گپ خاص در اتاق ذکر؟ یا گپ عام در اتاق فکر؟ مسئله این است!
عکس نیکتا اسفندانی بهعنوان کشتهی تک تیراندازان ولایی، دست به دست میشود! آیا او براستی کشته شده؟ و یا بناست برای لوث کردن جنایات مشابه، بزودی از زندهاش رونمایی شود؟ کسی نمیداند! آیا دهها جوان و نوجوان و کودک چون او کشته شدهاند؟ کسی نمیداند! چون سندی نزد ما نیست جز اخبار سایبری. چون قانونا سندها نمیتواند نزد ما باشد! دیگر با توجه به عبرت تاریخی و اینکه همواره در بحرانیترین سرکوبها، نظام سلطه به هر تاکتیکی میان دوغ و دوشاب متوسل شده، سزاست که اپوزیسیون مستقل، برای پیشگیری از هدر رفتن بیشتر توان و خون مردم در راه مطالبات روبنایی، هر چه زودتر در جهت تمرکز و هدایت مبارزات مردمی با امکان مکانیسم راستیآزمایی میدانی و مکانیسم تصمیمسازی ستادی و علمی، در راستای مطالبات بنیادی، آستین بالا بزند! آیا روشهای تخریبی نظام، برای انحراف مطالبات بنیادی با برجسته کردن حقوق ثانویه، تغییر کرده است؟ البته که نه! این تاکتیکهای تخریبی هر بار پیچیدهتر میشود! راز این ویرانگری تکیه بر شخصیتهاست! از پرپرشدن نیکتا در صف بگیر تا نقش شاهزاده در ستاد، هیچ اطمینانی از طریق مکانیسم راستی آزمایی برای سنجش امنیت لازم و دریافت حقیقت پشت پرده، بر اساس چالش و نظارت عمومی مردم نیست!
بادکردن یک بادکنک ویژه و ترکاندن آن در وقت مقتضی برای لوث کردن حقیقت و ویرانی اعتماد و سرخوردگی مردم و انحراف راه نجاتشان از این دام قانونی، یک تاکتیک تخریبی نظام مافیاست؛ که بر اپوزیسیون مستقل فرض است که برای تبدیل تهدید به فرصت، هرچه زودتر از تمرکز بر شخصیتهای حقیقی و حقوقی خاص خود را رها کرده و برای رهایی از پریشانی در شعارها و روشهایی گاه متناقض و تنش آفرین که مردم را پریشانتر میکند، از طریق تاسیس یک شخصیت حقوقی جدید با حضور همه، در قالب یک شرکت سهامی عام انسانی که تمام ایرانیان در آن سهامداری برابرند و حق رأی دارند، به روش رسیدن به هدف مشترک تمرکز ببخشد! که بار کردن شعارهای خاص از سوی تریبونهای مشکوک بر عموم مردم، یکی از تاکتیکهای تخریبی است که همواره نظام سلطه بر آتش آن میدمد و در این راه برخی از پرچمداران با کلی گویی و با ادبیاتی خشونتبار بر تهییج مردم غیرتشکیلاتی و پریشان میافزایند و آب به آسیاب دشمن مردم میریزند و با قواعد او بازی میکنند و نام این بازی را میگذارند: "مبارزه"!
البته که خشم و نفرت مردم زخمی، هیجانی انسانی است و نمیتوان با آن مقابله کرد! نمیتوان از یک گرسنه که فرزندش از بی دارویی در حال مرگ است و خانمانش ویران شده توقع آرامش داشت و به خشم و واکنشهای ویرانگر امثال او دامن زد تا از قبل فشار مردمی کاری صورت گیرد کارستان تا خوشه چینان از راه برسند! اما در راه مصلحتی عمومی، سزاست که اندیشمندان آتشبیار این جهنم نشوند و دندان بر جگر بفشارند و در تدبیر روشهای علمی و وحدتبخش و نقشهی راهی شفاف برای رسیدن به قله باشند تا مردم هیجان زده و خشمگین، در دامچالهها و درههای تعبیه شده بر سر راه استرداد اراده مردمی، سقوط نکنند!
البته که پرپر شدن دخترکی 14 ساله توسط گلولهی هموطنش به فرمان جلاد بس جانسوز و دردناک است! و صد البته پرپر شدن دسته دسته جوانانی که 40 سال است حق زندگیشان قانونا دزدیده و قربانی شده و خشمگینند، بس جانسوز است! مرگ کارگری که به خاطر توهمات یکی مثل خود که باید کارگزار او باشد اما قانونا خدای او شده، و هر شب شرمنده به خانه میرود، اما امشب نمیرود، جانسوز است! همواره قربانیان خشونت در نبردی نابرابر، مردم بودهاند! این ماجرا از مکانیسم اعتماد سنتی مردم به پرچمداران آغاز و در نقطهی عطف خود به غبن و فریفته شدن در بیعت با قانون اساسی سلطه رسید و تا کنون نیز بر همان دو مدار باطل میگردد و قربانی میگیرد!
برخی اما بر اساس همان دور باطل همواره به این قربانیان، از پشت مانیتور شیشهای فرمان میدهند که باید با جیب خالی و پز عالی، با جانیان سازمانیافته جنگید!
برخی سفارش میکنند: حماقت نکنید و در خانه بنشینید! که در نبردی نابرابر، آه مادران کفایت میکند و دامن جنایتکار را میگیرد!
براستی در این جنایات سازماندهی شده، چه باید کرد و نقش پرچمداران چیست؟
آه را چگونه باید درست نشانه گرفت که به جای درست اصابت کند و اشتباها خواهر پیرِ روحانی را نکشد؟
بهجای چارهجویی علمی و عبرت از خطاهای گذشته و فهم "چه باید کرد؟" آیا باید در این چاه ویل سنتی مدام قربانی شد؟ و یا باید به آهی بسنده کرد؟
راه عام؟ یا چاه خاص؟ مسئله این است!
امان از این پریشانی زنجیرهای، بر اساس ادبیات سلبی-حذفی و چاه نمایی صاحبان تریبون خاص در اپوزیسیون، که همواره نور ماه را در راهِ چاه و آه میتابانند! قربانیان بینوا یکی یکی پرپر میشوند و اپوزیسیون پراکنده همان اپوزیسیون دارای کیش شخصیت است و مردم پراکنده هم همان مردم پریشانند!... اما لت و پارتر.
سالهاست که از گپ پراکنده در #اتاق_ذکر اپوزیسیون ، تا تصمیم جنایت در #اتاق_فکر پوزیسیون، تنها جنازهی مردم است که در کورهراهها به چشم میخورد که چشم بر قله و بدون نقشهی راه همواره به ته درهها سقوط میکنند!
مهمترین عبرت و درس از مبارزات دیمی و هیئتی و الله بختکی چیست؟ جز: گپ خاص اپوزیسیون در اتاقهای ذکر، میان قطرات عام خون مردم، که همواره به یک چاه نمایی و دامچاله و قربانگاه عمومی منتهی میشود!
حالا دیگر ضرورت تاسیس یک شخصیت حقوقی جدید در اتاق فکر اپوزیسیون تا احقاق میدان میلیونی کتمانناپذیر است! چون اپوزیسیون پراکنده در هزار اتاق ذکر، همواره یارِ تمرینی اپوزیسیون در یک اتاق فکر بوده است.
پس از قطع اینترنت و شکست پروژه بنزین و اینترنت میلی، اینک تا اطلاع ثانوی و فرصت بعدی شاهد ترفندهای جدید برای خفت کردن مردمیم. آن هم با یارانههایی که معنایی جز ناتوانی مردم ندارد! در همین یک هفته اقلام مورد نیاز مردم گران شده اما خون مردم ارزانتر از پیش. و اینک:
خون رایگان، هدیهای به بابا و فرزندان است از سوی سربازان!
از این ستون تا ستون بعدی فرج است! در ستون بعدی درصورت عدم وحدت در اپوزیسیون به یاری سرکردگان نفوذی و گروگانها در اپوزیسیون، خون هر غیرخودی را در شیشه کرده وبا پراکنده گویی و دعوتهای خاص در دامن خویش، از میزگرد شورای خاص گذار گرفته تا تجمع خاص در پارک لاله واقع در بلوار کشاورز یا همان آب کرج در تدبیر گشایشی برای قدرت خویش تا ظهور و فرج است!
گپ خونین با آی.گپ؟ یا خون بهای رایگان؟
اینترنت رایگان هدیهی همراه اول و آخر، برای بردگان قیصر
آیه نازل شده در موبایلها از سوی همراه اول که:
تا پایان پاییز اینترنت همراه اول برای شبکه اختصاصی آیگپ رایگان شد!
امکان نصبِ دامچاله و "اپ رایگان" در بازار، و یا اپ استور گوگلِ بابا
گفتگوهای شما در دخمه ضبط خواهد شد و همواره در اختیار شما و بابا و سربازان گمنامش ست!
نتیجه:
از نفله شدن پراکنده در گپ خواص اپوزیسیون و در اتاقهای ذکر مدام باید پرهیز کرد و طبق یک #مرامنامه وحدتبخش بر اساس یک فلسفه و یک استراتژی و یک تاکتیک و یک نقشهی راه گام به گام و علمی و میدانی، به گپ عام در #اتاق_فکر روی آورد!
ما به یک انقلاب در اپوزیسیون برای گذار از ادبیات #سلبی_حذفی به ادبیات #ایجابی_جذبی و تاسیس یک شورای حقوقی نوبنیاد فراگیر با حضور تمام گروهها و مردم ایران نیاز داریم، که به مبانی وحدت غیرایدئولوژیک(تنها مبتنی بر حق آب و خاک مشترک) بموجب یک #مرامنامهی وحدتبخش، با یک سخنگوی کاریزماتیک(نه رهبر) پایبند باشیم.
جز این راهی نیست!
چه کیش شخصیتمان خوشش بیاید، چه نیاید!
وگرنه باز باید منتظر باشیم که سرنوشتمان را از ما بهتران رقم بزنند!
خیام ابراهیمی
5 آذر 98
No comments:
Post a Comment