Monday, October 1, 2018

ویدئوی جعلی، نرخی وسط دعوی


نه جنگ، نه انقلاب!
ویدئوی پیوست با القاءِ لوده‌گی و جعلِ سخنان پوتین، قصدِ لوث‌کردنِ حقیقت تلخی را دارد که دهها برابر اطلاعات ارائه‌شده بصورتِ زیرپوستی در غیاب نظارت‌ملی در حال وقوع است! حوادثی چون #رقص_مائده، و سناریوهای مشابه، تاکتیکی امنیتی است برای سلبِ اعتماد‌ملی و تشویشِ اذهان‌عمومی برایِ لاپوشانی یک فاجعه‌ی‌ملی که تنها نیازمندِ نظارت‌ملی بر سرنوشتِ میهنی است که اختیاراتِ قدرتی‌فراملی در قانون‌اساسی، آن‌را از ملتی بزرگ دریغ کرده است و بدون تغییر #قانون_اساسی برای حضور تمام ملت جهتِ نوشتنِ سرنوشت مشترک، این حکایت تلخ تا ویرانی کامل ایران و ایرانی همچنان باقی‌است!
در بصیرتِ ارباب‌بومی و اُمّتش همین بس که عراق بگوید: "ضمن سپاس از ایران، ما همراه با تحریم ارباب بزرگ یعنی امریکائیم." شرفتان را شکر! البته حق با شماست! چون وطن‌فروش نیستید! مشکل از قانون‌اساسیِ سردارانِ حرامخوار در جهادِ مقدسِ وطن‌فروشی در این‌سوی میدان است! وطن در حال اغماست و دیگر در رگ اخلاق انقلابی، احساسِ پاکی نمانده جز دریدن اکثریت ملت غیرخودی به‌دست اقلیتِ امت خودی. لعنت بر شریکان دزد و رفیقان قافله. لعنت بر چاه‌نمایی پرچمدارانِ اصلاح‌طلبِ ویژه‌خوار با بیعت با قانونِ دریدن ملتی واحد به مؤمن و کافر!
روز تاریخی رضایت به تبی بعد از مرگ!
18/8/8 را به یاد داشته باشیم! روزی که عراق با ابراز ارادت به حکومت ایران، با تحریم ایران توسط ترامپ همراه شد! این یعنی آب یخی روی حرارتِ انقلابیِ ارباب کوچولویی به نام نظام ایران که سر خود را زیر برف کرده است؛ آن هم در پیستِ اسکی ارباب بزرگی که دارای ژن برتر تکنولوژیک و سرمایه و تملک در دهکده‌ی جهانی است! باید دیر یا زود منتظر واکنش مشابه سوریه به نظام ایران در اتحادی بین روسیه و امریکا بود! وقتی کره‌شمالی پس از سالها موش و گربه بازی با ارباب بزرگ، در یک معجزه‌ی یک‌شبه ناگهان از فعالیت اتمی خود دست برداشت، تمام ارباب کوچولوهای دنیا باید می‌فهمیدند که دوران بازی‌خوردنِ فرسایشی به‌عنوان رقیب تمرینی ارباب بزرگ، سپری شده است! آنها خوب فهمیدند که چگونه باید شاهی یاغی را کله‌پا کرده و شاهی دگر را به قانون #دوکانه_اندیش مؤمن و کافر به دلخواه خویش به پا کنند!
راه دستیابی به استقلال و آزادی، دیگر از روش‌های سنتی و لشکرکشی و شاخ و شانه و رجزخوانی در معرکه‌های اربابی، تبعیت نمی‌کند! دوران جهان‌گشایی با تاکتیکهایِ جنگ‌های قبیله‌ای به پایان رسیده است!
پس چه باید کرد؟ آیا باید به سلطه‌ی ارباب محیط بر سیستمهای محاط تن داد؟ و یا باید به بصیرت مکری به اختیار قدرت مطلقه‌ای دگر که به اراده ملی پاسخگو نیست، به قیمت پاره پاره شدن وطن بین مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی تن سپرد؟ و یا راه سومی هم هست؟ به باورم راه سومی هم هست!
باید ادبیات شهروند بومی را در وطن و جهان تغییر داد و از دام دوگانه اندیشی بنیادی خودی-غیرخودی که از زمان انقلاب اکتبر روسیه (که فرزند مشروعِ ملکه با عموسام بود) به‌عنوان رقیب تمرینی برای ایجادِ حرکت و جمع کردن تماشاچیان جهان در یک ورزشگاه جهانی و بر یک استیج تنش و جنگ سرد و گرم، با خالی کردن جیبشان در صندوق بلیط فروشی رأی و خرید اعتبار و بیعت با بازیهای قدرت برتر، طراحی و اجرایی شد، توبه کرد!
باید حرفی نو زد! در این باره بیشتر خواهم نوشت... که چگونه؟!
راه سوم چیست؟
1) راه ملی از واکنش خشونتبار پراکنده، به آتش بیارانِ نظامِ دوگانه اندیش خودی-غیرخودی بنیادی نمی‌گذرد!
راه ملتها از آتش بیاری برای #آتش_به_اختیاران ژن برتر قدرت جهانی و بومی نمی‌گذرد!
حقیقت را با لوده‌گی و اخبار درست و نادرست در هم می‌آمیزند تا اعتماد ملی به هر فهم درستی از هم پاشیده شود! این است غیرتِ سرداران گیج و گم، در جنگ نابرابر با صاحبان حق! ویدئوی پیوست، سمبولی از تاکتیکهای جنگ سایبری برای لوث کردن حقیقت است!
بدون تغییر نرمِ "قانون اساسی" سرنوشت در دست ملت نیست تا مکانیزم‌ راستی‌آزمایی سرنوشتِ میلی و سیاستهای کلان تک‌نفره‌ی قانونی (نه ملی) در دست ملت باشد!
از تعدیل و چینشِ آمارِ بیعتِ صندوقِ انتصخابات از آری یا نه در 58 تا اصلاحات پوشالی در 76 و ادعای تقلب در 88 و تف سربالایِ فتنه‌گر محصور در بیعت در 92 و 96 تا همین امروز تا 1400، با بازیگری ویژه‌خواران مرده‌خوار بین گزمه‌های سبز و بنفش و سرخ ارباب گرفته تا تمام فعالیت‌های زنجیره‌ای پنهانی درون و برون‌مرزی از ترور دگراندیشان و کفار گرفته تا فعالیت‌هسته‌ای برخلاف قراردادها و رجزخوانی کودکانه و موشک‌پراکنی بیمورد و دیوانه‌وار، تا تصاحبِ ماهواره‌ها و کازینوها و فاحشه‌خانه‌ها و سرمایه گذاری‌های زورگیرانه‌ی فرهنگی و نظامی از فلسطین و لبنان و عراق و سوریه گرفته تا ترکیه و مالزی ونزوئلا و کانادا و امریکا با یاری دلالانِ مرده‌خوار کراواتی و کچل و موفرفری، در پوششِ مراکز نفوذی چون نایاک و گروگان‌های شاغل در بنگاه صداپراکنی بی.بی.سی و فعالیت‌های مقدسِ ضد امنیت ملی بر اساس شعار جنگ جنگ تا دیارقدس، تا سلطه بر جهان غیرخودی...همه و همه قانونا در غیاب ملت و اراده ملی صورت می‌گیرد! لعنت بر این قانون استثماری-استعماری معماری که بنیاانگذار مصادره‌ی اعتماد ملی بود و لعنت بر بی‌شعوری اعتماد سنتی و شعور منافع بند تنبانی ویژه‌خوارانی که با قانون #زورگیری_عقیدتی و قانونمدارانش بیعت می‌کنند؛ چون حیاتشان وابسته به قانونِ زورگیری است! فتنه همین قانون است نه قانونمداران!
2) وطن فروشی از دریای خزر تا جزیره کیش
شعار است یا واقعیت؟ که جزیره کیش را بمدت 25 سال به چین و روسیه اجاره داده‌اند؟ هر چه بگویی بر باد است! چون منبع خبر پنهانی است و دور از دسترس مردم! یک وقت به‌خود می‌آیی که یک #خاتمیملتی را در جیب امت خودش مچل و معطل کرده و باید به‌خاطر فعالیت هسته‌ای در دوران او عمری تحریم شوی. چون قانونِ قادر مطلقه این را خواسته و قانونمداران جز اطاعت چاره‌ای نداشته‌اند و به همین دلیل به مردم پاسخگو نیستند!
یک‌وقت به خود می‌آیی که به خاطر بالارفتن از دیوار سفارت و فحش و سیلی غیردیپلماتیکِ یک بیمارِمجنون باید 40 سال در بحران‌های زنجیره‌ای تحریم شوی و تمام هستی‌ات در تنش و بحران‌های زنجیره‌ای ویران و دربدر و آواره شود. چون قادر مطلقه این را خواسته و قانونا به مردم پاسخگو نیست!
میهنی که قانونا در اختیار صاحبان حق و شهروندانش نباشد، یک وقت به‌خود می‌آیی که چون گروگانی باید تیرخلاص را به برادرت بزنی، وگرنه ناموست بر باد است!
نتیجه: احمق‌هایی که در امید به کاسه لیسی هپروتِ سبز، از پرچمداران سبز و بنفش و محصور دفاع می‌کنند، باید بدانند که شریک دزد و رفیق قافله‌اند و مرده‌خواری زیر عبای قانون سلطه، دل‌بستن به مافیایی است که بلیطش یکطرفه است و بازگشتی و عقوبتی خوش ندارد.
کسی که چشم امیدش به قانون گرگ و کفتار باشد، عین دستمال کاغذی تنها به کار پاک کردن خون هموطنان شریک در ملک مشاع می‌آید و نهایتا جایش در سطل زباله است!
و راهی نمانده جز همراه شدن مستمرِ با اکثریت ملت در حواشی نماز جمعه‌ها برای درخواست انتقال قدرت مطلقه به ملت و خریدن مقبولیت و اعتباری برای اکثریت در کنار مشروعیتی که تنها به زورگیری عقیدتی یک اقلیت حرامخوار به پاره‌پاره کردن وطن به زورگیری و مرده‌خواری مشغولند!
ویدئوی زیر به زبان روسی است و من از روسی سر در نمی‌آورم! اما به فضلِ تاریخ، هم شیخ فضل‌الله نوری را و هم لیاخوف روسی را و هم ساختار سلاطین صاحبکرانِ حکومت قجری را می‌شناسم.
برای وطن‌فروشی با شعار امنیت میلی، شریک خون هموطنان نباش سرباز گمنام! و از به‌دام انداختن بینوایان در دام شورش‌های پراکنده در کوچه پس‌کوچه‌ها و شیوعِ اخبار جعلی و خرس وسط بازی با اذهان عمومی برای تحمیق و تحقیر ملت عقیم و به سوراخ موش خزاندنشان و چاپیدن دو صد چندان در خفای امن قانون اساسی سلطه، پرهیز کن!
خون آن کودک یخ‌زده زیر چادر زلزله در آغوش مام وطن را در کام خاندان خود و مزدوران خارجی در عراق و لبنان و کانادا و امریکا نریز بی‌غیرت! این وطن صاحب دارد! جز فتنه‌ی ماهویِ قانون مرده‌گان، کسی به تو حق نداده که هر غلطی خواستی بکنی! موشواره‌گی خود را کنار بگذار و از برج عاج خودساخته‌، مثل یک انسان با‌شرف و آزاده بیا پایین و وطن را به صاحبانش پس بده، تا به قانون خویش سرنوشت خویش را بنویسند!
خیام ابراهیمی
17 مرداد 97
پی نوشت: این ویدئوی جعلی که ترجمه‌ی سخنان پوتین نیست، در واقع به مسخره گرفتن واقعیتی است که دو صدچندان اتفاق افتاده و در حال اتفاق افتادن است!
ادبیات ادبیات پوتین نیست! اما حقیقت چیست؟!
اینکه با لوث کردن واقعیت قرار است حقیقتی تلخ‌تر برای معامله‌ی وطن بوقوع بپیوندد! فرض کنید شاه‌سلطان حسین صفوی را رنگ کنند تا وجیه‌المله باقی بماند!

اقتصاد مقاومتی


#راهکار
 واقعی
تعبیرِ شعار سال #اقتصاد_مقاومتی با #سیاست_ملت_مقاومتی تا #نرمش_پهلوانانه
خمینی: "سرنوشتِ یک ملت زنده، باید با خودش باشد؛ نه با قانونِ پدرانِ مرده در 50 سال پیش! (بهشت زهرا-سال 57)" حالا باز تاریخ تکرار شده و نسل زنده با قانون خمینی(که مرده) و خمینی‌زاده‌گان، ملتی را در گور نسل قبلی محصور کرده، تا نتواند قانون را به نفع تمام ملت و نسل زنده تغییر دهد، مگر به انقلابی دگر که این‌بار کور خوانده! دیگر انقلاب نباید کرد!
بیهوده در اعتراضاتِ مهندسان، در بن‌بستِ کوچه پس‌کوچه‌های #امنیتی_اطلاعاتی تلف نشوید، بینوایان! باید انقلابیون پشمکیِ قانونِ سلطه را، به انقلابی واقعی و نرمشی پهلوانانه، برای نوشیدن جام شراب-نه جام زهر- کشاند! چرا به تحریک ایشان (یکبار به تطمیع و یک‌بار به تهدید و یک‌بار به ترغیب با تاکتیک هویج و چماق)، خودتان برای کودتایشان، شورش می‌کنید و کشته و زخمی میدهید و افسرده و گورخواب و آواره در داخل و خارج از وطن تلف می‌شوید؟ کاری کنید تا پیشنماز شروع کند به رفتار انقلابی و سیاست و اقتصاد مقاومتی و پسنماز اقتداء کند! وگرنه ملت در تمام نمازجمعه‌ها تا تغییر قانون اساسی اعلام نیاز کند! بعد از این مرحله، فورا سیاست مقاومتی را تا حصول نتیجه آغاز کند! در #یک_زمان و#یک_مکان امن و تنها با #یک_زبان مشترک ملی.
وگرنه ملتِ گرسنه چون #گرسنگان_جنسی_مکتبی_بدوی به دیدنِ لبخند رفاه بر لب ویژه‌خواران در کوی و برزن #تحریک شوند، #آتش_به_اختیار و هر هفته در نمازجمعه ریز و درشتشان را برای خود سوا کنند و اکثریت خود را به رخ اقلیت ویژه خوار بکشانند تا خرید اعتبار و مقبولیت و تا تغییر قانون اساسی به نفع حضور تمام ملت و انتقال قدرت مطلقه از امت به تمام ملت!
مردک پشمی! ای خاتمِ ختمانِ روزگار!
آیا حاضری کاخ 2500 متری را ترک کنی و با حقوقی سه برابر حداقل حقوق کارگری ثابت کنی که مردِ میدانی؟ و یا این مونتاژ کلمات پیشنماز و پسنمازان، جملگی پشم است بر بادِ هوای نفسِ اماره؟
از همان اولین دروغ امسال، پیشنهاد من این بود که در راستای #اقتصاد_مقاومتی و برای اثبات پشم نبودن #حکم_حکومتی، اگر در اقدامی فراگیر و میدانی و عملیاتی و به حکم حکومتی همان قدرت تک نفره‌ی فراملی سرنوشت‌ساز قانونی، شخص شخیص سلطانِ شاعر. و رجزخوان، حقوق و درآمد تمام عمله‌ها و رعایای ملت را در لباس #زورگیری_عقیدتی و قانونِ ارباب و رعیتی، حدااکثر سه برایر حداقل حقوق کارگری شود، آن‌گاه کثافت از صدر تا ذیل نظام می‌رود که پاک شود و هر روز شاهد غارت منابع ملی نخواهیم بود! و یا برای ارتقاء وضعیتِ خودِ عوامفریب و ریاکارشان هم که شده، برای این‌که آن سه برابر معنادار شود، وضعیت اقتصادی ملت اعتلاء خواهد یافت! هر چند کار ایشان پرورش گرگ و کفتار و زالو به روش عصرحجری و راهزنی و قبیله‌ای است و وجودشان باد و بودِ نابودی است و قانونا ایجاد شکافِ طبقاتی بین مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی و پاره پاره کردن یک تن واحد به نام وطن... مال غصبیِ مفت است و دل بی رحم. مشکل از قانون است ای #عجم !
اما از آنجا که 40 سال است که چشیده‌ایم طعم تلخِ خدعه با ملت را... و حدود 30 سال است که فهمیده‌ایم ابتکار و بصیرت #شعار_سال را در غبار اقتصادی، لذا می‌دانیم که شاعرالشعراء، متخصص در حرف مفت و شعر است و رجز... پس تمام حرفهای روحانی و هر دو خاتمی و موسوی و اپوزیسیون وابسته‌ی مفنگی هم به اقتداء جز #پشم نیست!
#تکرار 
لفظِ #براندازی توسط ختم‌الختماء ملعبه‌ای اربابی است و تکرارش بهانه‌ای به‌دست جلاد دادن است! برانداز شده‌یِ واقعی، اراده ملی در قانون است! در این پریشانی قانونی، بین مطالبات روبنایی و بنیادی، راهِ اراده ملی براندازی‌شده از انقلاب نمی‌گذرد! چرا که جملگی سرِ کارِ بیگاریِ اربابید، ای ملتِ قانونا عقیم و گروگان! تا استرداد اراده ملی براندازی شده در قانون اساسی و تغییرش به نفع همه، #کار_تعطیل! همه هر هفته برویم در حاشیه‌ی نماز جمعه، تا اقلیت امتِ زورگیر را با اکثریت ملت در آغوش کشیم تا تغییر قانون اساسی به نفع همه. این است راه دستیابی به وحدت ملت با ملت، در مقابلِ ارباب استعمار خارجی و استثمار داخلی. اما چه کسی از استقرار اراده ملی ناخرسند است؟ جز ویژه خوارانِ قانونی!
خیام ابراهیمی
16
مرداد 1397


#خشمگینم
 !
متاسفانه گاه آدمکِ مستاصلِ غم به‌حالِ این خفته‌ی چند، به خشم تبدیل می‌شود!
(
پست موقت برای سکته نکردن) برسد به دست مخاطب!
هیچ شکنجه و زهری کشنده‌تر از تعلیق با داروی نظافت انتظار و اعتماد سنتی به کلاهبرداران شیاد و روانی برای قوم عقیم نیست! که 40 سال تو را بصورت قطره‌چکانی و سادومازوخیستی آب ‌کنند تا به زورگیری‌عقیدتی ذوب در ولایتش شوی! ما ذره ذره بخار شده‌ایم، جانی! خیالت راحت نشده هنوز؟
مردکِ کلاهبردار و بی‌جربزه، با پنبه سر می‌برد! افتاده به دروغ مفتِ #عذرخواهی! توبه کن کثافت به جبران مافات با درخواست تغییر قانون! ای ختم روزگار! بسیار خشمگینم! یکجایی باید این خشم را فریاد بکشم! برای چنین ادبیاتی از دوستان پوزش می‌طلبم! اما چون می‌دانم که این نوشته به دستش خواهد رسید! می‌خواهم صراحتا با وجدانِ خمار و بیمارش و با ادبیات قابل فهم مکتبیِ خودش با خودش سخن بگویم:
حضرت راحت!
سخنان کثیفم نه برای این است که تو شریک جنایت دزد و رفیق قافله‌ای! بلکه برای این است که با ایمان به زورگیری عقیدتی و بالارفتن از حقوق ملی به کاریزمای غفلت ملت بینوا برای خود اعتباری از وجیه‌المله‌ها ساخته‌ای و در دوری باطل عوارضِ زنجیره‌ایِ قانونِ جنایت را عارفانه با#دستمال_یزدی_اردکانی تئوریزه می‌کنی و موجه جلوه می‌دهی و با شل کن سفت کن، مدام بر #تکرار و بازآفرینی آن پای می‌فشری #مردک_حرامخوار! چون آگاهانه و ریاکارانه شریک خون مردمی با تو یکبار برای همیشه اینگونه سخن می‌گویم تا بفهمی که عمق این خشم تاکجاست و چگونه توانسته سلامت یک شهروند خفت شده را به خطر بیندازد و تو باز بر این ستم قانونی اصرار بورزی تا کیش شخصیت‌ات مخدوش نشود! این یعنی یک وطن فدای من!
اصولگرایان و رهبرشان که شمشیر از رو بسته‌اند شرف دارند به تو و امثال توی بی‌شرف که مارموزانه و موذیانه با کمال احترام با پنبه سر ملت می‌بری و فدای امت‌ات می‌کنی! آن هم بر اساس ادعای حق‌به‌جانبانه بر اساس منطق شیطانی #زورگیری_عقیدتی_رحمانی! لعنت به آئین ننگین تو ای وجیه‌الامه و ای قبیح‌المله!
این تویی که می‌خواهی وجهه‌ی رحمانی به قانون کفتار بدهی! پس کثیف‌تر از هر جلاد خون‌آشامی که بصورت غریزی اینگونه است! چون نیت پلیدت از ملت و مردمسالاری، مردمسواری دیمی است و برگزیدن یک سالار بر صغیران توسط مردمی که صغیرند! این نقض غرض و تف سربالا مرامِ فتنه‌گرانی چون توست که ز قانون فتنه آب میخورند!
اینکه من مرگ را هر روزه می‌بویم و میبینم و تو باز در فکر بازی کیش شخصیت در قانون گرگ و کفتاری! بر من اثبات میکند که تو یکی از نزدیک‌ترین شیاطین ایدئولوژیست به ابلیسی!
کثافت! تو که در پی امت خودی، پس چرا برای عوامفریبی از واژه‌ی مردم و ملت مایه می‌گذاری!؟ تو از هر دیکتاتوری که شمشیر را از رو بسته، پلیدتری! چون با پنبه سر میبری! و خجالت هم نمی‌کشی! خطر را جدی دیده‌ای برای نجات خود به پا‌خاسته‌ای به مکری دیگر؟
چون خیلی محترمانه ریده‌ای به احوال و خون مردم و ککت هم نمی‌گزد و باز ریکاوری کرده‌ای و آمده‌ای تا همان ور و زرِ همیشگی را بزنی برای نجات حرامخواران و به #تکرار؟!
اوضاع اورژانسی است! می فهمی سنگواره؟! دودمان مردم بر باد رفته و می‌رود هر لحظه! جلوی باد کولر نشسته‌ای عاروق ادبیانه و اسهالی میزنی، کثافت چاه نما که چه؟
ممکن است همین امشب کسی مادر قانونت را به عزا بنشاند از دربدری وبی‌کسی، زیر تجاور زورگیران آئین معمار کثافت و دیوانه‌ات که با افکار حیوانی‌اش ملتی را درید و به خاک سیاه نشاند! پس از مرگ سهراب برای ما وعظ می‌کنی حالا؟
می‌خواهی محدوده‌ی غیرخودی را گشاد کنی؟!
کثافت حرامخوار! مملکت مال همه است؛ کدام خودی و غیرخودی؟ آنقدر علاقمند و نشئه به حرام خواری قانونی شده‌ای که حق غصب منابع ملی ملت توسط معمار تفخیذی منحرف جنسی‌ات را که معاشقه با نوزاد فرزندت را روا میدارد، به عنوان یک اصل غیرقابل تغییر باورت شده است و درخواست تغییرش را براندازی می‌نامی که برای خود فرجه بخری و دیگران را به سوراخ موش بفرستی؟
تو گه خورده‌ای که ایرانیان و صاحبان حق را به خودی و غیرخودی تقسیم میکنی حرامخوار راهزن! تو چه کاره‌ی این خاک مشترکی؟
تو که اندازه‌ی یک تدارکاتچی و آبدارچی زیر عبای قادر مطلقه و سیاستهای کلان اصل 110 هم اختیار نداری، غلط می‌کنی برای قانون فراملی ارباب قانونی خود اعتبار می‌خری و برای باورپذیری اختیار نداشته‌ات سیاهبازی میکنی! با این قانون که سرنوشت سیاستهای اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی را یک نفر تعیین میکند تو چه کاره حسنی که مردم را امیدوار می‌کنی به اسهالات ناممکن خودت و امثال خودت؟ مگر میتوانی روی ریل ثابت به دیار قدس پرواز کنی و به ژاپن و یا کره‌ی ماه بروی مردک؟ اصلا با چنین سرنوشت قانونی که باید ملتزم به آن باشی اختیاری برای شعاردادن از روی باد معده باقی میماند که 21 سال مردم را فریفته و باز می فریبی؟ تو حالا برای کاسبکاری و لاپوشانی جنایت خودت که عمری ملت را در جیب امت خود مچل کرده‌ای، مفت مفت عذرخواهی میکنی و به فلاکت مردم میخندی که داغ ما را تازه کنی؟ ای جاهل‌العارفین؟!
بیشرف در خانه‌ی مفت حقوق چند میلیونی تناول میکنی و خون ملت را در رگ خاندانت تزریق میکنی و از فحشای دختران مردم و اعتیاد نوجوانان و دلیران وطن و خودکشی پدران شرمنده و بر باد رفتن پاکی دامن مادران و خانواده‌ها احساس بی‌ناموسی نمی‌کنی؟! اگر ذره‌ای شرف داشته باشی چگونه خوابت میبرد و فریاد نمیزنی؟ چگونه با قانون یزید بیعت میکنی و حسین حسین میکنی کلاهبردار؟! نمیدانی اگر بخواهی یک طویله اجاره کنی، خوردن هر روزه‌ی نان بربری با یک لیوان شیر آبکی بزی که کاغذ میخورد، یک آرزوی محال است؟! میدانی بچه‌های بیگناه پدران و مادران شرمنده و بیمار چه میخورند؟ اصلا ما وقت داریم که به خزعبلات توی کثافت با آرامش گوش کنیم؟
اوضاع فوق بحرانی است! چرا نمی‌فهمی؟ نان نداریم بخوریم؟ به دریوزگی افتاده‌ایم! خواب نداریم! در انزوای گریخته از ریاکاری و دروغ و زورگیری آئین شما هستی‌مان بر باد رفته برای امت بی پدر خودت اشک تمساح می‌ریزی مفتخور بیسواد؟ باز برای تجاوز به عنف ربانی‌ات مهلت می‌خواهی؟
مفت میخوری و ملت بینوا و خفت شده خونِ هم را میخورند در این بی در و پیکری و چپاول ملی ناشی از نوشتن سرنوشت جنگی و تخاصم و توهمات دشمن تراش تک نفره برای مردم عقیم! ملت بی ناموس شده‌اند از اخته گی و ناتوانی در چارچوب قانون زورگیر شما حرامخواران و دیوانگان متوهم ه اگر قرصتان را دیر بخورید سرنوشت ملتی بر باد است!
تو گه می‌خوری وقتی اختیاری نداری برای تداوم خونخواری قانونمداران در عافیت و امنیت، زر زیادی میزنی تا عوام را بفریبی!
پدر سگ! فرزندان مردم هر روز یکی یکی دق میکنند و در افسردگی جان میکنند و می‌میرند و مادران و پدران را عزادار میکنند! چون گیر کرده‌ایم در پفیوز بازی شما بی‌پدر و مادرهای کلاهبردار که با سیمولیشنِ احکام و قوانین عصرحجری ملت را گرگ و کفتار و شغال و درنده‌گان بیابانی کرده‌اید یه جان یکدیگر!
کلک مرغابی میزنی باز برای خریدن قدرت پااندازان وطن فروش با چراغ سبز؟
باز از سرمایه داران برای خرسواری و تثبیت خودتان دعوت میکنید که شان انسانی ایشان را رعایت کنید؟ کثافت عوضی شان انسانی را باید در قانون تضمین کرد! که حق مسلم تعیین سرنوشت را از مردمی که حق آب و خاکشان بر ایدئولوژی اولویت دارد را به دلیل توهمات شمایان ساقط کرده است و ایشان را از زندگی معرفتبار حذف کرده است! ملت از منابع ملی و حقوق و اموال خودشان که تو و همکیشان تو در چنگال گرفته‌اید، باید به دریوزه‌گی به نان و آب قطره چکانی به فضل و کرامات تو آویزان شوند؟ عوضی کلاهبردار؟ دست پیش گرفته‌ای که پس نیفتی؟
از محدود کردن دایره‌ی غیرخودی سخن گفتی! این یعنی یعنی شیره کشیدن از خون ملت برای تزریق در خون خودی و خاندان خودتان و تثبیت گزمه‌های خودتان؟
برای چاپیدن حق مردم، انگ براندازی به مردم براندازی شده میزنی مردک زبانباز؟
باز هم چماق #براندازی علیه اراده ملی ملت براندازی‌شده در قانون اساسی سلطه را به رخ میکشی برای خفه کردن حق مسلم مردم برای شراکت در قوای سه گانه؟!
از مردم عذرخواهی میکنی که چه؟ آنوقت ملتی را که خواستار تغییر قانون برای حضور تمام مردم در مدیریت کشور خودند را برانداز سلطه‌ی خویش میخوانی؟!
صحت خواب چماقدار براندازی...پیشنهاد میدهی به ارباب مطلقه که ملت قانونا عقیم را یواش‌تر و هنرمندانه‌تر و اینگونه در دیزی اربابی ترید کن و بکوب؟... آزموده را آزمودن خطاست!
باز پشت #چماق_براندازی پنهان شده ویژه خوار و به روی مبارک نمی آورد که آن قدرتی که 40 سال براندازی شده است #اراده_ملی در قانون اساسی شما ویژه‌خواران و معمار خدعه است!
که در امنیت میلی با خدعه اراده ملی را یکبار برای همیشه غصب کردید به زور اسلحه و چهل سال ویران کرده‌اید منابع ملی را در قطار جنگی صدور انقلاب به دیار قدس تلف کرده اید! با چه مجوزی؟! با چه مجوز کدام ملت در اقدامات هسته ای تقلب کردی؟ با مجوز کدام ملت از دیوار سفارت بالا رفتی؟ با مجوز کدام ملت صدام را انگولک کردی تا تعرض کند؟ بی پدر کجا بودی وقتی قطار قطار زندانیان دارای حکم را بصورت دیمی اعدام کردند؟...لالا مرده بودی؟ پش چرا حالا لال نمیمیری؟ و یا عذرخواهی نمیکنی؟
چرا دردمند نیستید و چرا باز فیلتان یاد هندوستان کرده؟ چرا از بالارفتن از دیوار این و آن و گروگانگیری و گروگان‌فروشی و عقوبتِ تحریم 40 ساله و صدور سخت خود به نرمیِ غیرخودی و#زورگیری_عقیدتی منجر به مؤمن و کافر و تقسیم ملت واحد و جهان به خودی و غیرخودی و پاره پاره کردن یک ملت واحد و دروغ و مکر و تقیه و مباهته و فتنه و تفرقه‌ی نهادینه در قانون اساسی عذر خواهی و توبه نمی‌کنی به جبران مافات؟ چرا برای تغییر قانون اساسی به نفع تمام مردم، مردم را به حضور فیزیکی و اثبات اکثریت خود در کنار اقلیت ویژه خوار در نماز جمعه‌ها که مکان امنی و دارای مجوز است فرا نمی‌خوانید برای ابراز وجود و ملت به جان آمده را در بن‌بست کوچه پس کوچه ها زخمی و منزوی و سرکوب شده و عقیم می‌خواهید به بهانه‌ی کودتایی دیگر علیه اراده مردمی؟ چرا مطالبات بنیادی را به مطالبات روبناییِ نخود و لوبیا تقلیل میدهید؟ تا دزدی خودتان از جیب ملت، در حوالی شکم قاقازاده‌های تازه به دوران رسیده و نوکیسه‌های منحرف و لاکچری ادامه یابد؟
ای پفیوز بیماری که به دو تار مو تحریکی و به خود اجازه‌ی تجاور میدهی! ای که با بوی کباب ایمان پفک نمکی‌ات بر باد میرود! من به قدرت و رفاه تو تحریکم! چه کنم؟! آتش به اختیار شوم و مادرت را به عزایت بنشانم؟
عذرخواهی کلامی بدون عمل مؤثر، با پنبه سربریدن است، قالتاق!
ای فرزند چاه کن نخلستان مدینة النبی، نشسته در ویلای 2500 متری، ای از ماکهتران بی‌درد و لمس از تجاوز عقیدتی و بنیادی کبیرانِ خودتان به صغیری و کودکی خودتان! فراموش نباید کرد که نوزادان ایرانی زیر چادر زلزله از سرما و زیر مانور چشم هار شمایان در آغوش مادر یخ زدند و تو در فکر ساختن بیمارستان و آپارتمان مدرن برای شکم ورم کرده‌ی شیخ حسن و حزب الشیطانی در لبنان و فلسطین و در تدبیر و بصیرت ساخت پادگانی در سوریه؟
چرا عین خر ملا خود را به نفهمیدن زده‌ای! و به روی کثافت نمی‌آوری که اصلاحات در چارچوب قانون سلطه‌ی فرد بر جماعت، اساسا ناممکن است مگر ارباب حالش خوش باشد و افاضات کند#تدارکاتچی!
آدرس را درست نشان بده#آبدارچی! اینقدر در صحرای حجاز و حومه، چاه نمایی نکن! شیاد! اگر یک جو شرف داشته باشی باید همین امشب توبه کنی و فریاد بزنی! نمیخواهی شهید شوی؟ گور سرد است کثافت؟ جانت شرین است؟ حمام سونا فردا یتیم میشود؟
#توبه_کن 
از قانون سلطه به نفع قانون حضور تمام ملت در نظام تصمیم سازی برای انتقال اختیار نوشتن شرنوشتِ تک نفره‌ی سیاستهای کلان نظام و و سرنوشت یک ملت به دست تمام ملت.
#تکرار_چاه‌نمایی_ممنوع !
#تکرار_بیعت 
با قانون فراملی ممنوع! ای موش کور درون کشتی نوح... ای متقلب به کلک مرغابی در پشتِ کوه دماوند!
مثل اینکه حالت خیلی خوش است که به جای توبه‌ی نصوح به عذرخواهی مفت و مجانی متوسل شده‌‌ای!
بفرمائید یک لیوان بزنید! سوء تفاهم نشود، زهر بشکه‌ای است! برای نرمش قهرمانانه میل بفرمائید! و هی ملت را از داعش و لولوی دمکراسی و #براندازی نترسانید به قصد #مردمسواری-دیمی!... هه! مردمسالاری؟! با واژه بازی میکنی دلال؟ این "مردم" سالارِ کیستند قالتاق؟ ملت احمق را می‌پیچانی؟ و یا منظورت این است که مردم مجازند یک سالار بر خود برگزینند... یکبار برای همیشه؟
#وبه_کن 
از #قانون_سلطه ی سالاری یک فرد حقیر بر یک جماعت کثیر (مردمسواری_دیمی_فردی)، به#قانون_ملی
آدرس را درست نشان بده، چاه‌نما!
مثل اینکه باورت شده تو و اربابت عمله‌ی مردمید، نه ارباب و سالار بر ایشان؟
شما پیمانکار مردمید نه کارفرما!
نفسم از خشم بالا نمی‌آید از حماقتِ شیفتگان مرامت!
لعنت به هر چه احمق ریاکار و درغگو و بارکش و خونخوار است که از تجاوز عقیدتی و هویتی لذت می‌برند تا قانونا شریک دزد باشند و رفیق قافله برای زندگی سگی از این تجاوز تا تجاوز بعدی فی مدت معلوم و فی قیمت معلوم!
خاک بر سر مصلحت‌گرایان پاانداز که هنوز در تکاپوی پده برداری از نخودسیاه پشت حجاب روی ریاکارِ تواند!
خاک بر سر هالوها که از حالا کنتور می اندازند که چگونه در صندوق سوراخ بعدی با اربابت بیعت کنند برای تجاوزهای بعدی... شاید تعداد ماموران و یارانه در صف ایستادگان را صنار ببشتر کنی تا کارشان زودتر راه بیفند!
خاک بر سر شیفتگان و امت مشنگ و حرامخوارت که به چای قندپهلوی تو در آبدارخانه‌ی اربابی دلخوشند و برایش سر می‌برند زنجیره‌ای...!
این چهره ی من نیست! اما خشم فروخورده در طول تاریخ کم کم، فرهنگ و روحی می‌شود درکالبدِ وطن. بویژه که مناسبات قدرت نهادینه در قانون و جامعه، موجب شکافی شود عمیـــق بینِ خودی و غیرخودی. و اینگونه است که اگر حال دریده شدن در مرور زمان امانمان را ببرد، آنگاه سر از دریدن و انتقام در می‌آورد!
چه کنیم که نه به احمق بودن خود راضی باشیم و قربانی این حال بد نشویم و آتش بیارِ #آتش_به_اختیاراننشویم؟
چه کنیم؟


برگ چغندر


برگ چغندر
چغندر به هیبتِ اختاپوس است! عشق به هیاتِ بندها و آوندهایِ گیاه تا میوه!
من از آن روز که در بند تواَم آزادم!... زنده‌اَم
و اعتبار قانونِ معرکه
زنده از اشتیاق تماشاچیان و امید و اعتمادشان!
گِردِ معرکه نشسته‌ای و مفت مفت تماشا می‌کنی
گَردِ معرکه در رگِ گردنت رسوب کرده...سکته کرده‌ای میانِ ریزگردها
در گرگ و میش دیروز و فردا... مرده‌ای در لحظه‌ها
و کرور کرور تجزیه می‌شوی به امیدِ ماری گرسنه، اِی بدن!
لوطی از دشتِ اول و آخر تو زنده است، اِی وطن!
و ماری دو سر، درونِ جعبه‌ی مارگیری از بیعتِ تو با لوطی... امیدوار
قانونِ معرکه در برقِ چشمانِ توست؛ هموطن!
باور می‌کنی؟ وطن؟!
که علف‌های هرزه گندمزارانِ طلاییِ تورا سرسبز کرده‌اند؟
در راهِ تو
یکی می‌کشد و یکی کشته می‌شود با یک تیر!...
و قاتل مفقود می‌شود نیمه‌شبی در حوض سلطان...
مثلِ "یاقـــوت" زنِ سرخ‌پوشِ میدانِ فردوسی
که به چشمِ مردمِ شهر آشنا بود سال‌ها
و شبی گم شد و پیدا نشد... هرگز!
شغلِ پیرزن، چغندرفروشی در میدانِ سرخِ مسکو بود عمری
بعد از ییست سال بازنشسته شد!
آخرین ماموریتش: شلیک با کلتِ روسی بود
به مبارزی در راه آزادی!
در جعبه‌ی مارگیریِ تو نه خرگوش است، نه کبوتر... می‌دانم!
ما به یک شعبده‌باز نیازمندیم، لوطی!
که از یک آستینش کبوتر بال‌بریده و از دیگری خرگوش دُم‌بریده بیرون آورد!
هر دو جَلدِ دان و آب و هویج و چماقِ تو و کوتوله‌ها
بالای سَرِ جوخه‌ها... جوجه‌ها و توله‌ها!
ما را به گروگان گرفته‌ای و می‌خری و می‌فروشی به راهزنِ سرِ گردنه
از ترسِ لولویِ اربابی که به تنبان گروگانت کک انداخته!
ما هشت بیگانه‌ایم در یک زمینِ مزروعی
در یک مستطیلِ سبزِ چمنِ مصنوعی
در باتلاقِ بنفش، در خاکِ مشترک
در معرکه‌ی تاریخی که زیرِ رَدای تو و عنترهایت خفت شده
با طنابی به گردن‌هایمان گره خورده در دستانِ هشت تنورداغ‌کن لابلایِ تماشاچیان
هشت رئیسِ مرئوس بالای رأسمان
در سیاه‌بازی و جنگِ زرگری با هم...
تنها تو سایه‌ی امنی بالای سرشان، ای گروگان!
تنها تو سایه‌ی شومی بر امنیتمان، ایِ گروگانگیر!
ما با هم می‌جنگیم و با چشمهای ناباورِ حماقتی به نام باور... به نام اعتماد!
چون نباید زنده باشد "ما"!
و گم می‌شویم، یکی یکی نیمه‌شبی در حوض سلطان
همچو اعضای بدنِ بُزهایِ قربانی
در کله پاچه و سیراب و شیردانی
در دیزیِ بزباشِ اربابِ آسمانی
میان نخود و لوبیای دستچینِ پاسبانی
گردِ سیب‌زمینی‌های ریز و درشتِ بی‌سامانی
گوشتگوب را به دستان قوای سه گانه‌ات بسپار
با دهان باز و آب‌چکانی
آویزان
میانِ دو لنگ و پاچه در چپ و راست
اساسا دوجنسه‌ است قانونِ دوقطبی
این خاصیتِ دستورِ آشپزیِ ژن‌های ابترِ توست!
بندگی کن زندگی را قطره‌چکانی!
گاهی گرسنه‌ای چون سیه‌چاله‌ی ویلی
که هر چه در آن بریزند بـــاز می‌مَکد
از گرسنه‌گی در حال نفله شدنی از دو سو
نمی‌گذاری "ما" شویم تا نفله نشوی
ما برای نفله شدن، تک تکیم و تنها میان تن‌ها!
و دیگر به چند بحرانِ زنجیره‌ای و قل خوردن روی تنور نیاز نداریم ارباب
ما را رها کنی خودمان خودمان را خواهیم خورد درون دیزی
ما اعضای بدنِ یک بز دیوانه‌ایم که کسی در گوشش جیغ کشیده
جنون گرفته و غش کرده حالا... و کف کرده روی دیزی جوشان
این هیاهو از بادِ نخود و لوبیاست در معده
که هر شب پچ‌پچه می‌شوند میان خواب و بیداری
ما وطن‌دوستانِ بی‌وطن اما وطن‌پرست
با فتنه‌های بنیادی... به زورِ باورهایمان در ژرفای دل‌های دَلِه
تو راست می‌گفتی که "فتنه" ویروسی است پر زور
قادر در کامَت به کامرانی از سلول‌ها تا سرطان...
که در کارِ تسلیم به حکمِ قانونِ وحدت توست
با گوشتگوب!... ترید کن! بکـــوب کوبیده را...
من در هر معرکه، با قانونِ تو بیعت می‌کنم...
تا حسابی له شوم... هضم شوم... دفع شوم
من هماره سرکوب می‌شوم در معرکه
دیگر پشیزی نمانده در جیبم برای تماشا... برای خریدن و فروختن اعتبار
نمایش‌اَت را چون همیشه نیمه‌کاره بگذار تا فردا...
آن‌که می‌خواست مرا علیه تو بشوراند
فرمانبرِ اربابِ تو بود
فیش‌های حقوقی‌تان را یکی امضاء می‌کند
همان‌که چغندر می‌خرید از پیرزن
همان‌که چغندر می‌فروخت به پیرزن
همان‌که گلوله نهاد در دستانِ چروکیده‌ی پیرزن چون صدقه
همان‌که گلوله را به مبارزان راه وطن داد همچون جقجقه
از جیبش درآورد و گذاشت درست کنار گلوله‌ای که از قلبش درآورده بود
و پول تیر را از پیرزنی ستاند
که چغندر نخورده بود همه عمر
اما فروخته بود روزگاری به من و تو...
آه اِی گروگــان‌های بینوا!
پیچ رگلاژ انگیزه‌هایِ مقدسِ جنگتان
در دستِ یکی‌است در دوسویِ سنگرها
که تو را با من، ما نمی‌خواهد
تا خود بچرَد میان جنازه‌ها، به دریدن
وقت تعویضِ شیفتِ آبدارچی‌ها بین گورها
قتل همسفره بدستِ همسفره در سفره‌یِ سفرِ یغمای دل
به قانون دریده‌گی یک تن... یک وطن
که دریده‌ها خود دریده‌اند خاک را و
خود چیده‌اند چغندر را
یکی یکی!
وقت تعویض شیف است نگهبان!
بکش نگهبان پیشین را تا نگهبان بعدی...
بلیط این سفره خانه‌ی سنتی یکطرفه است!
کشمشی بگذار در دهانِ مسافرانِ عشق
انگوری در کام خویش!
به عنترها شکلات عسلی بده در معرکه‌یِ کیش و آئین!
ما تلف می‌شویم در یک دورِ همی
در چله نشینی یک تاریخ
همواره در سورچرانی موقتِ شب چله
همواره معرکه پابرجاست!
ان که دشتِ اول را می‌دهد
برادرِ خواهرِ مادرِ پدرِ همان است
که دشتِ آخر را می‌خورَد با معشوق!
عشق کن برادر با عطرِ زعفران بر کبابِ برادران
عشق کن خواهر... میان مَنتران!
قانونِ بازی و مرامتان را عشق است!
من از آن روز که در بندِ تواَم آزادم!
خیام ابراهیمی
14
مرداد 1397


دِقّ مرگی


#تسلیت
دِقّ‌مرگی حقِ رعیت است و دِق‌ّچکانی حَقِ ارباب!
دیکتاتور قانونی، دستِ پیش می‌گیرد تا پس نیفتد!
#ترور_بیولوژیک 
حربه‌ای روسی در جنگ ولرم (آمیزه‌ای از جنگ گرم و سرد) است، برای ورود نرمِ "هارد اتکت و سکته‌ی قلبی و یا سرطان و بیماریهای دیگر" برای شکستن مقاومت مبارزین نام‌آور و دارای کاریزما! این حربه با یک قطره در فنجان قهوه در نشستی در "یک کافه" و یا زندان مقدور است! اعضاء هر خانواده‌ای را که به گروگان بگیری، تمامی یک ملت و پرچمدارانش گروگان قانونی‌اند! آنوقت همواره گروگانبگیر و بفروش و حکومت کن تا هستی هست!
این حربه‌ی جنگی در جنگ سایبری و جنگ نرم هم کاربردی مؤثر در فعالیت‌های فضای مجازی با آی.دی.های پوستین به‌تن و رنگارنگ و پرچمداران کاذب و کاسه‌های داغ‌تر از آش و دایه‌های مهربانتر از مادر، دارد! بدون نظارت ملی سیستماتیک و زنده، هیچ نظارتِ مرده‌ی قانونیِ آدمکها، مطمئن نیست!
پرچم غیرخودی را با شعار...می‌دهد در دستِ استادِ هوار!
نتیجه:
1-
در فضای مجازی هیچ دوستی، الزاما دوست نیست! ساده‌دلانه و احمقانه دل نبندیم!
2-
فعالیت گروهی در فضای مجازی و واقعی بدون سازوکار سیستماتیک و سازماندهی و شرح وظایف و تشکیلات پاسخگوی مورد حمایت قانون ملی، ناممکن است! در دامچاله‌ها و چاه‌نمایی‌های "درِ باغِ سبز" میان شوق و شور انقلابی، هنگام انفجار خشم فروخورده، تلف نشویم! احمق نباشیم#مکانیسمِ_راستی_آزمایی در دست ما قانونا تضمین نیست! چون میان من‌هایِ ناآشنا و از هم جدا و مکلف به دیگری، اساسا مایی وجود ندارد!
3-
مبارزات سنتی و انقلابی دیگر پاسخگوی اعمال اراده‌ی شهروندان مدنی نیست!
4-
مطالبات روبنایی و قطره‌چکانی از این بحران تا بحران بعدی، جز اتلاف توان ملی ثمری ندارد! ضمن پذیرش اهمیتِ نیازهای روزمره، بر طبل هیچ‌یک از مطالبات روبنایی نمی‌کوبم!
5-
تحت سلطه‌ی قدرت فراملی قانونی، اشخاص هیچ کاره اند! از گاندی گرفته تا نلسون ماندلا و روباه بنفش و سبز و سیاه و سرخ و محصور و زندانی. ویروس فتنه در قانون جا خوش کرده است و همواره بازتولید خواهد شد!
.
گزاره:(اعتبار، مقبولیت، مشروعیت و امنیت در وحدتِ خودجوش است نه چکشی)
بدون تمهیدات لازمه برای اتمام حجت در یک مکان و یک زمان و با یک زبان، و بدون تغییرِ قانون سلطه، هیچ کنش و واکنشی، دارای تضمینِ اعتماد علمی و اطمینان ملی نیست:
1-
زبان: بدون زبانِ مشترک و حقوقی #پیشاآزادی، بر اساسِ اولویتِ حق طبیعی و برابرِ آب و خاک مشترک، بر هر حقِ ژن برترِ ایدئولوژیک، تکنولوژیک و قوم و نژاد، وصال شاهدِ آزادی، تضمین نخواهد شد و به تفرقه و پریشانی و زایش یک دیکتاتوری پنهان یا پیدا منجر خواهد شد!
2-
مکان: بدون نمایش نرم و اثباتِ خواست ملیِ اکثریت در همایشِ واقعی اقلیت، در یک مکان امن، اراده ملی دارای اعتباری غیرقابل انکار نخواهد شد!
3-
زمان: بدون عزم ملی در یک زمان، هیچ مکانی در بن‌بستِ کوچه پس کوچه‌های ناامن امن نیست!
تو را به هیچ‌کس دعوت نمی‌کنم، جز تجربه‌ی واقعیِ گام و ادراک و حواس و فهمِ زنده‌ی وجدانِ نزدیکتر از رگِ گردن خودت! جز این باشد تو در گورِ بت‌ها مرده‌ای! #تسلیت !
خیام ابراهیمی
13
مرداد 1397



کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...