پرسش: راه حل مسئله در بن بست قانونی چیست؟
پیشنهاد شبهه علمی میتواند این باشد:
1- باید هدف تعریف شود و نقشه ی راه داشت!
2- اصول موضوعهی منطق ملی باید بر حق و اصلِ بنیادی و طبیعی و اولیه استوار باشد که همانا شراکت در آب و خاک مشترک است! و نباید بر حقوق ثانویه مثل حق ایدئولوژی و سرمایه و مالکیت و تکنولوژی و ... که جملگی حصولی هستند، بنا شود!
3- مردم باید بدانند که شریک ملک مشاعی به نام وطن هستند و حکومت مستخدم ایشان است. یعنی مردم باید بفهمند و یا به یاد آورند که کارفرما ایشانند و پیمانکار حکومت و دولت.
4- مردم باید بفهمند که قانون اساسی حق تعیین سرنوشت را در سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی به دست یک تن داده و ایشان ول معطلند و قانونا راهی جز تسلیم و سرسپردگی ندارند! مگر آنکه خواستار تغییر قانون شبان رمه گی شوند! اما با وجود ارباب مصلحت راهی از درون نظام سلطه و در چارچوب قانون حاکم مطلقه نیست!
5- برای یادآوری چنین حق بنیادی، نباید مردم را در بن بست کوچه پس کوچه ها، چاه نمایی و گم و سرکوب کرد! باید مردم و آنانی که خواستار تسلط بر سرنوشت خویشند در منار سایر شریکان خاک مشترک را در مکانیِ امن گرد هم آورد تا برای خواست خود که اکثریت است اعتبار بخرند تا مشروعیت اقلیت ویژه خوار و مرده خوار را از سکه بیندازند.
6- نشستن و برنخاستن در چنین مکان امنی که حکومت مردم را دعوت کرده و نمیتواند مجوز ندهد بیانگر عطش ملی برای احقاق خواست ملی و استقرار اراده ملی است.
7- بدون تغییر قانون اساسی، قادر مطلقه هر کاری بکند درست است! حتی بنا بر اختیارات ولایی میتواند تمام اصول قانون اساسی از جمله ناظران دم قیچی کرده بر خویش را هم معطل و معلق بگذارد تا بحران خودساخته را آرام کند که نمیکند! در صورت گم شد در کوچه پس کوچه ها او با آتشبیاری برای آتش به اختیاری ملتزمین خویش، کار را به شورش و سرکوب علیه ملت پراکنده ی فریبخورده و نهایتا کودتایی برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است میکشاند!
پس باید تهدید را به فرصت تبدیل کرد و در نماز جمعه گرد اقلیت اکثریتی ساخت و نشست و برنخاست تا اکثریت متمرکز در میدان امن را نتوان به اقلیت پراکنده در کوچه پس ک وچه ها تشبیه کرد! این اعتبار و مقبولیت وحدت ملی در یک مفاهمه برای احقاق حق مشترک است که میتواند موجب وحدت ملی معرفتبار شود و حجت را بر همه تمام کند تا نهایتا منتهی به تغییرات بنیادی شود!
علم میگوید باید سیستم معنادار باشد، نه کاذب. منطق کاذب، دارای اصولی وضعی و من درآوردی و قراردادی است تا بتواند جهان را با قطعیت اندازه بگیرد و تحلیل کند! این کار ایدئولوژی از هر نوعش است! در حالی که جهان نسبی است و ما با عدم قطعیت سروکار داریم. بنابراین خشت اول چون نهاد معمار کج...تا ثریا میرود دیوار کج! پس نباید روش مبارزه بر اصولی قراردادی و فرض و گمان و بخت و اقبال استوار باشد! که ما بگوئیم مردم بیائید در یک میدان ناامن...و دعا کنیم آنها هم بیایند برای خون دادن مسالمت آمیز! میدان حضور نباید وابسته به اما و اگر باشد! میدان باید جایی باشد که چه ما بخواهیم و چه نخواهیم همواره مامنی برای حضور باشد! تا مردم راه آن را یادبگیرند و وقت و بی وقت به آنجا بروند! در چنین وضعیتی است که مردم متفرق که دارای مطالبات روبنایی هستند کم کم یکدیگر را می یابند و در می یابند که اساس کارشان بنیادی است نه روبنایی! باید چنین اکثریتی بر اساس فهم حق تعیین سرنوشت که بصورت مسالمت آمیز، میداند که باید اول خواسته را در یک میدان امن به کرسی بنشاند و در کوچه پس کوچه های بدون مجوز سرکوب نشود در واقع با یک تیر چند نشان زده است! فهم خویش را اثبات کرده و بهانه را از دست ویژه خواران خارج کرده است! از آتشبیاری آتش به اختیاران بر اساس شعارهای براندازانه که مستوجب سرکوب است پرهیز کرده است! از راهپیمایی بدون مجوز که مستوجب سرکوب است خودداری کرده است! به حای مطالبات روبنایی نخود و لوبیا و تغییر تیرخلاص زنها، نظارت ملی خود بر سرنوشت خود را خواسته است. و این یعنی اوج هوشیاری.
.
14 دی 1397
پیشنهاد شبهه علمی میتواند این باشد:
1- باید هدف تعریف شود و نقشه ی راه داشت!
2- اصول موضوعهی منطق ملی باید بر حق و اصلِ بنیادی و طبیعی و اولیه استوار باشد که همانا شراکت در آب و خاک مشترک است! و نباید بر حقوق ثانویه مثل حق ایدئولوژی و سرمایه و مالکیت و تکنولوژی و ... که جملگی حصولی هستند، بنا شود!
3- مردم باید بدانند که شریک ملک مشاعی به نام وطن هستند و حکومت مستخدم ایشان است. یعنی مردم باید بفهمند و یا به یاد آورند که کارفرما ایشانند و پیمانکار حکومت و دولت.
4- مردم باید بفهمند که قانون اساسی حق تعیین سرنوشت را در سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی به دست یک تن داده و ایشان ول معطلند و قانونا راهی جز تسلیم و سرسپردگی ندارند! مگر آنکه خواستار تغییر قانون شبان رمه گی شوند! اما با وجود ارباب مصلحت راهی از درون نظام سلطه و در چارچوب قانون حاکم مطلقه نیست!
5- برای یادآوری چنین حق بنیادی، نباید مردم را در بن بست کوچه پس کوچه ها، چاه نمایی و گم و سرکوب کرد! باید مردم و آنانی که خواستار تسلط بر سرنوشت خویشند در منار سایر شریکان خاک مشترک را در مکانیِ امن گرد هم آورد تا برای خواست خود که اکثریت است اعتبار بخرند تا مشروعیت اقلیت ویژه خوار و مرده خوار را از سکه بیندازند.
6- نشستن و برنخاستن در چنین مکان امنی که حکومت مردم را دعوت کرده و نمیتواند مجوز ندهد بیانگر عطش ملی برای احقاق خواست ملی و استقرار اراده ملی است.
7- بدون تغییر قانون اساسی، قادر مطلقه هر کاری بکند درست است! حتی بنا بر اختیارات ولایی میتواند تمام اصول قانون اساسی از جمله ناظران دم قیچی کرده بر خویش را هم معطل و معلق بگذارد تا بحران خودساخته را آرام کند که نمیکند! در صورت گم شد در کوچه پس کوچه ها او با آتشبیاری برای آتش به اختیاری ملتزمین خویش، کار را به شورش و سرکوب علیه ملت پراکنده ی فریبخورده و نهایتا کودتایی برای حفظ نظام که از اوجب واجبات است میکشاند!
پس باید تهدید را به فرصت تبدیل کرد و در نماز جمعه گرد اقلیت اکثریتی ساخت و نشست و برنخاست تا اکثریت متمرکز در میدان امن را نتوان به اقلیت پراکنده در کوچه پس ک وچه ها تشبیه کرد! این اعتبار و مقبولیت وحدت ملی در یک مفاهمه برای احقاق حق مشترک است که میتواند موجب وحدت ملی معرفتبار شود و حجت را بر همه تمام کند تا نهایتا منتهی به تغییرات بنیادی شود!
علم میگوید باید سیستم معنادار باشد، نه کاذب. منطق کاذب، دارای اصولی وضعی و من درآوردی و قراردادی است تا بتواند جهان را با قطعیت اندازه بگیرد و تحلیل کند! این کار ایدئولوژی از هر نوعش است! در حالی که جهان نسبی است و ما با عدم قطعیت سروکار داریم. بنابراین خشت اول چون نهاد معمار کج...تا ثریا میرود دیوار کج! پس نباید روش مبارزه بر اصولی قراردادی و فرض و گمان و بخت و اقبال استوار باشد! که ما بگوئیم مردم بیائید در یک میدان ناامن...و دعا کنیم آنها هم بیایند برای خون دادن مسالمت آمیز! میدان حضور نباید وابسته به اما و اگر باشد! میدان باید جایی باشد که چه ما بخواهیم و چه نخواهیم همواره مامنی برای حضور باشد! تا مردم راه آن را یادبگیرند و وقت و بی وقت به آنجا بروند! در چنین وضعیتی است که مردم متفرق که دارای مطالبات روبنایی هستند کم کم یکدیگر را می یابند و در می یابند که اساس کارشان بنیادی است نه روبنایی! باید چنین اکثریتی بر اساس فهم حق تعیین سرنوشت که بصورت مسالمت آمیز، میداند که باید اول خواسته را در یک میدان امن به کرسی بنشاند و در کوچه پس کوچه های بدون مجوز سرکوب نشود در واقع با یک تیر چند نشان زده است! فهم خویش را اثبات کرده و بهانه را از دست ویژه خواران خارج کرده است! از آتشبیاری آتش به اختیاران بر اساس شعارهای براندازانه که مستوجب سرکوب است پرهیز کرده است! از راهپیمایی بدون مجوز که مستوجب سرکوب است خودداری کرده است! به حای مطالبات روبنایی نخود و لوبیا و تغییر تیرخلاص زنها، نظارت ملی خود بر سرنوشت خود را خواسته است. و این یعنی اوج هوشیاری.
.
بر اساس مبانی
یاد شده برای ادبیات اپوزیسیون و نیاز به انقلاب در این ادبیات سنتی در نوشته های
قبلی، حالا مانده تاسیس یک ستاد مشترک اپوزیسیون، با یک رهبر کاریزماتیک که دارای
شعارهای پارادوکسیکالی مثلِ براندازی مسالمت آمیز فرقهی تبهکار نیست و یا میتواند
آن را اصلاح کند!
چون هیچ رفتار و تحول مسالمت آمیزی، برای سنگرسازی، علیه خود اقدام نمیکند!
یک حرکت معرفتبار باید مجاب کننده و فراگیر باشد و با جذب حداکثری از تنوع آراء و تفرقه سخن نگوید! یک حرکت کتمان ناپذیر و مسالمت آمیز توسط تمام ملت که مسالمت آمیز نیز هم باید باشد ضمنا باید مفاهمه برانگیز و امن و همدلانه باشد!
ابتدا ملت باید بپذیرد که وضعیت موجود نتیجه ی بیعت خودش با قدرت مطلقه ی مسلح و همه کاره و سرنوشتساز بوده است!
حرکت ملی معرفتبار و فراگیر باید دارای این مشخصات باشد:1- دارای زبان مشترک حقوقی بر اساس حق آب و خاک مشترک که کسی با آن مخالفت ندارد.2- این زبان مشترک باید مبتنی بر ادبیات #پیشاآزادی باشد نه ادبیات تفرقه برانگیز#پساآزادی!
ادبیات #پیشاآزادی تنها بر اساس منافع مشترک، به استقرار اراده ملی میاندیشد نه نوع حکومت. او ابتدا باید به بستر امن آزادی برسد تا بتواند به نوع حکومت بیندیشد و آن را به چالش بشکد! اما ادبیات #پساآزادی ابتدا در بستر غیردموکراتیک بر اساس توهم و مناسبات قدرت میان عوام ناآگاه، ابتدا توسط بخشی از الیت جامعه، راجع به حقوق ثانویه و نوع حکومت (سکولار یا پادشاهی و سوسیالیستی و لیبرال و ...) می پردازد! این بحثها مختص در زمانی است که مردم بتوانند در امنیت سخن بگویند و آن را به چالش بکشند نه امروز که نه به دار است و نه بار و تنها موجب تنش بین خواص و عوام میشود و از توان ملی به نفع آتش به اختیارانِ سلطه گر، میکاهد.3- تعیین یک خواست ملی:
تبدیل شعار براندازی به شعار "درخواستِ بازپسگیری اراده ملی براندازی شده در قانون اساسی"، با تغییر قانون اساسی برای انتقال قدرت تک نفره به تمام مردم برای نوشتن مشترک سرنوشت ملی در سیاستهای کلان اقتصادی، سیاسی و نظامی و فرهنگی.4- نقشهی راه:
روح حاکم بر یک نقشه ی راه گام در میان واقعیات تهدید را به فرصت تبدیل میکند!
شامل: تشکیل ستاد مشترک اپوزیسیون+ اتخاذ زبان مشترک حقوقی + پرهیز از ادبیات تنش آفرین و حذفی، تاکید بر منافع مشترک شهروندان که عضو یک خانواده ی مشترکند برای نوشتن سرنوشت عمومی، شکل عملیاتی کردن دعوت از مردم برای حضور در حواشی (وحتی متن) محل تجمعات مردمی با مجوز حکومت از قبیل تمام نماز جمعه ها در هر هفته، در موازات راهپیماییهای رسمی و حکومتی با عنوان راهپیمایی مردمی، با شعار مستقل از شعارهای فرمایشی...
تشکیل شوراهای محلی و بومی تا ملی برای تمرین ادب و آداب دموکراسی توسط تمامی شریکان آب و خاک مشترک (از هر خانواده یک نماینده در محلات) بر اساس رعایت و تمرین دو اصل بنیادی #همزیستی_مسالمت_آمیز و #هم_افزایی_ملی برای کسب امتیاز حضور اجتماعی (حتی حضور برای دریافت همین یارانه در راستای ایجاد انگیزه برای تمرین مدارا و تمرین مدنیت) برای کسب امتیاز و ارزشهای بنیادی شهروند مدنی در جامعه مدنی.5- دعوت از مردم برای حضور در کنار اقلیت قانونی در هر میدانی برای اثبات خواست اکثریت و نشستن و برنخاستن تا حصول نتیجه در مقابل چشمان تاریخ و جهانی که به دوربین مدار بسته مجهز است.
خریدن اعتبار اکثریتی در کنار اقلیت مشروع مطمئنا قانون اقلیت را از سکه می اندازد و مردم به اعتبار خویش بر اساس ادبیات مهرورزی و همدلی و ایران برای تمام ایرانیان، حقانیت خود را جای میاندازند و مطالبات قطره چکانی رعیت وار از ارباب را به مطالبات بنیادی بر گامهای خود تبدیل میکند تا کسی را یارای مقابله با آن نباشد!6- موضوع آلترناتیو از مباحثی است که باید از پیش فکر کرد اما نباید به چالش عمومی تبدیل شود چرا که بدون مقدمات یاد شده و بر اساس ادبیات سنتی مبارزه ( که تفرقه برانگیز است) این ره به ترکستان میرود.
خیام ابراهیمیچون هیچ رفتار و تحول مسالمت آمیزی، برای سنگرسازی، علیه خود اقدام نمیکند!
یک حرکت معرفتبار باید مجاب کننده و فراگیر باشد و با جذب حداکثری از تنوع آراء و تفرقه سخن نگوید! یک حرکت کتمان ناپذیر و مسالمت آمیز توسط تمام ملت که مسالمت آمیز نیز هم باید باشد ضمنا باید مفاهمه برانگیز و امن و همدلانه باشد!
ابتدا ملت باید بپذیرد که وضعیت موجود نتیجه ی بیعت خودش با قدرت مطلقه ی مسلح و همه کاره و سرنوشتساز بوده است!
حرکت ملی معرفتبار و فراگیر باید دارای این مشخصات باشد:1- دارای زبان مشترک حقوقی بر اساس حق آب و خاک مشترک که کسی با آن مخالفت ندارد.2- این زبان مشترک باید مبتنی بر ادبیات #پیشاآزادی باشد نه ادبیات تفرقه برانگیز#پساآزادی!
ادبیات #پیشاآزادی تنها بر اساس منافع مشترک، به استقرار اراده ملی میاندیشد نه نوع حکومت. او ابتدا باید به بستر امن آزادی برسد تا بتواند به نوع حکومت بیندیشد و آن را به چالش بشکد! اما ادبیات #پساآزادی ابتدا در بستر غیردموکراتیک بر اساس توهم و مناسبات قدرت میان عوام ناآگاه، ابتدا توسط بخشی از الیت جامعه، راجع به حقوق ثانویه و نوع حکومت (سکولار یا پادشاهی و سوسیالیستی و لیبرال و ...) می پردازد! این بحثها مختص در زمانی است که مردم بتوانند در امنیت سخن بگویند و آن را به چالش بکشند نه امروز که نه به دار است و نه بار و تنها موجب تنش بین خواص و عوام میشود و از توان ملی به نفع آتش به اختیارانِ سلطه گر، میکاهد.3- تعیین یک خواست ملی:
تبدیل شعار براندازی به شعار "درخواستِ بازپسگیری اراده ملی براندازی شده در قانون اساسی"، با تغییر قانون اساسی برای انتقال قدرت تک نفره به تمام مردم برای نوشتن مشترک سرنوشت ملی در سیاستهای کلان اقتصادی، سیاسی و نظامی و فرهنگی.4- نقشهی راه:
روح حاکم بر یک نقشه ی راه گام در میان واقعیات تهدید را به فرصت تبدیل میکند!
شامل: تشکیل ستاد مشترک اپوزیسیون+ اتخاذ زبان مشترک حقوقی + پرهیز از ادبیات تنش آفرین و حذفی، تاکید بر منافع مشترک شهروندان که عضو یک خانواده ی مشترکند برای نوشتن سرنوشت عمومی، شکل عملیاتی کردن دعوت از مردم برای حضور در حواشی (وحتی متن) محل تجمعات مردمی با مجوز حکومت از قبیل تمام نماز جمعه ها در هر هفته، در موازات راهپیماییهای رسمی و حکومتی با عنوان راهپیمایی مردمی، با شعار مستقل از شعارهای فرمایشی...
تشکیل شوراهای محلی و بومی تا ملی برای تمرین ادب و آداب دموکراسی توسط تمامی شریکان آب و خاک مشترک (از هر خانواده یک نماینده در محلات) بر اساس رعایت و تمرین دو اصل بنیادی #همزیستی_مسالمت_آمیز و #هم_افزایی_ملی برای کسب امتیاز حضور اجتماعی (حتی حضور برای دریافت همین یارانه در راستای ایجاد انگیزه برای تمرین مدارا و تمرین مدنیت) برای کسب امتیاز و ارزشهای بنیادی شهروند مدنی در جامعه مدنی.5- دعوت از مردم برای حضور در کنار اقلیت قانونی در هر میدانی برای اثبات خواست اکثریت و نشستن و برنخاستن تا حصول نتیجه در مقابل چشمان تاریخ و جهانی که به دوربین مدار بسته مجهز است.
خریدن اعتبار اکثریتی در کنار اقلیت مشروع مطمئنا قانون اقلیت را از سکه می اندازد و مردم به اعتبار خویش بر اساس ادبیات مهرورزی و همدلی و ایران برای تمام ایرانیان، حقانیت خود را جای میاندازند و مطالبات قطره چکانی رعیت وار از ارباب را به مطالبات بنیادی بر گامهای خود تبدیل میکند تا کسی را یارای مقابله با آن نباشد!6- موضوع آلترناتیو از مباحثی است که باید از پیش فکر کرد اما نباید به چالش عمومی تبدیل شود چرا که بدون مقدمات یاد شده و بر اساس ادبیات سنتی مبارزه ( که تفرقه برانگیز است) این ره به ترکستان میرود.
14 دی 1397
No comments:
Post a Comment