Sunday, February 4, 2018

روشِ سلبی رفرم زنده، آلترناتیوِ انقلابی مرده

روشِ سلبی رفرم زنده، آلترناتیوِ انقلابی مرده
انقلاب و شورش مسلحانه، درچنبره‌یِ وحدتی زورگیرانه‌ و سوء‌تفاهمات زبان حقوقِ ملی، خواست ارباب کل عالم است! اربابی که در استمرار موش‌وگربه‌بازی با ارباب بومی، مخالفِ یک رِفُرم زنده برای هم‌افزایی و همزیستی‌مسالمت‌آمیز توده‌هاست.
زبونی یعنی تن‌دادن به انقلابی کور و کر، و عطشِ انقلابِ گنگی دگر، با کله‌پاچه و مغز و زبانی که لقمه‌‌ چربِ سفره‌ ارباب است! یعنی وادادن به افیون واژه‌‌های رنگی خیال در یک خطِ سپیدِ کوکائین و هایکو و ساندویچ سوء‌تفاهم با توسل به رِفُرمِ مُرده‌ی منتهی به انقلاب!
به باورم، همانقدر که یک "رفرم زنده" برای فهم یک زبان مشترک حقوقی توسط ملت برای وحدت و هدفی معین ضروری و حیاتی است، همانقدر یک رفرم مرده و ناممکن منتهی به یک انقلاب کور، می‌تواند برای مردم و وطن حکم جام زهر داشته باشد!
زبونی یعنی تمایل به طرب و شوخ‌وشنگی بی‌خطر و دلالی برای کاسبی از زخم‌هایِ چرکین محیطِ زبان دراز.
زبونی یعنی تو مرده‌ای و از سر ترس باور نداری و در پوستین فرهیخته‌گی، لذتِ جویدنِ یک زبانِ خونی و از حلقوم درآمده را نشخوار کنی و سقّ زنی‌ و آماده‌ی ارتقاء رتبه‌یِ دریدن ‌شوی!
زبونی یعنی بی‌واکنشی یک ناامید خسته و سرخورده از مبارزه و کتک‌خورده در دام اعتماد پفکی و فریب و غبن و تجاوزات زنجیره‌ای...یعنی وازده از ابراز وجود، و وادادن و تن‌فروشی‌ برایِ لذت فراموشی... زبونی یعنی وادادن یک بی‌رگ به خوابِ روزمرگی و زندگی سگی خیابانخواب‌ها در خرابه‌ها و گورها در پیِ مرده‌خوری.
نسل‌ها بصورت زنجیره‌ای، بیشتر قربانی پرچمدارانِ خودمحور و فرهیختگان زبون و قانون تفرقه و جدایی و فتنه در دوگانه‌ی خودی و غیرخودی می‌شوند، نه تنها به تک‌دستِ حاکمان و اربابان ریز و درشتِ سلطه‌جو...که سلطه در رگِ خواب و بیداری است.
زبونی یعنی عدم تحمل بار هستی، و خستگی از درک و فهم زبانی مشترک، برای وحدت ملت با ملت...
زبونی یعنی گاز زدن و از حلقوم درآوردنِ زبان گوسفند زنده، که به زلفش روبان بسته‌اند!
زبونی یعنی نشئه‌گی میان شعر و ترانه و نقاشی و شعار آزادی یک خطی و انفجارِ حرصی یک‌شبه... زبونی یعنی تن دادن به انقلابی کور و کر... و تشنه‌ی انقلابِ گنگی دِگر توسط افسارگسیخته‌های بی نام و نشان و بی‌زبان.
جهان دو قطبی در کفر و ایمان بین دو گروه مؤمن به قدرت مطلقه و خودی، و کافر به هم‌افزایی ملی و غیرخودی، با رگِ خواب روشنفکرانِ زبون، میانِ خرس‌وسطِ اختاپوس‌های ریز و درشت، ملت‌ها را تک تک به دار می‌کشد و خونشان را در شیشه می‌کند!
ایدئولوگ (مغز اختاپوس): استعمار پیر(بریتانیای کبیر)
مجری (بدن اختاپوس): امپریالیسم امریکا
بازوان هشت پا: (فرانسه + روسیه+ چین+ اروپا+...)
ابزارها: حقوق بشر+ ناتو+ اسرائیل+ اربابان و دیکتاتورهای بومی+ نظام‌های ایدئولوژیک (کره شمالی+حکومت ج.ا.ا+...)+ نوکران و سلاطینِ خودفروخته(عربستان+...)+ گروهک‌های رادیکال کافر و مؤمن به ایدئولوژیهای داعش‌مسلکانه+...
قربانی سلاطین: ملت‌های مستقل و آزاد و هم‌افزا، یک‌دل با یک‌زبان حقوقی و با هزار روایتِ همزیستانه از زندگی.
قربانی سلطه: همزیستی مسالمت آمیز نوع انسان.
.
انقلاب و شورش مسلحانه، درچنبره‌یِ وحدتِ روبناییِ زورگیرانه‌ی ملتها با قدرت، خواست ارباب کل عالم است! در این میان، شعارهای حقوق بشری و حقوقِ انسان فرازمینی و هپروتی، هر دو دام و فتنه‌ای بیش برای قربانی کردن اراده‌یِ ملت‌های پراکنده و تحت سلطه نیست!
در جهانِ امنیتی، سرشار از سوء‌تفاهمات و توزیع نابرابر قدرت، انقلاب‌های روبنایی و شورش‌های خشونتبار راستین و کاذب، بدون تشکیلات مستقل مردمی آگاه به حقوق بنیادی خود، می‌تواند به عنوان ابزار سلطه‌ و سلطه‌پروری به نفع صاحبان و غاصبان قدرت موروثی و ساختاری، در راستای سرکوب عمیق‌تر عنصر حیاتی به نام تشکیلات مردمی به خدمت گرفته شود!
وقتی منابع انسانی و طبیعی بازیچه‌یِ قواعد و قانونِ صاحبان مشروعیت و وجاهت قانون و قدرت قرار گیرد، شکافهای اقتصادی و اجتماعی توسعه می‌یابد! چون منبع اخذ مشروعیت، آگاهی مردم و مکانیسم اعمال قدرت برابر ایشان بصورت تشکیلاتی در سرنوشت خود نیست! بلکه مشروعیت با قدرت موروثیِ تکنولوژیک، سرمایه، و ایدئولوژی حق و باطل است! خشت اول و ساختاری چنین بنای استعماری و استثماری، NGOهای مردمی نیست؛ بلکه سازمانهای صاحب قدرت تکنولوژیک، منابع طبیعی، سرمایه و قوانین استعماری است!
.
در خرس وسط بین اربابِ مطلقه‌یِ عالم و بازوانش، با اربابِ مطلقه‌یِ بومی و بازوانش، اراده‌یِ رعایایِ معلول و مستقل از قدرتِ اربابی، آسیب‌پذیر بوده و روز به روز تا مرز ویرانی تحلیل می‌رود!
اربابان مطلقه چون اختاپوسی دارای یک سر، یک بدن، و هشت بازو هستند.
اختاپوس‌های کوچک در شل‌کن سفت‌کنی بین بازوانِ اختاپوس بزرگ، عملا ابزاری برای دوشیدن ملتهایشان تا آخرین قطره‌ی خون می‌شوند!
انقلاب و شورش مسلحانه خواست ارباب کل عالم است! جاده صاف‌کن آن، اربابان انقلابی و ایدئولوژیک، و اربابان سرسپرده‌ی بومی هستند!
صرف نظر از شعارهای روبنایی و عوامفریبانه حقوق بشر‌ی و ایدئولوژیک، (مبتنی بر اصل هدف وسیله را توجیه میکند و یا همان حفظ نظام از اوجب واجبات است)، بزرگترین دشمنِ اربابِ کل عالم و اربابهای بومی، احقاقِ اراده ملی است!
رفرم حتی با عمل ایجابی و با مجاب کردن و تصاحب قدرت، میانِ دل و روده اربابان بومی و انقلابی مقدور نیست و به قربانی شدن توده ها می‌انجامد! رفرم با توسل به اربابان عالم محال است!
این حقیقت را برخی از انقلابیون چپ، و مبارزان حزب توده و جنبش‌هایی که به خیال خود، روزگاری مناسبات قدرت را دریافته‌بودند اثبات کرده اند که:
_
تجربه‌ی شکست‌های جاهلانه‌یِ گذشته در دام قدرت متمرکز، هر چند نشان از بی ثمری دارد اما بی‌فایده و هیچ و پوچ نبوده‌است! محصول آن کم شدن راههای خطا به بهای آگاهی از روشهای نوینِ مبارزه بوده است!
_
فهم امروز ما محصول تجربیات تاریخی گذشته است!
_
تاریخ مبارزان مردمی و دموکراتیک، به استالین و هیتلر و خمینی به عنوان واکسن نیاز داشته است!
_
ما محصول بن‌بستِ اعمال اراده ملتی جاهل و نابالغ اما انقلابی هستیم!
_
ما به توسعه و بسط آگاهی توده‌های جاهل و رهبران متوهم نیازمندیم! و این مقدرو نمی‌شود جز با میدان دادن به درک و فهم زبان مشترک حقوقی بر اساس حداقل منافع عمومی، در ان.جی.اوها.
_
بدون این "زبان مشترک مسالمت‌آمیز" پرچمدار زبون و همسایه می‌تواند جاسوسی باشد که بالاخره روزی تو را خواهد خورد!
_
اکتیویستهای کاذب و هیجانات کور بی اصالت و ویرانگرند:
در بستر اجتماعی استعماری و ناعادلانه، آن‌کسی که به یک آرمان و یا به این و آن پرچمدار گرایش دارد، در واقع به آنچه جبرانِ خلاء قدرت خویش است، تشنه است! نه به تو و نه به دیگری و نه حتی به اعتلاء خودش برای همزیستی مسالمت‌آمیز. او شیفته‌یِ صبوری و مبارزه معرفتبار منتهی به وحدت ملی نیست! او شیفته‌ی کسب قدرت برای برآوردن نیاز جسمی و معنوی سلطه‌ی خویش است!
چرا که: هم‌افزایی درد و عطش و نیاز ضرورت حیاتِ زنده و بالنده‌ی شهروندان در مکانیسم هم‌افزایی نشده است! چون قدرت و قانون حاکم بر نظامِ سلطه در جهان، دشمنِ هم‌افزایی ملت‌هاست!
.
راه تبلور اراده‌های جاهل و تحت سلطه، درگیری در مکانیسم لذت از تجربه‌ی آگاهی و هم‌افزایی است!
آگاهی زاده چله گرفتن گروهی و سکوت با زبان مشترک برای یک خواسته‌ی مشترکِ زاینده است!
زبانی که در کالبد من و تو و جامعه تبدیل به یک روح زنده و کاربردی برای توسعه‌ای واقعی و شدنی شود!
روح وحدت ملتها و توده‌ها برای تمرین و اثبات اینکه ما برای رفرمی بالنده، دیگر تبدیل به سس هضمِ نخود و لوبیای معده و روده‌های پرچمداران و قدرت مطلقه نخواهیم شد، تنها در ان.جی.او های مبتنی بر تمرین لذتِ هم افزایی و دریافت پاداش برای همزیستی مسالمت‌آمیز زاده خواهد شد!
قدرت ملی برای دستیابی به وحدت توده‌ها، در مغز و معده‌ی اختاپوس قدرت اربابان، مقدور نیست!
قدرت ملی، در امکان ساختاری "وحدت ملت با ملت" با زبان مشترک حقوقی متبلور خواهد شد!
اولین میدانِ تجربه و تمرینِ چنین قدرتی؛ سکوت دنباله‌دار و پیوسته با زبان مشترک حقوقی، برای احقاق یک خواسته است!
زبان مشترکی که بر حداقل منافعِ مشترکِ تمام انسانها و شریکان خاک مشترک استوار باشد!
چنین سکوتی برای خریدن اعتبارِ همزبانی انسانی و ملی و با یکدیگر، در مقابل همزبانی با صاحبان کاریزمای معنوی و مادیِ قدرت، زاینده ی یک معرفت مشترک و رسوب آن در روح ملت است! بدون کسب چنین معرفت مشترکی نه همدلی ممکن خواهد بود و نه تسلط بر نوشتن سرنوشت در قانون و درک و فهم قدرت واقعی برای خریدن یک اعتبار واقعی به نفع تمام مردم مقدور خواهد شد!
خیام ابراهیمی
6
بهمن 96

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...