Tuesday, May 23, 2017

این گربه‌یِ بی‌حیا


این گربه‌یِ بی‌حیا تمامِ بارش را انداخته رویِ دوش یک نفر
===============
دوستانِ خودی و غیرخودی!
لایک‌هایِ حدودِ هزارتایی رسید به بیست تا! کجائید؟
حکایت خیرات به خودی‌ها و غیرخودی‌ها با هم فرق می‌کند!
 ظاهرا کار از کار گذشته و باز سفره‌ی خیرات پهن شده و رعایایِِ گرسنه، هراسان و مشتاق راهیِ لقمه برچیدن در میهمانیِ اربابند!
 هیچ مایه‌دارِ صاحبِ کاریزمایِ اهل کراماتِ اصلاح‌طلبی هم، یک تعارفِ خشک و خالی نکرد که ملتِ عزیز این‌بار بصورتِ دانگی میهمان خودتان در کلبه‌یِ محقرِ حقیر باشید، نه میهمانِ یک بینوایی که در جامش جز زهرِ فراموشی نمی‌ریزند... یادشان رفته که به نیتِ گوشت طیهو، گوشتِ گربه مرده گیرشان آمد! حالا خودی‌ها قانونا محقند... اما غیرخودی‌ها چه حقی دارند؟
 حکایتِ شمایلِ گربه‌سانِ این قانون‌اساسیِ خودی‌ها و تنها امانتدارش شده: حکایتِ درِ باز دیزی و حیایِ گربه.
 من فکر می‌کنم به‌بار کشیدنِ مسئولیتِ فهم یک ملت توسط یک نفر، جفای بزرگی باشد که قانون پدران در حقِ اربابی کرده که با تحمل بار سنگینِ "تصمیم‌سازیِ تک نفره" برایِ تمامِ رعایا، خود را مکلف به خدمت‌گذاری و نه خدمتگزاری یه آنها می‌بیند. فکر می‌کنم قانون باید این بارِ ناجوانمردانه را بر دوشِ تک تکِ رعایا، عادلانه توزیع کند تا عقوبتِ خطایِ انسانیِ ناشی از سنگینی بار یک ملت خدا، تنها بر دوشِ نحیفِ یک نفر نماند و عوارضش به نسل‌هایِ بعدیِ منتقل نشود!
 و این ممکن نیست جز این‌که: یک طوری با ثبتِ سند به چشم و گوشِ حضرتِ دوست برسانیم که: تداومِ این جفایِ دوجانبه به ارباب و رعایا، دیگر بس است! چرا که چه بسا بــاز مباشرین و کارگزارانِ دربار، آمار را تعدیل کنند حولِ 51 درصد و تویِ چشمِ تاریخ و جهان زنند که فاصله‌یِ بین صغری و کبری، تنها دو درصد است و این کودک هنوز دچارِ بی‌اختیاریِ شبانه است!
 جدّ بزرگوارِ این رعایا آن طفلان صغیر را از سَرِ ناداری سپرده به ولایتِ جَدّ بزرگوار شما... سزا نیست که شما به جبر تاریخی محکوم به این جورکشیِ ظالمانه باشید! آنها که صغیرند خود دانند، اما مُرُوّت نیست که تنها یکی بارِ آنان که بالغ شده‌اند را بر دوش کشد!
 هم فشار بر یکی وارد می‌آید و هم ملتِ عافیت‌طلب، تن‌پرور و صغیر و نارشید‌ باقی می‌ماند! راهی باقی نیست جز این‌که حتی اگر دَرِ دیزیِ صندوق به دریوزگی باز باشد، اما این بار از طمع در آن پرهیز کرد.
که: عقوبتِ این طمع جز دل‌پیچه و تهوع نیست! این خط و این هم نشان!
با این امتناع و غیبتِ محترمانه یکبار برای همیشه به گوشِ حضرتِ نظام خواهد رسید که:
لطفا مسئولیتِ خطیر سرنوشت‌سازی و تعیینِ سیاست‌های کلانِ یک ملتِ آگاه را بموجبِ بند یک اصل  110 به خودِشان بازگردانید تا خود تصمیم بسازند! خدا و بنده‌یِ خدا را خوش نمی‌آید که تمامِ این بار بر دوش یک نفر باشد! ناسلامتی پس از 38 سال حضانتِ این طفلِ سرما و گرما چشیده، اکنون او به سنِ رشد رسیده‌ و باید بتواند تأهل اختیار کند و خود زندگی خود را بچرخاند و خود بر سر اموالِ خودش باشد تا توسطِ وکیلانِ درگاه اختلاس نشود!
 چرا باید دلال‌ها و مفت‌خوران و ویژه‌خوارانِ چپ و راست، سودِ دلالی و اسکوندش را به جیب زنند و مسئولیتِ خطا و هزینه‌یِ گرانبار ناشی از کارسخت و زیان‌آورِ تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری و اجراء و قضا و قَدَر و تامینِ امنیت و معاش و تر و خشکش تماما بر دوشِ یکی باشد؟ و بیکاری و علافی و نواله‌بگیری و گدایی و چوب و ترکه‌اش بماند برایِ بقیه؟ و نهایتا سرِ اربابِ جورکش و رعایایِ بینوا، هر دو بی‌کلاه بماند؟! و نهایتا اوضاع ملتِ سربار و متولیِ فداکارش، بشود حکایتِ آش نخورده و دهانِ سوخته!
چرا؟... تا کی؟... تا وقتی که باز انگشت رنگینِ حسرت بر دندان گزَد؟!
 من که بر سر این سفره به میهمانی نخواهم نشست و خود را بر دوشِ یک نفر (مظلوم دو عالم) یله نخواهم کرد! دور از مرام و معرفت است... البته من غیرخودی‌ام!... بر خودی‌ها حرجی نیست!
ارادت: خیام ابراهیمی
29 اریبهشت  96

No comments:

Post a Comment

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...