راهکارِ نجات ایران از ویرانی
"نظام" یعنی "مردم"! نه قانون و نه قانونمدارانی که اراده ملی را پیشتر عقیم و براندازی کردهاند!
براندازِ اراده ملی، قانون اساسی و قواعدِ قدرتمطلقهی نهادینه در مناسبات اجتماعی است! چه در سطح جهان و چه در مرزهای بومی.
و راهی جز تغییر قانون برای احیاء وحدتِ خودجوش تشکیلاتی اراده ملی بر اساس حداقل منافع مشترک ملی، با هم افزاییملی و همزیستیمسالمتآمیزِ غیرایدئولوژیک، با اولویت حق مشترک آبوگل، بر هر حق ثانویهی #دوگانه_اندیش و تفرقهآمیزِ مؤمن و کافر به قدرتِ فراملی و خودی-غیرخودی و گرایشاتِ حصولی و ایدئولوژیک و قومی قبیلهای نیست!
عامل اصلی تشدیدِ فروپاشی اخلاقی و فرهنگی و تسریِ دروغ و ریاکاری و نفاق و دزدی و زورگیری و تلنبار شدن و انفجار مطالبات و شکاف قدرت و اتلاف منابع انسانی و طبیعی و ناامنی ملی، قدرت انحصاری برآمده از قانونی با سلطهی تصمیماتِ غیرپاسخگوی قدرت مطلقهی فردی بر جماعت عقیم، در سیاستهای کلی نظام (سرنوشت وطن) است!
تنها راهکار نجات ملت برای رسیدن به برترین قدرتِ مؤثر و وحدت ملی برای پیشگیری از تعرض هر تمامیتخواه به میهن، با در خواستِ فراگیر #تغییر_قانون_اساسی برای اولویت حق طبیعی و اولیهی آبوگل، بر هر حق ثانویه و حصولی و انحصاریِ ایدئولوژیک، تکنولوژیک، سرمایه و مالکیت، تا حضور تمام شریکان خاک مشاع و مشترک در نوشتن سرنوشت مشترک و در نظام تصمیمسازی برای تعیین سیاستهای کلی همراه با نظارتملی تشکیلاتی، بر دخل و خرج منابع ملی و برای تولید نمایندگان واقعی و پاسخگو ممکن است!
توبهی دلدادگان معمارِ کبیرِ تفخیذ، از چهل سال زورگیریعقیدتی و سلطهیِ قانونِ بحرانساز و قدرتِ خونین خودیها، میان خونِ ملت غیرخودی، ضروری است!
مشکلِ ناامنی و ویرانیِ ایران، "قانوناساسی تفرقه" و دوگانهاندیش مؤمنوکافر و خودیوغیرخودی است!
فساد ناشی از شکاف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، ناشی از قانون اساسیِ نفاق و تفرقه است!
بحران و فتنهیِ ویرانی در قانون است، نه در روشِ فریبایِ حرامخواری قانونمدارانِ سبز و بنفش و سیاه.
فتنه در قطار ثابت صدور انقلاب به دیار قدس با لکوموتیورانها و تدارکاتچیهای سبز و بنفش و سیاه است!
آیا چاهنمایی و ویژهخواری و دزدی و خیانت بهنام "ملتِ غیرخودی" و به کامِ "امتِ خودی" بس نیست؟
اِی اربابان جهانی و بومی! اِی صاحبان ژنِ ابتر ایدئولوژی و تکنولوژی و سرمایه و تملکِ جهانِ سلطه!
آیا در جنگ و تنشی تحمیلی به ملتهای غیرخودی، همه از خون در شیشهیِ غیرخودیان از یک کوزه نمینوشید؟
تا فرصت هست، دزدانِ حرفهایِ اعتمادِ سنتی و ویژه خوارانِ چپ و راستِ هیئتی، آدرس را درست نشان دهند! دوران اعتماد سنتی به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعمو سپری شده است! مدنیت نیازمند تشکیلات مستقلِ مردمی زنده و مستقل از قدرت سلطه در شوراهای بومی و محلی و ملی است!
خرید "اعتبارملی" با نافرمانی مدنی و درخواستِ مستمرِ تغییرِ قانونِ دوگانهاندیشِ به نفع حضور و وحدتِ تمام مردم، با عدمِ بیعت در معرکههای قانون سلطه و در حاشیه (نه در متن تقلب) از قبیل انتخاباتِ فرمایشی اثبات میشود!
صندوقِهایخالی را اگر پُر هم بخوانند، اما ملتِ زمینگیر در خیابانها، مقابل صندوقها، مصداقِ "اعتبار ملی" است!
"اعتبار ملی" با حضور میدانی در حاشیه و بیرون از صفِ نمایشیِ نمازجمعههای مُجازِ فرمایشی و داعشی، اثبات میشود!
"اعتبار ملی" برخلاف مسیر و شعارهای رسمی و مانور تظاهرات چکشی، خود سند خواست و اراده ملی است!
خیام ابراهیمی
25 فروردین 1397
No comments:
Post a Comment