#قانون_اساسی تــارِ
مویِ قبلهی عالم
اگر پست پیشین خود را در باب #معامله_بزرگ_قرن بازخوانی
کنم، دو راه پیشروی دارم:
1. یا با این قطعه چشمانم را ببندم و اگر خوابم برد، هرگز بیدار نشوم و دفتر زندگی
را ببندم!
2. یا چشمانم را نبندنم و تا همه خوابشان نبرده و تا شریک دود دادنِ #قانون_اساسیِ تارِ
مویِ قبلهیِ عالم نشدهام، در این #نسل_کشی_انسانی، هرگز نخندم!
#حاجی_واشنگتن اما
بنایش بر این است که:
"همهی
عالم، فدای یک تــــارِ مــــویِ قبلهی عالم"
گویا خـــون رگهای شهروندانِ واشنگتنی و لندنی و روسی و فرانسوی و چینی، وابسته به
تـــارِ موی قبلهی عالم است؛ وقتی رویِ خون مردم منطقه (بویژه ایران و افغانستان)
سُرسُره بازی میکنند و با یاری پااندازان و سلبریتیها و نوالهخورانِ خرکیفِ
سپاهِ این غسالخانهی انسانکش، در این جنایت استعماری، به ریشِ خاندان و
بازماندگانِ مشتریانِ شبانهروزی این ویرانسرای کهن میخندند!
ناموسش بر باد
است اگر هر کسی در این #نسل_کشی_انسانی از
سر بیدردی زین پس بخندند...! شاید هنوز گرم باشد... اما نه خیلی دیر میفهمد...
میبینیم که چقدر خلوت شده این روزها محله...
یا خفتهاند جمع مستان و... یا خود را به خواب زدهاند و... یا بساط کوچیدن از این
دیار کهن را میبندند!
به همین سادگی...
یعنی ما اینیم!
و با چشمان بسته... هر چند نگاه نمیکنیم
اما همه چیز را میبینیم.
چه سرنوشت را بازخوانی کنیم
چه نکنیم!
چه مرگِ زندگی را باور کنیم...
چه نکنیم...
ما میتوانیم... میتوانیم که نگاه کنیم...
اما نبینیم.
...
***
1. برزخ
آزادی یعنی گم شدن در آدرسی ناپیدا
زندانی یعنی گم شدن در آدرسی پیدا
ای آزاده
اگر میتوانی
یک زندانی را آزاد کن!
و در آدرسی ناپیدا کن!
شاید گهوارهای پیدا شود در گورستان عمومی!
پیش از آنکه در گوری ناپیدا شود.
.
2. دوزخ
ملکهی زنبورها، شاه و شاهزاده را کشت
چون قانونمدار مشروطهی مشروعه نبود!
و آخوند زاده را زاد
تا قانونمدارِ مشروطِ مشروعه باشد!
که شد...!
نمیبینی آیا؟
.
3. بهشت
به سِنتاَت هم نگرفتی ما را اِی دلار
وقتی به ناصرالدینشاه قاتل، رکب زدی در بلوایِ جدایی هرات
وقتی به رضاشاه و مصدق و محمدرضاشاه رکب زدی در ماجرای نفت
وقتی به یک پنی ما را خرید و فروخت تنبان و تومانمان را، آن پوندِ درباری
از پااَندازیِ فرانک و روبلِ هرزه دیگر مگوی در هیچ کارزاری
که هر یوان که شلیک میشود در قفس
پری جدا میشود به بال بالی از پیش و پس...
انگار در این ضیافتِ شاهانه
یورو کرونا شده باشد در رقصِ نفس.
تو آنجا برقص و
ما هم اینجا...
میان گهواره و هم گوری که مجانی است
بهای قنداق به دلار و کفن به ریال
تو زنده و ما مرده
این مردهخواری هنوز هم خانخانی است!
رویت را برگردان از ایران ای مبارز
این خانه انیرانی است!
...
خیام ابراهیمی
17مرداد 1400
No comments:
Post a Comment