Saturday, May 25, 2019

راه سوم و قیام و قعود

راه سوم و قیام و قعود: تاکتیک اسب تراوای رعایا در میهمانی ارباب
بموجب پوست‌اندازی نظام‌سلطه در #گام_دوم (نه تحولات ساختاری)، تمام راههای ارتباطی تنگ‌تر شده. از ناتوانی‌مالی گرفته تا سکته‌های اینترنتی(کرسی‌های آزادپریشی) و فیلترنشکن(جاسوس گروگانگیر) به‌یاری گزمه‌های جوان و تازه‌نفس، و دلالانِ پوزیسیون و اپوزیسیون، شاید دیگر نایی برای کش‌آمدن نباشد. این #راهکار شاید آخرین حضور در آخرین فرصت باشد! مگر آنکه رمقی به رگ‌ها تزریق شود. در شهر اگر کس است یک حرف بس است!
الف) قیام یعنی چه؟
این مطلب را برای یکی از صاحبان تریبون‌های "پزِ عالی و جیبِ خالی" نوشتم که با شور و حرارتی خارج از گود، مردم را به قیامی فراگیر در میان گود دعوت می‌کرد!
راستی #قیام چه شکلی است؟ الگوی آن کدام نمونه‌ی تاریخی است؟
یعنی چه؟ که بدون تشکیلات ستادی، هی نسخه صادر می‌کنند: "مردم قیام کنید!"
آیا قیام شبیه یک فیلم وسترن مهیج است؟ آیا شبیه یک بستنی است که کودکی با گریه‌ و فریاد در بیابان از مام میهن می‌خواهد؟
قیام در صف مقدم، بدون فرماندهی در یک ستاد مشترک، چگونه ممکن است؟ و آن‌ که شعارِ قیام می‌دهد، چه درک میدانی و تجربی از خود و از مردم و از آن دارد، جز تماشای قیام‌های دیگر از حاشیه و یا بر پرده‌ی مانیتور یا سینما؟
به نظر می‌رسد تریبون شاعرانِ شعرِ قیام، در دست آماتورها و یا سیاه بازان باشد! و صاحبانِ منابع مالی خوب میدانند که به چند واسطه تریبون‌های چاه‌نمایی را به دست چه کسانی بدهند و توپ را در میدان کدام قیام‌ناکرده و قاعد‌ِ اعظم بیندازند که جز حافظه‌ی سینمایی درکی از قیام ندارد!
اپوزیسیون خارج نشینی که در مکان امن ناتوان از وحدت تشکیلاتی با خود است، چگونه از مردم غیرتشکیلاتی در چنبره‌ای ناامن؛ توقع وحدت و قیامی هدفمند و براندازانه دارد؟!
آیا این شور و حال و گردوخاک، نقضِ غرض و توسل به شعارهایِ ارزان نیست؟ آیا چنین رویه‌ای از ساده اندیشی صاحبان تریبون است؟ و یا در پشت میدان دادن به این ساده انگاری یک اندیشه‌ی آگاه و همه‌چیزدان پنهان است؟
جنابِ اپوزیسیونِ قیومِِ صاحبِ تریبون!
40 سال سهل است اگر 1400 سال دیگر بر شورِ شعرِ قیام بسرایی، تا ندانی مبانی و ادب و آداب قیام چگونه است تنها آتشبیاری برای آتش به اختیارانی! بی سند نمی‌گویم مزدوری و یا خائنی که بر مسند بزرگان جا خوش کرده‌ای! شاید جاهلی که قیام با شعار و شعر و موسیقی و تورِ سیاحتی-سیاستی و مریخ‌گردی حادث نمی‌شود! و بدون رعایت استایلی خاص در مکانیسم تصمیم سازی علمی بصورت تشکیلاتی چنین معجزه‌ای تنها دمیدنِ باد هوا در سَرِ عوامِ بینوا برای استمرار تریبون است! گیریم به نیت خیر واجب قربة الی‌الخالی نبودن عریضه.
باور کنید سخنان خوب و بدتان، جز امید کاذب و پریشانی و گیجی برای مردم ثمری ندارد! اگر همه مایلند براندازی شود، پس مکانیسم گام به گام این براندازی چگونه است؟ وضعیت شبیه حال مردمی است که در بیابانی دورافتاده گم شده‌اند و کارشناسان با علم به موقعیتشان، بدون ارسال نقشه‌ی راه با موبایل برایشان پیام می‌فرستند که مردم نجات پیدا کنید وگرنه از گرسنگی و تشنگی می‌میرید!
دقیقا مردم کی و کجا باید به کدام فرمان توجه کرده و برای کدام هدف چگونه قیام کنند؟ میلیون‌ها ایرانی صداهای متنوع و پراکنده‌ی اپوزیسیون متخاصم با یکدیگر و با نظام را شنیده و ناشنیده، نمی‌توانند به یک جمع‌بندی برسند، جز پریشانی!
اگر خواستار آنی که بدانی مراتب یک قیام در شرایط فعلی چگونه باید تضمین شود، راهی نداری جز اقدام بر اساس یک فلسفه‌ی جذاب و فراگیر و استراتژی و تاکتیک‌های مناسب با آن در یک نقشه‌ی راه گام به گام...برای آغاز می‌توانی #مرامنامه را بخوانی! وگرنه می‌توانی همچنان شعار دهی و در راه جنگ‌های فرسایشی و مزدوریابی و فحش از راه دور تلف شوی.
بارها به هر دلیل از جمله تاکتیک زورگیری و فقر تحمیلی و سیستماتیک، تظاهراتی روبنایی برای نخود و لوبیا روی داده و حتی از مبادی مشکوک منجر به شعارهای ضد نظام هم شده و البته مدتی بعد این انفجارها و شور تزریقی به بینوایی مردم لت و پار خاموش هم شده. آیا این اثبات می‌کند تمام مردم آماده‌ی قیامی بنیادی و هوشمندانه بدون هدایتِ سیستماتیکِ ستادی بیهوش، در صف مقدمند؟
هنوز آن عاملی که بتواند مردم را در اهدافی بنیادی و بدون سوء‌تفاهم و فراگیر در یک صف فراگیر متحد کند و در میادینی امن و مسالمت‌آمیز و معین، در یک زمان و مکان بصورت پیوسته به شعار و مسیری واحد و منجر به هدف متعهد نماید، رخ نداده است!
اصولا براندازی توسط مردم پراکنده بدون آدرسی دقیق، چه نقشه‌ی راه نظری و علمی و عملی در پیش روی دارد تا دارای انگیزش و ویژگیهای وحدتبخش و پیوسته در راستای دستیابی به هدفی معین باشد؟
در حالی که صاحبان تریبون موسوم به اپوزیسیون شبانه روز رویدادها را تحلیل و نقد می‌کنند و خواهان براندازی هستند، اصولا منظور از این براندازی چیست؟
می‌دانیم که براندازی یعنی این نظام سرنگون شود و برود و نظامی دیگر بیاید. نه اینکه فردی با فرد دیگری در یک ساختار مشابه جابجا شود! اما عملا شکل فیزیکی آن روشن نیست که مثلا قرار است چه کسانی آن را در کدام موقع و به چه شکلی به کدام مقصد معین منتهی کنند که کسی در ایستگاه نهایی برای سرکوب و متفرق کردنشان منتظر ننشسته باشد و ضمنا بصورت مسالمت‌آمیز شکست هم بخورد و بعد آلترناتیوی هم باشد یا نباشد؟
براستی از این ساده‌انگاری در باب شعار براندازی که مخاطب آن مردم پریشان و غیرتشکیلاتی هستند در تعجبم! و متعجب‌تر وقتی‌که در خطیرترین موقعیت تاریخی برخی با شوری انقلابی ناگهان از یک موضوع بنیادی به یک موضوع روبنایی تغییر موضع داده و با خشم و فحش و نفرت مدام از این شاخه به آن شاخه می‌پرند و ریش و گیس یکدیگر را چنگ هم می‌زنند!
کجای این هدف براندازی همچون سال 57 دارای امکاناتی است که یکی با اطمینان فرمان قیام بدهد (با این‌که شرایط امروز هزاران بار وخیم‌تر و صدها برابر آماده‌تر برای قیام است):
1- عزم اربابان جهان در گوادلوپ؟
2- عزم کارتر و پشتیبانی مالی اوناسیس از تشکیلاتِ هدفمندِ خمینی؟
3- صدها پایگاه مساجد با متولیانی مکلف به یک رهبر، که مردم کوچه و خیابان را در یک هماهنگی با ستاد مرکزی انقلابیون به هدفی خاص بسیج کند؟
4- چریک‌های فلسطینی و فدایی و مجاهدین خلقی که پادگان‌ها را از اسلحه خالی کنند و رادیو تلویزیون را با یک هجمه و اقدام نظامی سیستماتیک به تصرف درآوردند.
5- اقدامات هایزر و سالیوان برای از کار انداختن ارتش و ساواک به‌واسطه همیاری گروگان‌های خائنی همچون فردوست و قره‌باغی و ...
6- عدم اقدامات ضد امنیتی در مرزها به دلیل عزم همان اربابان عالم.
7- و البته یک شاه دل رحم و آچمز که ناگهان میان ملتی ناآگاه و شورشی، از خواب خوش رستاخیزی بیدار شده و یا باید همه را چون سلطان این نظام لت و پار کند و یا آنها را به حال خود رها کند!
حالا در این زمان:
1- عدم عزم اربابان عالم برای براندازی (چون یک ارباب بومی که مایل به صدور انقلاب است بهتر می‌تواند با تنش‌آفرینی خودسرانه و غیرپاسخگو، خون یک ملت را برای خالی شدن انبارهای خاورمیانه در شیشه کند!)
2- دو ارتش رسمی و سپاه و نیروهای انتظامی با فرماندهی واحد ملتزم به رهبر نظام و دهها سیستم اطلاعاتی که جملگی با مأموریت‌ها و سناریوهای متنوع، به سرِ یک اختاپوس متفکر و مکار و غیرقابل دسترسی وصلند.
3- چندین گروه شبهه نظامی لبنانی و فلسطینی و یمنی و افغانی و پاکستانی در اختیار نیروهای ضربتی که دارای عقاید جهادی‌اند و با دهها سناریو بر مردم پراکنده و بی‌سلاح مسلطند!
4- عدم کاریزمای یک فرمانده ستادی که چشم تمام گروهها و مردم به فرمان او مفتون و دلگرم باشد و گام به گام حرکت‌ها را تا نتیجه فرماندهی کند.
5-.رهبری ایدئولوژیک و بی احساس که چون شاه عاطفی نباشد!
...
این‌که بالاخره یک ال‌سیسی بموقع ظهور خواهد کرد یک گمانه‌زنی غیرقابل اطمینان است که نمی‌تواند اتوریته‌ای واقعی برای مردم داشته باشد. براستی این مردم کجایند؟ آیا کامیوندارانند که یا با تهدید و تطمیع یک جفت لاستیکشان را گرفته‌اند، و یا خلع ید شده و در زندانند؟
من فکر می‌کنم باید بتوان تا دیر نشده برای تدوین یک نقشه راه واحد و شفاف و وحدتبخش بر اساس یک فلسفه‌ی جذاب، تهدید تفرقه و ویرانی را به فرصت وحدت و آبادی تبدیل کرد. وگرنه پیش‌بینی‌ها و تیزهوشی‌های سیاسی ما چه فایده‌ای برای چه کسانی دارد؟
آیا هدف تخلیه ی هیجان با فحش و دریدن کلامی است؟!
آیا سرکوب و سرخوردگی و انزوا و گریز به سوراخ موش یا آوارگی است؟
هدف چیست؟
امید و یاس و طلبکاری اپوزیسیون از مردم چیست که چرا قیام نمی‌کنند؟
آیا مردم بازیگران یک تیم فوتبالند که با یک کاپیتان در زمین و یک مربی بیرون زمین، توسط ساقهای طلایی یک نابغه در وقت اضافه گل بزنند؟
کی؟ کجا؟ چه ساعتی؟ دروازه کجاست؟ برای فتح کدام قله؟ برنامه‌ی براندازی چیست؟ و گذشته از این با جیب خالی و پز عالی اصولا چرا شعار گنگِ براندازی در موقعیتی ناشناس و ناامن؟ و نه استحاله‌ی مسالمت آمیز از قدرت متمرکز به قدرت مردمی با مهرورزی و در وضعیتی امن و قابل اعتماد؟
و در بن‌بست عدم‌ِپاسخگویی این توجیه که بالاخره تاریخ در موقع ضروری زایش خواهد کرد، چه تضمین و فایده‌ای برای چشم امید مردم آگاه و ناآگاه امروز دارد؟
اگر هدف اندیشمندان از نشان دادن نقشه‌ی راه به سیاستمداران و رهبرانی که دارای قدرت و کاریزما هستند نباشد، پس مخاطبِ استراتژیست‌ها و تحلیل‌گران کیست و چیست؟ و اگر هدف این نیست! پس هدف از اینهمه چالش برای چیست؟ آیا تحلیلگران قرار است نقشِ محلل را برای رعایا با جابجایی اربابان بازی کنند؟
با این‌همه فکر می‌کنم در موقعیتی که امکان تشکل مستقل از تهدید نظام سلطه در داخل نیست، تنها در صورت وحدت اپوزیسیون راستین خارج‌نشین، بر اساس یک فلسفه‌ی قابل تفاهم از قبیل حق تابعیت (نه ایدئولوژی) با التزام به یک مرامنامه‌ی غیرایدئولوژیک و حق‌مدار و مشترک المنافع و وحدتبخش، در عرض چند هفته می‌توان شاهد استقبال اکثریت مردم برای اعمال اراده در راستای تحولات بنیادی بود.
اما به باورم برای وحدت مقدماتی و تشکیل ستاد مشترک اپوزیسیون، ضروری است که به یک مرامنامه‌ که حق هیچ شهروندی را نفی نکند ملتزم بود! که یک دست اگر بصورت سنتی صدا داشته، اما امروزه دیگر نه صدایی دارد و نه نوایی!
مع الوصف برای دستیابی به یک نقشه‌ی راه شفاف راهی نیست جز مراتب ذیل:
1- فلسفه ماهوی (معنوی): راهکار فراگیر و مؤثر باید به عنوان یک کالبد، دارای یک روح مشترک و بنیادی باشد! و آن نیست جز مهرورزی به تمام صاحبان حق در خانه مشترک. که این خانه از آن تمام صاحبان آن است.
2- استراتژی: وحدتِ برگزیدگان و نمایندگان اکثریت مخالفین نظام سلطه و اعضاء یک وطن در ستاد مشترک اپوزیسیون:
2-1) لینک دانلود مرامنامه امید و نقشه راه تا استقرار اراده مردمی
2-2) لینک در وبلاگ:
.
3- تاکتیک نمونه: برای تبدیل روز قدس به روز صلح با خود و جهان:
.
ب) راه سوم و میانه
در دوراهی و بن‌بستِ آچمز و حیرت و تردید، یکی با رویِ خوش یک قهوه میهمانش می‌کند، تا نفر سوم با خیال راحت در خانه دخلش را خالی کند! این حکایت جمهوری ویرانی ایرانِ منفعل است!
1) اپوزیسیون شده عین تماشاچیانی منفعل در بازی تنیس با توپی به نام ایران، بین ارباب بومی و جهانی، که هی سرش را در پی ضربات به توپ، از این زمین به آن زمین می‌چرخاند تا با چشمانی حریص و ناآرام ببیند که باید با ادبیات سلبی-حذفی در این رقابت بنیادی، حسرت بخورد و آه بکشد و یا با خشم فحش دهد و یا با کف و صوت تشویق کند و مست شود از حذف و باختنِ حریف! که محصول این بازی، تنها تخلیه هیجان با مرگ حریف است!
چون ادبیاتش زاینده و ایجابی-جذبی نیست! چون عاجز از عملی وحدتبخش در وقت مقتضی است.
2) ارباب آچمز و غیرپاسخگوی بومی با کتمان حقیقت در روز روشن گفت: من در فرجامِ برجامِ خودم، بی تقصیرم و در عقوبت آن دخالت نمی‌کنم. خود دانید! ما نه اهل جنگیم نه مذاکره! اما همواره با رفتار دوپهلو و غیرشفاف، با شعار صلح و دوستی برای دشمن رجز می‌خوانیم و برای نابودی هر غیرخودی با تهدید به مرگ موشک هوا می‌کنیم تا اولین سیلی غیرقانونی را او بزند! این همان تاکتیک برخورد با ملت غیرخودی در چارچوب قانون زورمدارانه ی زورگیران عقیدتی است! فشار مضاعف و ایجاد تنش برای زدن اولین سیلی غیرقانونی و سرکوب تا سرخوردگی در نبردی نابرابر و کش آمدن نظام سلطه. درست مثل خمینی که 5 ماه پیش از جنگ به دعوت صدام برای مذاکره برای برطرف کردن اختلافات فیمابین، نه گفت! و حتی ارتش عراق را به قیام علیه صدام تشویق کرد و هشت سالِ ویرانگرش شد 40 سال...!
3) ارباب جهانی گفت: نکن کاری که ایران را روی نقشه محو کنم. او موذیانه فرقی بین حکومت و مردم ایران نمی‌گذارد! تا شاید مردم ایران را علیه ارباب خود در نبردی نابرابر بجنباند! دیروز هم کنگره‌اش رأی داد که حمله به ایران در شرایط بحران، مجوز نمی‌خواهد! پنتاگونش گفت برای مقابله با ایران ده هزار سرباز به منطقه می‌فرستیم! رئیس جمهورش کتمان کرد و ضمنا گفت با وجود تحریم اقتصادی نیازی به جنگ فیزیکی نیست و البته اگر لازم باشد سرباز هم می‌فرستیم.
البته این شل کن سفت کن و دوگانه گویی و تحریم و زورگیری از مخالفینِ قوانین زورمدارانه، از اخلاقیات اربابان سلطه است.
مگر اکثریت ملت غیرخودی در داخلِ همین وطن، 40 سال تحریم نیستند؟
مگر مسئولین سه قوای ولایی ظاهرا هر یک ساز خود را نمی‌زنند تا ملت را میان دستان یک نفر مچل و گیج کنند که لابد چالش اراده در ارکان نظام واقعی است؟! مگر ایشان هم بیت خودی و پیمانکاران و متعهدین به خویش را با رانت و هبه در رفاه نگاه نمی‌دارند و ملت غیرخودی خارج از بیت را در عذاب و فشار واقعی و مصنوعی و تاکتیکی نمی‌چلانند؟
خب ارباب عالم هم همین کارها را می‌کند! منتها دامنه‌ی خودی‌هایش شامل ملت خودش و هم پیمانانش هم می‌شود و البته وسیع‌تر است!
هر چند ارباب عالم قانونا میتنواند مورد چالش ملت خود قرار گیرد اما ارباب داخل به مصلحتی قانونی همین چالش را هم از صاحبان حق دریغ دارد! و صد البته این تشخیصی براسای اختیارات قانونی است که اکثریت ملت در آخرین انتخابات نمایشی آگاهانه یا ناخودآگاه با قانونش بیعت کرده‌اند! و اینک اگر با آن بیعت مخالفند باید بتوانند این مخالفت را به شکلی بروز دهند که نه سیخ بسوزد نه کباب. اگر ارباب هنوز به حق مخالفین خود باور داشته باشد! حقی که در آخرین انتخابات برای مخالفین قائل شد! که حتی اگر با نظام مخالفید اما بیائید در صندوق انتخاباتی که به خوانش من است، با من بیعت کنید!
خب، در این بازی دو نفره، کار اپوزیسیون هم شده تماشای این دو بازیگر با آری یا نه به جنگ و صلح. این یعنی یک واکنش کلامی و هیجانی صرف برای خوشه چینی از سرنوشت مردم... و نه یک عمل میدانی با حضور مردم. اپوزیسیونی که از وحدت با خود در فضای امنِ خارج از زندان، ناتوان است، از مردم در شرایط ناامن و سوء تفاهم برانگیز، وحدت در نظر و عمل می‌طلبد! این یعنی نقض غرض و انداختن توپ میان توپ جمع کن‌ها و تماشاچیان برای گل زدن در زمین رسمی (نگویم تف سربالا)
...
به قربانیان چالش "نه به جنگ یا صلح! آری به جنگ یا صلح!"
معامله‌ی اربابان بومی و جهانی هیچگاه نفعی به حال رعایا نداشته است!
باید دست پیش گرفت تا پس نیفتاد!
نباید منتظر ماند تا در موعد مقرر ناگزیر از قربانی شدن بین بد و بدتر در دام ارباب شد!
همواره راه سومی هست.
ما به جای یک نه سلبی به هر گزینه ای، میتوانیم از آری به همزیستی و هم افزایی ملت بگوئیم.
چرا که: چون که صد آید نود هم نزد ماست!
به باورم این شعار نه به جنگ را خودشان تولید کرده اند! این کار همیشگی ایشان بوده است! بد یا بدتر؟
ظاهرا میخواهند به ملت گرسنه و تشنه، نمایش یک رفراندوم را در سرابی دروغین نشان دهند!
رفراندوم خوب است اما با سوژه و بستری امن و مردمی، نه آلوده به دوگانه ها در خوانشهای اربابی.
به هوش باشیم.
همواره بین آری یا نه، بد و بدتر، و جنگ و صلح راه سوم و میانه ای هست.
مدام نباید گفت به این و آن گفت: میو میو... گاهی هم به قول ارباب بومی باید گفت: میان میان.
راه سومی که در حواشی متن برای خود اعتبار و مقبولیت بخرد که در دامچاله ای بین دو ویرانی میان دست اربابان، راه نه آن است و نه این.
از دامن هیچ اربابی برای رعایا گل نمی‌روید!
این به معنای آلوده شدن به روشهای دلخواه او برای آتشبیاری برای آتش به اختیاران او در آوردگاه و نبردی نابرابر نیست.
راه استقلال از نمایش بیعت در رفراندوم و انتخابات بیعتش، صف بستن اکثریت در کنار اقلیت است.
راه جنگ یا صلح او با دشمن فرضی، تنها اثبات ندای صلح با خود و جهان است.
نباید با زبان و ادبیات و در میادین ارباب آلوده شد!
همواره ارباب با دامچاله های به ظاهر دموکراتیک در فکر بیعت مردم با خود است و در این دامچاله ها نه باید برای تحریم به انزوا گریخت و نه در بازی او آلت شد! بلکه میتوان با حضوری میدانی هم تحریمش کرد و هم از راه سوم گفت و تهدید را به فرصت تبدیل کرد.
این همان حلقه ی مفقوده ای است که آزادیخواهان از آن غافل بوده اند باید برای به کار انداختنش در گام اول در یک ستاد مشترک بصورت تشکیلاتی(نه متفرقه) با هم متحد شوند. چون این راهکار بدون وحدت در یک ستاد مشترک ابتر است. و اینگونه نیست که اگر یکی به تنهایی از آن استفاده کند حتما گوی سبقت را از سایرین ربوده است.
راه این وطن جز از وحدت همه برای استقرار راهکار سوم نمی‌گذرد!
از امروز باید آغاز کرد...که در فردای روز بزنگاه خیلی دیر است!
#راه_سوم یعنی:
1- وحدت در ستاد مشترک بر اساس یک مرامنامه ( که پیشتر توسط راقم این سطور ارائه شده است)
2- تعین فلسفه‌ی بنیادی حق‌مدار، صرفا بر اساس حق تابعیت (اولویت حق آب و خاک بر ایدئولوژی) و تعیین استراتژی و تاکتیکهای مناسب و مؤثر مسالمت آمیز، با توان مردم مبتنی بر ادبیات ایجابی-جذبی( به جای ادبیات سلبی-حذفی).
3- فراخوان برای حضور اسب تراوای مردمی در میهمانی ارباب و نشستن و برنخاستن در حواشی و به‌موازات حضور اقلیت مشروع، برای صدور یک #فرمان_مدنی توسط اکثریت صاحبان حق، در روز قدس و نماز جمعه‌ها و تمام همایش‌های حکومتی، برای خریدن اعتبار و مقبولیتی در منظر تاریخ و جهان ، تا حصول نتیجه: تغییر قانون اساسی به نفع حضور تمام مردم با نظارت تمام مردم مستقل از قدرت ایدئولوژیک. این میتواند یک سند برای آغاز راهی طولانی برای هم افزایی مردمی و همزیستی مسالمت آمیز از شوراهای بومی و محلی تا ملی-میهنی باشد، تا امید به مشارکت در نظام تصمیم سازی در مردم زنده شود! تا قدرتی مسالمتجو و صلح طلب متبلور شود که هیچ قدرتی در جهان به خود اجازه ندهد که از ترس او او را 40 سال تحریم کند! در این برهه‌ی خطیر این اولین گام بسیار ضروری است! و بهترین فرصت برای ابراز حضور اکثریتی با شعار خود و در مسیری مجزا در همین روز قدس و در نماز جمعه هایی است که نظام خود از مردم برای حضور و شنیدن شعارهایشان دعوت میکند.
چرا نباید از این فرصت رایگان بهره برد تا با شعارهای مسالمت آمیز، تهدید جنگ و ویرانی و حذف ملت از نظام تصمیم سازی سرنوشت مشترک را با هجوم نور به تاریکی محو کرد؟
که هیچ تاریکی با تاریکی محو نخواهد شد!
که اگر بر همین رویه دیر بجنبی و به همان سیاق سابق بازیچه شوی، در شل کن سفت کن‌های نظام سلطه: نه از تاک ماند نشان و نه از تاکنشان!
دم غنیمت است!

اسب تراوای رعایا در میهمانی ارباب

اسب تراوای رعایا در میهمانی ارباب
یک راهکار اورژانسی برای نجات مام میهن در آخرین فرصت تا #روز_قدس
برای تبدیل جنگ به صلح و توسعه‌ی پایدار با یک حرکت بنیادی
آچمز و کیش و مات با اسب تراوایِ "صلح هیبریدی" در #روز_قدس و نمازجمعه‌ها تا نتیجه
متاسفانه اپوزیسیون پراکنده از ملت پراکنده با مطالبات روبنایی متوقع است که بصورت مسالمت‌آمیز و پراکنده در بی‌زمانی و بی‌مکانی قیامی بنیادی کند و کماکان معتاد به فلسفه‌ی انتظار، با فحش و صلوات منتظر زایش طبیعی نوزاد انقلاب از مام میهن است! یعنی آن‌که خود ناتوان از وحدت است از تمام مردم پریشان وحدت می‌طلبد!
در اوج رجزخوانی بین سلاطین بومی و جهان، از محل خون ملت ایران، و برای تبدیل تهدید به فرصت پیش از قرارگرفتن در مقابل عمل انجام شده در #بزرگترین_معامله_قرن بین امریکا و فلسطین پس از ماه رمضان، به‌جای پریشانی و نفله شدن در کوچه پس کوچه‌های مطالبات روبنایی و میادین بدون مجوز سرکوب و سرخوردگی، و نظر به‌اینکه " گل امید" با ادبیات مسالمت‌آمیز در مکانی امن شکوفا خواهد شد و مردم از یک نقشه‌ی راه معین و فراگیر در یک زمان و یک مکان امن استقبال خواهند کرد، حال که قرار است فلسطینی‌ها با ترامپ معامله کنند و بهانه‌ی صدور انقلاب به دیار قدس از دست نظام سلطه خارج شود، پیش از آنکه ملتِ‌دریده به دریدن بیشتر یکدیگر درافتند، و در زمانی که خانه در دست قانون دزد و قانونمدارانِ مکلف است، اپوزیسیون خود از وحدت بر اساس یک فلسفه و استراتژی و تاکتیک برای بازپسگیری مسالمت‌آمیز خانه‌ی مشترک ناتوان است، سزاست که در یک اقدام فورس‌ماژور، اپوزیسیون مستقل با جیب خالی و پز عالی، دندان بر جگر خونفشان بگذارد و به‌جای تحریک مردم غیرتشکیلاتی برای انقلابی خونین از راه دور علیه سناریوهای رنگارنگ و پنهان اتاق فکر قدرت متمرکز، دندان طمع از خوشه‌چینی در فرادی پیروزی ناممکن برکند و در یک اتحاد صحرایی در شرایط بحرانی، در یک ستاد مشترک متحد شود و با فراخوانی عمومی مبتنی بر ادبیات ایجابی-جذبی (نه تنش‌آفرین و سلبی-حذفی) به دعوت نظام برای حضور میدانی لبیک گوید و اکثریت مردم را در صفی مجزا و با شعاری واحد به میهمانی ارباب دعوت کند تا بصورت شفاف تغییر قانون سلطه را به نفع حضور تمام مردم برای نوشتن سرنوشت مشترک بخواهد و بنشیند و برنخیزد تا نتیجه! تا بتواند با از سکه انداختن مشروعیت قانونی اقلیت، برای اکثریتِ قانونا مخلوع، اعتبار و مقبولیت بخرد و در منظر تاریخ و در مقابل چشم جهان، خواستار خروج سرنوشت یک وطن هشتاد میلیونی از کاسه‌ی سرِ یک قادر مطلقه شود و این بارِ گران و کمرشکن را برای تمام مردم بخواهد! تا ضمنا ببیند که آیا ملت همیشه در صحنه، کماکان بر سر بیعت حداکثری خود با قانون اساسی و بازیگران ارباب سرنوشت در آخرین انتصخابات هست یا نه، خواستار تجدید رفراندوم 58 بصورت مسالمت‌آمیز است و برای در دست گرفتن سرنوشت خود، خواستار نفله نشدن در جیب یک قدرت مطلقه است و فهمسده است که از دست تدارکاتچیان قانونی قادر مطلقه کاری جز پیمانکاری یک کارفرما بر نمی‌آید و از پا نخواهد نشست تا استرداد و استقرار راده مردمی بر سرنوشت مام میهن! در واقع کمترین کار اپوزیسیون فهم حقوق بنیادی مردم برای استقرار اراده مردمی است، نه تعویض سلاطین. آیا اپوزیسیون در نشان دادن آدرس درستِ عدم بیعت مسالمت آمیز برای تغییر ادبیات ارباب و رعیتی سابق، موفق بوده است؟ به باورم خیر! چون ادبیات سنتی او کماکان ادبیات ارباب و رعیتی برای یافتن یک ناجی و جابجایی ناجیان است.. آن هم بر اساس ادبیات سلبی-حذفی( براندازی و جایگزینی این و آن تا ابد) و نه ادبیات ایجابی جذبی بر اساس اقتاع عمومی برای فهم خواسته، بصورت مسالمت‌آمیز در حاشیه به جای آلوده شدن در متن قانونی که بن بست است. این است آن معرفت و فهمی که موجب احساس امنیت و حضور فراگیر رعایا در میهمانی ارباب برای هدف استراتژیک "شهروند برابر شدن" خواهد شد: حکومت پیمانکار و نوکر مردم است نه کارفرما و سالار او.
نقشه راه گام‌به‌گام در #مرامنامه امید تا استقلال و آزادی بیان شده است.
پس به‌جاست که اپوزیسیون به‌جای ناله و فحش و نفرت‌پراکنی و خشم و تفرقه و شعار کور از راه دور و ملامت مردم بینوای غیرتشکیلاتی به‌خاطر عدم قیامی خشونتبار و مورد دلخواه سلاطین زور، که نتایج آن جنگ هفتاد دو ملت است، به یک عمل میدانی وحدتبخش و مسالمت‌آمیز اقدام کند و خطر جنگ و اتلاف منابع مشترک ملی را یکبار برای همیشه از هستی و نیستی مام میهن دور کند!
بنابراین تا دیر نشده اگر از همین حالا با وحدتی در اپوزیسیون و با فرماندهی شخصی کاریزماتیک به فراخوانی مسالمت‌آمیز برای حضور در صفی مجزا در روز قدس اقدام شود، مطمئنا بهانه از دست سلاطین بومی و جهانی برای تداومِ دریدن توده‌های میلیونی و فرزندان مام میهن خارج خواهد شد!
راه صلح و توسعه پایدار و اعمال اراده و مطالبات بنیادی تمام مردم: تجدید رفراندوم 58 در 98 با نظارت مردم مستقل از قدرت (بدون دخالتِ حاکمیت)
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد!
خیام ابراهیمی
28 اردیبهشت 98
----
پانوشت:
پیام به آقای طبرزدی که مردم را به پارک لاله دعوت کرده.
آقای #طبرزدی! هشدار! هشدار...
صدبار گزیده شدن از یک سوراخ، شرط هوشمندی در دامچاله‌ها نیست!
آن هوش سیاسی نخبگان را چه شد؟
میتینگ پارک لاله مجوز ندارد و استقبال نمی‌شود و اگر هم بشود از دامچاله 88 بزرگتر نیست! لابد مطالباتش هم روبنایی است! فلسفه ندارد! استراتژی ندارد! تاکتیکش هم استمرار ندارد! و اگر داشته باشد جز سرکوب و سرخوردگی ثمر ندارد! گیج و گم است! دست و پاانداختنی تکراری است! چون بر اساس ادبیات سلبی-حذفی است! چون بر اساس ادبیات ارباب و رعیتی است و به ملت احساس مالکیت نمیدهد و ملت را ذلیل و خوار میکند و بینوایان را در نبردی نابرابر برای انتقام، سرکوب و پرخاشجو و کین‌ورز میکند!
ملت ما امروز به یادآوری و فهم راستین حق شراکت در آب و خاک مشترک نیازمند است! به اینکه او کارفرماست و حکومت پیمانکارش. نه اینکه او پیمانکار و برده است و حکومت فرمانده و کارفرمایش.
به همین دلیل #نافرمانی_مدنی از تاکتیکهای سنتی است که تنها شاید در یک بستر دموکراتیک (مثل ونزوئلا) معنادار باشد و عملا هم غیرقانونی است و نهایتا در چنبره سناریوهای متنوع اتاق فکر متمرکز، موجب گمراهی ملت غیرتشکیلاتی شده و به غبن و طعمه شدن و پریشانی منجر می‌شود!
ما برای یادآوری مناسبات قدرت ناشی از یک حق مشترک در آب و خاک مشاع، به حضور در حواشی بستری قانونی و امن با رویکرد #فرمان_مدنی بصورت مسالمت‌آمیز به حکومتی که خود را خدمتگزار مردم میداند نیازمندیم.
ما در این دوران خطیر به ادبیات وحدتبخش ایجابی-جذبی نیازمندیم که بتواند با یک زبان حقوقی مشترک موجب مفاهمه "مردمی-میهنی" شود و ضمنا دارای مطالبات ساختاری و بنیادی بر اساس حق مشترک آب و خاک تمام شهروندان باشد، تا با پایداری بر آن مطالبات شفاف بصورت مسالمت آمیز، کسی نتواند آن را کتمان کند!
متاسفانه مبارزات ایدئولوژیک و حرکتهای متنوع اپوزیسیون سنتی نیازمند بستر امن پساآزادی است و در دوران پیشاآزادی، ضد وحدت عمل میکند و ویرانگر است! مبارزات سنتی با ادبیات ارباب و رعیتی، در دوران مدرن پاسخگو نیست. این روشهای پراکنده و سنتی با جیب خالی و پز عالی و بدون نقشه راهی گام به گام و علمی بر اساس یک فلسفه و استراتژی و تاکتیکهای نامتناسب با توان مردمی-میهنی، تنها سنگی در تاریکی است و جز گم شدن ثمری ندارد! چرا که سنگ محک استانداردی در دست ندارد و نمیداند چگونه باید تهدید را به فرصت تبدیل کند!
بدون عزم اربابان عالم در گوادلوپ، بدون یاری کارتر و اوناسیس به خمینی، بدون یک کاریزما که در مساجد صدها نماینده برای بسیج عمومی داشته باشد، بدون از کار انداختن ارتش و ساواک توسط خائنینی گروگان چون فردوست و قره باغی، بدون چریکهای فلسطینی برای خلع سلاح پادگانها و رادیو تلویزیون، بدون نقشه راهی که پشت یک رهبر کاریزماتیک گام به گام هدفی معین را پیش برد...بدون بی‌بی‌سی سال 57 و با وجود بمباران ضداطلاعاتی رسانه‌هایی که بصورت پراکنده و پریشان با خشونتی کور و با نیت مطالبات بنیادی به موج‌سواری بر مطالبات روبنایی مردم مشغولند با چاه نمایی موجب تفرقه میشوند، چگونه خواهید توانست تنها با شعارهای سوء‌تفاهم برانگیز که موجب وحدت مردمی نیست، موفق شوید؟!
لطفا با رفتار و شعارهای عقیم و ناممکن، موجب دورکردن عزم ملی، از هدف منافع مشترک آب و خاک مشاع، نشوید! شما با این حرکتها بیشتر موجب سنگرسازی بین یک سیستم متمرکز و ملتی پریشان، و کور شدن گره‌ها میشوید! آن هم میان دو ارتش و دهها ساواک مجرب سازماندهی شده در یک اتاق فکر با دهها سناریوی متکی به زور و زر و تزویر مقدس و مزدورانِ ایدئولوژیک. با حمایت روسیه‌ای که به عنوان یار تمرینی ارباب جهانی در یک جنگ سرد زنجیره ای بر اساس فلسفه دوقطبی حق و باطل و دوست و دشمن و خودی و غیرخودی، هنوز در لباس همان لیاخوف است که با قسم حضرتعباس دم خروسش بیرون زده و در غیاب نظارت مردمی با وعده‌های غیرقابل تضمین تنها میتواند با باجگیری، ارباب بومی به ته خط رسیده را بفریبد و برایش فرقی نمیکند ملتی نابود شود یا نشود. لطفا با این سنگ اندازی‌ها به شیشه ارباب زخمدیده، با اهدافی مبهم بین مطالبات روبنایی و بنیادی و با سوار شدن بر هوش هیجانی نازل ملت خفت شده در روزمرگی، بیش از پیش آب به آسیاب اربابان جهانی برای خون‌خواری از رگهای ملتی بواسطه ارباب بومی، نریزید! و کاری کنید چون نور و هوا و آب و خاک طبیعی و رایگان و فراگیر و بی‌دریغ و حیاتبخش! که از مرگ و نابودی و نفرت و تاریکی، زندگی زاده نمیشود و هیچ تاریکی با تاریکی محو نمیشود! تاریکی تنها با هجوم امنیت‌بخشِ نور محو میشود، بدون حذف هیچ عنصری، اما منجر به جابجایی! امنیت و تعادل و زایندگی در ذات آیات و نشانه‌های طبیعت است. از این نشانه ها عبرت گیریم.
و اما راهکار و نقشه راهی گام به گام و علمی و معرفتبار و وحدتبخش بین خودی و غیرخودی، در سه گام فلسفی، استراتژیک، با تاکتیکهای تبدیل تهدید به فرصت برای استرداد اراده مردمی به عنوان بزرگترین قدرت حفظ امنیت و اعتبار جهانی برای استقرار صلح و امید و هم افزایی و بالندگی و زایندگی:
...
1- فلسفه ماهوی (روان): راهکار فراگیری مژثر باید دارای چنین روحی باشد!
.
2- استراتژی: وحدت تمام اعضاء یک وطن در ستاد مشترک اپوزیسیون:
الف- لینک دانلود مرامنامه امید و نقشه راه تا استقرار اراده مردمی
ب- لینک در وبلاگ:
.
3- تاکتیک تبدیل روز قدس به روز صلح با خود و جهان:

مقدمات صلح و امید پایدار

مقدمات صلح و امید به توسعه پایدار
گام به گام، چه باید کرد؟
آزمایش ویدئولایو برای چالش مکانیزم و نقشه‌ی راه وحدت مردمی و نوشتن سرنوشت مشترک از تئوری تا عمل، در راستای استقرار اراده مردمی توسط فرزندان و شریکان خاک مشترک در دامان مام میهن.

"
مهرگان" تمرین #مهرورزی و هم‌افزایی تا وحدت ملی
مهربانا مهرگان آمد؛ به مهروَرزی بکوش... رحمت و رحمانیت را یاد کن؛ با ما بجوش!
از کتابِ مهربانی خوانده‌ای: "کین و عدو... جایِ مهر و صلح و نورِ سحری، اوهامِ دوش"
گفته بودی نقد بر رفتار و گفتارت سزاست!... تا که پندارَت شود نیکو به پیغامِ سروش
چون‌که در احوالِ حقِ‌مالکیت، قبض بود؛... حــالِ ابلیسِ عبادت را، غرور کر کرده گوش
ازچه‌رو با کین‌ونفرت، قفل شد بختِ وطن؟... کن رها این من من‌اَت را، اندکی در ما بکوش!
قفل در قانونِ ابلیس است، با نامِ خدا... کی شود باز از کلیدِ این‌وآن شیطان و موش؟!
کی وطن فرمان تورا داد: "حمله کن تا جُلجَتا؟... رختِ صلح و عافیت برکن! لباسِ رزم پوش!"
با رَجزخوانی چرا باید وطن را مثله کرد؟.... این وطن هشتاد میلیون مدعی دارد، به هوش!
صاحبانِ این وطن، هشتاد میلیون شهروند... کی بسیجِ صدهزار گُشنه، ‌وطن را شد رُتوُش؟
گشنه‌گان را با غنیمت وعده‌دادن، مهر نیست!... غصبِ اموالِ شریکِ خاک، نباشد رمزِ هوش
آمـــدی با بیرقِ آزادی از بندِ شهان... بردگان را حَصــر کردی در بتی‌دیگر خموش
عقلِ یک ملت ربودی از شهی، با حکمِ خویش... این چه قانونِ بلا شُد در زبان و چشم و گوش؟
گفته بودی سرنوشتِ نسلِ ما با زنده‌هاست... زنده‌ را کشتی، چرا ترسی ز گــورِ داریوش؟
شهوتِ فرماندهی را کن رها، فرمان ببر!... سینه‌ی ملت رها کن، شیره‌ی خود را بدوش!
چون پدر پنجاه سال است کرده ما را زَرخرید... بشکن این جامِ بلورین، زهــر را با ما بنوش!
گزمه‌هایت سکه‌ها از خونِ ملت می‌زنند... "نانِ خشک" با ما بخور، این لُـنگ را با ما بپوش!
گفته‌ای جانت نحیف و آبرویت "بیعت" است... آبرویم رفت بر باد، بیعتت کو؟ هان! به‌هوش!
آنچه بیعت خواندی‌اَش در انتخاباتِ کذا... کربلا بود اُسوه‌اَش: "یا با منی! یا در خروش!"
گربه‌ها بالایِ دیوارِ سفارت مرده‌اَند... شیر و یوزَت کرده پُف در کنجِ عزلت همچو موش
یا حلالیت بخواه و کن خلاص #تحریم را... یا به‌رسمِ #مهرِگان، پیمان وفا کن، شو خموش!
...
ملتی در پای دیوارش کثافت می‌خورند... جای تمرینِ وفا، با نیشِ نفرت می‌دَرَند
مهربانا، مهرگان آمد، وطن را پس بده!... حق ما در دامِ دشمن، دستِ هر ناکس نده!
دشمنم در خانه است و خانه در چنگِ یکی... گرچه قانون داده باشد این سند را مفتکی
این سند ملک مشاع را کی کند ملکِ شهی؟... حقِ غبن و اختیارم را، که باشد مدعی؟
آن وکیلانِ حرامی را زبان در کـام نیست... کـامِ آلوده گروگانی به جز در دام نیست
بی‌کسیم؟ آری! ولی مزدورِ دزدان نیستیم!... سنگ می‌بندیم شکم را، مورِ خاقان نیستیم!
غیرتی گر بایدت، از خونِ ملت دست بکش... کن رها ویرانه، دست از سلطه در بن‌بست بکش!
جای ترمیم وطن با آب و خاکِ زنده‌گان... آجرِ هر کــوخ را در کاخِ سرداران ندان!
تا کجا بر کین و نفرت نشئه از جهلِ تنی؟... تو بدهکار من و ایـــــران و مامِ وطنی
مهربانا مهرگان آمد، وفا را پیشه کن!... عهد خود را با جماعت وصلِ این اندیشه کن:
صاحبــانِ خاک را هشتاد میلیون مدعی است!... صلح کن! با ملتی و با جهانی که یکی است!
حق آب‌وخاک را بر ملتی کن اصلِ خویش... اصل قانونِ خطا بَرکن زِ بطنِ نسلِ خویش!
وَرنَه حقِ ملتی در خون و زهدانِ سران ... می‌کند مام وطن را مثله در ایمانتان
سرنوشتِ زنده‌گان را واگذار و در گذر... وَرنَه فرصت را به آخر می‌رساند این سفر
این سفر با سلطه‌ی قانونِ نسلِ منقضی... کی شود زندان و گورستان وطن را منجزی
از طلا گشتن پشیمان گشته‌ایم، ای مهربان... مرحمت فرموده ما را مس کنید، در این زمان!
رمزِ این قانونِ بد، "تفخیذ" بود با کودکان... شهوتِ زورگیری از ایمان، صغیران، مردمان
چله بستیم و چهل سال است بالغ مرده‌ایم... ما صغیران نیستیم، پس‌دِه وطن را، زنده‌ایم!
مهرگان را با گل و شیرینی لبخند و شعر... بیعتی کن با وطن، ای مـــاهِ نورانی زِ مهر!
خیام ابراهیمی
12
مهر 1397
https://www.facebook.com/khayyam.ebrahimi/videos/2293711880888636/

Tuesday, May 14, 2019

نشخوار و بدرود تا خونرسانی

نشخوار و بدرود تا خون‌رسانی
هشدار آمد که حجم اینترنت به‌پایان می‌رسد
این یعنی عمر انتظار به‌پایان رسید و باید گیوه‌ها را وَرکشید
چشمانت را بر آینه ببند و از خیابان هدایت رَد شو، گروگان!
همواره خرمای پرلاشز شیرین‌تر از وداع آخر یک سرخر است، در گورِ آزادی
ناله‌ها و فحش‌های وحدتبخش، در دوری باطل، عامل ویرانی است... تکراری است!
هیچ‌ موشی تا امید به آخرین نخود، خون نخواهد داد!
خونِ هیچ موشی در آخرین نفس، مقدس نیست!
مزه‌ی خیالِ عرقریزانِ تلخ‌ات در پیاده‌روها و کافه‌ها، چه شوَم؟
آن‌که کاریزمایِ نام‌ و نشانِ خام را در جام و کامِ خیابان به گروگان گرفته‌
و به زنجیریان ناکامِ ویترین‌های سوء‌تفاهمات کلامی خیابانِ انقلاب
فرمانِ پریشانی و رهایی می‌فروشد
از هزار لانه و سلول به هزار کنـــام ، چه شود؟
آخرین تکه‌ی نان خشک به پیامدار گفت:
عنتران فرهیخته در صفِ گوشتِ لوطی، تاخت می‌زنند یک چشم واقعی را با دو حلقه‌ی گوش در قاپ‌بازی از زیرخاکیِ این گور به گور دگر...
کسی قواعدِ مرامنامه‌ات را نخواهد خرید، دستفروش!
دیگر آن قبای نمدی با "پشم بزِ بهاره" گرمت نمی‌کند در این خردادِ سگ‌کشِ مردادی
آرام بگیر...
وقتی هنوز آدمکی نمی‌داند برای آدم شدن
دردِ دندان آهکی بهتر است؟ یا دردِ دندان استخوانی؟
و از ترسِ هر دو، افیون می‌خرد در حراجیِ حقِ کوپن
وقتی هر دو نیشِ لمینت‌شده در گورِ یکی برایِ دریدنِ دیگری می‌پوسند در بیزنسِ عصب‌کشی فیکِ شاعرانِ لاکچری میانِ دو لبِ خندانِ تضمینی و گوشواره‌ها
دلالِ تیله بازی و خاکبازی شو به قرینه‌ی دو چشم در قوافیِ عروضِ موشواره‌ها
وقتی نمی‌توانی گریس باشی لایِ چرخ‌دنده‌های برده‌کشی
اما چیزی از اعضاء تو می‌چکد از لابلای سنگ‌های آسیابِ روغن‌کشی
"عشق" خودش در آبِ دماغِ بُزها خشک خواهد شد و سقوط خواهد کرد، #شاهزاده!
که در هم‌آغوشی و نبردی نابرابر در صحنِ #امامزاده
انسان است که می‌چکد از مشعلِ اتوپیای هر دون‌کیشوت و تک‌سوار
مثل اسیدِ شهوتِ فرافکنی در فیلم ارّه
از پیِرسینگِ زردِ نافِ لس‌آنجلس، در مزارعِ سبزِ حیواناتِ اطرافِ فلوریدا
در فصلِ خشکسالیِ مهربانیِ کارگران جنسی با کشاورزانِ ماری‌جوانا
و هیچ عابدی، از دروغ و جنایتش توبه نمی‌کند و خون نمی‌دهد به‌جبرانِ مافات
.
پیازِ گران‌قیمتِ روسی به سیب‌زمینیِ دورریزِ امریکایی گفت:
دیگر با تو درنخواهم آمیخت در هزارتوی روده‌های زنجیره‌ای پیچ‌درپیچ
از خودکشانِ چینی تا 300 گرم جیره‌ی لولیدنِ کرم‌های کره شمالی
آه ای جنوبیِ خونگرم! اِی سیبریِ شمالت، همه شرق و غربمان!
از ونزوئلا تا مستراحی در دورهمی کانون نقاشان آوانگارد و نویسندگانِ درپیتی #ایران_مال
در تاراجِ هنرِ تابلوهایِ میلیاردیِ حراجِ جنگ با شاعران هیئتی بیت‌المال
سکانسِ شوک‌درمانی، زورَش از سیمولیشن آزمون "صدق و فدا" بیش است
که مقتول، در لباسِ قربانی، "خود" قاتلِ خویش است!
کسی برای دیگری فدا نخواهد کرد خونِ ویروس را
سرب یا نقره، سهمِ آلوده‌گانِ زبانِ بالا و پایینتان
جمهوریِ تیولدارانِ غارتگرِ جان!... یوم‌الله درندگی مبارکتان!
همه در یک دورهمی، شریکِ جرم یکدیگر
در وقتِ رکوع در آتشبازی قامتِ جنون
مبادی به آدابِ دریدنِ حرمتِ حریم یک لعین
در صفِ انگبین آسمانی و بنزین و وازلین
در انتظارِ شفاعتی در قنوت با حالِ سجود در سنگرهایِ عمقِ زمین
مُتِخَلّق به اخلاقِ دروغ‌های تیز و بز و آبدار و شیرین
و وقت‌کشی در وقتِ اضافه در میدانِ مین...
.
من با نگاه کودکِ یخ‌زده در آغوش مادرانِ زلزله
بندِ پوتینِ لیاخوف نخواهم شد در سپاه دلالانِ تحریم عاطفه به حکمِ تزار یا پوتین
وقتی ابلیس به فاحشه‌های انتحاری و پشیمان گفت:
رَد شو از تردید و بریدنِ مرام از این کوره‌راه تا استالین در کرملین
چیزی برای تغییر نیست، ای قربانیان!
صلحی در رگِ بیمارانِ این تیمارستان در نبردی نابرابر نمی‌جوشد!
می‌دانم: بوی سیب می‌دهد
طعم گیلاسیِ سنده‌های بره بُزها، میان آغول‌ها!
مُفتّشِ شش‌انگشتی خوب می‌داند
که قاتلِ ارّه‌ای تکثیر می‌شود مثل آمیب
اما گاریِ رستگاری در فاضلاب‌ها، کشتیِ نوح نخواهد شد برای مقتول‌ها
که نشخوارِ جنازه بهتر از زندگی با پنج انگشتِ طبیعی است!
ابلیس گفت: مهربانی از رذایلِ خرده بورژوازیِ شیطانک‌هاست!
چیزی برای تغییر نیست!
آرام بمیر...
کسی قواعدِ مرامنامه‌اَت را نمی‌خرد
نه شیرازه‌ای، نه جلدِ گالینگور و حتی شمیزی، نه حتی شماره‌ ثبتی و
نه قیمتِ پشتِ جلدی
آدم باید بُز باشد... !
خیام ابراهیمی
15 اردیبهشت 98
پانوشت:
1) فیلم ارّه (
Jigsaw) محصول 2017 : آنکه از گناهش با خون دادن #توبه نکند، توسط ارّه دریده خواهد شد! مقتول "خود" قاتلِ خویش است.
2) بدرود!
چیزی برای تغییر نیست
نشخوار است و نشخوار و نشخوار خرمایی به قیمت خون
که روزه را می‌شکند در خیال بوزینه‌ها
بر سرِ خیالِ هم‌افزاییِ دریوزه‌ها در موزه‌ها.
این هم لینک دانلود مجانی مرامنامه برای محرومین:
https://drive.google.com/uc?export=download&id=1WgfI0UQePUzU-WzMPrTBbKfrQ1TYx_we
3) توضیح راجع به خرید کتاب فیس بوکی:
3-1) لینک #مرامنامه ملی-میهنی تا امید و آزادی و استقلال و توسعه‌ی پایدار:
https://ebrahimi-helo.blogspot.com/2019/04/blog-post_41.html
3-2) لینک خرید مرامنامه برای سران پوزیسیون و اپوزیسیون و علاقمندان به تداوم فعالیت راقم این صفحه:
https://www.facebook.com/photo.php?fbid=2270541639872327&set=a.1374810726112094&type=3&theater
3-3) حضور و همراهی دوستان مایه‌ی افتخار و دلگرمی بود و مخاطب خرید کتاب اینترنتی ایشان و مردم عادی نیستند! تا آخرین نفس در این آوردگاه و معرکه زور زده شد.
4) عدم حضور حقیر در این صفحه، به معنای عدم توانایی بیشتر در تداوم این راه حیاتی است. میان قلعه‌های هزارتو، دیگر به روزنه‌ی هم‌افزایی میان آدم‌ها، امیدی نیست! چشمان جغدِ نادان، میان پرواز آزاد خفاش‌های شب، از حدقه بیرون افتاد...

Saturday, May 11, 2019

ساسی مانکن و اپوزیسیون جنتلمن


#ساسی_مانکن تقدیم به اپوزیسیون #جنتلمن
آخرین نفس‌ها:
شاید به شوخی مانَد؛ اما واکنش دانش‌آموزان نظام زورگیر ایدئولوژیک به وحدت گردِ ترانه #ساسی_مانکن ، عبرتی‌است برای 40سال مبارزات روبنایی مدعیان آزادیخواه که: نیازی به سیلی و خشم و نفرت و فحش پراکنده از راه دور و خون‌ریزی فله‌ای از نزدیک نیست! آیا 40 سال دوشیدن استعماری ملت از سوراخِ سوء تفاهماتِ کلامی کافی نیست؟ ما عین عطش و نیاز زاینده به شادی ناشی از هم‌افزایی، معتاد به غم تک‌افتادگی و نفرتی کاهنده و انتقامیم. به‌باورم اما می‌توان ورق را برگرداند و با یک تیر چند نشان زد و تهدید را به فرصت تبدیل کرد و راهی را آغاز کرد که هیچکس نتواند کتمانش کند:
به‌جای ماهی شدن در آب گل‌آلود فرهیختگانی که راز وحدت با خود را نمی‌دانند (چه رسد وحدت ملتِ غیرتشکیلاتی) ما به یک گاندی صلح‌طلب و یا نلسون ماندلای آشنا به زبان مشترک‌المنافع در حقوق مادی نیازمندیم تا با صلح و بخشش بتواند تهدیدِ پریشانی بین سوء‌تفاهمات را به فرصتِ اتحاد و هم‌افزایی تبدیل کند!
فرصتی برای بازپسگیری وطن توسط قربانیانِ نبرد #قادسیه و سلسله #ساسانیان با تاکتیک #شادی_میلیونی و #صلح با خود و جهان، در روز #عید_فطر جعلی جدایی؛ تقدیم به #سلطان و آقامون که جنتلمنه.
بدرقه‌ی #راهکار_نجات در استاتوس‌های قبلی از قعرِ #برزخ
به‌مناسبت ماه مبارکی که به حکم حکومتی، با صرف میلیاردها دلار برای خریدن دوربین‌های دید در شب، تقدیر شد تا ماهِ نو به‌مصلحتی مسخره دو روز دیرتر رؤیت شود، تا اپوزیسیون جنتلمن و سانتیمانتال نتواند با فراخوانی‌عمومی برای حضور در راهپیمایی‌های مجازِ روزهای قدس و عید فطر، در حاشیه و به‌موازات صفِ آدمک‌هایِ حصیری، بصورت مسالمت‌آمیز در یک میدان میلیونی مُجاز(که بهانه‌ی سرکوب ندارد) روز قدس را به‌خواست خود (نه سلاطین) به روز صلح با خود و جهان تبدیل کند و سرنوشت هر ملت را به خودش واگذار کند و دست از دخالت در سرنوشت دیگران بردارد و در صفی جداگانه از حکم حکومتی و فرمایشی راهپیمایی کند، و با صراحت سالاری مردم را بر سرنوشت عمومی بخواهد و کماکان به سالاری قانونی فرد بر جامعه تن ندهد، تا تغییر قانون اساسی را به نفع حضور تمام مردم بخواهد و برای خود اعتباری عینی بخرد و جایگاه واقعی خود را در منظر تاریخ و جهان به‌نمایش بگذارد و ثبت کند؛ تا تامین منابع مالی تریبون‌های چاه‌نمای صادراتی کماکان تامین نشود و این فتنه‌ی قانون جدایی و جدال و تنش و کین و نفرت و تفرقه‌ی بنیادی بین خودی و غیرخودی تا 1400 سال دیگر کش پیدا نکند.
همواره شاد باشید و سیراب! و بساط فحش از راه دور با جیب خالی و پزعالی از کالبد و روان مام میهن دور و بر باد باد!
خیام ابراهیمی
20 اردیبهشت 98
پ.ن:
1) صمیمانه از تمام یاران راه و رفیقانِ جان سپاسگزارم.
ارادتم نسبت به انسان‌های شریف که سالها به این انسان مجازی مهر داشتند، وصف ناپذیر است. دست‌ها و روی ماهتان را از راه دور می‌بوسم. اگر توانی باقی ماند و از سوی باغیرتی دارای کاریزما #فراخوانی_عمومی اعلام شد، در #روز_موعود و #روز_شادی_میلیونی در #میدان_میلیونی و میان اکثریت، به موازاتِ صف اقلیت می‌بینمتان. نه با خشم و فحش و وحدت چکشی، بلکه با مهرورزی، برای وحدتی بر اساس زبان مشترک حقوقی برای نوشتن سرنوشت 80 میلیون نفر توسط تمام مردم (نه یک شخصیت حقیقی و حقوقی قانونی و غیرقانونی)
تا درودی دیگر، بدرود! بمانید تا بمانیم.

2) لینک دانلود رایگان مرامنامه
راهکار امید و نقشه‌ی راه

راهکار #ساسی_مانکن :

استحاله در 2 پرده


استحاله در 2 پرده
آیا میتوان تهدید را به فرصت تبدیل کرد؟!
در توطئه‌ی 57 سلاطین عالم، بر بستر آزادیخواهی، موج ناشی از خشم فروخورده‌ی تاریخی را به خمینی فروختند و ارتش را خریدند، تا ملتی 40 سال در آتش سیلی و خشم و صدور انتقام به جهان و جنگ سوخت. حالا شاهد نسلی هستیم که پس از 40 سال سینه‌زنی زوری، دست‌جمعی در مدارس با ساسی مانکن می‌رقصند. آیا اپوزیسیون باهوش می‌تواند روی نیاز به چنین موجی، نفرت و جنگ را به صلح و امنیت به نفع تمام مردم تبدیل کند؟
استحاله در 2 پرده:
عقوبت زورگیری عقیدتی با اتلاف و صرف میلیاردها دلار بودجه های فرهنگی از محل خون مردم، در 2 پرده ی پیوست قابل مشاهده است:
1) پرده اول:
بی رغبتی بچه‌های دست به سینه در مدرسه، هنگام سینه زنی زوری در اول صبح:
https://www.youtube.com/watch?v=6St5VS61xsU
2) پرده دوم:
رغبت بچه ها به ترانه‌ی غیرمجاز ساسی مانکن
بطحایی، وزیر تیزهوشِ آموزش و پرورش (پس از 40 سال زورگیری عقیدتی با صرف میلیاردها دلار بودجه‌ی ربوده شده از جیب مردم) باز هم با تکیه بر ژن برتر #تکرار می‌کند: تنها کاری که میتواند دانش آموزان را نجات دهد خواندن نماز است.
البته ممکن است نماز یکی را نجات دهد، اما چه ربطی به کارگزاران فاسد نظام و این بچه ها و نسل پس از انقلاب دارد که نتیجه این بوده است.
یعنی اگر به اندازه یک فندوق هم بصیرت موجود بود، فهمیده میشد که با زورگیری عقیدتی خدا با یک "هیتلر مطلقه فقیه" فرقی ندارد که نتایجش کوره های آدمسوزی است!

تاج و تخت

تاج و تخت
گاندی یا نلسون ماندلا کجاست؟
آلت یک قدرت متمرکز و ضد غیرخودی، میتواند یک مترسک رجزخوان و یا شامورتی‌باز باشد! به همین دلیل در شعارها هیچ اصالتی نمیتوان یافت! اصالت در واقعیتی به نام مردم تصمیم ساز در میدان است. اما چه کسی میتواند با فراخوانی فراگیر، و بر اساس یک فلسفه و استراتژی و تاکتیک مسالمت آمیز، مردم را به میدان بکشد؟ آیا باید منتظر یک ناجی و سوار با شمشیر از پشت کوه بود؟
.
بارقه هایی برای شهروندان خفت شده بین سلاطین! (بین اپوزیسیون و پوزیسیون)
به کجای پندار و گفتار و رفتار یک صاحب "تاج و تخت" دموکراتیک و یا غیردموکراتیک، میتوان اعتماد کرد؟ جز آنکه خود با مسئولیتی میدانی جزوی از سازوکار زاینده در مکانیسم "اعتماد" شد.
در عصر مدرن، دیگر مکانیسم سنتی اعتماد به "تار سیبیل دایی جان ناپلئون" و "قسم حضرتعباس خانعمو دون کیشوت" پاسخ نمیدهد! برای قربانی نشدن باید دارای نقشه راهی علمی و میدانی بر اساس یک فلسفه‌ی زاینده بود.
.
1- حقیقت این است که: وقتی در یک سازوکار قانونی تنها "اصل پایدار" حفظ نظام باشد که از اوجب واجبات است، آنگاه هیچ اصل و فرعِ انسانی از قانون به ظاهر مدنی قابل اعتماد نیست. یعنی نه شعارش و نه اخلاقش قابل اعتماد و اصیل نیست! بنابراین هر گونه بازی کردن با قواعد سلطان صاحبکران، در نبردی نابرابر محکوم به شکست است.
پس راه استحاله ی قدرت از یک دیکتاتور به تمام مردم از اعتماد به او نمی‌گذرد!
در واقع مکانیسم اعتماد به هر شخصیت حقیقی و حقوقی تمامیتخواه(دارای قدرت مطلقه‌ی ایدئولوژی و مالکیت و سرمایه)، پاسخگو نیست و ساده‌لوحانه است. باید به فکر سازوکاری بود که قدرت منبعث از هم افزایی تمام شهروندان باشد نه بخشی از آن.
.
2- در استراتژی "به گروگان گرفتن نقطه ضعف و علائق دیگران" (ازخودی تا غیرخودی)، اصولا "وفای به عهد" و شعارهای عدالت محور و حمایت از محرومین، بی‌معنا و نامطمئن است. یک ایدئولوژی دوگانه اندیش (حق و باطلی) تمرکزگرا، می‌تواند اصول بنیادی خود را نیز زیرپای بگذارد و بی‌رحمی و خودخواهی با دشمن غیرخودی را با احساس هوشمندی در یک دیکتاتور سیراب و بقای او را تضمین کند. در سازوکار این سلطه، حتی رحم او به خودیها نیز در نگهداری از تاج و تخت خویش قابل اعتماد نیست.
.
3- همین نکات است که برای یک رهبر باهوش در اپوزیسیون میتواند راهگشا باشد.
این تهدید بالقوه و بالفعل علیه یک ملت را تنها می‌توان با استراتژی هم افزایی بر اساس حداقل منافع مشترک و حفظ چنین وحدتی بصورت بنیادی ناکارآمد کرد. "شوراهای هم‌افزایی" و مهرورزی به دیگری(هر صاحب حق)، برای حفظ قدرت هر شهروند، راز مقابله با تمرکز قدرت و سلطان مطلقه‌ی تاج و تخت، برای مقابله با هر نوع قدرت مطلقه و صاحبکرانی است. ویژگیها و صفات این استراتژی که مبانی قدرت را وابسته به هم افزایی تمام شهروندان میکند، دقیقا مخالف ویژگیها و صفات یک حاکم مطلقگراست که از هر وسیله برای حفظ قدرت بهره میبرد. و آن نیست جز رویارویی صفات شادی و صلح ناشی از هم افزایی، به جای نفرت و انتقام و جنگ ناشی از سلطه، در نبردی نابرابر.
.
4- نتیجه: بدون تضمین "نظارت مردمی" بر اساس یک حق بنیادی غیرقابل تفسیر در قانون، راهی برای توسعه پایدار در بستری انسانی نیست. همین اصل ماهوی است که میتواند از دوران پیشاآزادی تا آزادی و پساآزادی ضامن بالندگی پایدار و فزاینده و زاینده و پویا و موفق برای حفظ شأنِ انسان در امروز و آینده باشد!
خیام ابراهیمی
18 اردیبهشت 98


Monday, May 6, 2019

بدرود

بدرود
چشمانت را بر آینه ببند و از خیابان هدایت رَد شو... گروگان!
همواره خرمای پرلاشز شیرین‌تر از وداع آخرِ یک سرخر است، در گورِ آزادی
مزه‌ی خیالِ عرقریزانِ تلخ‌ات در پیاده‌روها و کافه‌ها، چه شوَم؟
آن‌که کاریزمایِ نام‌ و نشانِ خام را در جام و کامِ خیابان به گروگان گرفته‌
و به زنجیریان ناکامِ ویترین‌های سوء‌تفاهمات کلامی خیابانِ انقلاب
فرمانِ پریشانی و رهایی می‌فروشد
از هزار لانه و سلول به هزار کنـــام ، چه شود؟
آخرین تکه‌ی نان خشک به پیامدار گفت:
عنتران فرهیخته در صفِ گوشتِ لوطی، تاخت می‌زنند یک چشم واقعی را با دو حلقه‌ی گوش در قاپ‌بازی از زیرخاکیِ این گور به گور دیگر...
کسی قواعدِ مرامنامه‌ات را نخواهد خرید، دستفروش!
دیگر آن قبای نمدی با "پشم بزِ بهاره" گرمت نمی‌کند در این خردادِ سگ‌کشِ مردادی
آرام بگیر...
وقتی هنوز آدمکی نمی‌داند برای آدم شدن
دردِ دندان آهکی بهتر است؟ یا دردِ دندان استخوانی؟
و از ترسِ هر دو، افیون می‌خرد در حراجیِ حقِ کوپن
وقتی هر دو نیشِ لمینت‌شده در گورِ یکی برایِ دریدنِ دیگری می‌پوسند در بیزنسِ عصب‌کشی فیکِ شاعرانِ لاکچری میانِ دو لبِ خندانِ تضمینی و گوشواره‌ها
دلالِ تیله بازی و خاکبازی شو به قرینه‌ی دو چشم در قوافیِ عروضِ موشواره‌ها
وقتی نمی‌توانی گریس باشی لایِ چرخ‌دنده‌های برده‌کشی
اما چیزی از اعضاء تو می‌چکد از لابلای سنگ‌های آسیابِ روغن‌کشی
"عشق" خودش در آبِ دماغِ بُزها خشک خواهد شد و سقوط خواهد کرد، #شاهزاده!
که در هم‌آغوشی و نبردی نابرابر در صحنِ #امامزاده
انسان است که می‌چکد از مشعلِ اتوپیای هر دون‌کیشوت و تک‌سوار
مثل اسیدِ شهوتِ فرافکنی در فیلم ارّه
از پیِرسینگِ زردِ نافِ لس‌آنجلس، در مزارعِ سبزِ حیواناتِ اطرافِ فلوریدا
در فصلِ خشکسالیِ مهربانیِ کارگران جنسی با کشاورزانِ ماری‌جوانا
و هیچ عابدی، از دروغ و جنایتش توبه نمی‌کند و خون نمی‌دهد به‌جبرانِ مافات
.
پیازِ گران‌قیمتِ روسی به سیب‌زمینیِ دورریزِ امریکایی گفت:
دیگر با تو درنخواهم آمیخت در هزارتوی روده‌های زنجیره‌ای پیچ‌درپیچ
از خودکشانِ چینی تا 300 گرم جیره‌ی لولیدنِ کرم‌های کره شمالی
آه ای جنوبیِ خونگرم! اِی سیبریِ شمالت، همه شرق و غربمان!
از ونزوئلا تا مستراحی در دورهمی کانون نقاشان آوانگارد و نویسندگانِ درپیتی #ایران_مال
در تاراجِ هنرِ تابلوهایِ میلیاردیِ حراجِ جنگ با شاعران هیئتی بیت‌المال
سکانسِ شوک‌درمانی، زورَش از سیمولیشن آزمون "صدق و فدا" بیش است
که مقتول، در لباسِ قربانی، "خود" قاتلِ خویش است!
کسی برای دیگری فدا نخواهد کرد خونِ ویروس را
سرب یا نقره، سهمِ آلوده‌گانِ زبانِ بالا و پایینتان
جمهوریِ تیولدارانِ غارتگرِ جان!... یوم‌الله درندگی مبارکتان!
همه در یک دورهمی، شریکِ جرم یکدیگر
در وقتِ رکوع در آتشبازی قامتِ جنون
مبادی به آدابِ دریدنِ حرمتِ حریم یک لعین
در صفِ انگبین آسمانی و بنزین و وازلین
در انتظارِ شفاعتی در قنوت با حالِ سجود در سنگرهایِ عمقِ زمین
مُتِخَلّق به اخلاقِ دروغ‌های تیز و بز و آبدار و شیرین
و وقت‌کشی در وقتِ اضافه در میدانِ مین...
.
من با نگاه کودکِ یخ‌زده در آغوش مادرانِ زلزله
بندِ پوتینِ لیاخوف نخواهم شد در سپاه دلالانِ تحریم عاطفه به حکمِ تزار یا پوتین
وقتی ابلیس به فاحشه‌های انتحاری و پشیمان گفت:
رَد شو از تردید و بریدنِ مرام از این کوره‌راه تا استالین در کرملین
چیزی برای تغییر نیست، ای قربانیان!
صلحی در رگِ بیمارانِ این تیمارستان در نبردی نابرابر نمی‌جوشد!
می‌دانم: بوی سیب می‌دهد
طعم گیلاسیِ سنده‌های بره بُزها، میان آغول‌ها!
مُفتّشِ شش‌انگشتی خوب می‌داند
که قاتلِ ارّه‌ای تکثیر می‌شود مثل آمیب
اما گاریِ رستگاری در فاضلاب‌ها، کشتیِ نوح نخواهد شد برای مقتول‌ها
که نشخوارِ جنازه بهتر از زندگی با پنج انگشتِ طبیعی است!
ابلیس گفت: مهربانی از رذایلِ خرده بورژوازیِ شیطانک‌هاست!
چیزی برای تغییر نیست!
آرام بمیر...
کسی قواعدِ مرامنامه‌اَت را نمی‌خرد
نه شیرازه‌ای، نه جلدِ گالینگور و حتی شمیزی، نه حتی شماره‌ ثبتی و
نه قیمتِ پشتِ جلدی
آدم باید بُز باشد... !
خیام ابراهیمی
15 اردیبهشت 98
پانوشت:
1) فیلم ارّه (Jigsaw) محصول 2017 : آنکه از گناهش با خون دادن #توبه نکند، توسط ارّه دریده خواهد شد! مقتول "خود" قاتلِ خویش است.
2) بدرود!
چیزی برای تغییر نیست
نشخوار است و نشخوار و نشخوار خرمایی به قیمت خون
که روزه را می‌شکند در خیال بوزینه‌ها
بر سرِ خیالِ هم‌افزاییِ دریوزه‌ها در موزه‌ها.



And nothing has to change today
این هم لینک دانلود مرامنامه با کلیلک روی عکس، برای محرومین:

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...