اپیدمی #زورگیری_عقیدتی
با دمپایی ابری؟ یا پروتکلِ کفش چرمی؟
1) استاندارد در آنارشی سیستماتیک و امنیتیِ ولایت زورگیران
گاندی هم
دمپایی میپوشید و با یک دشداشه و بز در ناف مام میهنِ خود و در قلعهی استعمار پیر،
به عنوان یک ماهاتما(روح بزرگ) سمبول استقلال بود و بالاخره هفتاد دو ملت هند را به
وحدت و آزادی رساند و الگوی مارتین لوترکینگ و نلسون ماندلا شد! البته نه با چکش خشونتبار
و وحدتبخش ایدئولوژیک و ترور غیرخودی همچون استالین و یا هیتلر و خمینی. بلکه با روش
ضدخشونت و صلح. با این حال نه دمپایی پوشیدن نشانهی استقلال است و نه اینکه هندیزاده
باشی و نامت روح الله باشد! روحت باید ماهاتما و بزرگ باشد! تا خاکسار مردم باشی و
خدمتگزار و پیمانکار و فرمانبرِ فرمانِ تمام ملت! نه کارفرما و فرماندهای در آوردگاهِ
جنگِ امت با ملتِ غیرخودی.نه هر آنکس که
سر تراشد، قلندری داند!
من نه مردم و نه
رهبر نظام را در مناسبات ارباب و رعیتی مقصر نمیدانم! اصلا مشکل از شخص نیست که این
سلطان برود سلطان دیگری چون #رضا_شاه بیاید بهشت میشود! براستی مگر #بصیرت ملت بین
ممدعلی شاه قاجار و شاه سلطان حسین صفوی و رضاشاه پهلوی چقدر بود، جز بخت و اقبال؟
اصلا مشکل اساسی نه شخص است و نه شخصیت و نه ایدئولوژی! مشکل ملت احقاق قانون حق مشترک
سرنوشت، توسط خودشان است! آنها که به شخص و شخصیت و ایدئولوژی گیر میدهند، غافل از
حق مشترکند و یا خود را به جهل العارفین زدهاند! یکی از این عارفها خمینی بود! یکی
هم همین فسیلِ #عارف به #ژن_برتر و اربابِ سبزقبایش!
براستی میان اپیدمی
فرهنگی نرسالاری، در ناامنی و ناهنجاری روانی و سنتی و جبرجغرافیایی، مقصر کیست؟ از
کوزه همان برون تراود که دراوست! درست یا نادرست، ملت ناآگاه، با حضور اکثریتی و امید
کاذب به قانون سلطه در آخرین نمایش مشکوکِ انتخابات نمایشی، با بیعت با قانون قدرت
فراملی قانونی، خود را به یک رهبر قانونی با قدرتی مطلقه تسلیم کرده است! حالا اگر
پرچمداران شعار مفت دادهاند باز بر اساس مکانیسم اعتمادی سنتی به تار سیبیل دایی جان
ناپلئون و قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوت، قاپ خود را دو دستی به توهم اینکه قانون
اگر قانون گرگ هم باشد خوب است به نظام سلطه تقدیم کردهاند! شاید چون نفهمیدهاند
که مردمسالاری مورد نظر ختم روزگار یعنی: مردم، سالارِ خود را برگزینند و به مصلحتِ
هر مکر او برای حفظ نظام خودش، چشم بسته تسلیم باشند! نقد سازنده هم اگر میکنند برای
کم کردن هزینه روی دو ریل چپ و راست تدارکاتچیان و آبدارچیان در قطار صدور انقلاب به
مقصد ثابت دیار قدس باشد! شاید آنها گول واژهیِ "قانون" را خوردهاند و
فکر نکردهاند که قانونی که تنها بتوانی تدارکاتچیان یک قطار را انتخاب کنی (که اگر
سوزنبان و ارباب خواست آن را بخواند و اگر نخواست نخواند)، کلا چه فایدهای بیشتر از
خواص یک تریاک سناتوری میتواند داشته باشد؟!
قانونی که به یک
نفر اختیار مطلقه داده که برای ملتی 80 میلیونی سرنوشت بنویسد! و تا این #بیعت نشکند
او مجاز است هر جور که خواست بر سرنوشت ملت بصورت پیدا و پنهان تاخت و تاز کند و حکم
براند جوری که صدایش 40 سال بعد در بیاید! مشکلی اگر هست در اعتیاد به قانون سلطه است!
مشکلی اگر هست در روش مبارزه برای احقاق حق است! و البته فریبکاری پرچمداران سبز و
بنفش و البته اپوزیسیونی که در امنیت نمیتواند و یا نمیخواهد با زبان حقوقی #ایجابی_جذبی
(نه زبان و ویروس #سلبی_حذفی ) طبق یک برنامه و نقشهی راه مسالمتآمیز بر اساس اصل
هم افزایی، و با تکیه بر حق مشترک آب و خاک بهجای ایدئولوژی حزبی و گروهی و فرقهای،
وحدتآفرین باشد! مبارزین سنتی و مرتجع، تمایزی بین زبان پیشاآزادی و پساآزادی نمیگذارند!
آنها به دلیل عدم شناخت موقعیتی امروزی و زنده، با پیروی از روشهای عادتشدهی دیروزی
و مرده به روش مبارزات مدرن ناآگاهند! مام میهن دچارِ #سندروم_حذف_غیرخودی با معنویات
سمبولیک و سوءتفاهم برانگیز و ایدئولوژی و #کیش_شخصیت است، و به راه وحدت بر اساس
حق مشترک برابر و مادی و انسانی را در آب و خاک مشترک ناآشناست! #راه_سوم در روش مبارزه
برای شکوفایی این معناست! مشکل در روش مبارزات سنتی است! در عصر رسانهها و مدرنیته،
باید به روش مدرن توسل جست!
#گاندی با مردم خود در صلح بود! و با روش ضدخشونت و ضد ترور، مردم را
به صلح با خودشان و جهان دعوت میکرد، نه جنگ با هر غیرخودی و ترور کفار و حتی مؤمنین
بر اساس زورگیری یک ایدئولوژی سنتی و صنعتی و مقدسنما. راز وحدتبخش او احقاق حق مشترک
تمام مردمی بود که با زورگیری ممکن نبود! البته آخرکار توسط یک زورگیر ناسیونالیست
و رادیکال، که تاب هم افزایی و همزیستی مسالمت آمیز با نوع انسان را نداشت، ترور شد!
بدیهی است که شخص
زورگیر، با ادبیات سلبی-حذفی یک بیمار است که میتواند جنایت کند! و هر غیرخودی را غدهی
سرطانی میپندارد که یا باید با عمل باز حذفش کرد و یا او را برده و بنده و تسلیمِ
خود کرد!
متاسفانه در جامعه
ایرانی بنا بر روشی تاریخی، این بیماری تا
جایی پیش رفته که بصورت یک اپیدمی به سازوکار جامعه تسری یافته و اغلب زورمداران و
صاحبان قدرت را بیمار کرده است، تا جایی که سه روز است که از خوردن تخم مرغ فاسد با
تاریخ تولید فردا (؟!)، دلپیچه گرفتهام و نه پول درمان دارم و نه نای اعتراض و شکایت.
در یک کلام، مملکت
در چنبرهی یک مشت زورگیر خودسرِ قانونی، از استاندارد خارج است، و هیچکس به هیچ پروتکل
استاندارد مردم نهاد و انسانمدار پایبند نیست! چون مردم تمام اختیار خود را با بیعت
در آخرین انتخابات به یک قادر مطلقه تسلیم کردهاند و حالا او با هر دم و بازدمش قادر
است که سرنوشت یک ملت 80 میلیونی را بنویسد! تا این روش زورگیری عقیدتی به مراتب و
بصورت زنجیرهای در تمام نهادهای جامعه #تکرار
شود و کسی هم پاسخگو نباشد!
زیر بمباران و
هجمهی رفتارهای غیراستاندارد، برای کدام رفتار ناهنجار حکومت و دلالان و کاسبان قدرت
و پیمانکاران کارفرمای جعلی دولت غیرپاسخگو باید گام برداشت، و به کدام نهاد غیرملتزم
به مردم باید شکایت برد که تضمین داشته باشی که میتوانی به نتیجه و تعادل و امنیت برسی؟
برای اکثریت مردم مستقل و غیرخودی، امید در همین نقطه کور میشود! و اگر امیدی در کسی
هست، امید به امکانِ درندگی و تداوم نواله خوری از جنازهی آهوان دریده شده است. این
قانون گرگ و رمه است! امید مردم در چنین سازوکاری معنادار میشود. و معنای آن چیزی نیست
مگر بیماری هاری و درندگی و زورگیری از ضعیفتر از خود. پس وای به روزگار معلولینی
که میخواهند استقلال و پاکی خود را پاس دارند!
واقعا آدم وامیماند
که با کدام ادا و اصولِ غیرقابل برآوردِ مسئولین این بیمارستان و تیمارستان و بیماران
زنجیرهایاش باید برقصد، تا نه سیخ بسوزد نه کباب. چنین جامعهای از جنگل هم ناامن
تر است! چرا که در جنگل تو میدانی که باید مجهز باشی! اما اینجا قانونا خلع سلاحی.
و اسلحه در دست تو نیست!
پس میان موشها
و گربهها و سگها و لاشخورها و کفتارها و شغالانِ گردِ گرگ، به غاری پناه میبری که
گور توست! چون در این تنازع بقاء نه میتوانی بدری و نه مایلی دریده شوی. مگر اینکه
این حرفها بشود لقمهی سیاهنمایی برای پاتوق کلاغها و زاغان سیاه تا برای یک قالب
پنیر، آنقدر قارقار کنند که خلوتات را بفروشند... تا هنگام سرودخوانی برای روباه،
خود مغبون و قربانی و چوب دو سر سوخته شوند! این است معنا و دور باطل قانون #جنگل_مدنی که دل قانونمدارانِ هالو و زالو
را برده.
.
2) دُمِ خروس و دیوار گوشتی
دیدار "آبه"
با مالک هستی بر روی زمین، و اتمام حجت در خونابه!
از یک سیستم بدون
تعادل معنادار، نمیتوان توقع تعادل داشت!
طرف میگوید: ما
به علت فتوای شرعی خودمان، به عدم استفاده از بمب هستهای در مورد شما متعهدیم و فکر
میکند قواعد شرعی خودشان به کار قواعد دیگران از جمله ایشان میآید و به همین دلیل
ترامپ را قابل دیالوگ نمیداند! خب این از قسم حضرتعباسی که آبه به قداست آن جاهل است!
اما دُمِ خروسِ فتاوای فراقانونی و فراشرعی ولایت مطلقه فقیه را که بنایش استنباط شخصی
ناشی از ندای پنهان آسمانی است (نه زمینیان) چه باید کرد؟
نقض غرض یا تف
سربالا؟
این وسط یک دکتر
ولایتی هشیار هم نیست که به حضرتش بگوید: وقتی حضرتعالی بنا بر پروتکل نامعلوم خودت
به تقیه و خدعه و مکر با غیرخودی معتقدی و قانونا هم به حفظ نظام از اوجب واجبات مکلفی،
و ضمنا فرانبر مردم نیستی و خود را فرمانده بلامنازع ایشان میدانی، کدام حرفت اعتبار
دارد که فتوای شرعی توی مؤمن، نزد یک کافر به خودت اعتبار داشته باشد؟ اصلا شمای اقلیت
با اقلیت ذوب شدگان در ولایت در مناسبات اکثریت و مناسباتِ جهانی چه میکنی؟ و یا لابد
معتقدی که غیرِ تو در جهان چه میکند؟ البته که اقلیتی به نام تو در جهان، اکثریت مورد
ادعایت در وطن نیست که مشروعیتش به هر حکمی لازم الاجرا باشد! بالاخره اقلیت باید به
اکثریت تن بدهد یا اکثریت به اقلیت؟ و یا هر دو باید مبادی آداب انسانیت باشند؟ تکلیفت
را روشن کن!
مگر فراموش کردهای
که خمینی گفت: اگر حتی مؤمنین دیوار گوشتی بین صدام و ما باشند، ما باید آنها را بکشیم!
البته آنها به بهشت خواهند رفت؟! بر اساس این فتوا معلوم نیست چرا "آبه"
نپرسید که در این جدال بنیادی شما با غیرخود، آیا ما هم باید به بهشت برویم؟ یا نه؟
اما ظاهرا تا این پرسش به مغزِ یک فرد ژاپنی برسد، قرار بوده نفتکشها در دریای عمان
به آتش کشیده شوند! بنابراین چه پرسشی؟ چه پاسخی؟
بویژه که سردار
نظام گفته: ما نیازی به احساس مسئولیت نسبت به دنیا نداریم و در صورت تحریم ما قادریم
که با گروگانگیری و گروگانفروشی درآمدزایی کنیم و اصلا نگران رابطه نیستیم.
(یعنی شما اینجا چه میکنید؟ و چرا وقت عزیز ما را گرفتید؟)
.
3) لالمردگی زالوهای امریکایی، اروپایی و ژاپنی
معلوم است که چرا
سردمداران جهان اول یکبار مثل خودش با او گفتگو نمیکنند؟ دوشیدن یک کشور در غیاب قدرت
و ارادهی مردمی توسط خطاهای یک ارباب بومی.
مثلا نمیگویند:
تو که از ابتدا برای صدور فیزیکی خود به دیگری، در زمان صلح با عراق با سیلی و نفودِ
میدانی در خاک همسایه و تحریک ارتش صدام برای براندازی نظام صدام علنا و بر خلاف پروتکلهای
بینالمللی اقدام کردی و 5 ماه پیش از جنگ در روزنامه کیهان اثر آن تحریک و دخالت را
هم ثبت کردی و البته موجب واکنش و سیلی اول غیرقانونی صدام با حمله شدی؛ همین تو که
ضمنا بعدا در یک دامچاله با تحریک لابیها بصورت پنهانی و باز برخلاف تعهدات بینالمللی
به فعالیت هستهای پرداختی و وقتی توسط جاسوسان همان لابیها لو رفتی و توسط شورای
امنیت و امریکا تحریم شدی و تحت فشاری رو به تزاید، درست در زمانی که از زبان دولت
دست نشاندهی خس و خاشاک شعار مرگ بر امریکا میدادی، بصورت پنهانی و زیرمیزی با او
وارد معامله شده و نهایتا تحت مسئولیت کاذب دولت بعدی بنفش مجبور به برجام شدی اما
باز زیر بار مسئولیت آن نرفتی و حتی مسئولیت را بر دوش کارگزاران خود انداختی؛ همین
تو که در زمان برجام هم موشکی برای نابودی اسرائیل هوا کردی تا شاید برجام خودت به
سامان نرسد، براستی کدام پندار و گفتار و رفتارت اعتبار دارد که این یکی داشته باشد،
که بدانیم اصولا خودت قابلیت گفتگو داری یا نه؟
اینکه تمام تصمیمات
با خودت است که هر وقت خواستی به هر دلیل نقضاش کنی و بر دوش دیگری بیندازی، تا بُرد
را مال خود کنی و باخت را بر عهدهی غیرخود بیندازی، دیگر سایرین جه حقی دارند که مسئولیتی
هم داشته باشند یا نداشته باشند؟ و ضمنا با وجود چنین مسئولین بیاختیاری که منصوب
و بازیگر شمایند اصولا انتخاب و رآی دیگران چه معنایی دارد، جز بیعت و تسلیم شدن و
یا جنگ؟
و یا وقتیکه حتی
آن محصوران سبز هم علیرغم ادعای 88، باز تحت همان قانون و نگهبانانش در 92 و 96 بدون
در دست داشتن مکانیسم راستیآزمایی ادعای خود را نقض کردند و به عنوان شریک همین پندارها
و گفتارها و رفتارهای مسبوق نظام، با قانون سلطه
با حق خدعهی حضرتعالی بیعت کردند و از این قانون توبه نکردند، دیگر برای کدام
شعار و قول و وعده و قرارداد مسئولین ملتزم به قانونِ حکم حکومتی و ایدئولوژیک شما،
میتوان اعتبار قائل شد؟ به شمایی که از زبان ظریفتان از بشر و حقوقش تعریفی در حدِ
حشره دارید نه انسان، چگونه میتوان اعتماد کرد که چنین محکم و با اقتدار آن هم با
یک جفت دمپایی در یک دیدار دیپلماتیک از روی مبلی شبیه منبر برای جهان وعظ میکنید؟!
شما همانهایی هستید
که دیپلماسی را در بالارفتن از دیوار سفارت دیدید، نه طرح دعوی در محاکم بینالمللی
و بدینگونه 40 سال موجب تحریم مردم کشور خود شدید!
براستی، با شما
که ملت خود و جهان را چون سپر گوشتی به گروگان گرفتهاید و برای حفظ سلطهی خود همه
را به هر ابزار و وسیله قربانی میکنید، چه
باید کرد؟
آیا با این مبلمان
تکنفره (در جایگاه یک امپراطور) در مقابل یک مبل چندنفره (جایگاه نمایندهی یک ملت
دموکرات) قصد اثبات برتری خود را دارید و با آن دمپایی راحتی در پا (که سمبول یک منش
و فرهنگ است که به هیچ پروتکل جهانی خود را پایبند نمیداند و هر قانون بینالمللی
و حقوق بشری را با همان دمپایی زیر پا میگذارد) و با این ادبیات پارادوکسیکال درعمل،
آیا اصولا و منطقا خودتان شایسته و قابل دیالوگ و پیامی دیپلماتیک در سطح جهان هستید؟!
اتفاقا چون بقاء
یک سیستم تمامیتخواه در بحران و شرایط جنگی است (نه اقتدار و امنیت و آرامشی مبتنی
بر مکانیسم راستی آزمایی) این نوع برخورد، یک تاکتیک تبدیل تهدید به فرصت برای بقای
نظام سلطه در نبردی نابرابر است. از یکسو تهدید داراییهای قلدر بزرگتر و هر غیرخودی،
و از سوی دیگر گروگانگیری و زورگیری و تهدید امنیت و جان و مال شهروندان که تنها دارایی
ارزشمند مام میهنند! به همین دلیل است که میتوانی از وجنات و چروکهای صورتش بخوانی:
دیگی که برای من نمیجوشد، بگذار کلهی سگ در آن بجوشد!
و این شده روح
بزرگِ یک ملت آریایی در اپوزیسیون و پوزیسیون.
#کیش_شخصیت که #مهاتما نیست و ادایش را در میآورد تا از آنارشی آب
گل آلود ماهی خود را بگیرد و امنیت خودش را حفظ کند! پس حفظ نظام از اوجب واجبات است!
نتیجه: #اپیدمی
ویرانگر این وطن 80 میلیونی، ناشی از سندروم #کیش_شخصیت است! و تنها وحدتی بر اساس
هم افزایی بر اساس سهم و حق آب و خاک مشترک و برابر در شخصیتی حقوقی همچون #شرکت_سهامی_عام_ایران
میتواند یک روح بزرگ را در مام میهن و فرزندانش بزاید و رشد دهد تا بلوغ! #راه_سوم
این است و رانندهاش #اپوزیسیون در امنیت است! و شاید پوزیسیون که از او توقعی نیست
چون در یک ناامنی و ناهنجاری عمیق بیمار است! مشکل از بیماری است، نه بیمار! آیا فهم
این مشکل توسط مدعیان سلامت، خیلی سخت است؟ اگر فهم راه چاره ناممکن است، پس باید منتظر
ایرانستانی پاره پاره بود! اما به باورم راهی هست که نه سیخ بسوزد نه کباب: #راه_سوم که مسیرش بصورت میدانی(نه مجازی) از التزام به یک
#مرامنامه وحدتبخش آغاز و مقدور میشود؛ که بارها در این صفحه از آن یاد شده است.
نمیخواستم بنویسم
اما هنوز آخرین نفسهای اینترنت قطع نشده است!
خیام ابراهیمی
24 خرداد 98