Monday, March 25, 2019

حکومت دروغ



حکومت دروغ
به جز "شاه رفت"... دریغ از یک حرف راست!
حالا هی #تکرار کن مرده‌خوار و شرم نکن!
آیا کسی از تنفس در این حکومت دروغ، طوری بالا آورده، که ضمنا از عقوبت این تهوع، جان سالم به در برد؟!
حتی برای استفراغ هم باید علاوه بر انتقام معده و جهاز هاضمه، به دلالان و معماران و بنا و عمله و پااندازان و کاسبان این خراب آباد قانونی، تاوان دهی.



Image may contain: 2 people

خاتمی نارنجکی درون نارنج


#خاتمی
 #نارنجکی_میان_نارنج
دیگر چه فتنه ای در راه است؟
وقتی لال‌مرده‌ای از سوراخ موشی پشت کوه دماوند باز نطق میکند!
در نظام سلاطین مردمسوار و ویژه خوارانش، همواره در نارنج خوشبو یک نارنجک تعبیه شده است!
حرف راست میزند #سلطان_تکرار مردمسواری_هیئتی و بیعت با اختیارات قدرت فراملی نهادینه در قانون اساسی!
آدرس را درست نشان بده ای #سلطان_گفتگوی_سفسطه!
مشکل از قانون اساسی فتنه ساز است!
بدون تضمین نظارت ملی در قانون اساسی، هر دم از این باغ بری میرسد!
حرفهای بی‌آدرست پشمی در باد هوااست و جز گیجی و گمی ثمری ندارد!
آدرس را درست نشان بده و برای آغاز: از قانون اساسی به نفع حضور تمام ملت در نوشتن سرنوشت ملی به جای سرنوشت تک نفره با تعیین سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی که تو ملتزم به رعایت آنی، توبه کن، ای ختم روزگار! که جان میکنی تا با التزام و عدم التزام به قانون معمار تفخیذ، سوار بر شور امت خویش، بر جنازه ی ملت قانونا عقیم، کماکان ویژه‌خوار و مرده خوار باقی بمانی!
خیام ابراهیمی
14 دی 1397


Image may contain: 1 person, text

میدان میلیونی از دید فرشگرد


#فرشگرد
 و قربانیانِ دیزی اربابی در #میدان_میلیونی برای نانخورشی در دامچاله
آدرس را درست نشان بده! ای بی‌هوش!
تبدیل تهدید به فرصت:
#حضور_میلیونی_ملیون در گردِ میدان امنِ #نماز_جمعه‌ها (به‌جای سرکوب در بن بستِ بدون مجوز و ناامنِ کوچه‌پس‌کوچه‌های سرخوردگی و انزوا) برای درآغوش گرفتن اقلیت در میدان و نشستن و برنخاستن تا بازپسگیری اراده ملی براندازی شده و قانونا عقیم، تا تغییر قانون اساسی به#فرمان_مدنی اکثریت برای #از_سکه_انداختن_مشروعیت_اقلیت در مقابل چشم غیرمسلح و مسلح جهان...تا در صندوق هیچ مصلحتی کتمان نتوانش کرد! با درخواستِ اولویت حق آب و خاک طبیعی و اولیه و مشترک بر هر حق ثانویه (از قبیل ایدئولوژی، حق تکنولوژیک و ثروت موروثی و مالکیت)...برای حضور قانونی تمام صاحبان حق مشترک و ملت از شوراهای محلی و بومی تا ملی، برای نوشتن سرنوشت مشترک به جای یک قدرت فراملی و مطلقه... که بدون استقرار حق اولی، هیچ حق دومی، مقدور نیست!


Image may contain: 7 people, text

هشدار به آتشبیاران چپ رادیکال


#
هشدار
 !
حمایت از مظلوم رسم پسندیده ای است بویژه که به حقوق عمومی مرتبط باشد اما هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد!
هموطنی به نام مهرنوش موسوی ( ظاهرا از پیروان حکمتیسم) ، کمپینی راه انداخته برای حمایت از اسماعیل بخشی و از مردم تقاضای امضاء کردن متن خود را داشت و نام "آی.دی.ها" را در لیستی اضافه می‌کرد!
نظری نوشتم راجع به روشهای مؤثر دادخواهی و ایشان با پرخاش گفت: مرد حسابی به قول کارگران پالایشگاه آبادان، "هیهات من الذله"! و ادامه داد: خوب شد که کامنتات را پاک کردی!
خواستم این متن را ارسال کنم، که فهمیدم ایشان درجا مرا بلاک کرده است!
نتیجه: کیس مربوطه مشکوک است! در این روزگار آدمفروشی نباید گول نفوذیها را خورد!
پرچم غیرخودی را با شعار...میدهند در دست استاد هوار.
...
و اما کامنت ناکام من:
سرکار خانم مهرنوش موسوی !
من کامنتی را پاک نکردم.
ضمنا مانع روش کار شما هم نشدم! تنها با توجه به بستر قانونی حاکمیت، به روش مؤثر دادخواهی، اشاره کردم.
همانطور که معتقدم راه ملت قانونا عقیم، از درون صندوق اربابی نمی‌گذرد! چون خوانش آن به دست ملت نیست! پس هر طور که خود خواست میخواند و موضوع را منحرف میکند! مگر ایستادن خاتمی در مقابل قتلهای زنجیره ای توانست روشهای شکنجه را مسدود کند؟ شما که از خاتمی بزرگتر نیستید!
باور این است که در چنین بستری، راه از متن نظام سلطه نمیگذرد! بلکه از راه خریدن اعتبار در حواشی متن می‌گذرد!
یعنی به جای سرکوب شدن در کوچه پس کوچه‌ها و دیوانسالاری سلطان، اکثریت باید در کنار اقلیت خودیها در نماز جمعه ها و نمایشها و همایشهای مجاز، خواست اکثریتی خود را اعلام و تثبیت کند و بر پای آن بنشیند و برنخیزد تا مشروعیت اقلیت را از سکه بیندازد!
با این همه شما مختارید!...چار دیواری و اختیاری.
از عبارت "مرد حسابی" و "من الذله" هم فهمیدم که متاسفانه شما خواه ناخواه، آتشبیاری برای آتش‌به‌اختیارانید! و نظام همین را می‌خواهد! بهانه‌های غیرقانونی برای سرکوب مطالبات روبنایی در بن بستِ کوچه پس کوچه‌های پراکندگی! خفه کردن ملت در کوچه پس کوچه‌های سرکوب و بروکراسی و سرخوردگی و انزوا، برای تثبیت خود و کش دادن سلطه‌ی سلطان صاحبکران بر سرنوشت یک ملت قانونا عقیم. مشکل از قانون است نه قانونمدار! پس از سر مسئولین درجه2، دست بردار! ای هوشیار!
خیام ابراهیمی
14
دی 1397

No photo description available.

روش حل مسئله در بن بست قانونی

پرسش: راه حل مسئله در بن بست قانونی چیست؟
پیشنهاد شبهه علمی می‌تواند این باشد:
1- باید هدف تعریف شود و نقشه ی راه داشت!
2- اصول موضوعه‌ی منطق ملی باید بر حق و اصلِ بنیادی و طبیعی و اولیه استوار باشد که همانا شراکت در آب و خاک مشترک است! و نباید بر حقوق ثانویه مثل حق ایدئولوژی و سرمایه و مالکیت و تکنولوژی و ... که جملگی حصولی هستند، بنا شود!
3- مردم باید بدانند که شریک ملک مشاعی به نام وطن هستند و حکومت مستخدم ایشان است. یعنی مردم باید بفهمند و یا به یاد آورند که کارفرما ایشانند و پیمانکار حکومت و دولت.
4- مردم باید بفهمند که قانون اساسی حق تعیین سرنوشت را در سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی به دست یک تن داده و ایشان ول معطلند و قانونا راهی جز تسلیم و سرسپردگی ندارند! مگر آنکه خواستار تغییر قانون شبان رمه گی شوند! اما با وجود ارباب مصلحت راهی از درون نظام سلطه و در چارچوب قانون حاکم مطلقه نیست!
5- برای یادآوری چنین حق بنیادی، نباید مردم را در بن بست کوچه پس کوچه ها، چاه نمایی و گم و سرکوب کرد! باید مردم و آنانی که خواستار تسلط بر سرنوشت خویشند در منار سایر شریکان خاک مشترک را در مکانیِ امن گرد هم آورد تا برای خواست خود که اکثریت است اعتبار بخرند تا مشروعیت اقلیت ویژه خوار و مرده خوار را از سکه بیندازند.
6- نشستن و برنخاستن در چنین مکان امنی که حکومت مردم را دعوت کرده و نمیتواند مجوز ندهد بیانگر عطش ملی برای احقاق خواست ملی و استقرار اراده ملی است.
7- بدون تغییر قانون اساسی، قادر مطلقه هر کاری بکند درست است! حتی بنا بر اختیارات ولایی میتواند تمام اصول قانون اساسی از جمله ناظران دم قیچی کرده بر خویش را هم معطل و معلق بگذارد تا بحران خودساخته را آرام کند که نمیکند! در صورت گم شد در کوچه پس کوچه ها او با آتشبیاری برای آتش به اختیاری ملتزمین خویش، کار را به شورش و سرکوب علیه ملت پراکنده ی فریبخورده و نهایتا کودتایی برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است میکشاند!
پس باید تهدید را به فرصت تبدیل کرد و در نماز جمعه گرد اقلیت اکثریتی ساخت و نشست و برنخاست تا اکثریت متمرکز در میدان امن را نتوان به اقلیت پراکنده در کوچه پس ک وچه ها تشبیه کرد! این اعتبار و مقبولیت وحدت ملی در یک مفاهمه برای احقاق حق مشترک است که میتواند موجب وحدت ملی معرفتبار شود و حجت را بر همه تمام کند تا نهایتا منتهی به تغییرات بنیادی شود!
علم میگوید باید سیستم معنادار باشد، نه کاذب. منطق کاذب، دارای اصولی وضعی و من درآوردی و قراردادی است تا بتواند جهان را با قطعیت اندازه بگیرد و تحلیل کند! این کار ایدئولوژی از هر نوعش است! در حالی که جهان نسبی است و ما با عدم قطعیت سروکار داریم. بنابراین خشت اول چون نهاد معمار کج...تا ثریا میرود دیوار کج! پس نباید روش مبارزه بر اصولی قراردادی و فرض و گمان و بخت و اقبال استوار باشد! که ما بگوئیم مردم بیائید در یک میدان ناامن...و دعا کنیم آنها هم بیایند برای خون دادن مسالمت آمیز! میدان حضور نباید وابسته به اما و اگر باشد! میدان باید جایی باشد که چه ما بخواهیم و چه نخواهیم همواره مامنی برای حضور باشد! تا مردم راه آن را یادبگیرند و وقت و بی وقت به آنجا بروند! در چنین وضعیتی است که مردم متفرق که دارای مطالبات روبنایی هستند کم کم یکدیگر را می یابند و در می یابند که اساس کارشان بنیادی است نه روبنایی! باید چنین اکثریتی بر اساس فهم حق تعیین سرنوشت که بصورت مسالمت آمیز، میداند که باید اول خواسته را در یک میدان امن به کرسی بنشاند و در کوچه پس کوچه های بدون مجوز سرکوب نشود در واقع با یک تیر چند نشان زده است! فهم خویش را اثبات کرده و بهانه را از دست ویژه خواران خارج کرده است! از آتشبیاری آتش به اختیاران بر اساس شعارهای براندازانه که مستوجب سرکوب است پرهیز کرده است! از راهپیمایی بدون مجوز که مستوجب سرکوب است خودداری کرده است! به حای مطالبات روبنایی نخود و لوبیا و تغییر تیرخلاص زنها، نظارت ملی خود بر سرنوشت خود را خواسته است. و این یعنی اوج هوشیاری.
.

بر اساس مبانی یاد شده برای ادبیات اپوزیسیون و نیاز به انقلاب در این ادبیات سنتی در نوشته های قبلی، حالا مانده تاسیس یک ستاد مشترک اپوزیسیون، با یک رهبر کاریزماتیک که دارای شعارهای پارادوکسیکالی مثلِ براندازی مسالمت آمیز فرقه‌ی تبهکار نیست و یا میتواند آن را اصلاح کند!
چون هیچ رفتار و تحول مسالمت آمیزی، برای سنگرسازی، علیه خود اقدام نمی‌کند!
یک حرکت معرفتبار باید مجاب کننده و فراگیر باشد و با جذب حداکثری از تنوع آراء و تفرقه سخن نگوید! یک حرکت کتمان ناپذیر و مسالمت آمیز توسط تمام ملت که مسالمت آمیز نیز هم باید باشد ضمنا باید مفاهمه برانگیز و امن و همدلانه باشد!
ابتدا ملت باید بپذیرد که وضعیت موجود نتیجه ی بیعت خودش با قدرت مطلقه ی مسلح و همه کاره و سرنوشت‌ساز بوده است!
حرکت ملی معرفتبار و فراگیر باید دارای این مشخصات باشد:1- دارای زبان مشترک حقوقی بر اساس حق آب و خاک مشترک که کسی با آن مخالفت ندارد.2- این زبان مشترک باید مبتنی بر ادبیات #پیشاآزادی باشد نه ادبیات تفرقه برانگیز#پساآزادی!
ادبیات #پیشاآزادی تنها بر اساس منافع مشترک، به استقرار اراده ملی می‌اندیشد نه نوع حکومت. او ابتدا باید به بستر امن آزادی برسد تا بتواند به نوع حکومت بیندیشد و آن را به چالش بشکد! اما ادبیات #پساآزادی ابتدا در بستر غیردموکراتیک بر اساس توهم و مناسبات قدرت میان عوام ناآگاه، ابتدا توسط بخشی از الیت جامعه، راجع به حقوق ثانویه و نوع حکومت (سکولار یا پادشاهی و سوسیالیستی و لیبرال و ...) می پردازد! این بحثها مختص در زمانی است که مردم بتوانند در امنیت سخن بگویند و آن را به چالش بکشند نه امروز که نه به دار است و نه بار و تنها موجب تنش بین خواص و عوام میشود و از توان ملی به نفع آتش به اختیارانِ سلطه گر، میکاهد.3- تعیین یک خواست ملی:
تبدیل شعار براندازی به شعار "درخواستِ بازپسگیری اراده ملی براندازی شده در قانون اساسی"، با تغییر قانون اساسی برای انتقال قدرت تک نفره به تمام مردم برای نوشتن مشترک سرنوشت ملی در سیاستهای کلان اقتصادی، سیاسی و نظامی و فرهنگی.4- نقشه‌ی راه:
روح حاکم بر یک نقشه ی راه گام در میان واقعیات تهدید را به فرصت تبدیل میکند!
شامل: تشکیل ستاد مشترک اپوزیسیون+ اتخاذ زبان مشترک حقوقی + پرهیز از ادبیات تنش آفرین و حذفی، تاکید بر منافع مشترک شهروندان که عضو یک خانواده ی مشترکند برای نوشتن سرنوشت عمومی، شکل عملیاتی کردن دعوت از مردم برای حضور در حواشی (وحتی متن) محل تجمعات مردمی با مجوز حکومت از قبیل تمام نماز جمعه ها در هر هفته، در موازات راهپیمایی‌های رسمی و حکومتی با عنوان راهپیمایی مردمی، با شعار مستقل از شعارهای فرمایشی...
تشکیل شوراهای محلی و بومی تا ملی برای تمرین ادب و آداب دموکراسی توسط تمامی شریکان آب و خاک مشترک (از هر خانواده یک نماینده در محلات) بر اساس رعایت و تمرین دو اصل بنیادی #همزیستی_مسالمت_آمیز و #هم_افزایی_ملی برای کسب امتیاز حضور اجتماعی (حتی حضور برای دریافت همین یارانه در راستای ایجاد انگیزه برای تمرین مدارا و تمرین مدنیت) برای کسب امتیاز و ارزشهای بنیادی شهروند مدنی در جامعه مدنی.5- دعوت از مردم برای حضور در کنار اقلیت قانونی در هر میدانی برای اثبات خواست اکثریت و نشستن و برنخاستن تا حصول نتیجه در مقابل چشمان تاریخ و جهانی که به دوربین مدار بسته مجهز است.
خریدن اعتبار اکثریتی در کنار اقلیت مشروع مطمئنا قانون اقلیت را از سکه می اندازد و مردم به اعتبار خویش بر اساس ادبیات مهرورزی و همدلی و ایران برای تمام ایرانیان، حقانیت خود را جای می‌اندازند و مطالبات قطره چکانی رعیت وار از ارباب را به مطالبات بنیادی بر گامهای خود تبدیل میکند تا کسی را یارای مقابله با آن نباشد!6- موضوع آلترناتیو از مباحثی است که باید از پیش فکر کرد اما نباید به چالش عمومی تبدیل شود چرا که بدون مقدمات یاد شده و بر اساس ادبیات سنتی مبارزه ( که تفرقه برانگیز است) این ره به ترکستان میرود.
خیام ابراهیمی
14 دی 1397

ستاد مشترک اپوزیسیون


تشکیل #ستاد_مشترک_اپوزیسیون و تدوین نقشه‌ی راه تا رسیدن به هدفی فراگیر.
...
بر اساس مبانی یاد شده برای ادبیات اپوزیسیون و نیاز به انقلاب در این ادبیات سنتی در نوشته های قبلی، حالا مانده تاسیس یک ستاد مشترک اپوزیسیون، با یک رهبر کاریزماتیک که دارای شعارهای پارادوکسیکالی مثلِ براندازی مسالمت آمیز فرقه‌ی تبهکار نیست و یا میتواند آن را اصلاح کند!
چون هیچ رفتار و تحول مسالمت آمیزی، برای سنگرسازی، علیه خود اقدام نمی‌کند!
یک حرکت معرفتبار باید مجاب کننده و فراگیر باشد و با جذب حداکثری از تنوع آراء و تفرقه سخن نگوید! یک حرکت کتمان ناپذیر و مسالمت آمیز توسط تمام ملت که مسالمت آمیز هم باید باشد، ضمنا باید مفاهمه برانگیز و امن و همدلانه هم باشد!
ابتدا ملت باید بپذیرد که وضعیت موجود نتیجه ی بیعت خودش با قدرت مطلقه ی مسلح و همه کاره و سرنوشت‌ساز بوده است!
حرکت ملی معرفتبار و فراگیر باید دارای این مشخصات باشد:1- دارای زبان مشترک حقوقی بر اساس حق آب و خاک مشترک که کسی با آن مخالفت ندارد.2- این زبان مشترک باید مبتنی بر ادبیات #پیشاآزادی باشد نه ادبیات تفرقه برانگیز#پساآزادی!
ادبیات #پیشاآزادی تنها بر اساس منافع مشترک، به استقرار اراده ملی می‌اندیشد نه نوع حکومت. او ابتدا باید به بستر امن آزادی برسد تا بتواند به نوع حکومت بیندیشد و آن را به چالش بشکد! اما ادبیات #پساآزادی ابتدا در بستر غیردموکراتیک بر اساس توهم و مناسبات قدرت میان عوام ناآگاه، ابتدا توسط بخشی از الیت جامعه، راجع به حقوق ثانویه و نوع حکومت (سکولار یا پادشاهی و سوسیالیستی و لیبرال و ...) می پردازد! این بحثها مختص به زمانی است که مردم بتوانند در امنیت قانونی بشنوند و سخن بگویند و آن را به چالش بکشند؛ نه امروز که در آب گل آلوده، نه به دار است و نه بار و تنها موجب تنش بین خواص و عوام میشود و از توان ملی به نفع آتش به اختیارانِ سلطه گر برای صیدِ #ماهی_سیاه_کوچولو، می‌کاهد.3- تعیین یک خواست ملی:
تبدیل شعار نفرت پراکن #براندازی_فرقه_تبهکار با رویکرد تهدید و انتقام (هر چند در دادگاه خلقی)، به شعار "درخواستِ بازپسگیری اراده ملی براندازی شده در قانون اساسی"، با تغییر قانون اساسی برای انتقال قدرت تک نفره به تمام مردم برای نوشتن مشترک سرنوشت ملی در سیاستهای کلان اقتصادی، سیاسی و نظامی و فرهنگی.4- نقشه‌ی راه:
روح حاکم بر یک نقشه‌ی راه امن، با هر گام در میان واقعیات، هر تهدیدی را به فرصت تبدیل میکند!
شامل: تشکیل ستاد مشترک اپوزیسیون+ اتخاذ زبان مشترک حقوقی + پرهیز از ادبیات تنش آفرین و حذفی، تاکید بر منافع مشترک شهروندان که عضو یک خانواده ی مشترکند برای نوشتن سرنوشت عمومی، شکل عملیاتی کردن دعوت از مردم برای حضور در حواشی (وحتی متن) محل تجمعات مردمی با مجوز حکومت از قبیل تمام نماز جمعه ها در هر هفته، در موازات راهپیمایی‌های رسمی و حکومتی با عنوان راهپیمایی مردمی، با شعار مستقل از شعارهای فرمایشی...
تشکیل شوراهای محلی و بومی تا ملی برای تمرین ادب و آداب دموکراسی توسط تمامی شریکان آب و خاک مشترک (از هر خانواده یک نماینده در محلات) بر اساس رعایت و تمرین دو اصل بنیادی #همزیستی_مسالمت_آمیز و #هم_افزایی_ملی برای کسب امتیاز حضور اجتماعی (حتی حضور برای دریافت همین یارانه در راستای ایجاد انگیزه برای تمرین مدارا و تمرین مدنیت) برای کسب امتیاز و ارزشهای بنیادی شهروند مدنی در جامعه مدنی.5- دعوت از مردم برای حضور در کنار اقلیت قانونی در هر میدانی برای اثبات خواست اکثریت و نشستن و برنخاستن تا حصول نتیجه در مقابل چشمان تاریخ و جهانی که به دوربین مدار بسته مجهز است.
خریدن اعتبار اکثریتی در کنار اقلیت مشروع مطمئنا قانون اقلیت را از سکه می اندازد و مردم به اعتبار خویش بر اساس ادبیات مهرورزی و همدلی و ایران برای تمام ایرانیان، حقانیت خود را جای می‌اندازند و مطالبات قطره چکانی رعیت وار از ارباب را به مطالبات بنیادی بر گامهای خود تبدیل میکند تا کسی را یارای مقابله با آن نباشد!
6- موضوع آلترناتیو از مباحثی است که باید از پیش فکر کرد اما نباید به چالش عمومی تبدیل شود چرا که بدون مقدمات یاد شده و اجماعِ ملی، بر اساس ادبیات سنتی مبارزه (که تفرقه برانگیز است) این ره به ترکستان میرود.
خیام ابراهیمی
14 دی 1397

نقشه راه


#
نقشه_راه

#براندازی 
مدرن در سال 97 ؟ بدون تشکیل #ستاد_مشترک اپوزیسیون؟
مگر اوضاع شبیهِ انقلاب سنتیِ اربابان جهان در سال 57 است؟
آیا مایلی با اندکی خودداری سوار سرنوشت خود شوی، بی آنکه با نفت براندازی خانه را بسوزانی؟
پس برای شعار پرشورَت، لااقل شعورِ نقشه‌ی راهی منطقی و مقدور طراحی و تدوین و ارائه کن! که تفاوت کشف و نقشه برداری و طراحی یک شعور منطقی فراگیر، با خرج کردن یک شعور طبیعی انحصاری، از زمین تا آسمان است!
وگرنه با این سنگ اندازی های جسته گریخته در تاریکی و تعقیب و گریز و شعارهای پراکنده، با جیب خالی و پز عالی، تنها آن دزد مسلحِ قانونیِ اموالت را بیدار می‌کنی که پیش تر در انتخابات با قدرت مطلقه ی حاکم بر او بیعت کرده‌ای!
کدام #چریک_فدایی عبرت گرفته از #سیاهکل را سراغ دارید که برای مصادره‌ی بانکی در نیمه شب، شعار "مرگ بر سرمایه‌دار" را فریاد کشد؟! فیلم سینمایی اکشن که نیست! چنین شعارهایی تنها در بستر امن دموکراتیک که نظارت ملی مستقر است و تشکیلاتی مردمی دارای هژمونی تاثیرگذار است معنادار است؛ نه در بستر غیردموکراتیک که قدرت مطلقه در دست ملت غیرتشکیلاتی نیست! شاید بگویی انقلاب 57! اما عزیزم اول بیا اثبات کن که در 57 انقلاب واقع شد تا بعد به قیاس مع‌الفارق این چاه نمایی ارباب پسند بپردازیم!
تحول بنیادی، بدون شعار دشمن شادکن که سنگرساز است و سرکوبگر و تنش‌آفرین، آن‌هم با شعار #براندازی ، آیا اساسا ممکن است؟ و یا تنها با یک نقشه‌ی راهِ معنادار و گام‌به‌گام، مقدور است؟
آیا تبدیل فرغون به کامیون، نیازمند براندازی و خردکردنِ فرغون به نفع کامیون و تریلی است؟ چرا باور نداری که: همین‌که کامیون به میدان آوری، آنگاه: چون که صد آمد، نود هم نزد ماست!
چگونه؟ خب توضیح خواهم داد:
آیا برای تصاحب حق خویش لازم است فحش داد و مخاطب را علیه خود برانگیخت و تجهیز کرد؟!
خوب گوش کن:
او برانداز است!
او با جیب خالی و پز عالی، تنها یک #برانداز مسالمت آمیز انقلابی(؟!) نیست!
بلکه یک فحاشِ خشن هم هست که آتشبیاری است برای آتش‌به‌اختیاران سازماندهی‌شده، میان بره‌های بی‌دست و پا و غیرتشکیلاتی...
او خیلی صریح با شعار #براندازی، فحش هم می‌دهد!
من طعم انفجارِ خشم فروخورده را درک می‌کنم! اما چه کسی را دیده‌اید که بدون بستن بمب به خود در کنج عافیت، به عملیات انتحاری دست بزند؟
چگونه بدون حکم حکومتیِ #کارتر و توافق قلدران در گوادلوپ و بسترسازی فرانسه و طراحی و حمایت انگلیس و پشتیبانی آلمان و خیانتِ قره‌باغی و فردوست و پایگاه مساجد خمینی و خریدنِ مزدوران انقلابی همچون چریکهای فلسطینی و لبنانی و ... یک نقشه‌ی راه امنیتی برای تصاحب و سلطه بر امنیت و نظم عمومی مقدور است؟ آن هم با جیب خالی و پز عالی... آیا میتوان به اهدافی مردمی و فراگیر آن هم بصورت مسالمت آمیز امیدوار بود؟ لااقل این قید مسالمت آمیز را از انقلاب خونبار و براندازنه‌ی خود بردار!
جابجایی قدرت مطلقه در سال 57، بموجب یک نقشه‌ی راه و پیرو حکم حکومتی ارباب عالم در گوادلوپ و عملیات فتح پادگانهای خلع ید شده توسط ژنرال هایزر با حضور میدانیِ چریکهای فلسطینی صورت گرفت، نه با یورش دفعتی پابرهنه‌ها به تلویزیون و تسلط بر امنیت جامعه و استقرار نظم مسلحانه توسط مردم غیرتشکیلاتی، آن هم برای 2 جفت لاستیک و 3برج حقوق معوقه و احیانا جیره‌ی نان و آب.
آقا جان!
جان مادرتان، به جای چشم بستن و فحاشی و خشم و شعار از راه دور و نزدیک، برای یکبار هم که شده مدتی با اختیار سکوت مدیتشین کنید و با بیدار کردن نگهبان زندان بهانه برای تیرخلاص و دادگاه صحرایی و سرکوب و سرخوردگی و سوراخ موش قوم پراکنده و سرگردان به دست سلطان صاحبکران ندهید و بنشیند و اندکی فکر کنید و عین بچه‌ی آدم، نقشه‌ی راه منطقی ارائه دهید که چگونه میتوان بصورت مطمئن اکثریت را به یک میدان امن کشاند و اقلیت را در آغوش فشرد و آب به آسیاب فتنه و تفرقه و دشمن قانونی مردم نریخت! والله بالله تالله این آرزوی رؤیایی فراخوان هوایی مردم غیرتشکیلاتی همچون سنگی در تاریکی، عاقبت ندارد! شما جایتان گرم است اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرد است! و البته دیگر وقتی نیست و ملت باید بتواند در عرض چند هفته پس از توبه از قانون اساسی و با تصاحبِ قلب دشمن، به استقرار اراده ملی موفق شود! فرصت ملت را برای فهم اولین گام که همانا فهم مناسبات قانون سلطه است، نسوزانید و این داستانِ هزار و یکشب شهرزاد را برای سالها کش ندهدید و هی او را به قدرت مطلقه‌ی یک پرچمدار آس و پاس که از سویی جملگی قلبا قبولش ندارید و کژدارومریز لرزانش میکنید و از سوی دگر سرداران امنیتی و اطلاعاتی قاپش را دزدیده‌اند، امیدوار نکنید! مگر آنکه بتوانید از او یک گاندی بسازید! بهای چنین امیدی بر زمین ریختن خون مردم و تدوام ساختار سلطه است! (گیریم در لباسی دیگر) مملکتی که یک ارباب ناتوان داشته باشد همواره در گروگان ارباب بزرگ است!
در فکر یک نقشه‌ی راه معنادار باشیم که بتواند در عرض چند هفته در یک مکان امن به مهرورزی ملی بنشیند و تا چیدن میوه برنخیزد.
خیام ابراهیمی
14 دی 1397


No photo description available.


فرغون فرعون

 فرغونِ فرعون
این‌همه تعجب از ملاقاتِ یکی با مناسب و مشاغل متکثرِ خودش در وحدتِ قانونی یک آینه، یعنی چه؟! لاری‌جانی این‌جا، لاری‌جانی آن‌جا، لاری‌جانی همه‌جا... بنازم نازِ شست و همتِ بلندِ ابوی را که دشت‌وصحرا تپه‌‌تپه طی‌نمود از ولایتِ عراق تا ولایتِ آبگرم‌لاریجان و قرار گرفت در کمینی برای چنین یوم‌اللهی... چه باک که یکی عرب در عجمستان ابوالمشاغل شود و "عجم" بی‌کار و بی‌عار و ولنگار؟ نه از نانِ روغنیِ ولایتِ داکتر ولایتی می‌کاهد و نه از آبِ چشمه‌ی جوشانِ فرقه‌ی حضرتِ اَبَوی!
آخر کجای این چترِ گسترده و سیاهِ امنیتی، بالای سرِ فراخِ یک اربابِ هیئتی تعجب دارد، ای حضرت دوست؟ که از کوزه‌ی قانونِ اساسیِ سلطان صاحبکران، همان برون تراود که دراوست!
آدم در سلامتِ مغزهایِ متعجب، شک می‌کند و راضی می‌شود به این حکمِ رعیتی، که براستی: از ماست که بر ماست!
"فرهیخته" با جسارت می‌گوید: "این هم از بصیرتِ سلطان که یکی را در دو پست نامرتبط می‌کارد که یکی بر سرنوشت دیگری اولاست و دیگری را در چهل پُست پراکنده و نامرتبط دیگر به چله‌شینی وامی‌دارد... و لابد در این بازار مکاره به ریش ملتِ بیخودی نخودی می‌خندد!"
عزیز من!
چرا در باغ نیستید؟ این بنده‌ی تسلیم به ناخدای کشتی مصلحتِ نظام و آلتِ حیاتبخشِ جان‌جانیِ جانان و عصایِ سلیمانِ قادر متعالِ مطلقه، در واقع دارد برای قدرت قانونیِ اربابش مجاهده و اضافه‌کاری می‌کند تا عصایِ معجزه به اعجازی موریانه نزد! تنوع شغل و تصاحبِ چند پُستِ سلیمانی، دیگر چه صیغه‌ای است؟ در مناسبات نظام هیئتی، اصلا مراتبی و سازمانی و شرح وظایف پاسخگویی درکار نیست! امر صاحب امر مطاع است در طَبَقِ اخلاصِ بر و بچزِ هیئت! هر که خشتِ ژن تسلیم در بامش بیش، برفش بیش‌تر! چرا کسی در فکر حفظ نظام که اوجب بر هر واجب و اصل و فرعِ قانونی است، نیست؟ مگر قانونا حضرت به‌جز بیعت با قدرت خود، از ملت سفارشی هم می‌گیرد که در راندمانِ کارش مؤثر باشد و ملتزم به پاسخگویی شود؟ به قول پرچمدار تدارکچیان مردمسوار: "نظام هیئتی که این ادا و اصول‌های دموکراتیک را برنمی‌تابد! مردم ما دموکراسی نمی‌خواهند!" اما معلوم نیست که چرا حضرت گفتگوی تمدنهای عقب مانده با پیشرو، تف سربالا میشود و خود را بی‌ربط و متوهمانه و غیرقانونی، در آرزوهای محالِ قانونی غرقه می‌کند و از مقام آسمانی توقع تبعیت از برزخیانی چون خود (بین زمین و آسمان) را دارد؟!
وقتی قانونا "حکم"، حکمِ حضرتِ بصیرت است، آنوقت ابر و باد و مه خورشید و فلک درکارند... تا تو کاری نتوانی و به غفلت گذری!
در واقع، ایشان دارد گرا می‌دهد که #بصیرت یعنی این‌که هرکاری بکنم عین درستی و نقل و نبات نابِ ولایی است! چون حفظ نظام از اوجبِ واجبات است! تا شاید ملت ناآگاه و همیشه تسلیم، در صحنه‌ی تقلید و غفلت، تکلیف خود را با #قانون_اساسی مشخص کند، نه با یک قانونمدارِ همه‌کاره‌ که هر کاری کند درست است! اما باز ملت فرهیخته به سعی پدرِ معنویِ تدارکاتچیان و آبدارچیان سبز و بنفش و سرخ و سیاه، هی در فکر تعویض لاستیک فرغونِ فرعون است، تا شاید سوارِ دیگری بتواند بر ترکِ مردم، با پورشه و بنز کوپه‌ی آقا کورس بگذارد؛ تا هر کس بصورت دیمی مردمسوارتر باشد، برنده‌تر شود!
#گاندی و #نلسون_ماندلا و استغفرالله خدا و امام زمانش را هم که در رکنی از ارکانِ قوایِ سه‌گانه‌ی حضرت نظام بکاری، قانونا و بموجب بند یک اصل 110 و سایر مخلفات، جز عصای سلیمانِ حضرتِ کشور نیستند و از خود اختیاری جز ادای تکلیف به نظام مقدس و وسیاست‌های کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامیِ تک نفره‌ی ارباب قلعه‌ها ندارند! مشکل از قانون اساسی است، بالام جان! نه از ملتزمین به قدرت فراملی نهادینه در آن، و نه از قانونمداران. هر گردی که گردو نیست که چون قانون بهتر از بی‌قانونی است لذا قانونِ گرگ را برای بره‌ها مقدس کرده‌ای! وقتی می‌توانی قانون را عوض کنی، حالا چرا یا باید بی‌قانون زندگی کنی و یا به قانون گرگ وطن بفروشی و روان و کالبد تن و بدن را مثله کنی؟ همواره راه سومی هم بین "آری یا نه" هست! در این دوراهی ناگزیر، می‌توانی راست قامت بنشینی و آنقدر بیل و کلنگ بزنی تا راه سومی را باز کنی!
حالا باز هم، اصلاح‌طلبان ویژه‌خوار، شما را امیدوار به بار نخود سیاه و لاستیک درجه یک فرغون فرعونی در آستانه‌ی انتخاباتِ بیعت با قانون سلطان صاحبکران، شارژ کنند و شما هم سرخوش از#تکرار یک بازی جدید ، بدون عبرت از تاریخ، در پی #مطالبات_روبنایی از جمله افزایشِ تعداد کارگزاران و مامورین صندوق سوراخِ رأی عددی شوید و با اکثریتی در صف بردگی، با قدرت فراملی قانونیِ سلطان صاحبکران بیعت کنید و هزارباره باز نق بزنید و بنالید و نفله شوید، تا جانتان درآید و جنازه‌هاتان توسط یکی از همین فرغون‌ها به دیار قدس، رهبری شود!
خب، همین امید سبز اکثریتی شما به قانون صندوق بندگی است، که برای قدرت فراملی به عنوان یک سالار تک سوار بر اراده ملی مشروعیت می‌خرد! و غافلی که #مردمسالاری_دیمی_هیئتی موصوف سیدخندان، یعنی همین بیعت امت با یک سالار!
پس ناگزیری که بساط اکثریتت را از خوانشِ مصلحتی متن صندوق اربابی، در حواشیِ میدان میلیونی و صندوقی ثابت کنی، که چشم غیرمسلح نتواند آن را کتمان کند تا مشروعیت اقلیت از سکه بیفتد و تو برای خود اعتبار و مقبولیت یک تغییر کتمان ناپذیر را برای تغییر قانون ارباب و رعیتی و سواری یک سالار بر مردم، به قانون مردمسالاری شورایی بخری!
خیام ابراهیمی
13 دی 1397


قانون اساسی مرصاد


حضرتِ قانون اساسی #مرصاد!
زیرساخت‌های امنیتِ آغلستان، به‌نفع امنیتِ میلی ارباب قانونی در لبنان، ویران است! قانون سلطه‌ی شهوتِ لمپنان و راهزنان هیئتی بر خردجمعیِ عقیمِ انسان، بی‌ثبات همچون بید لرزان است! بی‌ثباتی ناشی از قانون، مایه‌ی پریشانیِ ملتی گروگان است!
الحق‌والانصاف که از همان روز نخست، آلتِ بازیِ مکر و تقیه‌ی سلطان در عملیات مرصاد با اعتماد‌ملیِ گوسفندان صغیر بودی و ملتی را چون موشِ آزمایشگاهی، ملاتِ مالیخولیای معمار #تفخیذ خود علیه هر غیرخود نمودی!
1) خرهای اصلاح‌شده‌ی اصلاح‌ناپزیر، در امنیت اصطبل 2500 متری، به خیانت #تکرار، عرعر می‌کنند: "علت اینکه علی‌‌رغم 40 سال تکیه بر قانون راه‌آهن، سوار در قطار تجاوز به غیرخودی، به اسکاندیناوی نمی‌رسیم، به خاطر حصرِ لکوموتیوران‌های پوستین‌به‌تنِ سرخ‌وسیاه‌وسبزوبنفش‌ و یشمی و خال‌خال‌پشمی در زندان سوزنبان قانونی است که هر چند جملگی هم‌شأنِ گماشته و تدارکاتچی و آبدارچی‌اند، اما با ترفندِ جهل‌العارفین، باز به امید نشستن پشتِ فرمانِ قطار صدور شهوت خودی به غیرخودی دلخوشند! پس این امید سبز را تا 1400 پاس دار ای هوشیار و لعنت بفرست به خائنینِ غیرِمردمسوار! این دفعه باید یک لکوموتیورانِ هیئتیِ جرزن پشت فرمان قطار جنگی بنشیند و سربزنگاه تیزی را پشتِ ارباب فرو کند، تا امورِ اصطبلِ مردمسواران دیمی اصلاح شود! گور پدرِ صغیرِ رعیت‌جماعت فقیر! ویژه‌خواری را عشق است! هورااا..."
2) گاوهای مردنی ماع ماع می‌کنند: آدرس را درست نشان بده، عوضی! فرمان قطار که نمی‌تواند به چپ و راست بپیچد! چرا که روی دو ریل ثابتِ چپ و راستِ اربابی به دیار قدس، سوزنبان ریل‌ها یکی است و هیچ لکوموتیورانی، اختیاری جز پیروی ندارد! حضرتِ کلاهبردار (دمب خروست درازاتُه) چرا چاه‌نمایی می‌کنی حقه‌باز؟ قطار قانونی که بشقاب‌پرنده نیست!
3) در این بازار مکاره، گوسفندهای قربانی به عشقِ سهم خود در سراب و در صف قیمه‌شدن به یمنِ برقِ شال سبزِ پااندازانِ شما، هی بع‌بع می‌کنند و بزهای خارج‌نشین هم هی به تائیدی واقع‌بینانه ریش می‌جنبانند و برای باورپذیری رؤیای امریکایی هی عینک عوض می‌کنند! "تو" چرا پیرو روباه بنفش شده‌ای و پنیر از دهان زاغ عالم بالای درخت می‌ربایی؟ مردک شارلاتان! 40 سال است گوشت حرامِ رمه‌ها را با ذبح شرعی حلال کرده‌ای و در دیزی اربابی هول هولکی و نجویده قورت داده‌ای و نخود و لوبیایش را زنده و مرده راهیِ مبالِ مطهر کرده‌ای! حال آنکه طبق تحقیقاتِ دانشمندانِ ژاپنی‌، سزا بود هر لقمه را 20 بار بجوی تا خاصیت و ویتامینش را درست هضم کنی و امروز به‌جایِ 5میلیون مزدور و دلال تحریم و قاتل زنجیره‌ای مرده‌خوار، 80 میلیون گوسفند پروار در چنته‌ داشته باشی.
4) در این هیروویر، آن سردارِ زنجیره‌ای که به طفلِ غرب‌زده‌ی خود هم رحم نکرد، می‌گوید: در "عملیات مرصادِ شیربلالِ4" چند صدنفر ناقابل کشتاندیم تا دشمن گول بخورد و در "عملیات شیربلالِ5" غافلگیرانه حمله کنیم و با هزاران قربانی، چماقِ چوپان نظام را بر فرق گوسفندان قانونا تسلیم، تثبیت کنیم! و با افتخار زوزه می‌کشد که البته موفق هم شدیم! و الان 30 سال است از قِبَلِ آن تاکتیکِ بحران‌زا و پیشرفته‌ی نظامی، از توبره‌ی علماء قوم حیف‌ومیل می‌کنیم و می‌اختلاسیم و می‌لنبانیم و نشخوار می‌کنیم مال یتیم را! واجب قربة‌الی‌النظام.
5) حضرتِ پفیوز(سلامُن‌علیه) نمی‌گوید که ما از شوق قربانی‌شدن و بیعتِ گوسفندان آنقدر آتشین‌مزاج و درنده و هار بودیم که با جانِ لشکرِ حیواناتِ زبان‌بسته‌ی رویِ میدانِ مین‌برو، مثل مهره‌های شطرنج بازی کردیم و از کیسه‌ی میزبان، عین نقل و نبات آنقدر قربانی نمودیم تا در آزمون و خطایِ بازی بعدی، چه بسی حریف را ماهرانه غافلگیر و مات کنیم (چون دشمن گمان نمی‌کرد که پس از این حمله‌ی سالیانه، حمله‌یِ بعدی در کار باشد) اما نهایتا پس از 40 سال بازیِ تمرینی با حیثیتِ صاحبان حق، یک ملت بینوا و صغیر را آچمز و پات کردیم! شیر مادرت حلال، #بچه_طیب!
حالیا، حضرت قانون اساسی نابکار!
آیا وقتش نیست که پس از این‌همه قربانی در قطار صدور گوشت نذری به دیار قدس، به همت و بصیرتِ رمه در یک #میدان_میلیونی، بصورت مسالمت‌آمیز، عوض شوی و مالِ دزدی را به صاحبانش پس دهی؟ عوضی!
و آیا گوسفندان برای رسیدن به صلح در سوئد، هنوز قانونا در فکر تعویض لکوموتیوران در قطارِ جنگی به مقصدِ جنوب لبنانند؟
خیام ابراهیمی
6 دی 1397
مشکل از گرگ نیست، حضرت موش باهوش! مشکل از بیعتِ گوسفندان با قانون اساسی مناسباتِ قدرت مطلقه‌ی گرگ در پوستین میش پروار است در میانِ بره‌های عقیم.



زهر مار صادراتی

آن که باد بکارد طوفان درو خواهد کرد
نطفه‌ی جام زهر را که کاشت؟

جز خود معمار انقلابی صاحب ادبیات سلبی-حذفی برای صدور زهرمار
دعوت به قیام ارتش همسایه توسط همسایه برای حسن همجواری، 5 ماه قبل از جنگ ویرانگر منتهی به جام زهر.
انگولک و تشویش اذهان دیوانه برای جنگ جنگ تا ویرانی، تنها حق اربابان است، نه رعایا!


Image may contain: 1 person

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...