از حرفِ مفت و شعارِ غیرپاسخگویِ سبز و بنفش... تا عمل!
به حرکتهای حقطلبانهیِ وابسته به قدرتهای غیرمستقل، مشکوکم و هیچگاه بدان اعتماد نکردهام! با این حال در بلبشوی عدم امکان فعالیتهای تشکیلاتی قانونی و پاسخگو، به ذاتِ پیام #سفر_عشق #کامران_قادریفارغ از پرچمداری او برای جماعت (که ادعایش را هم ندارد و پرچم در دست او ناشی از عشق میهن است)، باور دارم! حتی اگر به نقشِ میانِ پرچمش باور نداشته باشم! به باورم پیام کامران عشق به میهن و وحدت ملی است!
نقطهی عطف #سفر_عشق کامران قادری در مرز ایران، در فهم رفتار سمبولیک اوست! نه به رسم موروثی طبق ادبیاتِ غیرمدنی و مرسوم قبیلهای و پرچمداری یک ارباب و پیروانِ رعیتِ او. اهمیت حرکت او تمام معادلههای پیشین مبارزه برای آزادی را بر هم زده است!
هم اکنون #کامران_قادری در مرز ترکیه و ایران چادر زده و پسفردا وارد ایران میشود!
بعد از حدود 8000 کیلومتر پیاده روی در طول 11 ماه زندگی شبانهروزی در چادر و کنار جاده، از سوئد تا ایران، پس از گذر از 11 کشور... اینک او آماده است برای ورود به ایران و درخواستِ نرم آزادی انتخابات و رفراندوم در ایران!... موضوع این نیست که آیا او پیروز میشود یا نه؟ بلکه موضوع این است که آیا اپوزیسیون و ملت گام به گام سفر او، روح سفرعشق او را برای رسیدن به عطش همزیستی مسالمتآمیز و هم افزایی ملی درمییابند و این خواسته برای ایشان به آن تشنهگی لازمه تبدیل میشود که بهجای دلبستن به این پرچمدار و آن جناح و حزب و گروه، برای تامینِ آزادی و استقلالِ هر شهروند ایرانی گام بردارند؟ یا نه! باید همچنان منتظر منجی لحظه شماری کنند تا کسی دل و دینشان را برباید؟
او پسفردا، مستقل از هر گروه و وابستهگی به عنوان یک ایرانی آزاده، به ایران وارد میشود!
رسانههایِ جدیِ غربی، کژدار و ومریز و با شعارهای روبنایی آزادیخواهانه، یکی به نعل و یکی به تخته، و با تاکتیکِ شل کن سفت کن، همواره حامی یک دیکتاتور بومی و تنشآفرین در نظامهای توتالیتر هستند، تا سردمدارانشان بتوانند از آب گل آلود حضور ایشان، خونِ ملتِ پراکندهی ایران را در شیشه کنند! به عبرت تاریخی، دلخواهِ ایشان همواره عدم تحقق #اراده_ملی بوده است! و به همین دلیل است که حرکتهایِ مستقل و آدرسدارِ مردمی را بازتاب نمیدهند!
از خود میپرسم: ویژهخوارانی که در "بی.بی.سی" و "وی.او.ای" تریبون دارند، اگر وابسته به منابع ضد اراده ملی و برای مقاصد انحرافی حرکتهای مردمی نیستند، چرا یک اشاره به این حرکت مستقل مردمی نکرده و نمیکنند؟! شاید چون او صدای مردم مستقل از قدرتِ بودارِ گروهها و احزاب و جناحهای خودی و غیرخودی است! شاید چون حرکت سمبولیک او از زبان مشترک حقوق ملی با ادبیات پیشاآزادی مطرح میشود نه ادبیات پساآزادی! جابجایی اولویت این دو ادبیات در وقت مقتضی است که همواره موجب دزدی اراده ملی ملتی هزارپاره میان شعارهای سوء تفاهم برانگیز شده است! ادبیات کامران قادری مربوط به دوران پیشاآزادی است!
زبان مشترک ملی بر اساس همافزایی ملی و وحدت منافع و مفاهمه؟ یا زبان متنوع سوءتفاهم برانگیز و تفرقه و سلطه؟ مسئله این است!
ارادت: خیام ابراهیمی
27 بهمن 1396