اینهمه تعجب از ملاقاتِ یکی با مناسب و مشاغل متکثرِ خودش در وحدتِ قانونی یک
آینه، یعنی چه؟! لاریجانی اینجا، لاریجانی آنجا، لاریجانی همهجا... بنازم
نازِ شست و همتِ بلندِ ابوی را که دشتوصحرا تپهتپه طینمود از ولایتِ عراق تا
ولایتِ آبگرملاریجان و قرار گرفت در کمینی برای چنین یوماللهی... چه باک که یکی
عرب در عجمستان ابوالمشاغل شود و "عجم" بیکار و بیعار و ولنگار؟ نه از
نانِ روغنیِ ولایتِ داکتر ولایتی میکاهد و نه از آبِ چشمهی جوشانِ فرقهی حضرتِ
اَبَوی!
آخر کجای این چترِ گسترده و سیاهِ امنیتی، بالای سرِ فراخِ یک اربابِ هیئتی تعجب دارد، ای حضرت دوست؟ که از کوزهی قانونِ اساسیِ سلطان صاحبکران، همان برون تراود که دراوست!
آدم در سلامتِ مغزهایِ متعجب، شک میکند و راضی میشود به این حکمِ رعیتی، که براستی: از ماست که بر ماست!
"فرهیخته" با جسارت میگوید: "این هم از بصیرتِ سلطان که یکی را در دو پست نامرتبط میکارد که یکی بر سرنوشت دیگری اولاست و دیگری را در چهل پُست پراکنده و نامرتبط دیگر به چلهشینی وامیدارد... و لابد در این بازار مکاره به ریش ملتِ بیخودی نخودی میخندد!"
عزیز من!
چرا در باغ نیستید؟ این بندهی تسلیم به ناخدای کشتی مصلحتِ نظام و آلتِ حیاتبخشِ جانجانیِ جانان و عصایِ سلیمانِ قادر متعالِ مطلقه، در واقع دارد برای قدرت قانونیِ اربابش مجاهده و اضافهکاری میکند تا عصایِ معجزه به اعجازی موریانه نزد! تنوع شغل و تصاحبِ چند پُستِ سلیمانی، دیگر چه صیغهای است؟ در مناسبات نظام هیئتی، اصلا مراتبی و سازمانی و شرح وظایف پاسخگویی درکار نیست! امر صاحب امر مطاع است در طَبَقِ اخلاصِ بر و بچزِ هیئت! هر که خشتِ ژن تسلیم در بامش بیش، برفش بیشتر! چرا کسی در فکر حفظ نظام که اوجب بر هر واجب و اصل و فرعِ قانونی است، نیست؟ مگر قانونا حضرت بهجز بیعت با قدرت خود، از ملت سفارشی هم میگیرد که در راندمانِ کارش مؤثر باشد و ملتزم به پاسخگویی شود؟ به قول پرچمدار تدارکچیان مردمسوار: "نظام هیئتی که این ادا و اصولهای دموکراتیک را برنمیتابد! مردم ما دموکراسی نمیخواهند!" اما معلوم نیست که چرا حضرت گفتگوی تمدنهای عقب مانده با پیشرو، تف سربالا میشود و خود را بیربط و متوهمانه و غیرقانونی، در آرزوهای محالِ قانونی غرقه میکند و از مقام آسمانی توقع تبعیت از برزخیانی چون خود (بین زمین و آسمان) را دارد؟!
وقتی قانونا "حکم"، حکمِ حضرتِ بصیرت است، آنوقت ابر و باد و مه خورشید و فلک درکارند... تا تو کاری نتوانی و به غفلت گذری!
در واقع، ایشان دارد گرا میدهد که #بصیرت یعنی اینکه هرکاری بکنم عین درستی و نقل و نبات نابِ ولایی است! چون حفظ نظام از اوجبِ واجبات است! تا شاید ملت ناآگاه و همیشه تسلیم، در صحنهی تقلید و غفلت، تکلیف خود را با #قانون_اساسی مشخص کند، نه با یک قانونمدارِ همهکاره که هر کاری کند درست است! اما باز ملت فرهیخته به سعی پدرِ معنویِ تدارکاتچیان و آبدارچیان سبز و بنفش و سرخ و سیاه، هی در فکر تعویض لاستیک فرغونِ فرعون است، تا شاید سوارِ دیگری بتواند بر ترکِ مردم، با پورشه و بنز کوپهی آقا کورس بگذارد؛ تا هر کس بصورت دیمی مردمسوارتر باشد، برندهتر شود!
#گاندی و #نلسون_ماندلا و استغفرالله خدا و امام زمانش را هم که در رکنی از ارکانِ قوایِ سهگانهی حضرت نظام بکاری، قانونا و بموجب بند یک اصل 110 و سایر مخلفات، جز عصای سلیمانِ حضرتِ کشور نیستند و از خود اختیاری جز ادای تکلیف به نظام مقدس و وسیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامیِ تک نفرهی ارباب قلعهها ندارند! مشکل از قانون اساسی است، بالام جان! نه از ملتزمین به قدرت فراملی نهادینه در آن، و نه از قانونمداران. هر گردی که گردو نیست که چون قانون بهتر از بیقانونی است لذا قانونِ گرگ را برای برهها مقدس کردهای! وقتی میتوانی قانون را عوض کنی، حالا چرا یا باید بیقانون زندگی کنی و یا به قانون گرگ وطن بفروشی و روان و کالبد تن و بدن را مثله کنی؟ همواره راه سومی هم بین "آری یا نه" هست! در این دوراهی ناگزیر، میتوانی راست قامت بنشینی و آنقدر بیل و کلنگ بزنی تا راه سومی را باز کنی!
حالا باز هم، اصلاحطلبان ویژهخوار، شما را امیدوار به بار نخود سیاه و لاستیک درجه یک فرغون فرعونی در آستانهی انتخاباتِ بیعت با قانون سلطان صاحبکران، شارژ کنند و شما هم سرخوش از#تکرار یک بازی جدید ، بدون عبرت از تاریخ، در پی #مطالبات_روبنایی از جمله افزایشِ تعداد کارگزاران و مامورین صندوق سوراخِ رأی عددی شوید و با اکثریتی در صف بردگی، با قدرت فراملی قانونیِ سلطان صاحبکران بیعت کنید و هزارباره باز نق بزنید و بنالید و نفله شوید، تا جانتان درآید و جنازههاتان توسط یکی از همین فرغونها به دیار قدس، رهبری شود!
خب، همین امید سبز اکثریتی شما به قانون صندوق بندگی است، که برای قدرت فراملی به عنوان یک سالار تک سوار بر اراده ملی مشروعیت میخرد! و غافلی که #مردمسالاری_دیمی_هیئتی موصوف سیدخندان، یعنی همین بیعت امت با یک سالار!
پس ناگزیری که بساط اکثریتت را از خوانشِ مصلحتی متن صندوق اربابی، در حواشیِ میدان میلیونی و صندوقی ثابت کنی، که چشم غیرمسلح نتواند آن را کتمان کند تا مشروعیت اقلیت از سکه بیفتد و تو برای خود اعتبار و مقبولیت یک تغییر کتمان ناپذیر را برای تغییر قانون ارباب و رعیتی و سواری یک سالار بر مردم، به قانون مردمسالاری شورایی بخری!
خیام ابراهیمی
13 دی 1397
آخر کجای این چترِ گسترده و سیاهِ امنیتی، بالای سرِ فراخِ یک اربابِ هیئتی تعجب دارد، ای حضرت دوست؟ که از کوزهی قانونِ اساسیِ سلطان صاحبکران، همان برون تراود که دراوست!
آدم در سلامتِ مغزهایِ متعجب، شک میکند و راضی میشود به این حکمِ رعیتی، که براستی: از ماست که بر ماست!
"فرهیخته" با جسارت میگوید: "این هم از بصیرتِ سلطان که یکی را در دو پست نامرتبط میکارد که یکی بر سرنوشت دیگری اولاست و دیگری را در چهل پُست پراکنده و نامرتبط دیگر به چلهشینی وامیدارد... و لابد در این بازار مکاره به ریش ملتِ بیخودی نخودی میخندد!"
عزیز من!
چرا در باغ نیستید؟ این بندهی تسلیم به ناخدای کشتی مصلحتِ نظام و آلتِ حیاتبخشِ جانجانیِ جانان و عصایِ سلیمانِ قادر متعالِ مطلقه، در واقع دارد برای قدرت قانونیِ اربابش مجاهده و اضافهکاری میکند تا عصایِ معجزه به اعجازی موریانه نزد! تنوع شغل و تصاحبِ چند پُستِ سلیمانی، دیگر چه صیغهای است؟ در مناسبات نظام هیئتی، اصلا مراتبی و سازمانی و شرح وظایف پاسخگویی درکار نیست! امر صاحب امر مطاع است در طَبَقِ اخلاصِ بر و بچزِ هیئت! هر که خشتِ ژن تسلیم در بامش بیش، برفش بیشتر! چرا کسی در فکر حفظ نظام که اوجب بر هر واجب و اصل و فرعِ قانونی است، نیست؟ مگر قانونا حضرت بهجز بیعت با قدرت خود، از ملت سفارشی هم میگیرد که در راندمانِ کارش مؤثر باشد و ملتزم به پاسخگویی شود؟ به قول پرچمدار تدارکچیان مردمسوار: "نظام هیئتی که این ادا و اصولهای دموکراتیک را برنمیتابد! مردم ما دموکراسی نمیخواهند!" اما معلوم نیست که چرا حضرت گفتگوی تمدنهای عقب مانده با پیشرو، تف سربالا میشود و خود را بیربط و متوهمانه و غیرقانونی، در آرزوهای محالِ قانونی غرقه میکند و از مقام آسمانی توقع تبعیت از برزخیانی چون خود (بین زمین و آسمان) را دارد؟!
وقتی قانونا "حکم"، حکمِ حضرتِ بصیرت است، آنوقت ابر و باد و مه خورشید و فلک درکارند... تا تو کاری نتوانی و به غفلت گذری!
در واقع، ایشان دارد گرا میدهد که #بصیرت یعنی اینکه هرکاری بکنم عین درستی و نقل و نبات نابِ ولایی است! چون حفظ نظام از اوجبِ واجبات است! تا شاید ملت ناآگاه و همیشه تسلیم، در صحنهی تقلید و غفلت، تکلیف خود را با #قانون_اساسی مشخص کند، نه با یک قانونمدارِ همهکاره که هر کاری کند درست است! اما باز ملت فرهیخته به سعی پدرِ معنویِ تدارکاتچیان و آبدارچیان سبز و بنفش و سرخ و سیاه، هی در فکر تعویض لاستیک فرغونِ فرعون است، تا شاید سوارِ دیگری بتواند بر ترکِ مردم، با پورشه و بنز کوپهی آقا کورس بگذارد؛ تا هر کس بصورت دیمی مردمسوارتر باشد، برندهتر شود!
#گاندی و #نلسون_ماندلا و استغفرالله خدا و امام زمانش را هم که در رکنی از ارکانِ قوایِ سهگانهی حضرت نظام بکاری، قانونا و بموجب بند یک اصل 110 و سایر مخلفات، جز عصای سلیمانِ حضرتِ کشور نیستند و از خود اختیاری جز ادای تکلیف به نظام مقدس و وسیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامیِ تک نفرهی ارباب قلعهها ندارند! مشکل از قانون اساسی است، بالام جان! نه از ملتزمین به قدرت فراملی نهادینه در آن، و نه از قانونمداران. هر گردی که گردو نیست که چون قانون بهتر از بیقانونی است لذا قانونِ گرگ را برای برهها مقدس کردهای! وقتی میتوانی قانون را عوض کنی، حالا چرا یا باید بیقانون زندگی کنی و یا به قانون گرگ وطن بفروشی و روان و کالبد تن و بدن را مثله کنی؟ همواره راه سومی هم بین "آری یا نه" هست! در این دوراهی ناگزیر، میتوانی راست قامت بنشینی و آنقدر بیل و کلنگ بزنی تا راه سومی را باز کنی!
حالا باز هم، اصلاحطلبان ویژهخوار، شما را امیدوار به بار نخود سیاه و لاستیک درجه یک فرغون فرعونی در آستانهی انتخاباتِ بیعت با قانون سلطان صاحبکران، شارژ کنند و شما هم سرخوش از#تکرار یک بازی جدید ، بدون عبرت از تاریخ، در پی #مطالبات_روبنایی از جمله افزایشِ تعداد کارگزاران و مامورین صندوق سوراخِ رأی عددی شوید و با اکثریتی در صف بردگی، با قدرت فراملی قانونیِ سلطان صاحبکران بیعت کنید و هزارباره باز نق بزنید و بنالید و نفله شوید، تا جانتان درآید و جنازههاتان توسط یکی از همین فرغونها به دیار قدس، رهبری شود!
خب، همین امید سبز اکثریتی شما به قانون صندوق بندگی است، که برای قدرت فراملی به عنوان یک سالار تک سوار بر اراده ملی مشروعیت میخرد! و غافلی که #مردمسالاری_دیمی_هیئتی موصوف سیدخندان، یعنی همین بیعت امت با یک سالار!
پس ناگزیری که بساط اکثریتت را از خوانشِ مصلحتی متن صندوق اربابی، در حواشیِ میدان میلیونی و صندوقی ثابت کنی، که چشم غیرمسلح نتواند آن را کتمان کند تا مشروعیت اقلیت از سکه بیفتد و تو برای خود اعتبار و مقبولیت یک تغییر کتمان ناپذیر را برای تغییر قانون ارباب و رعیتی و سواری یک سالار بر مردم، به قانون مردمسالاری شورایی بخری!
خیام ابراهیمی
13 دی 1397
No comments:
Post a Comment