Monday, March 25, 2019

به حشمت طبرزدی: پراگماتیسم

پراگماتیسم.
جناب طبرزدی گرامی!
گفتید فردی پراگماتیست هستید! این یعنی آرمانگرا نیستید و در میدان عمل و برای حل مسائل اجتماعی ایده آلیستی نمی‌اندیشید!
نمیتوان منکر این شد که تحول اجتماعی سال 57، رفتار و کنشی پراگماتیستی نبود! اتفاقا شورش مردم و رهبران برای براندازی نظام سلطه، مبتنی بر عملی پراگماتیستی بود! هر چند پراگماتیسم به رفتار ایجابی می اندیشید؛ اما خشتِ اولیه‌ی تحول بنیادی از دیدگاه مردم در ساختار سیاسی، بصورت گنگ بر رفتاری سلبی(نفی نظام پهلوی) و وصال شاهد آزادی، بنا شده بود! و همین گنگی موجب شد که پراگماتیسم از منظر رهبری شورش و حاکمیت، بر اساس ذات پراگماتیسم برای حل مسئله که معطوف به هدف گنگ بود از دید حفظ منافع خودی بر غیرخودی کاملا واقع گرایانه عمل کند و به جای مردمسالاری به مردمسواری بر اساس مصلحت و منافع جامعه از دید سالاران آن اقدام کند!
حال نکته این است که رهبران و دست اندرکاران فعال اپوزیسیون، برداشتشان از مردم و ملت چیست؟ به باورم این معنایی گنگ در ذهن ایشان است! یعنی ملت از دید اپوزیسیون دارای معنایی گنگ است! نه از این نظر که ایشان شهروندان را دارای حق تابعیت نمیدانند! خیر! موضوع این است که ایشان مصالح ملی معطوف به نتیجه( آزادی و قواعد مناسبات قدرت) را در ایده ها و آن گونه ایدئولوژی و سلیقه می‌دانند و می‌بینند که در پیش فرض ذهنی خود آن را باور دارند!
یعنی بر اساس تعریف کلاسیک پراگماتیسم (طبق دیدگاه واضع فلسفی آن، ویلیام جیمز امریکایی)، دسته‌ای با تعبیر خود از دین، عنصر مذهب را به عنوان عاملی مؤثر و روانی در فرهنگ و خلقیات مردمی کاملا غیرقابل انکار میدانند تا جایی که رویکرد انگلیسی آن عملا در سیاست‌های خود از آن به عنوان عنصری برای رسیدن به هدف بهره میبرد.
این یعنی گرایشات دینی و مردمی را در مدیریت و حل مسائل جامعه و اعطاء آزادی به مردم لحاظ می‌کند!
اما از دید پدر معنوی پراگماتیسم (چارلز سندرس پرس امریکایی) آنچه در واقعیات مهم است منطق و روش حل مسئله برای اهداف عالیه است!
بر اساس این مقدمه، لازم است که حتما مبانی معنابخش پراگماتیسم( عمل مفید اجتماعی) کاملا شفاف باشد تا موجب پریشانی و تشویش اپوزیسیون و مردم نگردد!
بنابراین وقتی شما میخواهید به عنوان یک مبارز و شهروند عملگرا، به آنچه که در راه رسیدن به هدف مهم است پی ببرید باید حتما بر عناصری از واقعیت انگشت بگذارید، که موجب حل مسئله شود نه آنکه آن را گره کند!
بدیهی است که در دوران پیشاآزادی، هدف اولیه نیل به استقرار اراده ی ملت برای احقاق حقوق ابتدایی ملی است! و مهمترین تکلیف اپوزیسیون روش رسیدن به این هدف است!
بنابراین پرسش حیاتی اپوزیسیون در این دوران پیشاآزادی این است که:
1) اولا هدف چیست؟
2) دوما "روش رسیدن به هدف" و #نقشه_راه چیست؟
.
1- آیا هدف اپوزیسیون واقع گرا، #براندازی یعنی همان عمل سلبی ( خشونتبار و فحاش و سنگرساز در حاکمیت) است که با بنیاد پراگماتیسم که ایجابی است منافات دارد؟ و یا هدف باید استرداد اراده ملی براندازی شده در قانون اساسی باشد؟ تا احیانا حمایت حاکمیت را برای نساختن سنگر کشتار و حمایت ملی برانگیزد؟!
ببینید این خیلی فرق میکند که هدف شما براندازی (سخت و یا مسالمت آمیز) باشد و یا استرداد اراده ملی براندازی شده. این دو رویکرد میتواند زاینده ی تنش و جنگ، و یا همگرایی و هم افزایی و صلح باشد! هر چند هم در ادبیات و هم در اهداف اپوزیسیون فعلی تناقضات بسیار دیده میشود که شعارهایشان خشونتبار (و سنگرساز) است اما دم از مبارزات مسالمت آمیز میزنند! این یک پارادوکس ویرانگر است که تنها توان ملی را بدون نقشه ی راه تلف میکند! و به نوعی بصورت غیرمستقیم همراهی با نظام سلطه است! و به همین دلیل نظام هم به چنین رویکردی میدان میدهد و با شل کن سفت کن موجب آشفتگی اپوزیسیون میشود!
2- و دوما: روش رسیدن به هدف (روش مبارزه) بر اساس انتخاب شما در گام اول تعیین میشود.
یعنی شما باید بتوانید برای براندازی نقشه ی راه گام به گام با تمام سناریوهای متصوره، داشته باشید. انقلاب نیازمند یک تشکیلات منسجم رهبری ( حتی المقدور با یک رهبر کاریزماتیک دارای هژمونی فراگیر مردمی) و یک آلترناتیو برای دوران گذار و مکانیزم تعیین آن پس از دوران گذار باشد. یعنی شما باید همچون سال 57 از همراهی قدرتهای خارجی مطمئن باشید، دارای پایگاه مساجد و رهبران فرمانبر در تمام شهرها باشید! در هر دو ارتش ملی و سپاه از خائنین به نظام مطمئن باشید! برنامه ای برای تصاحب پایگاههای رسانه ی ملی و پادگانها و مراکز دولتی داشته باشید! بارها از حمایت مردمی بصورت فراگیر و گسترده ( نه پراکنده) در میادین داخلی به آزمون و خطا مطمئن باشید! و ...
اما اگر هدف اولیه، استرداد اراده ملی براندازی شده باشد، آنگاه بر اساس تاکتیک مبارزات مسالمت آمیز، باید دارای نقشه ی راه گام به گام خاص این هدف باشید!
نتیجه: به باورم پراگماتیسم باید بر مبانی زبان مشترک حقوقی برای تعیین هدف ایجابی(نه سلبی) و روش رسیدن به هدف بصورت گام به گام با تاکتیک مطالبات بنیادی(نه روبنایی) مسالمت آمیز برای احقاق اجماع ملی در #یک_زمان و در #یک_مکان_امن و دارای مجوز که بتواند برای همایش اکثریت در جوار نمایش اقلیت، مقبولین و اعتبار بخرد تا مشروعیت قانون اقلیت را از سکه بیندازد... و نیز نشستن(تحصن) و برنخاستن تا حصول نتیجه.
در دوران پیشاآزادی گزینش زبان حقوقی مناسبت نباید تفرقه آمیز و سوء تفاهم برانگیز باشد! بلکه باید قابل فهم و اتفاق توسط تمام ملت باشد و با استخدام ادبیات وحدت آفرین( بر اساس منافع مشترک ملی در آب و خاک مشترک) از هر گونه طرح شعارها و خشونت کلامی و اهداف ایدئولوژیک که مزاحم وحدت ملی است پرهیز نماید و تنها به فکر حضور تمام مردم برای نوشتن سرنوشت ملی در آتی باشد! آنگاه: چون که صد آمد، نود هم نزد ماست!
وگرنه ادبیات سیاسی فعلی با پیروی از ادبیات سیاسی سنتی، کماکان راه 112 سال پس از دوران مشروطیت را خواهد پیمود که تماما به شکست نشست!
موفق باشید.
با احترام:خیام ابراهیمی

هشدار: برای پیشگیری از کودتا


هشدار: دیر بجنبی، نه از تاک مانَد نشان‌و نه از تاکنِشان!
#سکانس_نهایی_کودتا یا #حکومت_نظامی ؟
در #سناریوی_بنفش نقشِ روحانی به‌عنوان امنیتی‌ترین حقوقدان استراتژیست و امینِ نظام، کی‌وکجا در سکانس نهایی، بهانه‌ای موجه برای حکومت نظامی فراهم می‌آورد؟ ظاهرا به‌یاری امریکا و در راستای تثبیتِ نظام سلطه، روز واقعه نزدیک است!
جورچینِ اخبار:
1- "دولتِ ناتوان نیازمند اسلحه است؛ #فعلا سکوت می‌کنیم!" این حرفِ سردار جعفری است. او عنصرِ قدرت در نظام تصمیم‌ساز سرنوشت مردم را نه مشارکت مردم از شوراهای محلی تا ملی، بلکه قدرت نظامی سلطان می‌داند! چون وقتی قانونا قدرت سرنوشت‌ساز در دست یک سلطان صاحبکران باشد، او راهی ندارد جز چکش. باور او از قوانینِ موروثیِ امنیتِ قبیله‌ایِ علیه‌ راهزنانی سرچشمه می‌گیرد که بموجب بند 1 اصل 110 اختیار تعیین سیاست‌های کلان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی را به یک رئیس قبیله داده است، نه تمام ملتِ صغیر! بنابراین استنتاجِ او طبیعی و قانونی است!
2- "اگر لازم باشد لیست آقازاده‌ها و مسئولان قاچاقچی را منتشر می‌کنیم! (سردار مؤیدی) یعنی این#سربازان_گمنام_انتحاری و یا آلتهایِ غافلِ خودی را از گرجستان تا ترکیه و دوبی و مالزی و سوئد و آلمان و کانادا و ... قربانی می‌کنیم! انتحاری‌ها از پیش قسم خورده‌اند، اما غافل‌ها هر چه خورده‌اند از دماغشان بیرون خواهد زد! فایده‌ی مرده‌خوری، بیرون زدن استفراغ از تمام سوراخ‌هاست!
دو سال پیش در چند مثنوی و شعرگونه (با عناوین ذیل) از خواب‌های واقعی امت و ملت و حکومت و ارباب جهانی و بومی گفتم و نقشه‌ی راه و راهکارهای واقع‌بینانه و عملی و میدانی برای تغییر قانون اساسی به نفع حضور تمام ملت (پس از تمرین کارگاهی در شوراها بر اساس تضمینِ 2 اصل#همزیستی_مسالمت_آمیز و #هم_افزایی_مردمی با اولویت حق طبیعیِ آب و خاک مشترک و اولیه، بر هر حق ثانویه که به جای انحصار و ویژه خواری ایدئولوژیک، موجب زایش امید و انگیزه و مهرورزی و وحدت ملی بر سر یک سفره‌ی مشترک می‌شود) و بر اساس خواست اکثریت ملت باید به‌عنوان یک#فرمان_مدنی مسالمت‌آمیز و فزاینده (نه #نافرمانی_مدنی کاهنده) لحاظ گردد؛ که البته از سوی ویژه‌خواران، مایه‌ی خنده و تشویش بیشتر اذهانِ مشوشِ قانونمداران بموجبِ قانونِ اساسیِ دو قطبی و دوگانه‌اندیش و ضد وحدت خودجوش ملی شد، و البته موجب خنده‌ی تلخ‌تر از گریه‌ی برخی‌ها..
1- #سناریوی_بنفش
2- #استراتژی_بنفش
3- #تاکتیک_بنفش
.
حالا به‌حکم وقایع اتفاقیه، شاهدیم که متاسفانه، تک تکِ این برآوردها درست از آب درآمده! چون بر اساس هوش هیجانی متنوع، و بدون شناخت فلسفه‌ی وجودی و ماهوی یک ساختار سلطه، نمی‌توان به راهکاری واقع‌بینانه برای استقرار اراده ملی ملتی دست‌یافت که تمرین دموکراسی نکرده‌اند! در طول 113 سال پس از مشروطیت، همواره این توصیه‌ی درستِ قشر روشنفکر ویژه‌خوار به سلاطین قجر و پهلوی و ولایی بوده است که: معده‌ی ناتوانِ نوازد، برای هضم گوشت شترمرغ پیر استقلال و آزادی، آمادگی ندارد! توصیه درست بود؛ اما نتیجه‌گیری شبهه‌دار: که بدون توسعه‌ی اقتصادی نمی‌توان به توسعه‌ی سیاسی دست یافت! یعنی اول: ویژه‌خواری و توسعه‌ی اقتصادی به حکم حکومتی، و سپس توسعه‌ی سیاسی. حال آنکه همواره به دلیل کوتاهی عمر و شتاب حریصان برای اهداف امنیتی اقتصادی، از#توسعه_متوازن_سیاسی_اقتصادی غافل مانده، و یا خود را به جهل‌العارفین زده‌اند! ویژه‌خواری جاه‌طلبان است و هزار وسوسه و درد و بلای ملی، لایِ پرچمِ چاه‌نماییِ سردارانِ میلی!
و در این دور باطل تاریخی، همواره آخرین نسخه برای حفط امنیت ملی، کودتا و استقرار حکومت نظامی بوده است! از صدر مشروطه بگیر، تا 25 و یا 28 مرداد 32، تا بهمن 57 و تا همین حالا. در باب وقایع این گذار تاریخی چندین یادداشت و #راهکار_نجات داشتم که در همین صفحه از سال‌های دور تاکنون می‌توان به آنها مراجعه کرد! مهمترین آن وابسته کردن حضور نمایندگان هر خانوار در شوراهای محلی به یارانه، به‌جای بارکردن هزینه‌های هنگفت صدور انقلاب و تاخت‌وتاز در جهان و در خاورمیانه، به ملت بینوای قانونا عقیم و چپیده در تنهاییِ هر خانه! برای تمرینِ دو اصلِ همزیستیِ مسالمت‌آمیز و هم‌افزایی ملی، برای خریدنِ اعتبار حضور شهروندان مدنی در اجتماعیات این کاشانه!
و اما نگاهی به اخبار و شایعاتِ مایه‌دار هفته اخیر میان راست و دروغ:
خبر آمد خبری در راه است!
چرا قربانی کردن امام زمان و لابد نایب بر حقش این روزها شیوع پیدا کرده است؟
شاید بد نباشد این چند خبر را یکی یکی زیر این خبر جدی در پازل بگذاریم:
خبر: آمادگی ارتش چین برای جنگ:
رئیس جمهور چین به ارتش این کشور دستور داد که برای مبارزه و جنگ آماده باشند، برای آنکه کشور در شرایط خطرناک و چالش‌های بی‌سابقه قرار دارد.
به نقل از ایرنا، شی جین پینگ، در نشست کاری کمیسیون مرکزی نظامی چین در پکن به شرایط خاص چین اشاره کرده و بیان داشت که نیروهای مسلح باید برای جنگ و یک مبارزه جامع نظامی از نقطه شروع جدید آماده شوند!
اما اینکه نقطه‌ی شروع، تایوان است و یا خلیج فارس، باید صبر کنیم!
پازل نهایی (جورچین اخبار):
1) تغییر امام جمعه ی تهران که خواستار برداشتن نرده های بین مسئولین و نمازگزاران برای ارتباط با مردم شد! و این در وضعیتی است که مردم برای در امان بودن از بیان مطالبات خود در تظاهرات پراکنده می‌توانند در مکان امن نماز جمعه‌ها به بیان مطالبات بنیادی (نه روبنایی) برای نوشتن سرنوشت ملی گرد هم آیند تا با اثبات خواست اکثریتی در کنار اقلیت مشروع، عملا با از سکه انداختن مشروعیت قانونی اقلیت، به اعتبار و مقبولیتی برای تغییرات بنیادی تا تغییر قانون اساسی برای در دست گرفتن سرنوشت ملی به دست تمام ملت (نه یک نفر) دست یابند!
2) پخش‌شدن #بوی_بد غیرقابل تحمل در هوایِ تهران که هیچ مسئولی منشاء آن را درست نشان نداد و هر یک بصورت شفاهی سازِ خود را زد! بی‌آنکه به خود زحمت دهند آن را آزمایش کنند! گفته می‌شود که این بوی غیرقابل تحمل را در گاز شهری وارد کرده‌اند تا در مواقع شورش مردمی، آن‌را در هوای آزاد پخش کنند تا موجب پراکندگی مردم شوند. مسموم بودن یا سلامت این افزودنی به گاز شهری معلوم نیست!
3) ادعایِ دستگیری گروهی #تروریست در تهران منتسب به مجاهدین خلق، که ممکن است در نمایشی پیش‌رو (مثل هدایتِ عملیات داعش در مجلس شورای حکومتی در سال گذشته، و یا هدایتِ عملیات حمله‌ی خونین به مانور ارتش در اهواز) بر اساس یک عملیات تروریستی در نماز جمعه‌ای که نرده‌های حائل بین مردم و امام جماعت را برداشته، بهانه‌ای برای حکومت نظامی و کودتای سپاه فراهم آورد.
4) اعلام چین برای آماده‌باش ارتش و نیروهای خلقی به منظور تمرین و آمادگی برای مقابله در جنگی احتمالی و پیش روی (مکان درگیری نامعین است)
5) اجاره‌ی 25 ساله‌ی جزیره کیش به چین و روسیه با نظارت انگلیس، و حضور هندوستان در چابهار، همزمان با حضور ناوگان‌های امریکایی در خلیج فارس و دریای عمان، به منظور درگیر کردن منافع دیگر کشورها در فضای امنیتی حاصله در منطقه به منظور خریدنِ امنیت حضور بیشتر برا خود! ظاهرا نظام برای قوی کردن خود در خلیج فارس، امنیتِ خاک وطن را در میدانِ تنازعات به سرنوشت دوستان و دشمنان سنتی، پیوند زده است! به چه قیمتی؟ مهم نیست! زور با زوردار و شریکانش است! وفای به عهد روسیه با تمام مارموزبازی‌های تاریخی‌اش را هم که همه‌ی باقی‌ماندگان از سیاستهای بانک استقراضی ایران و روس و نسلِ لیاخوف روسی به‌یاد دارند و می‌شناسند! جرزنی دوست و دشمن همواره رویِ جنازه‌ی مردم کشور دیگری است! و همواره این ملت عقیم ایرانند که میان دوست و دشمن، یتیمند! #جانم_فدای_رهبر و اربابان بومی و جهان!
6) مانور مشترک ایران و روسیه در دریایِ مازنداران و یا خزر سابق (و البته کاسپین اسبق)! چه فرق می‌کند وقتی حیات این آب هفت پاره، در هوایِ سرابِ حقوق مشترک دو کشور سابق است! آتش بزن به مالِ یتیمان شهیدِ یخ‌زده دزیر چادرهای زلزله!
7) معامله‌ی امنیتی با ترکیه که مصداقِ آن مژده‌ی اردوغان به ملت ترکیه برای ارزان شدن گازی بود که از ایران ارسال می‌شود! و این همان گازی است که در وطن گران شده است! خفت کردن مردم در فقر گسترده عملا قدرت هرگونه حضور مسالمت‌آمیز با مطالبات بنیادی را از مردم مچاله‌شده در نخود و لوبیای دیزی اربابی سلب کرده و شرایط را به سمت تنشی نمایشی همچون دی ماه 96 سوق می‌دهد! که چاشنی آن را نظام بر امواج نارضایتی عمومی زد! پروژه‌ای سیستماتیک و هماهنگ در دهها شهر با شعارهای هدایت‌شده توسط اتاق فکر، آن هم از دهان مردمی که تشکیلاتی عمل نمی‌کنند! اما شعارهای تزریقی توسط نفوذیان سازمان‌یافته را تکرار می‌کنند! (عجبا!) براستی ستاد بحران‌ساز به‌عنوان منبع تغذیه‌ی تمامیتخواهان سلطه کجاست؟! این پتانسیل همچنان وجود دارد! باز هم شعارِ پوچِ انقلابِ دی ماه 96 را بده، بازیچه!
.
نتیجه: بدیهی است که بنا بر تجربه ی 40 ساله، بقای نظام در بحران‌سازی سیستماتیک است که با خودی(مؤمن) و غیرخودی(کافر) کردن وطن و جهان، وقتی در چنبره‌ی قدرت و ولایت مطلقه‌ی عالم، راهی برای حضور در سوریه و عراق باقی نمانده، باید تنش و گل آلود کردن آب را به محلی دیگر منتقل کرد تا ماهیگیری از منابع ملی ممکن باشد! تا با تمرکز بر امنیت ملی، چندسالی به سرکوب امنیتی برای وحدت چکشی پرداخته شود! این همان تاکتیک کش دادن جنگ 8ساله با عراق بود که جنگ را به عنوان یک "نعمت الهی" حقنه کرد!
8) زمینه سازی: در صورت خطر، امام زمان هم فدای نظام خواهد شد!
حالا حساب کار خود را بکنید که اگر کودتا شد و نائب امام زمان غیب شد و حق طلبی توسط هر جنبنده موقتا تا انقلاب مهدی گناه کبیره و عیب اعلام شد، نباید زیاد تعجب بکنید!
9) نهایتا دیروز آقای رضا پهلوی گفت: دعوت ضربتی از مردم برای تظاهرات پراکنده در میدانهای مختلف، از سوی ایشان نیست! مراقب باشید کار کار آتشبیاران برای آتش به اختیاران سرکوب و کودتا نباشد!
10) قربانی کردن سربازان سیاهی لشکر اقتصادِ مقاومتی، ناشی از تحریم:
سردار مؤیدی: اگر لازم باشد لیست آقازاده ها و مسئولین قاچاقچی را منتشر می‌کنیم!
امنیت میلیِ ولایی، نه #سعید_اسلامی_امامی_اسرائیلی می‌شناسد و نه باند #امیر_کبیر_جعلی_رفسنجانیرا. به قولِ بخشی از سربازان ولایتمدار، در اظهاراتی پارادوکسیکال، حفظ امنیت نظام، حتی صاحب حکمِ مشروعیت خود، یعنی امام زمان و نایب بر حقش را هم نمی‌شناسد، چه برسد به تتوهایِ ولاییِ #امیر_تتلورا!
آنچه تحت عنوان اختلاس‌های زنجیره‌ای توسط سلاطین ارز و سکه و نفت و قیر و خاک و آب و وطن، بر بستر قراردادهای تجاری کاذب با رانت و ویژه‌خواری خودیهای درون نظام شاهد آن بودیم، نهایتا منجر به خروج منابع مالی هنگفتی به خارج از کشور از خاور به باختر شد! وقتی قرار بود ب.زهای خاوری بصورت زیرآبی به باختر نفوذ کنند و سد تحریم 40 ساله را که ناشی از بالارفتن از دیوار این و آن و صدور انقلاب به جهان به جای دیپلماسی بود را بشکنند! آنها میان لابی‌های استعمار استخوان‌ها شکستند، اما نه از ارباب استعمار بلکه از ملت استثمار شده توسط اختیارات مطلقه و فراملی #قانون_اساسی و قانونمدارانش!
.
و اما حسنِ ختامِ روحِ بیدار در کالبدِ مرده و خفته‌ی اخبار یازده‌گانه ( با یار یازدهم):
11) سردار جعفری: دولت ناتوان نیازمند اسلحه است! فعلا برای حفظ وحدت سکوت می‌کنیم! این #فعلا تا کی ادامه دارد؟
یعنی هیچ اعتباری ندارد که در بن‌بستِ " #نظام_قانونی_ولایی " و در نقطه‌ی عطفی دیگر این سکوت را بشکنیم! گیریم استخوان هر خودی و غیرخودی شکسته شود!
به همین دلیل است که تا دیر نشده #باید_جنبید !
حال می‌خواهی از وطن فرار کنی به یک میدان میلیاردی در خارج از وطن، و یا می‌خواهی در یک میدان میلیونی در نمازجمعه و هر میدان امن دارای مجوز حضور قانونی حاضر شوی و تا تغییر قانون اساسی و انتقال قدرت سرنوشت‌ساز به تمام مردم در صحن مطهرِ ملی و گرد اقلیت مشروع به‌صورت#مسالمت_آمیز در #تحصن بنشینی تا با اکثریت خود مشروعیت اقلیت قانونی را از سکه بیندازی و با اکثریت میلیونی، اعتباری و مقبولیتی برای تغییرات بنیادی در قانون اساسی بخری تا صلح و وحدت ملی را با حضور خود و غیرخود مستقر کنی، خود دانی!
پیام به تمام قدرت‌ها و مهره‌ها، جز مردم (مخاطب این نوشته مردم نیست!):
#ستاد_مشترک_اپوزیسیون_پراکنده!
تا کی می‌خواهی با شعارهای پارادوکسیکال #براندازی_مسالمت_آمیز_فرقه_تبهکار و با فراخوانی پراکنده‌ی مردمِ کوچه و بازاری که جان شیرین عزیز می‌دارند، اصناف نخود و لوبیایی و دو جفت لاستیکی و سه برج حقوق معوقه ای را با مطالبات روبنایی، به #نافرمانی_مدنی در میادین مین و بن‌بستِ کوچه‌پس‌کوچه‌های سرکوب و سرخوردگی و انزوا بکشانی و برای تثبیت نظام سلطه در زمین حریف و با مهره‌های #سرداران_الماس_امنیتی_اطلاعاتی بازی کنی؟ مگر بازی کردن موسوی در سال 88 در زمین حریف با #تهمت_تقلب و تشویش اذهان عمومی و تظاهرات میلیونی #بدون_مجوز علیه امنیت ملی، چه ثمری داد جز تثبیت سرکوب قانونی که قرار است دوباره در همان میادین سنتی ثمر دهد؟ چرا در دامِ افسران اطلاعاتی و امنیتی از درون، خود را به حماقت زده‌ای؟
عبرتِ تاریخی‌اَت کجا رفته شازده؟ که به سرداران اطلاعاتی به‌ظاهر بریده از نظام امنیتی در درون نظام اعتماد می‌کنی و دل به کمک‌های ترامپ می‌بندی، اما به خود و به ملت خود در یک نقشه‌ی راه مسالمت‌آمیز و فزاینده در یک #میدان_میلیونی امن مثل نماز جمعه و یا به موازاتِ راهپیمایی‌های دارای مجوز حکومتی، که عاری از ادبیات پارادوکسیکال #براندازی_مسالمت_آمیز_قوم_تبهکار باشد، اعتماد نداری و می‌خواهی ملت با ادبیات خشونتبار چکشی و با مطالبات روبنایی بصورت مسالمت آمیز به سنگر قوم تبهکار یورش برند و اساس ظلم و ستم را با خون خود درو کنند؟!
آن هم بدون عزم کارتر و فتنه‌ی اروپا و امریکا در گوادلوپ و یاری مالی اوناسیس به خمینی و اعزام هایزر به ایران و خیانت قره باغی و فردوست و زنجیره‌ی افسار مساجد در محلات و چریکهای فلسطینی برای فتح پادگانها در تهران؟!
زهی خیال باطل!
خیام ابراهیمی
17 دی 1397

پرورش شهروند مدنی در شوراها


#
شهروند_مدنی

در جهان فعلی بدون تضمین فانونی حیاتِ #شهروند_مدنی جامعه امکان استقلال ندارد! یا باید وابسته شود و یا از هم بپاشد! به همین دلیل نظامهای_دیکتاتور_ملی (اربابان بومی) برای حفظ امنیت ملی و تمامیت ارضی کشور از روشهای سرکوب بهره میبرند! و با این روش لقمه ای میشوند برای نظام سلطه ی جهانی و اربابان استعمار عالم. اربابی را به گروگان بگیر، ملتی در گروگان تو خواهند بود! بر اساس این فرمول، اگر یکی را در تنگناها و دامهای لابی ها و زنجیره‌ی هم پیمانهای خود بچاپی، ملتی را ویران کرده است!
تقویت قدرت "شهروند مدنی" میتواند به شکل تصادفی به ابرهای بالای سر خود مردم واگذار شود و روبنایی باشد و نیز میتواند بصورت زیربنایی و ساختاری باشد!
مبارازت تصادفی نیز در دام افسران اطلاعاتی از همین مدیریت تصادفی و ابری تبعیت میکنند که نهایتا منتهی به سرکوب و سرخوردگی خواهند شد! اپوزیسیون ایران از مصادیق چنین مبارزه ای است!
به باورم در جوامع متنوع سنتی، تقویت شهروند مدنی دارای یک فرمول ثابت فراگیر نیست!
سالها پیش طرحی داشتم راجع به چگونگی تقویت شهروند مدنی در ایران. که با تشکیل شوراهای محلی تا ملی، از هر خانوار یک نفر در شوراهای محلی ( در مدارس و مساجد و مکانهای ورزشی و عمومی دائر در محلات) با مشارکت در نظام تصمیم سازی برای حل مسائل محلی به تمرین میدانی بر اساس دو اصل همزیستی مسالمت آمیز و هم افزایی مردمی بپردازد! که انگیزه ی حضورش وابسته به #یارانه باشد! و ارزش اجتماعی اش وابسته به توفیق در رعایت حقوق شهروندی. دستور جلسات این شوراها میتواند در فهم حقوق شهروند برابر عمومی و محلی باشد!
متن ذیل نظر به رویکرد لاک در مورد تقویت شهروند مدنی دارد!
خیام ابراهیمی
دی 1397

آقای طبرزدی! آدرس را درست نشان دهید


آقای طبرزدی! آدرس را درست نشان دهید!
بازنشر این شعارها که رواج دهندگانش خودی هستند یاری رساندن به بهانه های سرکوبگرایانه و تثبیت نظام سلطه ی قانونی است!
آدرس را باید درست نشان داد!
توبه ی شما و ملت از قانون اساسی و درخواست تغییر آن در یک میدان میلیونی دارای مجوز ( همچون نماز جمعه) برای خریدن اعتبار اکثریت و از سکه انداختن اقلیت مشروع.
این است راه مسالمت امیز!
پذیرش خطای ناشی از فهم مناسبات قدرت در قانون اساسی.
شما که خود با چنین قدرتی بیعت کرده‌اید ابتدا باید بیعت خود را با قانون سلطه صراحتا نفی کنید و با تبدیل تهدید به فرصت از تنها پتانیسلهای موجود در میادین دارای مجوز بهره ببرید... نه در کوچه پس کوچه های بدون مجوز سرکوب و سرخوردگی...
ملت غیرتشکیلاتی را در بن بستها نفله نکنید!
مشکل از #رهبر و مسئولین قوای سه گانه و سایر مسئولین نظام نیست که آنچه شما خارج از اختیارات قانونی جنایت میدانید ایشان بر اساس اختیارات فراملی و بیعتی که خود با او کرده‌اید آن را عبادت میداند!
شما باید باور خود را به چالش بکشید و آدرس را درست نشان دهید!
آدرس: قانون اساسی است! نه رهبر و نه سپاه و نه بیت و نه دولت و نه رؤسای قوای سه گانه‌ی حکومت!
#فکر_کن
خیام ابراهیمی

https://www.facebook.com/heshm.../posts/10219041775015752...

دستور کار اپوزیسیون و مرامنامه


جناب آقای اعتمادی گرامی!
پیرو عرایض قبلی، اینک با خلاصه کردن دلایل ضرورت تحول برای استقرار اراده ملی، با یک دستورکار و نقشه‌ی راه علمی، امیدوارم اپوزیسیون این نکته را در نظر داشته باشد که چنانچه پیش‌تر اکثریت مردم با قانون اساسی به هر شکل بیعت کرده‌ باشند، آنگاه حکومت دارای مشروعیت قانونی است! و چنانچه راه تحولات بنیادی از درون نظام توسط مردم مسدود باشد، آنگاه حتما ضروری است که اکثریت مردم تحولخواه بدوا و در گام اول قادر باشند که با روشهای مسالمت آمیز و با ثبت مطالبات خود از طرق مختلف، مشروعیت اقلیت را از سکه بیندازند و اعتبار و مقبولیت خود را اثبات کنند! با این پیش فرض، ابتدا با نظر به دستورکار فرضی اپوزیسیون، بر اساس روشهای مسالمت آمیز، وارد فاز بعدی که تدوین #مرامنامه_اپوزیسیون است خواهیم شد که آن را در پیوست همین کامنت منتشر خواهم کرد! بدیهی است که با توجه به تعجیل در نوشتن این متون، موارد مطروحه از خطا بری نیست! از عنایت شما مجددا سپاسگزارم.
با احترام: خیام ابراهیمی
23 دی 1397
...
دستور کار:
هدف: تدوین #نقشه‌_راه و روش و سازوکار استقرار اراده ملی بصورت مسالمت‌آمیز با رویکرد اقناعی تمام مردم و مسئولین در ساختار درون و برون نظام با حفظ وحدتِ ملی.
با توجه به ناممکن بودن تحول بنیادی در بن‌بست قانونی نظام، مراتب هرگونه تحولی نیازمند طی نمودن گام به گام مراحل مقدماتی با اطمینان و بصورت علمی و عینی، برای شفافیت و پرهیز از تخمین مطالبات ملی به حساب اکثریت مردم، و اتمامِ حجت بر همگان، بشرح ذیل مقدور خواهد بود:

1- تاسیس ستاد مشترک اپوزیسیون
دعوت از صاحبان‌اندیشه و اساتید دانشگاه و محققین برجسته و صاحب‌نام مدیریت اجتماعی و تشکیلاتی، جامعه‌شناسان، حقوقدانها، اقتصاد دانها، سیاستمداران، و سرشناسانِ مجرب و جوان اپوزیسیون داخلی و خارجی ملی، برای تشکیلِ شورای علمی-سیاسی و #ستاد_مشترک_اپوزیسیون.
2- تعیین روش اثبات مقبولیت اکثریت بر مشروعیت اقلیت
برای اثبات و اطمینان از بیعت یا عدم بیعت اکثریت مردم با قانون اساسی:
شناختِ ساختار متنوع مطالبات بنیادی و روبنایی و و روانِ اجتماعی و اقتصائات آن در این زمان، و برآورد میدانیِ وضعیت و موقعیتِ مشروعیت نظام بر اساس ادعای نظام و راستی آزمایی آن در میدانی واقعی و قایل اندازه‌گیری و کتمان‌ناپذیر(دور از ادعا و تخمین) و شناسایی پتانسیلِ قابل آزاد شدن اراده ملی عقیم در بن‌بست قانون اساسی، پس از تفکیکِ ادبیات دوران پیشاآزادی با ادبیات دوران آزادی و پساآزادی، و تعیین ماهیت مطالبات روبنایی و بنیادی و شکل طرح و به کرسی‌نشاندن آن بر اساس استراتژی و تاکتیک تعیین شده با اولویت دو اصل و#همزیستی_مسالمت_آمیز و هم_افزایی_ملی در راستای جذب حداکثری و میدانی و پیگشیری از تنش و تفرقه با رویکرد وحدت ملی.
طبق آخرین حضور اکثریتی مردم و صاحبان حق رأی (به ادعای حاکمیت) در انتخابات نمایشیِ ریاست‌جمهوری 96، علی‌رغم اینکه انتخابات مربوطه حتی به معنای انتخاب بین بد و بدتر هم نبود (چرا که چنین حالتی تنها در یک سیستم دموکراتیک معنادار است نه در یک سیستم غیردموکراتیک و بسته که امکان راستی آزمایی مطمئن و علمی ندارد)، امیدِ مردم به قانونمداران و قانون اساسی (بدون پشتوانه‌یِ مکانیزم نظارت‌ملی ملتِ مستقل از ایدئولوژی برای راستی‌آزمایی علمی در شمارش آراء برای تمایز اصلاح‌طلبان و تحولخواهان از اصولگرایان، و با توجه به عدم امکان پاسخگویی به مردم غیرتشکیلاتی) این حضور اکثریتی به معنای بیعت با قانون اساسی و قدرت فراملی نهادینه در آن گرفته شده، که در صورت آگاهی از چنین بن‌بست قانونی، ملت باید با تصمیم به تغییر و تحول بنیادی مناسبات قدرت در قانون، بتواند در یک میدان عینی در مقایسه با اقلیت حاضر، بارها و بصورت صریح بیعت خود را با قانون اساسی بشکند و برای مطالبات بنیادی خود اعتبار و مقبولیت بخرد و خواستار تغییر بنیادی قانون اساسی برای ضمانت حضور تمام مردم در نوشتن سرنوشت خود و استقرار اراده ملی شود! بصورتی که با استمرار و پایداری، هیچکس نتواند آن‌را کتمان کند! خرید چنین اعتباری با حضور اکثریت و از سکه افتادن حضور اقلیت ممکن خواهد بود!

3- تعریف مبانی حقوق بنیادی مشترک و اولیه.
تعریف حداقل منافع مشترک ملی در دوران پیشاآزادی که همانا حق اعمال اراده‌ی تمام شریکان و شهروندان بر سرنوشت آب و خاک مشترک است!

4- تعریف ادبیات و #زبان_حقوقی_مشترک:
بر اساس اولویت حق آب و خاک طبیعی و مشترک، بر هر حق ثانویه حصولی و متنوع ( که بدون احقاق اولی، ابراز دومی ممکن نیست)
یعنی: در وهله نخست باید تمام تمرکز و منابع مشترک، برای استقرار آزادی و تضمین امنیت شهروندان برای به چالش کشیدن راهکارهای بعدی صرف شود!

5- تدوین #نقشه‌ی_راه گام به گام:
برای حرکت از دوران پیشاآزادی به ایستگاه آزادی و دوران پساآزادی، در زمینه مبانی تئوریک و عمل (پراتیک) بر اساس حداقل حقوق بنیادی و مبانی با رویکرد مسالمت آمیز بر اساس پتانسیلهای متن و حواشی قانونی.

6- تدوین مرامنامه:
برای دستیابی به یک میثاق ملی در اپوزیسیون و الزام به رعایت آن برای نمود وحدت پندار و گفتار و رفتار، و بر اساس ادبیات دوران پیشاآزادی و زبان حقوقی مشترک ملی که عاری از ایدئولوژی و تنها به منظور احقاق و تضمین و استقرار اراده ملی تا تغییر و تثبیتِ قانون اساسی جدید باشد!

7- استراتژی و تاکتیک:
تعیین استراتژی و تاکتیک و روش‌های #حق_طلبی‌_مسالمت_آمیز با آچمز کردن بدخواهان وحدت ملی (عاری از خشونت و پرخاش و توهین و انگ و تهمت و تنش و شعارهای سنگرساز برای مقابله‌ی خشونتبار رو در ور) با رویکردِ مهرورزی ملی، و با تکیه بر مطالبات بنیادی آب و خاک مشترک ناشی از حق تابعیت که غیرقابل کتمان است، برای استرداد اراده ملی براندازی‌شده در قانون اساسی تا استقرار اراده ملی!
مثال: تبدیل شعار #براندازی ، به شعارِ استرداد اراده ملی برادازی شده در قانون اساسی با تغییر قانون، عملا دارای یک نتیجه است، اما اولی با القاء سرنگونی و انقلاب خونین منجر به آتشبیاری و برانگیختن آتش به اختیاران برای مقابله‌ی خشونتبار با هزینه‌های جبران ناپذیر، و دومی با جلب همدلی و اقناع معرفتبار با نتایج کوبنده‌تر از اولی.

8- عملیات میدانی و هدایت آن تا نتیجه:
تدوین برنامه‌ی میدانی، شکل فراخوان عمومی، هدایت تمام تظاهرات مردمی در یک میدان موجه و دارای جواز حضور، تعیین محلِ ثابتِ میادین حضور عمومی (برای قیاس اکثریت در کنار اقلیت) در مواقعِ معین و در یک زمان و به کرات با امکان تحصن مدت‌دار، سنجش و تقویمِ کنش‌ها و واکنش‌ها و ثبت آن، تعریف چارچوب‌های حقوقی، اشکال و روشهای متنوع ابراز مطالبات بنیادی، و پی‌گیری مستمر آن، و اولویت‌بندی در روش‌های میدانی، تعیین فحوایِ شعارها با توجه به رویکرد مسالمت آمیز، به‌منظور خلع سلاح بهانه‌ی موجه برای پیشگیری از سرکوب! و نهایتا اتخاذ روشهای ایجابی و اقناعی برای رسیدن به وحدت ملی تا تغییرات بنیادی.

.
مرامنامه:
پیش درآمد: این مرامنامه میثاقی است ملی، برای رعایت چارچوب اخلاقی و حقوقی در راه استقرار اراده ملی بصورت مسالمت آمیز. آنان که به این میثاق ملی بر اساس حداقل حقوق شهروندی باور ندارند، در واقع به روشهای مسالمت آمیز بر اساس مفاهمه ی اکثریت ملت باور ندارند! و هر گونه ادعایی را در راه مبارزات اکثریتی نفی میکنند و نقششان بازدارنده خواهد بود! مرز بین ناآگاهان و اخلالگران و نفوذیها برای تخریب مبارزات ملی با اثبات حقانیت خود در روشها مقدور خواهد بود! چه بسا ضروری باشد که از برخی از شعارهای پارادوکسیکال پرهیز کرد! و آن را به شعارهای همخوان با پندار و گفتار و رفتار مسالمت آمیز هماهنگ کرد!
شعارهایی پارادوکسیکال همچون: براندازی مسالمت آمیز فرقه تبهکار ( که در خود این معنا را دارد: بجنگ تا بجنگیم!) آن هم با جیب خالی..بدون توافق گوادلوپ و عزم فرانسه و انگلیس و آلمان و حمایت کارتر و بدون حضور هایزر در تهران ... بدون قدرت گروگانگیری خیانتکارانی چون فردوست و قره باغی و برخی از مامورین بلندمرتبه ی کمیته مشترک و ساواک ... بدون کمک مالی اوناسیس به خمینی...بدون داشتن پایگاه مساجد و روحانیون مکلف به خمینی...بدون حضور چریکهای فلسطینی برای فتح پادگانها... تنها بر اساس قول شفاهی سرداران اطلاعاتی و امنیتی در عملیات #مرصاد...و چاه نمایی ها و وعده‌های بدون تضمین امریکایی که همواره در جستجوی یک ارباب بومی تنش آفرین است تا با گروگان گرفتن یک ارباب ملتی را به گروگان بگیرد... و نهایتا بدون یک شاه دل رحم... که مدتی است کوس استقلال زده است.
و تبدیل آن شعار به: استرداد اراده ملی براندازی شده در قانون اساسی با تغییر قانون اساسی برای حضور تمام مردم در نوشتن سرنوشت عمومی و ملی در خاک مشاعی به نام وطن.
ایران پیش از ایرانستان
مرامنامه برای #ستاد_مشترک_اپوزیسیون و پوزیسیون
نجات ایران با ادبیاتِ تنش‌آفرین سنتی و ارباب و رعیتی مبتنی بر "حذف و یا جذبِ زوری" ناممکن است! آن هم با جیب خالی و با پز عالی. نجات ایران بدون تشکیل ستاد مشترک اپوزیسیون برای تدوین مرامنامه‌ی مبارزات ملی ناممکن است! نجات ایران بدون هم مرام شدن تمام ملت ناممکن است!
ملتی با زخم‌هایی پینه‌بسته و عقده‌های تاریخی و طبقاتی ناشی از زورگیری مادی و معنوی و خشم فروخورده و جسم و جانی دردمند و تحریک‌پذیر و بیمار از جبرجغرافیایی-تاریخی که بارها به راهنمایی درست مشاوران سلاطین، آمادگی لازم و کافی برای برخورداری از دموکراسی یک‌شبه را نداشته و در اندک نقاط عطف تاریخی که ظاهرا از فضای آزادی برخوردار شده اما نسیمی ندمیده که نهایتا قربانیِ لاجانی خود و نیتِ خیرِ غیرخود و ضعف و جاه‌طلبیِ پرچمداران و توطئه‌های ریز و درشتِ ایرانی و انیرانی برای سلطه بر اراده ملی رعایای نالایق شده و عاقبت با کودتایی خزنده و یا جهنده و یا با حکومت‌نظامی تک تک و پراکنده به به کنج دخمه‌ها و زیرزمین‌ها خزیده... تا روز از نو و روزی از نو!
.
براستی تا کی باید در آرزوی آزادی و برابری، با اولویت توسعه‌ی اقتصادی، در تدبیر بسترسازی زیرساختها و ظرفیت‌سازی ساختارها و سازه‌ها بود تا در امید توزیع منطقی و عادلانه‌ی قدرت در جامعه، چشم به زایش طبیعیِ آزادی و توسعه‌ی سیاسی بود؟ تا کی باید وطن در مشت مصلحین سیاسی، همچون دستمال کاغذی یکبارمصرفی برای نظافتِ عوارضِ روش‌های غیرپاسخگوی اقتصادی مدعیان و پرچمداران و سرداران و سپاه اقتصادی و نظامی ایشان و قومِ هزارفامیلشان، مچاله شود؟
بدیهی است که بدون نقشه‌ی راهی مطمئن که بتواند با تکیه بر قانونی مردمی و تضمین نظارت ملی و عاملیت تمام ملت و شهروندان، خالق و مجریِ سیاست‌های کلان توسعه‌ی متوازنِ اقتصادی و سیاسی باشد، نمی‌توان رضایت و امید و بهره‌مندی مردم را در نوشتن گام به گامِ سرنوشت عمومی، همراه داشت! و چنین توان و آگاهی و معرفت و استحاله‌ی فرهنگی حاصل نمی‌شود مگر با آزمون و خطای ملتی که تاکنون به تمرینِ دموکراسی موفق نشده و موفق به درکِ مراتبِ تحول و توسعه‌ی فرهنگی و اقتصادی و سیاسی (بصورت همخوان) در بستری باثبات و پایدار نبوده است! و اگر چند سالی پیش از بهمن 57 شاهد ثبات بوده، نه به دلیل حضور خویش که به دلیل تدبیر و بصیرتی ناپایدار از رأس هرم به پایین برای جفت شدن پوتین‌های یک رژه‌ی نظامی بوده است! پوتینی که وقتی از تبعیت سرباز زدآ از فرمانده تا سربازان از هم پاشیدند و سرانجام نه از شاه ماند نشان‌ و نه از شاه‌نشین ‌و نه از شاه‌نشان.
"وحدت رویه" بدونِ تشکیل #ستاد_مشترک و بدون امضاء یک مرامنامه، ناممکن است!
واگذاریِ اقدامات میدانی برای بروز مطالبات ملی به "ملت غیرتشکیلاتی" همواره موجب موج‌سازی و موج‌سواری و احیانا موج شکنی بر اساس نارضایتی‌های صنفی و مطالبات معوقه‌ی ملی، توسط صاحبان و کاسبانِ قدرت و خیرخواهان جاهل و بدخواهان بوده و خواهد شد! پس سزاست که به جای حواله کردن سرنوشت ملی به حوادث و اقدامات پشت صحنه و پنهانی، دلسوزان راستین وطن در اقدامی پیشگیرانه در فکر کنترل امواج برساخته و نفوذی میان ملتِ غیرتشکیلاتی برآیند تا شرایط سوء استفاده از نارضایتی‌های مردمی برای منحرف کردن ملت در بن‌بست سرکوب و پریشانی و سرخوردگی تا انزوا، فراهم نیاید!
که وحدت، بدون تشکیل یک #ستاد_مشترک_ملی بر اساس امضاء یک مرامنامه، ناممکن است!
این مرامنامه بدون اتخاذ زبان حقوقی مشترک ملی ، مبتنی بر مهرورزی ملی و بدون نقشه‌ی راه وحدتبخش، ناممکن است! وحدت ملی با زبان براندازی ارباب ناممکن است! وحدت ملی جذب اقلیت مشروع در آغوش اکثریت میلیونیِ معتبر، و با حکم و#فرمان_مدنی بنیادی برای تغییر قانون اساسی (نه #نافرمانی_مدنی روبنایی)، و با از سکه افتادن مشروعیت اقلیت در یک میدان میلیونی دارای مجوز حضور (مثل نماز جمعه)، ممکن است!
ملت ایران تبدار از ویروس جدایی و پریشانی در روان و کالبد است! و این تب ناشی از واکسنِ " خمینی" بر بستر و خاستگاه سلطان صاحبکران تا ولی مطلقه‌ی فقیه است! ایران در وضعیت بغرنج تبدیل به ایرانستان است! دیر بجنبی این خانه ویران است! میدان دادن به ایدئولوژی ناشی از "جهان بینی مطلقگرا" عنصر استعمار نوین جهانی برای استثمار بومی، توسط اربابان بومی در دامن اربابان جهانی و در دامنِ استمعارگر پیر است!
چرا نوزاد آزمایشگاهی #فرشگرد در اولین کنش سیاسی خود، منفعلانه به بی.بی.سی و نسل گذشته می‌تازد؟! آیا جمع فرشگرد جملگی مزدورند؟
پاسخ: خیر! ایشان همچون گروههای تندرو و رادیکال، دانسته و نادانسته، با جهان‌بینی و بدون جهان‌بینی مبتنی بر تضاد بنیادی، یک "اشرف دهقانی عزیزِ دیگر" و یک "خمینی کبیر دیگر" در دامنِ مام میهنی هستند که به عشق نیازمند است؛ نه کین و نفرت و خشم انقلابی و انتقام و جنگ و براندازی علیه اشخاص حقیقی و حقوقی تا اربابِ سلطه!
ارباب سلطه، نه خمینی و نه خامنه‌ای و نه استالین و هیتلر، که قانون نوشته و نانوشته در روانِ کالبد یک تن بیمار و زخمی به نام وطنند!
ملتی دچار خشم فروخورده و بیقرار از ناامنی زنجیره‌ای در جدالی بنیادی بین زورمدار و بی زور... از تضاد منافع ارباب تا رعیت و از صاحب ایدئولوژی و حالا صاحب تکنولوژی و سرمایه و مالکیت، بین زور طبیعی و مرد غارنشین و زن زورگیری شده‌ی مدنی، از خانه تا وطن در حال از هم پاشیدن است! این تنش بنیادی در امواج دریای طوفانی مطالبات تاریخی را آرامشی و ساحل امنی نیست! در گذار از سنت به مدرنیته، در جهان مدرن رسانه‌های وابسته به قدرت که به طرفة العینی و به لطایف‌الحیل ریشه‌ی این زخم مزمن و تاریخی را در بستر جبر جغرافیایی تحریک میکنند، دیگر چماق وحدتبخش و حسن نیت شاه و نیت‌خیرِ شیوخِ اعتبار و هر سلطان زورگیر معنوی و مادی، عامل وحدت پایدار نیست! هر لحظه این چاشنی نارنجک استعماری درون نارنجِ زندگی وطن، آماده برای انفجار است!
ایران در بحرانی‌ترین موقعیت تاریخی، در خطر #ایرانستان است!
"تنش" و تفرقه و تضاد منافع و خشونت و جنگ و جدال، راز ویرانی ایران تا ایرانستان خواهد شد! که ریشه در زبان حقوقی نامشترک و پارادوکسیکال، در دوران پیشاآزادی دارد!
"صلح" و وحدت بر اساس منافع مشترک و تمرین و تضمین قانونی دو اصل همزیستی مسالت آمیز و هم افزایی از کارگاههای میدانی شوراهای محلی تا ملی، راز تولید انگیزش و امید برای اعمال اراده و اختیار و وحدت منافع مشترک ملی و بالندگی و سازندگی و آبادانی ایران در جامعه ی مدنی بومی و جهانی خواهد شد! که جملگی ریشه در زبان مشترک حقوقی، در دوران پیشاآزادی و پساآزادی دارد!
رابطه‌ی سالم شهروندی، با زبان پارادوکسیکال، یعنی ادبیات ناشی از رقابت نابرابر برای حذف شریک در منافع مشترک، با خشونت و تنش و زور و جنگ و ویرانی، ناممکن است! که غده ی سرطانی ناشی از فقدان قدرت و آگاهی شهروندان از حقوق بنیادی و روش قانونی اعمال آن در سرنوشت مشترک ملی است!
ایران نیازمند یک اتفاق نظر و همدلی اثبات شده، در یک میدان دائمی است! این میدان دائمی با تغییر قانون اساسی محقق خواهد شد نه تغییر مسئولین!
برای اولین گام وحدتبخش، و برقراری این رابطه آن هم با زبان وحدتبخش، ملت باید از بیعت پیشین خود با قانون سلطه توبه کند! برای معتبر بودن این توبه‌ی سیاسی ابتدا باید اعتباری در یک میدان میلیونی بخرد!
ستاد مشترک اپوزیسیون و پوزیسیون راه نجات ایران است!
نظام قانونی و حاکمیت، و فرهنگ خشونتبار ناشی از خشم فروخورده، مانع اصلی تشکیل چنین ستاد مشترکی در راه وحدت ملی برای تغییرات بنیادی در قانون اساسی تا حضور تمام ملت برای نوشتن سرنوشت ملی، از شوراهای محلی تا ملی است. بنابراین راهی نیست جز فراخوانی از سوی ستاد مشترک اپوزیسیون برای حضور مسالمت آمیز ملی در میدانی امن و دارای مجوز حضور مثل "نماز جمعه" برای خریدن اعتبار و مقبولیت و نمایش اکثریت در کنار همایش اقلیتِ قانونا مشروع.
پس در اولین گام و پیش از هر فراخوانی باید به تاسیسِ #ستاد_مشترک_اپوزیسیون اقدام کرد!
تا با ادبیاتی وحدتبخش، مبتنی بر یک فلسفه‌ی بنیادی، مبتنی بر اولویت حق آب و خاک طبیعی و مشترک، بر هر حق ثانویه از قبیل ایدئولوژی، گردهمایی تمام فرزندان این آب و خاک مشترک در دامن مام میهن ممکن شود و فراهم آید!

روش گام‌به‌گام و نقشه‌ی راه ملت برای استرداد و استقرار اراده ملی و صلح
شعار #براندازی و انگ #مزدوری دو تیغ قیچی نابودی صلح مبارزین است!
و نفوذی‌ها در اپوزیسیون واقعی و کاذب، عامل بازآفرینی و شیوعِ این تنش‌آفرینی کاهنده‌اند!
این از تاکتیکهای جنگ نرم در دنیای واقعی و مجازی و سایبری است!
شکل القاء این آتش میان اپوزیسیون را باید در لابی‌ها و واسطه‌ها و صاحبان منابع مالی اپوزیسیون و پوزیسیون جستجو کرد که به چه شخصیت‌هایی میدان می‌دهند و راه را برای گسترش چه ادبیاتی باز می‌گذارند!
مرکز ظهور و بروز چنین رسانه‌ای جز رسانه‌یِ مادر استعمار پیر و ایادی و دست پرورده‌های داخلی و خارجی‌اش نیستند! برای مزدور بودن نیاز نیست مستقیما قراردادی منعقد کنی. کافی است رگ خوابت را شناسایی کنند! آیا تو به ویروس تنش و خشم انقلابی و انتقام و حذف و "روشِ عمل‌باز" آلوده‌ای؟ و یا دارای هورمون مهرورزی و ترمیم روابط و وحدتِ سلول‌های امنیتی تا سلامت و بهبودِ تنی به نام وطنی؟
.
.
مرامنامه‌ی ستاد مشترک اپوزیسیون و مخالفین حکومت ایران
مقدمه:
ما تعدادی از ایرانیان رانده‌شده و مهجور از نظام سیاسی حاکمیت ایران که از این پس در این مرامنامه "اپوزیسیون" نامیده میشویم، و برای اولین بار در طول تاریخ نظام جمهوری اسلامی ایران، در انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 توسط رهبر نظام دعوت به مشارکت در انتخابات حکومتی شده و به رسمیت شناخته شدیم، قصد داریم با تشکیل ستاد مشترک اپوزیسیون و مخالفین حکومت ایران، به هویت خویش بصورت تشکیلاتی معنا بخشیم، و با توجه به‌بن‌بست حقوقی قانون اساسی ج.ا.ا در طول 40 سال پس از تحول سیاسی در بهمن 1357، که مانعِ اصلی برای حضور تمام ایرانیان در نوشتن و رقم زدنِ حق سرنوشت ملی و مشارکت در مدیریت مصالح ملی بر اساس حق تابعیت و حق اعمال اراده در حقوق ناشی از آب و خاک مشاع شده است؛ و با توجه به ناامیدی کامل از واکنشِ منطقی و سیستماتیک قانونمداران و حاکمیت به مطالبات ملی، به‌دلیل انحصار کاملِ قدرت که قانونا در اختیار ولی مطلقه فقیه قرار گفته، و با توجه به وضعیت بحرانی کشور و نابسامانی و پایمال شدن حقوق بنیادی شهروندی و وضعیتِ ناهنجارِ اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی و اجتماعی و عقوبت خطیر کشور که با از دست دادن اعتبار جهانی بر اساس سیاستهای کلان تک نفره، منجر به اتلاف منابع ملی و آوارگی و دربند شدن شهروندان ایرانی و پایمال شدن حق تابعیت شده است، با پذیرش مبانی ارزشی و اخلاقی این مرامنامه، برای احقاق حقوق معلق ناشی از حق تابعیت حق استقرار اراده ملی، خود را ملزم و متعهد به اصول مشروحه‌ی می‌دانیم:

1) هدف: اقدام مسالمت‌آمیز و پی‌گیر و تشکیلاتی برای تغییر قانون اساسی برای حضور تمام ایرانیان در تعیین سرنوشت ملی؛ و پرهیز از روش‌های حذفی و خشونتبار برای دستیابی به اهداف اصلی و فرعی ملی.

2) تدوین نقشه راه
طراحی و تدوین و تصویب ستادی و میدانی و عمل به نقشه‌ی راه گام‌به‌گام بر اساس ذات و مبانی فلسفی "حق تابعیت" و روش علمی مشترک، برای تعریف استراتژی و تاکتیک مشترک با اعمال روش‌های مسالمت‌آمیز، و برای استرداد و استقرار اراده ملی در اعمال حق حاکمیت ملی.

3) ایران برای تمام ایرانیان
هر چند مبتکر این شعار سمبولیک، شبهه‌حزبی بنام مشارکت، در اواخر دهه 70 بود، اما چنین شعاری تعبیر نخواهد شد مگر اینکه، بنیاد ایدئولوژیک تقسیم یک ملت به مؤمن و کافر و خودی و غیرخودی و دوست و دشمن، در قانون اساسی تغییر یابد! چون مکانیزم اعتماد به برگزیدگان ایدئولوژیک، هیچ تضمینی برای احقاق حقوق تمام شهروندان بر اساس حق بنیادی آب و خاک مشترک ندارد! و همین چاه‌نمایی می‌تواند موجب تدوام انحضار و ویژه‌خواری قدرت ملی در دست پرچمدارانی شود که سردمدارانشان اصولا به اصل آزادی اختیار شهروندان و دموکراسی باور ندارد و تمام مردم را پیرو یک سالار می‌خواهند و بر چنین سازوکاری نام مردمسالاری دینی می‌نهند! هر چند سالار از دید چنین حزبی قابل نظارت و چالش باشد! اما از دیدگاه چنین تفکری ملت صغیر (تا مجتهد و کارشناس دین نشوند) دانش و حق به چالش کشیدن سالار دینی را ندارند و ملزم و متعهد به تقلید و تبعیت‌اند! در واقع چنین تفکری تعریف حق تعیین سرنوشت و سیاستهای کلان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و نظامی در آب و خاک مشترک را در تخصص مردم صغیر و عادی نمی‌داند، اما ضمنا ایشان را در زندگی خضوضی دارای رشد و بلوغ میداند! کلید و راز این سفسطه این است که تمایز رشد و بلوغ بین زندگی خصوصی و اجتماعی از مبانی انحصار قدرت سیاسی و اقتصادی خواهد شد! هر چند صاحبان چنین تفکری ممکن است این ادعا را نفی کنند اما پذیرش قانون اساسی، چنین ادعایی را نقض می‌کند! هر چند از دید ایشان این پذیرش به معنای پله ای و درگاهی برای ورود به پروسه‌ی تغییرات و اصلاحات بنیادی باشد! اما چنین ادعایی نیازمند اعتماد سنتی مردم به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعموست نه الزامآور بودن و پاسخگو بوده به شوراها و تشکیلات دموکراتیک ملی. نتیجه اینکه با هر نیتی بدلیل شکست چنین تفکری به دلیل اعمال قدرت جناح حاکمه، عملا چنین قدرتی برای خود این جناح هم فراهم است! و سزاست که به جای نشان دادن آدرس نادرست و تداوم ویژه خواری در لفاف اعتماد سنتی، صراحتا به ضرورت تغییرات بنیادی در ذات قانون اساسی اشاره کرد و بیش از پیش به اتلاف توان ملی یاری نرساند! و در ازای این اعلام موضع انقلابی به ضرورت تاسیس و تقویت شوراهای محلی و مردمی تا ملی تاکید نمود و بر اساس حقوق بنیادی ناشی از حق تابعیت، به پشتوانه‌ی ملت و خواست و اراده ملی، به یک راه واقعی و مسالمت‌آمیز، برای تغییرات بنیادی قانون اساسی گام نهاد!
بنابراین ایران برای ایرانیان در شکل و سازوکار واقع‌بینانه یعنی اقرار به ناکارآمدی قانون اساسی فعلی با توبه از آن به منظور بازپسگیری اراده ملی براندازی شده در قانون اساسی و اشهار تمایل به:
امکانِ حضور تمام ایرانیان به‌عنوان صاحبان حق مسلم در تعیین سرنوشت ملی، بصورت تشکیلاتِ مقدماتی با حضورِ هیآت مؤسس و حق مشارکت تمام اشخاص حقیقی و حقوقی و گروهی و حزبی ایرانی که صاحب عقیده و اعتبار اجتماعی به‌تائید سوابق و فعالیتهای مجازی و واقعی به عنوان سرمایه‌های‌ ملی تلقی می‌شوند، پس از طی نمودن مراتب اداری و تصویب شورای نظارت بر ستاد مشترک اپوزیسیون، مقدور است.

4) حدود و ثقور پروتکل ملی:
با تعریف و پذیرش و تعهد به یک پروتکل ملی، مبتنی بر استراتژی و تاکتیک مصوبه‌ی شورای ناظر بر ستاد مشترک اپوزیسیون، پس از تعریف حداقل حقوق مشترک ملی و برای تعیین حروف الفبا و زبان مشترک حقوقی و ادبیات و روشهای مشترک تشکیلاتی، برای ترسیم حدود و ثقورِ موقعیتِ تاریخی و سیاسی مردم ایران به‌عنوانِ ذیحق، اقدام نموده و با تعیینِ نسبتِ حقوقی و چگونگی رفتار مسالمت آمیز مردم با حاکمیتِ قانونی و مشروع که بر اساس آخرین انتخابات به ادعای مسئولین نظام منجر به مشارکتِ اکثریت واجدین شرایط رأی‌گیری به مثابه‌ی بیعت با قانون اساسی و قدرت مطلقه‌ی سرنوشت ساز در آن بوده، با توجه به رفتار نامعین و غیرقابل پیش‌بینی و خارج از نظارت ملی نظام و بن‌بست کامل سیاسی_ایدئولوژیک و نیز عدم اعتماد به اعمال عادلانه‌ی قدرت فراملی و غیردموکراتیک قانونی، شرایط و سازوکار حاکم بر سرنوشت ملت ایران را در دوران #پیشاآزادی بشرح ذیل شناسایی می‌کنیم:

4-1) قانون اساسی سلطه، و حقوق بنیادی ملی
با توجه به اینکه قانون اساسی ج.ا، قانونی مبتنی بر اولویت حق آب و خاک مشترک و طبیعی و اولیه، بر هر حق ثانویه از قبیل ایدئولوژی طراحی و تدوین و تصویب نشده است، لذا عملا با نادیده گرفتن حق نسل‌های آینده، و نیز نادیده گرفتن تغییر و تحول و چگونگی باورهای شهروندان زنده، بصورت قانونی دارای ساختاری بسته و موروثی، عملا با سلب اختیار حق آزادی در اعمال اراده‌ی مؤثر در سرنوشت ملی، شاکله‌ی حاکمیت ملی را به سازوکار اعمال اراده‌ی یک سلطان صاحبکران بر برده‌های عقیدتی تبدیل کرده و حقوق ملی را نادیده گرفته و حتی مبانی معمار خود را پیش از تحولات بهمن 57، نادیده گرفته است:
آقای خمینی (در 12 بهمن 57 در بهشت زهرا):
پدران در 50 سال قبل، حق تعیین سرنوشت فرزندان را ندارند و هر ملت زنده‌ای خود باید سرنوشت خود را بنویسد! (نقل به مضمون)
قانون اساسی ج.ا به علتِ غصبِ اختیارِ برابر برای اعمال اراده‌ی تمامی شهروندان زنده از دیروز و امروز تا فردا، به‌دلیل محدودیتهای ناشی از تعریف حقوق ملی و موانع بنیادی حق اعمال تابعیت در مدیریت نظام سیاسی و مشارکت در قوای سه گانه، که با اولویت حق ایدئولوژی و اعتقاد به 5 دین موروثی ( بموجب اصل )، بر حق مدیریت کلان سیاسی در آب و خاک مشترک که سایر دگراندیشان ایرانی و شریکان خاک مشترک را از دایره‌ی تنگِ حق نوشتن سرنوشت مشترک ملی محروم و حذف کرده، و نیز بموجب بند یک اصل 110 قانون اساسی و سایر بندها و اصول مکمل که منتهی به اختیارات مطلقه و لایتناهیِ قانونیِ مقام ولایت مطلقه فقیه در تعیین و نظارت بر سیاستهای کلان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی به عنوانِ شاهراه سرنوشت ملی شده، همواره و عملا با تکیه بر اختیار تعریفِ شرایط بحرانی و امنیتی، و نیز بنا بر اصل مصلحت حفظ نظام که از اوجب واجبات است، بواسطه‌ی منصوبین رهبری، بصورت مستقیم و غیرمستقیم عملا با بازآفرینی یک سلطان صاحبکران، موجبِ توقفِ امید آحاد شهروندان ایرانی به آینده برای سازندگی و امید به زندگی شده است! تعیین منصوبین ملتزم به حکم حکومتی و امر پیدا و پنهان ولی مطلقه فقیه، در تمام شوراهایی که از پاسخگویی به نظارت ملت مستقل از ایدئولوژی حکومتی درامانند، عملا موجب تحمیل سرنوشتی نامعلوم توسط مسئولین ملتزم و ذوب در ولایت، بر یک ملت تاریخی شده و قانونا اصل استقلال و آزادی مردم ایران را و سرنوشت وطن را مبهم و مخدوش کرده است!
بنابراین با وجود اطاعت پذیری مسئولینِ ملتزم به رهبری در 3 قوای قانونی، عملا حق تغییر چنین قانونی به نفع حضور تمام ملت (فارغ از ایدئولوژی) ناممکن است و سرنوشت مام میهن، تنها وابسته به حکم حکومتی یک سلطان غیرپاسخگوست که تاکنون یک مصاحبه‌یِ چالش برانگیز و پاسخگو، با صاحبان حق مسلم بر خویش، نداشته است! تو گویی او خود را با حضور اکثریت در هر انتخابات، دارای حق لایتناهی ناشی از بیعت مردم، برای اتخاذ هرگونه تصمیمی در سرنوشت ملی و بر اساس اختیارات قانونی می‌داند!
بنابراین این خطای بنیادی و قانونی، عملا رهبر را به یک سلطان بلامنازع و یک دیکتاتور بر اساس سلیقه و توان محدود و باور خویش، تبدیل کرده است، که حتی تعیین سیاست‌های کلان توسط شواری مصلحت نظام را نیز او به عنوان یک کارفرما به پیمانکارانِ سیستماتیک و ملتزم به خویش سفارش می‌دهد!
به همین دلیل با تعطیل‌شدن حق نظارت ملت آزاده و مستقل از ایدئولوژی بر حاکمیت، جز دیکتاتوری قانونی یک سالار بر مردم، نامی دیگر بر این نظام نمی‌توان نهاد! و عبارت#مردمسالاری_دینی اسم رمزی برای تعیین یک سالار با اختیارات فراملی بر یک ملت است! بر این اساس این مردم نیستند که به عنوان کارفرما، به حکومتی که باید منطقا پیمکانکار ملت باشد، سفارش می‌دهند! مردم تنها مجازند با بیعت اکثریتی در هر انتخابات، به خداوندگار مطلق‌العنانی در وطن خود اعتبار بخشند تا هر چه او بکند عین درستی و تقدیر ملی باشد!
بنابراین وعده‌های تمام کاندیداتورهای 3 قوای قانونی به مردم، نه تضمینی پاسخگو دارد و نه بدون لحاظ سیاست‌های کلان تنش‌آفرین و هزینه‌بار رهبری برای صدور انقلاب به جهان، منطقا نه ممکن و نه قانونی است! پس راهی نیست جز انتقال قدرت مطلقه به تمام مردم بر اساس حقوق بنیادی ذیل:

4-2) اولویت حق آب و خاک
اولویت حق آب و خاک مشترک و اولیه و طبیعی، بر هر حق ثانویه و حصولی از قبیل ایدئولوژی و مالکیت و سرمایه و قومیت و زبان و نژاد و ... که بدون احقاق و استقرار آن حق اولیه، احقاق هیچ حق ثانویه مقدور و ممکن نیست! بدون وطن، بشتر حقوقی برای بروز و ظهور هیچ باور و ایدئولوژی ممکن نیست! و باور شهروندان زنده، یک پکیج موروثی و بسته در کارخانه‌ی آدمکسازی ایدئولوژیک نیست!
4-3) همزیستی مسالمت آمیز و هم افزایی ملی
این دو اصل کلیدی، روح وحدت ملی است و باید در تمام شئون ملی از شوراهای محلی و بومی تا ملی و امور آموزشی و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی رعایت گردد! تنظیم روابط اجتماعی بر اساس این دو اصل میتواند فارغ از جنیست و قومیت و تنها بر اساس حق برابر شهروندی میتواند از شهروندان سنتی شهروندان مدرنی بسازد که حاصلش جز افزایش اعتماد ملی در درون و برون از مرزها نخواهد بود!

4-4) فعالیت احزاب پس از تمرین در شوراهای محلی تا ملی
انقلاب یعنی تغییر بنیادی زیرساخت‌های قدرت و حضور ملت در مکانیسم تصمیم سازی و تصمیم گیری در سرنوشت ملی و مدیریت جامعه.
فعالیت دفعتی گروهها و احزاب در جامعه با ادبیات سوء تفاهم برانگیز در میان مردمی که تاکنون تجربه ی فعالیتهای گروهی آزاد( صرفا بر اساس حق تابعیت و نه ویژگی ایدئولوژیک و یا سرسپردگی مطلقه به حاکمیت) نداشته‌اند، جز تنش و تشدید سوء‌تفاهم و تشویش اذهان عمومی و یسوء استفاده ی صاحبان قدرت در مناسبات معیوب گذشته و حاکم بر جامعه ثمری ندارد! چون بموجب سوابق تاریخی، نقش مشارکت مردم در احزاب و گروهها بدون پیش زمینه و جبران مافاتِ آگاهی مدنی، و بدون پاسخگویی دموکراتیک احزاب و ارباب قدرت میتواند موجب سوء استفاده از هیجانات کور مردمی شود!
احزاب پیش از آموزش مردم به ادب و آداب کارگروهی و تشکیلاتی مبتنی بر دو اصل همزیستی مسالمت آمیز و هم افزایی ملی، کارایی معناداری ندارند و با موج سازی براحتی میتوانند به روشهای رقابت نابرابر قدرت و مردم و امنیت ملی را به گروگان گرفته و مخدوش کنند! شاید به همین دلایل بود که تحول 57 در قدرت سیاسی کشور، برخلاف شعارهای خام مقدماتی، با نوع رفتار برخی از احزاب و گروهها آزمایشگاهی، نهایتا با غصب قدرت مطلقه توسط خمینی با ادبیات دوگانه اندیش خودی و غیرخودی و تنش آفرین، حاکمیت از مسیر اصلی آرمانهای ابتدایی مردمی میان سوء تفاهمان معنایی واژه ها منحرف شد و به یک دیکتاتوری شبهه دموکراتیک غیرقابل اطمینان تبدیل شد!
به همین دلیل آموزشهای ابتدایی و تمرین مردم در شوراهای مبتنی بر رعایت دو اصل همزیستی مسالمت آمیز و هم افزایی ملی در محلات یک امر ضروری است! اما چگونه؟
چگونه با یک کاتالیزور خلاء تاریخی-فرهنگی کار گروهی را در مردم تقویت کرد؟
یک پیشنهاد ماهوی میتواند حضور یک نماینده از هر خانواده در جلسات شوراهای محلی باشد! تعیین ماهی دو جلسه یا بیشتر یا کمتر، بستگی به ضرورتهای منطقه‌ای و بومی دارد! و ایجاد انگیزش برای حضور مردم در شوراهای محلی و بومی، میتواند با همین یارانه‌های فعلی تامین شود!
تشکیل شوراهای محلی برای بسترسازی سیستماتیک در راهیابی نمایندگان واقعی مردم به شورای ملی، یعنی کاشتن تخم واقعی امید در انگیزش مردم. این انگیزش میتواند با یارانه آبیاری شود و به امتیازات شهروندی تسری یابد!
سازوکارِ استعمار نوین با استعمار سنتی متمایز است!
اگر استعمار قرن هیجدهمی با توپ و تفنگ و کشتی‌های جنگی سرزمینی را فتح میکرد، اما امروزه با میدان دادن به تضادهای بنیادی فرهنگی توسط اربابان مستعد برای تثبیت قوانین پارادوکسیکال مبتنی بر خودی و غیرخودی، وحدت ملی را دچار فتنه و تنشی ماهوی میکنند تا با ورود به همین آب گل آلود، ماهی خود را بگیرند! با ایجاد تنشهای ملی... با تهدید امنیت ملی و هدایت منابع ملی به سمت اهداف خویش برای خریدن امنیت ملی... با هزار و یک ترفند پنهان و پیدا که منجر به وحدت ملی و استقرار اراده ملی نگردد!
انتخاب بین بد و بدتر در بستر دموکرتیک با حضور نظارت ملی معنادار است!
انتخاب بدون نظارت ملی ملت مستقل و آگاه، یک چاه نمایی است!
این ناآشنایی و ناآگاهی مردم به حقوق شهروندی و توفیق ایشان در حوزه های میدانی و عملی است که میتواند موجب تضمین نظارت ملی بر سرنوشت ملی و اعتماد به قانون اساسی و قانونمدارانی شود که باید در شوراها به مردم پاسخگو باشند! مکانیزم اعتماد سنتی بر تسلیم به وعده های این و آن فرد متکی باشد! اعتماد به تار سیبیل دایی جان و قسم حضرتعباس خانعمو که اگر هر یک گرروگان شوند هیچ شهروندی باخبر نمیشود! اما کار تشکیلاتی نمایندگان را به مردم پاسخگو می‌کند و همین پاسخگویی و نظارت مستمر است که میتواند تعهد نمایندگان را در وظایف ایشان تضمین کند تا گروان قدرت برتر نشوند و اگر از عهده ی وظایف خود به مردم برنیایند، از نمایندگی سلب شوند!
بند یک اصل 110 چه می‌گوید؟ جز اینکه سرنوشت ساز یکی است و مردم جز اطاعت وظیفه‌ای ندارند!
بنابراین فهم حقوق اساسی مهم است!
نقشه ی راه باید بتواند عزم و معرفت مردم را به میدان بکشد، تامردم بتوانند در وقت مقتضی و با رعایت ضوابط و سازوکار قابل ردیابی بدون اینکه موجب جرزنی و تشنج شوند، در چارچوبی معین، حق خود را مطالبه کرده و بیعت خود را با نمایندگان خاطی بشکنند!
بنابراین تمرین مردم در کارگاه شوراهای محلی بر اساس یک دستورکار ملی، امری ضروری برای جبران ناآگاهی مردم به مناسبات مدنی و رعایت حقوق برابر شهروندان و شریکان خاک مشترک است!
تاکید بر حقوق بنیادی: اولویت حق آب و خاک مشترک بر حق ایدئولوژی عاملی است که افراد را از تجسس و دخالت و تجاوز به حقوق یکدیگر بازمیدارد! و شهروندان وقتی مبادی آداب می‌شوند که امتیازات شهروندیشان وابسته به رعایت قواعد بازی باشد!
به نظر میرسد پس از تمرین مستمر در یکی دو سال پروسه‌ی معرفتباری در فرهنگ مدنی میان مردم به ثمر بنشیند! این دوران میتواند دوران گذار به فعالیت احزاب برای یارگیری باشد! اما تا آن زمان رتق و فتق امور کشور چگونه باید باشد تا نه سیخ بسوزد نه کباب؟ ...تا امنیت ملی حفظ شود!... تا زورمداران و دزدان منابع ملی به دزدی ادامه ندهند! تا کارخانه‌ها نخوابند و بلکه توسعه یابند؟ تا جذب سرمایه‌ی خارجی موجب تعهدات ملی و قراردادهای استعماری نشود! تا امنیت ملی بر اساس بازیهای قدرت خارجی و داخلی و سنتی مخدوش نشود؟ تا سیاست‌های کلان کشور ملی شود؟ مکانیزم تصمیم سازی برای تعیین اولویتها و تعیین بودجه چگونه باید باشد تا مردم با هم مدارا کنند و به جان هم نیفتند؟ تا نارضایتی و تحریک اقوامی که بصورت تاریخی مورد ستم قرار گرفته‌اند موجب ناامنی نشود؟ تا مردم مناطق مرفه رضایت دهند که در راستای جبران مافات تاریخی باید به مناطق محروم بیشتر رسید! تا هیچ قومی به قوم دیگر حسادت نکند و در نیفتد! تا امور مملکت جاری و ساری و بالنده باشد ... تا امید به زندگی، و ثبات اقتصادی و سیاسی، مردم را مشتاق سازندگی کند؟ تا کسی به جان دیگری نیفتد!

فراموش نباید کرد که با تقلیل شعارهای پارادوکسیکال و رادیکال و کنترل اوضاع به نفع حضور تمام مردم تا تغییر قانون اساسی برای استقرار اراده ملی، چون که صد آمد، نود هم نزد ماست!
نباید نگران بود که چرا بدون تخلیه‌ی خشم انقلابی اراده ملی مستقر شده است! بدیهی است که قدرت ناشی از شادی و امید ملی به تاثیر حضور ملی در نظام تصمیم سازی، آنقدر قوی است که هر کین و خشمی را به التیام خواهد بخشید. وطن ارزش دندان روی جگر گذاشتن‌ها را دارد!
چون که صد آمد...نود هم نزد ماست!
.
5) آلترناتیو:
ادامه دارد:...

به آقای حسن اعتمادی: کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من


کس نخارد پشت من، جز ناخن انگشت من
جناب اعتمادی گرامی!
سرنوشت خود و یک ملت را نمیتوان به حدس و برآورد تخمینی و گمان به واکنش و تصمیم جامعه‌ی جهانی بند کرد! به چه اطمینانی میتوان به قدرتهای استعماری اعتماد کرد که برای دوشیدن یک ملت در 57، کار ملت را، به جای همراهی و هدایت دموکراتیک یک ارباب مطلقه‌ی ملی که کوس استقلال از سازوکار ارباب عالم زده بود، به جانشینی یک ارباب مطلقه ی ایدولوژیک دوگانه‌اندیش و تنش‌آفرین بین مؤمن و کافر، می‌کشانند تا در گردوخاک و گل آلودی آب سیستماتیک چنین ارباب بومی، ماهی خود را بگیرد! یعنی آنها فرمول این تحول و سزارین (یا به قول شما انقلاب) را نفهمیدند، و ملت غیرتشکبلاتی ما فهمید که چه کرد؟! با اینهمه باید از تاریخ عبرت گرفت:
کس نخارد پشت من...جز ناخن انگشت من!
اما چه کسی باید این من را در یک میدان میلیونی امن، برای #استقرار_اراده_ملی (که کماکان دلبخواه قدرتهای استعماری نیست و نیازمند منابع ملی ما هستند) تعبیر کند؟
فراموش نکنیم که سرطان در جان یک وطن است، نه تنها حکومت! و این مردم باید در یک#میدان_میلیونی_امن تکلیف را صراحتا و با معرفت، با بیعت خود با غده‌ی سرطانی قانون اساسی مشخص کنند و دقیقا بفهمند #نقشه‌ی_راه امن برای عقوبتشان چگونه است؟
ائتلاف ملت با ملت و همدلی قابل اثبات ملت در یک میدان مهم است و این بدون فراخوانی برای حضور در #میدان_میلیونی_امن (نه ناامن) برای یک #فرمان_مدنی_مسالمت_آمیز و الزام آور (نه #نافرمانی_مدنی_مبهم و خشونتبار و تفرقه‌آمیز بر سر مطالبات نخود و لوبیایی و روبنایی ) ممکن نیست!
الف) عمده‌ی مردم معترض در خیابانها دنبالِ مطالبات روبنایی و صنفی هستند! متاسفانه مخاطب منطقِ تمرکز شده‌ی شما، قدرت فراگیر و مجاب کننده برای تغییر احساس شهامت و جسارت لازم برای یک رفتار اکشن در مردم معترض ندارد! چون یک کاریزمای تاثیرگذار متکی به توافق اروپا و امریکا در گوادلوپ، و یاری مالی اوناسیس و عزم جدی کارتر و خیانت قره باغی و فردوست، و چریکهای فلسطینی را در کنار مساجدی که تشکیلاتی عمل کردند را در #نقشه‌_راه ندارند!
سازماندهی برای آن نقشه ی راه با ستاد خمینی و ارباب عالم بود!
اما امروز برنامه ریز ستاد فرماندهی برای ترسیم #نقشه_راه با کیست؟
صدای دعوت پراکنده شما و سایر دوستان نه قدرت کاریزما دارد و نه قدرت تدوین نقشه ی راه.
درد و احساس شما قابل درک است! برای شور انقلابی لازم است. اما برای همایش ملی مردم کافی نیست!
برای رسیدن به یک شور لازم در تمام مردم باید آدرس را درست نشان داد!
مطالبات روبنایی به سامان نمی رسد! فرهنگیان اما دنبال مطالبات صنفی هستند نه تغییر نظام.
مطالبات روبنایی به سامان نمی رسد! کامیونداران و کارگران اما دنبال مطالبات صنفی هستند نه تغییر نظام ( هر چند در دل این را بخواهند اما منتظر یک ناجی اند!) اما تغییر افراد و ناجی حلال مشکل مردم نیست! مردم باید یکصدا شوند که راه در مشارکت همه با تغییر قانون است!
بنابراین لازم است که مردم با هم همنفس شوند که باید و باید باید: قانون اساسی تغییر کند تا خود سرنوشت خود را بنویسند! اما چنین اتحادی نیازمند یک میدان میلیونی با ادبیاتی امن است که بتواند اوضاع را بصورت منطقی و بدون خونریزی با آینده ای شفاف تغییر دهد!
با چنین تغییری است که مردم احساس امنیت و حضور میکنند! باید به این میدان میلیونی بصورت امن میدان داد تا مردم همنفس و همصدا شوند و اثبات کنند که از مطالبات روبنایی به بنیادی یقین دارند! بدون شنیدن چنین صدای مطمئن اکثریتی نمیتواند بر اساس منطق من و شما به یک روح ملی تبدیل شود! مخاطب من و شما به هزار نمی رسند! میدان میلیونی است که مردم را همنفس میکند! اما نه میدانی برای قتل عام.
موضوع ترس و نداشتن شهامت نیست! موضوع پرهیز از حماقت است!
ما نمیتوانیم با شور دادن انقلابی و بنیادی به خود، منتظر انتقال این شور بنیادی به میلیونها نفر شویم. برای چنین شوری نیازمند هم نفس شدن بر اساس یک ادبیات مشترک در یک میدان میلیونی است! موضوع این است آن ادبیاتی که سخن از براندازی میکند بدون نقشه ی راه برای مردم نمیتواند اطمینان بخش باشد! چون قدرت تعیین کننده در دست مردم غیرتشکلاتی نیست! و مردم به تشکیلاتی مبهم پشت صحنه ای که نمی شناسند نمیتوانند اعتماد کنند! البته میتوانند به شما اعتماد کنند! اما در چند میدان این اعتماد به یک پرچمدار واقعی دارای کاریزما را ثابت کرده اند؟
بنابراین مشکل تنها در نفس و سلب نیست! مشکل در اعتماد به تداوم راه است!
انقلاب یک فیلم سینمایی اکشن نبود و نیست که مردم به یاد دارند. تمام واقعیت در پشت صحنه بود! آیا مردم اعتماد خود را به یک پرچمدار که در پشت صحنه تشکیلاتی دارد مطمئن هستند و این را بارها در میدان اثبات کرده اند!
بنابراین ما به تکرار این میدان میلیونی نیاز داریم! میدانی که در آن دیگر یک شاه مهربان نیست! بلکه ارباب نامهربان استعماری است که به شاه و ملت رحم نکرد و خواستار یک ارباب بومی به نام خمینی و پیروان ایشان است که حاضرند!
.
ب) کاملا با شما در باره ی این سرطان دردناک و گسترده در تمام سلولهای تبدار بدنی به نام وطن موافقم و دیر بجنبیم نه از تاک ماند نشان و نه از تاک‌نشان!
بسیار ضروری است که بصورت فورس ماژور و اورژانسی با بیمار تبدار و در حال احتضار اقدام کرد:
با مهربانی و شیمی درمانی و نهایتا عمل باز... اما باید سریعا پله پله مراتب فوق را رعایت کرد! در صورت جواب ندادن... آخرین مرحله شاید عمل باز باشد! آن هم نه با خنجر و ضرب و شتم... بلکه به همان روشی که در بیمارستان با یک بیمار سرطانی برخورد میکنند و پیش از عمل باز نزدیکان گرد بیمار جمع میشوند! واقعیت را به او می‌گویند! و پشت درب اتاق عمل می نشینند و بر نمی خیزیند تا عمل باز تمام شود!
البته عمل باز #تغییر_قانون_اساسی برای سلامت تمام سلولهای بدن است!
اتاق عمل یک #میدان_میلیونی امن است!
و چشم انتظار #ستاد_مشترک پزشکان مستقل وطن است!
خیام ابراهیمی
17 دی 1397
https://www.youtube.com/watch?v=JcK-DCR0ATU


تغییر قانون، نه مسئولین

تغییر قانون نه مسئولین
باید آدرس را درست نشان داد! مشکل از قانونمداران نیست! مشکل از قانون است.
با تغییر قانون: چون که صد آمد نود هم نزد ماست.
به باورم، آنان که مسئولین نظام را مقصر جلوه میدهند آدرس را نادرست نشان میدهند و موجب تثبیت نظام سلطه مبتنی بر قانون سلطه میشوند!
این عجوزه، هزاران مهره ی مار و بازی نکرده در آستین دارد که در توان محدود ملی، این ملت قانونا عقیم، در کش و قوس آن مستهلک و زمین گیر میشود!
یعنی هر روزه یک جنایت را رو میکند که نهایتا در سازوکار قانونمدارانِ قانون اساسی یا عبادت است، و یا کار نفوذیان اسرائیل و دشمن!
به باورم آدرس درست: #فرمان_مدنی_مسالمت_آمیز (نه #نافرمانی_مدنی_خشونتبار ) با حضور میلیونی در یک میدان امن دارای پتانسیلی برای همایش خواست اکثریت و خریدن اعتبار و مقبولیت اکثریتی در کنار اقلیت قانونی و مشروع است، تا این مشروعیت کاذب در نمایشی واقعی و عینی از سکه بیفتد!
بدیهی است که چنین میدانی با دو بهانه‌ی قانونی برای سرکوب، پیش تر و در سال 88 شکست خورده است! آن هم با مطالبات روبنایی که موجب تثبیت قانون اساسی میشد.
حالیا اپوزیسیون باز در بن بست کوچه پس کوچه های سرکوب و سرخوردگی و انزوا، با مطالبات روبنایی و نخود و لوبیایی و قطره چکانی، در راه تکرار همان تجربه است!
چون مطالبات روبنایی با شعار پارادوکسیکال #براندازی_مسالمت_آمیز_فرقه_تبهکارآن هم در میدان میلیونی بدون مجوز حضور، عملا باز با حضور و مطالباتی بنیادیِ بار شده بر تظاهرات صنفی ناشی از مطالبات روبنایی، گامی مشوش در همان راه رفته می‌نهد!
باید صریح بود اما با ادبیاتی واقعی و هوشمندانه، که بتواند با گرفتن بهانه ی سرکوب، عملا در میدانی واقعی، تهدید را به فرصت تبدیل کند و نظام سلطه را آچمز کند!
یکی از ارکان واقعی نظام سلطه، پرچمدارن و م ردمی هستند که در آخرین انتخابات با قانون اساسی سلطه، بیعت کرده اند اما مسئولین نظام را مسئول میدانند! پس ضروری است که مطمئن شوید که آیا این مردم و پرچمدارانشان راضی به توبه از بیعت قبلی خود هستند یا نه؟ این تنها خواست ده هزار نفر فریبخورده است!
اما این میدان امن، جایی است که بتواند دارای این ویژگیها باشد:
1- قابلیت جذب حداکثری در مکانی امن را داشته باشد که بتواند بهانه ی سرکوب را بگیرد.
2- برای ابراز مطالبات بنیادی غیرقابل کتمان، اما با ادبیاتی مسالمت آمیز و موجه باشد! (نه مطالبات روبنایی با ادبیات خشونتبار و ناموجه)
مثلا: درخواست بازپسگیری اراده ملی براندازی شده در قانون اساسی با تغییر قانون به نفع حضور تمام ملت در مکانیزم نوشتن سرنوشت با انتقال قدرت تک نفره به تمام مردم.
(همان سیاستهای کلان اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی که بموجب بند یک اصل 110 در دست یک نفر محصور است!) مثل: ما خواستار صلح ملت با ملت و جهانیم و جنگ و تنش و حذف نمیخواهیم. و یا اولویت حق آب و خاک مشترک طبیعی و اولیه، بر هر گونه حق ثانویه از قبیل ایدئولوژی و قومیت و نژاد و ... برای تمام شریکان برابر آب و خاک که بدون حق اولی، حقوق دومی مقدور نیست!
عدم تقسیم ملت واحد و جهان به خودی (مؤمن و دوست) و غیرخودی (کافر و دشمن).
با درخواست حضور تمام ملت برای نوشتن سرنوشت ملی و عمومی... آنگاه: چون که صد آمد نود هم نزد ماست!
چنین میدان امن میلیونی که دارای مجوز حضور باشد، تنها یکجاست: حواشی و متن نماز جمعه و یا راهپیمایی های حکومتی که از تمام مردم برای حضور در آن دعوت میشود و ملت میتواند به جای شعارهای فرمایشی درخواست خود را فریاد بزند!
چنین میدانی میتواند اکثریت را در کنار اقلیت نمایش دهد و شائبه ی بیعت اکثریتی در انتخابات را از سکه بیندازد! شائبه ای که با امید به قانون اساسی و مشارکت در صندوق رای اربابی، به یکی اختیارات مطلقه میدهد که برای یک ملت سرنوشت بنویسد! و با چنین سرنوشتی منتخبین جز مجریان و تدراکاتچیان سرنوشت سلطان صاحبکران توان و اختیاری ندارند!
بنابراین تبدیل تهدید به فرصت یعنی: تشکیل یک #ستاد_مشترک_اپوزیسیون که اولا انقلابی در ادبیات خود داشته باشد تا بر اساس #زبان_مشترک_حقوقی در دوران#پیشاآزادی از ادبیات پارادوکسیکال و #زبان_ایدئولوژیک_پساآزادی استفاده نکند!
به جای شعار براندازی با جیب خالی و بدون #نقشه_راه، که همان انقلاب بدون تهمیدات بهمن 57 است و نه در پشتوانه توافق گوادلوپ را دارد و نه کمک مالی اوناسیس به خمینی را و نه عزم کارتر و حضور ژنرال هایزر و خیانت قره باغی و فردوست و حضور چریکهای فلسطینی برای فتح پادگانها و ستادی برای تصرف رادیو تلویزیون و...عملا بدون بهانه دادن به دست سرکوبگری که میداند جیب مردم خالی است و پزشان عالی، نظام سلطه را مقابل چشم تاریخ و جهان آچمز کند! آدرس درست یعنی بدون شعار #براندازی در یک میدان امن به استقرار اراده ملی نزدیک شدن و وصال آن با #تکرارمعنادار و حضور و تحصن و نشستن در #میدان_میلیونی_امن و برنخاستن تا حصول نتیجه.
خیام ابراهیمی
17 دی 1397

گروگان


#گروگان

از بهمن 57 تا دی 96
از خروس‌جنگیانِ سنتی، تا خروس‌بنگیانِ مدرن
وامانده‌ام بین آدمک‌های خشم و خنده و گریه و حیرت و... عشقِ حضرتِ دوست
که تو گروگانی و هنوز داغی از داغِ زخمِ استقلال و آزادی میانِ استخوان و پوست
و گروگان‌گیری یعنی:
"سلطه بر یک تنِ تنهای مسخ، میانِ جمعِ تنهایان"
یعنی به صلابه‌کشیدن وطنی با چنگالِ استیلِ صنعتیِ یک ایدئولوژی
از بندگی برای بنده‌ای تا بردگی برای سرمایه تا مالکیت و تکنولوژی
گروگانگیری یعنی اشک گرفتن و چلاندنِ زور از چشمانِ خسته و گنگِ پامنبری در هیئتی
یعنی بیعت‌ ستاندن از پیمانکارِ بی‌جیره‌ مواجبِ کارفرمایِ اشکِ تمساح و
مچاله‌شدن در صندوقِ مارگیری و گور یتیمانِ پاپتی
تا بالارفتن از دیوار سفارت و دیوارِ حریم انسِ ملتی
تا فضای مجازیِ اُمّتِ عاریتی
"اُمّتی" گروگان قانونِ گرگ‌وشبان و رمه‌هایِ اربابِ صاحبکران
"اربابی" گروگانِ اربابِ جهان
"ملتی" گروگانِ اربابِ کون‌ومکان و
"مکانی" گروگانِ جبرِجغرافیا در عالمِ امکان.
این است بازی مرگ‌وزندگی در تنازع بقاء قومِ سرگردان
از برلین تا اورشلیم‌و فلسطین‌و تهران‌و جنوبِ لبنان
در زوکشیدنِ ناگزیر دله‌دزدهای خفت‌شده از یک زندانِ امن و امنیتی تا هر سامان
اعتماد به دزدانِ اعتماد با شالِ سبز و قبایِ بنفش‌و پوتینِ سرخ‌و دستارِ سیاهِ یک امام
اعتماد به لوطیانِ زورگیر و لات‌های بی‌مرام
با تکلیفِ گردوخاکِ تنورداغ‌کن و نوحه‌خوان و مطرب و اوباشِ تنورچسبان در چاله میدان
براستی! چه کسی در پیِ تسلیم خود به معرکه‌گیرانِ میادین مینِ میانِ مرزهاست؟
مرزِ بین کوخ‌های ازماکمتران تا کاخ‌های ازمابهتران
و اعتماد به رجزخوانی و عربده‌کشیِ یک گروگانِ گروگانگیر
برای یک گروگانفروش چقدر جدی است؟
شامورتی‌بازانِ سَرِ گذر و زیرگذر و روگذر
لوطی و عنترهایِ راه‌بَر به‌ آن‌جایِ دوست‌ودشمن، میانِ لنگ و پاچه و دستش
و خیمه‌شب‌بازان دوره‌گردِ مستش
که همایشِ تماشاچیانِ سپید‌چشم در استیجِ اقتداء
سیاهی‌لشکرِ سیاه‌شدگان در نمایشِ سیاه‌جامه‌گان است
در جنگِ زرگریِ #سردار_الماس با دو نخود هوشِ هیجانیِ #برانداز آس و پاس
خروس‌بازی و درانداختنِ خروس‌های‌‌لاریِ آبگرمِ لاریجان
در پلِ صراط با دوپول مزدِ مشت‌ومالِ آریایی-کربلایی
سیاه‌بازی و سیاه‌کاری با تهمتِ سپیده به یلدا و سیاه‌نمایی
و ماجرایِ خونینِ نمازِ سَرِ وقتِ ماتادورهایِ مسلمانِ گاوباز
در مساجدِ جامعِ ضرارآباد
کشتی‌کچِ امریکایی در رینگِ تخلیه‌ی باد
و این‌همه مجاهداتِ برون‌مرزی و درون‌مرزی سربازان گمنام امامِ بی‌‌مکان و زمان
که برای حفظِ نظام شیطان، سرشان در کفِ دستِ برادرِ یکدیگر است
مجاهداتِ بسیجِ سایبریِ ابوبکربغدادی با جام شراب و آبجو و بنگ و حشیش
از قمارخانه‌ای در گرجستان تا فاحشه‌خانه‌ای در آلمان
"درون" را فدایِ سلطه بر "برون" نموده‌ای سردار
قاب بریز و قاب بدزد از هالوانِ هلوی دزدی
که در ترنابازیِ شاهان
همواره وزیری و زیرمیزی و شیتیلی و چتولی عرق
در جام برنجیِ یک سقاخانه در قونیه
با آن پنجه‌یِ بریده‌ی سربی از جهازِ مادری
جهادِ اکبرت فدایِ هوشِ موشِ اصغری
جان‌بازها را فروکن در خیلِ نسوانِ اسکاندیناوی
بازی کن با جانِ جانان، ای جنونِ ققنوسی
با فشنگ‌های ریز و درشتِ روسی
در گل یا پوچِ مشتِ امریکایی در نوفل‌لوشاتو
که داس و چکش‌ها هوا کرد در بیرقِ سرخ
و در شامِ غریبانِ عاشورایِ پرسپولیس
"خروس‌ها را به جانِ هم بینداز ای خروس‌باز"
تا جوجه‌های گروگانِ نطفه‌گی
درونِ تخم‌مرغ‌ها خودکشی کنند!
این است حکم حکومتیِ حضرتِ ملکه (س)!
خیام ابراهیمی
16 دی 1397


بحران و بهانه برای تنش و جنگ و پازل اخبار

پازل اخبار
خبر آمد خبری در راه است!
چرا قربانی کردن امام زمان و لابد نایب بر حقش این روزها شیوع پیدا کرده است؟
شاید بد نباشد این چند خبر را در پازل بگذاریم:
آمادگی ارتش چین برای جنگ:
رئیس جمهور چین به ارتش این کشور دستور داد که برای مبارزه و جنگ آماده باشند، برای آنکه کشور در شرایط خطرناک و چالش های بی سابقه قرار دارد.
به نقل از ایرنا، شی جین پینگ، در نشست کاری کمیسیون مرکزی نظامی چین در پکن به شرایط خاص چین اشاره کرده و بیان داشت که نیروهای مسلح باید برای جنگ و یک مبارزه جامع نظامی از نقطه شروع جدید آماده شوند.
وی خاطر نشان نمود که تمام نیروهای مسلح کشور باید درک درستی از روند امنیت و توسعه چین داشته باشند، آنها باید آگاهی خود را از خطر، بحران و جنگ بالا برده و تلاش های جامع را برای آماده سازی مبارزه به منظور انجام وظایف تعیین شده توسط حزب و مردم انجام دهند.
رهبر چین افزود: جهان امروز دچار تغییرات بی نظیری در صد سال اخیر شده و چین نیز در مقطع راهبردی حساسی قرار دارد و با چالش ها و خطرات فراوان قابل پیش بینی و غیرقابل پیش بینی روبرو است!
=============
جالب است این چند خبر را در پازلی کنار هم قرار دهیم:
1- تغییر امام جمعه ی تهران که خواستار برداشتن نرده های بین مسئولین و نمازگزاران برای ارتباط با مردم شد! و این در وضعیتی است که مردم برای در امان بودن از بیان مطالبات خود در تظاهرات پراکنده میتوانند در مکان امن نماز جمعه ها به بیان مطالبت بنیادی برای نوشتن سرنوشت گرد هم آیند تا با اثبات خواست اکثریتی در کنار اقلیت مشروع عملا با از سکه انداختن مشروعیت قانونی اقلیت، به مقبولیتی برای تغییرات بنیادی تا تغییر قانون اساسی برای در دست گرفتن سرنوشت ملی به دست تمام ملت دست یابند!
2- پخش شدن بوی بد غیرقابل تحمل در فضای تهران که هیچ مسئولی منشاء آن را درست نشان نداد و هر یک بصورت شفاهی ساز خود را زد! بی آنکه به خود زحمت دهد آن را آزمایش کنند! گفته میشود که این بو غیرقابل تحمل را در گاز شهری وارد کرده اند تا در مواقع شورش مردمی آن را در هوای آزاد پخش کنند تا موجب پراکندگی مردم شوند. مسموم بودن یا سلامت این افزودنی به گاز شهری معلوم نیست!
3- اعلام دستگیری گروهی تروریست در تهران موسوم به مجاهدین خلق، که ممکن است در نمایشی پیش رو در یک عملیات تروریستی در نماز جمعه ای که نرده‌های حائل بین مردم و امام جماعت را برداشته، بهانه ای برای کودتای سپاه فراهم آورد.
4- اعلام چین به آماده باش ارتش و نیروهای خلقی برای تمرین و آمادگی برای مقابله در جنگی احتمالی و پیش روی.( مکان درگیری نامعین است)!
5- اجاره 25 ساله ی جزیره کیش به چین و روسیه با نظارت انگلیس، همزمان با حضور ناوگانهای امریکا در خلیج فارس و دریای عمان. ظاهرا نظام برای قوی کردن خود در خلیج فارس به خاک وطن را میدان تنازعات دشمنان سنتی کرده است!
نتیجه: بدیهی است که بنا بر تجربه ی 40 ساله بقای این نظام در بحرانسازی است و وقتی راهی برای حضور در سوریه و عراق باقی نمانده باید محلی دیگر برای تنش آفرینی فراهم آید تا با تمرکز بر امنیت ملی چندسالی به سرکوب امنیتی برای وحدت چکشی بپردازد! این همان تاکتیک کش دادن جنگ 8ساله با عراق بود که جنگ را نعمت خواند!
6- زمینه سازی: در صورت خطر، امام زمان هم فدای نظام خواهد شد!
حالا حساب کار خود را بکنید که اگر کودتا شد و نائب امام زمان غیب شد زیاد و حق طلبی توسط هر جنبنده موقتا تا انقلاب مهدی گناه کبیره و عیب شد، نباید زیاد تعجب بکنید!
7- نهایتا امروز آقای #رضا_پهلوی گفت: "من فراخوان‌های بدون پشتوانه و برنامه‌ را سودمند نمی‌دانم و برعکس فکر می‌کنم این نوع فراخوان‌ها که معمولاً مرجع مشخص و قابل اطمینانی هم ندارند، غیرمسئولانه و زیانبار است"
هشدار! مراقب باشید، آنها که آتششان تند است یا بازیگر و یا بازیچه‌ی آتشبیاران معرکه برای آتش به اختیاران سرکوب و کودتا نباشند!
خیام ابراهیمی

کاروان میلیونی دفاعی صلح در اوکراین

# کاروان_میلیونی_دفاعی_صلح   در  # اوکراین تقریبا مطمئنم که مردم # اوکراین قربانیِ کاسبی و تبانی شرق و غرب در سناریوهای نظم نوین جهانی تو...