دوست داری از خبرنگاران حرفهای چه
بشنوی؟از رسالت تاریخی خبر، میان دوست و
دشمن؟ آن هم میانِ چند خبرِ سانسورشده از جنایت جانیان خبردار به کامِ کسبوکارِ
عافیتطلبانِ دربار و بساط خبربازان حرفهای که منبعِ خبرشان از اتاق فکرِ دوغ و
دوشابِ اخبار به قیمت خون بینوایانی است که درکی از دردشان نیست؟! دریغا که در
غفلتِ این خوکدانی، کسی به فکر امنیتِ چشمان تشنهی مهرطلبِ دخترکان یتیم و خفتشده
در آغوشی مهرورز و بیدریغ نیست و هنوز شبها عین جنازه خوابش میبرد! که آنها
دریده شوند و پول اخبار حادثه، تنها توبرهی بساط درندهگانی را پر کند که درکی
از درد بینواییِ دخترکان یتیمی ندارند که شایستهی ستایش برای یک سوژهی بکرند.
در چنین بازار مکارهای جای سربازان
فدایی دخترکان خفتشده خالی است!
وقتی خبرنگاران حرفهای ملکه، میان خون
و نان و شراب، فارغالبال، از لطافت بیزنس هنر لاکچری میسرایند، و دوست را دشمن و
دشمن را دوست جلوه میدهند، آنگاه باید خون گریست به هر رسالت تاریخی شریکان دزد و
رفیقان قافله از #منوتویی که جزوِ "ما" نیستند... وقتی منابع مالی تمام
رسانههایی که برای این مای یتیم اشک تمساح میریزند، مالامال از خون بینوایان
است، تا آدرس را نادرست نشان دهند و شبانهروز بگویند: #ما_هستیم، اما منظورشان از
این "مای خاص گرد خودشان" اساسا "مای عام" نباشد!
و اما چند خبر:
در امنیت ناشی از مونتاژ خبری برای عدم
سوءاستفادهی دشمن، هر دم از این باغ بری میرسد:
خاتمی گفته: در مقابل گرانیها و ستمها
و زورگیریهای عقیدتی و مادی و معنوی، حتی یک #آخ هم نگوئید؛ تا دشمن سوءاستفاده
نکند!
البته که بیدردی و لمسی عافیتطلبان،
از ویژگی سنگ است به شیشهی عمرِ قربانیانی که نباید زیر تجاوز شرعی و زنجیرهای
توسطِ امثال تو و نوالهخورانت حتی بگویند: آخ!
وقتی یک بیدردِ مطهر از جنس خودت میگوید:
آخ نگفتن از تجاوز و زورگیری، حق زنان است! بیآنکه به روی مبارک بیاوری که آیا
این حق انسان(تو بخوان مردان) هم هست که بگویند: آخ!
براستی، دوست و دشمن کیست؟
که در کاسبکاری چنین فرقهی بیماری،
دشمنِ انسان آگاه و دردمند، تویی ای دیوانه! و در این میانه جای سربازانِ فداییِ
دخترکان خفتشده، خالی است! و به همین دلیل است که امثال توی بیمار، شبانهروز و
فارغالبال، بلبلزبانی میکنند از پشت تریبونِ جمعهی یک پتیاره تا تریبونِ شنبه
و یکشنبهیِ جماعاتِ رسانه و ماهواره!
که سالمترین جامعه در چنبرهی بیماران
روانی به یک تیمارستان تبدیل میشود که به کیشِشخصیتِ نرسالاران رخصت میدهد که
آخِ هر غیرخودی را درآورند تا از عذاب دیگران سرمستانه زنده بمانند!
وقتی "دیوانهای" در جنون
قدرت، از مخالفین آواره از زورگیری خویش، دعوت میکند خودشان با پای خودشان
برگردند و در دامن او اعدام شوند! آنگاه دیوانهزادهای هم باید بگوید: " این
حق دختران شیرخواره است که 4 نفری خود را به ولایت و شهوت یک مرد 120 ساله آویزان
کنند تا به حق #تفخیذ او با خود، دست یابند! این حق زنان است!"
به چنین بیماران روانی باید گفت:
حالا وقت آن است که کمی هم به فکر حقوق
مردان هم بود!
و برای شروع باید از خانوادهی خودت
آغاز کرد!
برای تبدیل شدن یک تیمارستان به یک
جامعهی سالم، راهی نمانده جز اینکه آن دخترک و طفل ششماهه، خدایِ تو شود! و تو
مثل یک حاجی گرد کعبهاش بگردی تا او بتواند بهعنوان چراغ محفل بشریت، شاهد امنیت
و شادی و آغوش تمام خانواده گرد یک سفرهی مشترک از مهر و امنیت سبز شود و ببالد و
میوه دهد!
من سرباز آن طفل شیرخوارهام، حاجی!
و او خدای من است! که باید امنیتش را
با جانِ خود پاس دارم.
آیا میخواهی بجنگی؟
یا میخواهی تسلیم شوی؟
آخ اگر تو به مقام انسانی برسی! دیگر
کسی نخواهد گفت: آخ!
خیام ابراهیمی
21 آبان 1398
No comments:
Post a Comment