حــالِ بدِ یک سیهچاله در کهکشانِ راه شیری، اصلا خوب نیست
هی میطلبد نــورِ محبت از ولایت و میانِ دهکده محبوب نیست!
جِرم زیادی از قدرتِ انــدوهِ مرگِ ستارهها، درونِ ذرهاش محصور است
کجخلق و تاریک و شرارتبار، بیقراریاَش پیدا و مکتوب نیست!
سلول و تکیاختههای میلیونی دار و درخت، در بصیرتِ فندوقش محبوسند
لیک کاسهی سرش انبوه زِ مرگِ برگهاست و قدرتِ زندگیش مطلوب نیست!
خم کرده صفحهی زمان و مکان را درون چاه ویلِ ولایتِ حریص و حلقهاش
سنگ محکی است در ضریــــحِ زراندود و چون هوایِ زاینده مرغوب نیست!
با این همه سنگِ گور و جنازه، گوئیا مرده احساس مهرِ و عاطفه در بیتاَش
عیب از اساس و اصولِ سیهچاله است و اجرام آسمانیاش معیوب نیست
بازی خورده انگار این سیهچاله از جنونِ قدرتِ مکندهی جنیانِ ناسلیمانی
آتش حریفِ مهر و ماه و زمین و هزاران ستارهیِ تابانِ منکوب نیست!
گر جمع شوند به یکباره در حیاط تاریکش ستارهها به تابش و حیابتخشی
از قدرتِ گرانِشِ محتضرِ کوتولهاش، هیچ عقاب و شبپرهای مرعوب نیست!
خیام ابراهیمی
26 خرداد 1398
هی میطلبد نــورِ محبت از ولایت و میانِ دهکده محبوب نیست!
جِرم زیادی از قدرتِ انــدوهِ مرگِ ستارهها، درونِ ذرهاش محصور است
کجخلق و تاریک و شرارتبار، بیقراریاَش پیدا و مکتوب نیست!
سلول و تکیاختههای میلیونی دار و درخت، در بصیرتِ فندوقش محبوسند
لیک کاسهی سرش انبوه زِ مرگِ برگهاست و قدرتِ زندگیش مطلوب نیست!
خم کرده صفحهی زمان و مکان را درون چاه ویلِ ولایتِ حریص و حلقهاش
سنگ محکی است در ضریــــحِ زراندود و چون هوایِ زاینده مرغوب نیست!
با این همه سنگِ گور و جنازه، گوئیا مرده احساس مهرِ و عاطفه در بیتاَش
عیب از اساس و اصولِ سیهچاله است و اجرام آسمانیاش معیوب نیست
بازی خورده انگار این سیهچاله از جنونِ قدرتِ مکندهی جنیانِ ناسلیمانی
آتش حریفِ مهر و ماه و زمین و هزاران ستارهیِ تابانِ منکوب نیست!
گر جمع شوند به یکباره در حیاط تاریکش ستارهها به تابش و حیابتخشی
از قدرتِ گرانِشِ محتضرِ کوتولهاش، هیچ عقاب و شبپرهای مرعوب نیست!
خیام ابراهیمی
26 خرداد 1398
No comments:
Post a Comment