مقدمات صلح و
امید به توسعه پایدار
گام به گام، چه باید کرد؟
آزمایش ویدئولایو برای چالش مکانیزم و نقشهی راه وحدت مردمی و نوشتن سرنوشت مشترک از تئوری تا عمل، در راستای استقرار اراده مردمی توسط فرزندان و شریکان خاک مشترک در دامان مام میهن.
"مهرگان" تمرین #مهرورزی و همافزایی تا وحدت ملی
مهربانا مهرگان آمد؛ به مهروَرزی بکوش... رحمت و رحمانیت را یاد کن؛ با ما بجوش!
از کتابِ مهربانی خواندهای: "کین و عدو... جایِ مهر و صلح و نورِ سحری، اوهامِ دوش"
گفته بودی نقد بر رفتار و گفتارت سزاست!... تا که پندارَت شود نیکو به پیغامِ سروش
چونکه در احوالِ حقِمالکیت، قبض بود؛... حــالِ ابلیسِ عبادت را، غرور کر کرده گوش
ازچهرو با کینونفرت، قفل شد بختِ وطن؟... کن رها این من مناَت را، اندکی در ما بکوش!
قفل در قانونِ ابلیس است، با نامِ خدا... کی شود باز از کلیدِ اینوآن شیطان و موش؟!
کی وطن فرمان تورا داد: "حمله کن تا جُلجَتا؟... رختِ صلح و عافیت برکن! لباسِ رزم پوش!"
با رَجزخوانی چرا باید وطن را مثله کرد؟.... این وطن هشتاد میلیون مدعی دارد، به هوش!
صاحبانِ این وطن، هشتاد میلیون شهروند... کی بسیجِ صدهزار گُشنه، وطن را شد رُتوُش؟
گشنهگان را با غنیمت وعدهدادن، مهر نیست!... غصبِ اموالِ شریکِ خاک، نباشد رمزِ هوش
آمـــدی با بیرقِ آزادی از بندِ شهان... بردگان را حَصــر کردی در بتیدیگر خموش
عقلِ یک ملت ربودی از شهی، با حکمِ خویش... این چه قانونِ بلا شُد در زبان و چشم و گوش؟
گفته بودی سرنوشتِ نسلِ ما با زندههاست... زنده را کشتی، چرا ترسی ز گــورِ داریوش؟
شهوتِ فرماندهی را کن رها، فرمان ببر!... سینهی ملت رها کن، شیرهی خود را بدوش!
چون پدر پنجاه سال است کرده ما را زَرخرید... بشکن این جامِ بلورین، زهــر را با ما بنوش!
گزمههایت سکهها از خونِ ملت میزنند... "نانِ خشک" با ما بخور، این لُـنگ را با ما بپوش!
گفتهای جانت نحیف و آبرویت "بیعت" است... آبرویم رفت بر باد، بیعتت کو؟ هان! بههوش!
آنچه بیعت خواندیاَش در انتخاباتِ کذا... کربلا بود اُسوهاَش: "یا با منی! یا در خروش!"
گربهها بالایِ دیوارِ سفارت مردهاَند... شیر و یوزَت کرده پُف در کنجِ عزلت همچو موش
یا حلالیت بخواه و کن خلاص #تحریم را... یا بهرسمِ #مهرِگان، پیمان وفا کن، شو خموش!
...
ملتی در پای دیوارش کثافت میخورند... جای تمرینِ وفا، با نیشِ نفرت میدَرَند
مهربانا، مهرگان آمد، وطن را پس بده!... حق ما در دامِ دشمن، دستِ هر ناکس نده!
دشمنم در خانه است و خانه در چنگِ یکی... گرچه قانون داده باشد این سند را مفتکی
این سند ملک مشاع را کی کند ملکِ شهی؟... حقِ غبن و اختیارم را، که باشد مدعی؟
آن وکیلانِ حرامی را زبان در کـام نیست... کـامِ آلوده گروگانی به جز در دام نیست
بیکسیم؟ آری! ولی مزدورِ دزدان نیستیم!... سنگ میبندیم شکم را، مورِ خاقان نیستیم!
غیرتی گر بایدت، از خونِ ملت دست بکش... کن رها ویرانه، دست از سلطه در بنبست بکش!
جای ترمیم وطن با آب و خاکِ زندهگان... آجرِ هر کــوخ را در کاخِ سرداران ندان!
تا کجا بر کین و نفرت نشئه از جهلِ تنی؟... تو بدهکار من و ایـــــران و مامِ وطنی
مهربانا مهرگان آمد، وفا را پیشه کن!... عهد خود را با جماعت وصلِ این اندیشه کن:
صاحبــانِ خاک را هشتاد میلیون مدعی است!... صلح کن! با ملتی و با جهانی که یکی است!
حق آبوخاک را بر ملتی کن اصلِ خویش... اصل قانونِ خطا بَرکن زِ بطنِ نسلِ خویش!
وَرنَه حقِ ملتی در خون و زهدانِ سران ... میکند مام وطن را مثله در ایمانتان
سرنوشتِ زندهگان را واگذار و در گذر... وَرنَه فرصت را به آخر میرساند این سفر
این سفر با سلطهی قانونِ نسلِ منقضی... کی شود زندان و گورستان وطن را منجزی
از طلا گشتن پشیمان گشتهایم، ای مهربان... مرحمت فرموده ما را مس کنید، در این زمان!
رمزِ این قانونِ بد، "تفخیذ" بود با کودکان... شهوتِ زورگیری از ایمان، صغیران، مردمان
چله بستیم و چهل سال است بالغ مردهایم... ما صغیران نیستیم، پسدِه وطن را، زندهایم!
مهرگان را با گل و شیرینی لبخند و شعر... بیعتی کن با وطن، ای مـــاهِ نورانی زِ مهر!
خیام ابراهیمی
12 مهر 1397
https://www.facebook.com/khayyam.ebrahimi/videos/2293711880888636/
گام به گام، چه باید کرد؟
آزمایش ویدئولایو برای چالش مکانیزم و نقشهی راه وحدت مردمی و نوشتن سرنوشت مشترک از تئوری تا عمل، در راستای استقرار اراده مردمی توسط فرزندان و شریکان خاک مشترک در دامان مام میهن.
"مهرگان" تمرین #مهرورزی و همافزایی تا وحدت ملی
مهربانا مهرگان آمد؛ به مهروَرزی بکوش... رحمت و رحمانیت را یاد کن؛ با ما بجوش!
از کتابِ مهربانی خواندهای: "کین و عدو... جایِ مهر و صلح و نورِ سحری، اوهامِ دوش"
گفته بودی نقد بر رفتار و گفتارت سزاست!... تا که پندارَت شود نیکو به پیغامِ سروش
چونکه در احوالِ حقِمالکیت، قبض بود؛... حــالِ ابلیسِ عبادت را، غرور کر کرده گوش
ازچهرو با کینونفرت، قفل شد بختِ وطن؟... کن رها این من مناَت را، اندکی در ما بکوش!
قفل در قانونِ ابلیس است، با نامِ خدا... کی شود باز از کلیدِ اینوآن شیطان و موش؟!
کی وطن فرمان تورا داد: "حمله کن تا جُلجَتا؟... رختِ صلح و عافیت برکن! لباسِ رزم پوش!"
با رَجزخوانی چرا باید وطن را مثله کرد؟.... این وطن هشتاد میلیون مدعی دارد، به هوش!
صاحبانِ این وطن، هشتاد میلیون شهروند... کی بسیجِ صدهزار گُشنه، وطن را شد رُتوُش؟
گشنهگان را با غنیمت وعدهدادن، مهر نیست!... غصبِ اموالِ شریکِ خاک، نباشد رمزِ هوش
آمـــدی با بیرقِ آزادی از بندِ شهان... بردگان را حَصــر کردی در بتیدیگر خموش
عقلِ یک ملت ربودی از شهی، با حکمِ خویش... این چه قانونِ بلا شُد در زبان و چشم و گوش؟
گفته بودی سرنوشتِ نسلِ ما با زندههاست... زنده را کشتی، چرا ترسی ز گــورِ داریوش؟
شهوتِ فرماندهی را کن رها، فرمان ببر!... سینهی ملت رها کن، شیرهی خود را بدوش!
چون پدر پنجاه سال است کرده ما را زَرخرید... بشکن این جامِ بلورین، زهــر را با ما بنوش!
گزمههایت سکهها از خونِ ملت میزنند... "نانِ خشک" با ما بخور، این لُـنگ را با ما بپوش!
گفتهای جانت نحیف و آبرویت "بیعت" است... آبرویم رفت بر باد، بیعتت کو؟ هان! بههوش!
آنچه بیعت خواندیاَش در انتخاباتِ کذا... کربلا بود اُسوهاَش: "یا با منی! یا در خروش!"
گربهها بالایِ دیوارِ سفارت مردهاَند... شیر و یوزَت کرده پُف در کنجِ عزلت همچو موش
یا حلالیت بخواه و کن خلاص #تحریم را... یا بهرسمِ #مهرِگان، پیمان وفا کن، شو خموش!
...
ملتی در پای دیوارش کثافت میخورند... جای تمرینِ وفا، با نیشِ نفرت میدَرَند
مهربانا، مهرگان آمد، وطن را پس بده!... حق ما در دامِ دشمن، دستِ هر ناکس نده!
دشمنم در خانه است و خانه در چنگِ یکی... گرچه قانون داده باشد این سند را مفتکی
این سند ملک مشاع را کی کند ملکِ شهی؟... حقِ غبن و اختیارم را، که باشد مدعی؟
آن وکیلانِ حرامی را زبان در کـام نیست... کـامِ آلوده گروگانی به جز در دام نیست
بیکسیم؟ آری! ولی مزدورِ دزدان نیستیم!... سنگ میبندیم شکم را، مورِ خاقان نیستیم!
غیرتی گر بایدت، از خونِ ملت دست بکش... کن رها ویرانه، دست از سلطه در بنبست بکش!
جای ترمیم وطن با آب و خاکِ زندهگان... آجرِ هر کــوخ را در کاخِ سرداران ندان!
تا کجا بر کین و نفرت نشئه از جهلِ تنی؟... تو بدهکار من و ایـــــران و مامِ وطنی
مهربانا مهرگان آمد، وفا را پیشه کن!... عهد خود را با جماعت وصلِ این اندیشه کن:
صاحبــانِ خاک را هشتاد میلیون مدعی است!... صلح کن! با ملتی و با جهانی که یکی است!
حق آبوخاک را بر ملتی کن اصلِ خویش... اصل قانونِ خطا بَرکن زِ بطنِ نسلِ خویش!
وَرنَه حقِ ملتی در خون و زهدانِ سران ... میکند مام وطن را مثله در ایمانتان
سرنوشتِ زندهگان را واگذار و در گذر... وَرنَه فرصت را به آخر میرساند این سفر
این سفر با سلطهی قانونِ نسلِ منقضی... کی شود زندان و گورستان وطن را منجزی
از طلا گشتن پشیمان گشتهایم، ای مهربان... مرحمت فرموده ما را مس کنید، در این زمان!
رمزِ این قانونِ بد، "تفخیذ" بود با کودکان... شهوتِ زورگیری از ایمان، صغیران، مردمان
چله بستیم و چهل سال است بالغ مردهایم... ما صغیران نیستیم، پسدِه وطن را، زندهایم!
مهرگان را با گل و شیرینی لبخند و شعر... بیعتی کن با وطن، ای مـــاهِ نورانی زِ مهر!
خیام ابراهیمی
12 مهر 1397
https://www.facebook.com/khayyam.ebrahimi/videos/2293711880888636/