Tuesday, May 1, 2018

راهکار نجات ایران


راهکارِ نجات ایران از ویرانی
"
نظام" یعنی "مردم"! نه قانون و نه قانونمدارانی که اراده ملی را پیش‌تر عقیم و براندازی کرده‌اند!
براندازِ اراده ملی، قانون اساسی و قواعدِ قدرت‌مطلقه‌ی نهادینه در مناسبات اجتماعی است! چه در سطح جهان و چه در مرزهای بومی.
و راهی جز تغییر قانون برای احیاء وحدتِ خودجوش تشکیلاتی اراده ملی بر اساس حداقل منافع مشترک ملی، با هم افزایی‌ملی و همزیستی‌مسالمت‌آمیزِ غیرایدئولوژیک، با اولویت حق مشترک آب‌وگل، بر هر حق ثانویه‌ی #دوگانه_اندیش و تفرقه‌آمیزِ مؤمن و کافر به قدرتِ فراملی و خودی-غیرخودی و گرایشاتِ حصولی و ایدئولوژیک و قومی قبیله‌ای نیست!
عامل اصلی تشدیدِ فروپاشی اخلاقی و فرهنگی و تسریِ دروغ و ریاکاری و نفاق و دزدی و زورگیری و تلنبار شدن و انفجار مطالبات و شکاف قدرت و اتلاف منابع انسانی و طبیعی و ناامنی ملی، قدرت انحصاری برآمده از قانونی با سلطه‌ی تصمیماتِ غیرپاسخگوی قدرت مطلقه‌ی فردی بر جماعت عقیم، در سیاست‌های کلی نظام (سرنوشت وطن) است!
تنها راهکار نجات ملت برای رسیدن به برترین قدرتِ مؤثر و وحدت ملی برای پیشگیری از تعرض هر تمامیتخواه به میهن، با در خواستِ فراگیر #تغییر_قانون_اساسی برای اولویت حق طبیعی و اولیه‌ی آب‌وگل، بر هر حق ثانویه و حصولی و انحصاریِ ایدئولوژیک، تکنولوژیک، سرمایه و مالکیت، تا حضور تمام شریکان خاک مشاع و مشترک در نوشتن سرنوشت مشترک و در نظام تصمیم‌سازی برای تعیین سیاستهای کلی همراه با نظارت‌ملی تشکیلاتی، بر دخل و خرج منابع ملی و برای تولید نمایندگان واقعی و پاسخگو ممکن است!
توبه‌ی دلدادگان معمارِ کبیرِ تفخیذ، از چهل سال زورگیری‌عقیدتی و سلطه‌یِ قانونِ بحران‌ساز و قدرتِ خونین خودی‌ها، میان خونِ ملت غیرخودی، ضروری است!
مشکلِ ناامنی و ویرانیِ ایران، "قانون‌اساسی تفرقه" و دوگانه‌اندیش مؤمن‌وکافر و خودی‌وغیرخودی است!
فساد ناشی از شکاف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، ناشی از قانون اساسیِ نفاق و تفرقه است!
بحران و فتنه‌یِ ویرانی در قانون است، نه در روشِ فریبایِ حرامخواری قانونمدارانِ سبز و بنفش و سیاه.
فتنه در قطار ثابت صدور انقلاب به دیار قدس با لکوموتیوران‌ها و تدارکاتچی‌های سبز و بنفش و سیاه است!
آیا چاه‌نمایی و ویژه‌خواری و دزدی و خیانت به‌نام "ملتِ غیرخودی" و به کامِ "امتِ خودی" بس نیست؟
اِی اربابان جهانی و بومی! اِی صاحبان ژنِ ابتر ایدئولوژی و تکنولوژی و سرمایه و تملکِ جهانِ سلطه!
آیا در جنگ و تنشی تحمیلی به ملت‌های غیرخودی، همه از خون در شیشه‌یِ غیرخودیان از یک کوزه نمی‌نوشید؟
تا فرصت هست، دزدانِ حرفه‌ایِ اعتمادِ سنتی و ویژه خوارانِ چپ و راستِ هیئتی، آدرس را درست نشان دهند! دوران اعتماد سنتی به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعمو سپری شده است! مدنیت نیازمند تشکیلات مستقلِ مردمی زنده و مستقل از قدرت سلطه در شوراهای بومی و محلی و ملی است!
خرید "اعتبار‌ملی" با نافرمانی مدنی و درخواستِ مستمرِ تغییرِ قانون‌ِ دوگانه‌اندیشِ به نفع حضور و وحدتِ تمام مردم، با عدمِ بیعت در معرکه‌‌های قانون سلطه و در حاشیه (نه در متن تقلب) از قبیل انتخاباتِ فرمایشی اثبات می‌شود!
صندوقِ‌های‌خالی را اگر پُر هم بخوانند، اما ملتِ زمین‌گیر در خیابان‌ها، مقابل صندوق‌ها، مصداقِ "اعتبار ملی" است!
"
اعتبار ملی" با حضور میدانی در حاشیه‌ و بیرون از صفِ نمایشیِ نمازجمعه‌های مُجازِ فرمایشی و داعشی، اثبات می‌شود!
"
اعتبار ملی" برخلاف مسیر و شعارهای رسمی و مانور تظاهرات چکشی، خود سند خواست و اراده ملی است!
خیام ابراهیمی
25
فروردین 1397

چرا "چاه‌‌نماها" هیچگاه آدرس را درست نشان نمی‌دهند


چرا "چاه‌‌نماها" هیچگاه آدرس را درست نشان نمی‌دهند؟!
چرا مالباخته‌گانِ دریده‌شده از مکانیسم اعتمادِ سنتی و قربانیانِ قانونِ زورگیری‌عقیدتی، مشتاق به گزیده‌شدن از یک سوراخند؟ باز کم کم، به موسمِ انتخاباتِ فرمایشی نزدیک می‌شویم و مردمسوارانِ ویژه‌خوار، نم‌نمک با جادادنِ کبوتر آزادی زیرِ دستارِ مدعیانِ سبزقبا، در بصیرتِ بیرون آوردن خرگوشی دیگر از آستین اتوخورده‌یِ تکنوکراتهای خودی‌اند؛ که: "مدعیان اصلاح‌طلبی را با اصلاحات یکی نگیریم. #روحانی اصلاح‌طلب نیست!"
حتی به‌روی مبارک هم نمی‌آورند که هنوز انگشتانشان از جوهر سیاهِ روحانی خشک نشده که با رویاندنِ نخودسیاهِ امید در دل مردم، در واقع با "قانون‌اساسی سلطه‌ی قادر مطلقه بر ملت" بیعت کرده‌اند؛ که از این کوزه‌ی 40 ساله همواره جام‌های زهرِ پی‌درپی و نرمش‌های قهرمانان شکست‌خورده‌ بیرون تراویده، که به تبانی استعمارگران خارجی و استثمارگران داخلی، عقوبتِ تنش‌آفرین و ویرانگرش، از ابتدا ابزار#دوگانه_اندیشی مؤمن و کافر و خودی-غیرخوی، ضد وحدت ملی و برای عقیم کردن اراده ملی، در آن تعبیه شده بود!
پرسش: آیا اصلاح‌طلبان‌ِ کاسبکار، تاکنون یکبار قانون اساسی را با عینک حقوقی خوانده‌اند؟ و یا برای تداوم ویژه‌خواری ژن مرغوب خود، با عوامفریبی و موج سازی، با تغییر پوستینی نو، باز در طمع موج سواری بر رعایای عقیم، خویش را به جهل‌العارفین زده‌اند؟
.
در چنبره‌ی قانونیِ قدرت‌ِ تکتاز و موج‌شکن و فراملی و مطلقه، و بصیرتِ ملتزمینِ موج‌ساز و تدبیرِ منصوبینِ موج‌سوار‌، برای تعیینِ سرنوشتِ ملتی با سیاست‌هایِ تک‌نفره و کلانِ اقتصادی، سیاسی، نظامی و فرهنگی نظام، قانونا هیچ اراده‌ی مستقل و معناداری در قوای سه‌گانه، فراتر از قدرت مطلقه، مشروعیت ندارد که بتواند بی‌اذن مولا و به سفارش ملت قطره‌ای آب بخورد؛ چه برسد به اینکه برای تعیین مقصد و مقصود و خط مشی و روشی خاص طبق امر ملت، اختیاری داشته باشد، تا شعاری مردمی و وعده‌ای به ملت بدهد که احیانا مقبولِ نظر ارباب افتد، تا بخواهد بر اساسِ آن، احیانا امر نادرستی را اصلاح کند! تا مگر از دل این استقلال رأی احیانا امیرکبیری جعلی برآید، هر چند در حمام فین کاشان، و یا کوسه‌ای شهروندخوار، اندر استخر و سونایِ سعدآباد!
دیگر هر تازه به دوران‌ رسیده‌ای دریافته که: دوران شعارهای روبنایی ناممکن با سرابی موهوم، میان واژه‌های آنتیک و غیرقانونی و غیرحقوقی به‌سرآمده‌است!
اختیار تمام مسئولین سه قوا تنها در راه صدور انقلاب به دیار قدس و بر روی ریل چپ و راست تعیین‌شده در راستای سیاستهای کلی و تنش‌آفرین و فحش و سیلی و از دیواربالارفتن و گروگانگیری و گروگان فروشی و #زورگیری_عقیدتی و تجسس و نفوذ و آدمفروشی معنادار است! که با چنین ساختار و اختیارات قانونی، قدرتِ بالاترین مسئول اجرایی، تنها در حد پیمانکاران خدماتی و یا همان #تدارکاتچی موصوفِ#خاتمی است! آن هم درون قطارِ جنگیِ #صدور_انقلاب بر ریل‌های از پیش نصب شده و فراملی به مقاصد غیرملی از محل منابع ملی، توسط مولایی که خود گروگانِ قانون سلطه بر عالم است.
با وجود قدرت فراملی نهادینه در قانون‌اساسی، تنها راه "نظارت ملی" برای تعیین سیاستهای کلی نظام، تغییر قانون برای توزیع برابر قدرت سرنوشت‌ساز ملی توسط تمام صاحبانِ حق است!
جز این راه، تنها می‌توانی در موازاتِ یکی از ریل‌های چپ و راستِ بنیادی که تعیین آن قانونا در دست ملت نیست، قرار بگیری و آلوده به خون محرومین معنادار باشی. گیریم بخشی از ریل را تعمیر و یا تعویض کنی! اما مسیر همان است که قانونا تنها در دست یکی است ولاغیر! و نه حتی در دست چلاقِ ملتزمین و گزمه‌های سه قوا.
در چنین موقعیتی است که نهایت هوش و درایت و بصیرت و تدبیر ویژه‌خوارانی که نمی‌خواهند به نفع حضور تمام ملت در قوای سه‌گانه و انتقال اختیار مطلقه‌یِ نوشتن سرنوشت وطن با سیاستهای کلی نظام مردمی در ساختار تصمیم سازی کلان کشور از قدرت مطلقه به قدرت ملی و مردمی، از قانون اساسی توبه کنند، یک ابتکارِ عصرحجری یعنی بازی و جورچین کلامی و سوء‌ِتفاهم‌برانگیز دیگر راه انداخته‌اند و با تعویض بازیگران و لباس روبنایی از تیرخلاص‌زنی صدر انقلاب به آزادیخواهی در جیبِ ارباب خودی بسنده کرده‌اند تا مگر بتوانند با چاه‌نمایی اصلاحات واقعی در چارچوب قدرتِ کهکشانی و فراملی ولایت مطلقه فقیه، با شعارهای دروغین در ساختار این قطار نفوذ کنند و قدرتِ اقتصادِ دلالی و انحصاراتِ دست دوم را به چنگ آورند و احیانا قطار را تصاحب کرده و از کار بیندازند و یا کار را به بن‌بست بکشانند! زهی خیال باطل! که در چنین وضعیتِ بدون تضمینی، حتی هم به ملت و هم به قادر مطلقه‌ی قانونی خیانت کرده‌اند! که راه راست که همانا صراحت کلام و لهجه است هیچگاه از کوره راهِ خیانت نمی‌گذرد! این همان ترفندِ #رفسنجانی در #دوران_سازندگی بود که جز ویرانی اکثریتِ ملت عقیم و غیرخودی و حاشیه‌نشین‌ها و محذوفینِ قانون اساسی، ره به جایی جز ترکستان نبُرد! که آن #امیرکبیرِجعلی خودشیفته، با تیزتر کردن شمشیر سلطه‌ی مطلقه‌ی قدرت نهادینه در قانون ویرانگر با تغییراتی در قانون اساسی، و با تقسیم کار بین خود و رهبری، سیاستِ کلان را در جیبِ رفیق حصر کرد، تا خود به تاخت و تاز اقتصادی بپردازد؛ و عاقبت نیز در بلندپروازی‌های یک سلطان صاحبکران در تبانیِ همین مرداب خودخواسته‌ی خویش، غرقه شد!
آدرس را باید درست نشان داد! تا به عبرت 40 ساله از اتلاف بیشتر توان ملیِ ملتِ گزیده شده در سوراخ‌های قانونِ اساسی سلطه، پیش‌گیری کرد.
حقیقت این است که تمام ادبیات و عباراتِ این بازیگران در نظام سیاسی، تنها در بستری دموکراتیک معنادار است و استفاده از آن عبارات دموکراتیک در نظام سلطه (مثل انتخابات، صندوق رای، کاندیداتور و ...) جز سفسطه و چاه‌نمایی در راه سیاستهای کلی یک نفر نیست!
اگر این عبرت از گذشته به کار امروز نیاید، پس کی باید بیاید؟ روزی که نه از تاک مانَد نشان و نه از تاکنشان؟
موضوع این است که اگر به عقلِ ویژه‌خواران قانونِ سلطه، امروز راهکار و نوای دلنشین و نویی به گوش نرسد و از سرِ تکلیف و یا کاسبکاری بر سر این باشند که سازی نو بزنند، اما این ساز نو جز صراحت لهجه برای درخواست #تغییر_قانون_اساسی به نفع حضور تمام ملت در نظام تصمیم سازی کلان نیست! و کسبِ این اعتبار، نه در متن قانون اساسی و قوای سه گانه، که در حاشیه‌ی معرکه‌های قانونی، با #نافرمانی_مدنی قابل اثبات و خریدن و معامله است! نه در حیاط خلوتِ اربابی که به تاسی از ارباب روسی هدف مقدسش وسیله را توجیه می‌کند و حفظ نظامش از اوجب واجبات است!
برای مثال حضور پیوسته در سایه‌یِ امنیتیِ اجتماعات حکومتی و نمازجمعه‌ها و راهپیمایی‌های سلطه‌گران، با شعارها و مسیری مستقل، برای اعلام درخواست بنیادیِ تغییر قانون اساسی به نفع همه ( ونه شعارهای روبنایی و سطحی از این ستون به آن ستون)... و یا حرکت‌های نمادین از جمله پاکسازی طبیعت خارج از شهر در روز انتخابات برای از "اکثریت مطلق" انداختنِ بیعت‌کنندگان و مشارکت کنندگان و امیدواران به قانون سلطه، و ثبت درخواست تغییر قانون اساسی برای حضور همه در منظر تاریخ.
فراموش نباید کرد که: صندوق سوراخ قانونی از 40 سال پیش تاکنون، همواره در دستان قادر مطلقه‌یِ مصلحت، همان صندوق 88 بوده و هست! گیریم در یک دوره موج بر وفق مراد باشد و تنها به تعدیل نرخ بالا و معقول بسنده شود نه جابجایی تیرخلاص زن با گورکن و یا نوحه خوان!
امید که اصلاح‌طلبان مامور و مغبون و غالبِ دیروزی، با عبرت از گذشته و در آستانه‌ی انتخابات بعدی، باز در لباسی نو بر همان طبل موروثی بر اساسِ "مکانیسم اعتماد سنتی" نکوبند!
#مکانیسم_اعتماد_سنتی یعنی اعتماد به تار سیبیلِ دایی‌جان و قسم حضرتعباس خانعمو و واسپردن خویش به پرچمداری ریاکار که راستی آزمایی تشکیلاتی و نظارت ملی را بر نمی‌تابد.
در حالی که #مکانیسم_اعتماد_علمی، یعنی پاسخگو کردن سیستماتیک نمایندگان تمام ملت، در شوراهای محلی، بومی، ملی و مردمی با حضور تمام مردم! و این ممکن نیست مگر با تعبیه‌یِ خشتِ بنیادیِ "اولویت حق آب و گل طبیعی و اولیه" بر "حق ایدئولوژی حصولی و ثانویه"... که بدونِ احقاقِ اولی، دومی ممکن نیست!
اگر جز این است، بفرمائید تا بیاموزیم.
در وهله‌ی اول بفرمائید چگونه و بر اساس کدام #مکانیسم_راستی_آزمایی_علمی و پاسخگو، میتوان منطقا به صندوق اربابی مطلقه اعتماد کرد که بر فرض محال پس از عبور از آن بتوان در شاهراه سیاستهای کلی ویرانی ایران که قانونا در دستان او حصر است، به کوره راهِ شمایان دل داد که به قانونِ اساسیِ #زورگیری_عقیدتی باورمندید و مقتدایتان هنوز معمار کبیر #تفخیذ است؟ وقتی که صندوق در دست ارباب مصلحت نظام است و مجری و ناظر تنها خودش،... و حتی شکایت شهروندان نیز از جور قانونی به محضرِ گزمه‌های اربابیِ اوست! در واقع قوای سه گانه، حیات خود را مدیونِ اذنِ قانونیِ قدرت مطلقه‌اند؛ نه ملتی که پیشاپیش و قانونا به مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی تقسیم شده‌اند! که بنیاد تفرقه و پریشانی و بی‌ثباتی همین تفکیک ماهوی قانونی در قالب قوای سه گانه‌ی غیرمنفک از هم است و چنین تفکیک عوامفریبانه‌ای، یعنی سفسطه‌ی حقوقی قدرتی مطلقه برای سلطه‌ی ابدی بر اراده ملی...
و: خشت اول چون نهاد معمار کج... تا ثریا می‌رود دیوار کج.
خیام ا براهیمی
20 فروردین 1396

Like
Commen

مدارک کافی نیست


مدارک کافی نیست!
هیچ‌کس نخواهد فهمید
که کدام زندانیِ در بند و یا آزاده
از کدامین جامِ ساقی،... جرعه جرعه،... زنده‌ زنده می‌میرد!**
*واق واق:
چگونه دانه‌ای تنها
رگه‌‌هایِ خونین و خاکیِ دلِ سنگی را ز مهراب عشق مشوش کرده است؟
_ مدارک کافی نیست!
چگونه شهروندِ شهرِ مُردارها
میانِ جوششِ حباب‌هایِ کف‌آلود فاضلابِ مزرعه‌یِ "نان و سبزی"
نفس کشیده، سَدّ جوع کرده است؟
_ مدارک کافی نیست!
زهری آیا درونِ جیره‌یِ آبِ سدِ فَرَج
"مــــاه" را در جنونِ رقاص‌ها
گیج کرده؟ به دار کشیده است؟
_ مدارک کافی نیست!
کدام ماهیِ جوان، زِ تنگنایِ تُنگِ آبکی دِق کرده است؟
_ مدارک کافی نیست!
ریشِ درازِ یک ماهیِ چهل‌ساله در آکواریومِ کارخانه‌های غربی
آیا هنگامِ آفتاب‌گرفتنِ لاشه‌هایِ‌شرقی، رویِ امواجِ دریای جنوب
از کفِ‌ سواحلِ‌شمالی سپید شده‌است؟
_ مدارک کافی نیست!
چه کسی کمرِ ریشه‌هایِ از خاکِ بیرون‌رهیده‌یِ یک بلوطِ جوان را، خم و پیر کرده است؟
_ مدارک کافی نیست!
کـــدام اصلِ تنازعِ بقاء، هزاران جفت چشمِ سنگی را
درونِ جیبِ پر قیل‌و‌قالِ موشه‌دایان
رشته‌یِ تسبیحِ اقبالِ قبیله‌یِ موش‌هایِ انتظار کرده است؟
_ مدارک کافی نیست!
کدام اصلِ قانونِ برده‌گی، نظمِ سبزِ گلخانه‌ایِ حواشیِ جوهای شمال شهر را
پر از آهِ دارهای خشکِ خودرویِ جنوب کرده است؟
_ مدارک کافی است! اما:
میانِ چریدنِ رمه‌ها
در هُرمِ بویِ نفتِ بنفشه‌هایِ پلاستیکیِ لمیده بر دامنِ سبزِ مصنوعیِ چمن‌ها
تا دیـــارِ قدیس‌های هرجاییِ قومِ سرگردان
ناگزیری نگاهت را به خطّ زخمِ زنجیرِ اقتداء بر پایِ مقلدِ پسین بدوزی!
و به عقب برنگردی! چون دود خواهی شد!
که در صفِ امید به صندوقِ آبکشِ اعتماد
در همهمه‌یِ بع‌بعِ بیعتی با شبان... چون شعار سال مردود خواهی شد!
"مدارک" در جعبه‌ابزارِ تعمیرِ پمپِ بـــادهای فصلی و صنعتی است!
کلیدش در جیبِ شهردارِ خرابه‌هایِ مدرنِ شهرهایِ نو
در گریز و فرارِ اثباتِ جرمِ یکِ گلِ سنگی میانِ علف‌زارِ هرزه
در سیزده‌بدری میانِ سیزده‌بدرهایِ دربدری
جام از پیِ جام سر بکش برجام نافرجامِ من!
از این یلدا تا یلدایِ بعدی فرجی نیست، ای سرانجام من!
هر چند: مدارک کافی نیست!
هر چند، درونِ ذراتِ قرصِ مـــاهِ ضدبارداریِ فیلترشکن‌ام
برای صدورِ انقلابِ تناسلِ آدمک‌هایِ چلاقِ خودی به غیرخودی
ویروسِ بی‌ناموسی یک خوره‌ی روسی
جذام شده باشد
از صدرِ ماه تا قعر چاه
از شمال و جنوبِ یک وطنِ کاغذی
میان شرق و غربِ جبرِجغرافیایِ یک مانیتورِ آچمز میان کتاب‌هایِ تاریخِ پرده‌داری
میان وصیت‌نامه‌هایِ مجازیِ پاره پاره‌ و تکراری... در سایه‌سار بکرِ دماوندِ سیاه‌کاری.
رمقی در پاها نمانده از هجومِ اوهامِ واقعی
میانِ قلعه‌هایِ مقدسِ "اِم.اسی_اِس.اسی"
توطئه‌ای در کار است!
هر چند: مدارک کافی نیست!
اما بیماری قطعی است!
قوایِ سه‌گانه‌ی تنِ آچمزم
زیرِ هشتیِ بندِ زندانِ اصلِ 110 وطنِ زودپزم
به زنجیر کشیده شده
این‌جا مدارک کاملا کافی است!
خود را به چریدن نزن!
میانِ نسخه‌های سبز و بنفشِ رمُال‌ها... در این سالِ سگی!
آدرس را درست نشان بده!
به 110 زنگ بزن!
و قانونِ تجارتِ نسخه‌پیچی را عوض کن!
واق واق...
خیام ابراهیمی
سیزده‌بدر 1397
*آغاز اولین روزِ بیداری در سال سگ
از بیماری و بی‌کاری و بی‌عاری
در "سالِ سگ‌های نگهبان سرداری"
بر آزاده‌گانِ سربه‌داری، مبارک باد!
**به‌یاد #کامران_قادری سفیر #سفر_عشق با 40 درجه تب بدون امکان درمان در زندان تبریز و در غربت وطن.
پیام صوتی کامران را در بخش پیام‌ها بشنویم:
#freekamranghaderi
#protectkamranghaderi


شعار سال


مروری بر 30 سال بساطِ شعار با نی‌سحرآمیزِ اهلِ "عمل"
ماهیتِ شعارهای 24سال از 30سال گذشته، اقتصادی بوده و نتیجه: عذرخواهی شاعر از شعرش که دو هفته پس از شورش‌‌های خیابانی دشمن، به یاری آلزایمر ملی و‌ جبران مافات، زیرش زد!
دلیل: صدور خود به غیرخودی بی‌مجوز ملتِ زنده و از جیب او، طبق اختیارات قانون‌ نسلِ مرده
مقصر: قانون‌اساسی و پیروان مردمسوارش که در فقدان نظارت‌ملی، اختیار سرنوشت ملت را، حق یک‌ قادرمطلقه و ملتزمینش می‌دانند؛ که نهایتِ زورش همین کارنامه‌ مردودی با نمره 20 است!
اعتماد ملتی که قانونا بالای سر اموال و سرنوشتش نباشد، سنگی است در تاریکی!
انگار در یک دورهمی تفریحی و غیرمسئولانه، یکی شعار غیرپاسخگو می‌دهد و ملت هم تا انقلاب بعدی به خوش‌خیالی، همچون شمعی فروزان در جهل ناشی از عدم مکانیسم راستی‌آزمایی تشکیلاتی، با اعتماد سنتی و غیرتشکیلاتی و غیرمدنی به تار سیبیل دایی‌جان و قسم حضرتعباس خانعمو، گردِ پی‌سوز پرچمداران سبز و بنفشِ تدارکاتچی و شعبده‌باز و مکار، قطره قطره آب و تصفیه می‌شوند از این ستون تا ستون بعدی، از این نسل تا نسل بعدی... تا انتها!
اپوزیسیون کاسب و خودفروخته که کر و کوراست و فاقد بصیرت و جانسپار و چشم و گوش بسته‌ به قانونِ اساسیِ صندوق سوراخ رأی اربابی به حکم سلطان صاحبکران! و از همین حالا در حال یارگیری و در انتظار تعیین تیمِ پیمانکاری و ویژه‌خواری و بیعت با قانون گزمه‌های خودی در دور بعدیِ نمایش روحوضی برای تدارکِ سفری انقلابی به دیار قدس، بموجب سیاست‌های کلی نظامِ تک‌نفره است!
براستی برای که شعار می‌دهد مولا؟ شعار برای ملت صغیر، عمل برای امتِ بصیر و دلالان صدور انقلاب کبیر به غیرخویانِ جهانِ حقیر؟! نتیجه اما چیست؟ هفتاد میلیون مردمِ خفت شده و اسیر و وطن بینوای فقیر.
ملتی که بارها به صندوق سوراخ و شال سبز و بنفش چوپان و تدارکاتچی‌اش دل ببندد و اعتماد کند، کر است آقا جان! مقصر شما نیستی وکیل‌الله الاعظم. قانون اساسی بموجب بند یک اصل 110 و سایر اصول مرتبط، کل سرنوشت و منابع ملی مملکت را که ظاهرا مال خداست به شما داده و ریش و قیچی و پشم‌کنی از بزهای غیرخودی در یکتا ید مطلقه‌ی شماست!
گفتید فکر و بیان آزاد است؟! انتقاد از حاکمیت آزاد است؟ به باورم این گزاره یک نقض غرض و چاه نمایی است! من چگونه میتوانم به قانونی که قدرت مطلقه را با هر عقوبت فراملی به شما داده از صاحب اختیاری چون شما انتقاد کنم؟ شما هر چه بکنید و بگوئید، قانونا مختارید! انتقادی اگر هست به قانون است و اپوزیسیون، نه حاکمیت!
خب با چنین اختیار و چنان بی‌اختیاری، امید اپوزیسیونِ دریوزه و دلال و ساده‌دل به چیست؟ با همین فهم ساده اما سالهاست که اپوزیسیون گیج و یا عوامفریب باز به گزمه‌های سه قوا دل بسته و هی از ایشان ایراد می‌گیرند! براستی، اپوزیسیونی که نفهمد مشکل از ظرفیت کوزه است، نه از کوزه‌گر و کوزه فروش، به درد لای جرز کدام دیوار، جز دیوار سفارت پیر استمعار می‌خورد؟ که از کوزه همان برون تراود که دراوست!
الحق که کوزه‌خران لایق و مسحور نوای نی سحرآمیز همین کوزه فروشان چوپان یکبار مصرفند! مال مفت ملت یتیم و دل بی‌رحم!
یعنی شما باور می‌کنی که این اپوزیسیون کاذب و گیج هنوز این حقیقت قانونی را نفهمیده که هیچ مسئول درجه دوم و رئیس سه قوای غیرمنفک، قدرتی جز جاده صاف کنی سرنوشت تعیین شده برای ملت با سیاستهای کلی نظام قانونی را ندارد؟ و یا به حکم واقعیت نان و مبال، خود را به جهل‌العارفین و کری و کوری زده‌ است؟!
قانون سلطانی به کجای کار رعایا آمده است، جز نانِ بخور و نمیر؟ و یا نان نخور و بمیر؟ مگر گردیِ صندوق و رأی و کاندیداتور و قوای سه‌گانه‌ی پیوسته به قدرت مطلقه، در نظام سلطه و قانونیِ قادر مطلقه، همان گردوی نظام دموکراتیک با نظارت ملت متشکل و مستقل از قدرت است که این معانی را یکی گرفته‌اند و با پوستین این عبارات مدنی بر کالبدی عصرحجری، ملت را می‌فریبند؟ و ملت بینوا هم باور می‌کنند! چون در غیاب تشکیلات مردمی مثل بچه یتیم‌ها، روش‌های دیگر ابراز وجود از جمله نافرمانی مدنی و تحریم برای ساقط کردن اعتبار فراملی و خریدن اعتبار ملی، تا تغییر قانون به نفع حضور همه را بلد نیستند!
ای لعنت به عوامفریبی آنان که برای احمدی‌نژاد و روحانی استقلال رأی قائلند! و "برجام" و جام زهر و نرمش قهرمانانه را کار گزمه‌هایِ سه قوای خودی حقنه می‌کنند! چون از دهان غیرپاسخگویشان متن سناریوی سیاستهای کلی تک نفره؛ بیرون آمده است! تمام شمایان که در رسانه ها و تریبونهای وابسته به منابع قدرت، ملت را فریفتید مسئولید و باید پاسخگو باشید که در غیاب تشکیلات ملت مستقل، با کدام مغز نخودی برای ایشان استقلال رأی پاسخگو و قانونی قائلید که مثلا روحانی و ظریف دارای اختیاری مستقل از احمدی‌نژاد و لاریجانی بودند و هستند؟ اگر این یکی طبق سناریو و تکلیف انقلابی خمیر اربابی را چسباند، بدیهی است که آن خس و خاشاک، پیش‌تر باید با شلنگ تخته، تنور برجام را گرم می‌کرد! تا ملت به تب راضی شوند و با قانون ارباب بیعت کنند و برایش اعتبار بخرند تا تاکتیک شل کن سفت کن و کف و هورا و لعن و نفرین جهان استعمار در دام‌های هویج و چماق به نفع هزینه شدن منابع ملی کش پیدا کند! تا ارباب بومی در حوزه‌ی قانون تنش آفرین و دوگانه اندیش خودی و غیرخودی در نبرد با ارباب عالم بماند و منابع ملی را در دام‌های منطقه‌ای ایشان تخلیه کند! آن هم به سعی ماجور سیاستهای دوران قجری روسیه (که خود و سلفش از دوگانه‌های دلبخواه استعمار پیر تنش‌آفرین است) که همواره در معرکه‌های درِ باغ سبز، قطره قطره خون این ملت را به عنوان ناجیِ حاکمیت غیرمردمی، در رگ‌های خود تزریق کرده است! از بانک استقراضی به شاهان قجر برای عیاشی در اروپا تا مشاوره‌ی امنیتی و جاسوسان دوجانبه تا گروگانگیری و گروگان‌فروشی برای بازی‌های سرکوب و سلطه و القاء و توجیه استراتژی "هدف وسیله را توجیه می‌کند" با تن‌پوش "حفظ نظام از اوجب واجبات است"، تا تبدیل ایران به پایگاه نظامی در جنگ نیابتی در سوریه و ربودن حق ایران در دریای خزر به عنوان باج همراهی با ارباب بومی و ... این از شیوه‌های نرم استعمار نوین است که با شناسایی نقاط ضعف فرهنگی و عقیدتی صاحبان کاریزما در مستعمره‌ها، به مبانی دوگانه‌اندیشی ایدئولوژیک ایشان میدان می‌دهند تا از همان سوراخ امنیتی به بصیرت اربابان بومی در دامن دامپروری خویش میدان تاخت و تاز و غارت ملی را در دراز مدت بدهند؛ تا با سوار کردن برنامه و نقشه‌های خویش، مسلح به منطق‌های تئوریک بومی، چندین حرکت بعدی را در این شطرنج استعماری به نفع خود رقم زنند! و ارباب بومی هم همواره خوشنود باشد که در جنگ با دشمن، بصیر است! تا روزی ناگزیر به نوشیدن جام زهر و یا نرمش قهرمانانه شود! این است عقوبت ملت یتیم که اراده ملی او به عنوان برترین قدرت قابل عرضه اندام در جهان به عنوانِ عنصر هم‌افزایی ملی و همزیستی مسالمت‌آمیز و شکوفایی و توسعه، در قانون عقیم شده است! به همین دلیل است که قانونِ سلطه، با پوشش عوامفریبانه‌ی دموکراتیک به منظور موج‌سازی و موج‌سواری و موج‌شکنی، رمز ویرانی یک وطن می‌شود و در دام حرکت‌های پیش بینی نشده؛ شعارهای اولیه در انتها پرهزینه و پوچ و بی‌فایده از آب در می‌آیند!
به همین دلیلِ اقتصادی و کاسبکاری واقعگرایانه است که اگر عرفاء به این قانون سلطه براستی عارف باشند، به عنوانِ پیروان قانونِ اساسی معمار دزدِ اعتماد، و صاحبِ اختیارانِ اراده ملی، و یا همان پرچمدران مردمسواری دیمی، بی‌شرف‌تر از دزد سرگردنه‌ی معرکه‌یِ استحاله‌ی سلطانی در صدر انقلاب تفرقه و دوگانه‌اندیشند!
به همین دلیل است که اگر هم افزایی ملی قانونی بتواند عامل حرکت و توسعه‌ی ملی باشد، اما با پیشدستی برای سردمداران و پرچمدارانِ ایدئولوژی #دوگانه_اندیش میدان باز می‌کنند! و به همین دلیل است که هم ارباب استعمار جهانی و هم ارباب اسثتمار بومی هر دو در این نکته دارایِ اشتراک نظر علیه احقاق اراده ملی هستند!
با چنین معرفتی، چوپان‌های دروغگو در پی واریزِ اعتماد ملت در جیب امت خودند و ملت هم دنبال نخود سیاه! موضوع خیلی ساده است: سیاست‌های کلی نظام یعنی ریل‌گذاری اقتصادی-سیاسی-فرهنگی توسط قدرت مطلقه، برای پیشبرد اهداف صدور خودی به غیرخودی توسط تدارکاتچی‌های از پیش تعیین شده... بر این اساس سرنوشت ملت، قانونا ناشی از پیش‌فروش اختیار ملی توسط ملت مرده‌ی دیروزی به یک نفر ارباب مطلقه است! اربابی که طبق وسعت وجودی عقل و درایت و بصیرت محدود فردی خود حتی در هنگام زوال عقل پیری و بیماریهای جسمی و روحانی، بموجب قانون اساسی هر گِلی و گلُی به سر ملت بزند، مجاز است و قانونا جای اعتراض نیست! با چنین قانونی پرچمداران ملتزم به این قدرت مطلقه از خود اختیاری ندارند جز چوپانی و لکوموتیورانی به دیار قدس. پس وعده‌های فراولایی‌شان غیرقانونی بوده و جز فریبی بیش نیست! پس هم کلاهبرداران آگاه درجه دو و حتی مسئولین درجه چندمی هم که به این سازوکار آشنایند نیستند و حتی رهبر فعلی هم هیچ مسئولیت پاسخگویی نسبت به به ملت عقیم ندارند! رهبری که صاحب اختیار مطلقه‌ی قانونی موروثی است و بارها این حقیقت را صراحتا و صادقانه اعلام کرده که حضور ملت تنها بیعت با این قانون اساسی است، نه بیشتر!
خائنین به ملت، اپوزیسیون کاذبی هستند که بیرون از حاکمیت برای اربابانِ چنین قانونِ استعمارپسند و استثماری، بیعت می‌خرند و برای پیمانکاری و امنیت خویش، به مردم امید کاذب می‌دهند!
یعنی در عصر مدنیت، اگر یک چوپان عصرحجری برای گله‌ی بزها هر ساله اینهمه شعار و سیاست کلی اقتصادی واقعی (نه به تکلیف تقیه با صغیران) تعیین کرده بود، الان باید تمام دشت‌های وطن پر از علف سبز و بنفشه و رمه رمه گوسفندان پروار بود! پس معلوم است که شعارها و وعده‌های مردم‌پسند مسئولین درجه دو در قوای سه گانه وقتی فراتر از سیاستهای کلی قادر مطلقه باشد که کسی بدان اشراف ندارد، جز باد گلوی این سربازان انتحاری یکبار مصرف نیست! حالا هی شعار تکراری ناممکن بدهند و ملت ساده‌دل هم هی امید کاذب سبز و بنفش و سرخابی ببندند و دلالان هم در مطامع خویش در حوزه‌های انتخاباتی و عوامفریبی هی فعالیت کنند و در واقع هر کسی کار خودش بار خودش آتش به انبار خودش!
اما نگاهی بندازیم به شعارهای عقیم برای مردمِ قانونا عقیم:
سال .... شعار سال
1369
تاکید بر «تحول درونی و اصلاح امور» نتیجه: ازدیاد کلاهبردار و اختلاسگر و مقدمات پروژه‌ی اصلاحات فرمایشی-امنیتی، با اولویت توسعه‌ی اقتصادی بر توسعه سیاسی. این یعنی قدرت اقتصادی انحصاری خودیها، که تعیین کننده‌ی سیاستهای آتی و قبضه کردن قدرت در دست ویژه خواران است، در راه است!
1370
تاکید بر «صبح روشنی»: نتیجه: قتل‌های زنجیره‌ای و زندان و شکنجه و کهریزک در سالهای بعد.
1371
تاکید بر «تحکیم معنویت» : زورگیری عقیدتی با تقسیم قانونی ملت واحد به مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی منجر به وحدت فرمایشی و چکشی و چماقداری و اسیدپاشی، شوکر الکتریکی و آبپاش ضد شورش و تهدید امنیت جانی و زندان و تجاوز و انواع شکنجه به نام تعزیر و حذف شهروندان شریک در خاک مشاع با تفتیش عقاید و تحمیل ایدئولوژی حکومتی و غصب قانونی آزادی اختیار و اعمال اراده.
1372
تاکید بر «عدالت اجتماعی»: ایجاد و تشدید شکاف طبقاتی توسط اقلیتِ غاصبِ قانونی و مسلح خودی، با نتیجه‌ی فقر و گورخوابی و فحشاء سازمان یافته و قاچاق
1373
تاکید بر «صرفه‌جویی»: حیف و میل منابع‌ملی مشترک توسط اقلیت خودی، با واگذاری اموال ملی به سربازان گمنام و قوم هزار فامیل سردار سازندگی و شرکاء ایدئولوژیک بدون مجوز ملت مستقل از قدرت!
1374
تاکید بر «وجدان کاری، انضباط اجتماعی، انضباط اقتصادی»: تشویق ریاکاری و دروغ ایدئولوژیک مبتنی بر بردگی جسم و جان منتهی به کسب قدرت رانتی و ترویج بی وجدانی و مدیریت دیمی و هیئتی و غیرعلمی و تاسیس فله‌ای مراکز زورگیری عقیدتی.
1375
تاکید بر «ضرورت پرهیز از اسراف و حفظ ثروت و منابع عمومی کشور»: فروش خاک و آب و دریا به اعراب و روسیه و بذل و بخشش افراط گرایانه‌ی منابع و اموال ملت به فلسطین و لبنان و اقصی نقاط عالم برای استخدام مزدور ایدئولوژیک و فعالیتهای اقتصادی غیر سیستماتیک و غیرعلمی توسط گزمه‌های بیسواد با سدسازی فله‌ای و روبنایی کارگزارانی و مقدمات خشک شدن دریاچه‌ها و تالابها و آغاز بحران منابع ملی و محیط زیست و انتقال منابع عمرانی به شرکتهای صوری خصولتی.
1376
تاکید بر «توجه به معنویات و فضایل اخلاقی»: ترورفرهیختگان و آزاده‌گان و قتلهای زنجیره‌ای و اقدامات غیرانسانی سعید امامی و سعید مرتضوی و سعید طوسی و دلالهای محبت و مراکز عفاف برای زوار عراقی و دنیای تشیع.
1377
تاکید بر «صرفه جویی و پرهیز از اسراف، قناعت و پایداری بر مواضع اسلامی و انقلابی» نتیجه: دزدی طرح گفتگوی تمدنها برای عوامفریبی دنیا و یک کیلومتر شعار پشت تریبونی و برای دیوارنویسی و قلع و قمع روزنامه‌های خودیهای یاغی و فعالیتهای نفتی فراملی که سالها بعد توانست دکلهای نفتی و شمشهای طلا و میلیاردها دلار اختلاس را غیب کند!
1378
امام خمینی (ره) = دارای معرفت تک‌گویی و خودمحوری و فتوای بالارفتن از دیوار سفارت به جای دیپلماسی حقوقی و صدور خود به غیرخودی و صاحب حکم تفخیذ و هوش سرشار سیاستی که عین دیانت تئوریزه شده به مصلحت حفظ قدرت بود برای خدعه و مکر با کارتر اجنبی تا غیرخودیان ملت و قاپ زدنِ اعتماد ملی با تغییر معنای کلمات چندمنظوره‌ی تطهیر شده با وضوی مصلحت سلطانی، به اتکاء و اقتداء صاحبانِ عباهای شکلاتی و قهوه‌ای و مشکی برای رسیدن به روزِ قلع و قمع آزادی بیان در روزنامه‌ها بواسطه یکی از هفت سعید انقلابی به دلیل ناتوانی ایدئولوژیک از پاسخگویی، به جرم پایگاه هر غیرِ من (دشمن).
1379
امام علی(ع)= نان و آبش را از چاه کنی در نخلستان مدینه تامین می‌کرد، نه چاپیدن ملت به نام حاکمیتِ خدا و خرج کردن چاههای نفت ملی بر اساس قانون منتسب به خدا و بدون مجوز ملت برای صدور انقلاب به دیار کفار و امریکای جنوبی و افریقا و کشورهای منطقه و جنگ نه برای دفاع سخت، بلکه برای حمله در مقابله با اندیشه به عنوان بدعتِ ویرانگرِ تسری مبانی جنگ سخت به جنگ نرمِ القاء شده توسط نظام دوگانه اندیشِ روسیه.
1380
اقتدارملی و اشتغال‌آفرینی: افزایش سالانه بر نرخ بیکاران و شغل‌های کاذب و دلالی با سیاستهای ضد دموکراتیک غیرپاسخگو که منجر به فرار سرمایه های ملی و جهانی شد.
1381
سال عزت و افتخار حسینی: نتیجه افتخار هفت تیرکش و عربده کش و رجزخوان‌ها
1382
خدمت‌گزاری. نتیجه: کارفرمایی بر ملت عقیم توسط پیمانکاران ویژه خوار ژن برتر دارای برد جهل العارفین.
1383
پاسخگویی. نتیجه: غیرپاسخگویی در طول 40 سال به ملت و حتی خبرنگاران مزدور با قلع و قمع رکن چهارم (رسانه‌های مستقل)
1384
سال همبستگی ملی و مشارکت عمومی: همبستگی فرمایشی با چماق و تقسیم جامعه به خودی و غیرخودی و مؤمن و کافر عملا موجب شکاف بین اکثریت ملت بینوا زیر پوتین روسی اقلیت زورگیران عقیدتی و ایدئولوژیک.
1385
پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله): والله چه عرض کنم! نافرمانی عقیدتی دایه‌های مهربانتر از مادر از او که به حکم آیه نمیتوانست یک نفر را مؤمن کند و تنها مامور به انذار و بشارت بود!
1386
اتحاد ملی، انسجام اسلامی: اقدام برای خریدن مسلمانهای منطق و جهان از جیب ملت بدون مجوز ملت.
1387
نوآوری و شکوفایی: نوآوری در دور زدن سازمانهای بین‌المللی و فعالیت هسته‌ای یواشکی به قیمت تحریم و بدبختی مضاعف ملت حول هاله نور و جوکهای احمدی نژادی...
1388
حرکت به سمت اصلاح الگوی مصرف: بازم؟!! نان نخور! آب ننوش! اما سرت را بالا بگیر سردار!
1389
همت مضاعف، کار مضاعف: خسته شدند ملت از این همه بیگاری در سینه‌ی دیوار به تماشای قاچاقچیان و دلالان تحریم و تاخت و تاز دولت مهر.
1390
جهاد اقتصادی: جان؟!!! منظور فعالیت سپاه و زنجانی‌ها و احمدی نژادها در بندرهای قاچاق کالا از چین تا بورکینا فاسو بود.
1391
تولید ملى و حمایت از کار و سرمایه‌ ایرانى: تولید ملی که 6 سال بعد تکراری میشه! یاسین به گوش محمود خواند بود! اما بیگاری ملت بدون سرمایه به قیمت پینگ پنگ نابودی-آبادانی-نابودی سوریه و عراق و لبنان و اخیرا یمن...
1392
حماسه‌ی سیاسی و حماسه‌ی اقتصادی: حماسه سیاسی که برجام نافرجام شد و حماسه اقتصادی هم پدیده‌ی خیابانخوابی و گورخوابی و اعتیاد و فحشاء و درآمد حاصل از ده صیغه به مدت معلوم در یک روز و باز کالای چینیِ یکبار مصرف از قبیلِ چادر و حجاب برتر و مهر و سجاده و سنگ گور و تسبیح الکترونیکی و گل مصنوعی ... و البته مردمی شدن امنیتی ترین حقوقدان نظام و لبخندهای مردم کشِ یک شبه به سبک روحانی.
1393
اقتصاد و فرهنگ، با عزم ملی و مدیریت جهادی: ملی که حرام است اما عقوبت میلی‌اش همین ویرانه شده است!
1394
دولت و ملت، همدلی و همزبانی: فرمان همزبانی زبانها را برید و دلها را سنگ کرد.
1395
اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل: 40 سال است که ملت در حال عمل به مقاومت زیر بار متجاوزین به اعتماد و منابع ملی معمار و بنا و عمله و حضراتند.
1396
اقتصاد مقاومتی، تولید و اشتغال: بازم مقاومت؟ این تکراریه...
1397 "
حمایت از کالای ایرانی". نتیجه: مخاطب کیست؟ طبث کدام مکانیسم راستی آزمایی بدون نظارت ملی؟ حمایت توسط کی؟ و از کدام کالای قابل رقابت؟ رئیس ایران خودرو که خودش از سوار شدن در پراید می‌ترسد!
نتیجه: به عبرت 30 ساله، کالای ایرانی جز حرف مفت و شعار در باد و همت هیئتی و اعتماد سنتی-دیمی به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعمو نیست! بدون تضمین تشکیلات مردم مستقل و نظارت ملی بعد از تغییر قانون اساسی، این حرفهای هزینه‌بار روبنایی، به قیمت اتلاف منابع ملی و نابودی یک وطن تمام شده است!
بصیرت این است؟
خیام ابراهیمی
4
فروردین 1397



باز بهار می‌خندد

 بـــــاز بهار می‌خندد
به لاشه‌ی خروسی پیر و عقیم
در دهانِ توله‌سگی لاغر
به این‌پا و آن‌پا شدنِ پوتینِ پاره‌یِ پدر
پشتِ دروازه‌های پلاستیکیِ دریده‌ی یک دَر
در آخرین خانه‌تکانیِ ثانیه‌های زوالِ تحویلِ حال
میانِ دستانِ خالی و شسته رُفته‌ی محال
پشتِ شرمِ چند جفت نگاه در چادرهای سوراخ و بی‌مبال‌
پشتِ تپه‌های رفع حاجاتِ عروسی و روبوسی
زیر و روی خاکِ جنونِ ویرانگرِ ویروسی
بین کفر و ایمانِ لیاخوف‌الدین روسی
بر بلندی‌های جولانِ گرگ در ولایتِ کفتار تا شغال
تا رودلِ سگ و گربه‌‌یِ کال، در شکم‌های پربادِ موش‌های سانتیمانتال؛
بهار یعنی امید به تابستان تا پاییز و رویشِ زمستان
تا بهاری مشوش از هارهارِ چهار فصلِ گلخانه‌ای درونِ غار
امید یعنی برقِ چشمانِ هدهدی میانِ منقار
چاووشی که از آسمان غرمبید و نویدِ عشق باراند
بر سقفِ سوراخِ آرزوها تا کفِ امنیتِ خواب‌های خیس بر زیلوی خیمه‌ها...
یعنی عقلِ شانه‌به‌سری زیرِ کلاهِ شاپوی رحمانی
کلاهِ سیلندر و پوستِ روسی و خز دُمِ روباه بر سر گربه‌ی ایرانی
کلاه سرباز گمنامی زیر عمامه‌های خانی
حین آتش‌بازیِ باروت در آسمان رنگین‌کمانی
یعنی چکاوکی که قلبش چون کلاغ می‌تپد و... دزدکی می‌لرزد
حنجره‌اش همچو کبوتر و قناری می‌لرزد و دزدکی می‌تپد
بهار یعنی کامرانی مغبون زیر کرسی‌های آزادپریشی
که یک روز از نگاه عاشقی خصوصی گم شد
تا در عشقی عمومی پیدا شود در دشت لاله‌های وحشی
یعنی کامرانی که از بین گام‌های قادرش ناگهان ربوده شد به دست لاجانی
و بخاری شد میان دهان کلاغانی و گلویِ هدهدانی بر تخت سلیمانی
میان قصر ملکه‌ای‌ تا قلعه‌های سردارانی
که گم و گور می‌کنند امید را میانِ چار فصلِ گیج بر استیجِ لقمانی
تا کرم‌های ریزه‌خوار، زیرِ هر کلاهِ افلاکی
در خوابِ لزجِ پیله‌های سپید زیرخاکی
پرواز را نشخوار کنند برای من و تو، برای ما پشت مانیتورهای ربانی
در آغوش شاعران جورچینِ سفره‌یِ هفت‌سینِ باستانی
با نفوذِ چند زورگیر دور قاب‌چین زورچپانی
با میمِ ماهی مرده تا سین سکه‌ی زنده و قافِ سنگسار ایمان بر نیزه
که سکه کرده سناریویِ سلوک بی نان و آبِ نشخوارِ شعار سال را بر سفره‌ی سفالین محال
زیرِ سایه‌ی بلندِ تندیسِ درفش کاویانی
و سقوط کاوه‌ی آهنگر که ناجی نشد خود را
در پیچ و تابِ کورِ دل و روده‌ی بی زور و آرزوهای شور.
بهار یعنی کامرانی میان خواب‌های چهارفصل خون‌چکان از شمشیر هفت سر
که وقت دعایِ سحری
پریده است از بـامِ لام تا کام!
مرا چه کسی سین جیم می‌کند اکنون؟
شاه‌دزدِ "ما و من" بر سرِ گور؟
ماه‌دزدِ "من و ما" درونِ گور؟
و راه‌دزدِ "من و تو" زیرِ گور؟
وقتی عروسک‌های فرشته‌ی نجات و یا مجازات
لایِ ترک‌هایِ بُت چینی
چون فک‌های شکسته‌بسته لق می‌خورند میان چرخ فلک روحانی:
"پر برکت باد مهربارانِ بهاری نو در حیاتِ منگ‌تان!"
وقتی بارقه‌‌های نوری از روزنه‌هایِ سقف امنِ دیروز
بی‌دریغ و فراگیر و زاینده نغمه سر می‌دهند هر روز
پر برکت باد مهرباران بهاری نو در حیات سبزتان!
آینه در آینه
خرد و شکسته
در آوردگاهِ قلعه‌ها و چادرهایِ زلزله
میان آونگِ دو پای لختِ مادری و پدری
آویخته و رقصان بر عمودِ خیمه‌ی قذافی
نوروز پیروز!
بـــاز بهار می‌خندد
خیام ابراهیمی
29 اسفند 1396
به یاد غربتِ #کامران_قادری پس از 8000 کیلومتر پیاده روی از سوئد تا زندانِ ایران
#protectkamranghaderi
#Kamaran_Ghaderi
به‌یاد تمامِ زندانیان ریز و درشتِ زیر و روی خاک
به‌یاد زخم‌های تاریخی تجاوز بر جسم و جان مام وطنِ عقیم
و به‌یاد جان و ما‌ل‌باخته‌گان اعتماد و کودکان و پدران و مادرانِ یتیم...


Show more reactions

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...