Wednesday, June 16, 2021

چشم‌چرانی کورماهی

 


چشم‌چرانیِ "کورماهی"

از شمارش پلک‌هایِ نزده رویِ استاتوس‌ها می‌توان فهمید که: کار تمام است!
و میتوان دریافت که از یکسو ماهی‌فروشان و از سوی دگر ماهیانِ سیاهِ کوچولوی رستگار، با چه ولعی زندگی را می‌دَرَند!...
درست مثلِ نواله‌خورانِ مارک‌زاکربرگ که این سینه را هک کرده‌اند و به دم و بازدم‌ها می‌نگرند!
می‌توان پی برد که... کار تمام است!
همین حالا
در همین لحطه که روی مبل 6 هزار دلاری، در آرزوی یک مشت دلارِ بیشتر، خاطرات دهها هزاردلاری عمر را سق می‌زنی
چشمانش را درویش کرده، مبارزی در سواحلِ قناری
و جلز ولز دخترکِ معلولِ عوری را که 50 دلار چینی را بالا آورده، نمی‌بیند؛
و نمی‌داند که چگونه رعایایِ اهلِ سفره‌ی شبان‌رمه‌گی، کف کرده‌اند در خونِ کفتری در کامِ کفتاری
.
و ماهیانی که صید شده‌اند در آب گل‌آلوده، توی ماهیتابه‌ی ماهیگیر، در همان حالی که جلز ولز می‌کنند، به ماهیانی که در آبهای زلال به طعمه‌های رنگی طمع کرده‌اند و در ماهیتابه جلز و ولز می‌کنند، می‌گویند: شما چرا؟... ما کور رَنگ بودیم!... اما شما چرا به دام افتادید؟

آنان هم میان حبابهای داغ روغن پاسخ می‌دهند: چون هنوز شما را نمی‌شناختیم! و نمی‌دانستیم که تخمِ خودمان، در ماهیتابه‌اش، شما را هم جا داده است!
وگرنه آگاهانه طعمه‌ها را نمی‌بلعیدیم، تا نسلش منقرض شود!
و خود را مقطوع‌النسل می‌کردیم
.
.
حالا شده حکایتِ جاذبه‌های تخم‌های چینی،
که باید از ظاهر و باطن و اول و آخرش رونمایی شود
!
تا آگاهی برود، پشتِ چشمانِ ماهیِ آبهای زلال...
تا بفهمد: وقتی درست در همین لحظه‌هایی که در ساحلِ اَمنی آفتاب می‌گیری
پایانِ امید به تنها نان بربری در ترَک‌های کویری گور می‌شود که روزی دریا بود!
و بفهمی: که چگونه باید میان حبابها، هنرمندانه به دادِ ماهی‌ها رسید یا نرسید... اما نخندید
!

که وقتی روی ماسه‌های صحرا بال بال می‌زنند
و کسی صدایشان را نمی‌شنود
تو جوری خود را به نشنیدن بزنی
که آب از آب دریاچه‌ی آب شیرینِ دلت تکان نخورد!
و از آفتاب لذت ببری
وقتی لبخندی از رضایت در چشمانِ پرآب داری... یا نداری
وقتی سق می‌زند خاطره‌ی یک نان بربری را
از کف آشپزخانه تا مستراح... تا حمام خون
...
که کار نباید به اتاقِ ‌خواب بکشد
و نباید خواب‌به‌خواب شود
!
.
وقتی روی مبلِ شش هزار دلاری
خاطرات دهها هزار دلاری را سق می‌زنی
هنوز می‌توان با یک سنت به عبارتِ بیست و پنجهزار ریال، یک نان بربری خرید
و یک روز دیگر زنده ماند
بدونِ آن اما... نه!
خیام ابراهیمی
26 خرداد 1400

 

مانیفست ایران مدرن، و سفسطه‌ی انتخابات

مانیفست ایران مدرن، و سفسطه‌ی #انتخابات


(سفسطه و مغلطه در خدمت پروژه‌ی روسی/انگلیسی/ولایی یعنی پروژه‌ی #تضمین_بیعت )
استعمار مدرن و نوین، ضامن قانون استثمار نوین است
!
در دوران گذار از سنت به مدرنیته، این ویروس مدرن، واکسنی مدرن می‌طلبد! که سازوکار و مبانی علمی آن در مانیفست ایران مدرن در سه دوره پیشاآزادی،گذار، و پساآزادی فراهم آمده است! خشت بنیادی آن بر تغییر شیفت از حقوق ثانویه، به حق مادی اولیه، در یک شرکت سهامی عام(نه خاص و نه ائتلافی از خواص) تئوریزه شده است!
حکومت استمعار نوین، بر عقب‌مانده‌های احمق، بواسطه‌ی استثمار مرده‌خوارهای سنتی، ممکن است
!
***
از: ملکه
به: گاگول‌های محترم

گلهای گلستان ایران عزیز
!
اگر برای
#نه به قانون اساسی مرده‌خواران، به رییس دولت آقای ولایتمان رأی نمی‌دهید؛ اما به مهندس ایکس در شورای شهرتان رأی دهید!
قولِ شرف، می‌دهیم شلوغی صف شورای شهر را به پای بیعت با آقا نمایش ندهیم
!
سایه‌ی آقایمان بر شهرتان! سایه‌ی ما بر آقایتان
!
تا شما به‌جای توسعه متوازن علمی، درگیرِ روش سنتی اولویت توسعه‌ی اقتصادی بر سیاسی و بالعکسید، عزیز مایید
!
من‌الله التوفق
!
ملکه و اهل تلکه
(قرن هفدهم تا بیست و یکم)

***
پاسخ
:
زنبور جان
!
هرچند تو ملکه‌ای و نیش از آنِ کارگرانِ گروگانِ شیره‌کش‌خانه‌یِ گلستانمان است
!
ای جانم فنایِ نیش‌ِ تاریخی‌اَت در هفت جای‌ِنه‌بدترِ خانم و آقایتان بر ولایت و شهرمان
.
رأی در چه بستری؟ و با چه قانون و قانونمداران فوقانی؟
!
سفسطه یعنی بر اساس یک منطق خاص(مثلا دموکراتیک)، اتخاذ نتیجه در بستر و منطقی دیگر(مثلا استبدادی)
با همین سفسطه لااقل 42 سال مردم را فریفته‌ و مغبون کرده‌اید! ای تاج‌برسران که با آلتِ دستاربه‌سرِ خاک برسرمان می‌کنید مدام
!
این سفسطه از آن معمار همام آغاز شد... و هنوز به یاری دانشمندانِ ویژخوار و کاسبانِ سوفسطایی ادامه دارد
!
زنبور: ای ناقلا... الان می‌دهیم کارمندانِ مزدورِ آقا از حجره‌یِ مارک زاکر برگمان هکت کنند
!
***
مارگزیده‌ی مغبون: با چنین ملکه‌ای، این گلستان زخمی، چه باید کند؟
جانباز مالباخته: همان کاری که از اول تا حالا خودشان کرده‌اند
!
از دوران ملکه الیزابت اول(در پایان قرن شانزدهم) تا دوران ملکه الیزابت دوم تا حالا
.
مارگزیده‌ی مغبون: چه کاری؟
جانباز مالباخته: تاسیس یک شرکت سهامی عام موقت تا تثبیت یک شرکت سهامی عام دائمی و مستقر
.
یعنی: الگویِ شرکت سهامی تجار و بانکداران لندنی با تاج ملکه بر سَرِ
#کمپانی_هند_شرقی.
"موقت" یعنی: در دوران پیشاآزادی تا دوران گذار... و "دائمی" یعنی: در دوران پساآزادی.
مارگزیده‌ی مغبون: اما شهریار آهی و صدیقی و شریعتنداری و نوری‌بلا و زجرآور و همایون، همتراز گردان تخریبچی آرتش سایبری، جملگی اهلِ ولایتِ "همه با ما" هستند و در دورانی که خانه‌ی مشترک در حال سوختن است و باید با وحدتِ همه‌ی صاحبان‌خانه خاموش شود، مانع وحدتی فراگیرند و آلتِ اصل تفرقه‌بینداز حکومت‌کن ملکه‌ی زنبورها، و با هدایت نرم از منافع مشترک در آب و خاک مشترک به سفسطه‌ی
#تضاد_منافع، به #منافع_مشترک اجازه‌ی ابراز وجود نمی‌دهند! و تنها در بصیرتِ ولاییِ روشِ تشدید شعله‌ها با خیال دیزاینِ مبلمانِ یک خانه به سلیقه‌ی خودند! یعنی مارموزانه و زیرپوستی و با شعارهای نسیه، اولویت‌ها را بالا و پایین می‌کنند! در چنین آب گل آلودی که هر یک در فکر گرفتن ماهی تازه در راستایِ سیاست‌های کلان ملکه و ارباب بومی مفلکوند، چه باید کرد؟

جانباز مالباخته: اقدام به تاسیس یک شرکت سهامی عام(نه خاص) توسط پنج شخصیت دانشمند و مستقل و آزاده، برای تضمین امنیتِ مکانیسم تصمیم سازی عام در منظر تمام گلستان بعنوان سهامداران برابر آب و خاک مشترک!
مارگزیده‌ی مغبون: که چه شود؟
جانباز جانباخته: که امنیت تمام گلستان (نه تنها نیش زنبوران کارگر ملکه و نه تنها صاحبان زر و زور و تزویرِ صاحبان گلوله‌ها) تضمین شود
!
مارگزیده‌ی مغبون: اما چگونه؟ مگر این نظام سلطه و فرقه تبهکار به یاری ملکه، رخصت میدهد؟
جانباز مالباخته: نظام قبیله ای است از قانون فرقه تبهکار
فرقه تبهکار تقصیری ندارد
!
او زاده‌ی قانونِ ویژه‌خواری یک جبرجغرافیا بین خودی و غیرخودی است
!
پیمانکاران خون مردم، از کارگزارانِ خودی در سازوکار قانونِ همین فرقه‌اند
!
و 42 سال است که با غبن و فریب و سوء تفاهم و با سفسطه و مغلطه برای قانون اساسی خود، از مردم بیعت گرفته‌اند و در هر انتخابات با القاء امید بیعت اکثریت در پای صندوق با قطره قطره رای و خون مویرگها و آوندهای یک گلستان، به این زالو خونرسانی میکنند و حیات آن را تمدید می‌کنند و کش میدهند! این یعنی این قانون اساسی در واقع یک مبایعه‌نامه برای خرید اختیار و اراده‌ی مردم ناآگاه است. مردمی که معنای جبر جبری سه اصل 5+110+177 را نفهمیده‌اند! نفهمیده‌اند که صراحت لهجه‌ی اصل 177 مبتنی بر لایتغیر بودن دو اصل 5 و 110 با اختیارات مطلقه، این قانون را به یک مبایعه‌نامه‌ی رسمی و قطعی، مبدل کرده است؛ که به راهزن و غاصب، به عنوان مالک این اختیار و اجازه را داده است که حفظ نظام را با هر ابزاری بر هر حق موروثی و دیروزی، برتر و واجب‌تر از هر واجبی بداند و تضمین کند("حفظ نظام از اوجب واجبات است" ترجمانِ اصل "هدف وسیله را توجیه میکند" روسی/انگلیسی است!)

چون شرکت سهامی بانکداران ملکه(کمپانی هند شرقی سنتی در لباس مدرن) خوب میداند که با آلتی مثل روسیه، چگونه به استعمار خود و کارگزارانش، حیات جاودانه ببخشد! این مشارکت البته آلتهای بومی را از داخل تا خارج تا تمام رسانه‌های فراگیر خودی(از جمله بی.بی.سی) به گروگانِ خود درآورده است! و امنیت جانشان را با یک و یا چند سند و آتوی اخلاقی و عاطفی و تبانیهای اقنصادی/سیاسی، به گروگان گرفته است! تا اگر تبعیت نکنند، آنها را لو دهد! تا امنیت و آبرویی برای ایشان باقی نماند!

بنابراین باید کاری کرد کارستان! و با یک تیر دو نشان زد! هم ملت را آزاد کرد و هم این گروگانهای بومی را در نظام قانونی سلطه رها ساخت!
.
مارگزیده‌ی مغبون: مکانیسم این گروگانگیری قانونی چگونه رخ داده است؟
جانباز مالباخته: سرکرده‌ی این قبیله با سفسطه برای قانون خودی/غیرخودی(مومن و کافر) از مردم بیعت می‌گیرد! و به یاری پیمانکاران هرجایی همیشه در صحنه، آنرا مستقر و تثبیت میکند! پیمانکاران کارآزموده در پناهِ یک سرکرده‌ی مشنگ در قبیله، ملت ناآگاه را می‌چاپند و می‌دَرَند! مثلا به‌یاری سپاه سرباران، فایزر را قاچاق میکند به داخل و دوزی 2 تا 6 میلیون می‌فروشد به پیمانکاران... و پیمانکاران برای تامین آن 60 میلیون، با احتساب سود بیشتر، ملت را می‌چاپند؛ و در صورت اعتراض مردم، با روشهای متنوع از حذف فیزیکی تا خروج محترمانه از صحنه و یا انتقال به پشت صحنه، یکی در میان از صحنه غیب می‌شوند و کارگزارانشان در لباسی نو جای ایشان را میگیرند! و بدین سیاق، یک "سرکرده" همواره برای استقرار امنیت قانون فرقه‌ی تبهکاران، مصون و پابرجا باقی میماند
.
چرا؟
چون کارش بر اساسِ قانونی است که مردم با آن بیعت کرده‌اند
.
قانونی که با جابجایی قبایل و سرکرده‌ها و پیمانکارانش، همواره ضامن حفظ نظام فرقه تبهکار است!
یعنی اگر این قبیله با سرکرده‌اش براندازی شوند، آنگاه باز قانون این فرقه، عین مور و ملخ بازتولید میکند و قبیله‌های هزار فامیل را با یاری همان پیمانکاران هرجایی و با حمایت ملکه، مستقر میسازد!

چون مشکل از قانون اساسی فرقه‌ی تبهکاران در این جبرجغرافیاست.
در واقع این قانون است که باید تغییر کند
!
یعنی هدف براندازی و سرنگونی این قبیله، یک چاه‌نمایی است
!
و مشکل از قبایل هزارفامیلِ درون یک فرقه‌ی تبهکار نیست
!
نیش عقرب نه از ره کین است... اقتضای طبیعتش این است
.
مارگزیده‌ی مغبون: خب الان چه باید کرد؟
جانباز مالباخته
:
عرض کردم: بگردید پنج دانشمند مستقل و آزاده و دارای اعتبار در خارج از حیاط خلوت ایشان پیدا کنید که به جای تن دادن به قانون فرقه‌ی تبهکار که الویتش حقوق ثانویه و خاص از قیل ژن برتر لوطی و عنتر است، معتقد به یک شرکت سهامی عام باشد که اولویتش حق اولیه و سهم برابر تمام سهامداران آب و خاک مشترک است
.
آنگاه آن پنج تن آل مردم، با امضاء یک
#مرامنامه هم‌پیمان شوند که بصورت موقت این شرکت سهامی عام را تاسیس کنند؛ تا بتوانند با تضمین حضور تمام سهامداران از حال تا همیشه، در یک سازوکار سیستماتیک از شوراهای محلی و بومی تا مرکزی، اعتماد عمومی را جلب کرده و توسعه دهند و بصورت هدفمند و متمرکز هدایت نمایند!
مارگزیده‌ی مغبون: چگونه این اعتماد عمومی جلب می‌شود؟
جانباز مالباخته: وقتی منافع مشترک را بر اساس یک سازوکار فلسفی،استراتژیک و سیستماتیک تضمین کند! نه تنها بر اساس شعارهای بادهوایی! نه تنها بر اساس قسم حضرتعباس یک دون کیشوت و تار سیبیل دایی جان ناپلئون، بلکه بر اساس پیوند زدن منافع مشترک تمام سهامداران به هویت قانون. این قانون نباید در باطن خود دارای تضاد منافع، بینِ خودی و غیرخودی(مومن و کافر) باشد! بنابراین این قانون دیگر تفرقه‌آمیز و تنش‌آفرین نخواهد بود! چون مکانیسم حفظ منافع مشترک مادی بر اساس حضور تمام سهامداران تضمین شده است و بقای شهروندان مدنی و قانون مربوطه، وابسته به رعایت آن است
.
آنگاه در امنیت حضور همگان، کسی علیه کسی اقدام نخواهد کرد! چون اعتبار شهروندی‌اش وابسته به هم افزایی است؛ نه رقابت برای حذف رقیب
.
در واقع یعنی تبدیل اصل
#رقابت برای #حذف_رقیب با ادبیات سلبی/حذفی، به ادبیات ایجابی/جذبی بر اساس هم افزایی. در واقع این #امنیت و منافع مشترک وابسته به حفظ یکدیگر بصورت سیستماتیک است که موجب استقبال عموم مردم میشود و میتواند اعتمادی عمومی را تضمین کند!
آنگاه با آن اعتماد عمومی، در یک روز و
#زمان، و در یک #مکان و با یک #زبان حقوقی، وبا یک #نقشه‌_راه علمی و میدانی، که بصورت علنی(نه گنگ و در پشت صحنه) برای همه توضیح داده‌اند، در یک لحظه اکثریت و تمام گلستان را در بارعام و میهمانی یک ارباب قانونی، گرد اقلیت صاحب گلوله جمع کنند و بنشینند و برنخیزند؛ تا بصورت علنی و در مقابل چشم تاریخ و جهان، مشروعیت قانون اقلیت را از سکه بیندازند و برای اکثریت اعتبار و مقبولیت بخرند!
این اولین گام مردمی در گام دوم نظام سلطه از 1400 تا 1440 است(چه توهمی!)
چون بزودی آن شرکت سهامی عام بصورت موقت تاسیس خواهد شد
!
و این آغاز یک پایان است که چه نیک اگر کارگزاران آن سیستم استعماری استثماری، با توبه از گذشته‌ی خود، بدان بپیوندند و جبران مافات کنند
!
پیش از آنکه خیلی دیر شود
!
خیام ابراهیمی
25 خرداد 1400 

در آرزوی شادی و رهایی عمومی

 

در آرزوی شادی و رهایی عمومی
آزادی و استقلال با استحاله نرم در یک فصل


وقتی سیاهی فراگیر است، براستی چگونه میتوان لحظاتی حتی اندک، شاد و رها بود؟
می‌خواهم به تمام مادران و پدران و همسران و فرزندان یتیم و داغداری که سوختن بالهای پرواز عزیزانشان را دیدند و عمری سوختند، هدیه‌ای بدهم تا زخم‌ها و غم‌هایشان را فراموش کنند! اما نمی‌توانم. سالهاست که نمی‌توانم بخندم! از همان سال اول انقلاب تاکنون... نتوانسته‌ام
...
این ترانه شاید هرگز سلیقه‌ی هنری‌ام نبوده نباشد؛ اما در این روزگارِ تلخ، زاینده‌ی حس خوبی است که مرا بیاد اندک لحظاتِ رهایی می‌اندازد. باید برخیزیم و کاری کنیم... باید
...
وقتی آچمز شده‌ایم... و دقیقه‌ای نیست که یک روحِ پلید بر ما سایه نینداخته باشد و حیات زاینده را از ما ندزدیده باشد! هر روز گریستیم... میان زخم این و آن که پاره‌ای از هستی ما بودند... سالها در یک روح بیمار و تاریک دست و پا زدیم
...
آن بیماران متوهم اما هرگز نفهمیدند! از محل خون مردم به زندگی فاسد و هرزه‌شان در تمام اشکال ادامه دادند و به آن عطر شابدولعظیم زدند و برای بهشت خود زندگی مردم را در جهنم خود مچاله کردند! مردم را دچار برزخی بین مرگ و روزمرگی کردند
...
.
آرزوهای زیبای مادران خاوران تا مادر
#پویا_بختیاری و هزاران جوان آزاده، تباه شد و ما نمی‌توانیم بخندیم!
سالهاست که نمی‌توانیم بخندیم و شاد باشیم! همواره زخمی در نزدیکی ما بوده که نتوانسته‌ایم از درد آن رها باشیم
...
زندگی را روزی هزاربار روی زمین و آسمان کشتند و ککشان نگزید
!
 42
 سال است که زندگی امن و آفرینش زیبایی و مهرورزی و زایندگی بر ما حرام شد...

ما زندگی نمی‌کنیم! مدام از زخم و درد و مرگ می گریزیم. این زندگی نیست!

هر روز ترس از جنون جانیان و پیوند امنیت حیات به دروغ و تجاوز به حریم دیگری... روح سیاهی در یک ملت دمیده... این بیماری مزمنِ تاریخی قربانی‌ها گرفت از خاوران تا باختران... از شالیزارهای شمال تا نی‌زارهای جنوب... خانواده‌ای نیست که زخمی نخورده باشد از شرّ جنون جانیان بیمار...
هر روزه از طبقات بالا و پایین و چپ و راست، صدای ناله میشنوم
...
اما مبارزه برای بیرون کردن این روح پلید... یعنی محرومیت... یعنی آزار دیدن
...
چه جوانی‌ها و چه جوان‌هایی که طعم زندگی را نچشیده در این روح شیطانی که لباس الله را پوشیده زیر پوست شب تباه شدند... چه زندگی‌ها که در آتش تعرض جانورانی بیمار سوختند
...
مبارزه برای بیرون راندن این روح تبهکار، الیته سخت است... محرومیت دارد... آزار دارد... اما
:...
آخ چه آزار قشنگی
ما می‌تونیم بجنگیم
واسه اون دلِ تنگی که می‌گیره
آخ که زیبای منی تو... زیبایی یعنی تو... یعنی منِ بی تو که میمیره
...
فکر میکنم
:
استحاله نرم در کمتر از یک فصل سال، ممکن باشد... نقشه راه آن وجود دارد... بنای آن بر امنیت فراگیر تمام اهالی این خانه‌ی مشترک است... بنای زایندگی‌اش بر هم افزایی و مهرورزی است... از خانه و از شوراهای محلی بومی تا مرکزی
...
مردم امنیت را دوست دارند و نمی‌توانند منکر منافع مشترک مادی و معنوی در آب و خاک مشترک و در ملک مشاع باشند
!
ما باید از ادبیات سلبی حذفی به ادبیات ایجابی جذبی مهاجرت کنیم! ما هرگز نمیتوانیم با ادبیات پرخاشگر ویرانگر در نبردی نابرابر پیروز شویم
.
ما به یک تریبون باز و فراگیر نیازمندیم... به یک
#مرامنامه برای اتحاد اندیشمندان، که البته وجود دارد... الگوی شرکت سهامی عام ایران انسانی هم قابل درک و فهم عمومی است و هم غیرقابل کتمان است... با شیفت کردن از تضاد منافع به منافع مشترک...
این استحاله نرم می‌تواند روی دهد
!
بدون اینکه نیاز به خونریزی باشد. میتوان بصورت مسالمت آمیز ارباب را آچمز و ناگزیر به رفراندومی با نظارت تمام مردم کرد. میتوان
...
کافی است در گام اول بصورت سمبولیک و موقت، یک شرکت سهامی عام تاسیس کرد، تا آن اعتماد عمومی شکوفه زند و رشد یابد... آنگاه در یک زمان و در یک مکان و با یک زبان با میلیونها گل گرد اقلیت گلوله میتوان گرد منافع مشترک مادی اولیه در آب و خاک مشترک و ملک مشاع(بجای تضاد منافع بر اساس حقوق ثانویه) به یک روح واحد دست یافت، تا در کالبد وطن دمید
!
در یک روز
در یک روز می‌توان به چنین
#رفراندوم غیرقابل کتمان میدانی دست یافت، تا آنرا در عرض یکماه در مقابل چشم تاریخ ثبت کرد!
می‌توان آن مشروعیت کاذب اقلیتی را از سکه انداخت و برای اکثریت در یک روز مقبولیت و اعتبار خرید و نشست و برنخاست تا نتیجه
...
حتی الگوریتم چنین استحاله‌ای بموجب یک نقشه‌ی راه علمی تئوریزه شده است
!
بزرگترین مانع اما، سرقفلی تریبونهای وابسته و آتش‌بیار است که برای آتش‌به‌اختیاران، خرج و آتش‌تهیه فراهم می‌آورند و حیاتشان وابسته به این شغل پلید است
!
باید برخیزیم... باید برای آن اولین گام همت کنیم... باید... ما راهی نداریم... پیش از آخرین نفس... باید یک روز با آزادی و استقلال کنار هم و با شادی از امنیت یکدیگر، با هم به روی زندگی بخندیم
.
بی هم اما نمی‌توان
...
لااقل من نمی‌توانم
...
خیام ابراهیمی
24 خرداد 1400

گریز از درد مشترک مرگ، نتوانست ما را زنده کند...
شاید شادی مشترک زندگی، بتواند
...

 

 ... 

دو نامه به دو چاخان

شما میری رأی رو بشمری؟ یا گروگانِ ملتزم به خوانشِ یک آقای موقت؟


مشروعیت یعنیِ صفِ درهم و فلّه‌ایِ کلّ ملت، در جیب یکنفر امّت.

داستانِ خاتمی و سلبریتی‌های گروگان و 2نامه به دو چاخان

1) به: مهندس #فرخ_نگهدار نظام!

شنیدیم بانو بهنوش بخت‌یاری به مادر داغدارِ #پویا_بختیاری گفته: جوان دسته گلت مُرد که مُرد! اینهمه جوان! والله منم غم دیدم و با 3 تا مغازه طلافروشی در زعفرانیه و نمدونم کجا، بی‌پولم و عینِ بید لرزون! اما مثل شما هوچیگری نکردم! دلتو صاف کن و برو توی صف صندوق خون! بیا و #حکم_حکومتی مالکِ قانونِ قطار صدور انقلاب به دیار قدس و به هر مقصد نامعلوم را فراموش کنیم و دست جمعی خود را به جهل‌العارفین بزنیم و برای اعتبار صندوق تک تیراندازانِ ارباب، بلیطِ مشروعیت بخریم! ثواب داره! تا بلکه سناتورهای امریکایی شیطان اکبر در ولایت دژمن، پولمان را پس دهند و ما سربازان ارتش هنری/سیاسی/جنایی، پیش از تعطیلات تابستان برای سفر به جزایر قناری شیتیلمان را بگیریم! والله مردیم از بی پولی و دربدری...
با این وصف شنیدیم که شما هم
#فرخ جان، یک عسل مصفا خورده‌ای، که #بهنود هم اینبار نخورد(شاید قند خونش بالارفته! لاادری)
اولا، کی بهت تقلب رسونده که پس از عبرتِ 88 رأی‌اَت را می‌خوانند؟! ناقلا؟
دوما، چرا صفِ بیعتِ خونخواران را در دوغ و دوشابِ کاندیداهای شورای شهرِ خالیبافان، با چاه‌نمایی، شلوغ می‌کنی؟! بالام جان
!
سوما، چرا درستکاری جانیانی که میلیاردمیلیارد را غیب میکنند را تا منافع شرکت کیسونِ آل صفا باقی بماند، به در باغ سبز خودت در بی.بی.سی هدایت نرم می‌کنی؟
***
و اما بشنو: اندر حکایت سلبریتی‌های مافیای قانونِ رانتِ عنترانِ لوطیانِ قدرقدرتِ لات
و وصیتِ پدرخوانده‌ی ژن برتر اصلاحات و اهلِ بیتِ قاقالی‌لی و قهوه تلخ و شکلات
!
گفت #خاتمی آن گروگان راه امامِ خدعه که دروغ و عرق خوری و کشتار سنگر گوشتی بصورت دَرهَم (مومن و کافر) را واجب دانست و گفت: نهایتا مومنین به بهشت میروند و کفار به جهنم(منخور
):

#خاتمی (ددب‌ب*) گفت:
"شریکان قانونِ دزد و رفیقان قافله و سلبریتی‌های مافیایِ اقتصادی/هنری/نظامیِ نظام، لطفا اتحاد!... حتما اتحاد!
با
#تکرار #بیعت برای خریدن مشروعیت قانون اساسی ویژه خواری مومنین که امری کاملا شخصی است؛ از امنیتِ هیئتی کفتاران و شغالان و روبهان و سگان حفاظت کنید! عزیزان!
با شلوغ کردن صفهای بیعتی که به عبرت 88 حجت بر ما تمام شد و سزاست برای حفظ امنیت میلی خود را به جهل العارفین بزنیم!... لذا برای حفظ نظام امنیتی که از اوجب واجبات است و به حکم حکومتی، کدخدایی آن را برای تداوم مردمسواری دیمی خوانش میکند! پس چشمها را بر سیرِ نزولی ویرانی ملت بینوا ببند و حق مسلم را میان خط خطی‌های رای مخدوش
#تاجزاده نخوان، ای نواله خوران باهوش رِندان...! آنها رای مخدوش را به حساب #بیعت با سید مظلومان میخوانند واجب قربة الی الله. کی به کیه؟ شما میری بشمری؟... نه والله.
امنیتِ ویژه خواران و سلبریتی‌های قدرت، ارزشِ به خطر انداختن مشروعیت ویژه خواری قانون گرگ و رمه را ندارد
!
پس، مشروعیت قانون ویرانی ایران به قیمت آبادی دنیای دون انیران را پاس دار...ای سلبریتی هوشیار
!"

کـاسـبـانِ صنــدوقِ خــونِ وطن
می‌خـرَند خــونی بـرایِ اَهـرِمَن
جملگی انگشت در خون می‌برند
تـا به حـکمِ دُزدِ قـــانـــون بِدَرَند
می‌خرَند و می‌برند و می‌دَرَند
چون سلبریتی‌ِ قدرت، می‌چرند
!
...
2) نامه به پرافسور
#حسن_عباسی
شنیدیم و دیدیم که در هیر و ویر گرسنگی و جان دادن مالباختگان مغبون در مبایعه نامه‌ی قانون اساسی از سال 58، پرفسور خودخوانده‌ی دو عالم علامه دکترینالِ حسن عباسی، یک
#چاله_میدان_علمی در کانال #یوتیوب راه انداخته تا بگوید با اینکه از سال 76 تا حالا امر انتخابات امری فانتزی و دردسرساز شده و باید بزودی از این روش لیبرالی دست برداریم انشاء الله... و الحمدلله با تکیه بر تحقیقات و نظر سنجیهای اساتید صادراتی و مست از اختلاسهای سرکاری در مرکز آمارسازی دانشگاه مریلند، استقبال مردم برای مشارکت و بیعت با قانون اساسی سلطه و ارباب و رعیتی، به مرز 52 رسیده و به یاری امام زمان تا بالای 80 هم خواهد رسید! لذا لازم دانستم، بصورت رایگان در کانالِ ایشان یک پیام بگذارم.
یاساشین پرفسور حسن عباسی
!
با قبولی طاعات و عبادات در جنگ با هر غیرخودی در داخل و در جهان
...
امام خمینی فرمودند: در جنگ نرم و سخت با کفار به تشخیص خودتان، دروغ و مباهته و عرق خوری و بالاخره هر حرامی واجب و مجاز است! و اگر مسلمین سنگر گوشتی کفار باشند، کشتنشان واجب است. نهایتا مومنین به ما، به بهشت میروند! و کفار بما، به جهنم میروند. بر این اساس، برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است، آیا امکان تقیه در نشان دادن ده برابری آمار وجود دارد یا نه؟
!
به نظر شما آیا این 17 درصدی که (شما به مصلحت حفظ نظام گفتید 25 درصد اما برعکس خواندید 52 درصد) قرار است با اتوبوس در این برنامه ی تضمین بیعت در صف صندوق رای شرکت کنند، در باطن مشروعیت نظام را ساقط نمیکند؟! و اگر در باطن و در حقیقت این مشروعیت را ساقط میکند، آیا مال حرام نمیشود در رگ و خون مومنین؟
آیا مرکزی وجود دارد که دروغهای مورد اشاره ی امام خمینی را راستی آزمایی کند که آیا این دروغها به مصلحت حفظ نظام است یا نه تا حیات طیبه در رگ فرزندان و خانواده و خاندان و نسل آینده شبهه دار نشود؟
...
و اگر رئیسی رییس دولت آقا بشود، آیا عین همتی که پیرو راه امام بوده اند و نیز سایر مجرمینی که پیرو راه امام بوده اند، از لحاظ حقوقی، امکان محاکه شدن در دادگاه عدل الهی را دارند؟ و یا ندارند و حق با صاحبان عِدّه و عُدّه است؟ و اگر کسی داری زر و زور و تقیه(مکر و خدعه ی مقدس علیه غیرخودی) بود میتواند هر کاری که خواست بکند؟ یا نه؟ و آیا میتواند به حکم "رحماء بینهم" مال بدست آورده از محل رانت مقدس را به حکم "اشداء مع الکفار" علیه کفار خرج کند؟

جناب #همتی و جناب #رییسی در بسیاری از خصوصیات دقیقا شبیه همند! تنها لباس و ریش و لهجه‌هایشان با هم فرق میکند! و از باطنشان تنها خدا باخبر است!

این تمایزات کلامی و ظاهری که میتواند همچون رفتار هنری #شهید_سعید_امامی در باب روشِ کاردآجین کردن و مثله کردن مخالفین، ریاکارانه و بقول امام خامنه ناشی از مزدوری و نفوذ #موساد باشد، قانونا هیچ اختیار فوق‌العاده‌ای برای ایشان ایجاد نمیکند! و هر دو هم در مظان اتهامند و هم پیرو راه امام(ره)!

چون طبق اصول 5+110+177 اساسا نه جناب همتی و نه جناب رییسی و نه حتی امام و امثالهم، ذیل بازوانِ مقدسِ روس و انگلیس، اندازه‌ی یک تار مو هیچ اختیاری جز تبعیت چشم بسته از حکم حکومتی و سیاستهای کلان تکنفره ولایی ندارند و ملتزمند روی دو ریل ثابت سیاستهای کلان جنابِ نظام، در قطار صدور انقلاب به دیار قدس و یا هر مقصد دیگری به تشخیص ناپیدای مالکِ قانون، مجاهده کنند!

یعنی وقتی تمام منابع طبیعی و انسانی کشور باید در این قطار انقلابی بارگیری و در هر مقصدی به خواست وکیل باریتعالی باراندازی شود... و اساسا نه برادر رییسی و نه برادر همتی و نه هیچ بنی‌بشری نمیتواند فرمانِ این قطار را به چپ و راست بچرخاند چون از ریل خارج میشود و کل مسافرین را به ته دره سقوط میدهد... چرا که قطار صدور انقلاب به دیار قدس و یا ووهان چین و یا مسکو و یا هر بهشت دیگری، کشتی و شتر نیست که بتوان سکان و یا افسارش را فرتی به چپ و راست گرداند... قطار است و تنها روی دور ریل میخ شده به زمین، پیش میرود...

یعنی این دو بزرگوار و پیروان راه امام(ره)، هر دو کارگر ساده و کارگزار حضرت آقایند نه بیشتر... در حد یک تدارکاتچی و آبدارچی و بازیگر سناریوهای ابلاغ شده ی کتبی و شفاهی ناشی از سیاستهای کلان قانونی روی دو ریل ثابت... و چنانچه هر دو بر خلاف ادعای مقام عظمای رهبری، در حوزه ی تحت مدیریت خود، قوانین را دور زده باشند و مجرم باشند، آیا در صورت عدم قرعه‌ی نام به ریاست دولت آقا، قابلیت محاکمه شدن دارند؟ و یا ندارند؟ و برای محاکمه حتما باید رییس دولت حضرت آقا نباشند؟!
لطفا راجع به فتوای دروغ و مباهته و عرق خوری هنگام جنگ با کفار توضیح بفرمایید که این پروژه ی تضمین بیعت پای صندوق رای، آیا کاربردی میدانی دارد؟ یا نه؟

و مثلا اگر بنا بر این فتوی و حکم حضرت امام، آیا میتوان زیر فتوای عدم استفاده از بمب هسته ای علیه کفاری که از مسلیمن دیوار گوشتی ساخته را زد یا خیر؟ و کلا اگر قتوی قابل تغییر نباشد، چطور حضرت امام فتوای دروغ داده‌اند؟
بدیهی است که طبق فرمایش امام، در صورت کشتار سنگر گوشتی مومنین بعنوان پیشمرگ کفار، مومنین به بهشت میروند... و کفار به جهنم
.
و بالاخره چطور میشود فهمید که جناب رییسی و همتی و رضایی و و نیز خودتان، برای پیشبرد اهداف انسانی اسلام، از خدعه و دروغ مقدس، استفاده نمیکنند؟
آیا مکانیسم راستی آزمایی و یا دستگاهی شرعی وجود دارد تا بتواند سره را از ناسره تشخیص دهد تا مردم بفهمند که باید به چه حرفی اعتماد کنند و یا اساسا ضروری نیست خودشان فکر کنند و کارشان تبعیت کورکورانه با توسل به هر جنایت مقدس از جمله پودر کردن آن دیوار گوشتی مومنین(بعنوان سنگر کفار) بدست مومنین است؟

و بالاخره اینکه، قسط که معنایش شفاف است اما در تعریف مصادیق عدالت، آیا میتوان برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است به غیرخودیان لیبرال رکب زد؟ و اساسا شاخص و مکانیسم تشخیص خودی از غیرخودی چیست که بتوان به شخصی(چه کافر و چه مؤمنی که سنگر گوشتی کفار است) رَکَب زد؟ و به شخصی به مصداق رحماء بینهم، رکب نزد و رحم کرد و بلکه رانت و شتیل داد؟ و با شدیدترین روش‌ها پدر کفا را درآورد؟
سپاس از عنایت و صبوری شما استاد
.
خیام ابراهیمی
24 خرداد 1400

پ.ن:
*ددب‌ب= دودوزه باز بی‌جربزه
1. رحماء بینهم و اشداء مع الکفار (به اهل بیتمان بسیار مهربانی کنید! و با غیرخودیان با شدّت برخورد کنید...)

2. لله ملک‌السموات و الارض (تمام ملک جهان از آن خدا و نائب امام زمان برحقش، یعنی خود ماست).
از لحاظ قانونی بابت بیت المال به دل بد راه ندهید! زر و زور تزویر با غیرخودیان حق ولایت خود ماست! باقی خوبان و بندگان رعیتند و... بدها یکی یکی از دیپلماسی میدان حذف خواهند شد، انشاء الله
!
از این بابت خانم
#بهنوش_بختیاری و #فرخ_نگهدار از مؤمنین صدر تاریخند!
شما چطور؟ 

اصالت با سندِ شنیدنی ارباب؟ یا خونِ دیدنیِ رعایا

اصالت با سندِ شنیدنی ارباب؟ یا خونِ دیدنیِ رعایا؟


وقتی تمام تریبون‌های وابسته به قدرت، به‌جای تدوینِ یک نقشه‌راه علمی و میدانی برای استقرار اراده‌ی مردم بر سرنوشت خود، تنها بر سَرِ نمایش #انتخابات_بیعت و اصالتِ بازیگرانش سخن می‌گویند، یعنی سلاطین عالم با سلطان بومی و نواله‌خورانش، همه به نسبتِ اشتها و استطاعت، هر دو دستشان در دو کاسه‌ی چشم پرخون مردم بینوای ایران است! که آن تازه به دوران رسیده‌ی صید و گروگانِ ماهیگیران روسی/انگلیسی آن روز سیاه گفت: بر احوالشان #خون_باید_گریست !
.

1. اونایی که سند سند می‌کنند، فکر می‌کنند، جنایتکار سندش رو میده دست اینا...
سلاطین فقط اسناد دوغ و دوشابی رو میدن به دستِ نواله خوران و خبرنگاران حرفه‌ای در بی.بی.سی و وی.او.ای و اینترنشنال و ... کل تلویزیونهای دوران گذار و سکولاردموکرات و جمهوریخواه و سلطنت طلب...
ایضا آن کارنشناسهایی که به سیاست‌های کلانِ اتمیزه کردن مردم بینوای جهان در سازمانهای بین‌المللی و بومی وابسته به مافیایِ کرونا، اصالت میدن و بفرموده، هر خوانش بین خطوط رو #توهم_توطئه القاء می‌کنند! و در بی‌سندی و اسناد دوغ و دوشابیِ سیستماتیک جانیان، از توطئه علیه بینوایان رویگردانند!
واقعیت این است: سند جهان بنام شورای امنیت دول(نه ملل) و حکومتهای آویزان به ایشان زده شده.
از این رو، انسان قرن بیست و یکمی، لای بازوان قدرتهای جهان در شورای امنیت سازمان دُوَل(نه ملل)، تنها می‌تواند بر اساس نمودار نزولیِ نرخِ قدرت و واقعیت لاجانی خود و خوانش بین خطوط به حقایق پی‌ببرد... نه اخبارِ بهنودیان و چاه نمایی‌های فرخ نگهداران کیسون نژاد!
آیا سندی مهمتر از ویرانی ایران و نفله شدن انسان، در دست داری؟
.
2. اصالتِ صندوق رأی را که می‌خواند؟
اونایی که #نه به نظام سلطه و تحریم فعال رو تنها از طریق صندوق راهزنان میدونن، یا آگاهند و یا نادان!
البته برای نواله خوران فرقی نمی‌کند! آنها نان خود را درونِ هر کاسه‌ی ماستی می‌زنند و یک انگشت در سفره ی چشم خون مردم دارند و بیست انگشت در بیت‌المال و بیت‌الحال سلطان.
هر نوع اصالت دادن به صندوق راهزنان قانونی یعنی #بیعت در صف سیاهی لشکر سلطان، توسط نوچه های درون قطار سیاستهای کلان روی دو ریل چپ و راست میخ شده به زمین تا #دیار_قدس.
این نامزدان ریاستِ دولت ولایی چه روباه باشند و چه شغال و یا زاغکی بال‌شکسته اما در قطار اربابند و نمیتوانند افسار شتر را در شحرای حجاز به چپ و راست بچرخانند. یعنی اختیارشان در نحوه ی سرگرم کردن مسافرانِ درون قطار تا دیار قدس و بین دو ریل ثابت با گروه بازیگران خودشان است نه بیشتر... مسئله این است: روی موجب برساخته بر هیجانات مردم، آیا اینبار این گروه نمایشی نواله بخورد؟ یا آن گروه... مسئله این است!... افسار شتر و یا سکان کشتی در دست مردم نیست! تمایز لکوموتیورانان روی دو ریل ثابت تنها در نوع لباس و لهجه و خلقیات ایشان است! نه قدرت راندن به چپ و راست... کوچکترین انحراف از روی ریل منتهی به سقوط ایشان میشود تا ته درّه...
.
3. رویکرد آزادگان مستقل
اونایی که به این سناریویِ ولایی اصالت نمیدن و در کلاب هاوس ولایی، تکنولوژی گوشیشون اجازه میده، از ساده دلان و نواله خوران قدرت و مغفولین و مرعوبین 7تیرولایی(آلتها و نامزدان آقا) بپرسند:
یعنی شما علی رغم عبرت88 و ... مطمئنید که:
الف) کدخدای ذوب در حکم حکومتی ولایت قانونی، رای صغیران و بندگان قانونی را میخواند!
ب) اتاق فکر سناریو ندارد و معنای موجسازی و موجسواری را نمیداند!
پ) به اپوزیسیونسازی کاذب اتاق فکر نظام سلطه، از میان بازیگران حرفه‌ای و مجرب ولایی خود(همچون محمود احمدی نژاد سفله)، گردِ شعارها و اطلاعات سوخته، مشغول نیست و با زوم کردن روی حقوق ثانویه(به جای کتمان حق اولیه در آب و خاک مشترک در قانون اساسی سلطه) قصد ندارد به عنوان آخرین تیر(تیر هشتمی از درون نظام قانونی) سازوکار قانونی را برای حفظ نظام خود که از اوجب واجبات است، بهره برد و سرمایه گذاری نکند و به مموشیان میدان ندهد!

نتیجه: شنیدن کی بُوَد مانندِ دیدن؟... به جای #تکرار اعتماد به سفسطه‌ها و شعارهای رنگین عقیم، واقعیتی مهمتر از نرخِ بالای تصاعدی منفی در قدرت شهروندی، و در یک سقوطِ قانونی و سیستماتیک و زنجیره‌ای، نیست!
لذا در فقدان مدیریت متمرکز مردم در یک تشکیلات نمادین مثل یک #شرکت_سهامی_عام(نه خاص)...شاید تنها نمودش: یک #نه بزرگ و نمایان باشد به #قانون_اساسی_ارباب و بنده... که در صف‌های خالی، قابل کتمان نیست!

خیام ابراهیمی
23 خرداد 1400 

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...