استعفاء
قالیباف
جاخالیِ تاکتیکیِ سردارِ گازانبری به نفعِ گازانبرِ نظام
نام فیلم: (بیعتِ گازانبری با کلید روحانی)
استراتژیست و سناریست: روحانی
بازیگران: اصولگرایان و اصلاح طلبان و ملتزمین (امتِ خودی)
سیاهی لشکر: ملت غیرخودی
کارگردان: اتاقِ فکر
تهیه کننده: حضرتِ نظام
منبعِ مالی: جیبِ ملت عقیم.
ساخته شده در: مملکتِ غیرقانونی (تصرفات و انفالِ قانونی= کشورِایران).
==============
در پروژهیِ بیعتِ مردم در "دوقطبی جعلی بین اصولگرایان"
با استعفای قالیباف (رئیس جمهورِ دوران بعد از روحانی) سناریویِ بیعت با نظام، به سکانسِ نبرد بین دو بازیگر اصولگرایی یکی ملبس به لباس کاذبِ اصلاح طلبی به نام "حسنِ بتپرست"، و دیگری ملبس به اصولگرایی واقعی به نام "ابراهیم بتشکن" رسید.
یکی در لباس صلح و دیگری در لباس جنگ، هر دو فرمانبرِ فرمانده جنگِ خودیها با غیرخودیهایِ داخلی و جهان برایِ صدورِ انقلابی قانونی از بصره تا شام تا واشنگتن، با پیوندِ سنتی و قجری با روسیه.
استعفایِ قالیباف و دوقطبیِ "رئیسی-روحانی"!
طبق پیشبینی، بر اساسِ تاکتیکِ موجسازی و موج سنجی، اینک بازی "بیعتِ بیشتر بهتر"، برای احقاق سیاستهای تک نفره ( بموجب بند یک اصل 110 قانون اساسی) توسطِ یکی از دو جاده صاف کن ملتزم به قادر مطلقهی قانونی، با بهره گیری از ابزارِ تاکتیکی و تکنیکی "بغض معاویه"، اینک کم کم تکمیل میشود.
از همان سال 888 به بعد، با تاکتیکِ "در دست گرفتن پرچم مخالفین توسط خودیها برای کشاندن مخالفین به بن بستهای خود" با بهره گیری از تکنیکهای "موش و گربه بازی" و "از ترس این به دامن آن پناه بردن"... توانستهاند یک عملیاتِ شستشویِ تبلیغاتیِ نرم و آماری و رعب و امید کاذب را آغاز کنند، تا آمار بالای 70 درصد رای خاتمی و اصلاح طلبان را در سال 76، در سال 92 به حدود 51 درصد رای اعتدالیون اصولگرایِ خودی با پرچم اصلاح طلبی، در مقابل 49 درصد تجمیع آرای اصولگرایان در لباس واقعی خودشان تبدیل کنند!
این یعنی تقسیم ملتِ غیرخودی و اصلاح طلبان، بین دو اصولگرا، با دو ابیاتِ ملتزم به یک نفر.
مهندسان اهل بصیرت، برای باورپذیری و ختم پروژهی این آب رفتنِ اراده ملیِ نمادین، تنها به 55 درصد ناقابل نیاز دارند که البته از پیش تدبیر آن شده است و کماکان بعد از 88 دیگر نیازی به ملت غیرخودی نیست... خودیها روی کول ملت غیرخودی، یکه تاز میدان صندوقها هستند! آن هم توسط عملیات آکروباتیک و چالش باورپذیری توسط امنیتیترین حقوقدان نظام و تنها استراتژیست تمام دورانها... یعنی: روحانی.
"بیعتِ با خفت و تحقیر" با ضدِ اراده ملی؟ یا: "عدم بیعت با سربلندی" با اراده ملی؟
مسئله این است!
اراده ملی در کدام بستر قابل اطمینان ثابت خواهد شد؟
با مشارکت و پیوند با نبیرهیِ صندوق 88؟ و یا رویِ گامهای خویش با درخواستِ علنیِ #روزه_انتخاباتی تا تغییرقانون به نفع همه، برای کسب اکثریت مطلقِ امیدواران به اصلاحات؟
وقتی رهبرانِ پایدارِ اصلاح طلب در گروگانند و هنوز از ادعایِ 888 توبه نکردهاند، ملت هوشیار چگونه باید بفهمد پیامِ واضح یک راه را، بر اساسِ "زبان مشترک ملی" که سوء تفاهم برانگیز نباشد؟
خیام ابراهیمی
25 اردیبهشت 96
جاخالیِ تاکتیکیِ سردارِ گازانبری به نفعِ گازانبرِ نظام
نام فیلم: (بیعتِ گازانبری با کلید روحانی)
استراتژیست و سناریست: روحانی
بازیگران: اصولگرایان و اصلاح طلبان و ملتزمین (امتِ خودی)
سیاهی لشکر: ملت غیرخودی
کارگردان: اتاقِ فکر
تهیه کننده: حضرتِ نظام
منبعِ مالی: جیبِ ملت عقیم.
ساخته شده در: مملکتِ غیرقانونی (تصرفات و انفالِ قانونی= کشورِایران).
==============
در پروژهیِ بیعتِ مردم در "دوقطبی جعلی بین اصولگرایان"
با استعفای قالیباف (رئیس جمهورِ دوران بعد از روحانی) سناریویِ بیعت با نظام، به سکانسِ نبرد بین دو بازیگر اصولگرایی یکی ملبس به لباس کاذبِ اصلاح طلبی به نام "حسنِ بتپرست"، و دیگری ملبس به اصولگرایی واقعی به نام "ابراهیم بتشکن" رسید.
یکی در لباس صلح و دیگری در لباس جنگ، هر دو فرمانبرِ فرمانده جنگِ خودیها با غیرخودیهایِ داخلی و جهان برایِ صدورِ انقلابی قانونی از بصره تا شام تا واشنگتن، با پیوندِ سنتی و قجری با روسیه.
استعفایِ قالیباف و دوقطبیِ "رئیسی-روحانی"!
طبق پیشبینی، بر اساسِ تاکتیکِ موجسازی و موج سنجی، اینک بازی "بیعتِ بیشتر بهتر"، برای احقاق سیاستهای تک نفره ( بموجب بند یک اصل 110 قانون اساسی) توسطِ یکی از دو جاده صاف کن ملتزم به قادر مطلقهی قانونی، با بهره گیری از ابزارِ تاکتیکی و تکنیکی "بغض معاویه"، اینک کم کم تکمیل میشود.
از همان سال 888 به بعد، با تاکتیکِ "در دست گرفتن پرچم مخالفین توسط خودیها برای کشاندن مخالفین به بن بستهای خود" با بهره گیری از تکنیکهای "موش و گربه بازی" و "از ترس این به دامن آن پناه بردن"... توانستهاند یک عملیاتِ شستشویِ تبلیغاتیِ نرم و آماری و رعب و امید کاذب را آغاز کنند، تا آمار بالای 70 درصد رای خاتمی و اصلاح طلبان را در سال 76، در سال 92 به حدود 51 درصد رای اعتدالیون اصولگرایِ خودی با پرچم اصلاح طلبی، در مقابل 49 درصد تجمیع آرای اصولگرایان در لباس واقعی خودشان تبدیل کنند!
این یعنی تقسیم ملتِ غیرخودی و اصلاح طلبان، بین دو اصولگرا، با دو ابیاتِ ملتزم به یک نفر.
مهندسان اهل بصیرت، برای باورپذیری و ختم پروژهی این آب رفتنِ اراده ملیِ نمادین، تنها به 55 درصد ناقابل نیاز دارند که البته از پیش تدبیر آن شده است و کماکان بعد از 88 دیگر نیازی به ملت غیرخودی نیست... خودیها روی کول ملت غیرخودی، یکه تاز میدان صندوقها هستند! آن هم توسط عملیات آکروباتیک و چالش باورپذیری توسط امنیتیترین حقوقدان نظام و تنها استراتژیست تمام دورانها... یعنی: روحانی.
"بیعتِ با خفت و تحقیر" با ضدِ اراده ملی؟ یا: "عدم بیعت با سربلندی" با اراده ملی؟
مسئله این است!
اراده ملی در کدام بستر قابل اطمینان ثابت خواهد شد؟
با مشارکت و پیوند با نبیرهیِ صندوق 88؟ و یا رویِ گامهای خویش با درخواستِ علنیِ #روزه_انتخاباتی تا تغییرقانون به نفع همه، برای کسب اکثریت مطلقِ امیدواران به اصلاحات؟
وقتی رهبرانِ پایدارِ اصلاح طلب در گروگانند و هنوز از ادعایِ 888 توبه نکردهاند، ملت هوشیار چگونه باید بفهمد پیامِ واضح یک راه را، بر اساسِ "زبان مشترک ملی" که سوء تفاهم برانگیز نباشد؟
خیام ابراهیمی
25 اردیبهشت 96
No comments:
Post a Comment