Thursday, May 27, 2021

سکانس ردصلاحیت کاذب پیش از حکم حکومتی ترمیم آن

#حکم_حکومتی با #لاریجانی است؟ یا #جلیلی ؟
خبرپراکنی فارس حدود ساعت 12 نیمه شب اعلام کرد:




1. بازیگردان شوی جدید دولت انقلابی و جوان مورد نظر مولای نظام، بالاخره نسبت به صلاحیت و رد صلاحیت کارگزاران و بازیگران دولت بعدی آقا اقدام کرد! و وزارت کشور ساعاتی چند در سه شنبه 4 خرداد 1400 این اسامی را اعلام خواهد کرد!

2. گمانه زنی اینگونه القاء شده که #رئیسی رییس دولت خواهد بود! اما این یک القاء کاذب برای جوسازی بنظر میرسد! چون او نه میتواند از لحاظ درگیری حقوقی در دادگاههای بین المللی در باب هیات مرگ، در خارج از کشور حضور یابد و مانور دهد! هم اینکه قوه‌ قضاییه بدون کارگزار انتحاری/ولایی خواهد ماند!

در باب جانشین رهبر موقت32 ساله هم، یحتمل بنا بر نقش شورای موقت در گام دوم 40 سال آینده است!(رییس دولت+رییسی/قوه قضا+ یک جنتی زاده از شورای نگهبان).

مع الوصف، اگر تا فردا براستی #لاریجانی را از دور خارج کرده باشند، به احتمال قوی #جلیلی تنها کسی است که دارای وجهه‌ی حضور بین‌المللی برای پیشبرد رهنمودهای روسپوتینچینی نظام ملکه خواهد بود!... و احتمالا #سعید_محمد معاون اول دولت نظام خواهد شد.

تنها با چنین ترکیبی است که دولت جوان مورد نظر میتواند نقش سناریویی را بازی کند که سپاه تحت سلطه‌ی آقا مژدبا و بابایش، در آن همه کاره خواهد بود!

اما اگر خبر تائید نشود، فرمول همان قبلی است.

نهایتا با چنین رویکردی نظام اثبات میکند که حتی برای عوامفریبی مشروعیت، به هیچ
صفی نیاز ندارد و شمشیر را از رو بسته است
!

نهایتا چه علی خواجه چه خواجه علی... مشکل مردم قانون است نه قانونمداران اتاق فکر آقای آقایان هر ولایت مفلوک عقب مانده‌ای چون گوشت جلوی توپ مردم بینوای ایران.

خیام ابراهیمی
ساعت 2 نیمه شب 4 خرداد 1400

.
پ.ن
:
1.
نتیجه: اگر #لاریجانی با #حکم_حکومتی افزوده شود! یک بمب کاذب شادی بین نواله خوران ایجاد خواهد شد! این بازیهای روانی در کنار بمباران با قطع و وصل #برق و شوکهای اقتصادی زنجیره‌ای به جنازه‌ها روحی تازه خواهد بخشید! اما اگر خبر تائید نشود، فرمول همان قبلی است: لاریجانی یا جلیلی+ معاون اولی دولت آقا و آقازاده، یعنی: #سعید_محمد .
.
2.
به گزارش خبرگزاری فارس، با پایان یافتن روند بررسی صلاحیت‌های کاندیداهای ریاست جمهوری( کارگزار آقا و بعدا آقازاده مژدبا؟!)، خبرنگار این خبرگزاری به فهرست غیر رسمی کاندیداهای نهایی دسترسی پیدا کرد.

مطابق شنیده های خبرنگار فارس صلاحیت این هفت نفر تایید شده است:
۱
. سید ابراهیم رئیسی
۲
. محسن رضایی
۳
. محسن مهرعلیزاده
۴
. سعید جلیلی
۵
. علیرضا زاکانی
۶
. عبدالناصر همتی
۷
. سید امیرحسین قاضی زاده هاشمی


صف ماسک کرونای امروزی برای بیعت فردا

دروغ مقدس ولایت تقیه و زالوها: بمب اتمی و بمباران مردم حرام است!
روسپوتین: بمباران مادی/معنوی/عاطفی مردم پریشان ایران با مالِ خودشان حلال است.


و اوج این جنایت وقتی‌است که امید جعلی به امنیت زمانبندی‌‌شده برای #قطع_برق را عمدا رعایت نکنند! تا #شلیک به امنیت ملی (به نفع میلی) کاملا ضربه‌ای کاری شود و اراده را متلاشی کند! تا حتی مدیرتوانیر بگوید وقتی ماموران برای جمع آوری #دستگاه_ماینر رفتند، به ایشان شلیک شده! تا تو ندانی حاکم کیست؟

#انرژی_صلح_آمیز_هسته‌ای اگر نتواند برق تامین کند، قرار است آیا به کار #بمب_اتمی بیاید؟ این راز را تنها خرِ راسپوتین می‌داند که دهها سال نیروگاه بوشهر را در برزخ نگاه داشت تا قطره قطره خون ملت را بمکد و بچاپد تا چین بیاید و با کاشتِ تخمِ کرونا، با کله پاچه‌ی ملت، از چراغ موشی نیروگاههای فسیلی، #بیت_کوین برداشت کند؛ تا لوازم برقی من بینوا دیروز بسوزد! که داستانش را فردا خواهم نوشت!

این است حکومتِ #روس و #چین و شرکاء، با صدور حکم حکومتی به ارباب بومی ولایتی که: ای حاکم گروگان! رازهای قرارداد را برای صاحبان حق و رعایای خودت رو نکن! #ایران_مال_ماست !

ظاهرا تا این قانون اساسی برقرار است، بحرانسازی و شوکدرمانی و پروژه‌ی بمباران روانی و مادی مردم ایران، ادامه خواهد داشت! در این سفر عرفانی یا #زامبی میشوی و یا پیش از آن میمیری. یعنی یا باید مملکت را ترک کنی و یا قانون اساسی را گرد منافع مشترک مادی اولیه، به‌جای حقوق ثانویه(مثل ایدئولوژی) تغییر دهی! وگرنه مال ایران، مالِ ایران‌مالیان خواهد بود تا آخرالزمان!

اگر چنین تصاویری 40 روز بعد پروموت شد! بگذارید به حساب مشروعیت بینوایان.

گفتند: #مژده! همه همه همه... بیایند در #ایران_مال در منطقه‌ی دوبی نشینهای سپاه شمالغربی تهران (برخلاف درمانگاههای خصوصی جنوب تهران)، تزریق #واکسن_کرونا رایگان است! ماسک هم فراموش نشود!

مردم رفتند و صف بستند!

دوستان گفتند: فیلمبرداران انتصخابات، از مردم در صف با ماسکهایشان فیلم تهیه کردند!

بعد اعلام کردند، بدلیل استقبال فوق العاده، واکسن تنها به بالای 70ساله‌ها میرسد.(یعنی حدود چهل پنجاه نفری که در این سن رمق داشتند حرکت کنند!

البته #ایران مالی است غصبی که 42 سال پیش بموجب اظهارات شفاهی دموکراتیک از سوی امام خدعه‌ها، در قراردادی مخدوش و نامفهوم، ناشی از غبن(فریب) مردم در معامله، بدلیل درج کلمات حقوقی چند منظوره در قانون اساسی سلطه، از لحاظ حقوقی باطل است و بزودی(نه دیر یا زود) از دماغ نوزادهایشان در هرکجای جهان درخواهد آمد! مگر اینکه همین الان، نه میان خشم گروههای گذشته از جان، و یا یک ثانیه مانده به آخر خط زمان، #توبه کنند! شنیدم که این روزها عده‌ای از هرجامانده، از شرق تا غرب، دنبال آدرس و پاتوق و گعده‌ی آقا و خانم‌زاده‌ها می‌گردند.!

این #حکم_حکومتی_طبیعت است!

هر چند پس از رونمایی از یکصدوچهل و دوهزار کلک مرغابی به ملت شهید پرور و همیشه در صف ایران، اینها به یاری دکتر مهندس کدخدایی، دیگر نیازی هم به تطبیق آمار مشروعیت بالای 50 درصدی هم در خود احساس نمیکنند!

چرا که کافی است با سران5 عضو شورای امنیت سازمان دُوَل(نه ملل) قرارداد مبایعه نامه را خوب ببندند و برای حفظ اسلام که از اوجب واجبات است، سهم همه را به ترتیب اجرای نقش، ادا کنند!

گیریم سهم چین، برق مجانی باشد برای ارز رمز و درو کردن خاک زیر و روی ایران و سهم روس هم مزایای دفاع رایگان از حرم در سوریه...

دنیای جدید دنیای کسب درآمد از برندهای سوق الجیشی است... کدخدا را ببین ده را بچاپ!

و چه نیک اگر قانون یکی را کدخدا کرده باشد و رعایا ندادنند که خدایشان اوست و بقیه باید توی صف بوق بزنند و پیمانکاران هم برای هر بوق از ایشان یک قطره خون بگیرند و سهم ارباب بومی و اربابان جهانی را بصورت عادلانه توزیع کنند.

کار به ناکجایی رسیده که آن ببوگلابی خط خطی و سپاهی، #ضرغامی هم گفته من ایران را بدون نیاز به اعتبار نفت و بودجه، میسازم. یعنی روی برند خون مردم، میتواند سرسره بازی کند جوری که جز خودش و سپاه مولا و پیمانکاران نایاکی و ونکوری و دانشمندان و محققیق مشروعیتسازی در دانشگاه مریلند امریکا و سناتورهایش، کسی لیز نخورد! چیزی شبیه درآمدسازی سلبریتی‌های هرجایی در ایسنتاگرام از محل تبلیغات. و یا درآمدسازی رضایی(نه امام رضایی) با گروگانگیری و گروگانفروشی با بهره از برند زر و زور تزویر نظام...

با اینهمه حرف حرف زالوی دو عالم، آن خروس لاریِ جان جانی است! که مسئول قرارداد فروش منابع طبیعی و انسانیایران به #چین است.

این یعنی برنامه ریزی از سالهای قبل روی سناریوهای مختلف... و ظاهرا پیروز میدان این سناریوست که در چند پست قبل، پیش از ثبت نام او با ناز و ادا، از آن رونمایی شد!

عموما معما چون شود حل، گردد آسان.

مثل چند سال پیش، در رونمایی #مثنوی_سناریوی_بنفش که از مبانی و شرح وظایف و تکالیف آن امنیتی ترین استراتژیست 40 سال اخیر، یعنی حسن کلید ساز میگفت و کس نشنود تا امروز که قطره قطره اثبات شد.

لذا اکنون نیز این پرده از سکانسهای قطع و وصل برق با برنامه‌ی اعلام برنامه ریزی و عدم رعایت برنامه ریزی( به قصد نفله کردن باقیمانده ی توان و روان مردم)، از بهر حفظِ خالِ لب آن یار بیمار است... با تاکتیک بمباران عاطفی روی جنازه‌ی اذهان عمومی تا یک ذره غیرت هم در زامبیها باقی نماند و در تکمیل سرنوشت پریشانِ قومی مالباخته، اثبات شود که میشود بی حیاتر از پیش بود و حتی شمشیر از رو بست و صراحتا اعلام کرد کی به رای مردم نیازمند است؟... و مشروعیت نایب امام زمان از خداست که لله ملک المسوات و الارض، و او در این فاز(در گام دوم) دیگر نه نیازی به حضور مردم دارد و نه فریبکاری... آش کشک خاله‌ست که هر که بخورد و یا نخورد، به پایش بسته شده است.

در واقع و ظاهرا، این روزها تمام سعی شان را میکنند تا بگویند: نفس کش طلب میکنیم و هیچ پشره‌ای هم در #میدان نیست! تا حکومت نظامی موجه شود...

لابد افسر روسی بهشان گفته این ملت در اولین گشایش در گام دوم چهل ساله، با دو تا شکلات خر میشوند و همه چیز را فراموش میکنند.

اولین گشایش هم وابسته به اولین صورت وضعیت مبایعه نامه ی جدید روسپوتینچینی از محل سوختن تلویزیون و یخچال و ماشین لباسشویی و سایر لوازم برقی دارد که فیوزشان عین فیوز #آدمک_ایرانی، سرمدی نیست.

ببین چه به رقص درآورده اند رقاصان را در حیاط خلوت آل ولا و لابی‌ها و پیمانکارانش در ایران مال آقا مژدبا و سپاهِ شرکاء؟

یکماه بعد که لاریجانی از صندوق درآمد و سعیدممد شد معاون اول دولتش و شورای موقت رهبری هم( با ترکیب رییسی+خالیباف+ یک جنتی زاده از شورای نگهبان) شد شورای موقت 40 ساله تحت ولایت در سایه ی آق مژدبا...باز این اصلا جلبها در نیایند بگویند: این که معلوم بود ما میدانستیم. راه دیگری نداشتیم که تنور را برای محمود و رییسی داغ کنیم تا بتوانیم با لطایف الحیل زنده بمانیم تا شاهد مرگ بابای مژدبا باشیم و آنگاه کار تمام است.

بینواها گمان برده اند که معنای این بیت از مثنوی بنفش در 4 سال پیش بابای مژدبا بوده است... نه قدرت اتاق فکر پشتیبان قانون اساسی سلطه...

حسن و محمود و ابراهیم منم...آن سه حرفند! من سرم "من" بدنم!

فقط فیلم را ببین که این ملت بینوا برای نمردن و زنده ماندن و دیدن مرگ بابای آق مژدبا، چقدر تر و فرز شده اند! ا نگار مشکل آن رهبر موقت است که خود گروگان است.

نمیدانند که مشکل از جهل به قانون و پیمانکاران میانی(پرچمداران صاحب تریبون) است که آدرس را نادرست نشان میدهند که اصالت در شخصیت این فرد و آن فرد است! نه در قانونی که نظارت مردمی را بصورت سیستماتیک حول یک امر مادی مشترک تضمین میکند.

درست مثل یک شرکت سهامی عام(نه خاص)

خیام ابرهیمی
3 خرداد خونین شهر 1400 سال دلالی خودفروشان نواله خوار

پ.ن
این ویدئو را از پیج دوست گرانقدرم Fas Soh برداشتم، که نیک نوشت:
"وبای جهالت، ز زیر عباست!
که خود منشاء درد و رنج و بلاست
!
هرچند که مردم ما بهتر از من میدونند ولی این روبه صفتان مکار، هفت خط روزگارند
!"

و اضافه کنم که این معرکه گیران همواره به عده ای تنور داغکن معرکه در بین تماشاچیان و پشت ویترین فروش بلیط، و تعدادی مار شاخدار و نیز تاج برسرانی نیازمندند که اولین دشت لوطی را بدهند تا جوانمردان رغبت پیدا کنند در کلاه بچه مرشد پولی بریزند و برای جناح چپ و راست لوطی و فلانهایش اعتبار و مشروعیت بخرند و پورسانت امنیتی‌اش را بگیرند! 

Sunday, May 23, 2021

پشره یعنی (پشه‌+حشره)

وَ ما اَدراکَ پَشَرِه؟
(و تو، چه درکی از پَشَرِه داری؟)



مراحل تکوین میخ طویله تا پونز در پیشانی، تا استخوان لای زخم... تا مرگ سهراب.
(از ماله‌کشی تا دوگانه‌سوزی با شعر و سکوت... تا ایرانستان)
1.
 از بگم‌بگم و مگومگو و آن چیز دیگر بگو! (نکند لال بمیری)

این روزها مجال گردوخاک و معرکه‌گیری با نطقهای آتشین #محمود_احمدی_نژاد(عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام قانون اساسی آقا)، آن استادِ سربازان انتحاری آلِ عبا، آن لاف‌زنِ "بگم بگم" و بی حیا، که به توپ و تشر به میلیونها #خس_و_خاشاک در چنبره‌ی اهریمنی بازوانِ یک اختاپوس #میدان، هر چه بود و نبود را با دلقکبازی و شیرینکاری رُفت‌وروب کرد و ربـــود؛ اینک #بلبل شده و معلوم نیست چرا از بچه کشی #فرعون میگوید و از #شیطان_صحنه_آرا... (تو گویی بفرموده دارد سکانسِ نقش خود را در سناریوی #اتاق_فکر در ماجرای جنایتِ تکه تکه کردن فرزند بدست پدر جان سرهنگِ دو نظام و قربانی بینوا #بابک_خرمدین را تکمیل می‌کند... تا نهایتا با چنین حواشی و افشانکردنهای پی در پی‌اش، به جرم تهمت و انگ، یا به مصلحت به زندان درافتد و اپوزیسیونی شود برای روز مبادا... و یا بقول خود در یک فاجعه شبیه سرنگونی هواپیمای اکراینی تصادفا شهید شود چون #قاسم_سلیمانی به تعاملِ تنازع بقاء بین ارباب درون مرزی و برون مرزی، به #حکم_حکومتیِ سلطان و ملکه‌ی اصلی پشت پرده‌ی بانکداران لندنی در حاشیه تا متن صحنه در تمامِ نمایشنامه‌های سوار شده روی پتانسیل حوادثِ جنایی/پلیسی و بازیگران و بازگردانش... یعنی همین الان اگر یکی در میدان امام حسین از سر یاس عربده‌ای بکشد... فوری روی عربده‌ی او ندای هل من ینصرنی خود را پوستین می‌کنند
این است درس اساتید روسی به ماترک پرسنل خیانت پیشه‌ی
#ساواک در 42 سال خدمتگزاری به بینوایان ستادی و خط مقدم ساواما.

محمود احمدی نژاد دیروز در کمال امنیت گفت:

"نهادهای امنیتی همواره خود با ایجاد آشوب و تخریب و آتش به پا کردن در اعتراضات مردم، مطالبات را به انحراف میکشانند و این روزها هم نقشه دارند که با ایجاد یک حادثه (شبیه سقوط هواپیمای اکراینی و یا تصادف قطار و یا یک انفجار مهیب و یا یک فاجعه...)، اذهان عمومی را پریشان و مشوش کنند و حواس مردم را از بحران تحریم مردم در انتخابات، پرت کنند!
دست پیش گرفتن برای پس نیفتادن
...

این درغگوی امنیتی/حرفه‌ای در بخشی از افاضات مسبوق ادبی خود گفت: "به من دروغ می‌بندند! اونجای آدم دروغگو!..." (در راستای ادبیات کوچه بازاری و عبارت "آن ممه رو لولو برد!")
نتیجه: خر همان خر است! فقط پالونش عوض شده
!
.
2.
استخوان لای زخم:
این دودوزه بازی میان بمباران اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی از چپ و راست روی عواطف و اذهان عمومی و زندگی مردم بینوای خفت شده، البته در بین اصلاح‌جلبان دوگانه سوز هم بازیها و نمودهایی دارد... از جمله این روزها روزنامه نگاری در کلاب هاوس پرده از هویت پنهان #سهند_ایرانهمر برداشته!

کاری ندارم که این روزنامه نگار، کیست و هدفش ماموریت و گل آلود کردن آب است برای ماهیگیری فرماندهان میدان؛ و یا مستقل است و اساسا نیتش خیر است!

نکته اینجاست که تاکنون کسی با فعالیت مجازی نام فیکی بنام #سهند_ایرانمهر کاری نداشته است!
یعنی او تاکنون مزاحمتی برای سربازان سایبری نداشته است!
تجربه‌ی من:
ده سال پیش، کماکان میان جاده‌ خاکی‌های انحرافی مطروحه توسط شیرین‌دهنانِ اپوزیسیون جعلی نظام، وقتی جملگی به سعی مکشور اتاق فکر، آدرس را نادرست نشان میدادند، راقم این سطور وقتی با اسم مستعار و با همین سیاق، از حکمت و فلسفه‌ی قانون اساسی پرده برمی‌داشت و مدام در فکر راهکار بود و برای فهم حقوقی روشنِ آنچه بر ما میرود، روزنه‌ی آگاهی می‌گشود که: "هرگونه مشارکت در این بازی قانونی و با قواعد مربوطه، عملا شراکت در خون ریختن به آسیاب ارباب است و بازی با جان و نان مردم و رعایاست، سربازان تخریبچی آرتش سایبری در یک هجمه‌ از سوی آی.دی.های فیک ( خود با نامهای فیک و البته بدون تصویر و بدون تولید محتوی) آن صفحه‌ی قبلی و نیز همین را که همواره پر از تولید محتوا بوده را به فیسبوک ریپورت کردند، که نام طرف واقعی نیست! تا ناگزیرم کنند با نام واقعی بنویسیم... فیسبوک هم طبق روند معمول با دریافت پاسپورت و شناسنامه مشکل را حل کرد... اما نیت آنها این بود که اگر روزی روزگاری شخصی چون من، مستقیما مردم را مخاطب قرار داد و هوس کرد به فعالیتهای میدانی اقدام کند؛ همواره در میان بازوان اختاپوس خفت باشد و دیگر هیچ... اما آن سربازان با نامهای فیک همواره خودشان برقرارند؛ چون از اینسو عملیات #سلبی-حذفی در کار نیست! و چنین ادبیاتی ابزارِ کار تنورداغکن‌های مورد نیازِ خودشان است!
اما نکته اینجاست که در این سالها، کسی مزاحم شخصیتی جون سهند ایرانمهر نشده و فیسبوکش برقرار بوده است! البته در فیسبوک اگر ریپوتر نداشته باشی کسی با تو کاری ندارد. کاربران عادی که تا زمانیکه کسی مزاحمشان نشود، عموما کاری به این روشها ندارند! اما آنکه اهل ریپورت است معمولا آنانی هستند که بصورت سازمانی از این بابت منتفعتی می‌برند!
.
بهار است! بزن بر طبل بی‌عاری!
این روزها که مردم میان چرخ دنده های فقر و فلاکت قانونمداران قانون اساسی، روغنشان چلانده میشود! از همان عده در همگامی با خوش‌رقصی سلبریتی‌های حواس پرت‌کن فضای مجازی نظام (که همواره با هزار ابزار مادی و معنوی امنیتشان پروموت و ساپورت میشوند)، در
#ساحل_امن و بیرون از گود، می‌شنویم که:
"بهار است یاران... تا کی نالیدن؟... بیا کمی برقصیم و بخندیم و می در ساغر اندازیم..."
که صد البته زیر بمباران سازماندهی شده‌ی شوکهای اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی و جنایی، این هم از آن حرفهاست
...! نشان از بی‌دردی و یا عدم علاقه به تشریح درد عمومی دارد! طرف یا تامین است و درد دیگران خار چشمش میشود و زندگی بی‌دغدغه برایش زهر می‌شود! و یا مامورتیش سرپوش گذاشتن بر درد عمومی است. لذا آن توصیه‌ی نیک سپیدنمایی، که روزگارش امروز نیست، میان این همه سیاهی، جزو رسالتش است.
او می‌تواند با شکم گرسنه ی میلیونها انسان سر کند! چون شکم خودش پر است و رختخوابش گرم!
چنین شخصیتهایی را میتوان در دو قشر یافت:
1. قشر مرفه و یا پیمانکاران پروژه‌های درون مرزی و برون مرزی برادران قاچاقچی که پیوسته در بصیرت روشهای متنوع  صدور انقلاب با پولهای منتسب به اختلاسند!
2. مامور جماعت، که در کار سپید نشان دادن سیاهی‌هایند و از این روش نان می‌خورند!

به همین سیاق هم وقتی خانه در حال سوختن است... اخبار خبرنگاران حرفه‌ای، چون #سهند_ایرانمهر با تاسی از ادبیاتِ نغزِ استاد #مسعود_بهنود در بی.بی.سی کارشناس در بررسی نشریات پهلوی و اصلاح طلبی(با مرکزیت استاد #بیعت برای نظام قوچانی) از پاسداشت هنر خطاطی و نقشهای آسمانی نقاشان سنتی و مدرن گرفته تا هنر نوشیدن شراب شیراز در کاخ موزه‌ی خانم #هاوی_شام و شب نشینی و شبچره با ابراهیم گلستان در لندن و آن شبهای روشنفکری از کافه نادری تا شب شعر در کافه‌ای دنج در بیرمنگام... هم از آن حرفهای حواس پرت کن تاریخی است در وسط #میدان نفله شدن مردم بینوا... برای تنفس امن در حاشیه و پرت شدن از متن ماجرا... که همانا از لوازم زلم زیمبوی عقیم کردن اراده‌ی ملی در بازیهای لاکچری لای اصول 5 و 110 و 177 قانونِ اساسی بواسطه ی تمام قانونمداران ارباب است در ایفای نقشِ تاریخیِ سرداران سوار بر قطار صدور انقلاب از قم تا شام و قدس ... یعنی یا تا ابد قربان ختم روزگار #خاتمی و اعوان و انصار راه امامش از کرباسچی و سید حسن و ابطحی تا تاجزاده بشو... و یا خود را کلا به جهل العارفین بزن و از هر چیزی بگو تا به تریشِ قانونِ اساسی هر سبزقبایی برنخورد... گیریم در این معرکه تمام ملت نفله شوند... به خالِ لبِ یار آن امام همام...

این یعنی: استخوان لای زخم.
.
3. شترسواری دولا دولا نمی‌شود!... یا می‌شود؟

اما اگر در کنار بهره مندی از مواهب بریتانیای کبیر، به اندازه‌ی یک کارگر گورکن لندنی دارای درک حقوق بنیادی انسانی باشی و فهمیده ای که بازی در چارچوب قانون اساسی یعنی ادای تکالیف یک تدارکاتچی و یا آبدراچی... و اگر قلبا اهل #توبه از چنین قانون اساسی باشی، باید یک علائم حیاتی از خود بروز دهی... نه اینکه مدام آب در آسیابش بریزی و شتیل امنیتی خود را بگیری و نامش را بگذاری رفتار حرفه‌ای... تا مشمول عقوبت قتل‌های زنجیره ای نشوی!

قلبت نگیرد، جانِ برادر، ای خبرگزار حرفه‌ای، که سندهایت همواره چور و بساطش تامین است!
لازم نیست برای ابراز نظر، حتما به ولایت مطلقه‌ی فقیه فحش بدهی و امنیت مالی و معنوی خاندان خود را از محل نوازش روزی‌نامه‌های داخلی در بی.بی.سی، در معرض قتل‌های زنجیره‌ای قرار دهی! کافی است تنها گاهی، فقط گاهی آدرس را درست نشان دهی! و یک ابراز وجودی بکنی که ما هم مردمانیم!
یعنی آیا روغن زدن به نان، آنقدر مهم است که حتی موقع پروژه‌های بیعت و ماستمالی سیاهی‌ها، نتوانی سکوت کنی؟ حتما باید یک اظهار نظر برای تائید نظام سلطه کنی؟ پس سکوت را برای چه وقتهای گذاشته‌اند؟ شاید سکوت تو مترادف با کم رونقی نان و روغنش باشد! وگرنه بعید است که تو بتوانی هم با جنایت‌پیشه کار کنی هم با جنایتکار و هم با قربانیان...
بنابراین آن پری‌رویان که با قر و فر و ناز در پنت هاوسی بین #لندن تا #مریلند امریکا دوزیستی‌اند و هنگام تحلیل نظام در بی.بی.سی و سایر رسانه‌های سلاطین، حواسشان به ویرگولها هست و از این بابت کبکشان همواره خروس می‌خواند، کافی است تنها کمی هم از خشت کج قالب ریزی شده در جمع جبری 3 اصل(5+110+177) قانون اساسی بگویند! و یا اگر نمی‌گویند مردم را با هزار ترفند زبانی گنگ و صریح به امر #بیعت با ساختاری که قربانی اول و آخرش مردمند، تشویق نکنند! که خود بهتر میدانند که مشارکت در امر #بیعت تنها کاسه‌ی ایشان را پر از ماست می‌کند و تنها جامهای ایشان را از شرابِ خون مردم، قطره قطره از سر رونق
#برجام با هر سرانجامی لبالب می‌سازد... وگرنه کدام پول آزاد شده از لبنان و سوریه و عراق و افعانستان و نزوئلا و کانادا و انگلیس و گرجستان و دوبی و ... سر درنیاورده که قلم بعدی دومیش باشد؟
 چرا که خود بهتر میدانند که چگونه این قانون در طول 42 سال چگونه به قتلهای زنجیره‌ای اختیار و اراده‌ی یک ملت بینوا کمر بسته، و چرا با حاصل جمع اختیارات ولایی و رفتار قانونی مندرج در آن، تمام این بساط ارباب و رعیتی، از لکوموتیورانانِ قطار صدور انقلاب (رییس بی اختیار و شامورتی‌باز دولت ولایی) به دیار قدس گرفته تا تدارکاتچیان و آبدارچیان همان قطار را روی دو ریل ثابت چپ و راست ( یعنی سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی تکنفره)، عملا عقیم کرده و سرنوشت به دست اربابِ مهندس کداخدایی است که ذوب در حکم حکومتی با  اختیارات فرامردمی در ولایت از ما بهتران است! آن هم به‌یاری تمهیدات و پشتیبانی پیمانکارانِ پروژه‌های قادر مطلقه و مهندسان انتصخاباتی و صحنه آرایی خبرگزاران صادراتی و چه بسی صاحبان تریبونهای گروگان ...
از این رو با آنکه پیش‌تر، در عبرت سال 88 و 92 و 96 اثبات شده که فحوای قانون اساسی سلطان صاحبکران و برده هایش، قانون لوطی و کشمشخورانش است و در یک معرکه‌ی قانونی، همه فدای فرمانده‌ی ستادی یک
#میدان اهستند، لذا باز هم بر بیعت با قانون چنین سازوکاری، یکجوری گل از گلشان می‌شکفد، که انگار یکی ایستاده و غنیمت از کفار را بین مومنینريال تخس میکند!

براستی، اگر ایشان که اهل فنون حرفه ای‌اند ندانند که از این قانون جز برای نواله خوران، تره‌ای برای هیچ مردم مستقلی خُرد نخواهد شد، پس ای مهم را چه کسی باید بداند؟
براستی در چنین موقعیتهایی چرا ایشان یکجوری خود را مخفی نمیکنند تا ناگزیر نباشند، در رودربایستی با ماموران برون مرزی نزدیکتر از رگ گردن، به نفع نظام سلطه کاری کنند!
آیا آنقدر فقیر و گرسنه‌اند که فدا کردن یک ملت به منافعش می‌ارزد؟

از این روست که معلوم می‌شود: از دید جمیع ماله‌کشان اصلاح طلب بیرون و درون گود و شاغل در رسانه‌های داخلی و غربی، چرا ضروری است که از این سوراخ 42 ساله، به سعی ایشان و تاجزاده‌ها باز هم بساط این نان‌دانی‌های خونین برقرار بماند و باز مردم از آن سوراخی که ایشان در آن می‌دمند برای بار چندم گزیده شوند، تا چه سیخ بسوزد و چه میخ... اما مکان امن و کباب و شراب ایشان برقرار باشد!... همین!

مع الوصف، با اینکه همه میدانند که از قانون شبان رمه‌گی، کبوتری زاده نمی‌شود، لذا در این کاسبکاری ولایی، لبّ لبابِ داستان این است که: فحوای پیام #بیعت در انتصخابات ولایی، همان شاه بیت #مثنوی_بنفش بود که چهار سال پیش و سالهای قبل‌تر، چنین روزگاری را  پیش‌بینی کرده بود! که از قول سلطان قانونی گفت:
حسن و محمود و ابراهیم منم... آن سه حرفند من سَرَم من بدنم
!

*

4. داور بگوید: پشره یعنی چه؟

داوری در باب موقعیتِ صاحبان تریبون و رسانه که عمدتا در دست اصلاح طلبان است، بسیار سخت است! نمیدانیم کدامشان در معرض تهدید و خطر مرگند! کدامشان نان و امنیتشان وابسته به چاه نمایی است... اما لازم نیست که ایشان چون آتشبیاران معرکه بد و بیراه بگویند... تنها کافی است از معرفت و آگاهی به ظرفیت قانونمداران و از جمع جبری قانونِ اساسی خون در شیشه، بگویند! تا امیدی بیهوده را در چشم مردم بینوا نسازند!
همینها را بهانه کردم تا به کسیکه ظرفیتش بالاتر از آنهاست چیزکی بگویم
:
ابراهیم نبوی (داور دیروز خودشان و خودمان) از
#مریلند_امریکا گفت:
"بهترین دوستانم مخالفین فکری منند! با دوستان همفکرم ناهار هم نمیخورم!"
...
در بازخورد به همین یک خط، عرض شد
:
شام چی؟
صبحانه؟... میان وعده؟... شبچره؟...!!! بستنی.... فالوده؟... دور از جان مزایای ناشی از فروشِ خون پشره؟...
و ما ادراک پشره؟... آیا جمع جبری پشه و حشره، می‌شود پشره؟

والله 98 درصد از عوارضِ زخمهای آن "آری" جاهلانه و گیـــــــج، در ناگفته های جمع جبری 3 اصل 5+110+177 (در سال 58 و 68) نهفته بود و هست هنــــــــــوز.

داور جان!
رفتار
#سلبی کافی نیست!
کمی ادویه‌ی
#ایجابی لازم است. ضد قانونِ اساسیِ پشره، چیزی بگو!
عین #سهند_ایرانمهر میان واژه‌های طنازانه و قابل تفسیر به هفت روایت، نپیچان ما را و تنها از هنر برزخی مگو...! پیچمان در رفت در این 42 سال و عمرمان با فقر و فاقه و رنج حاشیه نشینی در کوره راه کشف آیات میانِ اصولِ بَدَوی بر باد رفت... کمی از لبّ مطلب و از ریشه و از اصلِ ماجرا بگو
!

اگر اهل مطایبه و شعر و طنزی و با طنازی میانِ واژه‌ها اموراتت می‌گذرد، لااقل میان خون و بمباران حواس جمعی، این سخن از #مولوی را بشنو و مثل #محمود با نگفته‌ها از کنار بگم‌بگم‌هایت رد نشو و آنها را بموقع بگو... نه پس از مرگ #سهراب... و نه پس از تکه تکه شدن #بابک_خرمدین و ایران تا #ایرانستان ...
آنوقت که تو بخواهی بگویی با قطار قانون اساسی نمیتوان از قدس سردرنیاورد، دیگر خیلی دیر است! امروز بره‌ها پیش از رهسپاری به سمت مسلخ، نگاهشان به دهانِ شماست
.
مولوی
:
تن مزن ای پسر خوش‌دمِ خوش‌کام، بگو:... بهرِ آرامِ دلم، نامِ دلارام بگو
!
پرده‌ی من مدران و دَرِ احسان بگشا... شیشه‌ی دل مشکن؛ قصه‌ی آن جــام بگو
!
ور درِ لطف ببستی، دَرِ اومید مبند!...بر سَرِ بـام برآ و زِ سرِ بـــــام بگو
!
وَر حدیث و صفت او، شر و شوری دارد... صفتِ این دلِ تنگِ شررآشام بگو
!
چونک رضوانِ بهشتی، تو صلایی درده... چونک پیغامبر عشقی، هله پیغام بگو
!
آهِ زندانیِ این دام، بسی بشنودیم... حالِ مرغی که برسته‌ست از این دام بگو
!
سخنِ بند مگو و صفتِ قند بگو... صفتِ راه مگو و ز سرانجام بگو
!
شرحِ آن بحر که واگشت همه جان‌ها او است... که فزون است زِ ایام و زِ اعوام بگو
!
ور تنورِ تو بُوَد گرم و دعایِ تو قبول... غمِ هر ممتحنِ سوخته‌ی خام بگو
!
شکر آن بهره که ما یافته‌ایم از دَرِ فضل... فرصت ار دست دهد، هم بَرِ بهرام بگو
!
وگر از عام بترسی که سخن فـاش کنی... سخنِ خاصِ نهان در سخنِ عــام بگو
!
ور از آن نیز بترسی، هله چون مرغ چمن... دم به دم زمزمه‌ی بی‌الف و لام بگو
!
همچو اندیشه که دانی تو و دانایِ ضمیر... سخنی بی‌نقط و بی‌مد و ادغام بگو
.
#خیام_ابراهیمی
خرداد 1400 راهزنان دل و دین

.
پ.ن
:
#مریلند امریکا همانجاست که در دانشگاههایش اساتیدی صادراتی موجودند که به‌یاری اهل بیتِ #ساواک اندر قانون #اژدهاک و خونرسانی به راسته‌ی حجره‌های #نایاک، در گروههای پژوهشی و نظرسنجی و آمارسازی برای سناتورهای امریکایی، در راستای مهندسی و باورپذیری مشروعیتِ نظامِ ولایی، در پروژه های برون مرزی، هی مهندسی می‌کنند و تا دکتری باز مهندسی می‌کنند... تا در پوستین آزادیخواهی منجر به تثبیت قانون اساسی ولایت مطلقه فقیه، کسی نفهمد معنای #پشره چیست و با ادای حق چنین ماموریتی، عقوبتِ تمام نواله‌خورانِ یسار و یمین‌اش (در دو جناح چپ و راست)، به قیمت فقر و نابودی 70 میلیون کرم و پشه و حشره.... (شما بخوان پشره) تضمین شود!
البته تماما قانونی و با رعایت نکات ایمنی در انتخابات زنجیره‌ای با روشِ دموکراتیک موردِ نظر، گرد کرسی‌های آزادپریشی؛ در یک اتاق فکر مورد تائید پنج سهامدار سازمان دُوَل(نه ملل).
و مهم نیست این قانون، قانون گرگ باشد یا کفتار و موش.

کافی است بر سرش عمامه و یا کلاه سربازی باشد و گردش کلی صغیر و حقیرِ درازگوش! 

Saturday, May 22, 2021

تجزیه و ترکیب جنایاتِ خرمدینان در جبر جغرافیایی تاریخی

تجزیه و ترکیب جنایاتِ خرمدینان در جبر جغرافیایی تاریخی


گذشته از روایتِ بازیگران جنایتِ #شیطان_اکبر و همسر، در حقّ پسر بی‌ سَر، در ولایتِ ژن برتر، اما: بیا تهدیدِ مچل کردن ملت را بدست #اتاق_فکر خودسَر، به فرصتِ یک اثر مبدل کنیم:
به هیچ قدرتِ سروری #آویزان مشو! (چه روس و انگلیس و فرانسه و امریکا...چه چین! همه ختم میشوند به سلاخی #بابک_خرمدین در #حمام_فین ) تا با #هم_افزایی بین تمام اجزاء در کل(گرد منافع صرفا #مادی )، صاحب قدرتی مشترک و #آزاد و #مستقل شوی! تا در رعایت حریم غیرخود، به اخلاق مدنی هم دست یابی! معنویت یعنی این!
دین یعنی رهایی از بت... مذهب یعنی با ابزار سنتی بت کردن دین در پوستین. مشکل از بستن فخر پدران و مذهب سنتی به ریش دین مدرنی است(در هر زمان) که میان تمام انسانها، یکی است! منشاء دین، آزادگی وجدان انسان است... نه مذهب قبایل حشری در عصر حجری تا قجری.
به دوستی که دم از دینِ خرم میزد و چپ و راست با فحش به هر غیرخودی، شعارهای آریایی شلیک میکرد، نوشتم:
تو هم همانی بینوا... چون نمیدانی که همه از یک آب و هوا می‌نوشیم... یکی مست می‌کند تا حد خرمستی و رَم میکند تا سلاخیِ هر هستی! یکی سرگرم می‌شود به کندن ذره ذره‌ی پوست و دَم می‌کند زیرپوستی!
"دین" به معنایِ مذاهبِ عهد دقیانوسی نیست... مذهبِ اسلام طالبانی و داعشی و شیعه‌ی صفوی و خلافتِ عباسی نیست!
دین تنها یک کلمه نیست... که با پسوند و پیشوند گردِ نامی، ارزشی ویژه یابد... که اگر آن را به ریش فرخ و بابک و اردشیر و کوروش ببندیم، رستگار شویم...
این بینوا افسر گارد جاویدان نام خود را از سال 41 در ارتش شاهنشاهی تغییر داده و بعد در خدمت ارتش جمهوری اسلامی بوده... و ضمنا با سربلندی میگوید اگر عرب ببیند آنها را قتل عام خواهد کرد! چون خوشش نمی آید!!!... این بینوا پدر جنایتکار از ابتدا نمیخواسته جنایتکار باشد... آنچه از او جنایت پیشه ساخته آن روحی است که از آن تنفس کرده و رشد کرده... این همان روحی است که موجب میشود بخشی از سران ارتش و بخشی از افسران و 80 درصد از ساواک به شاه(ولی نعمت خود) خیانت کنند... و ککشان نگزد! و 42 سال 80 درصد از همان #ساواک با #کراوات در خدمت حفاظت و اطلاعات نظام باشند و بجای روشهای بدوی صحاری حجاز به ایشان روشهای سرکوب و راهکارهای مدرن روسی/موسادی/اینتلیجنت سرویسی/... ارائه دهند!
نتیجه شده همین معجونی که سرداران میلی را در چنبره‌ی قدرت‌های برتر عالم، آنقدر عاجز می‌کند تا در مرور زمان تبدیل به قاتلان ملت خود کند... هی خون بکشند تا در رگ رزمندگی خویش از خانه تا کهکشانها تزریق کنند... آن هم مثل یک تکسوار که مردم در آن سیاهی لشکرند... گیریم روزی یکی از بخت ما از لپ لپ شانس خوب بیرون آید و به او #تغذیه_رایگان دهند و یک روز در رقابت با جهان پیشرو، تحقیر شوند و یک فحش به دژمن دهند و دو تا بکوبند بر سر رعایا... این یک روح سنتی و قجری است که در سالهای پیش از انقلاب اطلاعات(دیجیتال) کمتر نمود داشته... و امروز در عصر جدید، برجسته شده و فوران کرده...
پیام این نشانه‌ها و آیات ولایی در این جنایت که ارباب از #اتاق_فکر نظام روی امواجش، با موجسواری، پروموت می‌کند، این است:
اگر از دامادت خوشت نیامد، تکه تکه‌اش کن؛ بیندازش درون زباله
اگر از دخترت خوشت نیامد، تکه تکه‌اش کن؛ بیندازش درون زباله
اگر از پسرت خوشت نیامد، تکه تکه‌اش کن؛ بیندازش درون زباله
اگر از ملتی یا کسی خوشت نیامد، تکه تکه‌اش کن؛ بیندازش درون زباله
...
تفسیر #میدانی و بالینی‌‌اش یعنی:
این رسم جبرجغرافیا و تاریخ است که با قواعد و ادبیات "سلبی حذفی" میان قبایل هزارفامیل، غیرخودی را حذف کنی بیندازی درونِ زباله...
پس: اگر هشیار نباشی، یک فرقه تبهکار با تو چنین خواهد کرد! هُش‌دار!
.
تا قواعد بازی این است... همواره رعایا لقمه‌ی ارباب و ارباب بومی لقمه ی اربابانی اند که اگر از تو خوشششان نیامد تو را حذف میکنند و می اندازند درون زباله... و این بازی را تا آخرین قطره ی خون و نفت ملت ادامه میدهند...
نسخه ی این زخم و سرطان تاریخی اما، عمل باز نیست... بلکه هم افزایی تمام اجزاء در کل است گرد حق مشترک در خانه ی مشترک.
غده ی سرطانی #ژن_برتر ایدئولوژیک و تکنولوژیک و قومیت و زبان و سرمایه ...، نه با عمل باز و نه با شیمی درمانی حذف نمیشود... لاجان میکند تا مرگ...
نسخه در هم افزایی در یک شرکت سهامی عام است... نه شرکت سهامی خاص(گرد یک ویژگی دست دومی یک قبیله)... و نه حتی ائتلاف شرکتهای سهامی خاص(قبایل چپ و راست)... منافع مشترک حرف اول و آخر قدرت است... این را الیزابت اول از قرن پایان شانزدهم فهمید...با تاسیس کمپانی هندشرقی(اتحاد شرکتها و بانکداران لندنی) در خدمت خانه ی مشترکشان... ما هم به همان اندازه عقبیم... یعنی چهار قرن... و چهار صد سال است که قبایل درون قلعه های جدا جدا، یکدگر را حذف میکنند و می اندازند درون زباله...
و این شده روحی درون خانواده ای که سرباز چنین اربابانی است... از سلطان صاحبقران بگیر تا شاه صاحبکران و ولایت مطلقه فقیه صاحبجهان.. تا انقلاب صاحب زمان...
هر چه بینواتر ...حوزه‌ی حذف غیرخودی گسترده تر...
این روح ویرانگر ربطی هم به نیت خوب و بد یک سردار ملی و خدمتگزار وطن با دروازه های تمدن بزرگ و یا یک آخوند گدا و ملای دوزاری از قم تا جمکران ندارد... ربطی ندارد که یکی نیک اندیش باشد و دیگری تبهکار... مشکل در روح سیاه یک فرقه‌ی تبهکاری است که از دل تاریخ سنتی و جبر جغرافیایی این روزها در عصر مدرن زده بیرون از دماغ تمام شهروندانش کم و بیش... یکی کمتر در حد یک نفرت و اخم و حود حق پنداری...و یکی بیشتر تا حد جنایت...
چو نیک بنگری ادبیات پرچمداران آزادیخواهی هم، بصورت ملو تا افراط، از همین فرمول تبعیت میکند: مرگ بر غیرخودی... درود بر ملت ایران.
ملتی که باید روی میز من تجزیه و تشریح شود و به شکل من جورچین و ترکیب شود!
یاد آن داستان افتادم با جرح و تعدیل:
تجزیه‌ات خیلی خوب و نیک و آریایی
اما مرده شور ترکیبت را ببرند! که عین مایی!
خیام ابراهیمی
31 اردیبهشت 1400 تجاوز و راهزنی #فرقه_تبهکار
***
پ.ن:
1. با شعارهای نیک، اما با ادبیات سلبی حذفی، هیچ مسئله‌ای حل نمیشود! البته ممکن است مسئله موقتا حذف شود! اما زخم که یادآور مسئله است باقی می‌ماند...همین!
2. آنچه امروزه زیر تنلبار زخمهای تاریخی، ما نیازمندیم: یک انقلابِ مجازی در واقعیتِ ملموس است! این یعنی پیش از هر کنشی برای درمان زخمها و پیشگری از تکرا آن، ما در گام نخست و در آغاز راه به انقلابی در ادبیات #سلبی_حذفی (درخود و در جمع خود) نیازمندیم! تا با استحاله به ادبیات #ایجابی_جذبی در نگرش خود، قادر شویم مثل یک پزشک در بیمارستان، برای درمان بیماری و حل مسئله اقدام کنیم!
آنگاه قادر خواهیم بود با شناخت دقیق مسئله، آن را حل کنیم!
آن‌گــــــــــاه: چون که صد آمد... نََوَد هم پیشِ ماست!
3. مسئله نیازمند شناخت علمی، و حل‌ عملی و راستی‌آزمایی است! نه لاپوشانی و حذفِ غیرخود(مجهول) از این ستون تا ستون بعدی در پوستین‌های نو به نو بین عمامه و کلاه و دستار و کراوات...
4. هیچ پزشکی برای درمان یک اپیدمی، بیماران را حذف نمی‌کند! عصر سوزاندن یک شهر به جرمِ طاعون گذشته! بویژه که قانونِ طاعون، جعلی باشد!
  

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...