچه شدن و وابسته و مذهبی حصر کنند! نیرویی که نه
رضاشاه و نه محمدرضاشاه واجد آن نبودند! نیرویی که بتواند مردم را بین مؤمن و کافر
تقسیم کند؛ اکثریت کفار را حذف کند! و افسار اقلیتِ مؤمنین را به دست بگیرد...
آنگاه تنها میماند اینکه با چه ترتیبی دمِ کدخدا را ببینی و یا او را به گروگان
بگیری و یا بواسطه ی لابیهای خود او را در دامچالههای خود درلفکنی و آنگاه ملت را
بچاپی...
آنچه قانون اساسی فعلی با مشروعیت دادن به قدرت فرامردمی و ایدئولوژیک، به خواست و
نیت شرورانهی استراتژیستهای استعمار میدان میدهد!
.
سرمایه گذاری بر شخصیتهای ایدئولوژیک... نه شاخصههای مردمی:
بنابراین، برای استقلال، باید از شعارهای روبنایی شخصیتها دست کشید و به فکر
مکانیسم تصمیم سازی گروهی بود تا آن اعتماد فراگیر مردمی شکل گیرد و شکوفا شود!
آنگاه در عرض مدتی کوتاه، بدون قطرهای خون، تمام مردم ایران از جمله مسئولین
گروگان در پوزیسیون و اپوزیسیون و خانوادههایشان از زندانِ ترعیب و تهدید و
آلودگی به تطمیع و گروگان شدن، آزاد و رها خواهند شد و هر لحظه تن و بدنشان نخواهد
لرزید که نفر بعدی که باید حذف شود، ایشانند!
آنگاه: چون که صد آمد نود هم نزد ماست!
.
تنها یک راه: استقرار قدرت مردمی برای اعتبار عام(نه خاص)
برای رسیدن به گام اول، پروژهی #استقلال و #آزادی مردم ایران،
یک راه بیشتر وجود ندارد!... هر راه دیگری بر اساس مکانیسم اعتماد سنتی به تار
سیبیل دایی جان ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوت، به ویرانی بیشتر منتهی
خواهد شد!
برای نجات تمام مردم ایران از جمله مسئولین و بازیگران پوزیسیون و اپوزیسیون، بیش
از یک راه پیش روی پای ما نیست!
کلیک روی تصویر پیوست... ما را به جایی نمیرساند! از قضاوت و صدور حکم خودداری
کنیم! اما بدانیم که ملکه همواره قادر بوده که با حمایت از اقلیتی کاسب، یک قدرت
سلطه بسازد!
به مسعود بهنودها و ابتکارها و الهه هیکسها و فرخ نگهداراها و نوری علاءها و حسن
شریعتمداریها و حتی شهریار آهیها اصالت و گیر ندهیم. آنها را بشناسیم که
میتوانند موجب چاه نمایی باشند! اما راه نجات ما در دل بستن و یا درافتادن با
ایشان نیست!
مشکل اصلی، از روش غیرعلمی و سنتی موروثی است، که هرگز به ترسیم یک نقشه راه از
تئوری تا عمل منجر نمیشود! آن هم برای احقاق استقرار اراده مردمی آگاه و در میدان!
راه اما پیداست! همت در راه شناخت و آزمون مکانیسم تصمیم سازی علمی، در ساختار یک
شرکت سهامی عام، و البته اندکی پول و سرمایه و امکانات رسانهای ماهوارهای و
فراگیر...
چنین عزمی نیازمند چند شخصیت ماجراجو و جسور و مستقل و آزاده است.
یک دست صدا ندارد!... هر چند آن دست موجود است... دستهای بعدی اما انگیزه و رمقی
برای ریسک سرمایه گذاری در یک پروژهی ملی-میهنی نوین را ندارند!
چرا که ما آموختهایم که همواره پیرو راه آزموده شدهی رفتگان عمل کنیم و ریسک
نکنیم! سوراخی که هزار بار از آن گزیده شدهایم و به نتیجه نرسیدهایم.
این یعنی درجا زدن و دلسرد شدن از گزیدگی تکراری...
.
امید به راستیآزمایی میدانیِ اعتبار:
در لیست پیوست، تنها یک نام هست که هم علوم سیاسی خوانده و هم سرمایهداری مستقل
به نظر میرسد! اما آیا او حاضر است در این راه سرمایه گذاری کند؟ نمیدانم! به
این نامها نمیتوان دل بست... اما نباید ناامید شد و باید جستجو کرد! آیا کس و
کسانی هستند؟
این پرسشی است که باید در پی پاسخش بود! اما نه از درون زندان.
شاید هنوز سرمایه دار و یا سرمایهدارانی باشند که دلشان برای مام میهن و تمام
فرزندانش بتپد!
وگرنه در بستر غیردموکراتیک، و از مردمی
غیرتشکیلاتی، با این اپوزیسیون گروگان و وابسته به کیش شخصیت و یا قدرت سلاطین،
آبی برای منافع مردم در وطن گرم نمیشود!
من امیدواریم به یافتنِ چند سرمایه گذار آزادیخواه و اهل ریسک در راه مردم بینوای
وطن، که با فهم یک #طرح_توجیهی_انسانی و فراگیر، بالاخره مجاب شوند که برای مام
میهن و فرزندانش کاری کنند کارستان... و البته در جستجوی سرمایههای انسانی و مادی
و معنوی واقعی(نه کاذب)...
اما آیا یافت میشود؟
اگر شد...باز خواهد گفت: #یافتم ... یافتم!!
#خیام_ابراهیمی
15 آبان 1400 اُمَوی
No comments:
Post a Comment